مشکلات و دشواریهای راه دعوت
من نیز مانند هر شخص دیگری که مسلمان میشود دشواریهایی را در این راه متحمل شدم، اولین مخالفان خانوادهام بودند که به شدت از دستم عصبانی شدند به خصوص مادرم وقتی به پوشیدن حجاب اقدام کردم مرا مرتجع و واپس گرا خواند، او به من گفت: «انتظار داشتم تو آزادی که من آرزوی یافتن آن را داشتم را به دست میآوردی، و یا آدمی میشدی که به دنیا چیز جدیدی عرضه میکرد». اما در جامعه نیز دست اندازهایی برایم درست شده بود هر کجا که با حجاب اسلامی وارد میشدم مورد تمسخر اطرافیان قرار میگرفتم. من آنها را بیجواب نمیگذاشتم بلکه میگفتم حجاب ما را به اوج آزادی رسانده است، فقط با حجاب است که وقتی وارد اجتماع میشویم احساس میکنیم به عنوان یک انسان نه به عنوان زینت به جامعه قدم گذاردهایم. هر چند که در بعضی کشورهای اسلامی حجاب روح و احساسش را از دست داده است و به آن به عنوان سلاحی برای مبارزه علیه حجاب استفاده میشود اما این دلیل نمیشود که ما از حق خود دفاع نکنیم و یا از حق خود در اجرای یکی از فرائض بگذریم. بلکه به خاطر آن به مبارزه میپردازیم، زیرا حجاب به ما زندگی و آزادی بخشیده است. از همان ابتدایی که مسلمان شدم خودم را در قبال این دین مسئول میدانستم. این مسئولیت در زندگی انسان به طرق مختلف نمود پیدا میکند مثلا ًدر خانه به عنوان یک مادر مسئولیت تربیت فرزندان به عهدهی اوست تا فرزندانش را به عنوان مسلمانانی قوی تربیت کند. از حکمتهای خداوند این است که از هر چیز به صورت زوج آفریده است و این به طور طبیعی باعث توازن در اجتماع میشود زیرا اگر در جامعه فقط یک جنسیت وجود داشت دچار اجتماعی غیر متوازن میشدیم. ما به عنوان زنان جامعه باید در همه زمینهها فعال باشیم. بهترین مثال در این مورد زندگی زنان صحابه در مدینه النبی میباشد. زندگی آنها در شهر پیامبر پویایی و حرکت خاصی داشته است.