بهسوی نور
هر چه از کارم بیشتر میگذشت افسردگیام بیشتر میشد، کار من به جایی رسید که به مدت سه ماه تمام گوشه عزلت گزیدم و از مردم دور شدم. در این مدت فقط با مطالعه خودم را سرگرم میکردم. تا اینکه. . . . یک روز برای قدم زدن به کنار دریا رفته بودم، وقتی به خانه برگشتم و تلویزیون را روشن کردم، به طور اتفاقی برنامهای مستند به نام «ستاره اسلام» بر روی یکی از شبکهها در حال پخش بود که در مورد کسانی بود که در آمریکا به اسلام میگرویدند. من بعد از دیدن برنامه به فکر فرو رفتم با خودم گفتم: آیا اسلام برای غیر عرب نیز هست؟ چرا که نه، ما همسایهای داشتیم که آفریقایی و نامش محمد بود. بلافاصله نزد او رفتم از او خواستم توضیحاتی در مورد دین اسلام به من بدهد و اینکه چگونه میتوانم قرآن را بخوانم؟ او به من گفت: برای اینکه بتوانی قرآن را بخوانی باید وضو داشته باشی تا بتوانی مصحف را لمس کنی سپس خودش با ادب و تواضع برایم قرآن خواند. این منظره به شدت مرا تحت تأثیر قرار داد. او نیز ارکان اسلام و تعالیم آن را برایم شرح داد و اینکه چگونه میتوان مسلمان شد. همیشه در این فکر بودم که ما به خاطر چه زندگی میکنیم؟ وظیفه ما در قبال آفرینشمان چیست؟ علی رغم اینکه از قبیلهای بودم که به پرودگار یکتا ایمان داشتند اما جواب سؤالاتم را نمیدانستم. خوشبختانه بعد از اسلام آوردنم هر وقت قرآن را میخوانم جواب سؤالاتم را مییابم و از این بابت همواره شکر خداوند را به جای میآورم چون هیچ نعمتی بالاتر از نعمت اسلام نیست. اولین چیزی که بعد از اسلام آوردنم آرزویش را داشتم مشرف شدن به حج بیت الله الحرام بود که بحمدالله مدیر مؤسسه اسلمی استرالیا «دکتر ابراهیم ابو محمد» قول بر آورده شدن آن را به من داده است. بعد از آن آرزو دارم زبان عربی را بیاموزم تا بتوانم قرآن کریم را به سهولت بخوانم و حفظ کنم.