به سوی نور جلد اول

فهرست کتاب

جوآن ولارده از فیلیپین

جوآن ولارده از فیلیپین

من «جوآن وِلارده» ۲۲ ساله از کشور فیلیپین هستم. شش برادر و یک خواهر دارم و فرزند دوم خانواده هستم. همزمان با دوره دبیرستان در مغازه خوار و بار فروشی کوچکی کار می‌کردم تا بتوانم مخارج تحصیلم را فراهم کنم. سال ۲۰۰۱ دوره دبیرستان را به پایان رساندم، و تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم که خوشبختانه و به لطف خداوند توانستم در رشته برنامه ‌ریزی رایانه قبول شوم. اما به خاطر اینکه بودجه خانواده‌ام کفاف زندگی‌مان را نمی‌داد نتوانستم به دانشگاه که مخارج بالایی داشت وارد شوم. به همین دلیل تصمیم گرفتم کار کنم و پول‌هایم را پس انداز کنم. یک سال بعد دچار بیماری آپاندیس شدم و مجبور به عمل جراحی شدم. عمل جراحی هشت ساعت به طول انجامید و من به شدت بی‌حال و بی‌رمق شده بودم، به ناچار چند روزی را در بیمارستان بستری بودم و این باعث شد تمام پس اندازم خرج دوا و درمان شود. پس از آن دیگر نتوانستم مانند سابق به کار بپردازم، چون هنوز جای بخیه‌ها التیام نیافته بود. چند ماه بعد تصمیم گرفتم در یک کارخانه بستنی‌ سازی کار کنم، اما یک سال و سه ماه بیشتر دوام نیاوردم، چون با حقوق آن فقط خرج و مخارج خودم تأمیــــــن می‌شد و چیزی برای خانواده‌ام نمی‌ماند. من آدم مذهبی نبودم اما در دوره دبیرستان عضو هیئت جوانان مسیحی در کلیسا بودم. پدر و مادرم نیز عضو انجمن ازدواج کلیسا بودند. کار ما نیز فقط این بود که در روزهای یکشنبه در کلیسا سرود می‌خواندیم و گاه‌گاهی نیز به ما کتاب مقدس می‌آموختند. در شهر ما به ندرت می‌شد مسلمانی را دید، در واقع تنها اطلاعاتی که در مورد اسلام و مسلمانان داشتم مربوط می‌شد به منطقه (مینداناو) که می‌دانستم آنجا اکثریت مسلمان هستند، آنجا مساجد بسیاری وجود دارد، ماه رمضان را روزه می‌گیرند و گوشت خوک را حرام می‌دانند و حتی پوشش زنان آنجا نیز کاملاً اسلامی است. شاید اولین چیزی که به ذهن مردم فیلیپین از این منطقه تداعی می‌شود گروه (ابوسیاف) می‌باشد که با استقرار در جنگل‌ها وکوه‌ها به جنگ چریکی با حکومت مرکزی مشغولند. از نظر مردم فیلیپین آن‌ها مردم خوبی نیستند و چون آن‌ها مسلمان هستند مردم دین اسلام را آماج حملات خود قرار می‌دهند. من بارها شنیده‌ام که مردم مسلمانان را قاتل، گروگانگیر و جنگ طلب می‌دانند و این بر اثر عملکرد گروه (ابوسیاف) می‌باشد که برای استقلال از حکومت مرکزی با دولت در جنگ می‌باشند. از نظر من مسلمانان آدم‌های بدی نیستند بلکه ابتدا باید حرف‌های آن‌ها را شنید و به مشکلات آن‌ها پی برد بعد به قضاوت نشست. بسیاری از مسلمانان در سر تا سر جهان به افراد مستمند کمک می‌کنند حتی بسیاری از آن‌ها عضو گروه‌های خیریه هستند. در واقع ما بر اساس عملکرد افراد نمی‌توانیم یک دین را زیر سؤال ببریم. هم اکنون دین اسلام بیشترین رشد را در بین ادیان دیگر داشته است. این طرز تفکر من در مورد دین اسلام قبل از اسلام آوردنم بود. به هر حال برای این‌که بتوانم کمک خرج خانواده‌ام باشم تصمیم گرفتم به واسطه یکی از دوستان خانوادگی به دبی بیایم تا بتوانم کار کنم. قبل از این‌که به دبی بیایم دوستم که خودش خیلی قبل مسلمان شده بود، به من پیشنهاد داد مسلمان شوم اما من به او جواب رد دادم و گفتم: خانواده من همگی مسیحی هستند من چگونه می‌توانم دینی غیر از دین آن‌ها داشته باشم. بعد از این‌که به دبی آمدیم برای اولین بار با اسلام و مسلمین تماس مستقیم پیدا کردم در دبی عده‌ای سعی کردند با نوار و کتابچه‌های کوچک مرا با اسلام آشنا سازند. روزی یکی از دوستان فیلیپینیم که خود مسلمان شده بود از من دعوت کرد در جلسات هفتگی آن‌ها شرکت کنم تا از نزدیک با فعالیت‌های آن‌ها آشنا شوم. وقتی به آنجا رسیدم تعجب کردم چون تمام کسانی که آنجا حضور داشتند مسلمان و از همه مهم‌تر هموطنم بودند. بعد از این‌که همگی نشستیم سخنران شروع به سخنرانی کرد. موضوع سخنرانی هم (زندگی بعد از مرگ) نام داشت. وقتی به خانه برگشتم به فکر فرو رفتم از خودم پرسیدم آیا من آماده‌ی روز حساب هستم؟در روز جزا چه جوابی برای خدا دارم؟ در حالی که من در مواقع بسیاری حتی خدا را فراموش کرده‌ام و تنها عبادتم شرکت در مراسم هفتگی کلیسا بوده است. پس از آن به مطالعه‌ی کتاب‌هایی در مورد اسلام پرداختم و تحقیقاتی انجام دادم و در نهایت تصمیم گرفتم مسلمان شوم. سر انجام من در تاریخ ۲۲/مارچ/۲۰۰۶ میلادی اسلام را پذیرفتم. یکی از علت‌هایی که مرا به‌سوی اسلام کشاند این است که پیام اسلام واضح و روشن بیان شده است اما در مسیحیت بسیاری از باورها مبهم و گیج کننده هستند. الآن می‌دانم که چیزهای مادی مانند پول و ثروت که در اطاف ما وجود دارند نمی‌تواند سعادت ما را در این زندگی تأمین کند بلکه چیزهای بالاتراز آن هم در این دنیا وجود دارد. مسلماً خداوند بلند مرتبه از تمام این اسباب مادی بالاتر است. البته برای کسانی که تازه مسلمان هستند شاید اسلام دین ساده‌ای نباشد، علی الخصوص برای زن‌ها که در مورد مسأله حجاب کمی دچار مشکل می‌شوند اما اگر انسان قلباً این دین را بپذیرد خداوند به او کمک می‌کند و راه را بر او آسان می‌گرداند. هم اکنون سعی می‌کنم قرآن را بیاموزم و همواره از خداوند متعال می‌خواهم که مسلمانان را در سر تا سر جهان بدون جنگ و خونریزی و در صلح و صفا به زندگی خود ادامه دهند. هم‌چنین امیدوارم خداوند همه کسانی را که موفق نشده‌اند به این دین بزرگ بپیوندند به‌سوی نور هدایت کند و من مطمئن هستم اگر شخصی از خداوند بخواهد خداوند راه را برای هدایت او روشن نگه می‌دارد و در آخر از تمام کسانی که باعث شدند من حقیقت را دریابم تشکر می‌کنم. از هموطنان مسیحی‌ام در فیلیپین می‌خواهم مسلمانان را بهتر بشناسند و آن‌ها را در جامعه‌ی خود بپذیرند.

والسلام

ترجمه: شفیق شمس

مصدر: سایت نوار اسلام

IslamTape. Com