به سوی نور جلد اول

فهرست کتاب

قبل از اسلام

قبل از اسلام

قبل از این‌که مسلمان شوم در آزادی کامل به سر می‌بردم همواره سعی می‌کردم اخبار هنرمندان و بازیگران سینما را دنبال کنم و اینکه چه می‌خورند و چه می‌پوشند. در همه چیز از آن‌ها تقلید می‌کردم. عطرهای مهیج می‌خریدم، کوتاه‌ترین لباس‌ها را برای پوشیدن انتخاب می‌کردم، با وجود این هیچ‌گاه احساس آرامش نداشتم. اولین بار که با اسلام و مسلمین تماس مستقیم داشتم بر می‌گردد به هنگامی‌که شش سال بیشتر نداشتم. آن موقع در سر زمین مادریم یعنی «کنیا» زندگی می‌کردم. منزل ما تا مسجد مسلمانان فاصله‌ی زیادی نداشت. اغلب خانواده‌های مسلمان فقیر بودند اما علی رغم فقرشان در مناسبات مختلف چه برای نماز و چه غیر نماز در مسجد گرد هم می‌آمدند. در اعیاد هم با پوشیدن لباس‌های نو به دیدار همدیگر می‌رفتند. در عالم طفولیت همواره آرزو می‌کردم کاش مسلمان بودم تا بتوانم مانند مسلمانان لباس نو بپوشم. وقتی زنان و دختران مسلمان را پوشیده و محجبه می‌دیدم احترام سراسر وجودم را فرا می‌گرفت. شاید اگر کسی در آن زمان به من گفته بود فقط با طهارت و گفتن شهادتین می‌توانم مسلمان شوم همان کار را کرده بوده بودم. جامعه‌ی مسلمانان علی رغم به جای آوردن شعائر دینی‌شان، جامعه‌ای بسته بود به طوریکه قرآن در دل‌هایشان یا در خانه‌هایشان محصور بود و هیچ تبلیغی نداشتند. این‌ها را بعدها پس از اسلام آوردنم به آن پی بردم.