۱- علی ÷و قرآن
علی ÷از نویسندگان وحی نبوی و حافظان قرآن کریم بود. کتاب خدا در دلش جای داشت و از اینرو مصداق آیۀ شریفه شمرده میشد که میفرماید: ﴿بَلۡ هُوَ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ فِي صُدُورِ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَۚ﴾[العنکبوت: ۴۹] «بلکه قرآنی آیاتی روشن در سینههای کسانیاست که دانش (الهی) بدانها داده شده است». این آیات، در عمل و آموزش و فرمانروایی و پیکارهای علی ÷تجلّی مینمود چنانکه بخشی از تابشهای قرآنی را در زندگی امام ÷اینک به نظر خوانندگان محترم میرسانیم:
۱- ابو جعفر محمّد بن جریر طبرى در تفسیرش از سلسله راویان خود گزارش نموده و آنها از مَکحوُل [۳]آوردهاند که گفت:
رسول خداصآیۀ شریفۀ ﴿وَتَعِيَهَآ أُذُنٞ وَٰعِيَةٞ ١٢﴾[الحاقّة: ۱۲] را بر خواند که میفرماید: «گوشهای پند آن را بخاطر میسپارند». سپس روی به علی ÷آورد و گفت: من از خداوند در خواست کردهام که گوش تو را آنچنان قرار دهد و علی ÷میگفت: هیچ سخنی را از پیامبر خدا ج نشنیدم که آن را بدست فراموشی سپارم.
۲- محمّد بن سعد در کتاب «طبقات کبری» از علی ÷آورده است که فرمود:
سوگند بخدا هیچ آیهای از قرآن نازل نشد مگر آنکه من میدانم در چه مورد نازل شده؟ و در کجا آمده؟ و به زیان چه کس نزول یافته است؟ خداوندم مرا دلی بس خِرَدْوَرْ و زبانی بس گویا عطا کرده است [۴].
۳- در قرآن کریم آیهای را مییابیم که هیچکس از امّت اسلامی -جز علی بن ابی طالب ÷- بدان جامه عمل نپوشاند! ابن جریر طبرى در تفسیر خود به گزارش از مجاهد [۵]، آورده که گفت علی بن ابی طالب ÷فرموده است:
در کتاب خدای عزّ و جل آیتی است که هیچکس پیش از من بدان عمل ننمود و پس از من نیز عمل نخواهد کرد و آن آیه نجوی است که میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَٰجَيۡتُمُ ٱلرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيۡ نَجۡوَىٰكُمۡ صَدَقَةٗۚ﴾[المجادلة: ۱۲] یعنی: «ای مؤمنان! چون خواستید با فرستادۀ خدا به نجوی (یا سخن خصوصی) پردازید، پیش از نجوای خویش (اهل فقر و نیاز را) صدقهای دهید». این دستور، بصورت حکمی واجب آمد و سپس وجوب آن برداشته شد [۶].
۴- ابن ابی داود سجستانى در کتاب «مَصاحِف» از ابن سیرین [۷]آورده که گفت:
چون رسول خدا ج وفات یافت، علی ÷سوگند خورد که ردای خویش را -جز برای نماز جمعه- بر شانه نیافکند (و از خانه بیرون نرود) تا قرآن را در مصحفی گرد آوَرَد و این کار را به انجام رسانَد.
نویسنده گوید: محمّد بن اسحاقِ ندیم مصحف علی ÷را در زمان خویش نزد ابو یعْلی حمزة الحسنى دیده و در کتاب «فهرست» بدان گواهی داده است وما إن شاء الله، ترتیب نزول سورهها را در مصحف مزبور بزودی خواهیم آورد.
۵- علی ÷پس از حضور در مجلس عثمان و جمعی از یاران پیامبر رأی عثمان را دربارۀ مصحفها تصویب نمود چنانکه ابو جعفر طبرى در تاریخش از سُوَید بن غَفْلَه [۸]گزارش کرده است که: جز آنچه گوشهای من از علی بن ابی طالب ÷شنیده و قلبم بخاطر سپرده حدیث نمیگویم، من از علی ÷شنیدم که فرمود:
نام «پاره کنندۀ مصحفها» را بر عثمان منهید که سوگند بخدا او بدینکار دست نزد (و نوشتههای مغلوط را از میان نبرد) مگر در میان گروهی از ما یاران محمّد ج ، و اگر من زمامدار بودم کاری را که او دربارۀ مصحفها کرد، من نیز میکردم.
۶- علی ÷به اصلاح نگارش قرآن اهتمام داشت چنانکه ابن شهر آشوب در کتاب «مناقب» آورده است:
زید بن ثابت (از یاران پیامبر و نویسندگان وحی) چون واژۀ تابوت را (در آیه ۲۴۸ سورۀ بقره) بصورت «تابوۀ» خواند امام فرمود: آن را با تاء کشیده بنویس وزید چنان کرد.
۷- گفتهاند فصیح ترین قرائتها، قرائت عاصِم بن ابی النَّجود کوفی است که او نزد ابی عبد الرحمن سُلَمى از یاران علی ÷قرآن را خوانده و ابو عبد الرحمن گفته است که تمام قرآن را بر علی ÷خواندم.
۸- عددشماری آیات قرآن به شمارش کوفیان، منسوب به امیر مؤمنان علی ÷است که آن را از رسول خدا ج شنیده. ابو علی طبرسى در تفسیر «مجمع البیان» گوید:
استاد احمد زاهد در کتاب «ایضاح» با سلسه سند خود از سعید بن مُسَیب [۹]و او از علی بن ابی طالب ÷گزارش نموده که فرمود: از پیامبر خدا ج دربارۀ ثواب قرآن پرسیدم. رسول خدا ج (خواندن و عمل کردن به) یکایک سورههای قرآن خبر داد بدان ترتیب که از آسمان نازل شده بود (تا آنجا که فرمود) پیامبر ج چنین گفت که: جمیع سورههای قرآن، صد و چهارده سوره است و همه آیات آن، شش هزار و دویست و سی و شش آیه است و تمام حروف قرآن، سیصد و بیست و یک هزار و دویست و پنجاه حرف است و جز مردم سعادتمند کسی قرآن را فرا نگیرد و جز دوستان خداوندِ رحمن کسی قرآن را حفظ نمیکند.
۹- علی ÷به مردم، قرآن را آموزش میداد و آنان نیز قرآن را بر او میخواندند تا قرائتشان را اصلاح کند چنانکه از زِرّ بن حُبَیش [۱۰]روایت شده که گفت: قرآن را از آغاز تا انجام در مسجد کوفه بر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب ÷خواندم.
۱۰- علی ÷به آموزش قاریان بسنده نمیکرد بلکه به تنهایی در بازارها براه میافتاد و گمشدگان را رهنمایی میکرد و ناتوانان را یاری مینمود و بر فروشندگان و بقّالان که میگذشت، خواندن قرآن را بر آنان آغاز میکرد و آیه ﴿تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗاۚ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ ٨٣﴾[القصص: ۸۳] را بر ایشان میخواند که میفرماید: «آن سرای بازپسین را برای کسانی قرار میدهیم که نمیخواهند در زمین به استکبار و تباهکاری پردازند و سر انجام نیک از آنِ پرهیزکاران است».
۱۱- علی ÷در برابر دشمنان خود، از آیات قرآن دلیل میآورد چنانکه مورّخان، مناظرات او را با خوارج و دیگران ثبت کردهاند. از جمله ابو حنیفه دینورى در کتاب «اخبار طوال» مینویسد: خوارج به علی ÷گفتند: ما در آن هنگام که به حُکم دو تن داوَر راضی شدیم در حقیقت به کفر گراییدیم! ولی از اینکار بسوی خدا توبه نمودیم، اگر تو نیز همانند ما توبه کنی، به همراهت خواهیم بود و گرنه، بدان که با تو پیکار میکنیم و پیمان متقابل را بسویت میافکنیم! علی ÷فرمود: آیا من بر کفر خود گواهی دهم؟! و سپس این آیه را بر خواند: ﴿قَدۡ ضَلَلۡتُ إِذٗا وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ ٥٦﴾[الأنعام: ۵۶] «در آنصورت گمراه شدهام و از رهیافتگان نخواهم بود». آنگاه گفت: مردی از میان شما که او را بپسندید نزد من تا با یکدیگر گفتگو کنیم، اگر خطای من با دلیل ثابت شد، برای شما اقرار میکنم که گناه کردهام و البته بسوی خدا توبه میبرم و چنانکه خطای شما با دلیل به اثبات رسید، آنگاه از کسی بترسید که بازگشتتان بسوی اوست! خوارج، به یکی از بزرگانشان که عبد الله بن کوّاء نام داشت گفتند نزد علی ÷برو تا با وی مناظره کنی. عبد الله بسوی امام آمد. علی ÷دوباره به خوارج گفت آیا از اینکه او با من محاجّه کند راضی هستید؟ گفتند: خدایا تو گواه باش. سپس به عبد الله فرمود: ای پسرِ کوّاء پس از آنکه شما به حکومت من رضایت دادید و بهمراهم کارزار نمودید و از فرمانم اطاعت کردید، چه چیز شما را بر من خشمگین ساخت؟ چرا در روز جنگ جَمَل از من بیزاری نجستید؟! ابن کوّاء پاسخ داد: در آنروز موضوع حکمیت (وشک تو در حقانّیت خود) بمیان نیامد! علی ÷فرمود: ای پسر کوّاء، آیا من رهیافتهترم یا رسول خدا؟ ابن کوّاء پاسخ داد: البته رسول خدا ج . علی ÷فرمود: آیا نشنیدی که خدای عزّ و جل به رسولش فرمان داد که: ﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمۡ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡ﴾[آل عمران: ۶۱] یعنی: «پس (به مخالفان خود از نصاری) بگو: بیایید تا پسرانمان و پسرانتان را بخوانیم و زنانمان و زنانتان را دعوت کنیم و خویشان نزدیک خود و خویشان نزدیکتان را فرا خوانیم (و سپس به مباهله پردازیم)» آیا خداوند شک داشت که ایشان (در ادّعای خود) دروغ میگویند؟ ابن کوّاء پاسخ داد: این، احتجاجی بر ضدّ آنان بشمار میآید ولی تو دربارۀ حقانّیت خویش آنگاه که به حکمیت دو تن رضایت دادی، شک نمودی و ما سزاوارتریم تا دربارۀ تو تردید روا داریم! علی ÷گفت: همچنین خدایا تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ فَأۡتُواْ بِكِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآ أَتَّبِعۡهُ﴾[القصص: ۴۹] «بگو: کتابی از سوی خدا آورید که هدایت کنندهتر از آندو (کتاب) باشد تا من از آن پیروی کنم» (آیا خدای سبحان در کار خود تردید داشت؟!) ابن کوّاء گفت: این نیز احتجاجی از سوی خدا بر ضدّ ایشان شمرده میشود! و علی ÷همچنان با آیاتی نظیر آیات گذشته، بر ابن کوّاء احتجاج مینمود، سر انجام ابن کوّاء گفت: تو در همۀ آنچه میگویی صادقی با وجود این، آنگاه که تن به حکمیتِ داوران دادی به کفر گراییدی! طبرى در تاریخش میافزاید که علی ÷در پاسخ این اتهام، به خوارج فرمود: ما داوری مردمان را نپذیرفتیم، تنها داوری قرآن را قبول کردیم ولی این قرآن، خطّی است که نوشته شده و در میان دو جلد قرار دارد و روشن است که سخن نمیگویند و از اینرو داوران، معین شدند تا حکم قرآن را بیان دارند. خوارج گفتند: ما را از مهلتی که به سپاه دادی خبر ده! چرا مدّت زمانی را میان خودت و ایشان مقرّر داشتی؟ امام فرمود: برای آنکه افراد نادان (در آن فرصت اندیشه کنند و) آگاه شوند ودانایان، ثابت قدم و استوار گردند و شاید هم خداوند عزّ و جل در این فاصله، میان امت آشتی افکند. پس به شهر خود وارد شوید (و به مسلمانان بپیوندید که) خداوند شما را رحمت کند.
۱۲- و علی ÷در نامهنگاریهای خود از آیات قرآنی گواه میآورد چنانکه یعقوبى در تاریخش بخشی از آن نامهها را آورده است. از آن جمله، نامه علی ÷به یزید بن قَیس أرْحَبى [۱۱]است که در آنجا آمده: اما پس (از ستایش خداوند و درود بر پیامبر) تو در باز آوردن خراج، مدتی تأخیر کردهای، چه چیز تو را بر اینکار واداشتهاست؟! دیگر آنکه من تو را به پرهیزکاری از نافرمانی خدا سفارش میکنم، مبادا پاداشت را نابود کنی و جهادت را بدلیل خیانت به مسلمانان باطل سازی! پس، از خدا بترس و خود را از حرام پاک ساز و راهی برای من بر ضدّ خودت قرار مده که در آنصورت ناگزیرم با تو در افتم، مسلمانان را عزیز شمار و به کسانی که مسلمان نیستند ولی با مسلمین پیمان دارند ستم روا مدار: ﴿وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَاۖ وَأَحۡسِن كَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِي ٱلۡأَرۡضِۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٧٧﴾[القصص: ۷۷]. «در آنچه خداوند به تو داده است سرای بازپسین را بجوی و بهرۀ خود را از دنیا فراموش مکن (امکانی را که در دنیا برای تحصیل سعادت اخروی داری از دست مده) و نیکی کن همچنانکه خداوند به تو نیکی کرده است و در زمین بدنبال تباهکاری مباش که خداوند تباهکاران را دوست ندارد».
۱۳- علی ÷چون میخواست به سوی کارزار رهسپار بر مَرکب خود مینشست و میگفت: سپاس خداوند جهانیان را بر نعمتهایش که به ما ارزانی داشته و بر فضل بزرگش آنگاه این دو آیه را بر میخواند: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِينَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾[الزخرف: ۱۳-۱۴] یعنی: «پاک و منزّه کسی است که این مرکب را برای ما رام کرد و ما بر اینکار توانا نبودیم. و همانا بسوی خداوندمان باز میگردیم». سپس مرکب خویش را به سمت قبله میگرداند و دو دستش را بطرف آسمان بلند مینمود و میگفت: بار خدایا گامها بسوی تو برداشته شده، و دلها بسوی تو گشوده شده و دستها بسوی تو بلند شده، و دیدگان بسوی تو دوخته شدهاست، خداوندا از غیبت پیامبران و فراوانی دشمنانمان و پراکندگی آمالمان بسوی تو شکایت میآوریم ﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ ٨٩﴾[الأعراف: ۸۹] «خداوندا میان ما و قوممان بحق داوری کن که تو بهترین داورانی». آنگاه فرمان حرکت میداد و میفرمود: «سیروا على بركة الله»!
۱۴- علی ÷چون عزم جنگ با دشمن میکرد، یارانش را با آیات قرآن به کارزار تشویق مینمود و میگفت: خدای عزّ و جل شما را به تجارتی رهمنون شده که از عذابتان رهایی میبخشد و به خیر و نیکی درمانتان میکند، شما را به ایمان به خدا و به رسولش و جهاد در راه او رهنمایی فرموده است و پاداش آن را آمرزش گناهان و سراهایی پاکیزه در با غستانهای بهشت و خشنودی خداوند -که از همه بالاتر است- قرار داده و آگاهتان ساخته که چه کسانی را دوست میدارد چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِهِۦ صَفّٗا كَأَنَّهُم بُنۡيَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ ٤﴾[الصف: ۴]. یعنی: «همانا خداوند کسانی را دوست میدارد که صف زده در راه او پیکار میکنند چون بُنیانی که از سُرب ریخته شده است».
۱۵- علی ÷در پاره ای از اوقات چون کسی از یاران خود را میدید با خواندن آیات قرآنی، وی را نوید میداد چنانکه روایت شده است سلیمان بن صُرَد خُزاعى [۱۲]در حالیکه زخمی از شمشیر بر رخساره داشت نزد علی ÷آمد. همینکه امام ÷نگاهش بر او افتاد این آیه را بر خواند: ﴿فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا ٢٣﴾[الأحزاب: ۲۳] یعنی: «برخی از آنان پیمان خود را به انجام رساندند (و شهید راه حق شدند) و بعضی دیگر انتظار (شهادت) میبرند و هرگز پیمان خود را تبدیل نکردند». آنگاه بدو فرموده: تو از آنانی که در انتظار بسر میبرند و هیچگاه پیمان خود را تبدیل نکردهاند.
۱۶- علی ÷به فرماندهان سپاهیانش نامه مینوشت و آنان را با آیههای قرآنی اندرز میداد. از جمله نوشته است: «......... از ستمگری و تجاوز به مردم دوری گزینید و جلوی دست بیخردان خود را بگیرید و مواظب باشید کارهایی از شما سر نزند که خدا آنها را از ما نمیپسندد و دعای ما و شما را بدلیل اینکارها، بر میگرداند. زیرا خدای تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ مَا يَعۡبَؤُاْ بِكُمۡ رَبِّي لَوۡلَا دُعَآؤُكُمۡۖ فَقَدۡ كَذَّبۡتُمۡ فَسَوۡفَ يَكُونُ لِزَامَۢا ٧٧﴾[الفرقان: ۷۷] «بگو اگر دعایتان نباشد، خدای من چه عنایتی به شما نماید؟ همانا شما (آیات خدا را) تکذیب نمودید پس لازم خواهد شد (که کیفرش را ببینید)».
۱۷- گاهی کسی نزد علی ÷شعری میسرود و امام دستور میداد تا به جای شعرش، آیاتی از قرآن را که در همان مضمون نازل شده بود، بر خواند. چنانکه در روایت آمده است امیر مؤمنان ÷چون در مسیر حرکتش به سوی «صِفّین» به شهر بهرسیر رسید، مردی از یارانش که حُرّ بن سَهم بن طَریف نام داشت و به آثار کسرى مینگریست، چند بار این شعر ابن یعفَر تمیمی [۱۳]را به تناسب خواند:
جَرَتِ الرِّياحُ عَلى مكانِ ديارِهِم
فَكَأنَّما كانُوا عَلى مِيعادِ!
بادها بر خانههای آنان وزیدن گرفت (و همه را بُرد)
گویی که با یکدیگر و عده دیدار داشتند!
علی ÷فرمود چرا نگفتی:
﴿كَمۡ تَرَكُواْ مِن جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ ٢٥ وَزُرُوعٖ وَمَقَامٖ كَرِيمٖ ٢٦ وَنَعۡمَةٖ كَانُواْ فِيهَا فَٰكِهِينَ ٢٧ كَذَٰلِكَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا قَوۡمًا ءَاخَرِينَ ٢٨ فَمَا بَكَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا كَانُواْ مُنظَرِينَ ٢٩﴾[الدخان: ۲۵-۲۹]. یعنی: «چه باغستانها و چشمه سارهایی را وا گذاشتند. چه کشتها و جایگاههای نیکی را وا نهادند. و چه نعمتهایی را که در آنها شادمان و بهرهمند بودند؟! (آری) اینچنین بود و ما آن نعمتها را به گروه دیگری به میراث دادیم. پس نه آسمان برایشان گریست و نه زمین گریه کرد و نه (به هنگام هلاکشان) بدانها مهلت داده شد». سپس فرمود: آنها زمانی وارث دیگران بودند آنگاه ارث دهنده شدند! آنان سپاس نعمت را نگزاردند و بدلیل گناهکاری، نعمت دنیای خود را از دست دادند. شما از اینکه در برابر نعمتها ناسپاسی کنید بپرهیزید تا گرفتار عقوبت نشوید.
۱۸- گاهی کسی از علی ÷پوزش میخواست و امام، عذر وی را میپذیرفت و با خواندن آیهای از قرآن رفع ملامت از او میکرد چنانکه روایت شده است چون علی ÷از صِفّین باز میگشت و به محلی بنام نُخَیلَه رسید، مردی را دید که در زیر سایه نشسته و از چهرهاش آثار بیماری نمایان است. امام بدو سلام کرد و آن مرد به نیکی جواب داد. علی ÷از حال وی پرسید و او را به رحمت و آمرزش خداوند نوید داد و از وی سؤال نمود: آیا در این جنگ به همراه ما بودی؟ آن مرد پاسخ داد: نه بخدا حضور نداشتم ولی دلم خواست که حاضر بودم لیکن چنانکه میبینی تأثیر تب مرا ناتوان کرده و به همین دلیل مرا از پیکار باز داشت. پس امام ÷این آیه را بر او خواند: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٩١﴾[التوبة: ۹۱] یعنی: «بر ناتوانان و بر بیماران و بر آنان که چیزی نمییابند تا انفاق کنند باکی نیست هنگامی که برای (دین) خدا و رسولش به خیر خواهی پردازند. بر نیکوکاران هیچ راه ملامتی نیست و خدا آمرزنده و مهربان است».
۱۹- علی ÷قرآن و اهل آن را با رساترین صورت و بهترین سخنان، میستود که در فصل آینده إن شاء الله ذکر آن خواهد آمد.
۲۰- از سفارشهای علی ÷به هنگام نزدیکی وفاتش این بود که فرمود: خدا را، خدا را دربارۀ قرآن بیادتان میآورم مبادا دیگران، بر عمل به قرآن از شما پیشی گیرند!
بدینسان علی ÷با قرآن در رویدادهای گوناگونِ زندگی، هماهنگی مینمود و قرآن با علی ÷همراه و موافق بود همانگونه که پیامبر خدا - ج - از این امر خبر داد چنانکه خطیب بغدادى در تاریخش از أبو ثابت آورده است که گفت: بر اُمّ سَلَمه (همسر رسول خدا ج ) وارد شدم و دیدم که از علی ÷یاد میکند و میگرید! گفت: از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: على با قرآن و قرآن با على است از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در روز رستاخیز کنار نهر بهشت به من باز گردند [۱۴].
[۳] مکحول، فقیه شام در روزگار خویش بود و حافظ حدیث شمرده میشد. وفات وی را در سال ۱۱۲ هجری قمری ضبط کردهاند. [۴] علی ÷اهل خودستایی نبوده. از گفتن این سخنان مقصودش آن بود که نسل جدید مسلمان برای فرا گرفتن قرآن نزد وی آیند و از دانش او بهره ببرند چنانکه بارها میفرمود: «سلونی قبل أن تفقدونی»یعنی: پیش از آنکه مرا نیابید، از من (معارف اسلام) را بپرسید. [۵] مجاهد بن جبر از قاریان و مفسّران معروف مکه بودهاست که علم تفسیر را از ابن عبّاس فرا گرفت و به سال ۱۰۴ هجری وفات یافت. [۶] البته دستور مزبور از ابتدای امر، از احکام همیشگی اسلام شمرده نمیشد. زیرا قرار نبود تا رسول خدا ج برای همیشه در میان امّت خویش بسر برد. امّا با این دستور، منافقان مال پرست که خود را به رسول خدا ج نزدیک مینموند از نجوی، خودداری کردند و پرده از کارشان برداشته شد! [۷] محمد بن سیرین بصری از علمای تابعین (طبقه پس از صحابه) و از فقهای پرهیزکار و مشهور اوائل اسلام شمرده میشود. وی در سال ۱۱۰ هجری قمری وفات کردهاست. [۸] سُوَید بن غَفْلَه جُعْفِی چنانکه علامة حلّی مینویسد: از دوستان و یاران علی ÷بودهاست (خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، اثر علامه حلّی، ص ۱۶۳). [۹] سعید بن مسیب از یاران و معاصران علی ÷بوده و در رجال علامه حلّی (ص۱۵۶) آمده که گویند: وی تحت ترتیب علی ÷قرار داشته است. [۱۰] زِرُّ بْنُ حُبَیش بقول علامه حلّی: از یاران امیر مؤمنان و مردی فاضل بود (خلاصة الأقوال، ص ۱۵۲). [۱۱] این مرد، کار گزار ÷در ری و همدان و اصفهان بود. [۱۲] سلیمان بن صُرَد از یاران با وفای علی ÷بود که پس از حادثۀ عاشورا به خونخواهی سرور شهیدان حسین بن علی ÷با گروهی از «توّابین» قیام کرد و به شهادت رسید (به: تنقیح المقال فی علم الرجال، اثر مامقانی، ج۲، ص۶۳ نگاه کنید). [۱۳] أسود بن یعفر تمیمی از شاعران دوره جاهلیت بوده است. [۱۴] ابن بابویه در کتاب «علل الشرائع» آورده که مقصود از همراهی همیشگی قرآن با امام، این است که قرآن در دنیا در قلب امام جای دارد و پس از مرگش نیز به همراه اوست تا به بهشت موعود رسد (به بحار الأنوار، ج۸۹، ص۱۰۶ چاپ جدید نگاه کنید).