۱۰- آنچه از علی ÷دربارۀ تفسیر سخن گفتن خداوند گزارش شدهاست
خداوند بزرگ با بندگان برگزیدهاش به صورتهای گوناگون سخن گفته است. بخشی از آن سخنان بشکل الهام یا وحی در خواب یا بیداری رخداده که آنها را «وحى قلوب» مینامند. و بخشی دیگر بصورت نداء و صدایی بوده که بگوش میرسیده است. و پاره ای دیگر در سیمای رساندن وحی از راه فرستادن فرشته، جلوه گر شده است چنانکه خدای تعالی در کتاب ارجمند خود میفرماید:
﴿۞وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ أَوۡ يُرۡسِلَ رَسُولٗا فَيُوحِيَ بِإِذۡنِهِۦ مَا يَشَآءُۚ إِنَّهُۥ عَلِيٌّ حَكِيمٞ ٥١﴾[الشوری: ۵۱]. یعنی: «خدا با هیچ بشری سخن نمیگوید مگر از راه وحی، یا از پسِ پردۀ (غیب)، یا فرستادهای را روانه میسازد سپس آن (فرشته) با اجازۀ او، آنچه را که (خدا) میخواهد وحی میکند، همانا خدا والا مرتبه و فرزانه است».
صورت دیگری از سخن گفتن خداوند را نیز میشناسیم که آن را «وحى تکوینى» گویند چنانکه در این آیات کریمه بدان اشاره شده است:
﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِيَا طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا﴾[فُصَّلت: ۱۱] «(خداوند) به آسمان و زمین گفت خواه و ناخواه (بسوی فرمان من) پیش آیید!».
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[یس: ۸۲]. «فرمانش جز این نیست که چون امری را بخواهد، بدو گوید بشو! پس میشود».
﴿وَقِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي﴾[هود: ۴۴]. «و گفته شد که ای زمین، آب خود را فرو بر! و ای آسمان (بارانت را) باز دار!» و امثال این آیات... .
و امّا امیر مؤمنان على ÷سخن گفتن خدای تعالی را در خلال خطبههای خود به درست ترین صورت تفسیر نمودهاست چنانکه هنگام تلاوت این آیه: ﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾فرموده است: «در روزگاران دراز و پیایى و بهنگام نبودن پیامبران، همواره خداوند بندگانى داشته که در فکرشان با آنان زمزمه مىکرده و در درون عقلشان با ایشان سخن مىگفته است».
در اینجا امام ÷جایگاه الهام را در انسان، «اندیشه و عقل» او شمرده نه «قلب و سینهاش!» زیرا که الهام با ذهن آدمی پیوند دارد و این، تعبیر دقیقی است.
علی ÷در خطبۀ دیگری از سخنرانیهای شکوهمند خود میفرماید:
«(خداوندى که) با موسى سخن گفت و برخى از آیات بزرگش را بدو نشان داد، بدون آنکه داراى پیکره سخن گفتن باشد و ابزار نطق و زبان (بزرگ و) کوچک داشته باشد»!
و این هم صورت دیگری از تکلّم خداوند است که در آن، خدای تعالی از پس غیب بندهاش را ندا میکند و او ندای خدا را میشنود. البته خداوند سبحان با آفریدگان سنجیده نمیشود و همانند ایشان به اعضاء و اجزاء نیاز ندارد.
امام ÷در وصف فرشتگانی که حامل وحی به پیامبرانند نیز سخن گفته و در این باره فرموده است:
«آنها عظمت و شکوه خداوند را تقدیس مىکنند و آنچه را در مخلوقات از قدرت و صعنت الهى آشکار شده، به خود نسبت نمىدهند و ادّعا ندارند چیزهایى را که آفرینش آنها ویژۀ خداوند است [۳۱]مىتوانند به همراه او بیافرینند بلکه آنان بندگان گرامى خدا هستند که در سخن گفتن بر وی پیشى نمىگیرند و به فرمان او عمل میکنند. خداوند ایشانرا در علومى که نزدشان در آنجا هست، امانتدار خود ساخته و آنان را به همراه سپردههایى از اوامر و نواهى خویش، بسوى پیامبران فرستاده است».
امیر مؤمنان علی ÷در تفسیر سخنِ خداوند که فرمود: ﴿كُن فَيَكُونُ ١١٧﴾نیز گفتاری ارزنده دارد که در خلال آن، شکل دیگری از کلام الهی را توضیح داده و میفرماید:
«(خداوند سبحان) هر کس (و هر چیز) را که که بخواهد ایجاد کند، بدو فرمان مىدهد که: «بشو»! و او بوجود مىآید. امّا این فرمان نه با صدایىاست که آن را در فضا بکوبد و نه با ندائىاست که بگوش کسى رسد بلکه کلام خداوند پاک، فعل اوست که آن را پدید آورده چنانکه پیش از آن وجود نداشتهاست که اگر پیوسته موجود بود، خداى دوّمى بشمار مىآمد!».
بر این تفسیر زیبا بنگر که از گنجهای گرانبهای دانش و نمونههای نغز حکمت است.
***
[۳۱] در اینجا امام ÷به «توحید خالقیت» اشاره میفرماید.