فتح البیان آثاری از علی علیه السلام در تفسیر قرآن

فهرست کتاب

۳- سخن علی ÷در مذمّت تفسیر به رأی!

۳- سخن علی ÷در مذمّت تفسیر به رأی!

امام ÷در سخنان خویش بندگان خدا را به دو گروه تقسیم نموده است. گروه نخستین کسانی هستند که هوای نفسانی را مغلوب ساخته‌اند و از کلام خدا پیروی می‌کنند و هرجا که قرآن کریم فرود آید، آنها نیز همانجا فرود می‌آیند و بدینصورت قرآن پیشوا و رهبر آنان شمرده می‌شود. گروه دیگر، منحرفان و هوی پرستانند که رأی و نظر خود را بر قرآن تحمیل می‌کنند گویی که ایشان امام و پیشوای کتاب خدایند، نه قرآن پیشوای آنان!

علی ÷دربارۀ یکی از افراد دسته نخستین چنین می‌فرماید:

«وی دادگری را بر خویشتن واجب دانسته (خود را بدان پای بند ساخته)، پس نخستین مرحلۀ عدالتش آنست که هوای نفس را از روان خویش نفی کرده است. در وصف حق سخن می‌گوید و خود بدان عمل می‌نماید. هیچ غایتی از خیر را وا نمی‌گذارد مگر که قصد آن می‌کند، و هیچ گمان نیکی در باره کاری نمی‌برد مگر که آهنگ آن را دارد. زمام اختیارش را به کتاب خدا سپرده است و قرآن رهبر و پیشوای او به شمار می‌آید. هر جا که بار قرآن فرود آید، او نیز فرود می‌آید و در هر محلّی که قرآن منزل گیرد، او نیز منزل می‌کند».

آنگاه امام ÷به توصیف کسی از گروه دوم می‌پردازد و می‌فرماید:

«و بندۀ دیگری است که دانشمند نام گرفته ولی اهل دانش نیست! نادانی‌ها را از نادانان فرا‌گرفته، و گمراهی‌ها را از گمرَهان آموخته است. دام‌هایی از رشته‌های فریب و گفتار دروغین بر سر راه مردم افکنده است، و کتاب خدا را به سوی آراء خود می‌کشاند و حق را با هوای خویش پیوند می‌دهد»!

و باز می‌فرماید:

«پس از من روزگاری بر شما خواهد آمد که چیزی پنهان‌تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوانتر از دروغ بر خدا و رسولش نباشد. هیچ کالایی نزد مردم آن روزگار زیانمندتر از قرآن -چون آن را به شایستگی خوانند- یافت نشود و هیچ متاعی پر رُونق تر از قرآن -هنگامی که به تفسیر نابجای آن پردازند- به دست نیاید. در شهرها ناشناخته‌تر از «معروف» و شناخته‌تر از «منکر» چیزی وجود نداشته باشد. حاملان قرآن آن را به کنار افکنند و حافظان قرآن آن را به فراموشی سپارند. در آن روزگار، قرآن و قرآنیان در میان مردم رانده و مطرود خواهند بود و دو یار همدم و همراه هستند که کسی بدانها جایگاهی ندهد. پس آنها در آن روزگار (ظاهراً) میان مردمند اما (باطناً) در میان ایشان نیستند و با مردمند ولی با آنان نیستند! زیرا که گمراهی و هدایت با یکدیگر سازش ندارند هر چند گرد هم آیند. پس آن مردم، در تفرقه به وحدت می‌رسند! و از وحدت به پراکندگی می‌گروند. گویی که ایشان پیشوایان قرآنند و قرآن، پیشوای ایشان نیست! در نتیجه جز نامی از قرآن نزد آنها باقی نمی‌ماند و جز خط و نگارشی از آن را نمی‌شناسند! و پیش از آن روزگار نیز بر صالحان، انواع شکنجه‌ها را روا می‌دارند و سخن راست آنان را بر خدا، دروغ می‌نامند و ایشان را در برابر عمل نیکشان به کیفرِ کار ناصواب می‌رسانند..........».

نویسنده گوید: اساس این سخن از رسول خدا - ج - روایت شده است و امیر مؤمنان - ÷- بخشی از آن را گرفته و با برترین بیان و بهترین توضیح به شرحش پرداخته است. شیخ کلینى در کتاب «روضة کافى» از علی بن ابراهیم قمّی، از پدرش، از نوفلی، از سَکونی، از ابو عبد الله صادق، از امیر مؤمنان از رسول خدا - ج - آورده است که فرمود:

«روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز خطّی و از اسلام جز نامی ‌نمی‌ماند [۱۶]. آنها مسلمان نامیده می‌شوند ولی دورترین مردم از اسلامند! مسجدهایشان (از حیث ظاهر) آباد و به لحاظ هدایت، ویران است! فقهیان آن روزگار بدترین فقها در زیر سایۀ آسمانند، فتنه از ایشان سر می‌زند و به خودشان باز می‌گردد»!

همچنین امیر مؤمنان ÷در نهی از تفسیر قرآن بنا بر رأی اشخاص فرمود:

«روز رستاخیز ندا کننده‌ای بانگ می‌زند: آگاه باشید که (امروز) هر بذر افشانی گرفتار کشتۀ خود و عاقبت کار خویش است جز کشتکاران قرآن! پس شما از کشت کنندگان و پیروان قرآن باشید و در معرفت خداوندتان آن را راهنما قرار دهید و از قرآن برای خود نصیحت جویی کنید و آراءِ خویش را در برابر آن متّهَم سازید و هوس‌های خود را دربارۀ قرآن خیانتگر شمارید».

نویسنده گوید: شک نیست که قرآن کریم از سوی خداوند جهانیان نازل شده تا مردم در آیاتش تدبّر کنند و به وسیلۀ آن رهنمایی شوند. بنابر این، مراد از تفسیر به رأی که امیر مؤمنان ÷آن را نهی فرموده آنستکه آراءِ گرفته از مسلک‌های گوناگون را بر قرآن تحمیل کنند چنانکه امروز اینکار نزد پیروان مذاهب مختلف، رواج دارد (و به قول شاعر عرب: همگی ادّعا می‌نمایند که به وصال لیلا رسیده‌اند ولی لیلا هیچکدام را قبول ندارد). امّا اگر کسی تأویلات صوفیان و آراءِ فلسفی و اقوال کلامی و جز اینها را کنار نهد و به رشتۀ قرآن چنگ در زند و حلّ مشکل قرآن را از خودش بجوید و آیه‌ای را با آیۀ دیگر یا با سنّت پیامبر ج تفسیر کند، قطعاً به راه راست رهنمون شده است و روش صحیح در تفسیر قرآن مبین، جز این نیست چنانکه در سخنان امیر مؤمنان ÷بدان اشارت رفته است و می‌فرماید:

«کتاب خدا است که با آن (حقایق را) می‌بینید و از آنها سخن می‌گویید و آنها را می‌شوند و بخشی از قرآن از بخش دیگر سخن و قسمتی از قرآن بر قسمت دیگر گواهی میدهد و دربارۀ خدا به اختلاف سخن نمی‌گوید و همراه خود را از خدا جدا نمی‌سازد».

و نیز می‌فرماید:

«کارهای دشوار و شبهه ناک خود را به خدا و رسولش باز گردان زیرا خداوند به مردمی که دوست داشته آنان را رهنمایی کند، فرموده است: (ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا و رسولش و فرمانداران خود اطاعت کنید پس اگر در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و رسولش باز گردانید) و باز گرداندن امور به خدا یعنی گرفتن محکمات قرآن، و باز گردندان آنها به رسول یعنی گرفتن سنّت او که مسلمانان را گرد می‌آورد و پراکنده نمی‌سازد».

بنابر این بر عهدۀ مفسّر است تا به جانب هدفی حرکت کند که قرآن بدان سو توجّه دارد و دربارۀ چیزهایی که خدا از آنها ساکت است، خاموشی گیرد و خود را در بیرون بردن معانی آیات از ظواهر آنها، به تکلّف نیافکند، و از حدود خداوند سبحان در گفتارش درنگذرد چنانکه امیر مؤمنان ÷فرمود:

«همانا خداوند واجباتی را بر شما مقرّر داشته، آنها را تباه مسازید و حدودی را برایتان معین فرموده از آنها تجاوز نکنید و از چیزهایی بازتان داشته، نسبت بدانها بی‌احترامی ‌مکنید و دربارۀ چیزهایی سکوت نموده و از راه فراموشی آنها وا‌نگذاشته، خود را در آن موارد به سختی نیافکنید»!

اینست روش علی ÷در تفسیر قرآن حکیم.

***

[۱۶] این پیش بینی تأسف انگیز در عین حال نوید می‌دهد که خطّ قرآن در میان مسلمانان پایدار می‌ماند و تحریف نمی‌شود.