آنچه از علی ÷در تفسير مسائل پراکندۀ قرآنی رسيدهاست
۱- قال ÷: ((الزهد كلُّه بين الكلمتين من القرآن. قال الله سبحانه:﴿لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ﴾[الحدید: ۲۳]. وَمَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى المَاضِي وَلَمْ يَفْرَحْ بِالآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ)) (نَهْج البَلاغَةِ: باب حكم أمير المؤمنين ÷، الحكمة رقم ۴۳۹).
أقول: فليكن فرح المؤمن الزاهد بما نال من ثواب الآخرة أكثر من فرحه بعوائد الدنيا كما قال الله تعالى:﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ ٥٨﴾[یونس: ۵۸] ويؤيد هذا المعنى وصيته ÷لابن عباس سحيث قال له: ((فَلْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِكَ، وَلْيَكُنْ أَسَفُكَ عَلَى مَا فَاتَكَ مِنْهَا، وَمَا نِلْتَ مِنْ دُنْيَاكَ فَلا تُكْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَمَا فَاتَكَ مِنْهَا فَلا تَأْسَ عَلَيْهِ جَزَعاً.)) (نهج البلاغة: الكتاب ۲۲).
علی ÷فرمود: همۀ پارسایی در میان دو جمله از قرآن آمدهاست، خداوند سبحان میفرماید: «تا بر آنچه از دست دادهاید اندوه مخورید و بدانچه (از دنیا) به شما داده شادی مکنید». و کسی که بر گذشته اندوه نخورد و به آینده شادمان نشود، پارسایی را از دو سوی آن بر گرفتهاست.
نویسنده گوید: مراد آنست که شادمانی مؤمن پارسا به کسب پاداش آخرت، باید بیش از شادی او به یافتن مال و منال دنیوی باشد چنانکه خداوند میفرماید: »بگو به فضل و رحمت خدا (مؤمنان) باید شادمانی کنند که آن بهتر است از هرچه (دیگران) گرد میآورند». و این معنا را سفارش امام ÷به ابن عبّاس بتأیید میکند آنجا که میفرماید: «پس شادمانی تو بدانچه از آخرت خود یافتهای باید باشد و اندوهت از آنچه در این باره از دست دادهای. و از دستآورد دنیوی خود بسیار شادمان مباش و از آنچه در این مرحله از دستت رفته با بی تابی اندوه مخور».
۲- وقال ÷: ((لا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَيْرِ هَذِهِ الأُمَّةِ عَذَابَ الله لِقَوْلِهِ تَعَالَى﴿أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٩٩﴾[الأعراف: ۹۹]، ولا تَيْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ الله لقوله تعالى: ﴿لَا يَاْيَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾[يوسف: ۸۷] . (نَهْج البَلاغَة: باب حكم أمير المؤمنين ÷، الحكمة رقم ۳۷۷).
علی ÷فرمود: بر بهترین فرد این امّت از عذاب خدا، خاطر آسوده مدار چرا که خدای تعالی فرمود: «از ترفند خدا جز گروه زیانکار، کس ایمن نشود» و از رحمت خدا بر بدترین فرد این امّت نا امید مباش چرا که خدای تعالى فرماید: «همانا از رحمت خدا جز گروه کافران، کسی ناامید نگردد».
۳- وقال ÷في قوله تعالى:﴿وَجَآءَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّعَهَا سَآئِقٞ وَشَهِيدٞ ٢١﴾[ق: ۲۱]. ((سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَشَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا)). رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغة (الخُطَب:۸۵).
علی ÷دربارۀ آیۀ: ﴿وَجَآءَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّعَهَا سَآئِقٞ وَشَهِيدٞ ٢١﴾هر کس (روز رستاخیز) به همراه سوق دهنده و شاهدی خواهد آمد» فرمود: سوق دهندهای که او را به سوی محشرش میراند و شاهدی که بر کردار وی گواهی میدهد.
۴- وقال ÷: ((إِنَّ الله يَبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَحَبْسِ الْبَرَكَاتِ وَإِغْلاقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ لِيَتُوبَ تَائِبٌ وَيُقْلِعَ مُقْلِعٌ وَيَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ وَيَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ وَقَدْ جَعَلَ الله سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ:﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾[النوح:۱۰-۱۲] فرحم الله امرأً استقبل توبته واستقال خطيئته وبادر مَنِيَّتَهُ)) رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغة (الخُطَب:۱۴۳).
علی ÷فرمود: خداوند بندگان خود را بهنگام کارهای ناپسند گرفتار میکند و به کاهش میوهها و جلوگیری از نزول برکات و بستن گنجهای خیرات مبتلا میسازد تا آنکس که آهنگ توبه دارد، باز گردد و گناهکار، دل از گناه برکنَد و پند گیرنده، پند گیرد و بازدارنده (مردم را) از نافرمانی خدا باز دارد. و خداوند سبحان آمرزش خواستن را وسیلۀ فرو ریختن روزی و رحمت بر خلق قرار داده و فرمودهاست: «از خدواند خویش آمرزش بخواهید که او بسى آمرزندهاست. (و اگر چنین کنید) باران را بر شمایى دریى مىفرستد. و شما را با اموال و پسران یارى مىدهد. و بر ایتان باغها مىسازد و نهرها پدید مىآوَرَد». پس رحمت خدا بر آنکس باد که به پیشوازِ توبۀ خود روَد و از گناهش پوزش طلبد پیش از آنکه مرگش در رسد.
۵- وقال ÷: ((قال الله تعالى:﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٣٠﴾ [فصلت: ۳۰]: وَقَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا الله فَاسْتَقِيمُوا عَلَى كِتَابِهِ وَعَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ وَعَلَى الطَّرِيقَةِ الصَّالِحَةِ مِنْ عِبَادَتِه.ِ ثُمَّ لا تَمْرُقُوا مِنْهَا وَلا تَبْتَدِعُوا فِيهَا وَلا تُخَالِفُوا عَنْهَا، فَإِنَّ أَهْلَ المُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ الله يَوْمَ الْقِيَامَةِ)). رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغه (الخُطَب: ۱۷۶).
علی ÷به یاران گفت: خدای تعالی فرمودهاست: «همانا کسانی که گفتند پروردگار (وصاحب اختیار) ما خدا است سپس پایدارى ورزیدند، فرشتگان بر آنان فرود خواهند آمد که بیم به خود راه مدهید و اندوه مخورید و به بهشتى که وعده داده شده بودید شادمان باشید». اینک شما گفتهاید: «پروردگار (و صاحب اختیار) ما خداست» پس بر کتاب او و فرمان روشنش پایداری ورزید و بر شیوۀ صحیح بندگیش استوار باشید. پس از این، از آن راه بیرون نروید و بدعت در آن نیاورید و راهی بر خلاف آن را نپیمایید که رحمت خدا در روز رستخیز از کجروان قطع خواهد شد.
۶- وقال ÷: ((إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالأَنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ، ثُمَّ تَلا:﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۗ﴾[آل عمران: ۶۸] ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللهَ وَإِنْ بَعُدَتْ لُـحْمَتُهُ، وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ)). رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغه (الحِكَم: ۹۶).
علی ÷فرمود: همانا نزدیکترین کسان به پیامبران داناترین آنهایند بدانچه (پیامبران) آوردند. سپس امام ÷این آیه را بر خواند: ﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۗ﴾(براستی که نزدیکترین کسانی به ابراهیم آنان بودند که وی را پیروی کردند و این پیامبر و مؤمنان هستند). سپس فرمود: دوست محمّد کسیاست که خدا را فرمان بَرَد، هر چند خویشاوندیش دور باشد و دشمن محمّد کسیاست که نافرمانی خدا کند، هر چند پیوند خویشاوندیش نزدیک باشد.
۷- وقال ÷حين سَمِعَ رَجُلاً يَقُولُ:﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾[البقرة: ۱۵۶]: ((إِنَّ قَوْلَنَا «إِنَّا لله» إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالمُلْكِ، وَقَوْلَنَا «وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالهُلْكِ)). رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغه (الحِكَم: ۹۹).
علی ÷شنید که مردی میگوید: «ما از آنِ خداییم و به سوی او بازگشت کنندهایم». فرمود: اینکه گوییم: «ما از آنِ خداییم» اقراریاست از سوی ما به مملوک بودن مان، و اینکه میگوییم: «بسوى او بازگشت کنندهایم» اعترافیاست از سوی ما به رفتنی بودنمان!.
۸- وقال ÷في قوله تعالى:﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ﴾ [البقرة: ۲۳۱]: ((مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ كَانَ يَتَّخِذُ آيَاتِ الله هُزُواً)). رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغه (الحِكَم: ۲۲۸).
علی ÷دربارۀ این سخن که خدای تعالی فرمود: «آیات خدا را به استهزاء مگیرید» گفت: هر کس قرآن را بخواند آنگاه بمیرد و در آتش (دوزخ) رَوَد او از کسانی بوده که آیات خدا را به استهزاء میگرفتند!.
۹- سُئِلَ عليٌّ ÷عن قوله تعالى:﴿فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗۖ﴾[النحل: ۹۷]: فَقَالَ هِيَ الْقَنَاعَةُ. رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغه (الحِكَم: ۲۲۹).
از علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالی پرسیده شد که فرموده: «او را زندگى مىبخشیم، زندگانى پاکیزهاى» امام ÷پاسخ داد: مقصود از زندگانی پاکیزه، زندگانی همراه با قناعت است.
۱۰- وقال عليه السلام في قوله تعالى:﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾[النحل: ۹۰]: الْعَدْلُ الإِنْصَافُ وَالإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ. رواه الرّضي أيضاً في نهج البلاغه (الحِكَم: ۲۳۱).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که فرمود: «همانا خدا به عدالت و احسان فرمان مىدهد» گفت که: مراد از عدالت، همان انصافاست (یعنی هر چه را بر خود نمیپسندی بر دیگران نیز مپسندی) و مقصود از احسان، بخششاست (یعنی که دیگران را به دلخواه، بیش از حقّشان بهره دهی).
۱۱- وقال عليه السلام: ((أربعٌ تعليمٌ من الله ﻷلسنَ بواجباتٍ. قوله:﴿فَكَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗاۖ﴾[النور: ۳۳] فمَنْ شاء كاتب رقيقه وَمَنْ شاء لم يكاتب. وَقَوْلُهُ:﴿وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ﴾[المائدة: ۲]: فمن شاء اصطاد ومن شاء لم يصطد. وَقَوْلُهُ:﴿فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ﴾[الحج: ۳۶]: فمن شاء أكل وَمَنْ شاء لم يأكل. وَقَوْلُهُ:﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[الجمعة:۱۰]: فمن شاء انتشر وَمَنْ شاء جلس)). (رواه القاضي النعمان بن محمّد في دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۸۵).
علی ÷فرمود: چهار چیز است که از سوی خدواند بزرگ آموزش داده شده ولی (بکار بردن آنها) واجب نیست. یکی آنکه فرمود: «اگر خیرى در بردگان (اسیر جنگ) سراغ داشتید با آنها قرادرداد بنویسید» پس هر کس خواست، قراردادِ باز خرید با بردهاش بنویسد و هر کس خواست، ننویسد [۸۸]. دیگر اینکه فرمود: «چون از احرام بیرون آمدید شکار کنید» پس هر کس خواست، به شکار پردازد و هر که خواست شکار نکند (مباحاست نه واجب). سوّم آنکه فرمود: «از (گوشت قربانى) بخورید و به تنگدست و بینوا بخورانید» پس هر کس خواست بخورد و هر که خواست، نخورد. چهارم آنکه فرمود: «چون نماز جمعه به پایان رسید در زمین پراکنده شوید» پس هر کس خواست، پراکنده شود و هر که خواست در مسجد بنشیند.
۱۲- وقال ÷: ((لا حَبْسَ على مٌعْسِرٍ قال الله ﻷ:﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖۚ﴾[البقرة:۲۸۰])). رواه القاضي النعمان بن محمّد أيضاً في دعائم الإسلام، ج۲، ص۷۱.
علی ÷فرمود: (بدهکارِ) تنگدست را نباید به زندان افکند، خدای ﻷمیفرماید: «اگر (بدهکار)، تنگدست باشد تا هنگام گشایش مهلتى بدو باید داد».
۱۳- وقال ÷فی قوله تعالى:﴿أَوۡ كِسۡوَتُهُمۡ﴾[المائدة: ۸۹]: ثوبان لكل إنسان. (رواه القاضی النعمان بن محمّد أیضاً فی دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۰۲).
علی ÷دربارۀ سخن خدای تعالى (در مسئلۀ پوشاک فقیران به عنوان کفّارۀ سوگند) فرمود: برای هر انسانی دو جامه باید فراهم ساخت (و روی هم رفته برای ده تن مسکین، بیست جامه).
۱۴- وقال عليه السلام: ((أيعجز أحدكم إذا مرض أن يسأل امرأته فتهب له من مهرها درهما فيشتري به عسلا فيشربه بماء السماء فإن الله ﻷيقول في المهر:﴿فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَيۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَكُلُوهُ هَنِيٓٔٗا مَّرِيٓٔٗا ٤﴾[النساء: ۴] ويقول في العسل:﴿فِيهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِۚ﴾[النحل: ۶۹]: ويقول في ماء السماء:﴿وَنَزَّلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ مُّبَٰرَكٗا﴾[ق: ۹])). رواه القاضي النعمان بن محمّد أيضاً في دعائم الإسلام، ج۲،ص۱۴۸.
علی ÷فرمود: آیا کسی از شما نمیتواند که چون بیمار شود از همسرش در خواست کند تا یک درهم از مهرش را به او ببخشد و با آن عسل بخرد و به همراه آب باران بنوشد؟ چرا که خداوند ﻷدربارۀ مهر میفرماید: «پس اگر چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید» و دربارۀ عسل میفرماید: «در آن بهبودى براى مردماست» و دربارۀ آب باران میفرماید: «از آسمان، آبى مبارک فرو فرستادیم».
۱۵- وقال عليه السلام: ((إذا تزوَّج الرجلُ المرأةَ فدخل بها أو لم يدخل بها، حَرُمَتْ عليه أمُّها. وذلك لقول الله تعالى﴿وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ﴾[النساء: ۲۳] فهي مبهمة محرِّمة في كتاب الله تعالى)) . (رواه القاضي النعمان بن محمّد أيضاً في دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۳۲).
علی ÷فرمود: چون مردی با زنی ازدواج کند چه با وی همبستر شود یا نشود، مادرزنش بر او حرام میگردد زیرا که خدای تعالى بطور کلّی و سربسته در کتاب خود فرمودهاست: «و مادرزنانتان (بر شما حراماند)».
۱۶- وقال ÷في قول الله ﻷ:﴿وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ﴾[النساء: ۲۳] ((هي ابنة امرأته، عليه حرام إذا كان دخل بأمها، فإن لم يكن دخل بأمها فتزويجها له حلال)). (رواه القاضي النعمان بن محمّد أيضاً في دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۳۲).
علی ÷دربارۀ این سخن خداوند ﻷکه فرمود: «دختر زنانتان که در کنار شما پرورش یافتهاند از همسرانى که با ایشان همبستر شدهاید (بر شما حراماند)» گفت: (رَبیبَه) همان دختر زنِ شخص است ازدواج با او در صورتی بر مرد حرام است که آنمرد با مادرش همبستر شده باشد ولی اگر با مادرش همبستر نشده باشد، در آن صورت برای او حلالاست.
۱۷- وقال ÷في قول الله ﻷ:﴿وَلَا تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۚ﴾[النساء: ۲۲]: ((إذا نكح رجلٌ امرأةً ثم توفِّيَ عنها أو طلَّقها، لم تحلَّ لأحدٍ من ولده إن دخل بها أو لم يدخل بها)). (رواه القاضي النعمان بن محمّد أيضاً في دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۳۳).
علی ÷دربارۀ این سخن خداوند ﻷکه فرمود: «زنانى را که پدرانتان با آنها ازدواج کردهاند، به ازدواج خود در نیاورید» گفت: چون مردی با زنی ازدواج کند سپس بمیرد یا زنش را طلاق دهد، آن زن بر هیچیک از فرزندان وی حلال نیست چه مرد مزبور با همسرش همبستر شده باشد و چه نشده باشد.
۱۸- وقال ÷في قول الله ﻷ: ما كان في الحولين فهو رضاع ولا رضاع بعد الفطام. قال الله ﻷ:﴿۞وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ يُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَيۡنِ كَامِلَيۡنِۖ﴾[البقرة: ۲۳۳] (رواه القاضي النعمان بن محمّد أيضاً في دعائم الإسلام، ج۲، ص ۲۴۱).
علی ÷فرمود: آنچه از شیر دادن به کودک در دو سال (از تولّد نوزاد) رخ دهد، شیرخوارگی به حساب میآید و پس از آنکه کودک از شیر گرفته شد (بعد از دو سالگی) شیرخوارگی در کار نیست (احکام شرعی آن، جاری نمیگردد). خداوند ﻷمیفرماید: «مادران، دو سال تمام فرزندان خود را شیر مىدهند».
۱۹- وقال عليه السلام في قول الله ﻷ: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ وَلَمۡ يَكُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡ فَشَهَٰدَةُ أَحَدِهِمۡ أَرۡبَعُ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٦﴾[النور: ۶]: ((من قذف امرأته فلا لعان بينه وبينها حتَّى يدَّعِي الرُّؤْيَةَ فيقول: رأيتُ رجلا بين رجليها يزني بها)). (رواه القاضي النعمان بن محمّد أيضاً في دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۸۱).
علی ÷دربارۀ این سخن خدواند عزّ و جل که فرمود: «کسانى که به همسران خود نسبت زنا مىدهند و جز خودشان گواهانى ندارند، هر یک از آنان باید چهار بار خدا را گواه بگیرد (سوگند بخورد) که بطور قطع او از راستگویاناست.... تا آخر آیه» گفتهاست: کسی که به زنش نسبت زنا دهد، میان آندو «لِعان» صورت نمیگیرد تا آنکه مرد مزبور ادّعای «رؤیت» کند یعنی بگوید: من با چشم خود دیدم که مردی با وی زنا میکرد!.
۲۰- وقال ÷في قوله تعالى:﴿يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ ١٠٥﴾[البقرة: ۱۰۵] قال: ((أن المراد برحمته هنا النبوة)). (رواه الطبرسي في مجمع البيان، ج۱،ص۱۰۴).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که: «خدا هر کس را بخواهد به رحمت خود اختصاص مىدهد» فرمود: مراد از رحمت در این آیه، نبوّتاست.
۲۱- وقال ÷في قوله تعالى:﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾[البقرة: ۲۰۱]. ((هي المرأة الصالحة في الدنيا، وفي الآخرة الجنة)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲،ص۱۶۷).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که: «برخى از ایشان گویند خداوند در دنیا به ما نیکى ده و در آخرت (نیز) نیکى ده و ما را از عذاب آتش محفوظ دار» فرمود: نیکی در دنیا، زن شایسته و نیکی در آخرت، بهشت (برین) است.
۲۲- وقال ÷في معنى قوله تعالى: ﴿وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ٢٠٢﴾[البقرة: ۲۰۲]: ((إنه يحاسب الخلق دفعةً كما يرزقهم دفعةً)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲، ص۱۶۸).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که: «خدا سریعُ الحساب است» فرمود: او به حساب آفریدگان یکباره میرسد چنانکه آنها را یکباره روزی میدهد.
۲۳- وقال ÷في قوله تعالى:﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠٧﴾[البقرة: ۲۰۷]: إن المراد بالآية الرجل الذي يُقْتَلُ على الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲، ص۱۷۵).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى: «از میان مردم کسىاست که جان خود را براى رضاى خدا مىفروشد و خدا به (چنین) بندگان مهرباناست» فرمود: مراد از این آیه، مردیاست که در داه «راه به معروف و نهى از منکر» کشته شود.
۲۴- وقال ÷في قوله تعالى:﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَا فِيمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ﴾[البقرة: ۲۲۹]: المهر فقط. (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲، ص۲۳۵). أقول: يؤيد هذا الرأي قوله تعالى:﴿وَلَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ شَيًۡٔا﴾[البقرة: ۲۲۹] أي لا تأخذوا من مهورهن شيئا وهذا في الرجعيات وأما في المختلعات فيرفع المنع ويؤخذ مما منعوا من قبل من أخذ المهور.
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که فرمود: «گناهى بر آندو (زن و شوهر) نیست که زن فدیه دهد (و طلاق گیرد)» گفتهاست: این فدیه، به اندازه مهر است و بس! (بر خلاف کسانی که گویند در طلاق رجعی، بیش از مهر هم میتوان از زن فدیه گرفت!)
نویسنده گوید: این رأی را سخن خدای تعالى تأیید مینماید که فرمود: «بر شما حلال نیست از آنچه به زنان داده اید (یعنى از مهر ایشان) چیزى را (بهنگام طلاق رجعى) باز پس گیرید». امّا در طلاق خُلعى، این منع برداشته میشود و لذا جایز است که همان مهر را از ایشان بگیرید.
۲۵- وقال ÷في قوله تعالى:﴿وَلَٰكِن كُونُواْ رَبَّٰنِيِّۧنَ﴾[آل عمران: ۷۹]: أي كونوا علماء فقهاء (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۳، ص۱۲۷).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که: «لیکن ربّانى باشید» فرمود: یعنی دانشمندانِ دین شناس باشید.
۲۶- وقال ÷في قوله تعالى:﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلنَّبِيِّۧنَ لَمَآ ءَاتَيۡتُكُم مِّن كِتَٰبٖ وَحِكۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَكُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥۚ قَالَ ءَأَقۡرَرۡتُمۡ وَأَخَذۡتُمۡ عَلَىٰ ذَٰلِكُمۡ إِصۡرِيۖ قَالُوٓاْ أَقۡرَرۡنَاۚ قَالَ فَٱشۡهَدُواْ وَأَنَا۠ مَعَكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ ٨١﴾[آل عمران: ۸۱]: ((لم يبعث الله نبياً آدم فمن بعده إلا أخذ عليه العهد لئن بَعَثَ الله محمداً وهو حيٌّ ليؤمِنَنَّ به ولينصرَنَّهُ وأمره أن أخذ العهد بذلك على قومه)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۳، ص۱۳۱).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که فرمود: (بیاد آر) هنگامى را که خدا از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمت دادم سپس رسولى به سویتان آمد که آنچه را با شما است تصدیق کرد البته به او ایمان آورید و حتماً یاریش کنید. (خدا) فرمود آیا اقرار کردید و پیمان مرا در اینباره پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم، فرمود: «پس گواه باشید که من نیز با شما از گواهان هستم». گفتهاست: «خداوند هیچ پیامبری ـ از آدم به بعد را ـ نفرستاد مگر آنکه از او پیمان گرفت که چون محمّد را (به رسالت) فرستد و آن پیامبر، زنده باشد، حتماً به وی ایمان آوَرَد و یاریش کند و فرمان داد که این پیمان را از قوم خود نیز بگیرد........».
۲۷- وقال ÷في قوله تعالى:﴿لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ﴾[النساء: ۴۳]: ((أي إلا أن تكونوا مسافرين فيجوز لكم أداؤها بالتيمُّم)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۵، ص۱۱۲).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که «به نماز در حال مستی نزدیک نشوید تا بدانید که چه مىگویید و نیز در حال جنابت (نماز نگزارید) مگر آنکه رهگذر باشید....». گفتهاست: یعنی مگر آنکه مسافر باشید (در این صورت چون آب نیافتید) جایز است نماز را با تیمّم برگزار کنید.
۲۸- وقال ÷في قوله تعالى:﴿أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ﴾[النساء: ۴۳]: ((المراد به الجماع)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۵، ص۱۱۳).
أقول: يؤيد هذا التفسير ما روى عنه ÷في نهج البلاغة حيث قال: ((إِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلامِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ.)) (الحِكَم:۴۲۰).
علی ÷در معنای این سخن خدای تعالى که: «یا با زنان ملامسه کرده باشید» فرمود: مراد از آن، آمیزش جنسی است.
نویسنده گوید: این تفسیر را سخن دیگری که از امام ÷در نهج البلاغه آمده تأیید میکند آنجا که فرمود: چون یکى از شما به زنى نگریست و آن زن، وى را به شگفتى افکند باید تا با همسرش بیامیزد زیرا که او نیز زنى همچون زن وى است! (در اینجا نیز ملامسه بجای جماع بکار رفتهاست).
۲۹- وقال ÷في قوله تعالى:﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ۴۸]: ((ما في القرآن آيةٌ أرجى عندي من هذه الآية)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۵، ص۱۲۴).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که فرمود: «همانا خدا نمىآمرزد که بدو شرک ورزیده شود و جز آن را براى هر کس که بخواهد مىآمرزد» گفته است به نظر من در قرآن از این آیه، امیدبخشتر وجود ندارد!
وقال ÷: ((كان القرآن ينسخ بعضه بعضاً وإنما كان يؤخذ من أمر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بآخره وكان من آخر ما نزل عليه سورة المائدة نسخت ما قبلها ولم ينسخها شيء. لقد نزلت عليه وهو على بغلة شهباء وثقل عليه الوحى حتى وقفت وتدلى بطنها حتى رأيت سرتها تكاد تمس الأرض وأغمى على رسول الله -ص- حتى وضع يده على رأسه شبيه بن وهب الجمحى ثم رفع ذلك عن رسول الله فقرأ علينا سورة المائدة فعمل رسول الله -ص- وعملنا)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۶، ص۶).
علی ÷فرمود: بخشی از قرآن بخش دیگر را نسخ میکرد و این موضوع از آخرین دستور رسول خدا ج بدست میآمد. از واپسین سورههایی که بر پیامبر نازل شد، سورۀ مائده بود که (پارهاى از) احکام گذشته را نسخ مىکرد و هیچ چیزى آن سوره را نسخ ننمود. این سوره بر پیامبر فرود آمد در حالی که بر استرِ خاکستری رنگ خود سوار بود و وَحْی چنان سنگین بر او فرود آمد که استرش از راه رفتن باز ماند و کمرش خم شد بطوریکه من دیدم نزدیکاست شکمش بر زمین رسد و سول خدا ج (نیمه) بیهوش گشت و دستش را بر سر شَیبة بن وَهْب جُمحى نهاد. سپس حالت وحی از رسول خدا ج بر طرف شد و سورۀ مائده را بر ما خواند و خود بر طبق آن عمل کرد و ما نیز عمل کردیم.
۳۰- وقال ÷في قوله تعالى:﴿أَكَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ﴾[المائدة: ۴۲]: ((السحت هو الرشوة في الحكم.. الحديث)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۶،ص۹۹). أقول: وقد رُوِىَ مثلُ هذا القول عن النبى.
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که فرمود: «مال حرام بسیار مىخورند» گفتهاست که مقصود از مال حرام، رشوه خواری در داوریاست... نویسنده گوید: همانند این سخن از رسول ج نیز روایت شدهاست [۸۹].
۳۱- وقال ÷في قوله تعالى: ﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧﴾[طه: ۶۷]: ((لَمْ يُوجِسْ مُوسَى ÷خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَدُوَلِ الضَّلالِ.)). (رواه الرضى نهج البلاغة (الخُطَب: ۴).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که فرمود: «پس موسى در خود احساس ترس کرد» فرمود: موسی ÷احساس ترس نسبت به خود نکرد بلکه از پیروزی جاهلان و غلبۀ دولت گمراهان، بیمناک شد.
۳۲- وقال ÷في قوله تعالى: ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٦﴾[هود: ۵۶]: ((إنه على حق، يجزي بالإحسان إحسانا وبالسيئ سيئا، ويعفو عمن يشاء ويغفر سبحانه وتعالى)) (رواه العياشى فى تفسيره، ج۲، ص ۱۵۱).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که: «همانا خداوندِ من بر راه راست است» فرمود: یعنی خداوند بر طریق حق (و عدالت) است، نیکی را به نیکی و بدی را به بدی پاداش میدهد و هر کس را که بخواهد و (و لایق بداند) میبخشاید و میآمرزد.
۳۳- وقال ÷: ((إذا حلف الرجل بالله فله ثنياها إلى أربعين يوما وذلك أن قوما من اليهود سألوا النبي - صلَّى الله عليه وآله وسلَّم - عن شيء، فقال ائتوني غدا - ولم يستثن - حتى أُخْبِرَكُمْ، فاحتبس عنه جبرئيل ÷أربعين يوما ثم أتاه، وقال ﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا ٢٣ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾[الکهف: ۲۳-۲۴])). (رواه العيّاشى فى تفسيره، ج۲،ص۳۲۴).
علی ÷فرمود: چون کسی به خداوند سوگند یاد کند (که کاری را انجام دهد) تا چهل روز میتواند بگوید: «اگر خدا خواست» زیرا که گروهی از یهود چیزی را از پیامبر ج پرسیدند، فرمود: فردا بیایید تا شما را خبر دهم و إن شاءَ الله نگفت! آنگاه چهل روز، نزول جبرئیل ÷بر او متوقّف شد سپس جبرئیل ÷بسویش آمد و این (پیام آسمانی را) برخواند: «همانا در هیچ کارى مگو که من فردا آن را انجام خواهم داد، مگر آنکه (بگویى اگر) خدا بخواهد و چون فراموش کردى، خداوندت را یاد کن».
۳۴- وقال عليه السلام في تفسير قوله تعالى: ﴿وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗا ٣٣﴾[الإسراء: ۳۳]: ((والإسراف في القتل أن تقتل غير قاتلك، فقد نهى الله عن ذلك، وهو الغشم الذي نهى الله عنه)). (رواه أبو جعفر الإسكافي، في كتاب المعيار والموازنة، ص۹۷).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که فرمود: «و کسی که مظلوم کشته شود بىگمان براى وارثِ او سُلطهاى قرار دادیم (تا بتواند قصاص بخواهد) پس نبایدِ در قتل زیاده روى کند، همانا او (در شریعت) یارى شدهاست» گفتهاست که: زیاده روی در قتل آنست که کسی را بکشی و او قاتل تو نباشد (یعنی برای کشتن تو، اقدامی نکرده باشد)خداوند از اینکار نهی فرمود و این همان ستمی بشمار میآید که خدا (ما را) از آن باز داشتهاست.
۳۵- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَن ذِي ٱلۡقَرۡنَيۡنِۖ﴾[الکهف: ۸۳]: ((إنه كان عبداً صالحاً أحب الله وأحبه الله وناصح الله وناصحه. قد أمر قومه بتقوى الله فضربوه على قرنه ضربة بالسيف فذلك قرناه وفيكم مثله)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۱۵، ص۱۸۹).
علی ÷دربارۀ این سخن خدای تعالى که: «تو را از ذى القرنین مىپرسند» فرمود: او بندۀ شایستهای بود که خدا را دوست میداشت و خدا نیز او را دوست میداشت و او خیر خواهِ (دینِ) خدا بود و خدا نیز خیر خواهش بود (و علّت شهرتش به ذو القرنین یعنی کسی که دارای دو شاخ است! این بود که): وی قوم خود را به پرهیز از نافرمانی خدا دستور داد و آنها با شمشیر ضربهای بر یک سوی سرش زدند آنگاه تامدّتی که خدا میخواست، از ایشان پنهان شد و دوباره به سویشان بازگشت و آنان را به خدا پرستی فرا خواند. بار دیگر ضربتی با شمشیر بر جانب دیگر سرش زدند و این (جای شمشیرها) همان دو شاخ وی بود، سپس علی ÷فرمود: در میان شما نیز کسی هست همانند وی (که جای دو زخم شمشیر بر سر دارد و یا خواهد داشت). و در این سخن اشاره به خود فرمود.
۳۶- روى أن يهوديا سأل على بن أبي طالب عليه السلام عن مدة لبث أصحاب الكهف في كهفهم فأخبر بما في القرآن من قوله تعالى: ﴿وَلَبِثُواْ فِي كَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِينَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا ٢٥﴾[الکهف: ۲۵] فقال: إنا نجد في كتابنا ثلاثمائة، فقال عليه السلام: ذاك بسني الشمس وهذا بسني القمر.(رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۱۵، ص۱۴۶).
روایت شده که مردی یهودی از علی بن أبی طالب ÷دربارۀ مدّت درنگ اصحاب کهف در غارشان پرسید، امام ÷بدانچه در قرآن مجید از این بابت آمدهاست، خبر داد چنانکه خدواند فرمودهاست «در غارشان سیصد سال درنگ کردند و نُه سال (نیز) بر آن افزودند».
یهودی گفت: ما در کتاب خود (آن مدّت را) سیصد سال یافتیم! امام ÷پاسخ داد: آن (سیصد سال) بنابر سالهای شمسیاست و این (سیصد و نه سال) بنابر سالهای قمری [۹۰].
۳۷- وقال ÷في قوله تعالى: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ ءَاذَوۡاْ مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ ٱللَّهُ مِمَّا قَالُواْۚ وَكَانَ عِندَ ٱللَّهِ وَجِيهٗا ٦٩﴾[الأحزاب: ۶۹]: ((إن موسى وهارون عليهما السلام صعدا الجبل فمات هارون، فقالت بنو إسرائيل أنت قتلته فأمر الله الملائكة فحملته حتى مروا به على بني إسرائيل وتكلمت الملائكة بموته حتى عرفوا أنه مات، وبرّأه الله من ذلك)) (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲۲، ص۱۷۱).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردید مانند کسانی نباشید که موسی را (به تهمت) آزردند پس خدا وی را از آنچه گفتند تبرئه نمود و او نزد خدا آبرومند بود»، گفته است که موسی و هارون علیهما السلام بر فراز کوه رفتند و هارون در آنجا وفات کرد. بنی اسرائیل به موسی گفتند که تو او را کشتی! (و با این سخن وی را آزار دادند) پس خداوند فرمان داد تا فرشتگان، جسد هارون را حمل کردند و از میان بنی اسرائیل گذر دادند و از مرگ هارون سخن گفتند تا ایشان باور کردند که (به مرگ طبیعی) مُرده است و بدین صورت خداوند، موسی را از آن اتّهام تبرئه فرمود.
۳۸- وقال ÷في قصة دواد النبي ÷التي جاءت في سورة صاد: ((لا أوتى برجل يزعم أن داود تزوج امرأة أوريا إلا جلدته حدين، حدا للنبوة وحدا للإسلام)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲۳، ص۱۰۸).
قال ابن جزّي: وقد اختلف الناس في هذه القصة وأكثروا فيها قديما وحديثاً حتى قال علي بن أبي طالب س: ((مَنْ حدَّث بما يقول هؤلاء القصَّاص في أمر داود ÷جلدته حدَّين لما ارتكب من حرمة من رفع الله محلَّه)) [۹۱].
علی ÷دربارۀ ماجرای داوُد پیامبر ÷که در سورۀ صاد آمده، فرمود: هیچ مردی را (به نزد من) نیاوردند که پندارد داوُد ÷(با حیله ونیرنگ) همسر اوریا را به زنی گرفت مگر آنکه وی را دو بار با شلاّق حد میزنم! یک حد برای اهانت به مقام نبّوت، و حدّ دیگر برای رعایت قانون اسلام (دربارۀ تهمت زنا).
ابن جُزَی [۹۲]گفته است: مردم دربارۀ این قصّه به اختلاف سخن گفتهاند و چه در گذشته و چه به تازگی در اینباره سخنان بسیار آوردهاند تا آنجا که (امام) علی بن أبی طالب رضی الله عنه فرمودهاست: هر کس حدیث این قصّه سرایان را دربارۀ داوود ÷بگوید او را دو بار حد میزنم زیرا به کسی بی احترامی نموده که خداوند، جایگاه او را بلند داشتهاست.
۳۹- وقال ÷: في قوله تعالى: ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ ١٤﴾[الفجر: ۱۴] معناه: إنَّ ربَّك قادر على أن يجزي أهل المعاصي جزاءهم. (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۳۰، ص ۱۰۹).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «همانا خدای تو در کمین (ستمگران) است» گفته معنایش اینست که: خدای تو توانایی دارد تا گناهکاران را به کیفر رساند.
۴۰- وقال ÷في قوله تعالى: ﴿وَهَدَيۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَيۡنِ ١٠﴾[البلد: ۱۰]: أي سبيل الخير وسبيل الشر. (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۳۰،ص۱۱۹).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که «او را به دو راه رهنمایی کردیم» فرمود: یعنی راه خیر و اره شر.
۴۱- رُوِيَ أنَّ ابنَ الكوَّا سأل أمير المؤمنين عليَّاً عليه السلام وهو يخطب على المنبر، فقال: ما ﴿وَٱلذَّٰرِيَٰتِ ذَرۡوٗا ١﴾؟ قال: الرياح، قال: ﴿فَٱلۡحَٰمِلَٰتِ وِقۡرٗا ٢﴾؟ قال: السحاب. قال: ﴿فَٱلۡجَٰرِيَٰتِ يُسۡرٗا ٣﴾؟ قال: السفن. قال: ﴿فَٱلۡمُقَسِّمَٰتِ أَمۡرًا ٤﴾ [۹۳]؟ قال: الملائكة. (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲۷، ص۷).
روایت شده که عبد الله بن كَوّا (یکی از رؤسای خوارج) از امیر مؤمنان علی ÷-هنگامی که بر منبر کوفه سخن میگفت- پرسید مقصود از «پراکندهکنندگان ذرّه»ها چیست؟ فرمود: بادها است. گفت: «حاملان بارها» کدامند؟ فرمود: ابر است (که قطرات آب را حمل میکنند). گفت: مراد از «روندگان آسان رو» چیست؟ فرمود: کشتیها است. پرسید: «پخشکنندگان امور» چه کسانند؟ فرمود: فرشتگانند [۹۴].
۴۲- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلۡحُبُكِ ٧﴾[الذاریات: ۷]: معناه: ذات الحسن والزينة. (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲۷، ص۷).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «سوگند به آسٍمان که دارای حُبُک است» گفت یعنی: دارای نیکی و آراستگی است.
۴۳- وقال ÷في قوله تعالى: ﴿وَٱلنَّٰزِعَٰتِ غَرۡقٗا ١﴾أنها الملائكة ينزعون أرواح الكفار عن أبدانهم بالشدَّة. (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۳۰، ص۱۸).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «سوگند به کسانی که (جانها را) به سختی بر میکنند»، گفت: آنان، فرشتگانند که ارواح کافران را به سختی از پیکرهاشان جدا میکنند.
۴۴- وقال ÷في قوله تعالى: ﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ ٣٠﴾[الشورى: ۳۰] قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: ((خير آية في كتاب الله هذه الآية، يا علي! ما من خدش عود ولا نكبة قدم إلا بذنب وما عفا الله عنه في الدنيا فهو أكرم من أن يعود فيه، وما عاقب في الدنيا فهو أعدل من أن يثنى على عبده)). (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۲۴،ص۵۴).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب دستاورد خودتان است و خدا از بسیاری در میگذرد!» گفت: رسول خدا ج فرمود: این آیه بهترین آیه در کتاب خداست! ای علی، هیچ خراشی از چوب و آسیبی به پای (مؤمن) نمیرسد مگر به کیفر گناهی است (که انجام داده) و هر چه را که خدا در دنیا عفو کند، البته بزرگوارتر از آنست که دوباره آن را از سر گیرد و هر گناهی را که خدا در دنیا به کیفر رساند، عادلتر از آنستکه دوباره بندۀ خود را بدان کیفر دهد.
۴۵- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ ١٥﴾[المطففین: ۱۵] يعني محرومون عن ثوابه وكرامته. (رواه الطبرسي أيضاً في مجمع البيان، ج۳۰، ص ۵۶).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «چنین نیست، آنان در آنروز از خداوندگارشان در حجاباند» گفت: یعنی از پاداش و بخشش خداوند محرومند.
۴۶- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلۡخُنَّسِ ١٥ ٱلۡجَوَارِ ٱلۡكُنَّسِ ١٦﴾[التکویر: ۱۵-۱۶] يعني النجوم تكنس بالنهار وتبدو بالليل. (رواه الطبرسي في جامع البيان، ج۳۰، ص۷۵).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «سوگند به آن ناپدیدشوندگان، همان روندگان پنهان شونده» گفت: مقصود: ستارگانند که در روز پنهان میشوند و در شب آشکار.
۴۷- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا عَسۡعَسَ ١٧﴾[التکویر: ۱۷] يعني: إذا أدبر بظلامه. (رواه الطبرسي في مجمع البيان، ج۳۰، ص۴۴).
أقول: «عسعس» من الأضداد بمعنى «أقبل» و«أدبر» كما جاء في هذه الآية الكريمة بالمعنى الأخير.
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که: «سوگند به شب چون پشت كند» فرمود: معنایش آنستکه چون با تاریکی خود پشت کرده و بروَد.
نویسنده گوید: فعل «عَسْعَس» از لغات ضدّ است که هم در معنای «روی آورد» میآید و هم به معنای «پشت کرد» چنانکه در این آیۀ شریفه، به معنای دوّم بکار رفتهاست.
۴۸- وروى عنه ÷في معنى قول الله ﻷ: ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ ٦٠﴾[الرحمن: ۶۰] قال: (( سمعت رسول صلى الله عليه وآله وسلم يقول: إن الله ﻷقال: ما جزاء من أنعمت عليه بالتوحيد إلا الجنة)). (رواه ابن بابويه في كتاب التّوحيد، ص۲۸).
أقول: من دان بالتوحيد فعليه أن يخاف مقام ربه ويترك الهوى. قال الله تعالى: ﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١﴾[النازعات: ۴۰-۴۱].
روایت شده از علی ÷دربارۀ معنای این سخن خداوند که فرمود: «آیا پاداش نیکی، جز نیکیاست؟» گفت: شنیدم از رسول خدا ÷که میفرمود: خداوند ﻷفرمودهاست: پاداش کسی که نعمت توحید را بدو بخشیدم جز بهشت چیست؟
نویسنده گوید: هر کس به آئین توحید گروید، باید از حضور در برابر خداونش بیم کند و هوای نفس را ترک نماید چنانکه خدواند فرمود: «و امّا کسی که از ایستادن در حضور خداوندش ترسید و نفس خود را از هوس باز داشت، پس جایگاه او همان بهشت است».
۴۹- وقال ÷في قوله تعالى: ﴿لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّٗا وَيَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٧٠﴾[یس:۷۰] أي من كان عاقلاً. (رواه الطبرسي في مجمع البيان، ج۲۳، ص۳۸).
علی ÷دربارۀ این سخن خداوند که فرمود: «تا (پیامبر) بیم رساند هر کس را که زنده است» گفت: یعنی هر کس را که از عقل برخوردار است.
۵۰- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿وَيَمۡنَعُونَ ٱلۡمَاعُونَ ٧﴾[الماعون: ۷]، هي الزكوة المفروضة. (رواه الطبرسي في مجمع البيان، ج۳۰، ص ۲۴).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که: «از دادن ماعون خودداری میکند» فرمود: ماعون، همان زکاة واجب است.
۵۱- و رُوِيَ أن علياً عليه السلام نظر في رجوعه من صفين إلى المقابر فقال: هذه كفاة الأموات أي مساكنهم. ثم نظر إلى بيوت الكوفة فقال: هذه كفاة الأحياء ثم تلا قوله تعالى: ﴿أَلَمۡ نَجۡعَلِ ٱلۡأَرۡضَ كِفَاتًا ٢٥ أَحۡيَآءٗ وَأَمۡوَٰتٗا ٢٦﴾[المرسلات: ۲۵-۲۶]. (رواه عليُّ بنُ إبراهيمَ في تفسيره، ص۷۰۸).
روایت شده که علی ÷به هنگام بازگشت از صفّین، به گورهای (مردم کوفه) نگریست و فرمود: «اینها در برگیرندۀ مُردگانند». سپس به خانههای ایشان نگاه کرد و فرمود: «اینها دربرگیرندۀ زندگانند». آنگاه این سخن خدایتعالى را بر خواند که: «آیا زمین را دربرگیرندۀ زندگان و مردگان قرار ندادیم؟».
وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِي حَآجَّ إِبۡرَٰهِۧمَ فِي رَبِّهِۦٓ﴾[البقرة: ۲۵۸]: هو نمرود بن كنعان. (رواهالسيوطي في الدُّرّ المنثور، ج۱، ص ۳۳۱).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که: «آیا به (ماجرای) کسی که با ابراهیم دربارۀ خداوندش محاجّه مینمود توجّه نکردی؟» فرمود: او نِمْروُد پسر کنعان بوده است.
۵۲- وقال عليه السلام لمرتدٍّ: إن كنتُ لمستتيبه ثلاثاً. ثم قرأ هذه الآية: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ﴾[النساء: ۱۳۷]. (رواه السيوطي في الدّرّ المنثور، ج۲، ص۲۳۵).
علی ÷به شخصِ از دین بر گشتهای فرمود: «همانا از تو سه بار خواسته میشود که توبه کنی» سپس این آیه را بر خواند: «کسانی که ایمان آوردند و پس از آن، کافر شدند باز ایمان آوردند و پس از آن کافر شدند، سپس بر کفر (خود) افزودند......».
۵۳- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾[المائدة: ۳] أنزلت هذه الآية على رسول صلى الله عليه (وآله) وسلم وهو قائم عشية عرفة. (رواه السيوطي في الدّرّ المنثور، ج۲، ص۲۵۸).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که: «امروز دین شما را برایتان به کمال رساندم» فرمود: این آیه بر پیامبر خدا ج در شامگاه عرفه در حالیکه (به عبادت) قیام کره بود، نازل شد.
۵۴- وقال عليه السلام فينا والله أهل بدرٍ نزلت ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧﴾[الحجر: ۴۷]. (رواه السيوطي في الدّرّ المنثور، ج۴، ص۱۰۱).
علی ÷فرمود: (این آیه) دربارۀ ما اصحاب بَدْر، نازل شدهاست: «و کینهها را از سینههای ایشان بر کنیم، برادرانه روبروی یکدیگر بر تختها نشینند».
۵۵- وقال عليه السلام: إني لأرجو أن أكون أنا وعثمان والزبير وطلحة ممن قال الله: ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ﴾[الحجر: ۴۷]. (رواه السّيوطي أيضاً في الدّرّ المثنور، ج۴، ص۱۰۱).
علی ÷فرمود: امیدوارم من و عثمان و زبیر و طلحه از کسانی باشیم که خدا دربارۀ آنان فرمودهاست: «و کینهها را از سینههای ایشان بر کنیم».
۵۶- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿وَأَلۡزَمَهُمۡ كَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ﴾[الفتح: ۲۶] هي لا إله إلا الله. (رواه السّيوطي أيضاً في الدّرّ المنثور، ج۶، ص۸۰).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «کلمۀ تقوی را ملازم آنها ساخت» گفت کلمۀ تقوی: لا إله إلاّ الله است.
۵۷- وقال عليه السلام: قيل للنبي هل عبدت وثنا قط؟ قال: لا. قالوا: فهل شربت خمرا قط؟ قال: لا وما زلت أعرف الذي هم عليه كُفْرٌ وما كنت أدرى ما الكتاب ولا الإيمان وبذلك نزل القرآن: ﴿مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ﴾[الشورى: ۵۲]. (رواه السّيوطي في الدّر المنثور، ج۶،ص۱۳).
علی ÷فرمود: از پیامبر - ج - پرسیده شد که: «آیا هیچگاه بُتی را پرستیدهای؟ گفت: نه. سؤال شد: آیا هیچگاه شرابی آشامیدهای؟ فرمود: نه و پیوسته میدانستم آئینی که قوم من بر آنند، کفر است و با وجود این، نمیدانستم که کتاب و ایمان چیست؟ و قرآن نیز به همین معنا نازل شد چنانکه میفرماید: «تو نمیدانستی که کتاب و ایمان چیست؟».
۵۸- وقال عليه السلام في قوله تعالى: ﴿إِنَّ ٱلَّذِي فَرَضَ عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّكَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ﴾[القصص: ۸۵] قال: الجنّة. (رواه السّيوطي في الدّرّ المنثور، ج۵،ص۱۴۰).
علی ÷دربارۀ این سخن خدایتعالى که فرمود: «همانا کسی که قرآن را بر تو فرض کرد قطعاً تو را به وعدهگاه باز میگرداند» گفت: مراد از وعدهگاه، بهشت است.
۵۹- ورُوِيَ أن رجلاً قام إلى عليٍّ ÷فقال: ﴿فَٱلۡعَٰصِفَٰتِ عَصۡفٗا ٢﴾[المرسلات:۲]. قال: الرياح. (رواه السّيوطي في الدّرّ المنثور، ج۶،ص۳۰۳).
روایت شده که مردی برخاست و از علی ÷پرسید که مقصود از: «وزندههای سخت» چیست؟ فرمود بادها است.
۶۰- وقال ÷: إن الله - وله الحمد - افتتح الكتاب بالحمد لنفسه، وختم أمر الدنيا ومجيء الآخرة بالحمد لنفسه فقال: ﴿وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡحَقِّۚ وَقِيلَ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٥﴾[الزمر: ۷۵]. (رواه ابن بابويه في كتاب التّوحيد، ص۳۲).
علی ÷فرمود: خداوند -که او را ستایش باد- کتاب خود را با ستایش آغاز نمودهاست و پایان کار دنیا و آمدن آخرت را نیز با ستایش خود همراه کرده و فرمودهاست:
و میان ایشان به حق داوری خواهد شد و گفته شود:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢﴾
***
[۸۸] که این برده، سر انجام از سهم زکات مسلمانان آزاد میشود، بدلیل آیۀ شریفۀ: ﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡعَٰمِلِينَ عَلَيۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِي ٱلرِّقَابِ﴾الآیة [التوبة: ۶۰]. [۸۹] به تفسیر مجمع البیان طبرسی، ج۶،ص۹۹ نگاه کنید. [۹۰] این حساب، تقریباً درست است زیرا هر سال از سالهای شمسی و قمری قریب ۱۹ روز با یکدیگر تفاوت دارند که باید آن را در عدد ۳۰۰ ضرب کرد و حاصلش رابر ۳۵۴ که تعداد روزهای قمری باشد تقسیم نمود، در این صورت همان عدد ۹ بدست میآید (باقیمانده مختصری که با عدد ۹ همراه است به عنوان ایام کبیسه باید حذف شود). [۹۱] راجع: کتاب التّسهیل لعلوم التَّنزیل، لمحمّد بن أحمد بن جُزَی الکلبی، ج۳،ص۱۸۲. [۹۲] این جُزَی کلبی از فقهای اسلام در قرن هشتم هجری شمرده میشود. وی از اهالی اندلس بوده و دارای تألیفات ارزشمندی است. وفات وی را در سال ۷۴۱ هجری قمری نوشتهاند (به: الاعلام زرکلی، ج۶، ص۲۲۱ نگاه کنید). [۹۳] راجع: سورۀ الذّاریات: ۱الی ۴. [۹۴] به سورۀ ذاریات، از آیۀ ۱ تا ۴ نگاه کنید.