فتح البیان آثاری از علی علیه السلام در تفسیر قرآن

فهرست کتاب

۹- آنچه از علی ÷دربارۀ متشابهات قرآن گزارش شده است

۹- آنچه از علی ÷دربارۀ متشابهات قرآن گزارش شده است

در میان مسلمانان اختلاف نیست که قرآن کریم آیات محکم و متشابهی را در بر دارد چنانکه خدای عزّ و جل فرموده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞۖ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٧[آل عمران: ۷].

یعنی: «اوست کسی که این کتاب (قرآن مجید) را بر تو فرو فرستاد، بخشی از آن، آیاتی محکم‌اند که اساس کتاب شمرده می‌شوند و بخشی دیگر متشابهاتند. امّا کسانی که در دلهایشان انحراف (از حق) وجود دارد برای فتنه جویی و (نیز) در جستجوی تأویل متشابهات، آنها را دنبال می‌کنند با آنکه جز خدا کسی تأویل آیه‌های متشابه را نمی‌داند و ژرفنگران در دانش گویند که بدان ایمان آوردیم همه (محکم و متشابه) از سوی خداوند ماست و جز خردمندان کسی پند نمی‌پذیرد».

مفسّران مسلمان در معنای محکم و متشابه اختلاف کرده‌اند. قول مشهور در میان ایشان آنستکه محکم در قرآن به آیاتی اطلاق می‌شود که بلحاظ معنا، تنها یک احتمال را می‌پذیرند. متشابه آیاتی را گویند که از حیث معنا، دو احتمال یا بیشتر را قبول می‌کنند بدون آنکه احتمالی بر احتمالات دیگر، ترجیح داده شده باشد!

این دسته از مفسّران از ذکر «قرینه‌هاى پیوسته و ناپیوسته [۲۶]» در قرآن غفلت کرده‌اند که توجه بدانها موجب می‌شود تا معنای مناسب در هر جا فهمیده شود و فراموش کرده‌اند کتابی که احتمالات گوناگون (از معانی ناسازگار با یکدیگر) را بپذیرد نمی‌تواند راهنمای مردم باشد و آنها را به راه راست رهبری کند بلکه ایشان را در سرگردانی و تردید می‌افکند و این معنا با قول خداوند منافات دارد که فرموده است: ﴿ هَٰذَا بَيَانٞ لِّلنَّاسِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٞ لِّلۡمُتَّقِينَ ١٣٨[آل عمران: ۱۳۸]. یعنی: «این (قرآن) برای مردم، روشنگر است و رهنمود و اندرزی برای متّقیان است». و نیز می‌فرماید: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٠٣[آل عمران: ۱۰۳]. یعنی: «اینچنین خداوند آیاتش را برای شما روشن (واضح) می‌کند شاید که هدایت شوید» و امثال این آیات.

امّا امیر مؤمنان على ÷بر این قول رفته است که متشابهات قرآن حکیم، آیاتی شمرده می‌شوند که از «غیب مستور» سخن می‌گویند همانند صفات خداوند و اسرار فرمانروایی او بر جهان هستی و آنچه خدا علمش را از بندگان خود پنهان داشته است و همچنین امام ÷بر این رأی بوده که راسخان و فرو رفتگان در دانش، متشابهات قرآن را باور دارند هر چند تأویل آنها را نمی‌دانند و از اسرارشان با خبر نیستند زیرا که این آگاهی، ویژۀ خداوند است [۲۷]چنانکه محمّد بن علی بن حسین بن بابویه در کتاب «توحید» و شریف رضى در «نهج البلاغه» آورده‌اند و ابن أبى الحدید در شرح بر نهج البلاغه می‌نویسد: مَسْعَدَةَ بن صَدَقَة روایت کرده که امام صادق ÷فرمود: روزی امیر مؤمنان خطبه‌ای را (که أشباح نام دارد) بر منبر کوفه خواند چرا که مردی بسوی وی آمد و گفت: ای امیر مؤمنان خدای خود را چنان برای ما وصف کن که گویی او را آشکارا می‌بینیم! تا محبّت و معرفت ما بدو افزون گردد. امام ÷از این سخنِ (جسورانه) در خشم شد و ندا در داد تا مردم به نماز در مسجد گرد آیند. چون آنان حاضر شدند و مسجد از اهل نماز پُر شد -امام در حالیکه خشمگین بود و رنگش دگرگون می‌نمود- بر فراز منبر بر آمد. آنگاه ستایش و ثنای خدا را بجای آورد و بر پیامبر خدا درود فرستاد سپس گفت: «ستایش خدای راست که نبخشیدنِ (نعمت‌هایش) چیزى بر او نمی‌افزاید و بخشیدن (مواهبش) او را به بى‌چیزى نمى‌کشاند (تا آنجا که فرمود:) پس اى پرسش‌کننده! نیک بنگر و آنچه را که قرآن دربارۀ اوصاف خداوند به تو نشان داده پیشواى خود قرار ده و از نور هدایت قرآن روشنایى بجوى و چیزى را که شیطان به دانستن آن وادارت کرده ولى در کتاب خدا بر تو واجب نشده و در سنّت پیامبر و پیشوایان هدایت [۲۸]اثرى از آن دیده نمى‌شود، رها کن و علمش را به خداى سبحان واگذار که این نهایتِ حقّ خدا بر تو است (خداوند بیش از آن، چیزى از تو نمى‌خواهد) و بدان که راسخان در دانش کسانى هستند که اعترافشان به نادانى دربارۀ تفسیر «غیب مستور» ایشان را از ورود به درهاى بستۀ آن، بى‌نیاز ساخته است و خداوند اعتراف آنان را به عجز و نادانى از احاطه بر آن امور، ستایش نمود و فرو نرفتن ایشان را در چیزهایى که ادراک کنْهشان را از آنان نخواسته «ژرفنگرى» نامید. پس تو هم به همین اندازه بسنده کن و عظمت خداوند پاک را با عقل خود نسنج که از اهل هلاکت خواهى شد».

نویسنده گوید: آنچه این سخن استوار و نصّ آشکار را تأیید می‌کند، گفتار خداوند تعالی است که فرمود: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓیعنی: «امّا کسانی که در دلهایشان انحراف (از حق) وجود دارد برای فتنه‌جویی و (نیز) در جستجوی تأویل متشابهات، آنها را دنبال می‌کنند». پس اگر علم و آگاهی از تأویل متشابهات، و یژۀ خداوند نبود در آنصورت کسانی را که به دنبال علم مزبور می‌روند سرزنش نمی‌فرمود و تنها از فتنه جویی ایشان مذمّت می‌نمود [۲۹]. این نکته‌ای است دقیق که از کتاب خدا فهمیده می‌شود [۳۰]، پس دربارۀ آن بیاندیش و آن را غنیمت شمار.

***

[۲۶] قرینۀ پیوسته، از متن آیه یا سیاق آن بدست می‌آید و قرینۀ ناپیوسته، از آیۀ دیگری که «وحدت موضوعی» با آیۀ اوّل دارد استفاده می‌شود. قرائن عقلی و عرفی نیز گاهی در رفع ابهام از آیات مؤثّرند. [۲۷] جا دارد کسی بپرسد: چگونه ممکن است خداوند سبحان آیاتی را فرو فرستد که جز خودش، کسی از معانی آنها با خبر نباشد؟! پاسخ اینست که: اشکالی در فهم معانی آیات نیست چه محکم باشند و یا متشابه زیرا که از اسلوب زبان عرب بلحاظ لغت و اعراب بیرون نرفته‌اند بلکه اشکال در فهم «تأویل آیات متشابه» است یعنی در فهم حقایق و مصادیق آنها مانند حقیقت عرش و لوح محفوظ و نامة اعمال و امثال این امور که مربوط به عوالم غیب‌اند. [۲۸] این عبارت [ولی در کتاب ................ دیده نمی‌شود] در برخی از اسناد نیامده مانند آنچه از طریق زید بن اسلم گزارش شده است. [۲۹] بنابر این، حرف واو بر سَرِ ﴿وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦبرای استیناف یعنی شروع جملة جدید است و حرف عطف نیست. [۳۰] از اینجا می‌فهمیم که چرا امام ÷از پُرسش آن مرد دربارۀ بحثی که قرآن از آن نهی کرده خشمگین شد.