فتح البیان آثاری از علی علیه السلام در تفسیر قرآن

فهرست کتاب

۱۴- آنچه از علی ÷در تفسیر «وجه الله» رسیده است

۱۴- آنچه از علی ÷در تفسیر «وجه الله» رسیده است

در خلال آیاتی چند از قرآن کریم، تعبیر «وجه خداوند» بکار رفته است مانند آیۀ شریفۀ: ﴿كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ ٢٦ وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ ٢٧[الرحمن: ۲۶-۲۷]. یعنی: «هر کس بر زمین (زندگی می‌کند) فناپذیر است. و (تنها) وجه خداوندگار شکوهمند و ارجمندت ماندنی است» و نیز آیۀ: ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ[القصص: ۸۸]. یعنی: «هر چیزی -جز وجه او- هلاک پذیر است» ... از اینجا برخی از سخن ناشناسان بدین گمان رسیده‌اند که خدای سبحان دارای وجهی است جدا از ذات اقدسش (همچون چهرۀ آدمیان که از پیکرشان جدا است) و بدینسان در طریق شناسایی خداوند، لغزیده و به تنگنای تشبیه (خدا با خلق) در افتاده‌اند، گویی سخن خدایتعالى را نشینده‌اند که فرمود: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ[الشورى: ۱۱] یعنی: «هیچ چیزی همانند او نیست».

اما امام علی -÷- این گمان باطل را (در خطبه‌های پندار اهل تشبیه را باطل شمرده و معنای صحیح آیات مزبور را نمایان ساخته است چنانکه محمد بن علی بن بابویه در کتاب «توحید» به اسناد خود از سلمان پارسی -رحمه الله- آورده است که سلمان گفت:

«پس از وفات رسول خدا ج جاثلیق (پیشوای مسیحیان) با صد تن از نصرانیان به مدینه آمد (و او را به نزد علی ÷رهنمایی کردند) وی از امام مسائلی را پرسید که بدانها پاسخ داد. از جمله پرسشهای آن مرد، یکی این بود که گفت: مرا از وجه خدایتعالى خبر ده! علی ÷آتش و هیزم خواست و آن را بر افروخت، چون آتش شعله‌ور شد به جاثلیق فرمود:

وجه این آتش کجا است؟ وی پاسخ داد: همه‌اش وجه است، از تمام جوانب آن! علی ÷فرمود: این آتشی است که به تدبیر (آدمی) بر افروخته شده و مصنوعی بیش نیست با وجود این، وجهش را (جدای از آن) نتوان شناخت و آفریدگار آتش، همانند آن نیست (پس چگونه می‌توان وجهی جداگانه برای او قائل شد ؟!) آنگاه علی ÷این آیۀ شریفۀ را بر خواند ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ[البقرة: ۱۱۵] یعنی: «خاور و باختر از آن خداست پس به هر سو که رویگردانید، آنجا وجه خدا است (به خدا روی آورده‌اید)» و هیچ امر نهانی بر خداوند ما پنهان نیست...».

نویسنده گوید: واژۀ «وجه» در زبان عرب به معنای حقیقت و ذات چیزی، بسیار بکار رفته است، چنانکه گویند: «هذا وجه الأمر وذاك وجه الرأي». که مقصود، خود آن کار و اندیشه است (نه چیزی جدا از آندو) و در سخنان امیر مؤمنان علی ÷نیز آمده است که فرمود: «عَمِيَ وجهُ الأمر» [۴۵]یعنی: «حقیقت آن امر پنهان شد» و نیز فرمود: «رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولُ الله صشَيْئاً (حديثاً) لَمْ يحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ» [۴۶]یعنی: «مردی است که از رسول خدا ج حدیثی شنیده و آن را بصورت اصلی و حقیقی‌اش حفظ نکرده است». و باز فرمود: «وَاسْتَظْهَرَ زَادَاً لِيَوْمِ رَحِيلِهِ ووَجْهِ سَبِيلِهِ» [۴۷]یعنی: توشه ای برای روز کوچیدن و (پیمودن) راهش آماده ساخت که در هر سه مورد وجه، چیزی جدا از (امر، حدیث، راه) نیست. بنا بر این «وجه خداوند» همان ذات زنده و پایندۀ او است چنانکه از امیر مؤمنان علی ÷رسیده که در دعای خود می‌گفت: «اللهم إني أسألك برحمتك التي وسعت كل شيء... وبوجهك الباقي بعد فناء كل شيء» [۴۸].

البته برای واژۀ «وجه» معانی دیگری نیز وجود دارد که هر کدام را در موارد ویژه‌اش، می‌توان یافت.

***

[۴۵] نهج البلاغة، خطبۀ ۱۵۱. [۴۶] نهج البلاغه، خطبۀ ۲۱۰. [۴۷] نهج البلاغه، خطبۀ ۸۳. [۴۸] به کتاب: مصباح المتهجد، تألیف شیخ ابو جعفر طوسی، ص ۵۸۴ نگاه کنید.