هفتم: ارتباط لا إله إلا الله با ولاء و براء
از آنجا که اصل موالات، حب و دوستیست و اصل دشمنی، بغض میباشد و نیز از آن جهت که برخی از اعمال قلب و اندام و جوارح همچون نفرت، انس، همیاری و جهاد و هجرت، [۳۸]از حب و بغض سرچشمه میگیرند، لذا اینگونه اعمال نیز در حقیقتِ موالات و دشمنی میگنجند؛ زیرا ولاء و براء از لوازم لا إله إلا الله هستند؛ الله متعال میفرماید:
﴿ لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ ٢٨ ﴾[آل عمران: ۲۸].
«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند. کسی که چنین کاری کند، هیچ بهرهای از دین و رحمت الله ندارد؛ مگر آنکه به نوعی از آنان حذر کنید. و الله شما را از نافرمانی خود بر حذر میدارد. و بازگشت به سوی اوست».
و در جای دیگری میفرماید:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٥١ ﴾[المائدة: ۵۱].
«ای مؤمنان! یهود و نصارا را به دوستی نگیرید. آنان دوستان یکدیگرند. هرکس از شما با آنان دوستی نماید، از جرگهی آنان است. بیگمان الله، گروه ستمکار را هدایت نمیکند».
و پیامبر جفرموده است: «أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحَبُّ فِی اللَّهِ وَالْبُغْضُ فِی اللَّهِ» [۳۹]یعنی: «محکمترین دستآویزهای ایمان، دوستی به خاطر الله و نیز بغض و دشمنی به خاطر اوست».
پیامبر خدا، ابراهیم ÷در دوست داشتن پروردگار جهانیان، نمونه و الگوی بسیار خوبیست؛ زیرا ابراهیم ÷در دوست داشتن پروردگار و دین او و بندگان مؤمنش و نیز در بیزاری و دشمنی با دشمنان الله متعال، از جمله پدرش الگوی خوب و پیشوای پاکیست. رفتار ابراهیم ÷با قومش همچون یک پیامبر و فرستادهی خدا بود؛ چون آن بزرگوار قومش را به بهترین روش به پرستش و یگانه دانستن و توحید الله و یکتاپرستی و نیز انکار هر طاغوت و معبود باطلی که در مقابل الله ﻷپرستش میشود، فرا خواند [۴۰]. الله متعال میفرماید:
﴿ وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا ٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡٔٗا ٤٢ يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗا ٤٣ يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا ٤٤ يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗا ٤٥ قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَۖ وَٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا ٤٦ قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا ٤٧ وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا ٤٨ فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا ٤٩ ﴾[مریم: ۴۱-۴۹].
«و ابراهیم را در (این) کتاب یاد کن؛ بهراستی که او راستگو و پیامبر بود. آنگاه که به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را میپرستی که نمیشنود و نمیبیند و نمیتواند هیچیک از نیازهایت را برآورده سازد؟ پدرجان! به من مقداری علم و دانش داده شده که به تو نرسیده است؛ پس، از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمون شوم. پدرجان! شیطان را عبادت و پرستش مکن. بیگمان شیطان، نافرمانِ پروردگار رحمان است. پدرجان! من نگرانم که عذابی از سوی پروردگار رحمان به تو برسد و از دوستان شیطان باشی. گفت: ای ابراهیم! آیا تو از معبودان من رویگردانی؟ اگر باز نیایی، حتما سنگسارت میکنم؛ برای همیشه از من دور شو. (ابراهیم) گفت: سلام بر تو؛ بهزودی از پروردگارم برایت آمرزش میخواهم؛ بیگمان او نسبت به من بسیار مهربان است. و از شما و معبودانی که جز الله میپرستید، کناره میگیرم و پروردگارم را عبادت میکنم؛ امید است که به سبب پرستش پروردگارم، تیرهروز و بدبخت نباشم. و چون از آنان و معبودانی که جز الله میپرستیدند، کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبر قرار دادیم».
این، سرآغاز دعوت خلیلالرحمن به بهترین روش بود؛ او دعوتش را از نزدیکترین کسان خود، یعنی از پدرش شروع کرد؛ بدینسان روشن میشود که اگر کسی به این دعوت پاسخ ندهد، باید از باطل و باطلگرایان کنارهگیری نمود. علت این کنارهگیری، دوری از باطل و فراهم شدن فرصت تفکر در این برنامه جدید و نیز نجات دعوتگر از مشارکت با اهل باطل در اعمال باطلشان میباشد؛ البته این در صورتیست که دعوتگر ناچار به معاشرت و زندگی در کنارِ اهل باطل باشد و نتواند از سرزمینشان هجرت نماید. سپس قرآن کریم در بیان دعوت ابراهیم ÷بیان میدارد که آن بزرگوار در تعامل با قومش از نثار هیچگونه محبت و نصیحتی دریغ نکرد؛ الله متعال میفرماید:
﴿ وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ ٧٠ قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ ٧١ قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ ٧٢ أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ ٧٣ قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ ٧٤ قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٧ ﴾[الشعراء: ۶۹-۷۷].
«و سرگذشت ابراهیم را بر آنان بخوان؛ آنگاه که به پدر و قوم خود گفت: چه مىپرستید؟ گفتند: بتهایى را مىپرستیم و همواره پیرامونشان دعا و نیایش مىکنیم. گفت: آیا هنگامى که آنها را مىخوانید، سخن شما را مىشنوند؟ یا به شما سود و زیانى مىرسانند؟ گفتند: (خیر؛) بلکه پدرانمان را بر چنین شیوهاى یافتهایم. گفت: پس آیا هیچ توجه کردهاید که معبودان شما و نیاکان گذشتهی شما، دشمن من هستند؛ جز پروردگار جهانیان (که دوست و کارساز من است)».
وقتی که پدر و قوم ابراهیم ÷حجت و برهانی برای کارشان نیافتند و چون کورکورانه از پدران و اجدادشان تقلید میکردند، ابراهیم ÷به آنان گفت: من دشمن معبودان شما هستم. الله متعال میفرماید:
﴿ قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنكُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَكَ وَمَآ أَمۡلِكُ لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۖ رَّبَّنَا عَلَيۡكَ تَوَكَّلۡنَا وَإِلَيۡكَ أَنَبۡنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ ٤ ﴾[الممتحنة: ۴].
«بهراستی برای شما در ابراهیم و همراهانش الگوی نیکیست؛ آنگاه که به قوم خویش گفتند: ما، از شما و آنچه جز الله میپرستید، بیزاریم؛ ما به شما باور نداریم و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است تا آنکه به الله یکتا ایمان بیاورید؛ (و از همهی سخنان ابراهیم الگو بگیرید،) جز این سخن ابراهیم که به پدرش گفت: برایت درخواست آمرزش خواهم کرد و نمیتوانم در برابر الله برایت کاری بکنم. ای پروردگارمان! بر تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم؛ و بازگشت، به سوی توست».
این عقیدهی ابراهیم ÷همان باوریست که دانشمندان اسلامی از آن با عبارت: «لا موالاة إلا بالمعاداة، ولا تصح الموالاة إلا بالمعاداة» [۴۱]تعبیر کردهاند؛ یعنی: «هیچ دوستی و موالاتی وجود ندارد مگر اینکه در برابر آن، معادات و دشمنی نیز وجود دارد و موالات و دوستی، زمانی برقرار و کامل است که نقیض آن، یعنی معادات و دشمنی نیز وجود داشته باشد». همانطور که الله متعال بهنقل از پیشوای حقگرایان، ابراهیم ÷میفرماید:
﴿ قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٧ ﴾[الشعراء: ۷۵-۷۷].
«گفت: پس آیا هیچ توجه کردهاید که معبودان شما و نیاکان گذشتهی شما، دشمن من هستند؛ جز پروردگار جهانیان (که دوست و کارساز من است)».
پس موالات و دوستی ابراهیم ÷نسبت به الله، زمانی صحیح و کامل است که دشمنی با معبودان باطل نیز محقق شود؛ زیرا دوستی، باید تنها به خاطر الله باشد؛ ضمن اینکه دوستی، تنها با بیزاری جستن از هر معبودی جز الله تحقق مییابد؛ الله متعال میفرماید:
﴿ وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ ٢٧ وَجَعَلَهَا كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٢٨ ﴾[الزخرف: ۲۶-۲۸].
«و زمانی (را یادآوری کن) که ابراهیم به پدر و قومش گفت: همانا من از آنچه میپرستید، بیزارم؛ جز ذاتی که مرا آفریده و بهیقین او، هدایتم خواهد کرد. و کلمهی توحید را حقیقتی ماندگار در نسلهای پس از خویش قرار داد؛ امید است (مشرکان به سوی توحید) بازگردند».
یعنی ابرهیم ÷، دوستی به خاطر الله و بیزاری از هر معبودی جز الله را حقیقتی ماندگار در نسل خود قرار داده است که پیامبران از یکدیگر به ارث میبرند؛ به عبارت دیگر پیشوای حقگرایان و موحدان کلمهی توحید، یعنی لا إله إلا الله را حقیقتی ماندگار در نسلهای پس از خویش قرار داده و آن را برای پیروانش تا روز قیامت به میراث گذاشت است. نتیجهی این دشمنی و این بیزاری قوی بود که طغیانگران و سرکشان تصمیم به کشتن ابراهیم ÷گرفتند. ناگفته نماند که این، روش و وضعیت هر انسان سرکشی در طول تاریخ است که دعوتگران به سوی الله را از بین میبرد؛ آن هم تنها بدین جُرم که آنان را به پرستش الله یکتا دعوت میکنند. در هر حال آتش بزرگی برای سوزاندن ابراهیم ÷آماده کردند، ولی عنایت و لطف الله، ابراهیم خلیل را در بر گرفت؛ در نتیجه آتش بر ابراهیم، سرد و سلامت گردید؛ الله أمیفرماید:
﴿ قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡيَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِي ٱلۡجَحِيمِ ٩٧ فَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِينَ ٩٨ ﴾[الصافات: ۹۷-۹۸].
«گفتند: بنایی برایش بسازید و او را در آتش بیندازید. پس برای نابودی ابراهیم نقشه کشیدند؛ ولی ما آنان را مغلوب و ذلیل کردیم».
آنان همینکه دیدند شکست خوردهاند، از مجادله و مناظره دست برداشتند؛ زیرا دیگر هیچ دلیل و برهانی برای تقویت موضع سفیهانه و جاهلانهی خود نداشتند. پس از آن بود که پروردگار بلندمرتبه آنان را نابود و حقیقت و دین و برهان خویش را بلند نمود؛ همانگونه که میفرماید:
﴿ قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ ٦٨ قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩ وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ ٧٠ ﴾[الأنبیاء: ۶۸-۷۰].
«گفتند: اگر میخواهید کاری بکنید، او را بسوزانید و معبودانتان را یاری دهید. گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش. و قصد نیرنگ به ابراهیم را نمودند؛ پس آنان را زیانکارترین (مردم) قرار دادیم».
رهنمودهای ربانی به خاتم پیامبران، محمد مصطفی جمبنی بر پیروی از آیین ابراهیم ÷، فراوان است؛ [۴۲]از آن جمله اینکه الله متعال میفرماید:
﴿ ثُمَّ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ أَنِ ٱتَّبِعۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۖ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٢٣ ﴾[النحل: ۱۲۳].
«آنگاه به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم پیروی کن که حنیف و حقگرا بود و از مشرکان نبود».
و میفرماید:
﴿ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۖ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٩٥ ﴾[آل عمران: ۹۵].
«پس، از آیین ابراهیم پیروی کنید که حنیف و حقگرا بود و از مشرکان نبود».
و میفرماید:
﴿ وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِۧمَ حَنِيفٗاۖ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٣٥ ﴾[البقرة: ۱۳۵].
«و میگویند: یهودی یا نصرانی شوید تا هدایت یابید. بگو: از آیین حنیف و حقگرای ابراهیم پیروی میکنم که او از مشرکان نبود».
و میفرماید:
﴿ إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۗ وَٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٨ ﴾[آل عمران: ۶۸].
«سزاوارترین مردم به ابراهیم، کسانی هستند که از او پیروی کردند و (نیز) این پیامبر و آنان که ایمان آوردهاند. و الله یار و کارساز مومنان است».
و میفرماید:
﴿ وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِينٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ وَٱتَّبَعَ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۗ وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِيمَ خَلِيلٗا ١٢٥ ﴾[النساء: ۱۲۵].
«و چه آیینی بهتر از دین کسیست که خود را تسلیم الله میکند و نیکوکار و پیرو دین حنیف و توحیدی ابراهیم است؟ الله، ابراهیم را به دوستی برگزید».
و میفرماید:
﴿ وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ ٧٨ ﴾[الحج: ۷۸].
«و در راه الله چنانکه شایستهی جهاد در راه اوست، جهاد کنید. او، شما را برگزید و در دینتان هیچ سختی و تنگنایی برای شما نگذاشت. آیین پدرتان ابراهیم را (در پیش بگیرید.) او، پیشتر و در این قرآن شما را «مسلمان» نامیده است تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. پس نماز را برپا دارید و زکات دهید و به الله پناه ببرید؛ او، حافظ و یاور شماست؛ پس چه حافظ و کارساز نیکی؛ و چه یاور خوبیست!».
و میفرماید:
﴿ وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥ ﴾[البقرة: ۱۳۰].
«چه کسی جز افراد نادان از آیین ابراهیم، رویگردان است؟».
اینها آیاتیست که الله متعال در آنها به امت محمد جخبر میدهد که در اخلاص و توکل بر الله أو پرستش الله یگانه و بیزاری از شرک و مشرکان و دشمنی با باطل و باطلگرایان، به ابراهیم ÷اقتدا کنند [۴۳].
مثالهای فراوانی از زندگی مؤمنان وجود دارد که نشان میدهد مومنان راستین تا چه حد به ولاء و براء به عنوان یکی از لوازم لا إله إلا الله، پایبند بودهاند؛ مانند داستان نوح و همسرش و دیگر داستانهایی که در قرآن آمده است.
لا إله إلا الله، صهیب رومی و بلال حبشی و سلمان فارسی و ابوبکر قریشی را با هم در یک صف قرار داد و تعصب قومی و نژادی و میهنی را از بین برد؛ پیامبر جنیز به مسلمانان فرمود: «دعوها فإنها منتنةٌ» [۴۴]یعنی: «تعصب قومی و نژادی و میهنی را رها کنید که امر پلیدیست». در جای دیگری فرمود: «لیس منّا من دعا إلی عصبیة ولیس منّا من قاتل علی عصبیة ولیس منّا من مات علی عصبیة» [۴۵]یعنی: «کسی که به سوی تعصب نژادی فرا بخواند، از ما نیست؛ کسی که به خاطر تعصب نژادی بجنگد، از ما نیست و کسی که بر تعصب نژادی بمیرد، از ما نیست».
سیرت و رفتار محمد مصطفی جو یاران باوفایش برای پویندگان راهشان، منارهی هدایت و اصلاح است. [۴۶]
[۳۸]- الرسائل المفیدة، اثر عبداللطیف بن عبدالرحمن، ص۲۹۶. [۳۹]- الإیمان، اثر ابن ابی شیبه، ص۴۵. [۴۰]- الولاء والبراء فی الإسلام، اثر دکتر قحطانی، ص۱۴۵. [۴۱]- الولاء والبراء، صص۱۴۶-۱۴۷. [۴۲]- الولاء والبراء فی الإسلام، صص۱۴۸-۱۴۹. [۴۳]- همان، ص۱۵۰. [۴۴]- بخاری، شمارهی: ۴۰۹۵. [۴۵]- مسلم، شمارهی: ۱۸۴۸. [۴۶]- الولاء والبراء فی الإسلام، ص۱۵۸.