اول: بررسی ایمان از نظر لغوی و شرعی؛ و از نظر کم و زیاد شدن
ایمان در لغت به معنای تصدیق و باور کردن است؛ الله متعال به نقل از برادران یوسف ÷میفرماید:
﴿ قَالُواْ يَٰٓأَبَانَآ إِنَّا ذَهَبۡنَا نَسۡتَبِقُ وَتَرَكۡنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَٰعِنَا فَأَكَلَهُ ٱلذِّئۡبُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُؤۡمِنٖ لَّنَا وَلَوۡ كُنَّا صَٰدِقِينَ ١٧ ﴾[یوسف: ۱۷].
«گفتند: ای پدر! ما رفتیم تا مسابقه دهیم و یوسف را کنار وسایلمان گذاشتیم که گرگ، او را خورد و هرچند راست بگوییم، (سخن) ما را باور نمیکنی».
عبارت: ﴿ وَمَآ أَنتَ بِمُؤۡمِنٖ لَّنَا ﴾بدین معناست که تو، ما را تصدیق نمیکنی؛ یا سخنمان را باور نمیکنی.
ایمان، در شرع به معنای اقرار با زبان و اعتقاد با قلب و عمل با جوارح میباشد. ضمناً ایمان به وسیلهی طاعت، افزایش مییابد و در اثرِ معصیت، کم میشود [۳۴۶].
اینک به پارهای از دلایل کتاب و سنت مبنی بر کم و زیاد شدن ایمان، اشاره میکنیم:
الله أمیفرماید:
﴿ لِيَسۡتَيۡقِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا ﴾[المدثر: ۳۱].
«... تا اهل کتاب (به حقانیت محمد ج) یقین یابند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید».
و در آیهی دیگری میفرماید:
﴿ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٢ ﴾[الأنفال: ۲].
«مؤمنان، تنها کسانی هستند که چون الله یاد شود، دلهایشان ترسان میگردد و هنگامی که آیاتش بر آنان تلاوت شود، ایمانشان افزایش مییابد و بر پروردگارشان توکل میکنند».
همچنین میفرماید:
﴿ وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٞ مَّرَدًّا ٧٦ ﴾[مریم: ۷۶].
«و الله بر هدایتِ هدایتیافتگان میافزاید. و نیکیهای ماندگار، پاداش و بازدهی بهتری نزد پروردگارت دارند».
در آیهی دیگری میفرماید:
﴿ وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا ٢٢ ﴾[الأحزاب: ۲۲].
«و آنگاه که مؤمنان، لشکرهای کفر را دیدند، گفتند: این همان وعدهایست که الله و فرستادهاش به ما دادهاند و الله و فرستادهاش، راست گفتهاند. و این ماجرا فقط بر ایمان و فرمانبرداری آنان افزود».
جندب بن عبدالله سمیگوید: در جوانی با پیامبر جبودیم و پیش از آنکه قرآن را یاد بگیریم، ایمان را فرا گرفتیم؛ سپس قرآن را آموختیم و بر ایمان ما افزوده شد [۳۴۷].
رسولالله جفرموده است: «الإِیمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ شُعْبَةً أَعْلاهَا قَوْلُ لا إلَهَ إلاَّ اللَّهُ، وَأَدْنَاهَا إمَاطَةُ الأَذَى عَنْ الطَّرِیقِ وَالْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنْ الإِیمَانِ» [۳۴۸]یعنی: «ایمان، هفتاد و اندی بخش دارد که برترینش، گفتن لا إله إلا الله؛ و پایینترین بخشِ ایمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه است و شرم و حیا، بخشی از ایمان بهشمار میرود».
ابوهریره سمیگوید: پیامبر جفرمود: «لا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَلا یَشْرَبُ الْخَمْرَ حِینَ یَشْرَبُهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَلا یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَهُوَ مُؤْمِنٌ» [۳۴۹]یعنی: «زناکار هنگام ارتکابِ عملِ زنا، ایمانِ (کامل) ندارد؛ شرابخوار، هنگام شرابخواری و دزد، در هنگام دزدی ایمان کامل ندارند». قول صحیحی که محققان در شرح این حدیث گفتهاند، این است که معنای حدیث از این قرار است که انسان در حالی که ایمان کامل دارد، این گناهان را انجام نمیدهد [۳۵۰].
طاعت و اعمال صالح در تعریف ایمان داخل هستند؛ یکی از دلایلش، این است که الله أمیفرماید:
﴿ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ سَيَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٧١ ﴾[التوبة: ۷۱].
«و مردان و زنان باایمان، یار و یاور یکدیگرند؛ به کارهای نیک فرا میخوانند و از کارهای زشت باز میدارند و نماز برپا میکنند و زکات میدهند و از الله و پیامبرش اطاعت مینمایند؛ الله، ایشان را مشمول رحمت میگرداند. همانا الله، توانای چیره و حکیم است».
قرآن کریم در برخی از آیات، لفظ ایمان را بر عمل اطلاق کرده است؛ از آن جمله، در این آیه که الله أمیفرماید:
﴿ وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِۚ وَإِن كَانَتۡ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٤٣ ﴾[البقرة: ۱۴۳].
«و اینچنین شما را امتی برگزیده (و میانهرو) قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه باشد؛ و ما قبلهای را که پیشتر بر آن بودی، تنها بدین خاطر مقرر نمودیم تا (با تغییر دادنش) پیروان پیامبر را از کسانی که به جاهلیت باز میگردند، مشخص کنیم. بیگمان این حکم، دشوار بود؛ مگر بر کسانی که الله هدایتشان کرده است. الله، ایمانتان را تباه نمیگرداند. همانا الله نسبت به مردم، بخشایندهی مهرورز است».
نظر صحابه و جمهور مفسران، این است که منظور از ایمان در اینجا، نماز است. روایات فراوانی از آنان، در سبب نزول این آیه وارد شده است. [۳۵۱]
همچنین الله أمیفرماید:
﴿ لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ ١٧٧ ﴾[البقرة: ۱۷۷].
«نیکی، این نیست که رو به سوی مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکی، (ایمان و رفتارِ) کسیست که به الله و روز واپسین (=آخرت) و کتابِ آسمانی و پیامبران ایمان بیاورد و مالَش را با وجود علاقهای که به آن دارد، به خویشاوندان، یتیمان، فقیران، در راه ماندگان، سائلان و در راه آزادی بردهها، ببخشد و نماز را به پا دارد و زکات بدهد. و چون پیمانی ببندد، به آن وفا کند و در سختیهای مالی و جانی و نیز هنگامِ جهاد، صابر و شکیبا باشد. اینها، راستگو و پرهیزکارند».
این آیه، خصلتها و اعمالِ نامبرده را تصدیق و ایمان به حساب آورده است. وجه دلالت این آیه، همان است که رسولالله جتفسیرش نموده است؛ عبدالرزاق در «المصنف» خود و دیگر محدثان از ابوذر غفاری سروایت کردهاند که او، از رسولالله جدربارهی ایمان سؤال کرد؛ و پیامبر جدر پاسخش همین آیه را تلاوت نمود. راویانِ این حدیث، ثقهاند [۳۵۲].
[۳۴۶]- فتح الباری، (۱/۴۵-۴۸)؛ شرح أصول اعتقاد أهل السنة، (۱/۱۵۱). [۳۴۷]- سنن ابن ماجه، (۱/۲۳). اسناد آن صحیح است. [۳۴۸]- صحیح بخاری، ش: ۸؛ و مسلم، ش: ۵۱ بهنقل از ابوهریره س. [۳۴۹]- بخاری، ش: ۵۵۷۸. [۳۵۰]- شرح النووی علی صحیح مسلم، (۱/۲۴۱). [۳۵۱]- فقه النصر و التمکین، ص۱۶۳. [۳۵۲]- فتح الباری، کتاب «الإیمان»، باب أمور الإیمان، (۱/۷۴).