ایمان به الله

فهرست کتاب

هشتم: آثار اقرار به «لا إله إلا الله»

هشتم: آثار اقرار به «لا إله إلا الله»

کلمه‏ی لا إله إلا الله آثار بس عظیمی در زندگی انسان مؤمن دارد؛ از جمله:

۱- گوینده‌ی این کلمه یا کسی که به توحید باور دارد، تنگ‌نظر نیست؛ اما کسانی که قایل به خدایان و معبودان متعددی هستند یا لا إله إلا الله را انکار می‏نمایند، چنین نیستند.

۲- ایمان به این کلمه، عزت نفسی را در درون ایجاد می‏کند که چیزی به پای آن نمی‏رسد؛ زیرا غیر از الله، کسی یا چیزی نفع و زیان نمی‏رساند؛ الله، زنده‌کننده و میراننده است و او فرزانه و نیرومند و فرمانراوی مطلق می‌باشد؛ در نتیجه هرگونه ترسِ غیرالله از دل می‌رود و انسان مؤمن در برابر هیچ‌یک از انسان‌ها سر فرود نمی‏آورد و تنها به سوی الله، تضرع و زاری می‏کند. از غیرالله چیزی نمی‏خواهد و دست نیاز به سوی او دراز نمی‏کند و از مقام و موقعیت هیچ انسانی نمی‏ترسد؛ چون کبریایی و عظمت و قدرت، تنها از آنِ الله متعال است و بس؛ بر خلافِ انسان مشرک و کافر و بی‏دین که از این‌چنین عزت نفسی برخوردار نیست.

۳- تواضع و فروتنیِ خالی از ذلت و خواری؛ و نیز عزتِ عاری از تکبر، یکی از نتایج و آثار این کلمه است.

۴- گوینده‌ی این کلمه یا کسی که به توحید باور دارد، می‏داند که تنها راه نجات و رستگاری، تزکیه‏ی نفس و کردار نیکوست؛ اما مشرکان و کافران، زندگانی‏ خود را بر اساس آرزوهای کاذب سپری می‏کنند. برخی از آنان (مسیحیان) معتقدند که پسر خدا، به خاطر کفاره‏ی گناهان ما نزد پدرش، به قتل رسیده و به دار آویخته شده است. عده‌ای دیگر (یهودیان) می‏گویند: ما پسران و دوستان خدا هستیم، پس خدا هرگز ما را به خاطر گناهانمان عذاب نمی‏دهد. عده‏ی دیگری می‏گویند: بزرگان و پرهیزگارانمان ما را نزد خداوند، شفاعت خواهند کرد. شماری دیگر، نذر و نیازهاشان را به پیش‌گاه معبودان باطل تقدیم می‏کنند و گمان می‌برند که پس از آن، هر کاری که دلشان بخواهد، می‏توانند انجام دهند! ملحد و بی‏دینی که به الله ایمان ندارد، خود را در این دنیا آزاد می‌پندارد و به شریعت و برنامه‏ی الهی پای‌بند نیست و خدایش، تنها هوای نفس و شهوت‏ اوست و بنده‏ی هوای نفس و شهوتش می‏باشد.

۵- یأس و ناامیدی به گوینده‏ی لا إله إلا الله راه ندارد؛ زیرا او ایمان دارد که گنجینه‏های آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست. مؤمن حتی اگر درمانده و بیچاره شود یا مورد اهانت قرار گیرد و امرار معاش او دشوار گردد، باز هم آرامش و امید خود را از دست نمی‌دهد.

۶- ایمان به این کلمه، به انسان نیروی عظیمی از عزم و شجاعت و صبر و پایداری و توکل می‌بخشد و او را بر چنین ویژگی‌هایی پرورش می‏دهد. آن‌گاه که بنده‌ی مومن به خاطر رضای الله به امور عالی و باارزش می‏نگرد، احساس می‏کند که در پشت آن، قدرت و نیروی مالک آسمان و زمین وجود دارد و بدین‌سان پایداری و ثبات و صلابتش که از این احساس نشأت می‏گیرد، هم‌چون کوه‏ها استوار می‏باشد؛ اما آیا شرک و کفر، چنین نیرو و ثباتی دارند؟

۷- این کلمه به انسان، شجاعت و جرأت می‌بخشد؛ زیرا عوامل ترس و بی‌اراده بودن انسان، دو چیز است: حب جان و مال و خانواده، یا اعتقاد به این‌که کسی غیر از الله وجود دارد که انسان را می‏میراند. ایمان شخص به «لا إله إلا الله» همه‏ی این‌ها را از دلش می‏زداید و این یقین را به او می‏دهد که فقط الله، مالک جان و مال اوست؛ در این صورت در راه خشنودی پروردگارش، هر چیز با‌ارزش و کم‌قیمتی که دارد، قربانی می‏کند. ایمان به لا إله إلا الله باعث می‏شود که در دل انسان این عقیده جای گیرد که هیچ انسان و جان‌داری نمی‏تواند، زندگی‌اش را از او بگیرد، مگر زمانی که اجلش فرا رسد. به همین خاطر در دنیا، شجاع‏تر و باجرأت‌تر از مؤمن وجود ندارد؛ پس یورش لشکریان و شمشیرهای کشیده و باران گلوله‏ها و غرش تانک‏ها او را نمی‏ترسانند.

۸- ایمان به «لا إله إلا الله»، قدر و منزلت انسان را بالا می‏برد و قناعت و بی‏نیازی را در او به وجود می‏آورد و قلبش را از پلیدی‏های طمع و دنیادوستی و حسادت و پستی و نا‌کسی و فرومایگی و دیگر صفات زشت، پاک می‏گرداند.

۹- ایمان به «لا إله إلا الله»، انسان را به شریعت الله، پای‌بند می‏گرداند؛ زیرا انسان مؤمن، به‌یقین می‌داند که الله به هر چیزی آگاه، و از رگ گردن به او نزدیک‏تر است، و اگر آدمی بتواند از دست‌رس هر نیرویی فرار کند، توان گریختن از سیطره‌ی اللهرا ندارد. هرچه این ایمان در ذهن انسان بیشتر رسوخ کند، میزان پیرویِ انسان از احکام الهی بیش‌تر خواهد بود و حدود و مقررات الهی را بیش‌تر رعایت خواهد کرد؛ در نتیجه به خود جرأت نمی‏دهد که مرتکب محارم الهی شود؛ بلکه به سوی کارهای خیر و عمل به اوامر الله می‏شتابد. به همین خاطر بنده‌ا‏ی که الله متعال دلش را آکنده از ایمان به «لا إله إلا الله» کرده است، بنده‏ی فرمان‌بردار و مطیع پروردگارش می‌باشد. این کلمه، اساس اسلام و منبع قوت اسلام است و دیگر معتقدات و احکام اسلام، تنها بر این کلمه بنا می‏شوند و قوت خود را فقط از این کلمه می‏گیرند؛ اگر این پایه از میان برود، دیگر چیزی از اسلام باقی نمی‏ماند [۴۷].

[۴۷]- مبادئ الإسلام، اثر مودودی، ص۸۷.