عقیده اهل بیت علیهم السلام

فهرست کتاب

بخش اوّل: تعریف توحید ربوبیت

بخش اوّل: تعریف توحید ربوبیت

توحید ربوبیت به معنای یکی دانستن خداوند در افعال از قبیل: آفریدن، روزی دادن، زنده کردن، گرفتن روح، باراندن باران و رویاندن گیاهان می‌باشد.

معنای آن عبارت است از ایمان فرد مؤمن به یگانگی خداوندو اعتقاد قطعی به اینکه جز او هیچ آفریننده، مالک، تصرف‌کننده یا تدبیرکننده‌ای وجود ندارد و او هیچ شریک و نظیری ندارد. این عقیده همان فطرت الهی است که مردم را براساس آن خلق، نموده است و فقط افراد جاهل یا خودخواه آن را انکار می‌کنند. و یا نادیده می‌گیرند. پس بنده باید بداند که آفرینش، حکومت کردن و تدبیر و اداره جهان فقط از آن خداوند است.

در قرآن کریم در این باره دلایل و آیات فراوانی وجود دارد. در این آیات وحدانیت او در آفرینش بیان شده است. از جمله این آیات، آیه زیر می‌باشد. خداوند می‌فرماید: ﴿هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ[فاطر: ۳].

«آیا آفریننده‏اى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟ هیچ معبودى بحق جز او نیست».

از جمله آیاتی که یگانگی او در حکومت کردن را بیان می‌نماید، آیه زیر است: ﴿تَبَٰرَكَ ٱلَّذِي بِيَدِهِ ٱلۡمُلۡكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ١[الملک: ۱].

«پر برکت و زوال ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست».

آیه زیر یکی از آیاتی است که وحدانیت او در اداره و تدبیر امور جهان را روشن می‌نماید: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٥٤[الأعراف: ۵۴].

«آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پر برکت (و زوال‏ناپذیر) است خداوندى که پروردگار جهانیان است».

کفار قریش که خود سرآمد بت‌پرستی بودند به این امر اعتراف می‌کردند. آن‌ها در حقیقت می‌دانستند که خداوندآفرینندۀ یکتاست و هیچ شریکی ندارد و روزی فقط از سوی اوست. تنها اوست که زنده می‌کند و می‌میراند. هیچ تدبیر کننده‌ای جز او وجود ندارد. همه آسمان‌ها و زمین‌های هفت‌گانه و کسانی که در آن‌ها هستند همگی تحت تصرف و قهر و اراده او هستند.

خداوند – تعالی - می‌فرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ[العنکبوت: ۶۱].

«و هرگاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟» مى‏گویند: «الله».

همچنین فرموده است: ﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣١ فَذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ ٣٢[یونس: ۳۱- ۳۲].

«بگو: «چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى‏دهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشم‌هاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى‏آورد؟ و چه کسى امور (جهان) را تدبیر مى‏کند؟» بزودى (در پاسخ) مى‏گویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمى‏کنید (و از خدا نمى‏ترسید)؟! آن است خداوند، پروردگار حق شما (داراى همه این صفات)! با این حال، بعد از حق، چه چیزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مى‏شوید؟!».

همچنین خداوندفرموده است: ﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ ٨٩[المؤمنون: ۸۴- ۸۹].

«بگو: «زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مى‏دانید؟». بزودى (در پاسخ تو) مى‏گویند: «همه از آن خداست» بگو: «آیا متذکر نمى‏شوید؟». بگو: «چه کسى پروردگار آسمان‌هاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظیم است؟». بزودى خواهند گفت: «همه این‌ها از آن خداست» بگو: «آیا تقوا پیشه نمى‏کنید (و از خدا نمى‏ترسید و دست از شرک برنمى‏دارید)؟». بگو: «اگر مى‏دانید، چه کسى حکومت همه موجودات را در دست دارد، و به بى پناهان پناه مى‏دهد، و نیاز به پناه‏دادن ندارد؟!». خواهند گفت: «(همه این‌ها) از آن خداست‏» بگو: «با این حال چگونه مى‏گویید سحر شده‏اید (و این سخنان سحر و افسون است)؟».

اما در دوران حاضر بسیاری از مردم را می‌بینیم که با فطرت خداونددر زمینه آفرینش مخالفت می‌کنند و معتقدند که اولیا و نیکوکاران به ویژه اهل بیتاز جمله علی÷ حق دخل و تصرف و تدبیر در آفرینش و حکومت خداوند را دارند.

آن‌ها به ناحق و دروغ علی÷ را پروردگار زمین می‌دانند [۱۰]و معتقدند. او در دنیا و آخرت هرگونه که بخواهد دخل و تصرف می‌کند. [۱۱]وی دارای جزئیات الهی آفرینش، روزی و زنده کردن مردگان می‌باشد [۱۲].

و پیامبرص را زنده کرد [۱۳]و او اختیار انجام هر امری از قبیل خواندن ابرها، باراندن باران و صدای رعد را دارد [۱۴].

بلکه بر سخنان فوق این امر را هم افزودند که او می‌تواند سوار ابر شود و بر روی آن به جایی که می‌خواهد برود [۱۵]آنان به امکان وقوع این امور خارق‌العاده با جدیت و سماجت شدید اعتقاد دارند. همچنین می‌پندارند که همه این امور و اعمال خارق‌العاده به اذن خداوند به وسلیه او انجام شده است. آنان پس از اینکه نتوانسته‌اند برای توجیه این ادعاها دلیلی از قرآن یا سنت نبوی بیاورند به چنین نظری روی آورده‌اند.

این اعتقادات بسیار خطرناک و برخلاف ایمان به توحید ربوبی پروردگار می‌باشد. زیرا خداوند – جلّ شأنه – می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ ١٠٧[البقرة: ۱۰۷].

«آیا نمى‏دانستى که حکومت آسمان‌ها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مى‏داند و تعیین مى‏کند)».

همچنین فرموده است: ﴿ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ[الفرقان: ۲].

«خداوندى که حکومت آسمان‌ها و زمین از آن اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نکرد، و همتایى در حکومت و مالکیت ندارد».

همچنین فرموده است: ﴿هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ[فاطر: ۳].

«آیا آفریننده‏اى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد».

همچنین فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ فَتُثِيرُ سَحَابٗا فَيَبۡسُطُهُۥ فِي ٱلسَّمَآءِ كَيۡفَ يَشَآءُ[الروم: ۴۸].

«خداوند همان کسى است که بادها را مى‏فرستد تا ابرهایى را به حرکت در آورند، سپس آن‌ها را در پهنه آسمان آن‌گونه که بخواهد مى‏گستراند و متراکم مى‏سازد».

همچنین می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ ١٢[الرعد: ۱۲].

«او کسى است که برق را به شما نشان مى‏دهد، که هم مایه ترس است و هم مایه امید؛ و ابرهاى سنگین‏بار ایجاد مى‏کند».

کشی در کتاب رجالش ذکر می‌کند که گروه‌هایی از مردم سخنان زشت و ناروایی را ذکر و به دروغ به امام جعفر بن محمد÷ و اهل بیت پاکشنسبت می‌دهند و گمان می‌کنند که علی÷ بر روی ابر به همراه باد حرکت می‌کند، و او پس از مرگ صحبت می‌کرد، و او در هنگام غسل دادن حرکت می‌کرد، و او خداوند آسمان و زمین است و او را به روی نادانی و گمراهی شریک خداوند قرار داده‌اند. به خدا قسم امام صادق هرگز چنین سخنانی نگفته است. ایشان در برابر خداوند بسیار پرهیزگارتر و متقی‌تر از این بودند که این سخنان را بر زبان بیاورد. مردم این اقوال را شنیده و آن را ضعیف می‌دانستند. اگر شما امام جعفر صادق÷ می‌دیدید درمی‌یافتید که او هم یکی از مردم است [۱۶].

در اینجا ممکن است انسان اندیشمند و عاقل از خود سؤال کند که چگونه می‌توان میان توحید و یگانگی خداوند در آفرینش، حکومت کردن و اداره کردن امور و اینکه او شریک و همتا و همانندی ندارد، و معجزات و کرامت‌های فراوان پیامبران و اولیاء از قبیل: زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران، تبدیل کردن عصا به مار و ... هماهنگی و سازگاری ایجاد کرد. آیا این امر شریک شدن در آفریدن و حکومت خداوند نیست؟

جواب سؤال فوق جنبه‌های مختلفی دارد؛ از جمله:

اولاً: ما نشانه‌ها و معجزاتی را که برای پیامبرانو کرامات اولیاء و صالحان روی می‌دهد انکار نمی‌کنیم. زیرا این امر حقیقتی ثابت است که در کتاب خداوند و سنت پیامبرش محمدص و اجماع امت اسلامی ذکر شده است.

خداوند بزرگ فرموده است: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ٦٣[یونس: ۶۲- ۶۳].

«آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى‏شوند! همان‌ها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز مى‏کردند».

هر فرد مؤمنی به اندازه میزان ایمان و تقوایش دوست خداونداست. گاهی خداوند به دست او اموری خارق‌العاده را که کرامت نامیده می‌شوند می‌نمایاند.

ثانیاً: فرد مسلمان باید از صحت روایاتی که دربارۀ کرامات اولیاء و نیکوکاران روایت می‌شود، اطمینان پیدا کند تا به ایشان امور نسبت داده نشود که آن را انجام نداده‌اند که این امر شامل دروغ می‌شود. همچنان‌که بر امیرالمؤمنین علی÷ دروغ بستند و کرامات، اقوال و اعمالی را به ایشان نسبت دادند که آن را انجام نداده بود که در صفحات پیشین آن را ذکر کردیم.

ثالثاً: ضرورتی ندارد که کرامتی که برای یک نفر از اولیا اتفاق می‌افتد برای اولیای دیگر نیز روی بدهد. همچنین انجام یا وقوع کرامت از سوی فردی دلیل بر این نیست که وی از دیگر اولیای خداوند برتر است.

بلکه عکس این قضیه صحیح است. یعنی عدم وقوع کرامت از سوی اولیا دلیلی بر نقص آن‌ها نیست. زیرا وقوع کرامت از سوی فردی به معنای تأیید، تثبیت و اعانه فرد در دینش است. به همین دلیل کرامت‌ها در زمان تابعین بیش از دوران صحابه نبود. زیرا یاران پیامبرص وشدر زمینه تثبیت، تأیید و امداد الهی موهبتی داشتند که آن‌ها را از کرامات بی‌نیاز می‌کرد و آن وجود مبارک پیامبرص در میان ایشان بود.

وقوع کرامات بعد از عهد تابعین بیش از دوران‌های قبل بود و این امری است که به وضوح آن را درمی‌یابیم. بنابراین لازم نیست که برای هر ولی کرامت و معجزه روی دهد. بلکه بسیاری از اولیا دارای اعمال خارق‌العاده نبوده‌اند.

رابعاً: بعضی از کرامات به دروغ به بعضی از مردم نسبت داده می‌شوند و چنان‌چه ما دربارۀ نشانه‌های ایمان آن فرد و التزام او به هدایت پیامبر جستجو کنیم درمی‌یابیم که فردی نافرمان بوده و در انجام عبادات کوتاهی می‌ورزیده است. نه تنها سنت‌های مؤکّده را انجام نمی‌داده است بلکه بر ادای نمازهای واجب هم مواظبت نمی‌کرده است. بلکه حتی درمی‌یابیم که او غیر خدا را می‌خوانده و مردگان را عبادت می‌کرده است. پس چگونه می‌توان نام ولیّ متّقی را که خداوند او را دوست دارد بر چنین فردی گذاشت؟

همچنین باید همواره به یاد داشته باشیم که براساس آنچه از پیامبرص به ما رسیده است و آن را برای یاران و خاندانش تشریح نموده است بزرگترین کرامتی که برای فرد مسلمان اتفاق می‌افتند، هدایت او به سوی حق و ثبات او بر صراط مستقیم می‌باشد.

پس از بیان اموری که گذشت لازم است کمی دربارۀ یکی از جوانب توحید ربوبی بیشتر تأمل کنیم و آن عقیدۀ وحدانیت و یکی دانستن خداوند در تدبیر و ادارۀ امور است و اینکه حق خلق [آفرینش] و امر [فرمان دادن و اداره کردن] یا قضا و قدر از آن خداوند است.

[۱۰] بحارالأنوار (۷/۳۲۶)، نگا: تأویل‌الآیات (۷۳۶). [۱۱] الکافی (۱/۴۰۸). [۱۲] نگا: بحارالأنوار (۴۲/۱۷-۵۰)، باب‌ جوامع معجزاته، (۴۲/۵۰-۵۶)، باب غرائب معجزاته و نگا: مدینة المعاجز سید هاشم بحرانی. [۱۳] ارشادالقلوب (۲۶۵). [۱۴] بحارالأنوار (۲۷/۳۲) و الاختصاص (۳۲۷). [۱۵] الاختصاص (۱۹۹). [۱۶] رجال الکشی (۳۲۴)، بحارالأنوار (۲۵/۳۰۲).