بخش چهارم: اصول مشترکی دربارۀ دلایل نامها و صفات پروردگار
دربارۀ بیان نامها و صفات پروردگار اصول و قواعدی وجود دارد که بندهای که خداوند را دوست دارد باید آنها را بشناسد و مطالعه نماید. از جمله این قواعد مبارک عبارت است از:
اولاً: نامها و صفات پروردگار به وسیله عقل ثابت نمیشود. بلکه این صفات و نامها به وسیله کتاب خداوند – قرآن – و سنت پیامبرش محمدص، اثبات توفیقی شرعی میشوند:
نامها و صفات پروردگار جزو امور غیبی هستند و عقل قادر به درک آنها نیست. بنابراین ما نباید جز آنچه را که خداوند خودش را بدان وصف کرده است، به او صفت یا نامی را نسبت دهیم و چگونگی صفات او را تأویل کنیم زیرا این کار ممنوع و ناروا است.
امیر المومنین علی÷ در حالی که مردم را دربارۀ ملک الموت (فرشته مرگ) پند میداد میگفت: آیا اگر وارد منزلی شود کسی متوجه ورود او میشود؟ یا اگر کسی از دنیا برود، هیچ کس او را خواهد دید؟ بلکه چگونه روح جنین را در شکم مادرش میگیرد؟ آیا از طریق بعضی از اعضای بدن مادر بدان دست مییابد؟ یا روح به اجازه پروردگار از او پیروی میکند و به او پاسخ میدهد؟ یا او همراه آن جنین در اعضا و جوارح مادر است؟ کسی که قادر به آوردن صفت مخلوق همانند خودش است چگونه خداوند را وصف میکند [۲۷۴].
چند مثالهای دال بر این امر عبارتند از:
نعمتهای بهشت: ما اکنون، حقیقت نعمتهای بهشت را از حیث چگونگی و کیفیت درک نمیکنیم، علیرغم اینکه آنها مخلوق هستند. در بهشت میوه، درخت خرما، انار، تختها، لیوانها و جویها وجود دارند اما حقیقت این اشیاء را آنگونه که هستند درک نمیکنیم. چنانچه به هر انسانی گفته شود: نعمتهای بهشتی را آنگونه که هستند، برای ما توصیف کن! وی هرگز قادر به این کار نخواهد بود. زیرا خداوند میفرماید: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾[السجدة: ۱۷].
«هیچ کس نمىداند چه پاداشهاى مهمى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، این پاداش کارهائى است که انجام مىدادند».
پیامبرص نیز دربارۀ نعمتهای بهشت فرمودهاند: «وفيها ما لا عين رَأَتْ، ولا أُذُنٌ سَمِعَتْ، وَلا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ»: «در بهشت نعمتهایی وجود دارد که نه چشمی آنها را دیده، و نه هیچ گوشی وصف آن را شنید است، و نه به قلب هیچ انسانی خطور کرده است» [۲۷۵].
به همین دلیل چنانچه هر مسلمانی به این قاعده و اصل مفید و سودمند دربارۀ صفات خداوند نظری بیفکند و آن را عملی کند، سلامتی و راحتی را به دست خواهد آورد و از طلب آنچه راهی برای دست یافتن به آن وجود ندارد، دست خواهد کشید. به همین دلیل خداوند میفرماید: ﴿مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّ﴾[ص: ۷۵].
«چه چیز تو را بازداشت از سجده کردن آنچه را که به دو دست خویش آفریدم؟».
در واقع ظاهر آیه بر این دلالت دارد که خداوند دو دست حقیقی دارد، و باید به این معتقد باشیم که خداوند دو دست دارد و این حقیقتی است که باید به آن ایمان داشته باشیم [و اما چگونگی آنها بر ما پوشیده است]، چنانچه فردی بگوید: ممکن است قصد از آن دو دست، قدرت باشد، در جواب میگوییم: این امر منحرف کردن کلام خداوند از ظاهرش است و این کار جایز نیست. زیرا بدون وجود علم و آگاهی چیزی به خداوند نسبت داده است که این کار از نظر عقلی صحیح نیست. خداوند – سبحانه – ما را از نسبت دادن اقوال به خودش نهی کرده و فرموده است: ﴿وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣﴾[الأعراف: ۳۳].
«خداوند حرام کرده است به اینکه چیزى را که دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید؛ و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمىدانید».
پس باید متن را براساس ظاهر آن فهمید، این همان کاری است که مسلمانانی که همنشین پیامبرص بودهاند انجام میدادند و آیات صفات را میشنیدند و آنگونه که میفهمیدند آن را به دیگران یاد میدادند.
ثانیاً: هرکدام از نامهای خداوندﻷذات او و صفتی را که شامل آن میشود، در بر میگیرد و ایمان به نامها و صفات جز با ایمان به همه آنها با هم ممکن نیست.
مثلاً زمانی میتوان به نام «عظیم» اعتقاد داشت که معتقد باشیم این نام یکی از اسماء خداوند و دال بر ذات اقدس الهی اوست و یکی از صفات او را که عظمت است در بر میگیرد.
همچنین فقط زمانی میتوان به نام «رحمان» اعتقاد داشت که باور داشته باشیم این نام یکی از اسماء خداوند و دال بر ذات اقدس اوست. همچنین شامل یکی از صفات او که رحمت است میشود.
ثالثاً اثبات اسماء و صفات پرهیز از امور زیر فرد را واجب مینماید:
۱- تمثیل: اینکه فرد یکی از صفات خداوند را شبیه صفات مخلوقات بداند که این امر باطل است.
۲- تکییف: اینکه فرد دربارۀ کیفیت نامها و صفات پروردگار سؤال کند و بگوید: «ید» یا دست خداوند چگونه است؟ [۲۷۶]«وجه»: چهره پروردگار چگونه است؟ [۲۷۷].
این سخن باطل است زیرا کیفیت هر چیزی به وسیله یکی از سه راه زیر شناخته میشود: دیدن شیء، مشاهده شبیه آن چیز، یا در دست داشتن خبر راستی از آن. که همه این امور دربارۀ خداوند منتفی است. ما در دنیا خدا را ندیدهایم. او شبیه و مانندی ندارد و او خودش نیز چگونگی صفاتش را برای ما مشخص ننموده است. پس فهمیدن چگونگی آنها ممکن نیست.
۳- تحریف: یعنی تحریف معنوی که برداشت معنی برخلاف ظاهر کلمه است. مثلاً اینکه صفت (ید) برای پروردگار را انکار و آن را به قوت یا نعمت تحریف نماید. همچنین صفت (وجه) را از پروردگار انکار و آن را به ثواب تحریف نماید. همچنین صفت مجیء (آمدن) را از ذات الهی انکار و آن را به آمدن امر تأویل و تحریف نمایند.
۴- تعطیل: انکار آن صفات و نامهایی که خداوند برای خود ثابت نموده است خواه همه یا تعدادی از آنها میباشد و این امر به وسیله انکار یا تحریف آن صفات انجام شود.
خلاصه اینکه:
برای هر کدام از نامها و صفات پروردگار سه سوال مطرح میشود:
سوال اول: آیا این صفات حقیقی است؟ چرا؟
سوال دوم: آیا سوال کردن دربارۀ کیفیت آن صفات جایز است؟ چرا؟
سوال سوم: آیا آن صفات مانند صفات مخلوقات هستند؟ چرا؟
جواب سوال اول: بله صفات خداوند حقیقی هستند. زیرا در کلام اصل بر آن است که به عنوان حقیقت در نظر گرفته شود، و جز با دلیل صحیحی که مانع افادۀ حقیقت آن میشود از حقیقت آنها نمیتوان روی گرداند.
جواب سوال دوم: نه، سوال کردن دربارۀ کیفیت آن صفات جایز نیست. پس نباید گفت: صفات خداوند چگونهاند؟
زیرا خداوند میفرماید: ﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا ١١٠﴾[طه: ۱۱۰].
«آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را (در دنیا) پشت سرگذاشتهاند مىداند؛ ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند».
زیرا عقل از درک چگونگی کیفیت صفات پروردگار ناتوان است.
جواب سوال سوم: صفات او مانند صفات مخلوقات نیست. زیرا خداوند میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞ﴾[الشوری: ۱۱].
«هیچ چیزی همانند او نیست».
این عقیده سخن حقی است که دربارۀ آن دلایل فراوانی وجود دارد، و دربارۀ آن سخنان فراوانی گفته شده و بر آن اجماع وجود دارد، و به وسیله آن دلها آرامش پیدا میکند، و اساس و اعتماد آن به پروردگار بر میگردد.
[۲۷۴] نهج البلاغه (۱/۲۲۱). [۲۷۵] من لا یحضره الفقیه (۱/۲۹۵)، بحارالأنوار (۸۱/۱۲۵). [۲۷۶] اشاره به آیه ۷۵ سورة (ص) دارد. [مترجم]. [۲۷۷] به آیه ۲۷ سورة الرحمن اشاره دارد. [مترجم].