عقیده اهل بیت علیهم السلام

فهرست کتاب

بخش دوم: سؤال و جواب درباره توحید الوهیت

بخش دوم: سؤال و جواب درباره توحید الوهیت

در این بخش بعضی از سؤالاتی را که دربارۀ عبادت به وجود می‌آید به وسیلۀ بیان و ردّ، جواب می‌دهیم تا حق به صورت کامل آشکار شود و هیچ شبهه‌ای در آن باقی نماند. به ویژه آنکه بزرگترین و مهم‌ترین چیزی که بنده در برابر خداوند عرضه می‌کند کمال عبودت خداوند – عزّ و جلّ - می‌باشد.

سؤال (۱): بعضی از مردم ضعیف و نیازمند را می‌بینیم که به نزد افراد ثروتمند شهر می‌روند تا نزد حکام و رهبران برای رفع نیازشان، واسطه شوند. ما هم در پیشگاه خداوند نیازهایی داریم. از آنجایی که اولیا و به ویژه اهل بیت پیامبرص را دوست داریم و از راه و روش آن‌ها پیروی می‌کنیم، زیرا این عقیده به راه نجات منتهی می‌شود، پس آن‌ها به طریق اولی هرگز کسانی را که آن‌ها را دوست دارند به حال خود وا نمی‌گذارند. بنابراین آن‌ها در دنیا و آخرت واسطه بین ما و خداوندخواهند بود.

جواب: اولاً: این سخن اشتباه است و در آن نسبت به علم و رحمت خداوند نسبت به آفریده‌هایش طعن وجود دارد. همچنین، در آن تشبیه خداوند (خالق) به مخلوق دیده می‌شود.

حکام و فرمانروایان از همه آنچه در میان مردم می‌گذرد و نیاز آنان به کمک و یاری اطلاع ندارند. حتی شاید حقوق همۀ افراد صاحب حق را ادا نمی‌کنند و نمی‌توانند همه احوال مردم و آنچه بدان نیازمندند بشنوند و ببینند. آیا اگر از مرده‌ای خواسته شود که میان بنده و خداوند واسطه شود آیا او فقط سخن کسی را می‌شنود که در کنار قبر اوست یا دعای کسانی را که دور از او هم قرار دارند می‌شنود؟ آیا او می‌تواند در یک زمان سخن همه کسانی را که او را می‌خوانند بشنود؟

او که در این دنیا و در حال حیاتش قادر به چنین امری نیست، پس چگونه پس از مرگ از عهده این کار برمی‌آید؟ آیا کسی جز خداوند قادر به انجام این کار است؟

اما خداوندهمه آنچه را که روی داده و روی خواهد داد، آنچه بوده، خواهد بود یا نبوده است و وجود می‌داشت چگونه می‌بود، می‌داند و هرگز به بندگانش ظلم نمی‌کند. سخن همه آن کسانی را که از مکان‌های مختلف، به هر زبانی و در هر زمانی او را می‌خوانند می‌شنود.

ثانیاً: خداوند – تبارک وتعالی – در قرآن کریم چگونگی راه و روش انبیاءدر پناه بردن به او را بیان نموده است.

نوح÷ خدایش را خواند. خداوند او را از بلای بزرگ رهایی داد. ابراهیم÷ در میان قومش عقیده و تعلق خویش به خداوند را آشکارا بیان فرمود. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ ٢٧ وَجَعَلَهَا كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٢٨[الزخرف: ۲۶- ۲۸].

«و به خاطر بیاور (اى محمد) هنگامى را که ابراهیم به پدرش (آزر) و قومش گفت: «من از آنچه شما مى‏پرستید بیزارم. مگر آن کسى که مرا آفریده، که او هدایتم خواهد کرد!». او کلمه توحید را کلمه پاینده‏اى در نسل‌هاى بعد از خود قرار داد، شاید به سوى خدا باز گردند».

همچنین موسی÷ در برابر آل فرعون تحدی کرد و آنان را به مبارزه طلبید. وی هنگامی که سپاه فرعون به بنی‌اسرائیل نزدیک شد، فرمود: ﴿قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ ٦٢[الشعراء: ۶۲].

«(موسى) گفت: «چنین نیست! یقینا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدایت خواهد کرد!».

همچنین زمانی که زکریا÷ دچار ضعف و عجز شد، به آرامی و مخفیانه خداوند را خواند. ایوب÷ نیز زمانی که دچار زیان شد، خدایش را به تنهایی خواند. یوسف÷ نیز در هنگام فتنه خدایش را خواند و گفت: ﴿مَعَاذَ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ رَبِّيٓ أَحۡسَنَ مَثۡوَايَ[یوسف: ۲۳].

«پناه مى‏برم به خدا! او ( عزیز مصر) صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!)».

یونس÷ نیز در تاریکی [شکم ماهی] خداوند را به تنهایی خواند.

پیامبرمان محمدص زمانی که به همراه دوستش در غار بود از او پرسید: در مورد دو نفری که سومین نفرشان خداوند است، چه گمان می‌کنی؟ خداوند فرمود: ﴿إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا[التوبة: ۴۰].

«در این هنگام پیامبرص خطاب به رفیقش گفت: غم مخور که خدا با ماست».

به همین دلیل کسی که بین خودش و خداوند واسطه قرار می‌دهد، در حقیقت نسبت به اینکه خداوند از بین برنده زیان، سود رساننده و روزی‌دهنده است و روش پیامبران گمان نیک نداشته است. همچنین باید دانست که او انسانی را به عنوان واسطه قرار نداده است. بلکه خداوند (خالق) را به مخلوق تشبیه کرده است.

ثالثاً: طلب و خواستن چیزی از خداوند از سوی بنده برخلاف گمان بعضی از مردم نیازی به واسطه ندارد. دعا و عبادت‌های خاص دیگر، مخصوص پروردگار و خطاب به اوست و پیامبران و اولیا در آن نقش و دخالتی ندارند. بلکه امر و وظیفه آن‌ها فقط تبلیغ رسالت خداوند – تبارک وتعالی – آموزش شریعت خداوند به آنان پس از درخواست مردم است.

خداونددر کتابش این امر را بیان نموده و فرموده است: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِيَ مَوَٰقِيتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّ[البقرة: ۱۸۹].

«در باره «هلال‌هاى ماه‏» از تو سؤال مى‏کنند؛ بگو: «آن‌ها، بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعیین وقت) حج است‏».

همچنین فرموده است: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَا[البقرة: ۲۱۹].

«در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏کنند، بگو: «در آن‌ها گناه و زیان بزرگى است؛ و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد؛ (ولى) گناه آن‌ها از نفع‌شان بیشتر است».

همچنین می‌فرماید: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡيَتَٰمَىٰۖ قُلۡ إِصۡلَاحٞ لَّهُمۡ خَيۡرٞۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمۡ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ[البقرة: ۲۲۰].

«و از تو در باره یتیمان سؤال مى‏کنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، (مانعى ندارد؛) آن‌ها برادر (دینى) شما هستند.» (و همچون یک برادر با آن‌ها رفتار کنید!».

همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى[البقرة: ۲۲۲].

«از تو درباره [آمیزش با زنان به هنگام] حیض می‌پرسند. بگو زیان و ضرر است [و علاوه بر نافرمانی خداوند، بیماری‌هایی نیز به دنبال دارد]».

همچنین می‌فرماید: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥[الإسراء: ۸۵].

«[ای پیامبر] از تو دربارۀ روح می‌پرسند [که چیست]. بگو: روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است [و خلقتی اسرارآمیز و ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اعجوبه جهان آفرینش است. بنابراین جای شگفت نیست اگر به حقیقت روح پی نبرید] چرا که جز دانش اندکی به شما داده نشده است».

در همه این آیات به جز یک آیه لفظ «یسألونکَ» و جواب تعلیمی «قل» آمده است. که این یک آیه به شیوه و اسلوب دیگری آمده است. آیه موردنظر این سخن پروردگار است که می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦[البقرة: ۱۸۶].

«و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)».

بنابراین خداوند در این آیه عبارت ﴿قُلۡیعنی بگو: ... را ذکر نکرده است. بلکه مستقیماً فرموده است: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ: پس من نزدیک هستم. زیرا درخواست کردن فقط باید از خداوند انجام شود و به واسطه‌ای میان بندگان و خداوند نیازی نیست حتی اگر آن بنده، پیامبرص باشد. در این صورت نیاز به واسطه قرار دادن صالحین و اولیا به طریق اولی باطل است. زیرا پیامبرص فرستاده خداوند و پیام‌آور خداوند در میان مردم برای تبلیغ رسالت و شریعت می‌باشد. اما در زمینه دعا و عبادت باید گفت که میان خداوند و بنده هیچ حجاب و پرده‌ای وجود ندارد تا نیازی به واسطه وجود داشته باشد. این امر مصداق آیه ﴿أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ[البقرة: ۱۸۶] می‌باشد.

رابعاً: خداوند تنها کسی است که می‌تواند مشکلات و سختی‌ها را از انبیاء و پیامبران دور نماید. اوست که آن‌ها را حفظ نموده است. همچنان‌که موسی÷ را در حالی که طفلی شیرخوار بود را در صندوقی در نیل، و همچنین یونس÷ را در داخل شکم ماهی حفظ نمود. همچنین سایر انبیاءرا از گزند دشمنان و مصائب حفظ نموده است.

سؤال اساسی این است که:

آیا زمانی که شما به مشکلی دچار شوید آیا خداوند قادر به حل و رفع آن مشکل است یا خیر؟

- آیا خداوند از احوال شما اطلاعی دارد و صدایتان را می‌شنود یا نه؟ آیا خداوند برای [حفاظت و حمایت از] بنده‌اش کافی نیست؟

- آیا خداوند آن کسی نیست که به فریاد درمانده می‌رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می‌کند؟

- آیا اولیا و صالحان بیشتر از خداوند به فکر حفظ شما و دلسوزتان هستند؟ یا بیشتر از خداوند به شما لطف دارند؟ یا بیش از پروردگار شما را دوست دارند؟

مطمئن هستیم که در جواب خواهید گفت: امر و فرمان و حکومت همه از آن خداست.

پس ای بندگان خداوند چرا مستقیماً و بدون واسطه به خداپناه نمی‌برید؟

ما دوباره به شما می‌گوییم: چرا در عبادت‌هایتان بین خودتان و خداوند واسطه قرار می‌دهید؟

آیا گمان می‌کنید آن اولیاء بیشتر از خداوند از احوال شما آگاهی دارند و در برآورده کردن نیازهایتان تواناترند؟

اگر در پاسخ بگویید (بله) ... این کلام کفر ورزیدن به خداونداست و چنان‌چه بگویی (نه) از شما می‌پرسیم: چرا به جای طلب کردن و درخواست کردن از خداوند به سوی غیر او دست نیاز دراز می‌کنید؟

سؤال (۲): خداوندفرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ[المائدة: ۳۵].

«ای مؤمنان از خدا بترسید (و از اوامر او اطاعت کنید و از نواهی او اجتناب ورزید) و برای تقرب به خدا وسیله بجویید (که عبارت از اطاعت، عبادت، اعمال شایسته و بایسته است)».

همچنین ما گناهکاران می‌دانیم که افراد صالح و نیکوکار و اولیای خداوند در پیشگاه او جاه و منزلت رفیعی دارند. آنچه ما بدان امیدواریم این است که زمانی که ما بدان‌ها توسل می‌کنیم به وسیله آن‌ها خود را به خداوند نزدیک می‌کنیم تا خداوند آنچه را که از او می‌خواهیم از جمله برطرف کردن نیازها، دفع زیان و کسب منفعت را به ما بدهد و دعای ما را مستجاب نماید.

جواب: در این آیه هیچ دلیلی درباره آنچه ذکر کردند وجود ندارد. به چند دلیل:

اولاً: وسیله شرعی که خداوند در قرآن کریم بدان امر کرده است عبادت خداوندو تقرّب به او به وسیلۀ آنچه او مقرّر فرموده است، نه اینکه تقرّب بدین صورت انجام شود که در عبادتش کسی را با خداوند شریک قرار دهد و این در اموری اعم از دعا، توسل، شفاعت، خوف و رجا نسبت به یکی از اولیا و صالحین انجام پذیرد.

خداوند فرموده است: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧[الإسراء:۵۷].

«کسانى را که آنان مى‏خوانند، خودشان وسیله‏اى (براى تقرب) به پروردگارشان مى‏جویند، وسیله‏اى هر چه نزدیکتر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او مى‏ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است».

میر سیدعلی حائری طهرانی می‌نویسد:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ[الإسراء: ۵۷] «کسانی که خدا را می‌خوانند و به وسیله عبادت خداوند و طلب قربت و وسیله می‌نمایند. آنان برتر و نزدیک‌ترند». خداوند این امر را بدان علت ذکر کرده است تا مردم را به پیروی از آنان بخواند و از در پیش گرفتن این روش زشت و قبیح برحذر دارد. پس انسان باید به رحمت پروردگار امیدوار، از عذاب او بیمناک باشد. زیرا باید از عذاب پروردگار پرهیز کرد [۷۲].

محمد باقر ناصری می‌گوید: یعنی به وسیله انجام عبادات می‌خواهند قرب پروردگار را به دست آورند ... زیرا پیامبران با وجود مراتب عالی و جایگاه ارزشمندشان غیر خدا را پرستش نکردند. پس شما به طریق اولی نباید غیر خدا را پرستش کنید [۷۳].

ثانیاً: چنان‌چه انسان مرتکب گناه یا خطایی شود. باید به سوی خداوند باز گردد و توبه نماید و به واسطه‌ای نیاز ندارد تا او را به خداوند نزدیک کند. همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ[النمل: ۶۲].

«[آیا بت‌ها بهترند] یا کسى که دعاى مضطر را اجابت مى‏کند و گرفتارى را برطرف مى‏سازد».

اما کسی که در عبادتش میان خود و خداوند واسطه‌ای قرار می‌دهد و معتقد است که او را به خدا نزدیک و در پیشگاه خداوند برای او شفاعت خواهد کرد، بی‌تردید عبادت او همانند نصاری است که عیسی÷ و مادرش، مریمرا به عنوان شفیع در نزد پروردگار قرار می‌دهند. همچنین همانند عبادت اعراب جاهلی خواهد بود که آنان افراد صالح و نیکوکار را می‌پرستیدند و لات و عزّی را شفیع و واسطه قرار می‌دادند.

این در حالی است که خداوند می‌فرماید: ﴿مَّا ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ وَأُمُّهُۥ صِدِّيقَةٞۖ كَانَا يَأۡكُلَانِ ٱلطَّعَامَۗ ٱنظُرۡ كَيۡفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ ثُمَّ ٱنظُرۡ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٧٥ قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٧٦[المائدة: ۷۵- ۷۶].

«مسیح فرزند مریم، فقط فرستاده (خدا) بود؛ پیش از وى نیز، فرستادگان دیگرى بودند، مادرش، زن بسیار راستگویى بود؛ هر دو، غذا مى‏خوردند؛ (با این حال، چگونه دعوى الوهیت مسیح و پرستش مریم را دارید؟!) بنگر چگونه نشانه را براى آن‌ها آشکار مى‏سازیم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده مى‏شوند! بگو: «آیا جز خدا چیزى را مى‏پرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟! و خداوند، شنوا و داناست».

عبارت ﴿كَانَا يَأۡكُلَانِ ٱلطَّعَامَ: «غذا می‌خوردند» حکمت بسیار عظیم و بزرگی را بیان می‌کند و آن اینکه عیسی بن مریم علیهماالسلام و مادرش غذا می‌خوردند. قصد و مراد خداوند در این آیه بیان نیازمندی و احتیاج آنان به خداوند و اثبات این دو صفت برای آنان است و اینکه دو صفت نیازمندی و احتیاج در ذات خداوند بزرگ وجود ندارد و آن دو بندگان مخلوقی هستند و قادر به جلب منفعت یا دفع ضرر از خود یا دیگران نیستند. به همین دلیل در ادامه آن آیه خداوند بیان می‌فرماید که نفع و زیان به دست خداونداست.

ناصر مکارم شیرازی نیز این مطلب را تأیید می‌نماید و می‌نویسد:

کسی که از مادری متولد شده باشد که او را در رحمش حمل کرده باشد و در بسیاری از امور نیازمند باشد، چگونه می‌تواند خدا باشد؟ علاوه بر این با ایمان به اینکه مادرش صدیقه است، این امر بدان علت است که او نیز به رسالت مسیح÷ایمان داشت و با او منسجم بود و از او دفاع می‌کرد. به همین دلیل وی نیز یکی از بندگان مقرّب خدا بود. پس نباید آنگونه که در میان مسیحیان رواج یافته است که در برابر مجسمه او تا حد عبادت خم می‌شوند، عبادت شود [۷۴].

محمد جواد مغنیه می‌گوید: مراد از (ما) [در عبادت «ما لا يملك لكم ضرّاً»]همه آن مخلوقاتی است که به عنوان معبود قرار داده می‌شوند و در آن عیسی و مریم علیهماالسلام و ... و بت‌ها قرار می‌گیرند. اما وجه استدلال این آیه علیه نصاری این است که خداوند معبود تنها کسی است که سود و زیان بندگان در دست اوست. کسی که عاجز باشد محال است بتواند خدایی کند. در انجیل‌ها ذکر شده است که عیسی÷ که مسیحیان ادعای خدایی او را مطرح می‌کنند، مورد اهانت واقع شد، به صلیب کشیده و در پایان پس از اینکه تاج خاردار را بر سرش گذاشتند دفن شد. کسی که قادر به جلب منفعت و سود برای خود و دفع ضرر و زیان از خود نباشد، به طریق اولی نمی‌تواند به دیگران نفعی یا ضرری برساند. فرد عاقل کسی را که چنین وضعیتی داشته باشد پرستش نمی‌کند. ابراهیم÷ به پدرش گفت: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡ‍ٔٗا ٤٢[مریم: ۴۲].

«ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و اصلاً شر و بلایی را از تو دور نمی‌کند».

یک اعرابی بتی داشت که آن را پرستش و تقدیس می‌کرد. روزی به سوی بتش آمد تا همانند عادت همیشگی‌اش برای آن سجده کند. در نزدیکی بت، روباهی را دید. گمان کرد که روباه آمده است تا به آن تبرک جوید. هنگامی که خواست برای بت سجده کند، مشاهده کرد که بر روی سر بت نجاست روباه قرار دارد. ضمیرش بیدار شد و شروع به کوبیدن و شکستن بت کرد و می‌گفت: آیا چیزی که روباه بر سر آن نجاست بریزد خداست. نه بی‌تردید چنین موجودی خوار و پست است [۷۵].

ما در مورد پیامبرص نیز چنین اعتقادی داریم. قریش به سوی او سنگ‌‌پرانی می‌کردند و او را کاهن، ساحر و دیوانه می‌نامیدند و بر سر مبارکش شکمبه حیوانات می‌ریختند، در جنگ احد شکست خورد. دندانش شکست. فرقش شکافته شد از سرزمین و خاندانش رانده شد. دشمنانش خواستند او را به قتل برسانند [پس بی‌تردید چنین کسی نمی‌تواند خدا باشد].

پیامبرانی که قبل از ایشان آمده‌اند همانند ابراهیم، نوح، زکریا، یوسفو ... نیز چنین بودند. آن‌ها نیز در حالی که در قبرهایشان هستند و بودند قادر به جلب منفعت و دفع زیان از مردم نبوده و نیستند. بلکه آن‌ها مأموریت داشتند آنچه را که خداوند مقرر فرموده است از جمله توحید و امور دیگری از عبادات و معاملات به مردم ابلاغ نمایند و کسانی را که با آن‌ها مخالفت می‌کنند از آتش جهنم برحذر دارند و پیروان‌شان را به بهشتی مژده دهند که عرض آن به اندازه پهنای آسمان‌ها و زمین است.

مصیبت‌هایی که بر سر اهل بیت پیامبرص آمد بر ضعف آنان و ناتوانی‌شان در دفع آنچه خداوند مقدر کرده بود از خودشان دلالت دارد. زیرا آن‌ها در زمان حیات‌شان قادر به حفظ خودشان از کشته شدن نبودند.

همچنان‌که این امر برای امام علی و امام حسین علیهماالسلام اتفاق افتاد. پس چگونه در زمان وفات و پس از مرگشان قادر به انجام عملی برای دیگران خواهند بود.

به همین دلیل خداوند – تعالی – می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَكُمۡ وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ ١٩٧[الأعراف: ۱۹۷].

«و آن‌هایى را که جز او مى‏خوانید، نمى‏توانند یاریتان کنند، و نه (حتى) خودشان را یارى دهند».

همچنین از زبان پیامبرص می‌فرماید: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨[الأعراف: ۱۸۸].

«بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مى‏کردم، و هیچ بدى (و زیانى) به من نمى‏رسید؛ من فقط بیم‏دهنده و بشارت‏دهنده‏ام براى گروهى که ایمان مى‏آورند! (و آماده پذیرش حقند)».

محمد جواد مغنیه می‌نویسد: این اعتقاد مسلمانان دربارۀ پیامبرشان محمدص اشرف مخلوقات می‌باشد که او قادر به جلب خیر یا دفع ضرر از خود نمی‌باشد. چه رسد به اینکه آن را بتواند برای دیگری انجام دهد. داشتن این عقیده دربارۀ پیامبرصنتیجه قطعی ایمان به توحید است ... اما وظیفه پیامبرص در سه امر زیر منحصر می‌گردد:

تبلیغ رسالت پروردگار در میان مردم، بیم دادن کسانی که از فرمان خداوند سرپیچی می‌کنند به عذاب، و مژده دادن به کسی که از او پیروی می‌کند به پاداش خداوند. اما علم غیب و رساندن نفع و ضرر فقط در اختیار خداوند است [۷۶].

بلکه حتی پیامبرص از اینکه به صورت مستقل از خداوند و بدون اذن او قدرت رساندن نفع یا ضرر یا هدایت مردم داشته باشد، تبرّی می‌جست. خداوند از زبان پیامبرشص می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١[الجن: ۲۱].

«بگو: من مالک زیان و هدایتی برای شما نیستم».

ابوجعفر طوسی می‌گوید: خداوند به پیامبرص امر فرموده است که به بندگان خداوند بگوید: ... من نمی‌توانم قدر را از شما دور، و منافع را برای شما جلب نمایم. فقط خداوند بزرگ قادر به انجام آن است. من فقط می‌توانم شما را به سوی خیر دعوت و به راه راست هدایت کنم. چنان‌چه آن را قبول کنید به ثواب دست می‌یابید، و در صورتی که آن را ردّ نمایید دچار عذاب و مجازات سنگینی خواهید شد [۷۷].

سیدمحمد تقی الدین مدرسی می‌نویسد: این امر نهایت خلوص و توحید خداوند و علت تعلق مساجد از سوی پیامبرص فقط به خداوند است. این آیه به روی آوردن فقط به سوی خداوند تأکید دارد. زیرا فقط اوست که قادر به رساندن نفع و زیان به بندگان است. همچنین مردم را به تکیه بر مواهب و نعمت‌‌‌های خداوند برای بشریت و تلاش نفس به عنوان یک روش صحیح و یکی از قسمت‌های راه تأکید دارد [۷۸].

سؤال (۳): آیات گذشته دربارۀ کسانی نازل شده است که بت‌ها را می‌پرستیدند. چگونه شما پیامبران و صالحین را همانند بت‌ها می‌دانید؟

جواب: اولاً: قبل از اینکه به این شبهه پاسخ دهیم بهتر است آیات زیر را باهم بخوانیم: ﴿وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡأَحۡيَآءُ وَلَا ٱلۡأَمۡوَٰتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُسۡمِعُ مَن يَشَآءُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ ٢٢[فاطر: ۲۲].

«و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مى‏رساند، و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند برسانى».

خداوند همچنین می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١[النحل: ۲۰- ۲۱].

«معبودهایى را که غیر از خدا مى‏خوانند، چیزى را خلق نمى‏کنند؛ بلکه خودشان هم مخلوقند. آن‌ها مردگانى هستند که هرگز استعداد حیات ندارند؛ و نمى‏دانند (عبادت‏کنندگانشان) در چه زمانى محشور مى‏شوند».

بیایید از خودمان بپرسیم: آیا سنگ‌ها مردگان را زنده می‌کنند.

جواب بدیهی آن است که بگوییم: نه، این بت‌ها فقط مجسمه‌هایی هستند که به شکل افراد نیکوکار ساخته شده‌اند. در این آیه کلمه موصول (الذین) ذکر شده است که همواره موصول خاص به جمع مذکر عاقل است، و هیچ ربطی به جمادات ندارد.

ثانیاً: این آیات دربارۀ عبادت مشرکین و همه کسانی نازل شده است که همانند آنان عمل می‌کنند و در عبادت‌هایشان اشیاء و کسانی از جمله صالحان و اولیاء را واسطه میان خود و خداوند قرار می‌دهند. حال این واسطه قرار دادن به صورت توسّل، استغاثه، شفاعت یا عبادت‌های دیگر باشد و این امر به وسیلۀ بت‌ها، تصاویر، ضریح‌ها و یا آثار آنان انجام شود.

مسیحیان به عیسی و مادرش مریم علیهماالسلام توسّل می‌جویند و آن‌ها را شفیع خود قرار می‌دهند. مشرکان دوران جاهلیت به لات، عزی، منات و خدایان دیگری از افراد صالح و نیکوکار توسل می‌جستند و آن‌ها را شفیع قرار می‌دادند.

میر سیدعلی طهرانی می‌نویسد: زمانی که مشرکان بهانه می‌آوردند و می‌گفتند: ما این بت‌ها را با این اعتقاد که آن‌ها خدایان مستقلی هستند نمی‌پرستیم. بلکه بدان علت آن‌ها را پرستش می‌کنیم که آن‌ها مجسمه‌هایی از افرادی هستند که در پیشگاه خداوند مقرّب بوده‌اند بنابراین ما آن‌ها را برای شفاعت می‌پرستیم [۷۹].

همچنان‌که در دوران معاصر ما بسیاری از مردم را می‌بینیم که براساس روش این مخالفان حرکت کرده‌اند آن‌ها به پیامبرص و امامان اهل بیتو اولیا و نیکوکاران دیگر متوسل می‌شوند. حال آنکه مسأله یکی است.

سؤال (۴): اولیاء و نیکوکاران در قبرهایشان همانند جمادات نیستند بلکه آن‌ها زنده‌اند و سخنان ما را می‌شنوند و از آنچه در میان مردم می‌گذرد اطلاع دارند. چنان‌که خداوندمی‌فرماید: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩[آل عمران: ۱۶۹].

«(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند».

همچنین از پیامبرص روایت شده است که ایشان در حالی که در قبرشان هستند جواب سلام کسانی را که به او سلام می‌کنند، می‌دهند.

به همین دلیل ما به ضریح و قبور اولیاء و صالحین روی می‌آوریم و از آن‌ها یاری می‌طلبیم تا برای ما واسطه بشوند و ما را در پیشگاه خداوند – تعالی – برای رفع نیازهایمان در دنیا و آخرت از قبیل نفع، ضرر، روزی و شفا نزدیک کنند.

جواب: این سؤال سخن حقی است که باطل از آن اراده می‌شود، و می‌خواهند از آن برداشت غلطی بکنند، و برای بیان دوری آن از اثبات حقیقت به امور زیر توجه نمایید.

اولاً: استدلال به این آیه برای اثبات اینکه مردگان می‌شنوند و آنچه را که در میان مردم روی می‌دهد، می‌دانند، باطل است و اصلاً حقیقت ندارد.

بلکه شهدا و صالحان زندگی برزخی غیبی دارند که ما چگونگی آن را نمی‌دانیم. آنان در میان نعمت‌هایی هستند که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است.

ناصر مکارم شیرازی دربارۀ زندگی شهدا می‌نویسد: منظور از زندگی در این آیه همان زندگی برزخی در جهان پس از مرگ است نه زندگی جسمانی. علیرغم اینکه زندگی برزخی فقط به شهدا اختصاص ندارد و بسیاری از مردم نیز دارای زندگی برزخی هستند، اما زندگی برزخی شهدا از نوع بسیار رفیع آن است [۸۰].

حاج سلطان جنابذی نیز می‌نویسد: زندگی شهدا از زندگی این دنیا کامل‌تر، برتر و عالی‌‌تر است و آنان در پیشگاه پروردگارشان در زندگی مناسب مقامشان روزی داده می‌شوند [۸۱].

از امیرالمؤمنین÷ روایت شده است که پیامبرص در حدیثی طولانی دربارۀ شهید فرمودند: «ويجعل الله روحه في حواصل من طير خضر تسرح في الجنة حيث يشاء ويأكل من ثمارها وتأوى إلى القناديل من ذهبٍ معلَّقةٍ بالعرش»:«خداوند روح او را در سینه پرنده سبز رنگی قرار می‌دهد که به هر جا که بخواهد پرواز می‌کند. این پرنده از میوه‌های بهشت می‌خورد و در قندیل‌های طلایی آویزان شده از عرش مسکن می‌گزیند» [۸۲].

زمانی که انسان از دنیا برود و بمیرد اعمال او قطع می‌شود و سرنوشت او در قبر یا نعمت داده شده است، یا در عذاب خواهد بود. پس او در هر دو حال نتیجه اعمال این دنیایش را به صورت نعمت یا عذاب می‌بیند یا همچنان‌که پیامبرص بیان فرموده‌اند، به وسیلۀ ثواب اعمالی که بدو می‌رسد.

پیامبرص می‌فرماید: «إذا مات الإنسان انقطع عنه عمله إلاّ من ثلاثٍ: صدقةٌ جاريةٌ، أو عِلْمٌ كان علَّمه للناس فانتفعوا به، أو ولد صالح يدعو له»:«هرگاه انسان از دنیا می‌رود عمل او از وی جدا و قطع می‌شود به جز از سه راه: صدقۀ جاریه، علمی که آن را به مردم آموخته باشد و از آن استفاده کرده باشند، یا فرزند نیکوکاری که برای او دعا کند» [۸۳].

ثانیاً: اینکه پیامبرص ما را می‌شنود و این امر جزو امور مختص به آن حضرتصاست و کسی جز ایشان این ویژگی را ندارد. زیرا این امر به وسیلۀ نصوص شرعی ثابت شده است که کسی را نمی‌توان با ایشان مقایسه کرد.

امیرالمؤمنین÷ روایت شده است: از پیامبرص شنیدم که فرمود: «لا تتخذوا قبري مسجداً ولا بُيُوتَكُمْ قبوراً وصلّوا عليَّ حيثما كنتم فإنَّ صلاتكم وسلامكم يبلغني»: «قبر مرا تبدیل به مسجد نکنید و خانه‌هایتان را به قبر تبدیل ننمایید. در هر جا که بودید بر من درود و سلام بفرستید که بی‌تردید سلام و درود شما به من خواهد رسید» [۸۴].

ثالثاً: اما اینکه آن‌ها ادعا می‌کنند که با این هدف به مرقد اولیا و صالحان می‌روند و از آنان می‌خواهند در پیشگاه خداوند بر ایشان واسطه شوند تا نیازهایشان برطرف شود، این امر شرک به خداوند به حساب می‌آید. زیرا اهل بیتسخن آنان را نمی‌شنوند، و به طریق اولی پاسخ نمی‌دهند. بلکه آن‌ها همچنان‌که گرگ از خون یوسف÷، مبرا بود. از این افراد و کسانی که بدانها توسل می‌جویند، اعلان برائت می‌کنند. چنان‌که در نص صحیح آمده است، آن‌ها و همچنین قبل از آن‌ها –رسول اکرمص – بهترین الگو و اسوه برای ما هستند.

چنان‌که خداوند – تعالی – می‌فرماید: ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥[الأحقاف: ۵].

«چه کسى گمراهتر است از آن کس که معبودى غیر خدا را مى‏خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمى‏گوید (زیرا او چیزی‌ را به‌ دعا خوانده‌ است‌ که‌ خود نمی‌شنود مانند: مردگان، بت‌ها، درختان، چه‌ رسد به‌ این‌که‌ به‌ خواننده‌ خویش‌ سودی‌ را جلب،‌ یا ضرری‌ را از وی‌ دفع‌ نماید) نه‌ فقط آنان‌ را اجابت‌ نمی‌گویند بلکه‌ حتی‌ از دعایشان‌ (کاملا) بی‌خبرند (و صداى آن‌ها را هیچ نمى‏شنود!)».

مولی محسن کاشانی می‌نویسد: این امر انکار آن است که فردی از مشرکان گمراه‌تر باشد. زیرا آنان عبادت خداوند شنوا، پاسخ‌دهندۀ توانا و بسیار آگاه را رها کرده‌اند و کسانی را عبادت می‌کنند که نه تنها از نهان‌های آنان اطلاعی ندارند و مصالح آنان را تا روز قیامت نمی‌توانند حفظ نمایند، بلکه حتی اگر دعای آن‌ها را بشنوند نمی‌توانند آن را پاسخ دهند، و آنان از دعای آنان اطلاعی ندارند. زیرا آن‌ها یا جمادات هستند یا بندگانی که تسخیر شده‌اند و به امور خودشان مشغول هستند [۸۵].

سیدمحمدتقی مدرسی می‌نویسد: بدین ترتیب آن‌ها به عنوان شریک خداوند قرار داده می‌شوند. چنان‌چه انسان تا روز قیامت آن‌ها را بخواند بی‌تردید پاسخ او را نمی‌دهند. بلکه آن‌ها از شنیدن دعای او غافل هستند و به جای توجه به امور کسانی که آن‌ها را می‌خوانند به امور خاص خودشان مشغول هستند. حال خواه این شریکان سنگی باشند یا مردگانی که مشرکان آن‌ها را شریک خداوند قرار می‌دادند و گمان می‌کردند در روز قیامت برای آن‌ها شفاعت می‌کنند، یا بت‌های انسانی که در مقابل خداوند پرستش می‌شوند. هر کدام از آن‌ها به اموری مشغول هستند که مانع پرداختن آن‌ها به دعاوی دعا کنندگان‌شان می‌شود. سنگ‌ها اصلاً جان و بیداری و هوشیاری ندارند و مردگان هم براساس اعمال‌شان در پیشگاه خداوند بدان‌ها جزا و پاداش داده می‌شوند [۸۶].

باید به یاد داشته باشیم که در روز قیامت ادعاهای باطل از سخنان حقیقی مشخص می‌شود و آن زمانی است که هر مخلوقی آتش و حساب را می‌بیند.

خداوند می‌فرماید: ﴿إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِينَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ ١٦٦ وَقَالَ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُواْ لَوۡ أَنَّ لَنَا كَرَّةٗ فَنَتَبَرَّأَ مِنۡهُمۡ كَمَا تَبَرَّءُواْ مِنَّاۗ كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَيۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنَ ٱلنَّارِ ١٦٧[البقرة: ۱۶۶- ۱۶۷].

«در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراه‏کننده) از پیروان خود، بیزارى مى‏جویند؛ و کیفر خدا را مشاهده مى‏کنند؛ و دستشان از همه جا کوتاه مى‏شود. و (در این هنگام) پیروان مى‏گویند: «کاش بار دیگر به دنیا برمى‏گشتیم، تا از آن‌ها ( پیشوایان گمراه) بیزارى جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزارى جستند! (آرى،) خداوند این چنین اعمال آن‌ها را به صورت حسرت‏زایى به آنان نشان مى‏دهد؛ و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد».

همچنین خداوند – تعالی – می‌فرماید: ﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ شُرَكَآءَهُمۡ قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا ٱلَّذِينَ كُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِكَۖ فَأَلۡقَوۡاْ إِلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ إِنَّكُمۡ لَكَٰذِبُونَ ٨٦[النحل: ۸۶].

«و هنگامى که مشرکان معبودهایى را که همتاى خدا قرار دادند مى‏بینند، مى‏گویند: «پروردگارا! این‌ها همتایانى هستند که ما به جاى تو، آن‌ها را مى‏خواندیم! «در این هنگام، معبودان به آن‌ها مى‏گویند: «شما دروغگو هستید! (شما هواى نفس خود را پرستش مى‏کردید!)». گویی بدان‌ها پاسخ داده می‌شود.

خداوند می‌فرماید: ﴿وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡأٓزِفَةِ إِذِ ٱلۡقُلُوبُ لَدَى ٱلۡحَنَاجِرِ كَٰظِمِينَۚ مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ ١٨[غافر: ۱۸].

«[ای پیامبر]! و آن‌ها را از روز نزدیک بترسان، هنگامى که از شدت وحشت دل‌ها به گلوگاه مى‏رسد و تمامى وجود آن‌ها مملو از اندوه مى‏گردد؛ براى ستمکاران دوستى وجود ندارد، و نه شفاعت کننده‏اى که شفاعتش پذیرفته شود».

خداوند تعالی دربارۀ عیسی÷ می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١١٦[المائدة: ۱۱۶].

«و آنگاه که خداوند به عیسى بن مریم مى‏گوید: «آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!»، او مى‏گوید: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنى را گفته باشم، تو مى‏دانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى؛ و من از آنچه در ذات (پاک) توست، آگاه نیستم! بیقین تو از تمام اسرار و پنهانی‌ها باخبرى».

عیسی÷ با اعلان برائت خود از این سخن فرمود: ﴿مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧[المائدة: ۱۱۷].

«من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چیزى به آن‌ها نگفتم؛ (به آن‌ها گفتم:) خداوندى را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى که در میان آن‌ها بودم، مراقب و گواهشان بودم؛ ولى هنگامى که مرا از میان‌شان برگرفتى، تو خود مراقب آن‌ها بودى؛ و تو بر هر چیز، گواهى».

یعنی من جز آنچه را که در مدت زندگی‌ام با آنان دیده‌ام علمی ندارم و درباره آنچه در غیبت من روی می‌دهد چیزی نمی‌دانم؛

خداوند می‌فرماید: ﴿إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤[فاطر: ۱۴].

«اگر آن‌ها را بخوانید صداى شما را نمى‏شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى‏گویند؛ و روز قیامت، شرک (و پرستش) شما را منکر مى‏شوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمى‏سازد».

سید محمدتقی مدرسی می‌گوید: چگونه ممکن است که آن‌ها نجوا یا سخنان سری و پنهانی شما را بشنوند یا قادر به شنیدن دعای شما در تاریکی‌ها باشند؟ با فرض محال اینکه آن‌ها بتوانند آن را بشنوند، هرگز قادر به پاسخ دادن به شما نخواهند بود. زیرا آن‌ها قادر به دفع ضرر از خود نیستند. پس چگونه می‌توانند برای شما کسب منفعت کنند؟ ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ: «در روز قیامت شرک‌ورزی شما را انکار می‌کنند». یعنی بی‌تردید فرشتگان و پیامبرانی چون عیسی÷ و اولیای نیکوکار و صالح شرک‌ورزی آنان را انکار می‌نمایند. ﴿وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤: «هیچ کس همانند [خداوند] آگاه [از احوال آخرت تو را از چنین اموری به شیوه یقینی و قطعی] تو را آگاه نمی‌کند». خبیر آن کسی است که به امر احاطه و اطلاع کامل دارد و ابعاد مسأله را می‌داند و چه کسی از خداوند آگاه‌تر است؟ او که علمش همه چیز را شامل می‌شود و در بر می‌گیرد؟ [۸۷]

محمدجواد مغنیه می‌نویسد: ﴿إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ «یعنی اگر آنچه آن‌ها را می‌خوانید مانند سنگ و درخت و ستاره بی‌احساس و غیرعاقل باشند قادر به شنیدن دعای شما نیستند. ﴿وَلَوۡ سَمِعُواْ یعنی اگر آن چیزهایی که آن‌ها را در مقابل خداوند و غیر از او می‌خوانید، انسان، جن یا فرشته باشند، ﴿مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡ: نمی‌توانند به شما پاسخ دهند. زیرا آن‌ها قادر به جلب نفع یا دفع ضرر از خودشان هم نیستند. پس چگونه می‌توانند آن را دربارۀ دیگران انجام دهند؟ ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ: در روز قیامت شرک شما را انکار و تقبیح می‌کنند. از شما برائت می‌جویند و شما را به علت شرک و گمراهی‌تان سرزنش می‌کنند. ﴿وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤: و هیچ کسی همانند خداوند آگاهِ مطلق تو را از امور جهان و همچنین سرنوشت این افرادی که پیامبری تو را دروغ می‌دانستند و گردنکشان و افراد نافرمان دیگر، آگاه نمی‌کند [۸۸].

خداوند همچنین می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ مَكَانَكُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَكَآؤُكُمۡۚ فَزَيَّلۡنَا بَيۡنَهُمۡۖ وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم مَّا كُنتُمۡ إِيَّانَا تَعۡبُدُونَ ٢٨[یونس: ۲۸].

«(به خاطر بیاورید) روزى را که همه آن‌ها را جمع مى‏کنیم، سپس به مشرکان مى‏گوییم: «شما و معبودهایتان در جاى خودتان باشید (تا به حسابتان رسیدگى شود!)» سپس آن‌ها را از هم جدا مى‏سازیم (و از هر یک جداگانه سؤال مى‏کنیم). و معبودهایشان (به آن‌ها) مى‏گویند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمى‏کردید».

محمدحسین فضل‌الله می‌نویسد:

﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا: «روزی که همه انسان‌ها و مخلوقات را گرد هم می‌آوریم». پس هیچکدام از آن‌ها از شرکت تخلف نمی‌کنند. ﴿ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ مَكَانَكُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَكَآؤُكُمۡۚ: «سپس به کسانی که شرک ورزیده‌اند می‌گوییم شما و معبودهایتان سر جایتان بایستید ... حرکت نکنید هر کدام از شما باید در سر جای خود باقی بماند». هرکدام از آن کسانی که شریک خدا خوانده می‌شدند نیز باید در سر جای خود بمانند و با حقیقت کشنده و تلخی که همه امیدها را بر باد می‌دهد و لرزه بر اندام‌ها می‌اندازد، روبرو شوند. آن‌ها همان کسانی هستند که در عبادت برای خداوند شریک قرار داده‌اند و این شریکان را در مقابل پروردگار و غیر از او پرستش کرده‌اند. آن شریکان نه آن‌ها را می‌شناسند و نه بدانها سود و شفاعتی می‌رسانند ﴿فَزَيَّلۡنَا بَيۡنَهُمۡ: یعنی رابط‌های میان آن‌ها را از بین بردیم پس هیچ چیزی وجود ندارد که آن‌ها را به هم مرتبط سازد. آن‌ها را بنگر که با حالت انکار و رد عبادت‌های آنان برایشان با هم روبرو می‌شوند تا از مسؤولیت رهایی یابند و عبادت‌شان برای آن‌ها را انکار کنند. تا مسؤولیت گمراهی و شرک آن مشرکان بر دوش آنان نیفتد و اتهام تشویق و ترغیب، گمراه کردن و نیرنگ متوجه آنان نباشد. آنان با آن مشرکان چه کار می‌کنند؟ ﴿وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم مَّا كُنتُمۡ إِيَّانَا تَعۡبُدُونَ ٢٨: «شریکانشان می‌گویند شما ما را پرستش نمی‌کردید»زیرا ما شما را بدان سفارش نکرده بودیم تا عمل شما به عنوان خضوع و پیروی از فرمان ما عبادت به شمار آید. ممکن است این امر به صورت کنایه بدان علت بیان شده است که آن‌ها [شریکان] استحقاق عبادت را نداشته‌اند تا با مسؤولیت این امر در پیشگاه پروردگار روبرو نشوند [۸۹].

[۷۲] تفسیر مقتنیات الدّرر (۶/۲۴۶). [۷۳] مختصر مجمع‌البیان (۲/۲۲۵). [۷۴] تفسیرالأمثل (۴/۱۰۵). [۷۵] تفسیر الکاشف (۳/۱۰۶)، نگا: تفسیرالمیزان (۶/۷۷)، مختصر مجمع‌البیان (۱/۴۱۹). [۷۶] تفسیرالکاشف (۳/۴۳۱)، نگا: من هدی القرآن (۳/۵۱۲). [۷۷] تفسیرالتبیان (۱۰/۱۵۷)، نگا: مجمع‌البیان (۵/۳۷۳)، جامع‌الجوامع (۴/۷۵۹). [۷۸] تفسیر من هدی القرآن (۱۶/۴۶۶). [۷۹] تفسیر مقتنیات الدرر (۹/۲۱۷) و نگا: تفسیرالجدید (۶/۱۷۱). [۸۰] تفسیرالأمثل (۲/۶۰۵). [۸۱] تفسیر بیان السعادة (۱/۳۱۳). [۸۲] تفسیر نورالثقلین (۱/۴۰۹). نگا: مستدرک‌الوسائل: (۱۱/۱۰)، بحارالأنوار (۹۷/۱۲). [۸۳] شرح نهج‌البلاغة (۲۰/۲۵۸)، بحارالأنوار (۲/۲۳)، عوالی اللآلی (۱/۹۷). [۸۴] بحارالأنوار (۸۰/۳۲۴)، مستدرک‌الوسائل (۳/۳۴۳)، کنزالفوائد (۲/۱۵۲). [۸۵] تفسیر الصافی (۵/۱۱)، نگا: کنزالدقائق (۱۲/۱۷۱)، الجوهر الثمین (۶/۷). [۸۶] تفسیر من هدی القرآن (۱۳/۱۳۱). [۸۷] تفسیر من هدی القرآن (۱۱/۳۹). [۸۸] تفسیر الکاشف (۶/۲۸۴)، نگا: من وحی القرآن (۱۹/۱۰۴). [۸۹] تفسیر من وحی القرآن (۱۱/۲۹۲).