خامساً: صفت ضحک (خندیدن)
ضحک (خندیدن) یکی از صفاتی است که پیامبرص آن را برای خداوند ثابت کرده است که صفتی حقیقی است که لایق ذات خداوندﻷاست و به خندیدن مخلوقات شبیه نیست و سوال دربارۀ چگونگی آن جایز نیست. همچنین روا نیست که گفته شود خداوند دهان و دندان و ... دارد. اما به اثبات وجود ضحک (خندیدن) به شیوهای که شایسته ذات اقدس الهی باشد اعتقاد داریم.
امیر المؤمنین÷ میفرماید: خداوند به مردی که در سرزمینی دچار دزد یا جانور درندهای میشود میخندند. پس از آنان حمایت میکند تا عبور کنند [۳۰۷].
امیر المومنین÷ همچنین میفرماید: خداوند در روز قیامت به سه نفر میخندد: مردی که با همسرش در بستر باشد و او را دوست داشته باشد. پس وضو بگیرد و وارد مسجد شود و با خدایش به راز و نیاز بپردازد. فردی که جنب شود، اما آبی به دست نیاورد تا غسل کند. به همین دلیل یخ روی آب را بشکند و وارد آب شود و غسل کند. فردی که با دوستانش به جنگ با دشمن برود و جنگجوی مبارزی به سوی آنها بیاید و بجنگد تا کشته شود [۳۰۸].
با وجود این نصوص مبارکی که از اهل بیت پیامبرص به ما رسیده است اما بعضی از مردم وجود صفت ضحک (خندیدن) برای خداوند را انکار میکنند و به وسیلۀ تأویلات باطلشان به مقابله با نصوص صریح میروند و (ضحک) را به معنی رضایت به وسیله دادن ثواب یا اعطای ثواب فرض و در واقع معنای آن را تحریف میکنند. و معتقدند که مقصود از ضحک همان رضایت است. زیرا هر گاه انسان از چیزی راضی باشد، به وسیلۀ آن خوشحال میشود و میخندد. منظور از رضا، ثواب و یا ارادۀ اعطای ثواب است.
همچنین میگویند: اثبات صفات ضحک (خندیدن) برای خداوند لزوماً به معنای تشابه آن با مخلوقات است.
در رد این شبهات باید گفت:
اولاً: اعتقاد به اینکه منظور از ضحک (خندیدن) رضایت و ثواب است. باطل و در واقع تحریف کلام از جایگاه خودش میباشد. چه چیزی باعث شده است که بگویند مراد از خندیدن رضایت و ثواب است؟
آنها سخنی را دربارۀ خداوند گفتهاند و به او نسبت دادهاند که آن را نمیدانند این امر از دو جهت قابل بررسی است.
اولاً: بدون داشتن علم متن را از ظاهر آن منحرف کردهاند.
ثانیاً: معنایی برخلاف ظاهر را ناآگاهانه و بدون داشتن علم به متن نسبت دادند و از آن برداشت کردند.
ما در جواب آنها میگوییم: شما دربارۀ اراده چه نظری دارید؟ در صورتی که بگویند: اراده صفتی ثابت برای خداوند است، در واقع قاعده و اصلشان نقض شده است. زیرا انسان نیز دارای اراده است. همچنانکه خداوند میفرماید: ﴿مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ﴾[آل عمران: ۱۵۲].
«بعضى از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضى خواهان آخرت».
پس انسان دارای اراده است، بنابراین نه تنها انسان بلکه دیوار نیز دارای اراده است. همچنانکه خداوند فرموده است: ﴿فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارٗا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥ﴾[الکهف: ۷۷].
«(با این حال) در آن جا دیوارى یافتند که مىخواست فرو ریزد؛ و (خضر) آن را برپا داشت».
بنابراین شما یا صفت اراده خداوند را انکار میکنید، همچنانکه صفات دیگر او را نیز انکار کردهاید، یا آنچه را که خداوند برای خودش اثبات کرده و به خود نسبت داده است ثابت خواهید کرد، حتی اگر مخلوقات صفتی همنام با آن داشته باشند اما در حقیقت آن دو متفاوتند.
ثانیاً: این قول نیز که اثبات صفت ضحک (خندیدن) برای خداوند نتیجهاش این است که خداوند شبیه مخلوقات است، باطل میباشد. زیرا آن کسی که میخندد همان کسی است که آیۀ زیر را نازل کرده است: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾[الشوری: ۱۱].
«هیچ چیزی همانند خدا نیست [نه او در ذات و صفات به چیزی از آنچه در آسمانها و زمین است، میماند، و نه چیزی از آنچه در کائنات است در ذات و صفات شبیه اوست.] و او شنوا و بیناست [و پیوسته بر امور جهان نظارت میکند]».
از سوی دیگر پیامبرص در مواردی این چنینی جز به وسیلۀ وحی سخن نمیگوید. زیرا این امر کاملاً غیبی است، نه از امور اجتهادی که پیامبرص گاهی در آن اجتهاد میکرد، سپس گاهی خداوند آن را تقریر و تایید مینمود و گاهی هم در تایید آن آیهای نازل نمیشد. اما این امر جزو اموری غیبی است که پیامبرص آن را از طریق وحی دریافت داشته است.
[۳۰۷] الکافی (۵/۵۴)، وسائل الشیعة (۱۵/۱۴۱). [۳۰۸] مستدرک الوسائل (۱/۴۸۷)، الاختصاص (۱۸۸)، بحارالأنوار (۷۵/۳۲).