ثانیا: صفت چشم [عین]
از جمله صفاتی که وجود آن برای خداوندﻷاثبات شده است، صفت چشم میباشد که شایسته ذات با عظمت پروردگار میباشد و شبیه صفات مخلوقات نیست و از کیفیت آن اطلاعی نداریم.
خداوند میفرماید: ﴿وَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعۡيُنِنَا﴾[الطور: ۴۸].
«در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو زیر نظر ما و در حفاظت و رعایت کامل ما قرار دارى. (در این آیه صفت چشم براى خداوند است که بدون هیچ تشبیه به بندگامش، و چگونگى آن به جلال و عظمت او لایق است)».
همچنین میفرماید: ﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ ١٣ تَجۡرِي بِأَعۡيُنِنَا جَزَآءٗ لِّمَن كَانَ كُفِرَ ١٤﴾[القمر: ۱۳- ۱۴].
«و او [نوح÷]را بر مرکبى از الواح و میخهایى ساخته شده سوار کردیم. آن کشتی در منظر و دیدگاه ما و با حفظ و نگهداشت ما حرکت مىکرد! این کیفرى بود براى کسانى که (به نوح) کافر شده بودند! (و ما آنان را غرق کردیم). (در این آیه اثبات صفت دو چشم براى خداوند است که به جلال و عظمت او لایق دارد)».
همچنین میفرماید: ﴿وَأَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ ٣٩﴾[طه: ۳۹].
«و من محبت خود را بر تو افکندم [بدانگونه که هر کس تو را ببیند، بیاختیار دوستت داشته باشد] تا تحت نظارت چشم من پرورده شوی».
قطبالدین راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح مینویسد:
گروهی از اهل حدیث در اصفهان و گروهی نیز در همدان و خراسان به روایت از مشایخ و اساتید مورد اعتمادشان با اسنادهای مختلف در طی حدیثی طولانی به اطلاع ما رساندهاند که پیامبرص به یارانش فرمود: «ما بعث الله نبياً إلاَّ وقد أنذر قومه الدّجال، وإنَّ الله أَخَّرَهُ إلى يومكم هذا، فمهما تشابه عليكم مِنْ أَمْرِهِ فإنَّ رَبَّكُمْ ليس بِأَعْوَر»:«هر پیامبری که خداوند او را برانگیخته است، قومش را از دجال ترسانده است و خداوند آن را به امروز شما موکول کرده است. پس هر گاه در کار او دچار شک و شبهه شدید، بدانید که [دجال یک چشم است] اما خداوند شما یک چشم نیست» [۲۹۵].
از نزال بن سبره روایت شده است که گفت: امام علی بن ابی طالب÷ برای ما خطبه خواند پس خداوند را ستایش کرد و او را بسیار بزرگ داشت. سپس فرمود: از من دربارۀ سه چیز بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید؟ صعصعه بن صوحان برخاست و گفت: ای امیر المومنین چه زمانی دجال ظهور میکند؟ امام علی÷ فرمود: بنشین که بیتردید خداوند سؤالت را شنید و دانست که قصدت چیست. به خدا قسم کسی که در این بارۀ از او سوال میشود از سوال کننده داناتر نیست. اما این امر نشانههایی دارد که آنها همانند دنبالهروی گامها از یکدیگر به دنبال یکدیگر و پی در پی میآیند. اگر میخواهی آنها را به تو بگویم؟ گفت: بله ای امیرالمؤمنین! امام فرمود: از روستایی که به یهودیت شهرت دارد در شهری به نام اصفهان ظهور میکند چشم راستش کور است و چشم دیگرش نیز در پیشانیاش قرار دارد. همانند ستاره صبح میدرخشد در آن لکه خونی هست که گویی با خون ترکیب شده است. در میان چشمانش نوشته کافر، که هر با سواد و بیسوادی آن را میخواند با صدای بلند فریاد میزند همه آنچه را که در غرب و شرق در میان انسانها، جنیان و شیاطین روی میدهد، میشنود. میگوید: دوستانم به پیش من بیایند. من همان کسی هستم که موجودات را آفریدم سپس به آنها توازن دادم. من همان کسی هستم که مقدر و هدایت کردم. من خدای بزرگ شما هستم.
دشمن خدا دروغ میگوید او کور است، غذا میخورد و در بازارها راه میرود. بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست [۲۹۶].
بعضی از مردم صفت چشم را انکار کرده و آن را به دیدن بدون [وجود] چشم تأویل میکنند. آنها میگویند: «بأعیننا» یعنی بدون چشم و هرگز نمیتوان وجود چشم را به خداوندﻷنسبت داد. زیرا چشم جزو جسم است. چنانچه ما برای خداوند به وجود چشم معتقد باشیم، در واقع به تجزیه کردن و جسم بودن او معتقد بودهایم که این امر محال و نارواست. اما ذکر لفظ (عین): چشم برای تاکید بر دیدن است؛ یعنی: گویی ما شما را میبینیم و چشم داریم.
در جواب میگوییم این سخن از چند نظر اشتباه است:
اولاً: این برداشت برخلاف ظاهر لفظ است.
ثانیاً: این نظر مخالف آن چیزی است که خداوندﻷدر قرآن کریم، پیامبرص و اهل بیت پاکش† بر اساس زبان عربی ثابت کردهاند.
ثالثاً: هیچ دلیلی وجود ندارد مبنی بر اینکه منظور از عین فقط دیدن و رؤیت است.
رابعاً: چنانچه بگوییم منظور از (عین): چشم، دیدن است و خداوند (عین) چشم را به خود نسبت داده است، نتیجه آن این میشود که خداوند به وسیلۀ آن چشم میبیند. بنابراین در آیه دلیلی مبنی بر حقیقی بودن چشم وجود دارد.
خامساً: اثبات صفت (عین): چشم برای خداوند لزوماً به معنای عقیده به جسم بودن و تجزیه کردن خداوند همانند مخلوقات نیست. تقریباً همه جانداران اعم از انسان، حیوانات و حشرات و ... دارای چشمهایی هستند که فقط در نام با همدیگر شبیه هستند. اما در حجم و شکل مختلف هستند. تعدادی از آنها بزرگ و تعدادی کوچک، بعضی از آنها دقیق و بعضی نیز ضعیف هستند. آیا این امر لزوماً بدین معنی است که چشمهای آنان از نظر کیفیت و جزئیات شبیه همدیگر هستند؟! خداوند دارای برترین نمونه است ما به آن صفاتی که خداوند و پیامبرص و اهل بیت† آن را برای خداوند ثابت کردهاند، و به او نسبت دادهاند، مانند چشم و صفات ثابت دیگر بدون تحریف، تکییف و تشبیه کردن اعتقاد داریم. و میگوییم: ما به این صفات اعتقاد داریم و هیچ چیز هم همانند او نیست.
چنانکه منکران بگویند: شما به وسیلۀ ظاهر آیات و احادیث و بدون تأویل، تکییف (جستجو دربارۀ چگونگی) و تشبیه کردن، صفات را ثابت میکنید. حال آنکه خداوند میفرماید: ﴿فَإِنَّكَ بِأَعۡيُنِنَا﴾[الطور: ۴۸].
«چرا که تو زیر نظر ما و در حفاظت و رعایت کامل ما قرار دارى».
براساس ظاهر آیه و شیوه برداشت شما، پیامبرص را در چشم خداوند یا به علت وجود باء ظرفیه آن را در وسط چشم خدا قرار دادهاید. چنانچه چنین اعتقادی داشته باشید، در واقع کفر ورزیدهاید. زیرا شما خداوند را محل و جایگاهی برای مخلوقات قرار داده بود. بنابراین شما فرقه حلولیه هستید. چنانچه چنین اعتقادی نداشته باشید در واقع دچار تناقض شدهاید!
در جواب باید گفت: قرآن براساس زبان عربی نازل شده است. در این زبان باء دارای کاربردهای مختلفی است. در اینجا برای افادۀ معنای مصاحبت و همراهی به کار رفته است، چنانچه بگویید: أنت بعینی، یعنی چشم من همراه توست و به تو مینگرد و از تو جدا نمیشود. بنابراین معنای آیه چنین میشود:
خداوند خطاب به پیامبرشص میفرماید: در برابر حکم خداوند صبر پیشه کن که تو تحت عنایت و توجه ما و رؤیت قرار داری به وسیله چشمی که هیچ کس نمیتواند به تو گزندی برساند.
محال است در اینجا باء را ظرفیه دانست. زیرا در این صورت باید گفت که پیامبرص در چشم خداوند قرار دارد و این امر محال است.
علاوه بر این رسول خداص در حالی که در زمین بود چنین مورد خطاب قرار گفته است چنانچه بگویید که او در چشم خدا قرار داشت، - نعوذ بالله – در این صورت دلالت قرآن دروغ از آب در میآمد.
منکران همچنین میگویند:
خداوندﻷصفت عین را به صورت جمع در قرآن ذکر کرده و فرموده است: ﴿تَجۡرِي بِأَعۡيُنِنَا﴾[القمر: ۱۴].
«در منظر و دیدگاه ما و با حفظ و نگهداشت ما حرکت مىکرد».
همچنین (عین) به صورت مفرد نیز در قرآن ذکر شده است چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ ٣٩﴾[طه: ۳۹].
«تا زیر نظر و تحت نظارت چشم من [آنگونه که شایسته است]، پرورشیابی».
حال شما چگونه این تناقض را برطرف میکنید؟ خداوند چند چشم دارد؟
از جنبههای مختلف میتوان به این سوال پاسخ داد:
اولاً: میان این آیات هیچ تعارض و تناقضی وجود ندارد. زیرا اسم مفرد مضاف عمومیت دارد و همۀ آن چشمها را برای خداوند ثابت میکند. در این صورت میان مفرد، مثنی و جمع هیچ تناقضی وجود ندارد.
چنانچه حداقل جمع ۲ باشد، در این صورت هیچ منافاتی و تعارضی به وجود نمیآید.
زیرا ما میگوییم: این جمعی است که بر ۲ دلالت دارد. پس هیچ منافاتی ندارد. در صورتی که حداقل جمع ۳ باشد، این جمعی است که از آن ۳ افاده نمیشود. بلکه قصد از آن تعظیم و تناسب میان ضمیر جمع و مضاف الیه میباشد.
ثانیاً: آیات ۱۴ سورۀ قمر، ۴۸ سوره طور و ۳۹ طه معنایشان یکی است و به معنای اعتنا، حفظ و اهتمام خداوندﻷبه اولیایش است. همچنانکه اعراب میگویند:
أنت بعيني وبقلبي:تو در چشم و قلب من جای داری: یعنی تو عزیز دل من هستی. بدین ترتیب ما صفت عین و تفسیر آن را اثبات کردهایم برخلاف آن کسانی که آن را انکار و معنای آن را تحریف میکنند.
ثالثاً: چنانکه در صفحات پیشین به روایت از پیامبرص و اهل بیت† بیان کردیم که خداوند فقط دو چشم دارد. که آنان در هنگام توصیف دجال فرمودند: «وإنّ ربكم عزّ وجلّ ليس بأعور»:«بیتردید، پروردگارتانﻷیک چشم نیست». در زبان عربی (اعور) به یک چشم اطلاق میشود. این امر دلیلی است مبنی بر اینکه خداوند فقط دو چشم دارد که شبیه و همانند هیچ چیزی نیست که کیفیت آن برای ما روشن نیست. خداوندﻷدربارۀ خودش میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾[الشوری: ۱۱].
«هیچ چیزی همانند خدا نیست [نه او در ذات و صفات به چیزی از آنچه در آسمانها و زمین است، میماند، و نه چیزی از آنچه در کائنات است در ذات و صفات شبیه اوست.] و او شنوا و بیناست [و پیوسته بر امور جهان نظارت میکند]».
[۲۹۵] الخرائج و الجرائح (۳/۱۱۳۸). [۲۹۶] کمالالدین (۲/۵۲۵)، بحارالأنوار (۵۲/۱۹۴)، الخرائج و الجرائح (۳/۱۱۳۳).