ثالثاً: صفت کلام
کلام یکی از صفات خداوندﻷاست. که این کلام حقیقی است که خداوند هر گاه بخواهد به آن سخن میگوید. هرگونه که بخواهد، خواه به صورت حرف یا صدا و .. باشد به گونهای که شبیه صدای مخلوقات نیست.
به همین دلیل ما اعتقاد داریم که قرآن، کلام غیر مخلوق خداوندﻷاست.
به همین دلیل خداوند میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِيثٗا ٨٧﴾[النساء: ۸۷].
«و کیست که از خداوند، راستگوتر باشد؟».
همچنین فرموده است: ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا ١٢٢﴾[النساء: ۱۲۲].
«و کیست که در گفتار و وعدههایش، از خدا صادقتر باشد؟!».
همچنین میفرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ﴾[المائدة: ۱۱۶].
«و آنگاه که خداوند به عیسى بن مریم مىگوید».
همچنین میفرماید: ﴿وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا ١٦٤﴾[النساء: ۱۶۴].
«و خداوند بلا واسطه و حقیقتا با موسى سخن گفت».
همچنین میفرماید: ﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَٰتِنَا وَكَلَّمَهُۥ رَبُّهُ﴾[الأعراف: ۱۴۳].
«هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت... ».
همچنین میفرماید: ﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗا ٥٢﴾[مریم:۵۲].
«ما او را از طرف راست (کوه) طور فراخواندیم؛ و نجواکنان او را (به خود) نزدیک ساختیم (در این آیه اثبات صفت کلام براى خداوند است که به جلال و کمال او لایق است».
همچنین میفرماید: ﴿وَنَادَىٰهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمۡ أَنۡهَكُمَا عَن تِلۡكُمَا ٱلشَّجَرَةِ﴾[الأعراف:۲۲].
«و پروردگارشان آنها را ندا داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم».
همچنین میفرماید: ﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۶].
«و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا(قرآن) را بشنود».
همچنین میفرماید: ﴿وَقَدۡ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡهُمۡ يَسۡمَعُونَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٧٥﴾[البقرة: ۷۵].
«با اینکه عدهاى از آنان، سخنان خدا را مىشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مىکردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند».
از امام صادق÷ روایت شده است که پیامبرص فرمود: «لقد أسرى بي ربِّي عزَّ وجلَّ، فأَوحى إليَّ مِنْ وراءِ حجابٍ ما أَوْحَى، وكلَّمني بما كلَّمه بِه، وكان مِمَّا كلّمني به أنْ قال: يا محمدُ إنّي أنا اللهُ لا إله إلاَّ أنا عَالِمُ الغَيْبِ والشَّهَادَةِ»: «بیتردید خداوندمﻷمرا به معراج برد. پس به من از پشت پرده وحی کرد، و با من سخن گفت، و از جمله آنکه به من گفت این عبارت بود: ای محمد من خدا هستم که جز من خدایی بحق نیست. من دانای علم آشکار و نهان هستم» [۲۹۷].
در اعلام الوری آمده است: پیامبر از عیبگویی دربارۀ خدایان مشرکان ابایی نداشت و بر آن مشرکان قرآن میخواند. آنان میگفتند: این هم اشعار محمد است. برخی نیز میگفتند: این سخنان، کهانه و پیشگویی است. گروهی دیگر نیز میگفتند: بلکه این سخنان خطبه هستند. ولید بن مغیره که پیرمردی بود و بزرگان عرب در امورشان او را راهنمای خود قرار میدادند و برای او شعر میخواندند. هر شعری که او بر میگزید تبدیل به برگزیده میشد. وی پسرانی داشت که از مکه خارج نمیشدند همچنین ۱۰ غلام داشت که به هر غلام نیز ۱۰۰۰ دینار داده بود تا به وسیله آن به تجارت بپردازند. وی یکی از ثروتمندترین افراد آن زمان بود که قنطار داشت. قنطار پوست گاو نری است که پر از طلا باشد. وی از جمله کسانی بود که پیامبرص را مسخره میکرد. وی عموی ابوجهل – عمرو بن هشام – بود. ابوجهل از او پرسید: ای ابو عبد شمس آیا آنچه محمد میگوید سحر است یا پیشگویی یا خطبه؟ وی گفت: اجازه بدهید سخن او را بشنوم. وی به پیامبرص که در حجر اسماعیل نشسته بود نزدیک شد و گفت: ای محمد قسمتی از شعرت را برایم بخوان. پیامبرص فرمود: «مَا هُوَ بِشِعْرٍ وَلَكِنَّهُ كَلاَمُ اللهِ الَّذِي بَعَثَ أنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ»:«این کلام شعر نیست. بلکه سخن پروردگار است که به وسیله آن پیامبران و فرستادگانش را بر انگیخته است» [۲۹۸].
از أبی معمر سعدانی روایت است که: مردى نزد أمیر المؤمنین على÷ آمد و گفت: من در کتاب خدا (قرآن) که نازل شده تشکیک دارم، امام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند ... تا اینکه فرمود: مبادا که براساس رای و نظر خود و بدون اینکه از علما دربارۀ تفسیر قرآن سوال کنی، در این باره اظهار نظر نمایی! زیرا ممکن است کتاب نازل شدهای [از جنبههایی] شبیه کلام بشر باشد، در حالی که کلام خداست، و تاویل آن شبیه کلام بشر نیست. همچنانکه هیچ مخلوقی شبیه او نیست. همچنین افعال ذات حق همانند افعال مخلوقات نیست. بدینترتیب کلام او نیز شبیه کلام بشر نیست [۲۹۹].
مجلسی در بحارالأنوار نقل کرده است که طبرسی در ذیل آیه اول سورۀ جن چنین نوشته است: ﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ﴾[الجن: ۱]. یعنی گروهی از جنیان قرآن را شنیدند. آنها موجوداتی هستند که جسم رقیق و پوشیده و مخصوصی دارند که با شکل انسان و فرشتگان متفاوت است. بنابراین فرشتگان از نور، انسان از گل، و جن از آتش ساخته، شدهاند. یعنی آنها – گروهی از جنیان – به یکدیگر گفتند: ﴿اْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا ١﴾[الجن: ۱]: عجب یعنی چیزی که به علت پوشیده بودن علت و غیر عادی بودن باعث تعجب انسان میشود. ﴿يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ﴾[الجن: ۲]: مردم را به سوی هدایت دعوت میکند ﴿فََٔامَنَّا بِهِۦ﴾[الجن: ۲]: یعنی به اینکه این کتاب از سوی خداست ایمان آوردیم. ﴿وَلَن نُّشۡرِكَ بِرَبِّنَآ أَحَدٗا ٢﴾[الجن: ۲]: یعنی ما فقط خدا را عبادت میکنیم. این آیه دلیلی بر این امر است که پیامبرص برای هدایت جنیان نیز برانگیخته شده بود و آنان موجودات عاقلی هستند که مورد خطاب قرار گرفتهاند و با زبان عربی آشنایی دارند و معجزه را از غیر آن تشخیص میدهند. آنها قومشان را به اسلام دعوت کردند و به آنها یادآوری کردند که قرآن معجزه و کلام خداست [۳۰۰].
نصوص و اخبار فراوانی مبنی بر تعظیم و تکریم کلام خداوند در مکتب اهل بیت† وجود دارد. از عثمان بن عیسی روایت شده است که از امام جعفر صادق÷دربارۀ خرید و فروش قرآن سوال کردم، امام فرمود: کلام خدا قابل خرید و فروش نیست. بلکه آهن، پوست و دفتر را بخر و بگو: این را با این قیمت از تو خریداری میکنم [۳۰۱].
از امام صادق÷ روایت شده است که فرمود: زبان عربی را یاد بگیرید زیرا این زبان کلام خداوند است که مخلوقاتش به آن صحبت میکنند [و گذشتگان به آن سخن گفتهاند] و آن را به آیندگان رساندهاند [۳۰۲].
از ابن عباسبروایت شده است که پیامبرص فرمود: خداوند با موسی بن عمران با ۱۲۴ هزار کلمه در مدت ۳ روز و شب صحبت کرد. در آن موسی نه چیزی خورد و نه نوشید. زمانی که موسی به میان بنیاسرائیل برگشت و سخن و کلام انسانها را شنید به علت وجود شیرینی کلام خداوندﻷدر گوشهایش، از صحبتهای آنان بیزار بود [۳۰۳].
بلکه پیامبرص کلام خداوند و واجب بودن تعظیم و بزرگداشت آن را به یارانش یادآوری میکرده از جمله این تذکرات روایتی است که امام صادق÷ نقل میکند که پیامبرص هر گاه میخواست گروهی را به جنگ با کفار بفرستد، آنها را فرا میخواند و روبروی خود مینشاند، آنگاه میفرمود: «به نام خدا و با یاری او و در راه او و براساس روش پیامبرش حرکت کنید. خیانت نکنید. کسی را مثله نکنید، پیران، زنان و کودکان را مکشید. هیچ درختی را قطع مکنید مگر آنکه مجبور شوید. اگر هر مسلمانی خواه از بزرگان آنان باشد یا از فرو دستان به مشرکی پناه داد، پس او در پناه شماست تا کلام خداوند را بشنود، و چنانچه از شما پیروی کند پس او برادر دینی شماست. چنانچه از ایمان آوردن خودداری کرد او را به محل امن و استقرارش یا میان قومش برسانید و برای این کار از خداوند یاری بطلبید» [۳۰۴].
پیامبرص همچنین فرموده است: کسی که در پیشگاه خداوند حاجتی دارد، ۵ بار بگوید (ربنا) نیازش برآورده میشود. مصداق این امر در کلام پروردگار که فرموده است. ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا﴾[آل عمران: ۱۹۱]: «پروردگارا این [دستگاه شگفت کائنات] را بیهوده و عبث نیافریدهای».
تا آخر آن آیات که در آن لفظ (ربنا) ۵ بار تکرار شده است. آنگاه خداوند فرموده است: ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ﴾[آل عمران: ۱۹۵].
«پس پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت» [۳۰۵].
بعضی از مردم وجود صفت کلام را برای خداوند انکار میکنند و میگویند: قرآن کلام خدا نیست و خداوند سخن نمیگوید و کلام مخلوق است. مگر نه این است که خداوند میفرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ ٦٢﴾[الزمر:۶۲].
«خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همه اشیا است».
در جواب باید گفت:
الف) کلام خداوند یکی از صفات اوست و صفات خالق شبیه صفات مخلوقات نیست. زیرا خداوند خودش فرموده است: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞ﴾[الشوری: ۱۱].
«هیچ چیزی همانند خدا نیست».
ب) عبارت ﴿كُلِّ شَيۡءٖ﴾لفظ عامی است که گاهی از آن افاده خاص میشود. مثلاً خداوند درباره ملکه سبأ میفرماید: ﴿وَأُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ﴾[النمل: ۲۳].
«و همه چیز (از اسباب دنیا) در اختیار دارد».
اما با این وجود بسیاری از چیزها جز ملک و حکومت او نبودند، مانند ملک سلیمان. همچنین خداوند دربارۀ باد میفرماید: ﴿تُدَمِّرُ كُلَّ شَيۡءِۢ بِأَمۡرِ رَبِّهَا﴾[الأحقاف:۲۵].
«همه چیز را بفرمان پروردگارش در هم مىکوبد و نابود مىکند».
سپس در آمده فرمود: ﴿فَأَصۡبَحُواْ لَا يُرَىٰٓ إِلَّا مَسَٰكِنُهُمۡ﴾[الأحقاف: ۲۵].
«(آرى) آنها صبح کردند در حالى که چیزى جز خانههایشان به چشم نمىخورد».
ج) چنانچه بگوییم: کلام خداوند مخلوق است، از این جمله نتایجی حاصل میشود از جمله:
۱. تکذیب قرآن: زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَا﴾[الشوری: ۵۲].
«همانگونه (که بر پیامبران پیشین وحى فرستادیم) بر تو نیز روحى(قرآن) از نزد خود وحى کردیم».
خداوند در این آیه قرآن را چیزی را دانسته است که بر پیامبرص وحی کرده است. در صورتی که مخلوق باشد درست نبود که به وسیله آن نازل شود. در صورتی که وحی باشد، لازمه آن این است که قرآن مخلوق نباشد. زیرا کلامی است که خداوند آن را گفته است.
۲. در صورتی که بگوییم قرآن مخلوق است در این صورت این امر به معنی ابطال امر، نهی و جز خواهد بود. زیرا در صورتی که این عبارات، آفریده شده باشند فقط اشکال خلقت هستند که به این صورت آفریده شدهاند. همچنانکه خورشید، ماه و ستارگان نیز به این صورت آفریده شدهاند و ... در صورتی که بگویم قرآن مخلوق است اضافه شدن آن را به خداوند به عنوان اضافه خلقت یعنی اضافه شدن مخلوق به خالق بدانیم میتوان بر کلام بشر و ... نیز عبارت کلام خدا را اطلاق کرد. زیرا همه کلام مخلوقات آفریده شده است. اهل حلول و اتحاد به این امر معتقدند. یکی از آنان میگوید:
وكُلُّ كَلاَمٍ فِي الوجود كلامُهُ
سواءٌ علينا نَثْرُهُ نِظَامُهُ
هر کلام نظم و نثری که در جهان وجود دارد، سخن اوست.
این سخن لازم و باطل است و در صورت بطلان لازم، ملزوم نیز باطل خواهد بود.
د) در پاسخ آنان میگوییم، چنانچه به مخلوق بودن قرآن معتقد باشید، در نتیجه لازمه آن این است که مخلوق بودن همه صفات خداوند را قبول داشته باشید. بنابراین میان مخلوق بودن سمع و شنیدن خداوند و بصر و دیدن او هیچ تفاوتی نیست.
[۲۹۷] بحارالأنوار (۵۳/۶۸). [۲۹۸] اعلام الوری (۴۱) بحارالأنوار (۱۷/۱۸۶). [۲۹۹] مستدرک الوسائل (۱۷/۳۲۶)، التوحید (۲۶۵). [۳۰۰] بحارالأنوار (۱۸/۷۹). [۳۰۱] وسائل الشیعة (۱۷/۱۵۸). [۳۰۲] وسائل الشیعة (۵/۸۴)، نگا: الخصال (۱/۲۵۸). [۳۰۳] الخصال (۲/۶۴۱) بحارالأنوار (۱۳/۳۴۴)، القصص للجزائری (۳۰۴). [۳۰۴] الکافی (۵/۲۷) تهذیب الأحکام (۶/۱۳۸). [۳۰۵] مستدرک الوسائل (۵/۲۱۹).