عقیده اهل بیت علیهم السلام

فهرست کتاب

۱۱- شرک محبت:

۱۱- شرک محبت:

اصل و روح توحید در خالصانه کردن محبت فقط برای خدا نهفته است و آن اصل پرستیدن و عبادت اوست. بلکه حقیقت عبادت است. توحید فقط زمانی به کمال می‌رسد که محبت پروردگار در دل بنده به بهترین شیوه به وجود آید، و بر همه محبوبان سبقت گیرد. به گونه‌ای که همه محبوبان دیگر تحت تاثیر این محبوب که خوشبختی و سعادت بنده در آن است قرار بگیرند.

با توجه به اینکه انسان در زندگی‌اش به اشیا و امور پیرامون خود نظر می‌افکند به علت دوست داشتن روی می‌کند، یا از آن‌ها رو بر می‌گرداند، محبت دارای انواع فراوانی است که در زیر می‌آید.

نوع اول: محبت خداوند:

آن عبارت است از محبت مستلزم فروتنی، خضوع و کمال اطاعت و ترجیح دادن محبوب بر غیر او که این نوع محبت فقط از آن خداست و جایز نیست که کسی در آن شریک شود.

از نمونه‌های این نوع دوست داشتن می‌توان به محبت ابراهیم÷ اشاره کرد آن هنگام که وی امر خداوندی مبنی بر ذبح فرزندش اسماعیل را که در خواب دیده بود، اجابت کرد. باید دانست که رؤیا و خواب پیامبران حقیقت است. خداوند فرمود: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡيَ قَالَ يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٠٢[الصافات: ۱۰۲].

«هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى‏کنم، نظر تو چیست؟» گفت‏«پدرم! هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت!».

نوع دوم: محبت براى خداوند:

آن هم محبت پیامبران و اتباع آن‌هاست، و آن اینکه انسان آنچه خدا از کردار و اشخاص را دوست دارد، او هم دوست بدارد، و آنچه خدا از کردار و اشخاص بغض دارد، او هم بغض داشته باشد، با دوستان خدا دوسنى، و با دشمنان خدا دشمنى کند، و خوف پاک و با شرم و حیا و با آگاهی برای خداوند خشوع می‌کند و به خاطر خداوند نیکی می‌کند» [۱۹۶].

از پیامبرص روایت شده است که فرمود: «ثلاث مَن كنّ فيه وَجَدَ طعمَ الإيمانِ من كان الله ورسوله أحب إليه ممّا سواهما ومن كان يحب المرء لايحبه إلاّ لله»:«این سه ویژگی در هر کسی باشند طعم ایمان را خواهد چشید: کسی که خدا و پیامبرش در نظر او از همه افراد دیگر دوست داشتنی‌تر باشند، و کسی که فقط به خاطر خدا کسی را دوست داشته باشد» [۱۹۷].

این امری است که یاران پیامبرص وشدر زمینه تحقیق محبت صحیح و مبارک بدان عمل می‌کردند. امیر المومنین علی÷ در میان آنان بود. وی با حسرت و حزن از امر حکومتش در کوفه که در میان گروهی از مردم که حق صحابهشو چگونگی رعایت محبت خالص برای خدا را رعایت نمی‌کردند یاد می‌کرد.

امیر المومنین÷ می‌فرماید: ما با رسول اللهص بودیم. پدران، برادران، پسران و عموهایمان را می‌کشتیم و این امر موجب افزایش ایمان و تسلیم ما می‌شد. ما به راه ادامه دادیم و بر چشیدن عذاب و تلاش در راه جنگ با دشمنان صبر نمودیم [۱۹۸].

از امام صادق÷ روایت شده است که فرمودند: هر گاه بخواهی بدانی که آیا در وجودت خیری هست یا نه پس به قلبت نظری بیفکن. اگر اهل طاعت و پیروی از خداوند را دوست می‌داشت، و کینه اهل معصیت و گناه را در خود داشت، پس در تو خیری هست و خداوند تو را دوست دارد، و اگر از اهل طاعت و بندگان مطیع خدا تنفر، و گناهکاران را دوست می‌داشت، پس در تو خیری نیست و خداوند تو را دوست ندارد. «المرء مع من أحب»سرنوشت انسان با کسانی که آن‌ها را دوست می‌دارد، مرتبط است [۱۹۹].

نوع سوم: محبت طبیعی:

این نوع محبت فطری است که انسان براساس فطرت براساس آن آفریده شده است، همانند محبت والدین، همسر و فرزندان، میل به غذا، لباس و ... که غیر از محبت خدا و اطاعت از او می‌باشد.

مبادا که محبت طبیعی انسان بر محبت خداوند و اطاعت از او غلبه پیدا کند و فزونی یابد.

خداوند می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٤[التوبة: ۲۴].

«بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آورده‏اید، و تجارتى که از کساد شدنش مى‏ترسید، و خانه‏هائى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمى‏کند».

محمد جواد مغنیه می‌نویسد:

انسان براساس فطرتش خودش، خانواده و اموالش را دوست دارد. دین نیز با این امر مخالفتی ندارد و کسی را از این منع نمی‌کند که از آنچه می‌خواهد، بهره‌گیرد و آنچه را که می‌خواهد دوست بدارد، به شرط آنکه در این بهره‌گیری و دوست داشتن از خداوند بترسد و این امر براساس تلاش‌های خودش و نه دیگران باشد [۲۰۰].

به همین دلیل پیامبرص دوست داشتن خداوند و رسولش را یکی از شروط ایمان قرار داده است: ایشان فرموده‌اند: «لا يؤمن أحدكم حتى يكونَ الله ورسوله أحبَّ إليه ممّا سواهما»:«هیچ کدام از شما مؤمن نخواهید بود مگر اینکه خدا و پیامبر در نظر شما از غیر آن‌ها دوست داشتنی‌تر باشد» [۲۰۱].

نوع چهارم: محبت چیزی به همراه خداوند:

آن عبارت است از اینکه کسی یا چیزی را به اندازه خداوند یا بیشتر از او دوست بداریم. به گونه‌ای که هر گاه محبت خدا و غیر او معارض با یکدیگر واقع شوند محبت غیر خدا را مقدم دارند. ‌بیم آن می‌رود کسی که این محبت را همانند دوست داشتن پروردگار بداند، آن را بر محبت به خداوند مقدم دارد یا آن دو را با هم مساوی بداند.

این امری است که امروزه آن را بسیار مشاهده می‌کنیم بسیاری از مردم را می‌بینیم که با شوق و علاقه شدید و گریه و زاری بر مزارها و مراقد اولیا و صالحین می‌آیند. به گونه‌ای که آنان در خلوت و هنگام خواندن خدا این‌گونه گریه و زاری نمی‌کنند و زیارت مزار پیامبرص یا اهل بیتدر نظر آنان دوست داشتنی‌تر و با ارزش‌تر و مهم‌تر از زیارت کعبه است.

به همین دلیل به دروغ اموری را که بر خلاف اصول شرعی و سنت پیامبرص است. به امام باقر÷ نسبت می‌دهد. مثلاً ادعا می‌‌کنند که امام باقر فرموده است: کسی که در روز عاشورا امام حسین را زیارت کند و در آنجا گریان باشد روز قیامت در حالی خداوند را ملاقات خواهد کرد که ثواب دو میلیون حج و دو میلیون عمره و دو میلیون غزوه را به همراه خواهد داشت. و ثواب هر حج عمره و غزوه او نیز مانند ثواب کسانی است که همراه پیامبر و ائمه حج و عمره را به جا آورده و به جهاد رفته باشند [۲۰۲].

این ادعا، دروغ آشکاری است که به امام باقر÷ نسبت داده شده است. اگر چنان‌چه ثواب زیارت امام حسین÷ در روز عاشورا و گریه کردن در کنار قبر او از حج و عمره بیشتر می‌بود بی‌تردید در کتاب خداوند ذکر می‌شد. این امری است که ثابت می‌کند آن‌ها در بسیاری از امور مانند این سخن و غیر آن بر ائمه دروغ بسته‌اند در حالی که آنان از آن مبرا هستند.

خداوند حکایتی را از زبان کسی که غیر خداوند را می‌پرستید نقل می‌کند و می‌فرماید: ﴿تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٨[الشعراء: ۹۷- ۹۸].

«به خدا سوگند که ما در گمراهى آشکارى بودیم. چون شما را با پروردگار عالمیان برابر مى‏شمردیم».

محمد سبزواری نجفی می‌نویسد:

یعنی شما را در عبادت و خضوع و فروتنی برای پروردگار مساوی قرار دادیم این امر براساس قرار گرفتن و تعلق خطاب به بت‌هاست. گفته شده است: آنان به کسانی که از آن‌ها پیروی می‌کردند می‌گویند: ما از شما همانند خداوند پیروی می‌کردیم. پس شما تبدیل به خدایانی شدید [۲۰۳].

این مساواتی که سبزواری با شرح آیه مبارکه بیان کرده است فقط شامل مساوات قلبی و باطنی نمی‌شود. بلکه در ابتدا شامل مساوات ظاهری در اعضا و جوارح بندگان، و در مرحله بعد شامل تعظیم و بزرگداشت و احترامی می‌شود که در قلب نسبت به فرد یا چیز مورد احترام انجام می‌شود.

گروهی از آنان همه یا بیشتر تلاش و همت خود را صرف امور دنیا و زینت‌های آن می‌کنند و چنان‌چه در قلب‌های آنان جستجو کنی، آن را آکنده از عشق کالاها و امور دنیا خواهی یافت.

ما قصه‌های فراوانی دربارۀ این افراد و آنچه در هنگام احتضار و مرگ بر سرشان آمده است شنیده‌ایم. اطرافیان‌شان به آن‌ها می‌گفتند: بگو (لا إله إلا الله) آنان مشاهده می‌کردند کسی که قلبش همواره به تجارت املاک و ... مشغول بوده است، نمی‌تواند کلمه توحید را بر زبان بیاورد، بنابراین به آنچه تعلق قلبش به خرید و فروش را آشکار می‌کند، هذیان می‌گوید. گروهی از آنان در هنگام مرگ آواز می‌خوانند، و گروهی نیز از اطرافیانشان می‌خواهند برایشان شراب بیاورند.

به همین دلیل پیامبرص می‌فرماید: «تعس عبدُ الدينار تَعِسَ عبدُ الدرهمِ تعس ولا انتعش بين أنَّ مُحِبَّها عبدٌ لها من عبد حجراً فهو عابد صنم»:«بنده درهم و دینار بدبخت و بیچاره است و هرگز شاداب نخواهد شد. در حالی که کسی که [دنیا] را دوست داشته باشد، بنده آن خواهد شد. کسی که سنگی را بپرستد، در حقیقت بت‌پرست است» [۲۰۴].

آن‌ها کسانی هستند که خداوند دربارۀ‌شان فرموده است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ[البقرة: ۱۶۵].

«بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى‏کنند؛ و آن‌ها را همچون خدا دوست مى‏دارند. اما آن‌ها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است».

سید محمد تقی مدرسی می‌گوید:

به علت نظر و فکر خشک و جامدشان آن‌ها مثلاً خورشید را به جای خالق خورشید و تنظیم کننده جریان آن که خداوند است می‌پرستیدند، چرا؟ زیرا آن‌ها ظاهر خورشید را می‌دیدند و بدون آنکه از آن به وجود آفریننده خورشید استدلال کنند و پی ببرند. همچنین آنان با صاحبان سرمایه، مقام و علم ارتباط برقرار می‌کردند، و آن‌ها را دوست می‌داشتند بدون اینکه بیندیشند که همه آن‌ها بندگان خداوند هستند و این خداوند است که به آن‌ها این نعمت‌ها را عطا کرده است. پس شایسته‌‌تر است که مستقیماً با خداوند ارتباط برقرار کنند و به خود اجازه ندهند که این واسطه‌ها آن را بنده خود گردانند: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ«کسانی که ایمان آورده‌اند خداوند را بسیار و بیشتر دوست می‌دارند». و علیرغم وجود ارتباط میال آن‌ها و صاحبان سرمایه، مقام و علم، آنان اجازه نمی‌دهند که بنده آنان شوند بلکه تا ابد همواره با خداوند ارتباط محکمی خواهند داشت [۲۰۵].

پس از ذکر این متن‌ها و روایات باید میان دوست داشتن و محبتی که بدون وجود دلیل از سوی پروردگار و روایت صحیح امور می‌انجامد و صاحبش را از خداوند دور می‌کند و دوست داشتنی که شامل اولیا، علما، اماکن و زمان‌هایی که براساس رضایت پروردگار و براساس اوامر ایشان و در چهارچوب آن چیزی است، او دوست می‌دارد تفاوت قائل بود.

[۱۹۶] بحارالأنوار (۱/۱۱۷). [۱۹۷] مستدرک الوسائل (۱۲/۲۳۴). [۱۹۸] شرح نهج البلاغه (۴/۳۳) بحارالأنوار (۳۰/۳۲۸)، ارشاد القلوب (۱/۲۶۷). [۱۹۹] الکافی (۲/۱۲۶)، وسائل الشیعة (۱۶/۱۸۳) بحارالأنوار (۶۶/۲۴۷)، علل الشرائع (۱/۱۱۷). [۲۰۰] تفسیر کاشف (۴/۲۳). [۲۰۱] مسکن الفؤاد (۱۷). [۲۰۲] بحارالأنوار (۹۸/۲۹۰)، نگا: وسائل الشیعة (۱۴/۴۷۷)، مستدرک الوسائل (۱۰/۲۹۳). [۲۰۳] الجدید (۵/۱۹۳). [۲۰۴] مجموعه ورام (۱/۱۵۹) نگا: بحارالأنوار (۷/۳۱۹). [۲۰۵] من هدی القرآن (۱/۳۰۰).