۱۰- شرک خوف:
ظاهر و باطن فرد مسلمان متعلق به خداست زیرا قصد او به وجود آوردن عبادت به وسیله امید و خوف، دوست داشتن و ترسیدن در همه امورش حتی احساسات و فکرش است.
خوف: تاثیری است که در صورت داشتن انتظار وقوع امری که در آن هلاک یا زیان و اذیت است به وجود میآید.
خداوندﻷاز اینکه مردم از غیر او بترسند نهی فرموده است، و بدیشان دستور داده است که فقط از او بترسند. این امر اخلاصی است که خداوند بندگان مومنش را بدان خوانده است. چنانچه بندگان در داشتن خوف و انجام عبادات مخلصانه عمل کنند، خداوند آنچه را که میخواهند به آنها میدهد و آنها را از ترسهای دنیا و آخرت ایمن میدارد.
از امام جعفر صادق÷ روایت شده است که فرمود: «کسی که از خداوند بترسد خداوند همه چیز را از او میترساند، و کسی که از خداوند ترسی نداشته باشد، خداوند او را از همه چیز خواهد ترساند» [۱۸۹].
همچنین از امام صادق÷ روایت شده است که کسی که خداشناس باشد، خوف خداوند را در دل خواهد داشت، و کسی که خوف از خداوند داشته باشد، این خوف او را به عمل به طاعت از پروردگار و عمل کردن براساس ادب خداوندی میکشاند. پس افراد مطیع و فرمانبرداری را که براساس ادب خداوند عمل و از دستورات او پیروی مینمایند مژده بده که حق آنان بر خداوند این است که آنها را از گمراهیهای فتنهها نجات دهد [۱۹۰].
بدان که خوف از خداوند در میان مردم دارای درجاتی است. گروهی بیش از حد از ایشان میترسند. گروهی نیز آنگونه که شایسته است خوف او را در دل ندارند. بعضی از آنها نیز در خوف از خداوند راه میانه را در پیش میگیرند که این راه صواب است.
فرد مؤمن باید در سیر به سوی پروردگار در حالت بین خوف و رجا به سر ببرد. به گونهای که تنها با خوف سیر نکند که در این صورت از رحمت خداوند ناامید میشود، و فقط با امید او حرکت نکند، تا از مکر خداوند در امان بماند. زیرا ناامیدی از رحمت خداوند و احساس امنیت از مکر ذات الهی با توحید منافات دارند.
به همین دلیل خداوندﻷمیفرماید: ﴿وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًا﴾[الأعراف: ۵۶].
«و خدا را بیمناکانه و امیدوارانه به فریاد بخوانید».
بدان که خوف و ترس در میان مردم بر سه گونه است:
نوع اول: ترس طبیعی:
مانند ترس از درندگان و آتش، بنده به خاطر این نوع ترس سرزنش و ملامت نمیشود، زیرا امری طبیعی است که خلقتش براساس آن آفریده شده است. خداوند دربارۀ موسی÷ میفرماید: ﴿فَأَصۡبَحَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُ﴾[القصص: ۱۸].
«موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبارى) شب را به روز رسانید».
نوع دوم: خوف طاعت و عبادت:
عبارت است از اینکه انسان آنچه را که بر او واجب میشود مانند جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و ... را مثلاً به علت ترس از مردم ترک کند، این عمل حرام و بر خلاف توحید کامل و یکی از انواع شرک است. خداوند میفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِيَ فِي ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ كَعَذَابِ ٱللَّهِ﴾[العنکبوت: ۱۰].
«و از مردم کسانى هستند که مىگویند: «به خدا ایمان آوردهایم!» اما هنگامى که در راه خدا شکنجه و آزار مىبینند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند (و از آن سخت وحشت مىکنند)».
محمد کرمی مینویسد:
گروهی از مردم امر عقیده را آسان میگیرند و چنانچه برحسب اتفاق با آن روبهرو شوند و آن را برخلاف مزاج خویش نیابند عمل متناسب آن را وظیفه خود میدانند. اما هر گاه در این بارۀ دچار سختی شوند از آن روی میگرداند و تحمل عذاب مردم به خاطر داشتن عقیده حق را همانند عذاب خداوند به علت داشتن عقیده باطل میداند. پس همانگونه که انسان از انجام عمل جراح به خاطر بیم از عذاب آخرت خودداری میکند، اینگونه عقیده مخالف را به علت بیم از مردم ترک میکند در حالی که میان آن دو عذاب با هم یکی نیستند. عذاب مردم موقت و منقطع است، اما عذاب خداوند دائمی و همیشگی است [۱۹۱].
همچنین از امیر المومنین÷ روایت شده است که فرمودند کسی که رضایت خداوند را با وجود خشم مردم بخواهد، خداوند کسانی را که او را مذمت میکنند، تبدیل به ستایندۀ او میکند. و کسی که رضایت مردم را با وجود خشم خداوند بخواهد، خداوند ستایش کننده او را در میان مردم تبدیل به مذمت خواهد کرد [۱۹۲].
نوع سوم: ترس پنهانی:
عبارت از ترسیدن و خوف گروهی مردم از ضریح و مراقد پیامبران و اولیاست. به همین دلیل به علت ترس از زیان رساندن صاحب قبر به خودشان و اموال و فرزندانشان و خشم او به وسیله انواع عبادات از قبیل نذر، قربانی و قسم خوردن به آنها تقریب میجویند، یا اینکه از یکی از اولیای خداوند بیش از خداوند دربارۀ قطع روزی و فقر میترسند. این امر شرک اکبر است. خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَ﴾[التوبة: ۱۸].
«مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد».
سید محمد حسین طباطبایی مینویسد: در این آیه منظور از خشیت ترس و خوفِ دینی است که همان عبادت است، نه ترس غریزی که کسی جز اولیای مقرب الهی مانند پیامبران از آن در امان نیست. خداوند میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَ﴾[الأحزاب: ۳۹].
«(پیامبران) پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و (تنها) از او مى ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند».
علت اینکه عبادت را به صورت خشیت آورده است این است که انسان به خوبی میداند که یکی از علل پرستش خداوند خوف از خشم او، یا امید به رحمت اوست. امید رحمت نیز به گونهای به خوف از انقطاع آن که خشم است برمیگردد. کسی که خداوند یا یکی از بتها را میپرستد او را بدین علت میخواند، یا به علت خوف از داخل شدن در خشم او، یا قطع شدن رحمت و نعمتهایش، پس خوف در عبادت ظهور پیدا میکند، و خشیت مصداق آن است و میان آن دو، حالت تلازم وجود دارد [۱۹۳].
خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥﴾[آل عمران: ۱۷۵].
«این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بىاساس،) مىترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید».
محمد سبزواری نجفی مینویسد: ﴿فَلَا تَخَافُوهُمۡ﴾یعنی ای مومنان از آنان نترسید زیرا من یار و یاور شما هستم. ﴿وَخَافُونِ﴾یعنی از من بترسید. زیرا سعادت ابدی آن است که بنده از مولا و صاحبش که امور او در دنیا و آخرت در اختیار اوست بترسد. پس باید از من بترسید. ﴿إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥﴾ یعنی با توجه به ایمانتان جایز نیست که خوفتان فقط از غیر خدا باشد. زیرا امور مخلوقات همه در اختیار خداوند است و آنها ضعیف و نیازمند خداوند هستند [۱۹۴].
چگونه ممکن است بندهای که متعلق به خداست و از او پیروی میکند از یکی از مخلوقات خداوند بترسد؟ آیا خداوند بندگانش را از آنچه بدانها ضرر میرساند حفظ نمیکند؟
خداوند میفرماید: ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ ٣٦﴾[الزمر: ۳۶].
«آیا خداوند براى (نجات و دفاع از) بندهاش کافى نیست؟! اما آنها تو را از غیر او مىترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهاى ندارد».
محمد کرمی میگوید:
آیا خداوند که قادر به انجام هر کاری است، برای بندهاش که به او پناه میبرد کافی نیست؟ بله بیتردید کافی است. جایز نیست که از شریکان قرار داده شده توسط جاهلان بترسد. زیرا آنان هر چه باشند هیچ توان و نیرویی ندارند. گمراهی فرد گمراه بدین علت است که او از خداوند روی گردانده است، و هدایت فرد راه یافته نیز بدان سبب است که به سوی پروردگار رو آورده است. ای محمد چنانچه از این مشرکانی که معاصر شما هستند بپرسی که آفریننده آسمانهای بزرگ و زمین پهناور کیست؟ بیتردید خواهند گفت خداوند آنها را آفریده است. در این صورت به آنها بگو: آیا اگر خداوند بخواهد به من زیانی برساند. آن چیزهایی که شما به غیر از خداوند یعنی این خالق بزرگ میخوانید، قادر به دفع آن از من هستند؟ یا آیا اگر خداوند بخواهد به من لطف و رحمتی کند آنان میتوانند مانع رسیدن آن رحمت به من شوند؟ بیتردید جواب خواهند داد: نه، بتها نمیتوانند مانع عذاب خدا یا رسیدن رحمت خداوند شوند. بگو در این صورت خداوند در مقابل همه آنچه غیر اوست برای من کافی است، و کسانی که میخواهند بر کسی یا چیزی اعتماد و توکل کنند باید فقط به او توکل نمایند [۱۹۵].
ای بندۀ خدا باید این جمله همواره بر زبانت جاری باشد: «حسبي الله ونعم الوکیل»:«خداوند برای من کافی است و او بهترین وکیل است». در این صورت جز آنچه خداوند برای تو مقدر کرده است هیچ چیزی نمیتواند به تو زیانی برساند.
[۱۸۹] بحارالأنوار (۶۷/۳۸۱)، نگا: الکافی (۲/۶۸)، وسائل الشیعة (۱۵/۲۱۹). [۱۹۰] مستدرک الوسائل (۱۱/۲۲۸). [۱۹۱] تفسیر المنیر (۶/۲۲۰)، نگا: تفسیر المیزان (۱۶/۱۰۸). [۱۹۲] مستدرک الوسائل (۱۲/۲۱۰). [۱۹۳] تفسیر المیزان (۹/۲۰۹). [۱۹۴] تفسیر الجدید (۲/۱۹۲). [۱۹۵] تفسیر المنیر (۷/۱۱).