۱۲- شرک در اطاعت:
فرد مسلمان به وجوب دوست داشتن، احترام، بزرگداشت و رعایت ادب با علمای مسلمان اعتقاد دارد، زیرا آنها به شرع خداوند آگاه و در دین دارای علم هستند، و براساس هدایت و بینش به علمشان عمل میکنند. همچنین علما جزو بهترین افراد هستند. زیرا بیش از همه مردم از خداوند میترسند خداوند دربارۀ آنان میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾[فاطر: ۲۸].
«از میان بندگان خدا، تنها علماء از او مىترسند».
همچنین خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ ٧ جَزَآؤُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَشِيَ رَبَّهُۥ ٨﴾[البینة: ۷- ۸].
«کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات خدا هستند. پاداش آنها نزد پروردگارشان، باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است (در حالی که) همیشه در آن میمانند. هم خدا از آنها خشنود است، و (هم) آنها از خدا خشنودند. و این (مقام والا و پاداشهای مهم و بىنظیر) برای کسی است که از پروردگارش بترسد».
بدان که اطاعت از علما بر مردم با رعایت شرط زیر واجب است، و آن شرط این است که این اطاعت تابعی از اطاعت از پروردگار و فرستادهاش باشد. در غیر این صورت از آنان اطاعت و پیروی نمیشود. خداوند فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾[النساء: ۵۹].
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر (حکما و علما) را».
کسی که براساس این آیه کریمه بیندیشد در مییابد که خداوند، اطاعت از خود و پیامبرص را به صورت مستقل قرار داده است. حال آنکه اطاعت از اولی الأمر را به صورت تابعی ذکر نموده است. به همین دلیل اطاعت از اولی الأمر را به وسیلۀ فعل امر «وأطیعوا» ذکر ننموده است. بنابراین زمانی که اطاعت از مخلوق به معصیت خالق منتهی شود، دیگر اطاعت از آن مخلوق جایز نیست.
اولوالأمر صاحبان امر اعم از علما و حکام میباشند. زیرا امر شرع و علم به وسیله علما استوار است، و اجرای شریعت و عملی کردن آن بر عهدۀ حکام است.
چنانچه علما و حکام بر راه راست حرکت کنند و به پیش بروند، امور مردم نیز در مسیر صحیحی قرار خواهد گرفت، و با فساد آنها امور [جامعه و مردم] رو به تباهی خواهد نهاد. زیرا علما وظیفه ارشاد و راهنمایی، و حکام نیز کار الزام و سرپرستی و رهبری را بر عهده دارند.
مسلمان باید از کسی طلب فتوا کند که معتقد است او براساس شریعت خداوند و سنت پیامبرش محمدص با استفاده از احادیث صحیح و فهم درستی که براساس آن عمل کرده و اهل بیت† آن را در پیش گرفته بودند، حکم و فتوا صادر میکند، و نباید در همۀ آنچه آن عالم میگوید از او پیروی و از مذهب او کورکورانه دنبالهروی نماید. زیرا علما و دانشمندان نیز انسانهایی هستند که در کار آنها صحیح و اشتباه وجود دارد، و ممکن است یکی از آنها در یکی از مسائل شرعی یا احاطه به امور شریعت به صورت غیر عمدی و کاملاً سهوی دچار اشتباه شود.
به همین دلیل مسلمان خردمند باید نسبت به رای و نظر هیچ عالمی در مقابل علمای دیگر تعصب نداشته باشد و آیه زیر را سر لوحه خود قرار دهد: ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧﴾[الأنبیاء: ۷].
«پس اگر شما نمیدانید از اهل علم را بپرسید».
چنانچه امروزه در امور مسلمانان دقت کنیم در مییابیم که بیشتر آنها در اطاعت از پروردگار و عبادت او دچار شرک شدهاند و شریعت الهی و سنت پیامبرص و معارف حقیقی اهل بیت† را ترک کرده و کنار نهادهاند، و به جای آن از روش اولیا با استفاده از راهنماییهای حکام و علمای گمراه پیروی میکنند.
آنها آزادی، اعمال و افکارشان را در قید و بندهای محکمی قرار دادهاند که از آن جدا نخواهد شد، و کار آنان در شناخت حقیقت از گمراهی روشن نیست. همچنین قادر به سوال و جدال دربارۀ علت انجام عملی یا ترک آن و همچنین تفاوت میان هدایت و سنت پیامبرص و آنچه خودشان در دین بوجود آوردهاند نیستند. آن شرکها، بدعتها و خرافات از قبیل کمک گرفتن از مردگان و خواندن آنها در مقابل خداوند، جشنهای میلاد و وفات و بدعتهای دیگری که ریشه در عقاید احبار یهودی [۲۰۶]و راهبان مسیحی [۲۰۷]دارد. اما چنانچه فردی در برابر مقلدان دیگر اقدام به سوال کردن نماید، این امر موجب به وجود آمدن لکه ننگ و عاری برای او خواهد شد، و حکمی مبنی بر خروج از طاعت و فرمانبرداری و محبت اهل بیت† را در پی خواهد داشت، و بیتردید مبلغان خرافهپرداز به او اتهام گمراهی و تشکیک در عقاید را نسبت خواهند داد، و از او کینه به دل خواهند گرفت.
این امر موجب شده است بسیاری از مسلمانان به سوی اعتقادات بسیار خطرناکی کشیده شوند. از جمله این اعتقادات خطرناک این است: چنانکه به یکی از آنها بگویید: خداوند در قرآن و پیامبرص در سنتش از این امر نهی فرموده است، بیدرنگ جواب خواهد داد: اما فلان عالم چنین میگوید، و چنان نظری دارد. این امر و اعتقاد شرکآلود برخلاف توحید خداوند در طاعت است. زیرا اینگونه افراد در حرام کردن آنچه خداوند آن را حلال کرده است، یا در حلال دانستن آنچه خداوند آن را حرام اعلام نموده از علما پیروی میکنند و حکم و سخن خداوند را به کنار نهادهاند.
این امری است که خداوند دربارۀ آن میفرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۳۱].
«[یهودیان و مسیحیان] دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند».
امام محمد باقر÷ میفرماید: آنها از مسیح نافرمانی کردند و در میان خودشان او را بیش از حد تعظیم کردند تا اینکه ادعا کردند که او خداست و فرزند خداست، همچنین از علما و پارسیانشان پیروی نمودند، سخنان آنان را گرفته و بدان اعتقاد پیدا کردند و به آنچه آنان را بدان میخواندند ایمان آوردند. بنابراین آنان را به وسیله پیروی از علمایشان و ترک فرمان خدا و کتابهای آسمانی و هدایت پیامبران از سخن خدا نافرمانی کردند. این امر در کتاب ما (قرآن) ذکر شده است تا ما از آن پند بگیریم [۲۰۸].
امام جعفر صادق÷ میفرماید: به خدا قسم [احبار و رهبان] آنان را به عبادت و پرستش خودشان دعوت نکردند، بلکه حرام را بر ایشان حلال، و حلال را حرام کردند. آنان نیز ناخودآگاه علما را پرستیدند.
همچنین فرمودند: کسی که در معصیت خداوند از کسی پیروی کند در حقیقت آن فرد را پرستش و عبادت نموده است [۲۰۹].
همچنین میفرماید: به خدا قسم آن مردم برای علمایشان نماز نخواندند و روزه نگرفتند، بلکه علما برایشان حلال را حرام، و حرام را حلال اعلام نمودند، مردم نیز از آنان پیروی کردند [۲۱۰].
همچنین میفرماید: آنها علما را به عنوان خدا قرار ندادند [و آنها را نپرستیدند]. بلکه [علما] حلال را بر ایشان حرام، و حرام را بر ایشان حلال نمودند. در نتیجه مردم به آن عمل کردند و علما نیز به خدایانی در مقابل پرورگار تبدیل شدند [۲۱۱].
پیروی از احبار و رهبان و علما بدون داشتن دلیل و با هدف مخالفت با شریعت خداوند موجب دچار شدن به امر خطرناکی میشود. خداوند میفرماید: ﴿وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّكُمۡ لَمُشۡرِكُونَ ١٢١﴾[الأنعام: ۱۲۱].
«اگر از آنان اطاعت کنید بیتردید شما [هم مانند ایشان] مشرک خواهید بود».
سید محمد حسین فضل الله مینویسد:
شریک قرار دادن در عبادت به معنای اطاعت و فروتنی است. اگر در جایی وحی شیطان و وحی خداوند وجود داشته باشند و فردی وحی غیر خداوند را انتخاب کند این امر به معنای نافرمانی از خداوند، و خضوع و فرمانبرداری برای غیر او و شرک غیرمستقیم است. زیرا اندیشه توحیدی فقط یک فکر نیست همچنان که در معادلات ذهنی ریاضی وجود، در ذهن و عقل جای بگیرد. بلکه فعلِ ایمان است که در فکر حرکت میکند تا احساسات، اعمال، اقوال و دیدگاهها را تحریک کند تا همه آنها تبدیل به شکل زندهای از آن به وجود آیند.
تا زندگی در پیرامون آن تبدیل به افعال شود که در راستای ایمان به خدا و راه او قرار داشته باشند [۲۱۲].
محمد سبزواری نجفی مینویسد:
این آیه بدین معنی است که شما در حلال دانستن حرام به سخن آنان گوش فرا میدهید و آن را تایید میکنید ﴿إِنَّكُمۡ لَمُشۡرِكُونَ﴾: شما به وسیلۀ ترک دین خداوند و گرایش به سوی پیروی از آنان مشرک هستید. زیرا این امر شرک به خداوند و وارد کردن غیر احکام الهی به آنها است [۲۱۳].
امین الدین طبرسی مینویسد: زیرا کسی که در امور دینی از غیر خدا پیروی کند در حقیقت به خداوند شرک ورزیده است [۲۱۴].
خداوند – سبحانه و تعالی – به ما یاد داده است که هر گاه در حکمی شرعی دچار اختلاف شدیم چگونه عمل کنیم و از چه حکمی پیروی نماییم.
خداوند فرموده است: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾[الشوری:۱۰].
«در هر چیز (از امو دینى) اختلاف کنید، داوریش با خداست (در قرآن و سنت رسول اللهص)».
فیض کاشانی میگوید: دربارۀ مذهب و دینی که دربارۀ آن اختلاف دارید و آن را برای خودتان انتخاب میکنید، حکم همه آن امور در روز قیامت به خداوند بر میگردد. و در تفسیر آن گفته میشود: در تأویل آیات متشابه قرآن هر گاه دچار اختلاف شدید به آیات محکم آن مراجعه کنید. خداوند پروردگار من است در همه امور فقط بر او توکل میکنم و به سوی او باز میگردم [۲۱۵].
این موضوع و عقیده جزو خطرناکترین اعتقاداتی است که فرد را به سوی شرک سوق میدهد. چنانچه فرد مسلمان در همه آنچه از سوی علما و مشایخ برای او نقل یا تقدیم میشود، اندیشه کند و دربارۀ صحت آن اقوال تحقیق کند و در منابع فتاوی جستجو نماید در مییابد که بیشتر این فتاوا فاقد سند و اعتبار هستند. خداوند ما را از لغزش در دین مصون دارد.
۱۳- قربانی کردن:
ذبح: کشتن حیوانی مأکول از نظر شرعی است که به وسیله جاری کردن خون به شیوه مخصوص انجام میشود و هدف از آن تعظیم و بزرگداشت آن چیزی است که قربانی برای آن انجام میشود تا اظهار فروتنی و تقرب به او انجام شود. این امر فقط برای خداوند جایز است.
ذبح کردن جزو عبادات و طاعاتی است که خضوع و فروتنی بنده نسبت به پروردگار را نشان میدهد. کسی که در قربانی کردن مقداری از قصد و نیتش برای غیر خداوندﻷباشد در حقیقت به او شرک ورزیده است و شرک او از نوع اکبر است که او را از دین اسلام خارج میکند.
خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾[الأنعام: ۱۶۲- ۱۶۳].
«بگو: «نماز و تمام عبادات[قربانی] من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است. همتایى براى او نیست؛ و به همین مامور شدهام؛ و من نخستین مسلمانم».
محمد باقر ناصری مینویسد: نُسُک همه آن چیزی است که به وسیله آن به خداوند تقرب میجویند، اما غالباً بر قربانی کردن اطلاق میشود [۲۱۶].
خداوند نماز و قربانی و دلالت آن دو بر تعظیم امر پروردگار، آنها را در کنار هم ذکر نموده است و فرموده است: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنۡحَرۡ ٢﴾[الکوثر: ۲].
«پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن».
ناصر مکارم شیرازی مینویسد:
بهترین اعطا کننده و بخشندۀ نعمتها خداوند – سبحانه وتعالی – است. به همین دلیل اگر عبادات به غیر او اختصاص یابد، هیچ معنایی نخواهد داشت. به عبارت دیگر عبادات خواه نماز یا قربانی و ... به پروردگار که ولی نعمت است اختصاص پیدا میکند. امر به نماز و قربانی کردن در مقابل آن عملی است که مشرکان در سجده کردن و قربانی کردن برای بتها انجام میدادند. حال آنکه آنان نعمتهایشان را از سوی پروردگار میدانستند. عبارت «لربک» دلیل واضحی بر وجوب داشتن قصد تقرب به پروردگار در انجام عبادات است [۲۱۷].
باید بدانیم که ذبح برای غیر خدا دو گونه است:
نوع اول: که در آن به خاطر شادی یا احترام به مهمانی برای غیر خدا ذبحی انجام میشود. این امر کاملاً عادی است که ممکن است گاهی مطلوب یا نامطلوب باشد. اصل بر این است که این عمل مباح است.
از امام صادق÷ روایت شده است که فرمودند: از جمله اموری که محمدصبه زهرا‘یاد دادند این بود که به ایشان فرمودند: «يا فاطمة! من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليكرم ضيفه»:«ای فاطمه کسی که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشد باید مهمانش را گرامی بدارد» [۲۱۸].
از جمله انواع ذبح جایز آن مواردی است که براساس پیروی از سنت پیامبرص انجام گیرد. مانند قربانی کردن برای تولد نوزاد که عقیقه نامیده میشود. از امام صادق÷ روایت شده است که فرمودند: عقیقه (قربانی تولد) نوزاد دختر و پسر یک قوچ است [۲۱۹].
نوع دوم: قربانی و ذبح که برای بزرگداشت و تعظیم غیر خدا و تقرب به او باشد، حتی اگر نام خدا قبل از ذبح ذکر شود، حرام است. این نوع قربانی شرک اکبر است و با انجام آن فرد از دین اسلام خارج میشود.
این عملی است که امروزه بعضی از مردم برای تقرب به پیامبران و اولیا از طریق ذبح انجام میدهند و گمان میکنند که صدقه و ثواب آن قربانیها به آنها برمیگردد. حال آنکه آنها در حقیقت آن قربانی را برای آن اولیا ذبح میکنند تا اموال و اولادشان محفوظ بماند، و آنان برایشان جلب خیر و دفع مصیبت نمایند.
گروهی از مردم نیز به مناسبت آمدن حاکم یا پادشاه به شهرشان یا بعضی عادات دیگر مانند مراسم عروسی در هنگام ورود عروس به خانه داماد و ... اقدام به ذبح حیوان میکنند که این اعمال شرک است. زیرا این حیوانات برای تکریم مهمان و خالصانه برای خداوند ذبح نشدهاند. بلکه ما خودمان مشاهده میکنیم گروهی از مردم خون آن گوسفند و مرغ و یا ... را بر روی ماشینهایشان میمالند تا از شر بلا در امان بمانند و دچار تصادف نشوند. علت همه این امور این است که مردم نسبت به توحید و عقیده راستین و سنت پیامبرص و اهل بیت پاکش – مبنی بر اینکه نفع و ضرر همگی در اختیار خداوند بیشرک است - بیاطلاع هستند. از عباس بن یزید روایت شده است که خدمت امام صادق÷ عرض کردم: عوام گمان میکنند که شرک از راه رفتن مورچه در شب تاریک بر روی صخره سیاه پنهانتر است [۲۲۰]. امام فرمود: بنده فقط زمانی مشرک خواهد بود که برای غیر خدا نماز بخواند، برای غیر او ذبح و قربانی کند، و غیر او را بخواند و از او استمداد نماید [۲۲۱].
از امام صادق÷ روایت شده است که فرمود: سلمان نقل میکند که مردی به خاطر مگسی وارد بهشت شد، و دیگری به خاطر یک مگس وارد آتش شد. از ایشان پرسیدند: این امر چگونه ممکن است؟ فرمود: آن دو تن روزی از کنار قومی عبور کردند که آن روز عید آن قوم بود. افراد قوم بتهایشان را آنجا گذاشته بودند. اجازه نمیدادند کسی از آنجا عبور کند مگر اینکه برای بتهایشان قربانی کند، خواه این قربانی کوچک یا بزرگ باشد. به آن دو گفتند هرگز نمیتوانید از اینجا بروید مگر اینکه برای آنها قربانی کنید و تقرب جویید. همچنانکه همه کسانی که از اینجا عبور میکنند، اقدام به این عمل مینمایند. یکی از آن دو گفت: من چیزی ندارم. دیگری مگسی را شکار کرد و آن را برای بتها قربانی کرد. اما دیگرى گفت: من جز برای خداوند هرگز چیزی را قربانی نمیکنم. پس آن قوم او را کشتند و وی وارد بهشت شد، و دیگری [که برای آن بت قربانی کرده بود]. وارد جهنم گردید [۲۲۲].
اگر این فرد به علت ذبح یک مگس برای بتها و غیر خدا داخل در آتش دوزخ گردید. پس حال کسانی که حیوانات و اشیایی برای تقرب به غیر خدا را قربانی میکنند که ارزش بسیار بالایی دارند، چگونه خواهد بود؟
[۲۰۶] احبار: جمع حِبر و حَبر به معنای عالم دانشمند. [۲۰۷] راهب: زاهد و عابد. [۲۰۸] تفسیر المیزان (۹/۲۶۵)، تفسیر القمی (۱/۲۸۸). [۲۰۹] تفسیر نور الثقلین (۲/۲۰۹). [۲۱۰] همان منبع. [۲۱۱] همان منبع. [۲۱۲] تفسیر من وحی القرآن (۹/۲۲۷). [۲۱۳] تفسیر الجدید (۳/۸۵). [۲۱۴] تفسیر جامع الجوامع (۱/۴۰۶). [۲۱۵] تفسیر الصافی (۴/۳۶۷). [۲۱۶] مختصر مجمع البیان (۱/۵۰۹). [۲۱۷] تفسیر الأمثل (۲۰/۴۵۲). [۲۱۸] الکافی (۶/۲۸۵) نگا: مکارم الأخلاق (۱۳۵)، وسائل الشیعة (۲۴/۳۱۸)، بحارالأنوار (۴۳/۶۱). [۲۱۹] الکافی (۶/۲۶)، وسائل الشیعة (۲۱/۴۱۷). [۲۲۰] آری! شرک اصغر یا شرک خفی باریکتر و پنهانتر از مورچه ای است که در شب تاریک بر روی صخرۀ سیاه راه میرود، مانند صدقه دادن به خاطر ستایش و مدح گفتن مردم، وجهاد کردن تا مردم او را شجاع بگویند و یا بخاطر بدست آوردن مال و غنیمت یا اینکه شخصی قرآن را با آواز خوش تلاوت کند در حالیکه نیت او این است که مردم او را مدح و تمجید کنند و یا اینکه شخصی در نمازش بخاطر ریا و جلب توجه دیگران آن را حسن و زیبایی میبخشد، و یا قسم یادکردن به غیر الله مانند قسم به پدران و شرف و به سر فلان یا به جان من و یا قسم به علی و عباس و حسین و....، پس این نوع شرک کمتر کسی از آن نجات پیدا میکند. [۲۲۱] وسائل الشیعة (۲۸/۳۴۱)، نگا: بحارالأنوار (۶۹/۹۶)، الحضال (۱/۱۳۶). [۲۲۲] وسائل الشیعة (۲۴/۲۱۳)، بحارالأنوار (۳/۲۵۲)، ثواب الأعمال (۲۲۴).