عقیده اهل بیت علیهم السلام

فهرست کتاب

۲- غلو کردن دربارۀ افراد صالح و نکوکار

۲- غلو کردن دربارۀ افراد صالح و نکوکار

از جمله اموری که از کوتاهی و سستی در زمینه توحید به وجود می‌آید، افراط و غلو دربارۀ افراد نیکوکار می‌باشد. این امر یکی از زشت‌ترین و خطرناک‌ترین اموری است که بنای توحید را در هم می‌کوبد و ممکن است این امر به هر نوع شرک و شری ختم شود.

غلو: به معنای از حد گذشتن است. گویی برای افراد صالح یکی از امور و حقوق مخصوص به پروردگار را قرار دهد. از جمله اموری که فقط مختص پروردگار است و هیچ‌کس در آن شریک نیست و آن صفات را ندارد، کمال مطلق، غنای مطلق و تصرف مطلق در همۀ جنبه‌هاست و اینکه جز او هیچ کس شایسته عبادت و خدایی نیست.

کسی که درباره یکی از مخلوقات خداوند غلو کند تا جایی که در یکی از امور فوق سهمی برای او قائل باشد در حقیقت به وسیله آن امر، آن مخلوق را با خداوند یکسان دانسته است و این امر بزرگ‌ترین نوع شرک است.

کسی که یکی از افراد نیکوکار را مدح و ستایش کند و مقام او را به بیش از آنچه خداوند بر آن دلیل نازل فرموده بالا ببرد، بی‌تردید دربارۀ آن فرد غلو کرده است و این امر به شرک و انهدام بنیان دین منتهی می‌شود.

پیامبرص فرمود: «لا ترفعوني فَوقَ حقِّي، فإنَّ الله تعالى اتّخذني عبداً قبلَ أنْ يتّخذني نبيّاً»: «مقام مرا بیش از آنچه حق من است بالا نبرید زیرا خداوند قبل از آنکه مرا پیامبری قرار داده باشد، مرا بندۀ خود آفریده است» [۱۱۴].

مردم در تعامل با افراد نیکوکار سه دسته‌اند:

اهل جفا: کسانی که حقوق آن‌ها را رعایت نمی‌کنند و آن‌ها را آنگونه که شایسته است دوست نمی‌دارند و به دوستی و به آن‌ها احترام نمی‌گذارند و تکریم نمی‌کنند.

اهل غلو: کسانی که آن‌ها را دارای مقامی بالاتر از آنچه خداوند برای آن‌ها قرار داده می‌خوانند.

اهل حق: کسانی که آن‌ها را دوست دارند و با آن‌ها دوستی می‌کنند و حق واقعی و شایسته آن‌ها را به جا می‌آورند. اما دربارۀ آن‌ها غلو و ادعای عصمت نمی‌کنند.

صالحان کسانی هستند که از اینکه حقی از حقوق خاص پروردگار را به خود اختصاص دهند خودداری می‌کنند. خداوند – تعالی – از زبان عیسی÷ می‌فرماید: ﴿سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّ[المائدة: ۱۱۶].

«[عیسی]÷گفت: تو را از آن پاک و منزّه می‌دانم که دارای شریک باشی. شایسته من نیست که چیزی را بگویم [و بخواهم که وظیفه و] حقّ من نیست».

این امری است که اهل بیت گرامی پیامبر بدان اعتقاد داشته و براساس آن عمل کرده‌اند.

نمونه‌ای در این باره:

مردم دربارۀ امیرالمؤمنین علی÷ به سه دسته تقسیم شده‌اند: گروهی از آن‌ها دربارۀ او غلو کرده و منزلت او را با منزلت پروردگار جهانیان یکی دانسته‌اند.

از جمله نمونه‌های غلو آنان دربارۀ آن حضرت می‌توان به امور زیر اشاره کرد: گمان می‌کنند که خداوند ولایت ایشان را بر پیامبران، عرضه کرد. گروهی آن را پذیرفتند و گروهی دیگر از قبول آن سر باز زدند. آن کسانی که این امر را انکار کردند بر مصائب و بلایی مختلف گرفتار شدند. چنان‌که آدم÷ دچار معصیت شد، نوح÷ دچار طوفان شد. ابراهیم÷ به آتش انداخته شد. یوسف÷ به داخل چاه انداخته شد. ایوب÷ دچار بیماری شد. داود÷ به اشتباه افتاد و یونس÷ نیز در شکم ماهی افتاد [۱۱۵].

فریبنده‌تر از همه این‌ها اینکه ادعا می‌کنند که امیرالمؤمنین خود آن‌ها را با اجازه خداوند نجات داد [۱۱۶].

کسی که این روایات را می‌خواند به خوبی درمی‌یابد که ذکر نام خداوند در عبادت فقط برای زیبا جلوه دادن آن عبارت قبیح و شنیع است. در غیر این صورت، آنگونه که آنان گمان می‌کنند به امیرالمؤمنین حق تصرف مطلق که از توانایی ذاتی او سرچشمه می‌گیرد داده شده است.

گروهی نیز در بغض و تنفر از ایشان غلو کرده‌اند از جمله آن‌ها خوارج، نواصب و ... می‌باشند. از جمله کسانی که حق و جایگاه ایشان را دربارۀ محبّت و موالاتی که لایق او باشد رعایت کرده‌اند و دربارۀ ایشان غلوّ نکرده‌اند، اهل حق می‌باشند.

امیرالمؤمنین÷ خودشان دربارۀ خطر غلو کردن به ویژه دربارۀ ایشان هشدار داده‌اند و فرموده‌اند: دو گروه دربارۀ من دچار هلاک [و گمراهی] می‌شوند: دوستداری که دربارۀ من غلو می‌کند، و دشمنی که در عداوت من افراط نماید [۱۱۷].

همچنین امیرالمؤمنین÷ فرموده‌اند: به سبب عقیده دربارۀ من دو گروه هلاک می‌شوند: دوستدار و طرفدار افراطی که حب و عشق من او را به سوی غیر حقیقت بکشاند. دشمن و مخالف افراطی که کینه من او را از حق دور سازد. بهترین مردم درباره اعتقاد به من آنانی هستند که راه میانه را در پیش می‌گیرند. پس بدان تمسّک جویید» [۱۱۸].

امیرالمؤمنین÷ می‌فرماید: پیامبرص مرا خواند و فرمود: «إنّ فيك مثلاً من عيسى، أبغضته يهود خيبر حتى بهتوا أمه، وأحبّته النصارى حتى أنزلوه المنزلة التي ليس له، ألا فإنّه يهلك فيّ اثنان: محبّ مفرط يُفرط بما ليس فيّ، ومبغض يحمله بغضي على أن يُبْهتني، ألا إنّي لستُ بنبيٍّ ولا يُوحَى إليَّ، ولكنّي أعمل بكتاب الله وسنة نبيّه ما استطعت، فما أمرتكم من طاعة الله فحقّ عليكم طاعتي فيما أَحْبَبْتُم أو كَرِهْتُم»: «تو همانند عیسی÷ هستی. یهود خیبر از کینه به دل داشتند به همین دلیل به مادرش بهتان و اتهام زدند. مسیحیان او را دوست داشتند و او را به جایگاهی رساندند که حق و مناسب او نبود. [امام علی فرمود:] بدان که دربارۀ من دو گروه گمراه می‌شوند: دوستدار و طرفدار افراطی که درباره آنچه در من وجود ندارد افراط می‌کند. و مخالف کینه‌توز افراطی که بغض و کینه من او را بدان جهت می‌کشاند که به من اتهام و تهمت وارد سازد. بدانید که من پیامبر نیستم و بر من وحی نازل نمی‌شود. اما من به اندازه‌ای که می‌توانم به کتاب خدا و سنت پیامبرش عمل می‌کنم. پس هر آنچه را که از اطاعت پروردگار به شما دستور دادم، [عمل کردن بدان] بر شما واجب می‌شود. خواه آن را دوست داشته باشید یا نپسندید» [۱۱۹].

بلکه حتی تهدید او÷ دربارۀ کسانی که در زمینه اعتقاد به ایشان غلو می‌کنند و او را به جایگاهی بالاتر از آنچه حق ایشان است می‌رسانند، شدیدتر می‌شود و می‌فرماید: خدایا من از غالیان مبرا هستم همچنان‌که عیسی‌بن مریم علیهماالسلام نیز از مسیحیان برائت می‌جست. خدایا آن‌ها را شکست بده و خوار گردان و هیچکدام از آنان را یاری مفرما [۱۲۰].

این امری است که امامان دیگر از ائمه اهل بیتنسبت بدان هوشیاری داشته‌اند و دربارۀ آن تذکر داده‌اند و سخنان ایشان در این باره فراوان است.

امام صادق÷ می‌فرماید: بدترین مخلوقات خداوند غالیان هستند که عظمت خداوند را کوچک جلوه می‌دهند و ادعای خدایی بندگان خداوند را می‌کنند. به خدا غالیان از یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و مشرکان بدترند [۱۲۱].

این هشدار جدی از سوی ائمهما را به تحقیق و جستجو دربارۀ اساس غلو و منشأ آن وادار می‌کند که امام صادق÷ این امر را بیان فرموده‌اند.

از ابان بن عثمان روایت شده است که از امام صادق÷ شنیدم که فرمود: خداوند عبدالله بن سبأ را لعنت کند. زیرا او ادعا می‌کرد امیرالمؤمنین خداست. اما به خدا قسم امیرالمؤمنین، بنده‌ای فرمانبردار و مطیع بود. وای بر کسی که بر ما دروغ ببندد. گروهی از مردم دربارۀ ما سخنانی می‌گویند که ما دربارۀ خودمان نمی‌گوییم. ما از آن‌ها به خداوند پناه می‌بریم. ما از اعمال آن‌ها برائت می‌جوییم و به خدا پناه می‌بریم [۱۲۲].

مسأله علاقه شدید بعضی از پیروان ائمهبدیشان و افراط ناشی از آن، از نظر و عنایت آن بزرگواران به دور نبوده است.

ابن أبی نجران به روایت از عبدالله به نقل از امام صادق÷ ذکر می‌کند که امام فرمود: «ما اهل بیت بسیار راستگو هستیم. اما دروغگویانی بر ما دروغ می‌بندند و صداقت ما به وسیلۀ نسبت یافتن دروغ‌های آنان به ما از بین می‌رود» [۱۲۳].

باید همواره به یاد داشته باشیم که امامان اهل بیت به رحمت خداوند امیدوارند و از عذاب او بیمناکند. آنان همواره خداوند را می‌خوانند. آن‌ها بر دیگران هیچ‌گونه برتری ندارند. امام جعفر صادق÷ می‌فرماید: به خدا قسم ما فقط بندگانی هستیم که خداوند ما را آفریده و برگزیده است ما نمی‌توانیم که نفع یا زیان برسانیم. چنان‌چه لطفی شود از کرم و رحمت اوست، و چنان‌چه شکنجه شویم به علت گناهانمان است. به خدا ما در برابر خداوند هیچ حجت و برهانی نداریم و در برابر خداوند و در پیشگاه او هیچ مصونیت و برائتی نداریم. ما بی‌تردید می‌میریم و در قبر دفن می‌شویم و در روز قیامت زنده می‌شویم و در محشر می‌ایستیم و از ما بازخواست می‌شود. وای بر آنان! آن‌ها را چه شده است؟ لعنت خداوند بر آنان باد.

آنان خدا، پیامبرص در قبرش، امیرالمؤمنین، فاطمه، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر – صلوات الله علیهم – را اذیت کردند. من در محضر شما شهادت می‌دهم که من مردی هستم که از نسل رسول اللهص به دنیا آمده‌ام. من از سوی خداوند هیچ برائتی ندارم. چنان‌چه از او اطاعت کنم به من رحم می‌نماید، و در صورتی که از فرمان او سرپیچی کنم، مرا به وسیلۀ عذاب شدیدی شکنجه خواهد کرد [۱۲۴].

[۱۱۴] نوا در الراوندی (۱۶). [۱۱۵] نگا: تفسیر نور الثقلین (۳/۴۳۵)، بحارالأنوار (۶۱/۵۲)، قصص‌الأنبیاء للجزائری (۴۳۸)، المناقب (۴/۱۳۸). [۱۱۶] الأنوار النعمانیة (۱/۳۱)، بحارالأنوار (۲۶/۵). [۱۱۷] بحارالأنوار (۲۵/۲۸۵). [۱۱۸] شرح نهج‌البلاغة (۸/۱۱۲)، بحارالأنوار (۲۳/۳۷۲). [۱۱۹] بحارالأنوار (۳۵/۳۱۷)، العمده (۲۱۱). [۱۲۰] بحارالأنوار (۲۵/۲۸۴)، امالی طوسی (۶۵۰)، مناقب (۱/۲۶۳). [۱۲۱] منبع پیشین. [۱۲۲] بحارالأنوار (۲۵/۲۸۶). [۱۲۳] بحارالأنوار (۲۵/۲۸۷). [۱۲۴] رحال الکشی (۲۲۵ و ۲۲۶).