عقیده اهل بیت علیهم السلام

فهرست کتاب

۶- شفاعت

۶- شفاعت

از انواع دعاهایی که در روایات ذکر شده است شفاعت می‌باشد، که عبارت از واسطه‌گری برای فرد دیگر برای جلب منفعت یا دفع ضرر می‌باشد.

شفاعت حقیقت دارد. فرد مسلمان عقیده دارد که پیامبرص برای کسانی که اعمال خیر و شرشان برابر است و کسانی که شایسته دخول در آتشند شفاعت می‌کند که وارد بهشت شوند. همچنین مسلمان معتقد است که فرشتگان، و شهدا دربارۀ خانواده‌هایشان شفاعت می‌کنند. روزه، قرآن خواندن و ... برای صاحبانشان شفاعت می‌نمایند.

بدان که شفاعت دو شرط دارد که باید هر دو عملی شوند تا در روز قیامت آن خواسته عملی گردد:

شرط اول: اذن پروردگار:

خداوند می‌فرماید: ﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩[طه: ۱۰۹].

«در آن روز شفاعت [هیچ کسی] سودی نمی‌بخشد، مگر [شفاعت] کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد».

محمدباقر ناصری می‌گوید:

خداوند – سبحانه – قیامت را بدین‌گونه وصف می‌کند که مردم از صدای منادی پروردگار که در صور می‌دمد و همان اسرافیل است پیروی می‌کنند، و دعای دعاکننده هیچ انحرافی ندارد، و کسی از آن عدول نمی‌کند. در آنجا همه صداها در برابر عظمت پروردگار به سکون و سکوت می‌افتند. پس جز نجوایی از آنان چیزی برنمی‌آید. و در آن روز شفاعت هیچ کس فایده و نفعی ندارد مگر آن کسی که خداوند به او اجازه شفاعت بدهد و از گفتار او راضی باشد مانند پیامبران، اولیا، صدّیقان و شهدا [۱۵۳].

بلکه خداوند – سبحانه – نفی می‌کند به اینکه هیچ مخلوقی جز بعد از اذن پروردگار کمترین و کوچکترین حق شفاعتی را داشته باشد. خداوند می‌فرماید: ﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ[البقرة: ۲۵۵].

«کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟».

ابوجعفر طوسی می‌نویسد: هیچ کدام از کسانی که حق شفاعت دارند در روز قیامت جز پس از آنکه خداوند در آن امر بدان‌ها اجازه و دستور می‌دهد، شفاعت نمی‌کنند. اما اینکه کسی بدون اجازه اقدام به شفاعت نماید – چنان‌که در دنیا مرسوم است – در قیامت وجود ندارد [۱۵۴].

واحسرتا بر کسی که گمان می‌کند مخلوقی می‌تواند بدون اذن پروردگار برای او شفاعت یا او را یاری کند.

خداوند فرموده است: ﴿لَيۡسَ لَهُم مِّن دُونِهِۦ وَلِيّٞ وَلَا شَفِيعٞ لَّعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ ٥١[الأنعام: ۵۱].

«(روزى که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت‏کننده‏اى جز او ( خدا) ندارند؛ شاید پرهیزگارى پیشه کنند».

محمد سبزواری نجفی می‌گوید:

خداوند ولایت را فقط از آن خود دانسته است. به علاوه در قرآن که شفاعت را با صیغه مبالغه آورده تا مردم بدان اهتمام بیشتری پیدا کنند، به خداوند اختصاص پیدا کرده است. علیرغم اینکه پیامبرص و اهل بیت بزرگوارش شفاعت می‌کنند اما این امر پس از اذن پروردگار انجام می‌پذیرد [۱۵۵].

سید محمد حسینی شیرازی می‌نویسد:

منظور از این آیه آن نیست که خداوند شفاعت می‌کند. زیرا شفاعت او بی‌معناست. بلکه مقصود آن است که شفاعت در دست اوست. بنابراین هیچ کس جز با اجازۀ او شفاعت نمی‌کند [۱۵۶].

شرط دوم: رضایت از شفاعت‌کننده و فردی که دربارۀ او شفاعت می‌شود:

خداوند می‌فرماید: ﴿۞وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ ٢٦[النجم: ۲۶].

«و چه بسیار فرشتگان آسمان‌ها (با آن مقام و منزلت‌شان) شفاعت آن‌ها سودى نبخشد مگر پس از آنکه خدا براى هر کس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد!».

سید محمد طباطبایی می‌نویسد:

تفاوت میان اذن و رضایت آن است که اذن عبارت از عدم وجود مانع از سوی اجازه دهنده است و رضایت همراهی نفس فرد با آن امر و نداشتن مخالفت است.

شاید درباره امری اذن بدون رضایت وجود داشته باشد. اما رضایت جز با وجود بالفعل یا بالقوه إذن امکان‌پذیر نیست. در سیاق آیه آمده است که عقیده مشرکان و بت‌پرستان اینکه فرشتگان از سوی خودشان و به صورت مستقل از خداوند – سبحانه – دارای شفاعت باشند، و این امکان ندارد. پس این امر مطلقاً به خداوند – تعالی – تعلق دارد. بلکه فقط کسانی شفاعت می‌کنند که خداوند بزرگ به آن‌ها اجازه شفاعت داده باشد، و از این امر راضی باشد. بنابراین منظور از ﴿لِمَن يَشَآءُۚفرشتگان هستند و آیه بدین معنی است که شفاعت بسیاری از فرشتگان آسمان‌ها تأثیری ندارد جز پس از آنکه خداوند به هر کدام از آن‌ها که بخواهد اجازه بدهد، و از آن امر رضایت داشته باشد [۱۵۷].

این شفاعت ارزشمند برای هر مخلوقی نیست. بلکه فقط گروه معینی دارای این حق هستند.

خداوند تعالی می‌فرماید: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨[المدثر: ۴۸].

«از این رو شفاعتِ شفاعت‌کنندگان به حال آن‌ها سودی نمی‌بخشد».

میر سیدعلی حائری طهرانی می‌گوید: حتی اگر همه پیامبران و فرشتگان بخواهند برای آن‌ها شفاعت ‌کنند این کار بدیشان سودی نمی‌رساند، منظور این نیست که آن‌ها برایشان شفاعت نمی‌کنند. زیرا شفاعت به اذن پروردگار و به جا بودن آن بستگی دارد. چنان‌چه از سوی کسی که بدو اجازه داده شده برای کسی که قابلیت و شایستگی آن را دارد انجام شود، مقبول می‌شود. کفار شایستگی شفاعت را ندارند. بنابراین کسی اجازه شفاعت برای آن‌ها را ندارد، و کسی هم برای آنان شفاعت نمی‌کند، و در حقیقت چنان‌چه شفاعتی هم صورت بگیرد بی‌فایده است [۱۵۸].

محمدباقر ناصری می‌نویسد: شفاعت پیامبران و فرشتگان به کفار سودی نمی‌بخشد. شفاعت فقط برای مؤمنان مُوحِّد است [۱۵۹].

هر شفاعتی فقط در اختیار خداوند است و تنها در صورتی انجام می‌پذیرد که ایشان به کسی که شفاعت می‌کند اجازه دهد. خداوند می‌فرماید: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٤٤[الزمر: ۴۴]. «بگو: «تمام شفاعت از آن خداست».

محمد سبزواری نجفی می‌نویسد: هیچ کس جز با اجازه و اذن او شفاعت نمی‌کند، و هیچ کس حق شفاعت ندارد بلکه همه شفاعت از آن اوست. کسی که این‌گونه است، نمی‌تواند درباره امورش جز با اذن و رضایت او سخن بگوید. زیرا زمام همه امور در اختیار اوست [۱۶۰].

سید محمدتقی مدرسی می‌نویسد: انسان گمان می‌کند که می‌تواند با توکل بر آن شفیعان از زیر بار مسؤولیت شانه خالی کند و با این کار مسؤولیت گمراهی و انحرافی را که بدان دچار شده‌اند متوجه آن‌ها می‌کنند. مثلاً فردی مسؤولیت انحراف و گمراهی‌اش را به پدر و مادر یا حکومت یا جامعه نسبت دهد. اما خداوند اندیشه شفاعت را به طور مطلق ردّ می‌کند و می‌فرماید: ﴿أَوَلَوۡ كَانُواْ لَا يَمۡلِكُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَعۡقِلُونَ ٤٣[الزمر: ۴۳].

«آیا (از آن‌ها شفاعت مى‏طلبید) هر چند مالک چیزى نباشند و درک و شعورى براى آن‌ها نباشد؟!».

یعنی آن‌ها قادر به رساندن نفع یا ضرر نبوده و اختیار مرگ و زندگی یا امور بسیار کوچک‌تر از آن را در اختیار ندارند. زیرا همه حکومت و فرمانروایی از آن خداوند – جلّ وعلا – است؛ ﴿وَلَا يَعۡقِلُونَ ٤٣: «و فهم و شعوری ندارند». زیرا چنان‌چه عقلی داشتند به آنچه برخلاف رضایت پروردگار است امر نمی‌کردند. بنابراین آن‌ها هیچ توان و علمی ندارند و کسی که چنین باشد هرگز شفیع نخواهد بود.

شفاعت‌کننده حقیقی فقط خداوند است که اراده و اختیار همه چیز در اختیار اوست، و چنان‌چه گروه دیگری وجود داشته باشند که شفاعت ‌کنند، بی‌تردید با اجازه او شفاعت می‌کنند. چنان‌چه انسان بخواهد از عذاب الهی بگریزد باید فقط به خدا پناه ببرد. زیرا جز او هیچ پناهگاه دیگری وجود ندارد. همه ما از خداوند می‌ترسیم، و هرگز جز خداوند آمرزنده‌ای برای گناهان مان نخواهیم یافت. انسان عادت دارد هرگاه مرتکب گناهی شد، برای توجیه آن بهانه‌تراشی می‌کند، یا برای خود شفیعی می‌سازد، و گمان می‌کند که او را از گناهش نجات خواهد داد. خداوند به او می‌گوید: چرا به این سو و آن سو می‌روی؟ به سوی من بیا. حتی اگر گناهکار هستی بیا. پس فقط من آن کسی هستم که تو را از گناهت نجات می‌دهم، نه آن شفاعت‌کنندگان و آن توجیهات و دلیل‌تراشی‌ها. پس در حقیقت فقط خداوند شفیع است. زیرا او حاکم مطلق آسمان‌ها و زمین است. اوست که امور جهان را اداره می‌کند، و بازگشت به سوی اوست، آنجا که حساب دقیق و پاداش کامل در نزد اوست [۱۶۱].

با این وجود ما بسیاری از مردم را مشاهده می‌کنیم که به مرقد و بارگاه اولیا و افراد صالح و نیکوکار سفر می‌کنند و از آن‌ها نیازهایشان را می‌طلبند و به وسیله شفاعت و محبت آن افراد نیکوکار به خداوند نزدیک می‌شوند و(به گمان خودشان) نیازهایشان را برآورده می‌کنند. آنان فراموش کرده‌اند که میان خداوند و بندگان هیچ واسطه‌ای وجود ندارد. بلکه باید خداوند را مستقیماً و بدون واسطه خواند تا مشکلات را از پیش رو بر دارد، و به سخن افراد درمانده پاسخ دهد، و نیازشان را برآوره نماید، یا به علت وجود حکمتی از جانب ذات اقدس الهی، اجابت آن دعا به تأخیر افتد. یا اینکه اجابت آن را به روز قیامت واگذارد. یا اینکه بلا و شری را مانند آنچه برای دفع آن دعا می‌نموده است، از او دفع نماید.

دعا کردن و خواندن خداوند در همه حالت‌های فوق، عبادت است. خداوند می‌فرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠[غافر: ۶۰].

«پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم! کسانى که از عبادت من تکبر مى‏ورزند به زودى با ذلت وارد دوزخ مى‏شوند!».

خداوند در این آیه دعا را عبادت نامیده است. پس وضعیت آنانی که به سوی مزار و قبور مردگان، اولیا، صالحان و ... سفر می‌کنند دقیقاً مانند مسیحیانی است که عیسی÷را شفیع خود قرار می‌دهند و او را می‌پرستند و اعراب جاهلی که به وسیلۀ ضریح و مجسمۀ افراد نیکوکار به خداوند تقرب می‌جستند و آن‌ها را شفیع خود قرار می‌دادند.

خداوند این گروه از مردم را چنین وصف نموده است: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ[یونس: ۱۸].

«آن‌ها غیر از خدا، چیزهایى را مى‏پرستند که نه به آنان زیان مى‏رساند، و نه سودى مى‏بخشد؛ و مى‏گویند: این‌ها شفیعان ما نزد خدا هستند!».

خداوند این عقیده آنان را اشتباه دانسته و فرموده است: ﴿قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨[یونس: ۱۸].

«بگو: «آیا خدا را به چیزى خبر مى‏دهید که در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتایانى که قرار مى‏دهند».

یعنی خداوند به واسطه و شفاعت کننده نیاز ندارد تا نیازهای مردم را به سوی او ببرند. زیرا هیچ امری از امور بندگان از علم او مخفی نمی‌ماند. بلکه خداوند واسطه قراردادن اولیا و صالحین و ... را از سوی بندگان اشتباه و حرام می‌داند. واسطه‌هایی که خود قادر به جلب نفع، یا دفع ضرر از خود نمی‌باشند. بلکه آنان از خوف و بیم عذاب خداوند و امید به وسیلۀ اعمال نیکشان بدو تقرب می‌جستند. خداوند می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا ٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧[الإسراء: ۵۶- ۵۷].

«[ای پیامبر به مشرکان] بگو: «کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مى‏پندارید، بخوانید! آن‌ها نه مى‏توانند مشکلى را از شما برطرف سازند، و نه تغییرى در آن ایجاد کنند. کسانى را که آنان مى‏خوانند، خودشان وسیله‏اى (براى تقرب) به پروردگارشان مى‏جویند، وسیله‏اى هر چه نزدیکتر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او مى‏ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است».

حاج سلطان جنابذی می‌نویسد:

آنان بت‌ها و ستارگانی را که نمی‌توانند هیچ سود یا زیانی به آن‌ها برسانند، همانند بندگان می‌پرستند. همچنین آنان از اندیشه‌ها و آرا و شیطان به طور تقلیدی پیروی می‌کنند. همچنین از کسانی که خداوند آن‌ها را به رهبری دنیوی و اخروی آنان منصوب ننموده است. آنانی که می‌دانند که اطاعت کردن عبادت است و منظور از نفی نفع و ضرر نفی آن چیزی است که نفع و ضررش می‌پندارند از آنچه بدون توجه به عبادت‌هایشان به امور دنیایی‌شان مربوط می‌شود. در غیر این صورت پرستش آن کاملاً بدانها زیان می‌رساند. آن‌ها می‌گویند: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ[یونس: ۱۸]. «اینان شفیعان ما نزد پروردگار هستند».

همچنین بت‌پرستان نیز می‌گویند: بت‌ها در پیشگاه خداوند برای ما شفاعت می‌کنند. همچنین بیشتر صائبین می‌گویند: ستارگان شفیعان ما در پیشگاه پروردگار هستند. گروهی از آنان نیز معتقدند که شفاعت از گذشته در میان خدایان بوده است. زرتشتیان می‌گویند: آتش برای ما در پیشگاه خدا، شفاعت می‌کند. کسانی که از رهبران ساختگی دینی پیروی می‌کنند معتقدند آن‌ها واسطه میان ما و پروردگار و وسیله تقرب و نزدیکی ما به خداوند هستند. حال آنکه آن‌ها وسیله و واسطه شیطان و سبب نزدیک شدن به جهنم و آتش هستند [۱۶۲].

محمد سبزواری نجفی می‌گوید:

آن‌ها ادعا می‌کنند که به وسیله عبادت کردن آن بت‌ها و ... به خداوند نزدیک می‌شوند، و آن بت‌ها در پیشگاه خداوند برایشان شفاعت می‌کنند، و اینکه خداوند به آنان اجازه عبادت آن‌ها را داده است، و روز قیامت شفاعت آن‌ها را قبول می‌کند. آنان با آن عقیده باطل و زشتشان گمان می‌کنند که عبادت خداوند از طریق آن بت‌ها باعث تکریم و تعظیم بیشتر خداوند می‌شود. بنابراین زشتی عقیده و عمل در آن‌ها جمع شده است [۱۶۳].

آنچه بیان شد، همه آن سخنی بود که باید دربارۀ عقیده صحیح پیرامون مسأله شفاعت بیان می‌شد. از خداوند می‌خواهیم که ما را شایسته آن قرار بدهد تا ما را از آتش دوزخ برهاند. ای کسی که دوستدار پیامبرص و اهل بیت بزرگوارش هستی آیا شفاعت را از خداوند که همه چیز در اختیار اوست می‌خواهی، یا از کسانی که توانایی انجام هیچ عملی را حتی برای خودشان ندارند؟

[۱۵۳] مختصر مجمع‌البیان (۲/۳۲۰). [۱۵۴] تفسیر التبیان فی تفسیر القرآن (۲/۳۰۸). [۱۵۵] الجدید فی تفسیرالقرآن (۳/۳۴). [۱۵۶] تقریب القرآن (۷/۹۲). [۱۵۷] المیزان فی تفسیرالقرآن (۱۹/۴۱)، نگا: تفسیر جامع‌الجوامع (۴/۶۲۰)، کنزالدقائق (۲۱/۴۹۷)، مقتنیات الدرر (۱۰/۲۷۲)، الجدید (۷/۴۹). [۱۵۸] تفسیر مقتنیات الدرر (۱۱/۲۹۹). [۱۵۹] مختصر مجمع‌البیان (۳/۴۹۶). [۱۶۰] تفسیرالجدید (۶/۱۷۱)، نگا: تفسیر التبیان (۹/۳۳). [۱۶۱] تفسیر من هدی القرآن (۱۱/۴۹۸). [۱۶۲] تفسیر بیان السعادة (۲/۲۹۶). [۱۶۳] تفسیرالجدید (۳/۴۱۱).