بخش دوم: اهمیت ایمان به قضا و قدر
فرد مسلمان به قضا و قدر الهی و حکمت و مشیت پروردگار اعتقاد دارد. همچنین معتقد است که در جهان یا اعمال بندگان جز پس از علم و تقدیر خداوند امری اتفاق نمیافتد و خداوند – تعالی – در قضا و قدرش عادل و در تدبیر و تصرف حکیم است و حکمت او تابع مشیت و ارادۀ اوست. هر آنچه بخواهد و اراده کند اتفاق میافتد، و هر آنچه را که اراده نکند روی نخواهد داد. هیچکس جز با کمک او هیچ نیرو و توانی ندارد.
رسول خداص میفرماید: «لا يؤمن أحدُكم حتى يؤمن بالقدر خيره وشرّه وحلوه ومرّه»: «هیچ کدام از شما مؤمن نخواهید بود مگر اینکه به قضا و قدر الهی اعم از خیر و شرّ و تلخ و شیرین آن معتقد باشد» [۱۷].
امیرالمؤمنین÷ میفرماید: «هر امتی مجوسیانی دارد. مجوس این امت کسانی هستند که معتقدند قضا و قدری وجود ندارد» [۱۸].
امام موسی کاظم÷ برای یکی از پیروانش معنای قضا و قدر را به طور کامل بیان نمود و فرمود: هیچ امری اتفاق نمیافتد مگر اینکه خداوند آن را اراده، تقدیر و تعیین نماید. آن فرد میگوید از امام پرسیدم: معنی «شاء» چیست؟ فرمود: شروع کردن فعل. گفتم: معنی قدر چیست؟ فرمود: به معنای تعیین کردن طول و عرض شیء میباشد. گفتم: «قضا» یعنی چه؟ فرمود: چنانچه حکمی را اراده کند آن را عملی کند. این امری است که هیچ بازگشتی ندارد [۱۹].
بدان که ایمان به قضا و قدر الهی شامل ۴ امر است که هیچ کدام از آنها قابل تفکیک از دیگری نیست. این امور عبارتند از:
اولاً: ایمان به اینکه خداوند به جزئیات و کلیات همه امور از ازل تا ابد کاملاً عالم و آگاه است. این علم شامل اموری است که به افعال خداوند و اعمال بندگان مربوط میشود.
خداوند میفرماید: ﴿وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا ٩٨﴾[طه: ۹۸].
«و علم او همه چیز را فرا گرفته است».
ثانیاً: ایمان به اینکه خداوند مقادیر خلق و آفرینش را در لوح محفوظ در نزد خودش تعیین کرده است. افرادی که در جستجوی خوشبختی و سعادت و پیروی درست از پیامبرص و اهل بیت گرانقدرش† هستند به این امر ایمان دارند که خداوند – سبحانه – قبل از اینکه آفرینش را بیافریند همه آنچه را اتفاق افتاده و روی خواهد داد میداند، و علم او شامل همه چیز میشود. در ملک او همه امور با علم او انجام میشود، و هیچ عملی که از بندهای سر میزند بر او پوشیده نیست. حتی خداوند قبل از اینکه آن بنده، عمل را انجام بدهد، از آن آگاه است، و این امر نشانهای بر احاطه کامل علم او بر همه چیز است.
این علم ازلی در لوح محفوظ در نزد او در آسمانهای بلندمرتبه تدوین شده است.
خداوند – سبحانه و تعالی - میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٧٠﴾[الحج: ۷۰].
«آیا نمىدانستى خداوند آنچه را در آسمان و زمین است مىداند؟! همه اینها در کتابى ثبت است (همان کتاب علم بىپایان (اللوح المحفوظ) پروردگار)؛ و این بر خداوند آسان است».
امینالدین ابوعلی طبرسی میگوید: این امر دلجویی از پیامبرص در برابر آزار و اذیتی بود که از سوی مشرکان دریافت میکرد. یعنی چگونه ممکن است که اعمال آنها از دید خداوند پنهان بماند. حال آنکه او با دلیل میداند که خداوند – سبحانه – همه اموری را که در آسمانها و زمین روی میدهد، میداند و این امور را قبل از انجام شدن در لوح محفوظ نوشته و ثبت کرده است و حفظ، اثبات و احاطه بر آن برای او آسان است [۲۰].
خداوند – تعالی – میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٢٢﴾[الحدید: ۲۲].
«هیچ مصیبتى در زمین (مانند: قحط باران، ضعف گیاهان، نقص میوهها)، و نه در وجود شما (مانند: آفتها، بیماریها، رنجها، فقر) روى نمىدهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه آن(زمین، مصیبت، مردم) را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است».
امینالدین ابوعلی طبرسی میگوید: «ما أصابَ من مصیبه»یعنی هر مصیبتی همانند نباریدن باران و کمبود باران و کم شدن میوهها و «لا في أنفسکم»و بیماریها و از دست دادن فرزندان در میان شما اتفاق میافتد، «إلاّ في کتابٍ»بیتردید در لوح محفوظ ثبت و ذکر شده است «من قبل أن نبرأها»:قبل از آفرینش نفسها [این امر به وقوع پیوسته است] یعنی: خداوند – تعالی– قبل از آفرینش نفسها در لوح محفوظ ثبت کرده است تا فرشتگان برای اثبات عالم به ذات بودن و حقائق اشیاء به آن استدلال کنند [۲۱].
خداوند – تعالی – میفرماید: ﴿قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِكُلِّ شَيۡءٖ قَدۡرٗا ٣﴾[الطلاق: ۳].
«خداوند برای هر چیزی زمان و اندازهای را قرار داده است».
امینالدین طبرسی میگوید: یعنی خداوند برای هر چیزی میزان و زمانی را تعیین کرده است و این آیه به واجب بودن توکل بر خداوند اشاره دارد. زیرا از آنجایی که خداوند میزان و زمان هر چیزی را میداند، چیزی جز تسلیم در برابر آن و تفویض امور به او باقی نمیماند [۲۲].
کاشانی دربارۀ آیه: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾[التغابن: ۱۱]. مینویسد: یعنی هر امری فقط با تقدیر و مشیت او انجام میشود [۲۳].
سید عبدالله شبر مینویسد: یعنی هر امری با قضا و علم او انجام میشود [۲۴].
سیدمحمد حسینی شیرازی میگوید: خداوند – سبحانه – تنها کسی است که میزان امور را تقدیر میکند و چنانچه تقدیر او نبود هیچ امری در جهان روی نمیداد [۲۵].
ناصر مکارم شیرازی مینویسد: حوادثی که روی میدهد همگی به اذن خداوند میباشد و هرگز هیچ امری خارج از اراده او نیست این همان معنی توحید افعالی است. علت اینکه در ابتدا از مصائب سخن به میان آورده است این است که انسان همواره از اراده خداوند آن را دریافت میکند و فکر او را به خود مشغول میسازد. هنگامی که میگوییم این امر به ارادۀ خداوند انجام شده است قصد ما اراده تکوینی خداوند است نه اراده تشریعی [۲۶].
از حمدان بن سلمان روایت شده است که گفت: به امام رضا÷ نامه نوشتم و در آن دربارۀ افعال بندگان سؤال نمودم که آیا اعمال بندگان مخلوق است یا خیر؟ امام در جواب من نوشت: افعال و اعمال بندگان دو هزار سال قبل از آفرینش در علم خداوند بزرگ تعیین و مقدّر شده است [۲۷].
از امیرالمؤمنین علی÷ روایت شده است که گفت: پیامبر خداص فرمود: «إنَّ الله عزّ وجلّ قدَّر المقادير ودبّر التدابير قبل أن يخلق آدم بألفي عامٍ»:«خداوندﻷدو هزار سال پیش از آنکه آدم را خلق کند مقادیر [امور و اشیاء] را تعیین و امور را تدبیر فرموده است» [۲۸].
از امام صادق÷ روایت شده است که فرمودند: اولین چیزی که خداوند آفرید قلم بود سپس به او امر فرمود: بنویس. سپس [قلم] همه آنچه را که بود و تا روز قیامت خواهد بود، نوشت [۲۹].
از ابن عباس روایت شده است که گفت: اولین چیزی که خداوند آفرید، قلم بود سپس بدان امر فرمود تا همه آنچه را که تا روز قیامت خواهد بود، بنویسد و [نوشته] و کتاب در نزد او بود. سپس خواند: ﴿وَإِنَّهُۥ فِيٓ أُمِّ ٱلۡكِتَٰبِ لَدَيۡنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ٤﴾[الزخرف: ۴].
«و آن در «امالکتاب» (لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است» [۳۰].
میر سیدعلی حائری مینویسد: پیامبرص (چهل یا چهل و پنج شب پس از استقرار یافتن نطفه در داخل رحم فرشتگان بر آن وارد میشوند و میپرسند: آیا این فرد خوشبخت است یا بدبخت؟ پس آن دو فرشته مینویسند. میپرسد: خدایا آیا این نطفه مرد خواهد بود یا زن؟ آن دو فرشته نیز مینویسند و اعمال، روزی و اجل او را تعیین کرده و مینویسند. سپس اوراق را جمع کرده و چیزی از آن کم یا بر آن افزوده نخواهد شد. سپس آن فرشته میپرسد خدایا این نوشته را چه کار کنم؟ خداوند میفرماید: او را بر گردنش تا زمان مرگش آویزان کن.
من [۳۱]معتقدم که این امر با اختیار بنده در زمینه صلاح و فساد تناقضی ندارد و به معنای جبر در زمینه خوشبختی یا بدبختی نیست. زیرا هدف از این نوشته نمایاندن علم خود به آن فرشته میباشد. و این نوشته به معنای مجبور کردن به انجام آن افعال نیست. بلکه هدف تنها بیان علم پیشین خداوند دربارۀ سرنوشت فرد است. برای بیان مطلب مثالی میزنیم. شما با شناخت ضمیر و نیت درونی پادشاه میدانید که او فردا دستور مرگ زید را که یک سارق است صادر خواهد کرد. بنابراین به پسرتان میگویید که فردا زید کشته خواهد شد و چنین رخ خواهد داد و فردای آن روز پادشاه دستور کشتن زید را صادر میکند و زید کشته میشود. آیا اینکه شما خبر مرگ و کشته شدن او را به فرزندتان دادهاید سبب مرگ زید شده است، یا اطلاع دادن امر به او از موجبات قتل زید است؟ این امر نیز چنین است و مثال نیز با واقعیت همخوانی دارد. خداوند – تعالی – به فرشته دستور میدهد که براساس علم پیشین و سُبَق او امور را بنویسد، نه اینکه برای او سعادت یا شقاوت اجباری را بنویسد. بلکه در امور تکوینی از جمله، مرد یا زن بودن، طول قامت و ... به علت وجود حکمت الهی جبر وجود دارد. اما اعمال صادره از انسان براساس اراده او اختیاری است. بلکه تنها عامل اصلی و انگیزه به وجود آمدن آنها میل و اراده انسان میباشد [۳۲].
ثالثاً: ایمان به اینکه همه کائنات خواه در امور مربوط به افعال پروردگار یا اعمال مخلوقات تحت فرمان و مشیت الهی هستند.
خداوند میفرماید: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٩﴾[التکویر: ۲۹].
«و شما اراده نمیکنید مگر این که خداوند ـ پروردگار جهانیان ـ اراده کند و بخواهد».
سیدمحمدحسین فضلالله مینویسد: ممکن است در نهادتان در خلال عناصر اختیار دارای حرکت ارادۀ ذاتی باشید. اما ارادۀ شما در تقدیر نظام هستی که اشیاء پیرامون آن در حرکتند تابع اراده الهی است. پس بنده دارای استقلال مطلق از خداوند نمیباشد. حتی در چهارچوب آزادیاش به شیوه دیگری تابع اراده الهی است [۳۳].
خداوند میفرماید: ﴿وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ ٢٧﴾[ابراهیم: ۲۷].
«و خداوند هرچه بخواهد انجام میدهد».
سید عبدالله شبر مینویسد: یعنی خداوند هر عملی را از جمله تأیید و تثبیت فرد مؤمن و رها کردن کافر به همراه کفرش انجام میدهد [۳۴].
محمدحسین فضلالله مینویسد: یعنی خداوند در زندگی انسان و امور مردم هر عملی را که حکمت آن را ایجاب و اقتضا مینماید، انجام میدهد. زیرا اوست که هیچ چیزی نمیتواند اراده او را ردّ نماید. هرگاه او چیزی را اراده نماید، انجام میشود [۳۵].
خداوند میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَسَلَّطَهُمۡ عَلَيۡكُمۡ﴾[النساء: ۹۰].
«و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلط مىکند».
شیخ محمد سبزواری نجفی میگوید: این آیه نشان دهنده توانایی و قدرت الهی است. پس چنانچه انجام امری را اراده نماید، بیتردید آن را انجام خواهد داد و آنها را مجبور میکرد با شما بجنگند ... اما خداوند چنین اراده نفرمود. بلکه در دل آنها ترس و بیم را به وجود آورد [۳۶].
محمد جواد مغنیه مینویسد: بیتردید خداوند به وسیله اراده تکوینیاش در هیچکدام از امور مردم و مسلمان دخالت نمیکند. اما خداوند آنها را به وسیله بیطرفیشان از این امر بازداشت. پس عبارت ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَسَلَّطَهُمۡ عَلَيۡكُمۡ﴾[النساء: ۹۰]. بدین معناست که اگر خداوند اراده میکرد به آنها در برابر شما جرأت میداد و ترس از شما را در دل آنها به وجود نمیآورد تا آنها مجبور به فرار و ترک شما شوند. این امر جزو اراده تکوینی نیست بلکه اگر بتوان این تعبیر را صحیح دانست مشیت و اراده توفیقی است [۳۷].
اعمال انسان گوناگون است و براساس آنچه امیرالمؤمنین بیان فرمودهاند، همه این اعمال براساس علم و قضا و قدر الهی انجام میشوند.
از امام حسین÷ روایت شده است که فرمود: شنیدم پدرم امام علی بن ابیطالب÷میفرماید: اعمال سه دستهاند: فرایض (واجبات و فریضهها)، براساس دستور خداوند است، و با رضایت، قضا و قدر و علم او انجام میشوند، فضائل: براساس دستور خداوند نیست. اما شامل رضایت، قضا و قدر و علم او میشوند. اما معاصی: براساس فرمان خدا انجام نمیشوند بلکه جزو قضا و قدر و علم خداوند است و انسان به علت انجام آنها بازخواست میشود [۳۸].
چنانچه فرد مسلمان معنای حقیقی قضا و قدر را بداند، اشکال و شبهه بزرگی در این زمینه از ذهن او رفع میشود.
یونس به روایت از امام رضا÷ میگوید که امام فرمود: ای یونس به عقیده قدریها و جبرگرایان اعتقاد نداشته باش. زیرا قدریها نه به عقیدۀ اهل بهشت اعتقاد دارند، و نه به عقیده اهل آتش، و نه به عقیده ابلیس. بهشتیان میگویند: «سپاس خدایی که ما را به سوی این [راه] هدایت کرده است و اگر خدا ما را راهنمایی نمیکرد هدایت نمیشدیم». همچنین به عقیده اهل آتش و دوزخیان نیز معتقد نیستند زیرا دوزخیان میگویند: «پروردگارا بدبختی و شقاوت بر ما غلبه کرده است». ابلیس نیز گفته است: «پروردگارا تو مرا گمراه کردی.» پس گفتم: سرورم من به عقیده آنان اعتقاد ندارم اما معتقدم که فقط آن چیزی روی میدهد که خداوند اراده نمود و در قضا و قدرش مقدّر نموده باشد. امام فرمود: ای یونس! اینگونه نیست. بلکه فقط آنچه که خداند اراده، و در قضا و قدرش مقدر و براساس مشیت او باشد رخ خواهد داد. ای یونس آیا میدانی مشیت الهی چیست؟ گفتم: خیر. امام فرمود: آن ذکر اول یعنی «لا إله إلاّ الله» است. آیا میدانی اراده چیست؟ عرض کردم: خیر. امام فرمود: قصد انجام هر کاری که بخواهد آن را انجام دهد. آیا میدانی تقدیر چیست؟ گفتم: خیر. فرمود: تعیین حد و حدود اجل، رزق، بقا و فناست. آیا میدانی قضا چیست؟ گفتم: خیر. فرمود: آن به وقوع پیوستن همان امری است که خداوند اراده کرده است. این امر فقط آن چیزی است که خداوند در ذکر اول آن را اراده نموده است [۳۹].
رابعاً: ایمان به اینکه خداوند همۀ ذات، صفات و حرکات [اعمال] مخلوقات را آفریده است. خداوند تعالی میفرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ ٦٢﴾[الزمر: ۶۲].
«خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همه اشیا است».
همچنین خداوند از زبان ابراهیم÷ میفرماید که خطاب به قومش گفت: ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾[الصافات: ۹۶].
«با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایى که مىسازید».
خداوند همچنین میفرماید: ﴿وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِيرٗا ٢﴾[الفرقان: ۲].
«و همه چیز را آفریده است و آن را دقیقاً اندازهگیری و کاملاً برآورد کرده است».
امام رضا÷ خطاب به مأمون مینویسد: «از جمله اسلام خالص این است که [اعتقاد داشته باشی] که خداوند بر هیچ نفسی بیش از اندازه و توان آن تکلیف تعیین ننموده است و افعال بندگان توسط خداوند به وسیلۀ اراده تکوینی خلق شدهاند. خداوند آفریننده همه چیز است و ما به جبر و تفویض اعتقاد نداریم» [۴۰].
[۱۷] التوحید (۳۷۹). [۱۸] بحارالأنوار (۵/۱۲۰). [۱۹] الکافی (۱/۱۵۰)، بحارالأنوار (۵/۱۲۲) و المحاسن (۱/۲۴۴). [۲۰] تفسیر جامع الجوامع (۳/۵۹). [۲۱] تفسیر مجمعالبیان (۵/۲۴۰)، تفسیر شبر (۱/۵۴۰). [۲۲] تفسیر جامعالجوامع (۴/۷۰۶)، نگا: التبیان (۱۰/۳۳)، الجدید (۷/۱۷۸). [۲۳] تفسیر الصافی (۵/۱۸۴)، تفسیرالمعین (۳/۱۵۲۱). [۲۴] تفسیر شبر (۱/۵۵۷)، نگا: تفسیر الجوهر الثمین (۶/۲۲۷). [۲۵] تفسیر تقریب القرآن (۲۸/۱۲۹). [۲۶] تفسیرالأمثل (۱۸/۳۵۵). [۲۷] عیونالأخبار (۱/۱۳۶)، کنزالدقائق (۱۸/۱۳۵)، بحارالأنوار (۵/۲۹)، التوحید (۴۱۶). [۲۸] التوحید (۳۷۶)، بحارالأنوار (۵/۹۳)، عیونالأخبار (۱/۱۴۰)، (۲/۳۱). [۲۹] بحارالأنوار (۵۴/۳۶۶)، تفسیر قمی (۲/۱۹۸). [۳۰] بحارالأنوار (۵۴/۳۷۱). [۳۱] نویسنده تفسیر، یعنی میر سید علی حائری. [۳۲] تفسیر مقتنیات الدرر (۲/۱۶۲)، نگا: بحارالأنوار (۵۷/۳۸۳). [۳۳] تفسیر من وحی القرآن (۲۴/۱۱۱). [۳۴] تفسیر شبر (۱/۲۵۹)، نگا: الجوهرالثمین (۳/۳۵۹). [۳۵] تفسیر من وحی القرآن (۱۳/۱۲۹). [۳۶] تفسیرالجدید (۲/۳۲۲)، نگا: مقتنیات الدرر (۳/۱۵۲). [۳۷] الکاشف (۲/۴۰۲). [۳۸] التوحید(۳۶۹)، بحارالأنوار (۵/۲۹)، عیون الأخبار (۱/۱۴۲)، کشف الغمه (۲/۲۸۸). [۳۹] بحارالأنوار (۵/۱۱۶)، تفسیر قمی (۱/۲۴). [۴۰] بحارالأنوار (۵/۳۰).
الف) نتایج ایمان به قضا و قدر
بیتردید ایمان به قضا و قدر در تصحیح عقیده و ایمان فرد مسلمان تأثیر فراوانی دارد.
از جمله ثمرات آن: آرامش و اطمینان قلب، نداشتن دگرگونی و نگرانی در این دنیاست. زیرا فردی که به قضا و قدر الهی اعتقاد دارد، از عوامل و مشتقاتی در زندگی دچار آنها میشود، تأثیر نمیپذیرد. زیرا ایمان دارد آنچه بدان مبتلا و دچار میشود از سوی خداوند تعیین و مقدّر شده است، و هیچ چیزی نمیتواند آن را بازگرداند.
خداوند میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٢٢﴾[الحدید: ۲۲].
«هیچ مصیبتى در زمین (مانند: قحط باران، ضعف گیاهان، نقص میوهها)، و نه در وجود شما (مانند: آفتها، بیماریها، رنجها، فقر) روى نمىدهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه آن(زمین، مصیبت، مردم) را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است».
به همین دلیل کسی که به قضا و قدر ایمان دارد، احساس آرامش مینماید و شکر پروردگار را به جای میآورد. پیامبرص خطاب به علی÷ فرمود: «هر آنچه که به وسیله آن هدایت مییابی تو را دچار خطا نمیکند، و هر آنچه تو را دچار خطا میکند نمیتواند تو را به راه راست بیاورد.» برخلاف کسی که به قضا و قدر معتقد نیست. زیرا او دچار غم و اندوه میشود تا جایی که دنیا در نظر او تنگ جلوه میکند و تلاش میکند به هر شیوه حتی با خودکشی از آن رهایی یابد.
از ثمرات دیگر ایمان به قضا و قدر میتوان به توانایی مقابله با بحرانها و مشکلات، مواجهه با سختیهای زندگی اشاره کرد که فرد با قلب ثابت و یقین راستینی که مشکلات نمیتواند آن را به لرزه درآورد فرد آنها را تحمل میکند. زیرا او میداند که این دنیا، محل امتحان و آزمایش است. چنانچه خداوند – تعالی – فرموده است: ﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢﴾[الملک: ۲].
«آن کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل میکنید، و او شکستناپذیر و بخشنده است».
همچنین خداوند میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُمۡ حَتَّىٰ نَعۡلَمَ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَنَبۡلُوَاْ أَخۡبَارَكُمۡ ٣١﴾[محمد: ۳۱].
«ما همه شما را قطعا (با فرض کردن جهاد مسلحانه بر شما) مىآزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم».
به همین دلیل پیامبران دچار محنتها و مصائب فراوان شدهاند اما آنها با ایمان راستین و عزم استوار خود به مقابله با آنها پرداختهاند تا اینکه آنها را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند. علت این امر آن بوده است که آنها به قضا و قدر الهی اعتقاد داشتهاند و بدان یادآوری مینمودهاند و همواره این آیه را تکرار مینمودهاند: ﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٥١﴾[التوبة: ۵۱].
«بگو: «هیچ حادثهاى براى ما رخ نمىدهد، مگر آنچه خداوند براى ما نوشته و مقرر داشته است؛ او مولا (و سرپرست) ماست؛ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» [۴۱].
از دیگر ثمرات ایمان به قضا و قدر الهی میتوان به تبدیل شدن مصیبتها و رنجها به پاداش و ناگواریها به اجر و جزای نیک اشاره کرد. خداوند – تعالی – میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَمَن يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ يَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ ١١﴾[التغابن: ۱۱].
«هیچ مصیبتی رخ نمیدهد مگر به اذن خدا، و هرکس به خدا ایمان آورد، خدا قلبش را هدایت میکند، و خداوند به هر چیز داناست».
محمد باقر ناصری مینویسد: هر مصیبتی که شما بدان دچار میشوید به وسیلۀ علم خداوند یا از بین بردن مانع میان شما و کسی که میخواهد آن را انجام دهد بدان دچار میشوید. همچنین گفته شده است که آن امر مخصوص افعال باریتعالی یا آنچه بدان امر میکند میباشد. کسی که به خداوند ایمان داشته باشد و به قضا و قدر او راضی باشد، خداوند قلبش را هدایت میکند تا صبر پیشه کند و جزع و فزع ننماید تا به ثواب دست یابد. گفته میشود: آیه بدین معنی است که خداوند قلب او را هدایت میکند چنانچه به مصیبتی دچار شود، صبر پیشه میکند و در صورتی که به او نعمتی داده شود، شکر نعمت را بجا خواهد آورد، و چنانچه به او ظلم شود، از گناه ظالم در میگذرد [۴۲].
از نتایج دیگر این عقیده میتوان توکل کردن بر پرودگار در هنگام انجام اسباب را برشمرد، به گونهای که فرد بر خود سبب اعتماد و توکل نمینماید. زیرا هر چیزی براساس قضا و قدر الهی انجام میشود. همچنین فرد در صورت رسیدن به هدفش مغرور و متکبر نمیشود. زیرا این امر نعمتی از سوی پروردگار بزرگ است که به وسیلۀ مقدّر کردن اسباب خیر و موفقیت آن را برای او فراهم نموده است. تکبر و خودبزرگ بینی باعث میشود فرد بجا آوردن شکر نعمت را فراموش کند.
[۴۱] بحار الأنوار: (۲/۱۵۴)، أعلام الدین: (۳۴۶)، الخصال: (۲/۵۴۳). [۴۲] مختصر مجمعالبیان (۳/۴۳۱).
ب) کسانی که از ایمان به قضا و قدر منحرف شدهاند
از جمله فرقههایی که دربارۀ ایمان به قضا و قدر دچار گمراهی شدهاند، قدریه و جبریه میباشند. جبریه معتقدند: فرد در انجام اعمالش از سوی خدا مجبور است و هیچ اراده و قدرتی در انجام آن ندارد. بطلان عقیده آنان در نظر اهل ایمان کاملاً روشن و معلوم است زیرا آنان میدانند که خداوند برای بندگان مشیت و اراده قرار داده و عمل را بدان افزوده است. خداوند میفرماید: ﴿مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾[آل عمران: ۱۵۲].
«از میان شما گروهی هستند که دنیا و [نعمتهای آن] را میخواهند و دستهای خواستار [نعمتهای] آخرت هستند».
خداوند همچنین فرموده است: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ﴾[الکهف: ۲۹].
«بگو: «این حق است از سوى پروردگارتان! هرکس مىخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!».
همچنین خداوند بزرگ فرموده است: ﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَيۡهَاۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٤٦﴾[فصلت: ۴۶].
«هرکس که کار نیک بکند به نفع خود میکند و هر کس که کار بد بکند به زیان خود میکند و پروردگار تو کمترین ستمی به بندگان نمیکند».
قدریه معتقد بودند که اراده و قدرت فرد در انجام عملش مستقل است. مشیت و قدرت خداوند در آن اثری ندارد. پس خداوند فقط بعد از انجام فعل عبد از آن آگاه میشود.
بیان بطلان اعتقاد آنها همانند آرای جبریه کاملاً واضح و بدیهی است و آن اینکه خداوند آفرینندۀ همه چیز است و همه مخلوقات با اراده او آفریده شدهاند. همچنین خداوند در قرآن به این امر اشاره فرمودهاند که افعال و اعمال بندگان با مشیت و اراده او انجام میشود. خداوند میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ وَلَٰكِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن كَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ ٢٥٣﴾[البقرة: ۲۵۳].
«و اگر خدا مىخواست، کسانى که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانههاى روشن که براى آنها آمد، جنگ و ستیز نمىکردند؛ (اما خدا مردم را مجبور نساخته؛ و آنها را در پیمودن راه سعادت، آزاد گذارده است؛) ولى این امتها بودند که با هم اختلاف کردند؛ بعضى ایمان آوردند و بعضى کافر شدند؛ (و جنگ و خونریزى بروز کرد. و باز) اگر خدا مىخواست، با هم پیکار نمىکردند؛ ولى خداوند، آنچه را مىخواهد، (از روى حکمت) انجام مىدهد (و هیچکس را به قبول چیزى مجبور نمىکند)».
اما عقیدۀ صحیح که در وسط این دو عقیده تندروانه قرار دارد و همه مسلمانان براساس فهمشان از قرآن و سنت پیامبرص بر آن اجماع دارند عبارت است از اینکه وقایع ناگواری که فرد بدان دچار میشود، یا اعمالی که بنده انجام میدهد، علم آن نزد خداوند از ازل و قبل از اینکه آسمان و زمین را بیافریند وجود داشته است. سپس آن را نوشته و در لوح محفوظ نگهداری نموده است. خداوند اراده فرموده است که بنده این عمل را انجام دهد به همین دلیل او را در این دنیا آفریده و آنچه را که میخواهد انجام دهد برای او فراهم نموده است. به همین دلیل است که خداوند فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾[الصافات: ۹۶].
«با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایى که مىسازید».
این عقیده کلید خوشبختی و راهنمای انسان به سوی آن باور مبارک راستینی است که باید هر فرد مسلمان آن را در قلب خود به وجود آورد. پس کسی که بداند که همه چیز در دنیا مطلقاً به دست خداوند است، و او در جهان تصرف مطلق مینماید، و همچنین اوست که امور جهان را پس از آفرینش اداره و تدبیر مینماید، در خود فروتنی و نیازی نسبت به او احساس خواهد کرد. بنابراین جز خداوند قوی و عزیز از کسی استمداد نخواهد کرد و همواره فقط بر او توکل خواهد نمود و هرگز به هیچکدام از مخلوقات دیگر که خود ضعیف و نیازمند کمک و یاری پروردگارند، پناه نخواهد برد.
ج) داشتن صبر در برابر قضا و قدر الهی
از جمله امور مهمی که با عقیده قضا و قدر در ارتباط است، داشتن صبر و رضایت در برابر آن چیزی است که خداوند – سبحانه – مقدر فرموده است. این امر مسأله بسیار مهمی است که بسیاری از مسلمانان از آن غفلت میورزند.
صبر: خویشتنداری نفس در برابر جزع، حفظ زبان از خشم و شکایت نمودن، خویشتنداری و حفظ اعضا از زدن بر سر و صورت، گریبان دریدن و غیره در هنگام مبتلا شدن به مصیبت و داشتن رضایت در برابر آن چیزی است که خداوند مقدر فرموده است.
صبر سه نوع است:
نوع اول: صبر در برابر آنچه خداوند بدان امر فرموده است.
نوع دوم: صبر در برابر آنچه خداوند از آن نهی فرموده است.
نوع سوم: صبر در برابر قضا و قدر الهی در هنگام مصایب که این نوع مورد بحث ماست.
خواننده گرامی بدان که نداشتن صبر و بیتابی کردن در برابر قضا و قدر الهی باعث خشم پروردگار میشود و از آنجا که در آن تسلیم شدن و رضایت و ایمان به قضا و قدر الهی نهفته است با کمال توحید در تناقض است.
پس فرد مؤمن باید در برابر آنچه بدان دچار میشود صبر پیشه کند و بداند که خداوندﻷآن را برای او مقدّر نموده است و خالصانه تسلیم آن شود. کسی که چنین نماید، خداوند در دنیا به جای آنچه از دست داده است، در دنیا و آخرت به او امر دیگری را عنایت میفرماید.
خداوند – تعالی – فرموده است: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٥ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾[البقرة: ۱۵۵- ۱۵۷].
«قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان آنها که هرگاه مصیبتى به ایشان مىرسد، مىگویند: «ما از آن خدائیم؛ و به سوى او بازمىگردیم!» اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایتیافتگان».
پیامبرص زنی را دید که در کنار قبر فرزندش گریه میکرد او را از این کار نهی کرد و به او دستور داد که صبور باشد و به او فرمود: اجر به همراه تحمل مصیبت اوْلی و محتملتر است [۴۳].
از امام صادق÷ روایت شده است که فرموده کسی به قضا و قدر راضی باشد، دچار قضا و قدر میشود و اجر و پاداش میگیرد. کسی که به خاطر قضا و قدر خشمگین شود، دچار آن میشود در حالی که خداوند اعمال نیک او را از بین میبرد.
همچنین از ایشان روایت شده است: در صدر عبادات خداوند صبر و رضایت است.
همچنین از ایشان روایت شده است که فرمود: خداشناسترین فرد آن است که بیش از بقیه به قضای خدا راضی باشد [۴۴].
در دوران معاصر مشاهده میکنیم بسیاری از مسلمانان به برپایی سالروز وفات و شهادت بعضی از اولیاء و صالحین به عنوان یادبود اقدام میکنند و اعمال خلاف شرع خداوند و سنت پیامبرص و ائمه† انجام میدهند. از جمله به زدن بر سر و صورت خود، دریدن گریبان، زدن به سر و صورت خود با شمشیر و خنجر، طبل زدن، سیاه پوشیدن، آوردن شعرای زن و مرد و ... میپردازند و معتقدند که این اعمال یاد آنها را زنده نگه میدارد و آنها را به پیامبرص و اهل بیت پاکش† نزدیک میکند و آنها را وسیله شفاعتشان قرار میدهد.
میتوان روش صحیح و راه حقیقت دربارۀ موضوع فوقالذکر را در موارد زیر خلاصه کرد:
اولاً: برپایی جشن میلاد یا مراسم یادبود وفات بزرگان جزو سنت پیامبرص نیست. بلکه روش مخالفین شریعت اسلام است.
بعضی از پیامبران شهید و شکنجه شدند در حالی که آنها برای دعوت و هدایت مردم از سوی خداوندﻷفرستاده شده بودند. از جمله آنها: حضرت زکریا÷ که بسیار شکنجه شد و در پایان در اثر شکنجه در گذشت. سرش قطع و آتش زده شد. این واقعه بسیار ناگوار برای بعضی از صحابه پیامبرص مانند حمزه بن عبدالمطلب، جعفربن ابیطالب و حنظلهشو دیگران اتفاق افتاد. تا جایی که پیامبرص گریست و بسیار اندوهگین شد. اما ایشان به اصحابشان دستور ندادند که برایشان مراسم عزاداری و سوگواری بگیرند، یا این ایام را به عنوان یادبود وفاتشان مراسم یا سالگرد قرار دهند. چنانکه بعضی از مردم این دوران این کار را میکنند.
ثانیاً: خداوندﻷدر بسیاری از آیات قرآن کریم ما را به صبر فرا میخواند. همچنین عمل پیامبرص و سخنان ائمه† نیز در دسترس ما هستند. در همه آنها بر تعلق گرفتن اجر و پاداش به صابرین تأکید دارد.
ثالثاً: اعمالی که مردم این دوران انجام میدهند، از قبیل پوشیدن لباس سیاه، زدن شمشیر به سر، زنجیرزنی و ... مخالفت با فرمان پیامبرص و همچنین اقوال ائمه† میباشد.
از امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب÷ روایت شده است که فرمود: پیامبرص فرموده است: «أربعة لا تزال في أمّتي إلى يوم القيامة: الفخر في الأحساب والطعن في الأنساب والنياحة ...»:«چهار چیز تا روز قیامت در میان امت من باقی میماند: افتخار کردن به اصل و نسب، تحقیر و طعن در نسبها و ناله و زارى در هنگام مصیبت و زاری ... » [۴۵].
ایشان خود به این امر عمل و مسلمانان را بدان سفارش نمودند. زمانی که در بازگشت از صفین وارد کوفه شد و بر شامیان گذر کرد، گریه مردم بر کشتگان صفین را شنید. به همین دلیل به شرحبیل شامی گفت: آیا زنانتان در ایجاد این سر و صدا بر شما غلبه پیدا کردهاند؟ آیا آنها را از این صداها نهی نمیکنید؟ [۴۶].
این روشی است که اهل بیت پیامبرص براساس آن عمل و حرکت کردهاند.
از امام صادق روایت شده است که به روایت از پدرانش فرموده است که رسول خداصاز شیون و ناله در هنگام مصیبت و رجز و نوحهخوانی و گوش دادن به آن و آمدن زنان در پی جنازه نهی فرمودند [۴۷].
از جمله مواردی که در آخر حیات مبارکش زنان را از آن نهی فرمودند، حدیثی است که از طریق امام صادق÷ روایت شده است که در آن آمده است: زمانی که پیامبرص مکه را فتح نمودند با مردان بیعت نمودند. سپس زنان آمدند. ام حکیم میگوید: ای رسول خدا آن امر معروف و پسندیدهای که خداوند به ما دستور داده است که دربارۀ آن از فرمان شما سرپیچی نکنیم کدام است؟ پس گفت: «هرگز بر سر و روی خود نزنید و صورت خود را مخراشید، موهای خود را نکشید و گریبان خود را پاره نکنید و لباس سیاه نپوشید» [۴۸].
این امر یعنی اظهار حزن و عزاداری - حتی اگر بدون سر و صدا و فقط در پوشیدن لباس نشان داده شود - نارواست زیرا علی÷ به یارانش امر میفرمود که لباس سیاه نپوشید زیرا لباس فرعون است [۴۹].
از محسن بن احمد روایت شده است که میگوید: خدمت امام صادق÷ عرض کردم: من در حالی که نماز میخوانم کلاهی سیاه میپوشم. امام فرمودند: با آن کلاه نماز نخوان. زیرا لباس اهل آتش است [۵۰].
ممکن است بسیاری از مردم با مصیبتهایی که بر سر امام حسین÷ و خاندان پاکش آمد و خون آنان ریخته شد، همدردی نمایند. بنابراین یاد آنچه را که بر سر آنان آمده است زنده نگه میدارند و میگویند ما بدین علت زنجیرزنی و سینهزنی میکنیم و با شمشیر به سر خود میزنیم تا یادبود شهادت امام حسین÷ را که هیچ مسلمانی به مصیبتی مانند آن گرفتار نشده است زنده نگه داریم.
میان احساس همدردی و عواطف مثبت در برابر مصائب امام حسین÷ و اینکه عواطف بر فرد مسلمان غلبه پیدا و او را وادار به انجام اموری خلاف شرع در تعامل با اهل بیت پیامبرص نماید تفاوت وجود دارد. این مسأله و دلیلی را که عمل مسلمانان در برابر مصیبت امام حسین÷ را توجیه مینماید، میتوان براساس دو امر زیر به سوی حق رهنمود کرد:
وفات رسول اکرمص و فقدان او برای امت اسلامی بسیار عظیمتر و ناگوارتر از شهادت و وفات پیامبران دیگر، اولیا و صالحان میباشد. و هیچکدام از آنان در این امر بر او برتری ندارند و از این قاعده مستثنی نیستند.
از عمر بن سعید بن هلال روایت شده است که خدمت امام صادق÷ عرض کردم: مرا نصیحت کن. فرمود: تو را به رعایت تقوا سفارش میکنم ... و چنانچه به مصیبتی مبتلا شدی پس مصیبت وفات رسول خداص را به یاد بیاور. زیرا مردم هرگز به چنین مصیبتی دچار نشدهاند [۵۱].
علیرغم اینکه مصیبت فقدان رسول خداص از مصیبتهای همه مردم ناگوارتر است، اما پیامبرص فرزند بزرگوارشان و سرور زنان جهان، فاطمه زهرا‘را به صبر و شکیبایی و در پیش گرفتن روش صحیح در هنگام وفاتش فرا خواند.
از عمر بن ابی مقداد روایت شده است که شنیدم امام محمد باقر÷ میگوید: «آیا میدانید، معنای آیه ﴿وَلَا يَعۡصِينَكَ فِي مَعۡرُوفٖ﴾[الممتحنة: ۱۲] چیست؟ عرض کردم: نه. گفت: پیامبرص به فاطمه‘فرمود: «إذا متُّ فلا تخمشي عليَّ وجهاً ولا ترخي عليَّ شَعراً ولا تنادي بالويل والثبور ولا تقيمي عليَّ نائحة»:«هرگاه من از دنیا رفتم صورت خود را نخراش، و موهایت را به خاطر من پریشان نکن و [مرا] با شیون و زاری مخوان [شیون و زاری سر مده] و بر من نوحه و سوگواری مکن.» این همان معروفی است که خداوندﻷفرموده است [۵۲].
امام حسین÷ نیز که بسیاری از مردم به او اموری را نسبت میدهند و در روز شهادت او گریه میکنند، با پیروی از سنت جدش پیامبرص این اعمال را حرام دانسته و از آن تبرّی جسته است.
از امام محمد باقر÷ روایت شده است که فرمود: زمانی که امام حسین÷ خواست وارد مدینه شود، زنان بنی عبدالمطلب به سوی او آمدند و خواستند شیون و زاری سر دهند. امام حسین÷ در میان آنان راه رفت و فرمود: شما را به خاطر خدا سفارش میکنم که این امر [شیون و زاری] را به خاطر معصیت بودن آن نزد خداوند و پیامبرش ظاهر نکنید [۵۳].
از امام علی بن حسین÷ روایت شده است که امام حسین÷ به خواهرش زینبلفرمود: ای خواهرم! تو را قسم میدهم پس قسم مرا به جا بیاور. هرگاه من کشته شدم، برای [مرگ] من گریبان خود را پاره نکن، صورت خود را نخراش و برای من شیون و زاری سر مده و مرا مخوان [۵۴].
بسیاری از مردم از شنیدن این سخنان تعجب میکنند و میپرسند: چگونه پیامبرص[دخترش را] از گریه کردن نهی میکند. در حالی که یعقوب÷ در فقدان پسرش آن قدر گریست تا بینایی چشمانش را از دست داد؟ آیا این امر با صبر در برابر قضا و قدر تناقض ندارد؟
ما در جواب میگوییم: پیامبرص مردم را از گریه کردن نهی نفرمودهاند. بلکه چنانکه گذشت، ایشان از امور دیگری که ممکن است همراه گریه و حزن انجام شوند: از قبیل خود زنی، سینهزنی، زنجیرزنی، زدن با شمشیر و خنجر بر سر، فغان، شیون، زاری، داد و فریاد، پوشیدن لباس سیاه، آوردن زنان و مردان شاعر و اعمال عجیب و نامشروع دیگر نهی فرمودهاند.
پیامبرص روزی که فرزندش ابراهیم از دنیا رفت، فرمود: «ما كان من حزنٍ في القلب والعين فإنّما هو رحمة وما كان من حزن اللسان وباليدِ فهو من الشيطان».«اندوهی که در قلب و چشم باشد، رحمت است. اما اندوهی که در زبان و دست [جوارح] [ظاهر شود] از سوی شیطان است» [۵۵].
اما دربارۀ یعقوب÷ باید گفت که ایشان هنگامی که فرزندش یوسف÷ را از دست داد در برابر قضا و قدر الهی صبر پیشه کرد، زیرا خداوند از زبان او میفرماید: ﴿فَصَبۡرٞ جَمِيلٞۖ وَٱللَّهُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ١٨﴾[یوسف: ۱۸].
«[کار من] صبر جمیل است. [صبری که جزع و فزع، زیبایی آن را نیالاید و ناشکری و ناسپاسی اجر آن را نزداید و به گناه تبدیل ننماید] و تنها خداست که باید از او در برابر یاوۀ رسواگرانهای که میگویید یاری خواست».
ناصر مکارم شیرازی درباره شدت گریه یعقوب÷ مینویسد: قلبهای بندگان محل عواطف است. پس جای تعجب ندارد که گریه آنها همواره سرازیر باشد. اما مهم آن است که بر خود مسلط باشند، تعادل [روحی] خود را از دست ندهند، و سخنی نگویند که پروردگار را به خشم آورد. جالب اینکه همین سؤال را از پیامبر اسلامص پرسیدند در حالی که ایشان برای وفات فرزندشان ابراهیم گریه میکردند. گفتند: ای رسول خدا آیا ما را از گریه کردن نهی میکنی و خود گریه میکنی؟ پیامبر اکرمص در جواب آنان فرمودند: «تدمع العين ويحزن القلب ولا نقول ما يُسخط الربَّ»: «چشم اشک میریزد، قلب غمگین میشود اما آنچه را که موجب خشم پروردگار میشود، نمیگوییم.» و در روایت دیگری آمده است که ایشان فرمودند: «ليس هذا بكاءً، إنّه رحمة»:«این گریه نیست بلکه رحمت است». این امر به این مسأله اشاره دارد که در سینه انسان قلب وجود دارد، نه سنگ، و طبیعی است که انسان در برابر مسائل عاطفی متأثّر شود و سادهترین راه متأثّر شدن، جاری شدن اشک است [۵۶].
بنابراین کسی که پیامبرص و اهل بیت و یاران او را دوست دارد، باید براساس روش آنان عمل نماید، و از شیوه آن بزرگواران که مردم را به اطاعت از شریعت میخواندند تبعیت و پیروی کند، و با کتاب خداوند که انسان را به در پیش گرفتن صبر در هنگام مشکلات فرا میخواند، مخالفت ننماید.
[۴۳] مستدرکالوسائل (۲/۳۵۱)، نگا: بحارالأنوار (۷۹/۹۳)، دعائم الإسلام (۱/۲۲۲). [۴۴] مستدرکالوسائل (۲/۴۱۱). [۴۵] بحارالأنوار (۲۲/۴۵۱)، نگا: مستدرک الوسایل (۱۳/۹۳)، وسائل الشیعة (۱۷/۱۲۸)، الخصال (۱/۲۲۶). [۴۶] نهجالبلاغة (۵۳۲)، وسائل الشیعة (۳/۲۷۵)، مستدرکالوسائل (۲/۴۵۵)، بحارالأنوار (۳۲/۶۱۹). [۴۷] بحارالأنوار: (۷۸/۲۵۷)، من لایحضره الفقیه: (۴/۳)، وسائل الشیعة: (۳/۲۷۲)، وانظر: أمالی الصدوق: (۴۲۲). [۴۸] نگا: بحار الأنوار: (۲۱/۱۳۴)، الکافی: (۵/۵۲۷)، مستدرک الوسائل: (۲/۴۴۹)، وسائل الشیعة: (۲۰/۲۱۱)، تفسیر القمی: (۲/۳۶۴). [۴۹] من لا یحضره الفقیه: (۱/۲۵۱)، وسائل الشیعة: (۴/۳۸۳)، ونگا: الخصال: (۲/۶۱۴)، علل الشرائع: (۲/۳۴۶). [۵۰] الکافی (۳/۴۰۳)، تهذیبالأحکام (۲/۲۱۳)، وسائلالشیعة (۴/۳۸۴)، عللالشرائع (۲/۳۴۶). [۵۱] مستدرکالوسائل (۲/۴۴۳)، نگا: (۸/۱۶۸)، بحارالأنوار (۲۲/۵۴۵)، امالی صدوق (۶۸۱)، امالی مفید (۱۹۴). [۵۲] مستدرکالوسائل (۲/۴۵۱)، نگا: الکافی (۵/۵۲۷)، وسائلالشیعة (۳/۲۷۲)، بحارالانوار (۲۲/۴۶۰). [۵۳] مستدرکالوسائل (۲/۴۵۳). [۵۴] مستدرکالوسائل (۲/۴۵۱)، نگا: بحارالأنوار (۴۵/۲)، الارشاد (۲/۹۳)، اعلام الوری (۲۳۹). [۵۵] مستدرکالوسائل (۲/۴۶۳). [۵۶] تفسیرالأمثل، نگا: تفسیرالکاشف، تفسیر من وحی القرآن (سورة یوسف: آیه ۱۸).