۳۵- باب: حق مرد بر همسرش
الله متعال، میفرماید:
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ﴾[النساء : ٣٤]
مردان، سرپرست زنانند؛ بدان سبب که الله برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده و از آن روی که مردان از اموال خویش (برای زنان) هزینه میکنند. بنابراین زنانِ شایسته، فرمانبردارند و به پاس حقوقی که الله برایشان حفظ کرده است، در غیبت شوهرانشان خویشتن و اموال آنان را پاس میدارند.
و اما از جملهی احادیثی که در این باب میتوان به آن اشاره کرد، حدیث عمرو بن احوصس است که پیشتر ذکر شد.[ صحیح ابنماجه، از آلبانی، ش: ۱۵۰۲؛ ر.ک: حدیث شمارهی ۲۸۱ همین کتاب.]
۲۸۶- وعن أبي هريرةس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «إِذَا دعَا الرَّجُلُ امْرأَتَهُ إِلَى فِرَاشِهِ فلَمْ تَأْتِهِ فَبَات غَضْبانَ عَلَيْهَا لَعَنتهَا الملائكَةُ حَتَّى تُصْبحَ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۳۲۳۷، ۵۱۹۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۴۳۶.]
وفي رواية لهما: «إِذَا بَاتَتْ المَرْأَةُ هَاجِرَةً فِرَاشَ زَوْجهَا لَعنتْهَا المَلائِكَةُ حَتَّى تُصْبِحَ».
وفي روايةٍ قَالَ رَسُولُ اللهِج: «والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا مِن رَجُلٍ يَدْعُو امْرَأَتَهُ إِلَى فِرَاشِهِ فَتَأْبَى عَلَيْهِ إِلاَّ كَانَ الَّذي في السَّماءِ سَاخِطاً عَلَيْهَا حَتَّى يَرْضَى عَنْها».
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «هرگاه مرد، زنش را به بستر خود فرابخواند و زن به بستر شوهرش نرود و مرد، شب را در حال خشم (و نارضایتی) از همسرش سپری کند، فرشتگان آن زن را تا صبح لعنت میکنند».
و در روایتی دیگر در «صحیحین» آمده است: «هرگاه زن، در حالی شب را سپری کند که بسترِ شوهرش را ترک کرده است، فرشتگان، او را تا صبح لعنت میکنند».
و در روایتی دیگر آمده است: رسولاللهج فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، هر مردی، زنش را به بسترِ خویش فرابخواند و زن قبول نکند، پروردگاری که در آسمان است بر آن زن خشمگین میشود تا آنکه شوهرش از او راضی گردد».
شرح
مؤلف/، پس از ذکر حقوق زن بر شوهرش بابی دربارهی حقوق مرد بر همسرش گشوده و به این آیه استدلال نموده که اللهﻷ فرموده است:
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ﴾[النساء : ٣٤]
مردان، سرپرست زنانند؛ بدان سبب که الله برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده و از آن روی که مردان از اموال خویش (برای زنان) هزینه میکنند. بنابراین زنانِ شایسته، فرمانبردارند و به پاس حقوقی که الله برایشان حفظ کرده است، در غیبت شوهرانشان خویشتن و اموال آنان را پاس میدارند.
الله متعال، در این آیه مردان را سرپرست زنان برشمرده است؛ یعنی زن باید به فرمان شوهرش عمل کند، مگر زمانی که فرمان شوهرش معصیت و بر خلاف حکم اللهﻷ باشد؛ زیرا اطاعت از مخلوق در جهتِ نافرمانی از خالق، جایز نیست؛ و فرقی نمیکند که این مخلوق، کیست.
این، نشانگر سبکسری و بیخردی غربیها و غربزدگانیست که به نامِ حقوق زن، زن را تقدیس میکنند و کورکورانه بهپیروی از کافرانِ فرومایه، نمیتوانند هر کسی را در جایگاهی ببینند که دارد؛ لذا وقتی سخن میگویند یا گروهی را مخاطب قرار میدهند، زنان را بر مردان، مقدم میدارند و در تالارها و گردهماییها، زنها را بالاتر از مردها مینشانند. البته چنین رویکردی از کسانی که سگهایشان را اینهمه گرامی میدارند، چندان عجیب و غریب نیست؛ بهگونهای که پول زیادی برای خرید سگ هزینه میکنند و محل ویژهای با صابون و حوله و دیگر وسایل بهداشتی به سگشان اختصاص میدهند و کارهایی انجام میدهند که آدم را به خنده وا میدارد. این در حالیست که سگ، نجسالعین است و هرگز پاک نمیشود.
در هر حال، مردان، سرپرست زنان هستند؛ زیرا الله برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده است. از سوی دیگر، این مرد است که باید مخارج زندگی زن را تأمین کند؛ یعنی مرد به عنوان مدیر و رییس خانه، وظیفه دارد نفقهی زنش را بدهد و تأمین مخارج زندگی، بر عهدهی زن نیست. لذا همانطور که مرد تأمین مخارج زندگی را بر عهده دارد، سرپرست و رییس خانواده نیز بهشمار میرود. این، اشارهایست به اینکه مرد، مسؤل کسب و کار و تأمین مخارج زندگیست و زن، باید در خانه بماند و به کارهای خانه و به شوهر و فرزندان خود رسیدگی کند؛ این، وظیفهی زن است. ولی اگر زن را مسؤول کسب و کار و تأمین مخارج زندگی قرار دهیم، بر خلافِ سرشت بشری و شریعت، عمل کردهایم. زیرا الله متعال، میفرماید: ﴿وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾ یعنی یکی از دلایل سرپرستی مردان، همین کسب و کار و تأمین هزینههای زندگیست؛ به عبارت دیگر، مسؤولیت مرد متناسب با وظایف اوست و باید به عنوان سرپرست خانواده، از اموال خویش هزینه نماید.
الله متعال، میفرماید:
﴿فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ﴾[النساء : ٣٤]
بنابراین زنانِ شایسته، فرمانبردارند و به پاس حقوقی که الله برایشان حفظ کرده است، در غیبت شوهرانشان خویشتن و اموال آنان را پاس میدارند.
لذا زنان شایسته اسرار زناشویی و مسایلی را که در چهاردیواری خانه روی میدهد، فاش نمیکنند و آنچه را که اللهﻷ به حفظ و نگهداری آن دستور داده است، حفظ مینمایند. لذا همسرِ نیک و شایستهای انتخاب کنید که دارای چنین ویژگیهایی باشد؛ زیرا زنِ زیبا و ناشایست، هیچ خیری برای شما ندارد. سپس مؤلف/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «هرگاه مرد، زنش را به بستر خود فرابخواند و زن به بستر شوهرش نرود و مرد، شب را در حال خشم (نارضایتی) از همسرش سپری کند، فرشتگان آن زن را تا صبح لعنت میکنند». یعنی فرشتگان برایش بددعایی میکنند و از اللهﻷ میخواهند که این زن را از رحمت خویش دور بگرداند. لذا هرگاه مردی، زنش را برای کامجویی به بستر خود فرابخواند و زن، خواستهی شوهرش را اجابت نکند، فرشتگان تا صبح دعا میکنند که اللهﻷ این زن را از رحمت خود محروم نماید.
در روایت دیگری شدیدتر از این آمده است؛ یعنی الله متعال، بر چنین زنی خشم میگیرد و این، شدیدتر از هشدار نخست است. زیرا خشم الهی به مراتب سختتر و شدیدتر از اینست که کسی، نفرین شود؛ دلیلش، اینست که الله متعال، دربارهی «لعان» یا نحوهی گواهی دادن مردی که به زنِ خویش نسبت زنا میدهد، فرموده است:
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٧﴾[النور : ٧]
و پنجمین گواهی بدین ترتیب است که (بگوید:) لعنت الله بر او باد، اگر از دروغگویان باشد.
و برای اینکه زن، مجازات زنا را از خود دور نماید، چهار بار سوگند میخورد که شوهرش دروغ میگوید و در پنجمین مرحله از شهادتش گواهی میدهد که:
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةَ أَنَّ غَضَبَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَآ إِن كَانَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٩﴾[النور : ٩]
خشم الله بر او باد، اگر شوهرش راستگو باشد.
لذا درمییابیم که خشم و غضب از لعن و نفرین، شدیدتر است. همچنین در حدیث آمده است: «پروردگاری که در آسمان است بر آن زن خشمگین میشود تا آنکه شوهرش از او راضی گردد». لذا رضایت اللهﻷ از چنین زنی به رضایت شوهر زن بستگی دارد؛ ممکن است مرد، همان شب، پیش از سپیدهدم از همسرش راضی شود، و احتمال میرود که دو یا سه روز از همسرش ناراحت باشد. در نتیجه تا زمانی که شوهرِ زن، ناراض باشد، الله متعال نیز خشمگین خواهد بود.
این حدیث، بیانگر حقوق مرد بر همسر اوست؛ البته شوهری که حقوق همسرش را رعایت میکند. بنابراین، زنی که شوهرش، حق و حقوق او را رعایت نمیکند، اجازه دارد تلافی نماید و در ازای حقوق پایمالشدهی خویش، پارهای از حقوق شوهرش را نادیده بگیرد. زیرا الله متعال، میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾[البقرة: ١٩٤]
بنابراین کسی که به شما تجاوز و تعدی کند، شما نیز همانطور که به شما تعدی کرده، به او تعدی (یعنی قصاص) نمایید.
و میفرماید:
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦ﴾[النحل: ١٢٦]
و اگر مجازات میکنید، به همان شکلی مجازات نمایید که با شما رفتار شده است.
ولی اگر مرد، حقوق همسرش را رعایت نماید، ولی زن، نافرمان باشد و خواستههای مشروع شوهرش را برآورده نکند، الله متعال بر او خشمگین میشود و فرشتگان، نفرینش میکنند. لذا اگرچه الفاظ این حدیث، مطلق است، ولی ناگفته نماند که در چنین مواردی، زن در صورتی سزاوار خشم و نفرین میشود که شوهرش حقوق او را ادا نماید و اگر مرد حقوق همسرش را رعایت نکند، زن میتواند تلافی کند و این، همان نکتهایست که از دو آیهی مذکر، برداشت میشود.
این حدیث، همچنین تأییدی بر دیدگاه اهل سنت و جماعت و گذشتگان این امت است که معتقدند اللهﻷ در آسمان و بالای عرش خود بر فراز هفت آسمان میباشد؛ همانطور که در این حدیث آمده است: «...پروردگاری که در آسمان است...». و منظور از آن، این نیست که فرمانروایی الله در آسمان میباشد؛ یعنی اگر این حدیث را چنین معنا کنیم که: «پروردگاری که فرمانرواییاش در آسمان است»، این، خود تحریف معنوی حدیث بهشمار میرود و تحریف معانی، یکی از ویژگیهای یهودیان است؛ چنانکه مفاهیم تورات را جابهجا و تحریف میکردند. بهیقین فرمانروایی الله، در آسمان و زمین است؛ همانگونه که خود، میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ﴾[آل عمران: ١٨٩]
فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ الله است.
و میفرماید:
﴿قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ﴾[المؤمنون : ٨٨]
بگو: پادشاهی و فرمانروایی بر همه چیز، به دست کیست و کیست که امان میدهد و هیچکس در برابرش امان نمییابد؟
همچنین میفرماید:
﴿لَّهُۥ مَقَالِيدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[الزمر: ٦٣]
کلیدهای آسمان و زمین از آنِ او ست.
همهی آسمانها و زمین، به دست الله متعال است و همه، ملک اوست؛ لذا منظور، خودِ اللهﻷ میباشد که بالای آسمانها بر عرش خویش، قرار دارد. اعتقاد به اینکه الله در آسمان است، ریشه در فطرت انسان دارد و نیازی نیست که در بررسی این موضوع، خود را خسته کنیم. انسان، بر اساس فطرتش هنگام دعا کردن، دستش را به سوی پروردگارش بالا میبرد و با قلب خود، متوجه آسمان میگردد؛ همانطور که دستش را به سوی آسمان، بلند میکند.
حتی حیوانات نیز همینگونه هستند؛ یکی از اساتید دانشگاه، برایم نقل میکرد که شخصی، از «قاهره» با او تماس گرفته و دربارهی زلزلهی مصر گفته است: دقایقی قبل از زلزله، حیوانات باغ وحش، بیقرار شده و سرهای خود را به سوی آسمان بلند کرده بودند! سبحانالله! حیوانات نیز میدانند که الله در آسمان است؛ ولی برخی از انسانها، قبول ندارند که اللهﻷ در آسمان میباشد.
همینطور وقتی بعضی از حشرات را میزنیم، میایستند و دستان خود را به سوی آسمان بلند میکنند. در هر حال اعتقاد به اینکه اللهﻷ در آسمان است، امری فطریست که نیازی به دلیل و جر و بحث ندارد. خداوندﻷ منکران این عقیده را هدایت کند که خود، دستانشان را هنگام دعا کردن، به سوی آسمان بلند میکنند و بدینسان در عمل، پندار خویش را رد مینمایند؛ پنداری که بیم آن میرود آنان را به کفر مبتلا کند.
پیامبرج از کنیزی سؤال کرد: «الله کجاست؟» پاسخ داد: الله در آسمان است. آنگاه رسولاللهج پرسید: من، کیستم؟ جواب داد: شما فرستاده و پیامآور الله هستید. پیامبرج به صاحبش فرمود: «أَعْتِقْهَا فَإِنَّهَا مُؤْمِنَةٌ».[ صحیح مسلم، ش: ۵۳۷ بهنقل از معاویه بن حکم سلمیس.] یعنی: «او را آزاد کن؛ زیرا او، مؤمن است». سبحان الله! اینها که منکرِ چنین عقیدهای هستند چه فکر میکنند؟! میگویند: کسانی که معتقدند اللهﻷ در آسمان است، کافرند!
ما، دربارهی اللهﻷ معتقدیم که در آسمان، فراتر از هر چیزی، و بالاتر و برتر از بندگان خویش است و بر عرش خود قرار دارد. عرش بر روی آسمانها مانندِ گنبد یا خیمهایست که بر روی آسمانها و زمین برپا شده است و آسمانها و زمین، به نسبت عرش، چیزی نیستند.
در برخی از آثار آمده است: «کرسی»، به همهی آسمانها و زمین احاطه دارد و قدمین (دو پای) پروردگار رحمانﻷ بر آن قرار دارد. گفتنیست: «عرش» از کرسی خیلی بزرگتر میباشد؛ چنانکه در حدیث آمده است: «إنَّ السَّمَوات السبع والأرضينَ السبع بالنِّسبة للكُرسي كَحَلقةٍ أُلقِيَت فی فلاةٍ مِنَ الأرضِ».[ آلبانی/ این حدیث را با توجه به شواهدی که دارد، صحیح دانسته است.] یعنی: «هفت آسمان و هفت زمین به نسبت کرسی، مانند حلقهای هستند که در زمین پهناوری افتاده است». واضح است که یک حلقهی کوچک، در مقایسه با سرزمینی بزرگ و پهناور، چیزی نیست و چیزی از اینهمه مساحت را اشغال نمیکند؛ فرمود: «وَإنَّ فضلَ العرشِ عَلَی الكرسی كفَضلِ الفلاة علی هذه الحَلَقةِ». یعنی: «بزرگی عرش نسبت به کرسی، مانند بزرگی زمین پهناور به این حلقه میباشد». پس، الله از هر چیزی بزرگتر است؛ از اینرو میفرماید:
﴿وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾[البقرة: ٢٥٥]
کُرسی پروردگار، آسمانها و زمین را در برگرفته است.
پس خالقش چقدر عظیم است! امکان ندارد که خالق، در زمین باشد؛ زیرا پروردگار سبحان، بزرگتر از اینست که در احاطهی چیزی از مخلوقها یا آفریدههایش باشد. لذا نتیجه می گیریم که اللهﻷ فراتر از هر چیزیست؛ این، عقیدهی ماست و از الله متعال درخواست میکنیم که ما را بر همین عقیده از دنیا ببرد و بر همین عقیده که مورد اجماع اهل سنت و جماعت است، محشورمان بگرداند.
***
۲۸۷- وعن أبي هريرةس أَيضاً أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «لا يَحلُّ لامْرَأَةٍ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلاَّ بِإِذْنِه، وَلا تَأْذَنَ في بَيْتِهِ إِلاَّ بِإِذنِهِ». [متفقٌ عليه؛ البته این، لفظ بخاریست.][ صحیح بخاری، ش: ۵۱۹۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۲۶.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «برای زن جایز نیست که با حضور شوهرش، جز به اجازهی او، روزه(ی نفل) بگیرد و نباید کسی را بدون اجازهی شوهرش به خانهاش راه دهد».
شرح
مؤلف/، حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «برای زن جایز نیست که با حضور شوهرش، جز به اجازهی او، روزه(ی نفل) بگیرد و نباید کسی را بدون اجازهی شوهرش به خانهاش راه دهد».
این، یکی از حقوق مرد بر همسر اوست؛ یعنی وقتی مردی در شهر یا منطقهی خود باشد، زنش نباید بدون اجازهی او، روزهی نفل بگیرد؛ ولی اگر شوهرش در شهر یا منطقه نباشد، زن میتواند در صورت تمایل، روزهی نفل بگیرد. از ظاهرِ این حدیث چنین برداشت میشود که این دستور، هم شامل روزهی فرض میشود و هم شامل روزهی نفل. روشن است که زن نباید بدون اجازهی شوهرش روزهی نفل بگیرد؛ زیرا رعایت حق شوهر بر او واجب است و روزهی نفل، عمل داوطلبانهایست که با ترک آن، گنهکار نمیشود؛ ولی با ترک حقوق شوهرش گنهکار میگردد. چراکه ممکن است مرد، بخواهد با همسرش همبستر شود و اگر زن، در حالِ روزه باشد، مرد دچار مشکل میگردد یا لااقل امکان دارد بهخاطر ملاحظهی همسرش، شهوتش را سرکوب کند؛ البته ناگفته نماند که اگر زنی، بدون اجازهی شوهرش روزهی نفل بگیرد، این حق برای شوهر او محفوظ است که با وی نزدیکی کند و هیچ گناهی بر او نخواهد بود که با همسرِ روزهدارش نزدیکی کرده است. ولی مرد، خودش احساس بدی خواهد داشت که در چنین حالتی با همسرش نزدیکی نماید. از اینرو پیامبرج فرمود: «برای زن جایز نیست که با حضور شوهرش، جز به اجازهی او، روزه(ی نفل) بگیرد».
و اما روزهی فرض؛ اگر ایامی که از سال (قمری) باقی مانده، بیش از ایامیست که زن، روزهی قضایی دارد، برایش جایز نیست که بدون اجازهی شوهرش، با حضور وی روزهی قضایی بگیرد؛ یعنی اگر ده روزِ رمضان بر گردن اوست و اینک در ماه رجب بهسر میبرد، تنها در صورتی میتواند روزهی قضایی بگیرد که شوهرش اجازه دهد؛ زیرا وقت دارد. اما اگر فقط ده روز از ماه شعبان باقی مانده است، زن میتواند بدون اجازهی شوهرش، روزههای قضاییاش را بهجای آورَد؛ زیرا برای انسان جایز نیست که روزههای قضایی خود را تا رمضان دوم بهتأخیر بیندازد. بنابراین در چنین مواردی، زن به وظیفه یا واجب شرعی خود عمل کرده است و در چنین مواردی، اجازهی شوهر و هیچکس دیگری شرط نیست.
موضوع روزهی زن، مفصل است: روزهی نفل جز با اجازهی شوهر، جایز نیست؛ ولی روزهی قضایی، اگر وقت کافی باشد، باز هم بدون اجازهی شوهر، جایز نیست و اگر وقت کافی بهاندازهی روزهایی که بر گردن اوست، وجود نداشته باشد، دیگر، اجازهی شوهر، شرط نیست. این، در صورتیست که شوهرش حاضر است، یعنی در شهر میباشد؛ و اگر غایب است، زن میتواند روزه بگیرد.
ولی آیا نماز نیز همینگونه است؟ احتمال دارد نماز نیز مثل روزه باشد؛ لذا زن نباید با حضور شوهرش نماز نفل بخواند. این احتمال نیز وجود دارد که چون نماز زمان زیادی نمیبرد، لذا مانند روزه نیست؛ زیرا روزه، در همهی روز است، ولی نماز اینگونه نیست و نماز نفل، دو رکعت است و ناگفته پیداست که اجازهی شوهر دربارهی نماز فرض، شرط نیست. لذا چنین بهنظر میرسد که حکم نماز در چنین موردی، مانند روزه نیست و زن میتواند با حضور شوهرش، نماز نفل بخواند؛ مگر اینکه شوهر، او را از نماز نفل منع کند و بگوید: اینک به نزدیکی با تو نیاز دارم؛ مثلاً بگوید: نماز چاشت نخوان؛ یا نماز شب نخوان. ناگفته نماند که برای مرد جایز نیست همسرش را از کارهای نیکی مانند نماز چاشت یا تهجد، محروم کند، مگر اینکه شهوت، بر او غالب شود و نتواند صبر کند. ولی در مجموع، مرد باید یاورِ همسرش در کارهای نیک و اطاعت و بندگی اللهﻷ باشد و بدینسان همانند همسرش اجر و پاداش خواهد یافت.
اما مسألهی راه دادن دیگران به خانهی شوهر یا اجازه دادن به دیگران برای ورود به منزل، تنها با اجازهی شوهرش جایز است؛ ولی این اجازه، بر دو نوع است:
نوع اول: اجازهی عرفی؛ یعنی روشی که معمول شده است و گاه همسایگان، دوستان، همکاران و نزدیکان یک زن، به دیدنش میآیند و مرد نیز به همسرش اجازه میدهد که این افراد، به خانهاش بیایند. لذا زن میتواند اینها را به خانهی شوهرش راه دهد؛ مگر اینکه مرد، منع کند و بگوید: فلانزن حق ندارد وارد خانهام شود یا فلانزن حق ندارد نزدت بیاید. در این صورت بر زن واجب است که به حرفِ شوهرش عمل کند.
نوع دوم: اجازهی لفظیست؛ بدینسان که مرد به همسرش بگوید: «هرکه را خواسته باشی، میتوانی به خانه بیاوری، جز کسی که به گمانت، ورودش به خانه و رفت و آمد با او، زیانبار است». در این صورت اجازهی مرد، ضروریست.
بنابراین نتیجه میگیریم که مرد میتواند هرکه را بخواهد، حتی مادرزن، یا خواهرزن و یا خاله و عمهی همسرش را از ورود به خانهاش منع کند؛ البته در صورتی که رفت و آمد چنین کسانی به خانهاش، برای او و خانوادهاش، زیانبار باشد. زیرا برخی از زنها، حتی نسبت به دختران خود حسادت دارند و نمیتوانند شاهدِ زندگی آرام و خوشبختی دخترشان باشند و با دوبههمزنی، رابطهی دختر و داماد خود را خراب میکنند! مانند جادوگرانی که با سحر و جادو، سعی میکنند روابط زناشویی برخی از زنان و شوهرانشان را خراب نمایند. در چنین مواردی، اصلاً به صلاح نیست که همسر آدم با مادرش رفت و آمد کند.
***
۲۸۸- وعن ابن عمرَب عَنِ النَّبيِّج قال: «كُلُّكُمْ راعٍ، وكُلُّكُمْ مسئولٌ عنْ رعِيَّتِه، والأَمِيرُ رَاع، والرَّجُلُ راعٍ علَى أَهْلِ بَيْتِه، والمرْأَةُ راعِيةٌ على بيْتِ زَوْجِها وولَدِه، فَكُلُّكُمْ راع، وكُلُّكُمْ مسئولٌ عنْ رعِيَّتِهِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۸۹۳، ۷۱۳۸)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۲۹.]
ترجمه: ابنعمرب میگوید: پیامبرج فرمود: «همهی شما، مسؤولید و هر یک از شما دربارهی زیردستانش بازخواست میشود؛ رهبر یا حاکم، مسؤول رعیت است و مرد، مسؤول خانوادهاش؛ و زن، دربارهی خانهی شوهرش و فرزندان او مسؤولیت دارد. پس، همهی شما مسؤولید و دربارهی زیردستان خود، بازخواست خواهید شد».
۲۸۹- وعن أبي عليٍّ طَلْق بن عليٍّس أَنَّ رَسُولَ اللهِج قَالَ: «إِذَا دعا الرَّجُلُ زَوْجتَهُ لِحَاجتِهِ فَلْتَأْتِهِ وإِنْ كَانَتْ عَلَى التَّنُّور». [روایت ترمذي و نسائي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.][ صحیح الجامع، ش: ۵۳۴؛ و السلسلة الصحيحة، ش: ۱۲۰۲؛ و صحیح الترمذی، ش: ۹۲۷ از آلبانی/.]
ترجمه: ابوعلی، طَلْق بن علیس میگوید: رسولاللهج فرمود: «هرگاه مرد، همسرش را برای رفع نیازش فرابخواند، زن باید اجابت کند؛ هرچند بر سرِ تنور باشد».
۲۹۰- وعن أبي هريرةس عَنِ النَّبيِّج قال: «لَوْ كُنْتُ آمِرًا أحَدًا أَنْ يسْجُدَ لأَحدٍ لأَمَرْتُ المرْأَة أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و آن را حسن صحیح دانسته است.][ صحیح الجامع، ش: ۵۲۹۴؛ ارواء الغلیل، ش: ۱۹۹۸؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: ۹۲۶؛ آلبانی، آن را در مشکاة المصابیح، ش: ۳۲۵۵ صحیح دانسته است.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «اگر به کسی فرمان میدادم که کسی را سجده کند، به زن فرمان میدادم که برای شوهرش سجده نماید».
۲۹۱- وعن أُمِّ سلمةَل قالت: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «أَيُّما امرأَةٍ ماتَتْ وزوْجُهَا عنها راضٍ دخَلَتِ الجَنَّةَ». [ترمذي، روایتش کرده و آن را حسن دانسته است.][ ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: ۲۲۲۷؛ ضعیف ابنماجه، ش: ۴۰۷؛ و السلسلة الضعيفة، ش: ۱۴۲۶.]
ترجمه: امسلمهل میگوید: رسولاللهج فرمود: «هر زنی در حالی بمیرد که شوهرش از او راضیست، وارد بهشت میشود».
شرح
مؤلف/، حدیثی بدین مضمون از عبدالله بن عمرب نقل کرده که پیامبرج فرموده است: «همهی شما، مسؤولید و هر یک از شما دربارهی زیردستانش بازخواست میشود».
این خطاب، برای همهی امت است و پیامبرج در این خطاب، روشن نموده که هر انسانی، دربارهی زیردستان خود مسؤولیت دارد. در این حدیث، واژهی «راعی» آمده و به کسی گفته میشود که با در نظر گرفتن منافع و ضررهای چیزی، از آن نگهداری میکند؛ یعنی آنچه را که برای آن، مفید است، فراهم میکند و آنچه را که زیانبار است، از آن دور مینماید؛ مانند چوپان که گوسفندانش را به مناطق پِرعلف میبرد و آنها را در زمینهای خشک و بیعلف رها نمیکند.
انسانها نیز همینگونه هستند و دربارهی زیردستان خود، مسؤولند؛ رهبر یا حاکم، مسؤول رعیت است. گرچه حوزهی فرمانروایی حکام یا فرمانداران منطقهای، متفاوت است. کدخدای یک دهکده، مسؤولیت کمتری نسبت به فرماندار یک شهرستان دارد و مسؤولیت استاندار، به مراتب کمتر از مسؤولیت رییس حکومت یا بالاترین مقام یک کشور است؛ در نتیجه مسؤولیت هرکس، متناسب با حوزه یا سطح فرمانروایی اوست. مرد، مسؤول خانوادهاش میباشد و نسبت به همسر، دختر، پسر، خواهر، خاله، عمه و کسانی که در خانهاش هستند، مسؤولیت دارد و بر او واجب است که به مسؤولیت خود عمل کند. زن نیز نسبت به خانه و خانوادهاش مسؤولیت دارد و بر او واجب است که به کارهای خانه مانند آشپزی و تهیهی چای و غذا و نظافت منزل رسیدگی کند؛ بهاندازهی نیاز غذا بپزد و اسراف نکند؛ زیرا میانهروی، قناعت و دوری از اسراف، اهمیت فراوانی دارد و برخی، از آن به نصف زندگی تعبیر کردهاند؛ در هر حال پرهیز از افراط و تفریط، امر مهمیست که باید رعایت کند. زن، همچنین مسؤول رسیدگی به بچههاست؛ لباس، تَنِشان میکند، لباسهای کثیف را از تنشان درمیآورد و میشوید، رختخوابشان را آماده مینماید و آنها را در زمستان میپوشاند؛ بهطور کلی مراقب بچههاست و آنها را تر و خشک میکند و مسؤول رسیدگی به کارهای خانه است. خدمتکار نیز نسبت به وظایف خویش و اموال و وسایل صاحبخانه، مسؤول است و باید از وسایلی که در اختیار اوست، نگهداری کند. خلاصه اینکه هرکس، دربارهی زیردستان خود مسؤولیت دارد.
و اما دیگر احادیثی که مؤلف/ ذکر کرده، از لحاظ صحت، نیازمندِ بررسی و بازبینیست؛ ولی در مجموع، نشانگر اهمیت و بزرگی حقوقیست که مرد بر همسرش دارد و زن باید این حقوق را رعایت کند؛ همانگونه که رعایت حقوق زن بر مرد واجب است. الله متعال، میفرماید:
﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾[البقرة: ٢٢٨]
و زنان، همچنانکه وظایفی دارند، دارای حقوق شایستهای هستند.
این، همان برابری و عدالت در وظایف و حقوقیست که شریعت اسلامی را متمایز میسازد.
***
۲۹۲- وعن معاذِ بنِ جبلٍس عَنِ النَّبيِّج قال: «لا تُؤْذِي امْرَأَةٌ زَوْجَهَا في الدُّنْيا إِلاَّ قالَتْ زَوْجَتُهُ مِنَ الحُورِ الْعِينِ لا تُؤْذِيه قَاتلَكِ اللَّهُ، فَإِنَّمَا هُو عِنْدَكِ دخِيلٌ يُؤشِكُ أَنْ يُفارِقَكِ إِلَينا». [ترمذي، این حدیث را روایت کرده و آن را حسن دانسته است.][ صحیح الجامع، ش: ۷۱۹۲؛ السلسلة الصحيحة، ش: ۱۷۳؛ و صحیح ابنماجه، ش: ۱۹۳۷ از آلبانی/.]
ترجمه: معاذ بن جبلس میگوید: پیامبرج فرمود: «هر زنی، شوهرش را در دنیا اذیت کند، همسرِ بهشتی آن مرد، یعنی «حور عین» میگوید: خدا، تو را بکشد؛ اذیتش نکن. او، نزد تو مهمان است و بهزودی از تو جدا میشود و نزد ما میآید».
۲۹۳- وعن أُسامَةَ بنِ زيدٍب عَنِ النَّبيِّج قال: «مَا تركْتُ بعْدِي فِتْنَةً هِي أَضَرُّ عَلَى الرِّجال مِنَ النِّسَاءِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۵۰۹۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۴۰)]
ترجمه: اسامه بن زیدب میگوید: پیامبرج فرمود: «پس از من، زيانبارترین فتنهای که برای مردان برجای میماند، فتنهی زنان است».
شرح
مؤلف/، حدیثي بدین مضمون از اسامه بن زیدب نقل کرده که پیامبر اکرمج فرموده است: «پس از من، زيانبارترین فتنهای که برای مردان برجای میماند، فتنهی زنان است».
بدینسان پیامبرج خبر داده که بزرگترین فتنهای که پس از او بهجا میماند، فتنهی زنان است؛ همانگونه که اللهﻷ میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِ﴾[آل عمران: ١٤]
برای مردم، محبت خواستههای درونی اعم از زنان، فرزندان و ثروتهای هنگفتِ طلا و نقره و اسبهای مرغوب و نشاندار و چارپایان و زراعت، آراسته شده است.
همهی اینها، چیزهایی که محبتش برای مردم آراسته شده است؛ بهگونهای که هر یک از اینها، انگیزهای قوی برای گناه و انحراف انسان بهشمار میرود؛ اما قویترین انگیزهی انحراف، محسوب میشود. از اینرو الله متعال، ابتدا میل و رغبت درونی به زنان را ذکر کرد.
پیامبرج زن را زیانبارترین فتنه یا قویترین انگیزهی انحراف مردان برشمرد تا نسبت به فتنهی زنان هشدار دهد. بنابراین، بر مسلمانان واجب است که تمام راههایی را که به فتنهی زنان یا انحراف مردم میانجامد، ببندند؛ لذا بر زن واجب است که در برابر مردان بیگانه، حجاب کامل داشته باشد و صورتش را بپوشاند؛ همانطور که بنا بر دیدگاه بسیاری از علما، پوشاندن دست و پا نیز واجب میباشد؛ همچنین بر او واجب است که از اختلاط و همنشینی با مردان، دوری کند؛ زیرا همنشینی مردان و زنان بیگانه، هم برای مردان، زیانبار و فتنهانگیز است و هم برای زنان. پیامبرج فرموده است: «خَيْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أَوَّلُهَا وَشَرُّهَا آخِرُهَا وَخَيْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا وَشَرُّهَا أَوَّلُهَا».[ صحیح مسلم، ش: ۴۴۰، بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «بهترین صف مردان، صف اول است و بدترین صفِ آنها، صفِ آخِر؛ و بهترین صفِ زنان، صف آخر میباشد و بدترینش، صف اول». زیرا صف اول زنان، به مردان نزدیک است و از اینرو بدترین صف زنان بهشمار میرود؛ ولی از آنجا که آخرین صف زنان، از مردان دور است، بهترین صف برای زنان محسوب میشود.
پیامبرج دستور میداد که زنها نیز در نماز عید حاضر شوند؛ ولی زنها با مردها، یکجا نبودند؛ زیرا پیامبرج پس از سخنرانی (خطبهی عید) نزد زنان میرفت و آنان را پند و اندرز میداد. و این، نشان میدهد که زنها، جدا از مردها، در جای مستقلی بودهاند.
این در دورانی بود که دین و ایمان مردم، قوی بود و مردم از منکرات دوری میکردند؛ لذا رعایت این مسأله در زمان ما که فساد و منکرات، افزایش یافته است، ضرورت بیشتری دارد و بر همگان واجب است که در حد امکان از فتنهی زنان یا انگیزههای انحرافی ناشی از میل و علاقه به جنس مخالف، بپرهیزند و فریفتهی تبلیغات غربزدگان و پیروان کورِ آنها نشوند که با تمام ابزار و امکانات خود به سوی اختلاط و درآمیختن مردان و زنان، فرامیخوانند؛ بدون شک همهی این تبلیغات، وسوسهایست که شیطان در دلهای کافران و پیروان کورشان میآراید. در صورتی که امروزه کشورهای کفر در نتیجهی چنین رویکردی به آسیبهای جدی و بزرگی دچار شدهاند که آرزو میکنند از آن رهایی یابند؛ ولی نمیتوانند. در عین حال، متأسفانه برخی از مردم و عدهای فرزندانمان که از پوست و گوشت ما هستند، به رها کردن ارزشهای اخلاقی فرامیخوانند و با سهلانگاری دربارهی بانوان و اشتغال آنان در کنارِ مردانِ بیگانه، به افزایش بیبند و باری اخلاقی و آسیبهای ناشی از آن، دامن میزنند. از الله متعال درخواست میکنم که ما و همهی مسلمانان را از فتنهها و اسباب انحراف محافظت کند؛ بهیقین او، بخشندهی بزرگوار است.
***