۷۷- باب: خشم و غضب برای دفاع از دین الله متعال در هنگامی که نسبت به شریعت، حرمتشکنی شود (و احکام الهی رعایت نگردد)
الله متعال میفرماید:
﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ﴾[الحج : ٣٠]
(حُکم) اینست و هر کس، نشانهها و شعایر الاهی را بزرگ بدارد، بیگمان این عمل برایش نزد پروردگارش نیک است.
و میفرماید:
﴿إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧﴾[محمد : ٧]
اگر (دین) الله را یاری کنید، (الله) شما را یاری میکند. و گامهایتان را استوار میسازد.
در اینباره میتوان به حدیث عایشهل اشاره کرد که در باب «عفو و گذشت» ذکر شد.[ حدیث شمارهی ۶۴۹.]
۶۵۴- وعن أبي مسعود عقبة بن عمرو البدريِّس قال: جَاءَ رَجُلٌ إلى النَّبِيِّج فقال: إنِّي لأتَأَخَّر عَن صَلاةِ الصُّبْحِ مِن أجْلِ فلانٍ مِما يُطِيل بِنَا، فمَا رَأَيْتُ النَّبِيَّج غَضِبَ فِي موعِظَةٍ قَطُّ أَشدَّ ممَّا غَضِبَ يَومئِذٍ، فقال: «يَا أَيهَا النَّاس! إنَّ مِنكم مُنَفِّرين؛ فأَيُّكُمْ أَمَّ النَّاسَ فَليُوجِزْ، فإنَّ مِنْ ورائِهِ الكَبيرَ والصَّغيرَ وذا الحَاجَةِ». [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: (۹۰، ۷۰۲، ۷۰۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۴۶۶.]
ترجمه: ابومسعود، عقبه بن عمرو بدریس میگوید: مردی نزد پیامبرج آمد و گفت: من دیرتر به نماز صبح میآیم؛ زیرا فلانامام، نماز را طول میدهد. - ابومسعودس میگوید:- پیامبرج را در خطابهی آن روز چنان خشمگین دیدم که پیشتر او را در هیچ خطابهای اینهمه خشمگین ندیده بودم. فرمود: «ای مردم! برخی از شما دیگران را از دین گریزان میکنید. لذا هرکس از شما پیشنمازِ مردم میشود، نماز را کوتاه بخواند؛ زیرا در میان نمازگزاران، افرادِ سالخورده، خردسال و کسانی هستند که کارِ فوری دارند».
شرح
حافظ نووی/ در کتابش ریاضالصالحین، میگوید: «باب: خشم و غضب برای دفاع از دین الله متعال در هنگامی که نسبت به شریعت، حرمتشکنی شود (و احکام الهی رعایت نگردد)».
خشم و غضب، چندین سبب دارد؛ از جمله انتقام برای خویشتن. یعنی کسی کاری میکند که خشم و عصبانیت انسان را برمیانگیزد و در نتیجه انسان، برای خود انتقام میگیرد. این این خشم و غضب نهی شده است؛ زیرا شخصی به پیامبرج گفت: مرا نصیحت کن. فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت کرد و پیامبرج فرمود: «خشمگین مشو».
یکی دیگر از اسباب خشم و غضب، خشمگین شدن بهخاطرِ اللهﻷ میباشد. بدینسان که انسان، شاهدِ حرمتشکنی نسبت به دینِ اللهﻷ یا شاهد پایمال شدنِ احکام الهی باشد؛ در نتیجه از روی غیرت دینیاش یا برای حمایت از دین الله، خشمگین شود. چنین خشمی، نیک و پسندیده است و اجر و ثواب دارد. زیرا این، سنّتِ پیامبرج است و در مفهوم این آیه نیز میگنجد که الله متعال میفرماید:
﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ﴾[الحج : ٣٠]
(حُکم) اینست و هر کس، نشانهها و شعایر الاهی را بزرگ بدارد، بیگمان این عمل برایش نزد پروردگارش نیک است.
و نیز میفرماید:
﴿وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢﴾[الحج : ٣٢]
و هر کس، نشانهها و شعایر الاهی را بزرگ و گرامی بدارد، بیگمان این امر از تقوای دلهاست.
گرامیداشت شعایر و نشانههای الهی، اینست که انسان آنها را بزرگ بدارد و نسبت به توهین به این شعایر، بیتفاوت نباشد؛ بلکه خشمگین شود و به دفاع از شعایر الاهی برخیزد و با امر به معروف و نهی از منکر و دیگر روشهای شرعی، دین اللهﻷ را یاری دهد.
سپس مؤلف/ این آیه را ذکر کرده است که الله متعال میفرماید:
﴿إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧﴾[محمد : ٧]
اگر (دین) الله را یاری کنید، (الله) شما را یاری میکند. و گامهایتان را استوار میسازد.
منظور از نصرت الله در این آیه، یاری دین اوست؛ زیرا اللهﻷ از همه، بینیاز است و نیازی به نصرت و یاری ندارد. نصرت و یاری دین، به معنای دفاع و حمایت از دین و خشم و غضب در زمانیست که نسبت به دین حرمتشکنی میشود. البته گزینهها یا نمونههای دیگری نیز در رابطه با نصرت دین وجود دارد؛ از جمله جهاد در راه الله متعال؛ یعنی پیکار برای اینکه دین و کلمهی الله برتر و والاتر باشد. این هم در مفهوم نصرت و یاریِ اللهﻷ میگنجد و الله به ناصرانِ دینش دو نوید داده است: ﴿يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧﴾؛ یعنی: «الله، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میسازد». به عبارت دیگر در برابرِ دشمنانتان به شما یاری میرساند و گامهای شما را بر دین خود استوار میگرداند تا نلغزید. خوب دقت کنید؛ اگر یک بار دین الله را یاری کنیم، اللهﻷ دو پاداش بزرگ به ما میدهد: ﴿يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧﴾و در ادامه میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَتَعۡسٗا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٨﴾[محمد : ٨]
و هلاکت و نابودی بر کافران است و الله اعمالشان را نابود و تباه کرد.
یعنی کافران در برابر مؤمنانی که الله نصرتشان میکند، نابود یا خوار و زبون میشوند؛ ﴿وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٨﴾ و الله متعال، تدابیر کافران را بینتیجه میگرداند و هر تدبیری که میاندیشند، به زیان آنها تمام میشود و اعمالشان از میان میرود و هیچ سودی از کارهای خود نمیبرند.
سپس مؤلف/ حدیث عقبه بن عمرو بدریس را ذکر کرده است؛ عقبهس میگوید: مردی نزد پیامبرج آمد و گفت: من دیرتر به نماز صبح میآیم؛ زیرا فلانامام، نماز را طول میدهد. لذا پیامبرج خشمگین شد؛ بهگونهای که ابومسعودس میگوید: پیامبرج را در خطابهی آن روز چنان خشمگین دیدم که پیشتر او را در هیچ خطابهای اینهمه خشمگین ندیده بودم. فرمود: «ای مردم! برخی از شما دیگران را از دین گریزان میکنید». پیشنمازِ جماعت، به مردم نگفته بود که نماز نخوانید؛ اما از بس که در امامتش نماز را بیش از حدّ سنت طول میداد، در عمل مردم را از نماز جماعت گریزان کرده بود. از اینرو درمییابیم که گریزان کردن مردم از دین حتماً بهزبان نیست؛ بلکه هر عملی که مردم را از دین متنفر و گریزان کند، در این رویکرد میگنجد. از اینرو رسولاللهج در مسایل شرعی مدارا میکرد؛ یعنی گاه برای پیشگیری از فتنه و زیان، از انجامِ پارهای از کارهای نیک و پسندیده خودداری مینمود. چنانکه تصمیم گرفت خانهی کعبه را بر همان شالوده یا زیربنایی بازسازی کند که ابراهیم÷ آن را بنا نهاده بود؛ اما از ترس اینکه شاید مردم دچار فتنه شوند، این کار را انجام نداد. همچنین رسولاللهج در سفر روزه میگرفت؛ ولی وقتی اصحابش را دید که در سفر روزه میگیرند و اذیت میشوند، افطار کرد تا یارانش دچار مشکل نشوند.
لذا باید سعی کنیم در چارچوب شریعت بهگونهای عمل کنیم که مردم با اطمینان و رضایت به دین اللهﻷ روی بیاورند؛ و این، روشِ رسولاللهج است.
شاهدِ موضوع از حدیث ابومسعودس اینست که پیامبرج از عملکرد آن امام که نماز را طول میداد و مردم را گریزان میکرد، خشمگین شد. در این حدیث همچنین بدین نکته اشاره شده است که پیامبرج در سخنرانیهایی که دربارهی حرمتشکنی نسبت به دین ایراد میکرد، خشمگین میشد؛ همانگونه که جابرس میگوید: هنگامی که رسولاللهج سخنرانی میکرد، چشمانس سرخ و صدایش، بلند میشد و خشمش شدید میگشت؛ مانند شخصی که دربارهی نزدیک شدن لشکر دشمن هشدار میدهد و میگوید: صبح و شام به شما حمله خواهند کرد.[ ( ]صحیح مسلم، ش: ۸۶۷؛ نک: حدیث شمارهی ۱۷۴.]
سپس رسولاللهج فرمود: «لذا هرکس از شما پیشنمازِ مردم میشود، نماز را کوتاه بخواند»؛ یعنی مطابق سنت. «زیرا در میان نمازگزاران، افرادِ سالخورده، خردسال و کسانی هستند که کارِ فوری دارند». مثلاً در میان نمازگزاران کسی هست که با کسی دیگر قرار دارد که نزدش برود یا منتظرش باشد. لذا برای امام جماعت جایز نیست که نماز را بیش از حدّ سنت، طول دهد. ائمهی جماعات در اینباره سه دستهاند:
برخی از ائمهی جماعات نماز را بهقدری کوتاه یا بهسرعت میخوانند که مقتدیها فرصت نمییابند سنتهای نماز را انجام دهند. این دسته از ائمه، خطاکار و بلکه گنهکارند و امانتی را که بر عهده دارند، درست انجام نمیدهند.
عدهای دیگر نماز را طولانی میخوانند؛ بهگونهای که گویا تنها نماز میگزارند. یعنی قیام و قرائت، رکوع، سجده، قیامِ پس از رکوع و نشستن در میان دو سجده را طول میدهند. اینها نیز بر خطا هستند.
و گروه سوم، پیشنمازانی هستند که مانند پیامبرج امامت میدهند؛ اینها بهترین ائمه بهشمار میآیند و امانتی را که بر عهده دارند، بهخوبی ادا میکنند.
***
۶۵۵- وعن عائشة رضي اللَّه عنها قالت: قدِمَ رسولُ اللهِج مِنْ سَفَرٍ، وقَد سَتَرْتُ سَهْوةً لِي بقِرامٍ فَيهِ تَمَاثيل، فَلمَّا رآهُ رسول اللَّهج هتكَهُ وتَلَوَّنَ وجهُهُ وقال: «يَا عائِشَةُ! أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا عِند اللَّهِ يوم القيامةِ الَّذينَ يُضاهُونَ بِخَلقِ اللَّهِ». [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: (۳۲۲۴، ۵۹۵۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۱۰۷.]
ترجمه: عایشهل میگوید: رسولاللهج از سفری برگشت و من، تاقچهی خانهام را با پردهای که تصاویری در آن بود، پوشانده بودم. رسولاللهج وقتی آن را دید، آن را پاره کرد، رنگ چهرهاش عوض شد و فرمود: «ای عایشه! سختترین عذاب روز قیامت را کسانی نزد الله دارند که به آفرینش الله تشبه میجویند».
۶۵۶- وعنها أَنَّ قريشًا أَهَمَّهُم شَأْنُ المرأةِ المَخزُومِية التي سَرقَت فقالوا: مَن يُكلِّمُ فيها رسولَ اللَّهج؟ فقالوا: مَن يجتَرِئُ عليهِ إلا أُسامةُ بنُ زيدٍ حِبُّ رسول اللَّهج؟ فَكَلًَّمَهُ أُسامةُس؛ فقَالَ رَسُولُ اللهِج: «أَتَشفَعُ في حدٍّ مِن حُدُودِ اللَّهِ تعالى؟» ثُمَّ قامَ فَاخْتَطَبَ ثُمَّ قال: «إنَّمَا أهْلَكَ من قَبلَكُم أنَّهُم كانُوا إذَا سرقَ فِيهِم الشَّريفُ تَركُوه، وإذا سرق فِيهم الضَّعِيفُ أَقامُوا عليهِ الحدَّ، وايْمُ اللَّه، لو أنَّ فاطمَة بنت محمدٍ سرقَتْ لقَطَعْتُ يَدهَا». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۲۶۴۸، ۳۴۷۵)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۶۸۸.]
ترجمه: عایشهل میگوید: ماجرای زنی از «بنیمخزوم» که سرقت کرده بود، باعثِ نگرانی قریش شد؛ گفتند: چه کسی در اینباره با رسولاللهج صحبت کند؟ و بدین نتیجه رسیدند که کسی جز اسامه بن زیدب که محبوبِ پیامبرج است، جرأت میانجیگری و شفاعت ندارد. لذا اسامهس با پیامبرج صحبت کرد- و از ایشان درخواست نمود که دستِ این زن را قطع نکنند.- رسولاللهج فرمود: «آیا دربارهی حکم و قانون خدا، سفارش میکنی؟» آنگاه برخاست و سخنرانی نمود؛ فرمود: «امتهای پیش از شما (بنیاسرائیل)، از آن جهت به هلاکت رسیدند که وقتی فردِ مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند و هرگاه، فردِ ضعیفی مرتکب سرقت میشد، حد را بر او جاری مینمودند. به الله سوگند، اگر دخترم فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم».
شرح
مؤلف/ دو حدیث از عایشهل ذکر کرده است. و اما حدیث نخست؛ عایشهل میگوید: رسولاللهج از سفری برگشت و من، تاقچهی خانهام را با پردهای که تصاویری در آن بود، پوشانده بودم. رسولاللهج وقتی آن را دید، رنگ چهرهاش عوض شد، آن را پاره کرد و فرمود: «ای عایشه! سختترین عذاب روز قیامت را کسانی نزد الله دارند که به آفرینش الله تشبه میجویند». یعنی الله متعال به تصویرگران، چه آنانکه مجسمه میسازند و چه آنانکه جانداران را ترسیم میکنند، عذابِ سختی میرساند؛ زیرا در حقیقت در آفرینش و تصویرگری پروردگار به مخالفت با او برمیخیزند. در گذشته ساختن تصاویر با دست انجام میشد؛ زیرا دستگاهها، امکانات و وسایل امروزی وجود نداشت که بدون دخالتِ دست، تصویرگری کنند. بلکه تصاویر را با دست خود، رسم یا حَک میکردند تا بینندگان به مهارت آنها گواهی دهند؛ بهگونهای که بینندگان میگفتند: چه نقاش یا چه مجسمهسازِ ماهریست! چهقدر اثرش طبیعی بهنظر میرسد! یا چهقدر اثرش به آفرینش خداوند شباهت دارد! و بدینسان در پیِ این بودند که در صورتگری، با الله متعال، شریک شوند؛ در صورتی که الله متعال، یکتا و بیشریک است:
﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَوِّرُكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ كَيۡفَ يَشَآءُ﴾[آل عمران: ٦]
او ذاتیست که به شما در رحمهای (مادرانتان)، هر شکل و صورتی که بخواهد، میبخشد.
و میفرماید:
﴿وَصَوَّرَكُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَكُمۡ﴾[غافر: ٦٤]
و به شما شکل و قیافه بخشید و شکلهایتان را نیک و زیبا گردانید
همانگونه که عایشهل گفته است: پیامبرج پرده را پاره کرد. و این، نشان میدهد که پاره کردن تصاویری که با دست ترسیم میشوند، درست است؛ زیرا ترسیم جانداران، تشبه جستن به آفرینش الهی میباشد و تأیید اعمالِ نادرست، به معنای ارتکاب آن است.
از این حدیث درمییابیم که خشمگین شدن در هنگامی که عمل نادرستی انجام میشود یا حکمی شرعی پایمال میگردد، مشروع است؛ زیرا پیامبرج خشمگین شد و آن پرده را پاره کرد.
و اما دومین حدیث؛ زنی از بنیمخزوم، کالاهایی مانند دیگ و مشک را بهعاریت میگرفت و سپس انکارش میکرد؛ یعنی مرتکب سرقت میشد. رسولاللهج دستور داد که دستش را قطع کنند. قریش از بابت آبروی خود، نگران شدند؛ زیرا این زن از یکی از مهمترین و سرآمدترین طوایف عرب بود. لذا از اسامه بن زیدس درخواست کردند که نزد پیامبرج سفارش کند تا این حکم را لغو نماید. رسولاللهج به اسامهس فرمود: «آیا دربارهی حکم و قانون خدا، سفارش میکنی؟» آنگاه برخاست و برای مردم سخنرانی نمود و فرمود: «امتهای پیش از شما (بنیاسرائیل)، از آن جهت به هلاکت رسیدند که وقتی فردِ مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند و هرگاه، فردِ ضعیفی، مرتکب سرقت میشد، دستش را قطع مینمودند». سپس سوگند یاد کرد و فرمود: «اگر دخترم، فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم».
شاهدِ موضوع از این حدیث، اینجاست که پیامبرج بهخاطرِ میانجیگری بیمورد و نادرست اسامهس دربارهی لغو یکی از مجازاتهای شرعی خشمگین شد؛ لذا خشم و غضب بهخاطر اللهﻷ نیک و پسندیده میباشد و خشم و غضبی، نکوهیده و ناپسند است که برای انتقام یا بهخاطرِ منافع شخصی باشد. زیرا پیامبرج از چنین خشم و غضبی نهی نموده است؛ چنانکه یکی از یارانش درخواست نصیحت کرد. پیامبرج فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت نمود و پیامبرج فرمود: «خشمگین مشو». لذا تفاوت آشکاری در میان این دو خشم وجود دارد. پس خشم و غضب برای الله یا بهخاطر شریعت الهی، نیک و پسندیده است و روش پیامبرج نیز همینگونه بود. خشمی که برای الله یا بهخاطر دینش باشد، نشانگر غیرت انسان نسبت به دین و اقامهی شعایر دینیست. اما چه خوب است که انسان، خشم شخصی خود را پنهان کند یا بردباری ورزد و وقتی بهخاطر منفعتی شخصی خشمگین شد، از شرّ شیطانِ راندهشده به اللهﻷ پناه ببرد؛ اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته، دراز بکشد یا بر پهلو تکیه دهد. چنین روشی از خشم و غضب انسان میکاهد.
***
۶۵۷- وعن أنسٍس أنَّ النَّبِيَّج رَأَى نُخامَةً في القِبْلةِ، فشقَّ ذلكَ عَلَيهِ حتَّى رُؤِيَ في وجهِهِ، فَقَامَ فَحَكَّهُ بيَدِهِ فقال: «إنَّ أحَدَكُم إذا قَام في صَلاتِهِ فَإنَّهُ يُنَاجِي ربَّهُ، وإنَّ ربَّهُ بَينَهُ وبَينَ القِبْلَةِ، فَلا يَبْزُقَنَّ أَحدُكُم قِبلَ القِبْلَةِ، ولكِن عَنْ يَسَارِهِ أوْ تحْتَ قدَمِهِ»؛ ثُمَّ أخَذَ طرفَ رِدائِهِ فَبصقَ فِيه، ثُمَّ ردَّ بَعْضَهُ على بعْضٍ فقال: «أَو يَفْعَلُ هكذا». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۴۰۵، ۱۲۱۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۵۵۱.]
ترجمه: انسس میگوید: پیامبرج آبِ دهانی را دید که در جهتِ قبله انداخته شده بود و از این عمل بهاندازهای ناراحت شد که آثار ناراحتی در چهرهاش نمایان گشت. برخاست و آن را با دست خود پاک کرد و فرمود: «وقتی یکی از شما به نماز میایستد، با پروردگارش مناجات میکند و پروردگارش، میانِ او و قبله است. پس هیچکس به سوی قبله آب دهان نیندازد؛ بلکه آب دهانش را به سمت چپ یا زیرِ پایش بیندازد». سپس گوشهای از ردایش را گرفت و در آن آب دهان انداخت و دو سویش را به هم مالید و فرمود: «یا چنین کند».
شرح
مؤلف/ در این باب، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که انسس میگوید: پیامبرج آبِ دهانی را دید که در جهتِ قبله انداخته شده بود و از این عمل بهاندازهای ناراحت شد که آثار ناراحتی در چهرهاش نمایان گشت. لذا آن را با دست خود پاک کرد و فرمود: «وقتی یکی از شما به نماز میایستد، با پروردگارش مناجات میکند». یعنی با پروردگارش راز و نیاز مینماید و اللهﻷ نیز پاسخش را میدهد. در حدیث صحیح آمده که ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج بهنقل از الله متعال فرمود: «قَسَمْتُ الصَّلاةَ بَيْنِي وَبَيْنَ عَبْدِي نِصْفَيْنِ فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢﴾ قَالَ: حَمِدَنِي عَبْدِي فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣﴾ قَالَ: أَثْنَى عَلَیَّ عَبْدِي فَإِذَا قَالَ: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤﴾ قَالَ: مَجَّدَنِي عَبْدِي فَإِذَا قَالَ: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾ قَالَ: هَذَا بَيْنِي وَبَيْنَ عَبْدِي نصفَينِ فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾ إلی آخِرِه قَالَ اللهُ: هَذَا لِعَبْدِي وَلِعَبْدِي مَا سَأَلَ».[ صحیح مسلم، ش: ۳۹۵.] یعنی: «من نماز را ميان خود و بندهام دو قسمت کردهام. هنگامی که بنده میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢﴾الله میفرماید: بندهام مرا حمد و ستايش كرد. و آنگاه که بنده میگوید:﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣﴾ الله میفرماید: بندهام مرا ثنا گفت. و زماني كه بنده میگوید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤﴾خداوند میفرماید: بندهام مرا بهبزرگی یاد کرد. و چون بنده میگوید: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾ خداوند(ﻷ) میفرماید: اين، ارتباط دوطرفهی من و بندهام میباشد. و وقتی بنده،﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾ را تا پایانش میخواند، الله میفرماید: این، درخواست بندهی من است و من، خواستهاش را برآورده میسازم».
لذا در نماز با پروردگار خود راز و نیاز میکنید و به وسیلهی کلامی که نازل فرموده است، با او مناجات مینمایید؛ او را میخوانید، تسبیحش را میگویید، از او بهبزرگی یاد میکنید ورابطهای دو سویه با او برقرار میسازید و پروردگار در میان شما و قبله قرار دارد و هرچند در آسمان، بالای عرش خویش است، اما در برابرِ شماست؛ زیرا او بر همه چیز احاطه دارد:
﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾ [الشورى: ١١]
هیچ چیزی همانند او نیست؛ و او، شنوای بیناست.
پیامبرج پس از اینکه از انداختن آب دهان در قبلهی مسجد منع کرد، روش درستش را نیز بیان فرمود؛ زیرا راهنمایی و حکمت نیز همین است که وقتی یک چیز ممنوع را بیان میکنید، درستش را نیز یادآوری نمایید تا همهی راهها بسته نشود. از اینرو رسولاللهج ضمن اینکه از انداختنِ آب دهان به سوی قبله نهی نمود، بیان کرد که انسان آبِ دهانش را به سمت چپ یا زیر پایش یا در لباسش بیندازد و سپس آن را به هم بمالد و پاکش کند. و بدینسان سه پیشنهاد ارائه کرد: انداختن آب دهان به سمت چپ یا زیرِ پا یا در گوشهای از لباس و به هم مالیدن دو سوی لباس تا آب دهان پاک شود. البته از دو گزینهی نخست در زمانی که انسان در مسجد بهسر میبرد، نهی شده است؛ زیرا پیامبرج میفرماید: «الْبُصَاقِ فِي الْمَسْجِدِ خَطِيئَةٌ».[ نسائی، ش: ۷۲۳؛ آلبانی/ در صحیح الجامع، ش: ۲۸۸۶ این حدیث را صحیح دانسته است.] یعنی: «انداختن آب دهان در مسجد، خطاست».
از این حدیث چنین برداشت میشود که آب دهان، نجس نیست؛ زیرا پیامبرج فرمود: «...آب دهانش را به سمت چپ یا زیرِ پایش – یا در گوشهای از لباسش- بیندازد». لذا اگر آب دهان، نجس بود، پیامبرج دستور نمیداد که انسان آب دهانش را در گوشهای از لباسش بیندازد. در صورتی که عملِ پیامبرج در اینباره، یک رهنمود یا آموزشِ عملی بود؛ زیرا در این حدیث آمده است: پیامبرج گوشهای از ردایش را گرفت و در آن آب دهان انداخت و دو سویش را به هم مالید و فرمود: «یا چنین کند».
از این حدیث چنین بهنظر میرسد که انداختن آب دهان در برابر انظار دیگران، ایرادی ندارد؛ بهویژه اگر برای تعلیم باشد.
همچنین در مییابیم که آثار آب دهان و دیگر چیزهایی که مردم بد میدانند یا وجودِ لکه در لباس، شایستهی کمال و شخصیت انسان نیست؛ زیرا پیامبرج دو طرف لباسش را به هم مالید تا اثری از آب دهان در لباسش نمانَد. لذا باید ظاهری پاک و آراسته و لباسهای تمیز و مرتبی داشته باشیم تا مردم از دینِ ما یا از دیدن لکهها و آثار آلودگی بر روی لباسمان، فراری نباشند.
شاهد موضوع از این حدیث اینست که پیامبرج از دیدنِ آبِ دهانی که در جهتِ قبله انداخته شده بود، بهاندازهای ناراحت شد که آثار ناراحتی در چهرهاش نمایان گشت.
***