۶۰- باب: بخشش و سخاوت و خرج کردن در راههای نیک به امید الله متعال و توکل بر او
الله متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَهُوَ يُخۡلِفُهُۥ﴾[سبأ: ٣٩]
و هرچه انفاق کنید، او عوضش را میدهد.
و میفرماید:
﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَلِأَنفُسِكُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يُوَفَّ إِلَيۡكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٢﴾[البقرة: ٢٧٢]
و هر انفاقی که میکنید، برای خودتان است و فقط به رضای الله انفاق نمایید. و ثواب هر مالی که انفاق کنید، به طور کامل به شما داده میشود و هیچ ستمی به شما نخواهد شد.
و میفرماید:
﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٌ ٢٧٣﴾[البقرة: ٢٧٣]
هر چه انفاق کنید، الله از آن آگاه است.
۵۴۹- وعَنِ ابنِ مسعودٍس عَنِ النَّبيِّج قال: «لا حَسَدَ إِلاَّ في اثنتينِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً، فَسَلَّطَه عَلَى هَلَكَتِهِ في الحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ حِكْمَةً، فَهُوَ يَقْضِي بِهَا وَيُعَلِّمُها». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۷۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۱۶.]
ترجمه: ابنمسعودس میگوید: پیامبرج فرمود: «رشک بردن (غبطه خوردن) فقط در دو مورد، درست است: شخصی که الله به او مالی داده و به او همت خرج کردن در راه الله را عنایت نموده است؛ و شخصی که الله به او حکمت و معارف دینی داده و او به آن، حکم و عمل میکند و - به دیگران نیز- آموزش میدهد».
۵۵۰- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «أَيُّكُمْ مَالُ وَارِثِهِ أَحَبُّ إِليه مِن مَاله؟» قالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ! ما مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ مَالُهُ أَحَبُّ إِليه. قال: «فَإِنَّ مَالَه ما قَدَّمَ وَمَالَ وَارِثهِ ما أَخَّرَ». [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: ۶۴۴۲.]
ترجمه: ابنمسعودس میگوید: رسولاللهج فرمود: «چه کسی از شما، مال وارثش را بیش از مال خود دوست دارد؟» گفتند: ای رسولخدا! همهی ما، مال خود را بیشتر دوست داریم. فرمود: «مال انسان، همان مالیست که خرج یا بخشش میکند و مالِ وارث، مالیست که انسان،- خرج یا بخشش نمیکند و- از خود باقی میگذارد».
۵۵۱- عَن عَدِيِّ بنِ حاتمس أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمَرةٍ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۱۴۱۷، ۶۰۲۳)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۱۶. [ر.ک: حدیث شمارهی ۱۴۳.])]
ترجمه: عدی بن حاتمس میگوید: رسولاللهج فرمود: «از آتش دوزخ پروا کنید؛ اگرچه با صدقه دادن نصف یک خرما باشد».
۵۵۲- وعن جابرٍس قال: ما سُئِل رسول اللَّهج شَيئاً قَطُّ فقال: لا. [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۶۰۳۴؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۳۱۱.]
ترجمه: جابرس میگوید: هرگز از رسولاللهج چیزی خواسته نشد که ایشان «نَه» بگوید.
۵۵۳- وعن أبي هُريرةس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَا مِنْ يَوْمٍ يُصبِحُ العِبادُ فِيهِ إِلاَّ مَلَكَانِ يَنْزِلانِ، فَيَقُولُ أَحَدَهُمَا: اللَّهُمَّ أَعطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَيَقُولُ الآخَر: اللَّهُمَّ أَعطِ مُمسكًا تَلَفًا». [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۴۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۱۰. [ر.ک: حدیث شمارهی۳۰۰.])]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «هر روز که بندگان شب را به صبح میرسانند، دو فرشته پایین میآیند؛ یکی از آنها میگوید: یا الله! به کسی که انفاق میکند، عوض بده. و دیگری، میگوید: یا الله! به بخیل و کسی که از انفاق کردن خودداری میکند، ضرر و زیان برسان».
۵۵۴- وعنه أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «قال اللهُ تعالى: أنفِق يا ابْنَ آدمَ يُنْفَقْ عَلَيْكَ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۴۶۸۴؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۹۳.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «الله متعال میفرماید: «ای فرزندِ آدم! انفاق و بخشش کن تا بر تو انفاق شود».[ یعنی در انفاق و بخشش کوتاهی نکن تا به تو روزی دهم و در روزیات برکت بیندازم.]
۵۵۵- وعن ْ عبد اللَّهِ بن عَمْرو بن العَاصِ رضي اللهُ عنهما أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ رسولَ اللَّهج: أَيُّ الإِسلامِ خَيْر؟ قال: «تُطْعِمُ الطَّعَام، وَتَقْرَأُ السَّلامَ عَلى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لم تَعْرِفْ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۱۲، ۶۲۳۶)؛ و صحیح مسلم، ش: ۳۹.]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصب میگوید: شخصی از رسولاللهج سؤال کرد: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «اینکه به دیگران خوراک بدهی و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
۵۵۶- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «أَرْبَعونَ خَصلَةً أَعلاهَا مَنِيحَةُ العَنْزِ ما مِن عَاملٍ يعْملُ بخَصلَةٍ منها رَجَاءَ ثَوَابِهَا وَتَصْدِيقَ مَوْعُودِهَا إِلاَّ أَدْخَلَهُ اللَّه تعالى بِهَا الجَنَّةَ». [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: ۲۶۳۱؛ [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۴۲ ذکر شد.])]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصب میگوید: رسولاللهج فرمود: «چهل خصلت نیکو وجود دارد که برترین آنها، به عاریت دادنِ بُزِ شیرده میباشد تا از شیرش استفاده کنند. هرکس، به امید ثواب و با ایمان به پاداشی که وعده داده شده، یکی از این خصلتهای نیک را انجام دهد، الله متعال، به پاسِ آن، او را وارد بهشت میگرداند».
۵۵۷- عن أبي أُمَامَةَ صُدَيِّ بنِ عَجْلانَس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «يَا ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ إِن تَبْذُلَ الفَضْلَ خَيرٌ لَك، وإِن تُمْسِكَهُ شَرٌّ لَك، وَلا تُلامُ عَلى كَفَافٍ، وَابْدأْ بِمَنْ تَعُول، واليَدُ العُليَا خَيْرٌ مِنَ اليَدِ السُّفْلَى». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۶. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۵۱۵ ذکر شد.])]
ترجمه: ابوامامه، صُدَیِّ بن عجلانس میگوید: رسولاللهج فرمود: «ای فرزند آدم! اگر تو، مازادِ ثروت خویش را بذل و بخشش نمایی، برایت بهتر است و اگر آن را نگه داری، برای تو بد خواهد بود و بهخاطر ثروتی که بهاندازهی نیاز داری، سرزنشی بر تو نیست و در بذل و بخشش، از کسی شروع کن که تأمین هزینههایش با توست. و دست بالا (بخشنده) از دست پایین (گیرنده) بهتر است».
شرح
مؤلف/ میگوید: «باب: بخشش و سخاوت و خرج کردن در راههای نیک به امید الله متعال و با توکل بر او».
مال و ثروتی که الله متعال به انسانها میبخشد، برای آزمودن آنهاست تا آنها را بیازماید که آیا آن را درست مصرف میکنند یا نه؟ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَأَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ ١٥﴾ [التغابن : ١٥]
اموال و فرزندانتان، فقط مایهی آزمایش (شما) هستند. و نزد الله پاداش بزرگیست.
برخی از مردم، مال و ثروتشان را در راه شهوترانی، هوسبازی و لذتهای ناروایی بهکار میگیرند که باعث دوریِ هرچه بیشترشان از الله متعال میگردد و بدینسان مال و ثروتشان، وبال گردنشان خواهد بود. پناه بر الله.
و برخی دیگر مطابق رهنمودهای دینی، اموالشان را بهخاطر خشنودی الله در راههایی مصرف میکنند که آنان را به او نزدیک میگرداند. بهیقین، چنین مال و ثروتی به نفعِ انسان است.
برخی هم اموالشان را در کارهای بیفایدهای هزینه میکنند که نه حرام است و نه فضیلت یا امتیازی شرعی دارد؛ یعنی در واقع اموالشان را تباه میگردانند و پیامبرج از نابود کردن اموال نهی نموده است.
انسانی که اموالش را در راهی خرج میکند که مورد پسند خداست، باید به نویدهای الاهی اطمینان کامل داشته باشد؛ چنانکه الله متعال در کتابش میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَهُوَ يُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ ٣٩﴾[سبأ: ٣٩]
و هرچه انفاق کنید، او عوضش را میدهد؛ و او، بهترین روزیدهنده است.
الله متعال فرموده است: ﴿يُخۡلِفُهُۥ﴾، نه «یَخْلُفُهُ». لذا بدین معناست که الله، عوضش را میدهد، نه اینکه الله، خود جایگزین آن میشود؛ از اینرو چنین پنداری، بهکلی اشتباه میباشد. چنانکه در حدیث آمده است: «اللهُمَّ أْجُرْنِي فِي مُصِيبَتِي وَأَخْلِفْ لِي خَيْرًا مِنْهَا». یعنی: «یا الله! در این مصیبت، به من اجر و پاداش عنایت کن و به من بهتر از آن عوض بده». نگویید: «واخْلُفْ» که اشتباه است.
اللهﻷ در کتابش وعده فرموده است که هرکس انفاق کند، الله عوضش را میدهد. این را حدیثِ پیامبرج تفسیر میکند؛ همان حدیثی که مؤلف/ ذکر کرده است: پیامبرج فرموده است: «هر روز که بندگان شب را به صبح میرسانند، دو فرشته پایین میآیند؛ یکی از آنها میگوید: یا الله! به کسی که انفاق میکند، عوض بده. و دیگری، میگوید: یا الله! به بخیل و کسی که از انفاق کردن خودداری میکند، ضرر و زیان برسان».
منظور از بخیل در اینجا، کسیست که حقوق شرعیِ اموالش را ادا نمیکند؛ لذا این، بددعایی شامل همهی کسانی که انفاق نمیکنند، نمیشود و فقط شامل حال کسانی میگردد که از انفاق یا بذل و بخششی که الله متعال واجب فرموده است، امتناع میورزند. فرشتگان برای چنین کسانی بددعایی میکنند که الله متعال به اموالشان ضرور و زیان برساند. این ضرور و زیان، بر دو گونه است:
۱- ضرر و زیانِ ظاهری یا حسی.
۲- ضرر و زیانِ معنوی.
ضرر و زیان ظاهری، ضرر و زیانیست که در خودِ مال و ثروت، پدید میآید؛ به عنوان مثال در آتش میسوزد یا سرقت میشود و امثال آن.
و ضرر و زیان معنوی، بدین صورت است که خیر و برکت، از آن برداشته میشود و انسان در زندگی خود از آن استفاده نمیکند. چنانکه پیامبرج به یارانش فرمود: «آیا کسی از شما، مال وارثش را بیش از مالِ خود دوست دارد؟» گفتند: ای رسولخدا! همهی ما، مال خود را بیشتر دوست داریم.
شما، مال خود را از مال زید و عمرو و خالد، بیشتر دوست دارید؛ هرچند وارثان شما باشند. پیامبرج فرمود: «مال انسان، همان مالیست که خرج یا بخشش میکند و مالِ وارث، مالیست که انسان، - خرج یا بخشش نمیکند و- از خود باقی میگذارد».
این، حکمتی بزرگ از سخنان جامع و حکمتآمیز پیامبرج است؛ مالِ شما، همان مالیست که روز قیامت آن را در پیشگاه اللهﻷ مشاهده میکنید؛ همان مالی که بذل و بخشش کردهاید. و مالِ وارث، همان ثروتیست که پس از خود برای وارثان خویش میگذارید و آنها میخورند و از آن استفاده میکنند. مالی که از هریک از ما باقی میماند، در حقیقت، مالِ وارث است. پس اموال خود را برای خشنودی اللهﻷ انفاق کنیم و مطمئن باشیم که الله متعال، عوضش را به ما میدهد و بر ما بذل و بخشش میفرماید؛ چنانکه رسولاللهج فرموده است: «الله متعال میفرماید: «ای فرزندِ آدم! انفاق و بخشش کن تا بر تو انفاق شود».
همهی این آیات و احادیث، نشانگر اینست که انسان باید ثروتش را مطابق احکام و رهنمودهای الاهی، خرج و بخشش نماید. همانگونه که مؤلف/ در ابتدای این باب، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که پیامبرج فرموده است: «رشک بردن (غبطه خوردن) فقط در دو مورد، درست است». یعنی درست نیست که انسان بر مال و ثروتی که الله به کسی بخشیده یا هر چیزیِ دیگری که به بندهای داده است، غبطه بخورد، مگر در دو مورد:
اول: شخصی که الله به او مالی داده و به او همت خرج کردن در راه الله را عنایت نموده است. و بدینسان این بنده، مالش را در راهی انفاق میکند که مورد پسند و رضایت الله متعال است. رشک بردن به چنین شخصی، جایز میباشد؛ زیرا تجار، رویکردِ گوناگونی دارند و با هم متفاوتند. برخی از آنها اموالشان را در راه الله، در کارهای خوبی از قیبل ساختن مساجد، کمک به نیازمندان، چاپ کتاب، کمک به جهاد و امثال آن انفاق میکنند. الله متعال به چنین کسانی همت خرج کردن در راه خود را عنایت فرموده است.
برخی هم ثروتشان را در راههای نامشروع و لذتهای حرام، خرج مینمایند؛ برای هوسرانی به خارج میروند تا زناکاری و میگساری نمایند یا قماربازی کنند و اموالشان را در راههای حرامی که مایهی خشم و غضب خداست، تلف نمایند. بنابراین ثروتمندی، قابل رشک و غبطه است که همت خرج کردن اموالش را در راههای درست دارد. زیرا معمولاً کسی که به نان و نوا یا ثروتی میرسد، سر به طغیان و سرکشی، و فسق و فجور مینهد. لذا انسان با دیدن ثروتمندی که اموالش را در راه الله انفاق میکند، به او غبطه میخورد.
دوم: شخصی که الله به او حکمت و معارف دینی داده و او به آن، حکم و عمل میکند. منظور از حکمت در اینجا، دانش دینیست. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمۡ تَكُن تَعۡلَمُ﴾ [النساء : ١١٣]
و الله، کتاب و سنت را بر تو نازل نمود و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت.
لذا این شخص، به علم و دانشی که الله متعال به او داده است، عمل میکند و مطابق آن قضاوت مینماید؛ چه دربارهی خود و چه در میان خانواده و نزدیکانش و چه دربارهی کسانی که از او قضاوت میخواهند. علاوه بر این، علم و دانش خود را به دیگران نیز آموزش میدهد و به این بسنده نمیکند که مردم، نزدش بیایند و چیزی از او بپرسند یا نمیگوید: همین کافیست که مردم نزدم بیایند تا در میانشان قضاوت کنم؛ بلکه خود نیز قدم پیش میگذارد و علاوه بر حکم کردن و عمل نمودن به دانش خود، آن را به دیگران نیز منتقل مینماید. روشن است که چنین شخصی، قابل رشک میباشد.
مردم در رابطه با حکمت یا دانش، چند گونهاند:
اول: الله متعال به برخی از مردم، علم و دانش داده است، ولی آنها این دانش را از خود نیز دریغ میدارند و به خودشان هم بخل میورزند و از این دانش الاهی، استفاده نمیکنند و به وسیلهی آن، به اطاعت و بندگیِ اللهﻷ نمیپردازند یا از کارهای ممنوع بازنمیآیند. اینها از همه زیانکارترند و مانند یهودیان هستند که هر چند حق و حقیقت را میدانستند، ولی تکبر ورزیدند و از آن سرپیچی کردند.
دوم: کسانی که الله متعال به آنها علم و دانش داده است و خود به آن عمل میکنند، ولی سایر بندگان خدا نفعی از علمشان نمیبرند. این دسته از گروه پیشین بهترند، اما عملکردشان ناقص است.
سوم: گروهی که الله متعال به آنها علم و دانش داده است و گذشته از اینکه خود به آن عمل میکنند، آن را به دیگران نیز آموزش میدهند. اینها بهترین دستهاند.
وگروه چهارمی هم وجود دارد؛ کسانی که بهطور مطلق بهرهای از علم و دانش ندارند و در حقیقت، جاهلند. اینها اگرچه از خیر فراوانی محروم شدهاند، اما وضعیتشان از دستهی اول که علم و دانش دارند و به آن عمل نمیکنند، بهتر است. زیرا برای اینها این امید وجود دارد که به کسب علم و عمل به آن روی بیاورند، اما علم گروهِ اول، وبال گردنشان است. پناه بر الله.
***
۵۵۸- وعن أَنسٍس قال: ما سُئِلَ رسُولُ اللَّهج عَلَى الإِسْلامِ شَيئاً إِلا أَعْطاه، وَلَقَدَ جَاءَه رَجُلٌ فَأَعطَاه غَنَماً بَينَ جَبَلَين، فَرَجَعَ إِلى قَومِهِ فَقال: يَا قَوْمِ أَسْلِمُوا فَإِنَّ مُحَمدًا يُعْطِي عَطَاءَ مَنْ لا يَخْشَى الفَقْر، وَإِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيُسْلِمُ مَا يُرِيدُ إِلاَّ الدُّنْيَا، فَمَا يَلْبَثُ إِلاَّ يَسِيرًا حَتَّى يَكُونَ الإِسْلامُ أَحَبَّ إِلَيه منَ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا. [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۸۰۶.]
ترجمه: انسس میگوید: هرگاه از رسولاللهج چیزی برای پذیرش اسلام میخواستند، عطا میکرد؛ باری مردی نزد پیامبرج آمد - و اسلام آورد.- پیامبرج گوسفندانی که در میان دو کوه بودند- یعنی یک گله گوسفند- به او داد. آن شخص نزد قومش بازگشت و گفت: ای قومِ من! مسلمان شوید؛ زیرا محمدج بهسان کسی بذل و بخشش میکند که از فقر نمیترسد. چهبسا شخصی مسلمان میشد و هدفی جز دنیا نداشت، اما مدت اندکی نمیگذشت مگر اینکه اسلام نزد او از دنیا و هرچه در آن است، محبوبتر میشد.
۵۵۹- وعن عُمَرَس قال: قَسَمَ رسولُ اللَّهج قَسْمًا، فَقُلت: يَا رَسُولَ اللهِ لَغَيْرُ هَؤُلاَءِ كَانُوا أَحَقَّ بهِ مِنْهُم؟ قال: «إِنَّهُمْ خَيَّرُونِي أَن يَسأَلُونِي بالْفُحشِ فَأُعْطيَهم أَوْ يُبَخِّلُونِي، وَلَستُ بِبَاخِلٍ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۰۵۶.]
ترجمه: عمرس میگوید: رسولاللهج اموالی را - در میان گروهی از مردم- تقسیم کرد. گفتم: ای رسولخدا! افراد دیگری هستند که از اینها مستحقترند. فرمود: «اینها با اصرار و پافشاری خود در درخواست این مال، دو گزینه پیشِ روی من گذاشتند که به اینها بدهم یا مرا بخیل بخوانند؛ در حالی که من بخیل نیستم».
۵۶۰- وعن جُبَيْرِ بنِ مُطعِمس أَنَّهُ قال: بَيْنَمَا هُوَ يسِيرُ مَعَ النَّبِيِّج مَقْفَلَهُ مِن حُنَيْن، فَعَلِقَهُ الأَعْرَابُ يسَأَلُونَه، حَتَّى اضْطَرُّوهُ إِلى سَمُرَةٍ فَخَطَفَتْ رِدَاءَه، فَوَقَفَ النَّبِيُّج فقال: أَعْطُوني رِدَائِي، فَلَوْ كَانَ لي عَدَدُ هذِهِ العِضَاهِ نَعَمًا، لَقَسَمْتُهُ بَيْنَكُم، ثم لا تَجِدُونِي بَخِيلاً وَلا كَذَّاباً وَلا جَبَاناً». [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: ۲۸۲۱.]
ترجمه: جبیر بن مطعمس میگوید: در بازگشت از "حنین" با رسولاللهج بودم. صحرانشینان، اطراف پیامبرج را گرفتند و با اصرار و پافشاری از ایشان درخواست مال میکردند، تا جایی که پیامبرج را ناگزیر نمودند به سمت درخت خارداری برود؛ روپوش پیامبرج به درخت گیر کرد. لذا پیامبرج ایستاد و فرمود: «روپوش مرا به من بدهید؛ اگر بهاندازهی این خارها، دام و شتر میداشتم، آن را میان شما تقسیم میکردم و آنگاه میدانستید که من، بخیل، دروغگو و ترسو نیستم».
۵۶۱- وعن أبي هُريرةس أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ، وَمَا زَادَ اللَّهُ عَبْدًا بِعَفْوٍ إِلاَّ عِزًّا، وَمَا تَوَاضَعَ أَحَدٌ للَّهِ إِلاَّ رَفَعَهُ اللَّهُﻷ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۵۸۸.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد و بهیقین الله در برابر گذشت بندهاش، عزت او را زیاد میکند و هرکس بهخاطرِ الله تواضع و فروتنی نماید، اللهﻷ او را بلندمرتبه میگرداند».
۵۶۲- عن أبي كَبشَةَ عَمرو بِنَ سَعدٍ الأَنماريِّس أَنَّه سَمِعَ رسولَ اللَّه>ج يَقُول: «ثَلاثَةٌ أُقْسِمُ عَلَيهِنَّ وَأُحَدِّثُكُم حَدِيثًا فَاحْفَظُوه: مَا نَقَصَ مَالُ عَبدٍ مِن صَدَقَةٍ، وَلا ظُلِمَ عَبْدٌ مَظْلَمَةً صَبَرَ عَلَيهَا إِلاَّ زَادَهُ اللَّهُ عِزًّا، وَلا فَتَحَ عَبْدٌ باب مَسأَلَةٍ إِلاَّ فَتَحَ اللَّه عَلَيْهِ باب فَقْرٍ، أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا. وَأُحَدِّثُكُم حَدِيثًا فَاحْفَظُوه. قال: إِنَّمَا الدُّنْيَا لأَرْبَعَةِ نَفَر:
عَبدٍ رَزَقَه اللَّه مَالاً وَعِلْما، فَهُو يَتَّقي فِيهِ رَبَّه، وَيَصِلُ فِيهِ رَحِمَه، وَيَعْلَمُ لِلَّهِ فِيهِ حَقًّا فَهذَا بأَفضَل المَنازل.
وَعَبْدٍ رَزَقَهُ اللَّه عِلْمًا، وَلَمْ يَرْزُقهُ مَالاً فَهُوَ صَادِقُ النِّيَّةِ يَقُول: لَو أَنَّ لِي مَالاً لَعمِلْتُ بِعَمَل فُلان، فَهُوَ بِنِيَّتِهِ، فَأَجْرُهُمَا سَوَاء.
وَعَبْدٍ رَزَقَهُ اللَّهُ مَالا، وَلَمْ يرْزُقْهُ عِلْما، فهُوَ يَخْبِطُ في مالِهِ بِغَير عِلم، لا يَتَّقي فِيهِ رَبَّهُ وَلا يَصِلُ رَحِمَه، وَلا يَعلَمُ للَّهِ فِيهِ حَقًّا، فَهَذَا بأَخْبَثِ المَنَازِل.
وَعَبْدٍ لَمْ يرْزُقْهُ اللَّه مَالاً وَلا عِلْما، فَهُوَ يَقُول: لَوْ أَنَّ لِي مَالاً لَعَمِلْتُ فِيهِ بِعَمَل فُلانٍ، فَهُوَ بِنِيَّتِهِ، فَوِزْرُهُمَا سَوَاءٌ». [ترمذي این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحيح میباشد.][ صحیح الجامع، ش: (۳۰۲۴، ۳۰۲۵)؛ صحیح الترغیب، ش: ۱۴؛ صحیح أبی داود از آلبانی/، ش: ۱۸۹۴.]
ترجمه: ابوکبشه، عمرو بن سعد انماریس میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «سه چیز هست که من دربارهی آنها سوگند میخورم و سخنی به شما میگویم که آن را بهیاد داشته باشید: (۱) ثروت هیچکس بهخاطر صدقه دادن، کم نمیشود. (۲) به هر بندهای ستم شود و او بر آن صبر نماید، الله بر عزتش میافزاید. (۳) هیچ بندهای دربِ گدایی را نمیگشاید مگر اینکه الله، دروازهی فقر را به رویش باز میکند. – یا چنین سخنی فرمود.- و سخنی به شما میگویم، آن را حفظ کنید». فرمود: «دنیا برای چهار نفر است:[ یعنی انسانها در رابطه با دنیا، چهار دستهاند.]
بندهای که الله، ثروت و عملی به او داده است و او در اینباره تقوای الهی پیشه میسازد و بدینوسیله رابطهی خویشاوندیاش را حفظ میکند و میداند که الله در آن حقی دارد. چنین بندهای در بالاترین درجه و بهترین جایگاه میباشد.
و بندهای که الله دانشی به او داده، اما ثروتی به او نداده است و او، نیت درستی دارد؛ میگوید: اگر ثروتی داشتم، مانندِ فلانکس رفتار میکردم. لذا مطابق نیتش پاداش مییابد و اجر و ثواب هر دو برابر است.
و بندهای که الله ثروتی به او داده، اما دانشی به او نداده است و او، بدون علم و دانش در ثروتش تصرف میکند و دربارهی این ثروت، تقوای الهی ندارد و صلهی رحم بهجا نمیآورد و در این ثروت حقی برای الله نمیشناسد. چنین شخصی در پایینترین و بدترین جایگاه است.
و بندهای که الله ثروت و دانشی به او نداده است و او میگوید: اگر ثروتی داشتم، مانندِ فلانکس رفتار میکردم. لذا مطابق نیتش مجازات میشود و گناهشان یکسان است».
۵۶۳- وعن عائشة رضي اللَّه عنها أَنَّهُمْ ذَبحُوا شَاةً، فقالَ النَّبِيُّج: «مَا بَقِيَ مِنها؟» قالت: مَا بَقِيَ مِنها إِلاَّ كَتِفُهَا، قال: «بَقِيَ كُلُّهَا غَيرَ كَتِفِهَا». [ترمذي روایت کرده و گفته است: صحیح میباشد.][ صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: ۲۰۰۹.]
ترجمه: از عایشهل روایت است: خانوادهی پیامبرج گوسفندی ذبح کردند. پیامبرج پرسید: «از گوسفند، چه باقی مانده است؟» عایشهل پاسخ داد: فقط دستِ آن مانده است - و بقیه را صدقه دادم.- پیامبرج فرمود: «همهاش مانده است، جز دستِ آن».
[یعنی: همهاش جز دستِ آن گوسفند را صدقه دادند. لذا پیامبرج بیان فرمود که جز دست گوسفند، بقیهاش را که صدقه دادهایم، برای آخرتِ ما مانده است.]
۵۶۴- وعن أَسماءَ بنتِ أبي بكرٍ الصديق رضي اللهُ عنهما قالت: قال لِي رسولُ اللهج: «لاَ تُوكِي فَيوكِيَ اللَّهُ عَلَيْكِ».
وفي روايةٍ: «أَنفِقِي أَو انْفَحِي أَو أَنْضِحِي، وَلا تُحْصي فَيُحْصِيَ اللَّه عَلَيكِ، وَلا تُوعِي فيوعِيَ اللَّهُ عَلَيْكِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۳۳؛ و صحیح مسلم، ش:۱۰۲۹.]
ترجمه: اسماء دختر ابوبکر صدیقب میگوید: رسولاللهج به من فرمود: «بخل نکن و در بذل و بخشش سخت نگیر که الله بر تو سخت میگیرد (و نعمت یا برکتش را از تو بازمیدارد)».
و در روایتی آمده است: «انفاق کن یا ببخش یا هدیه بده و - بذل و بخشش خود را- حساب مکن که در مقابل، الله نیز فضل و برکتش را از تو منع میکند و با ذخیره کردن، بخل نورز که الله، نعمت و برکتش را از تو بازمیدارد».
۵۶۵- وعن أبي هريرةس أَنَّه سَمِعَ رسولَ اللَّهج يَقُول: «مَثَلُ البَخِيلِ والمُنْفِق كَمَثَلِ رَجُلَيْنِ عَلَيْهِمَا جُبَّتَانِ مِن حَديدٍ مِنْ ثُدَيِّهِما إِلى تَرَاقِيهمَا؛ فَأَمَّا المُنْفِق، فَلا يُنْفِقُ إِلاَّ سَبَغَت، أَوْ وَفَرَتْ على جِلدِهِ حتى تُخْفِيَ بَنَانَه، وَتَعْفُوَ أَثَرَه؛ وَأَمَّا البَخِيل، فَلا يُرِيدُ أَنْ يُنْفِقَ شَيئًا إِلاَّ لَزِقَتْ كُلُّ حَلْقَةٍ مَكَانَهَا، فَهُو يُوَسِّعُهَا فَلا تَتَّسِعُ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۱۴۴۳، ۲۹۱۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۲۱.]
ترجمه: از ابوهریرهس روایت است: از پیامبرج شنید که میفرمود: «مثال بخیل و بخشنده، مانند دو مرد است که تنپوش آهنی بر تن داشته باشند و این تنپوش، از سینه تا گلوی آنان را دربرگرفته باشد. هنگامی که شخصِ بخشنده، صدقه میدهد (بذل و بخشش میکند)، زره آهنین بر تنش بزرگ میشود و همهی بدنش را دربرمیگیرد؛ تا جایی که انگشتان پاهایش را میپوشاند و (روی زمین کشیده میشود و) رد قدمهایش را محو میکند.[ یعنی گناهانش محو میشود.] ولی هنگامی که شخص خسیس میخواهد انفاق یا بذل و بخشش نماید، حلقههای آن زره به جای خود میچسبند (و تنپوش آهنین بر بدنش تنگ میشود) و هرچه آن را میکشد تا بزرگ شود، بزرگ نمیگردد».[ یعنی شخصِ بخیل، هنگامی که میخواهد صدقه دهد، تردید دارد؛ دستش را برای صدقه دادن دراز میکند و باز پس میآورد و دلِ صدقه دادن ندارد. به عبارت دیگر، صدقه دادن برایش سخت و دشوار است. [مترجم])]
۵۶۶- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعِدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ كَسْبٍ طَيِّب، ولا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلاَّ الطَّيِّبَ فَإِنَّ اللهَ يقْبَلُهَا بِيَمِينِه، ثُمَّ يُرَبِّيها لِصَاحِبَها، كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَلُوَّهُ حتى تَكُونَ مِثْلَ الجَبلِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۱۰؛ و صحیح مسلم، ش:۱۰۱۴.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «هرکس، بهاندازهی یک خرما از مال حلال صدقه دهد، - و الله، فقط صدقهای را قبول میکند که از مال حلال باشد- الله متعال، آن را به دست راست خویش میگیرد و آن را چنان پرورش میدهد که مثل کوه، بزرگ میشود؛ همانطور که شما، کرهاسب خود را پرورش میدهید».
۵۶۷- وَعَنْهُ عَنِ النَّبيِّج قال: «بيْنَما رَجُلٌ يَمشِي بِفَلاةٍ مِن الأَرض، فَسَمِعَ صَوتًا في سَحَابَةٍ: اسقِ حَدِيقَةَ فُلان، فَتَنَحَّى ذلكَ السَّحَابُ فَأَفْرَغَ مَاءَهُ في حَرَّةٍ، فإِذا شَرْجَةٌ من تِلْكَ الشِّراجِ قَدِ اسْتَوعَبَتْ ذلِكَ الماءَ كُلَّهُ فَتَتَبَّعَ الماءَ، فإِذا رَجُلٌ قَائِمٌ في حَدِيقَتِهِ يُحَوِّلُ المَاءَ بمِسْحَاتِهِ، فقال له: يا عَبْدَ اللَّهِ ما اسْمُكَ قال: فُلانٌ، للاسْمِ الَّذِي سَمِعَ في السَّحَابَةِ، فقال له: يَا عَبْدَ اللَّهِ لِمَ تَسْأَلُنِي عَنِ اسْمِي؟ فَقال: إني سَمِعْتُ صَوتًا في السَّحَابِ الَّذي هذَا مَاؤُهُ يقُول: اسقِ حَدِيقَةَ فُلانٍ لإسمِك، فما تَصْنَعُ فِيها؟ فقال: أَما إِذْ قُلْتَ هَذَا، فَإنِّي أَنْظُرُ إِلى ما يَخْرُجُ مِنها، فَأَتَّصَدَّقُ بثُلُثِهِ، وآكُلُ أَنا وعِيالِي ثُلُثًا، وأَرُدُّ فِيها ثُلثَه. [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۹۸۴.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «شخصی در بیابانی راه میرفت که از ابری صدایی شنید که میگفت: باغِ فلانی را آبیاری کن. آن ابر کنار رفت و آبش را در سنگلاخی سیاه خالی کرد. آبراههای، همهی آن آب را در خود گرفت و آب به جریان افتاد. آن مرد، به دنبال آب رفت. مردی را دید که در باغش ایستاده بود و با بیل، آبیاری میکرد. به او گفت: ای بندهی الله، اسمت چیست؟ باغبان، نامش را گفت؛ همان نامی که آن مرد از آن ابر شنیده بود. باغبان پرسید: ای بندهی خدا! چرا نام مرا میپرسی؟ پاسخ داد: من از ابری که بارید، صدایی شنیدم که میگفت: باغِ فلانی را آبیاری کن و تو را نام برد. مگر تو چهکار میکنی؟ باغبان گفت: اینک که تو این را گفتی، (من نیز به تو میگویم که چهکار میکنم)؛ من محصول باغ را میسنجم و یکسوم آن را صدقه میدهم، یکسومش را با خانوادهام میخورم و یکسوم دیگر را - برای زراعت- به باغ برمیگردانم».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که انس بن مالکس میگوید: «هرگاه چیزی برای پذیرش اسلام، از رسولاللهج میخواستند، عطا میکرد». زیرا رسولاللهج بخشندهترین مردم بود و مال و ثروتش را در راههایی خرج مینمود که مایهی تقرب و نزدیکی به الله متعال است. از اینرو اگر کسی برای پذیرش اسلام، چیزی از ایشان درخواست میکرد، آن را به او میداد؛ هرچه که بود. چنانکه باری یک صحرانشین گلهای گوسفند که در میان دو کوه بودند، درخواست کرد و پیامبرج نیز این گله را به او داد؛ زیرا امیدوار بود که این کار، به نفع آن مرد و اقوامش باشد و آنان را به اسلام، علاقهمند سازد. هنگامی که آن شخص نزد قومش بازگشت، به آنان گفت: «ای قومِ من! مسلمان شوید؛ زیرا محمدج بهسان کسی بذل و بخشش میکند که از فقر نمیترسد». ببینید که این بخشش، چه تأثیر بزرگی بر آن مرد گذاشت؛ چنانکه از او دعوتگری ساخت که به سوی اسلام فراخواند. مانند بسیاری از صحرانشینان که طمعکار بودند و بهخاطر علاقهای که به مال و ثروت داشتند، درخواستِ کمک میکردند. پیامبرج خواستهی این شخص را پذیرفت و با بخشش بزرگی که به او کرد، از او دعوتگری ساخت که به سوی اسلام فراخواند و به قومش گفت: «ای قومِ من! مسلمان شوید». او به آنها نگفت که اگر اسلام بیاورید، وارد بهشت میشوید یا از دوزخ رهایی مییابید. بلکه به آنها گفت: «مسلمان شوید؛ زیرا محمد، بهسان کسی بذل و بخشش میکند که از فقر نمیترسد». یعنی تا دلتان بخواهد، به شما بذل و بخشش خواهد کرد.
آنها به طمعِ مال، مسلمان میشدند و هدفی جز دنیا نداشتند، اما مدت اندکی نمیگذشت مگر اینکه اسلام نزدشان از دنیا و هرچه در آن است، محبوبتر میشد. از اینرو پیامبرج برای دلجویی از آنها یا برای اینکه آنها را به اسلام علاقهمند کند، به آنان بذل و بخشش مینمود؛ در نتیجه برخی از افراد به طمع مال دنیا مسلمان میشدند، اما پس از اندکی خوبیهای اسلام را میدیدند و فرامیگرفتند، و بدینسان از صمیم قلب، ایمان میآوردند.
از این حدیث و امثال آن، چنین برداشت میشود که نباید کافران و بدکاران را به حالِ خودشان رها کنیم و اجازه دهیم که شیطان هرگونه که میخواهد، با آنان بازی کند؛ بلکه از آنان دلجویی میکنیم و با رفتار نیک و بذل و بخشش، آنان را جذب اسلام مینماییم. چنانکه پیامبرج چنین رویکردی داشت و برای جذب کافران به اسلام، سهمی از زکات را به آنان میداد. بلکه الله متعال سهمی از زکات را برای غیرمسلمانان قرار داده است تا به اسلام علاقهمند شوند و دین اسلام را بپذیرند. گاه برخی از افراد با اهداف دنیوی مسلمان میشوند، ولی همینکه طعم اسلام را میچشند، به اسلام علاقهمند میگردند و آن را بر هر چیزی ترجیح میدهند. یکی از علما گفته است: علم را برای غیرالله کسب کردیم، اما از اینکه جز برای الله باشد، امتناع ورزید.
بنابراین، کارهای نیک و شایسته، انسان را به سوی اخلاص برای اللهﻷ و پیروی از پیامبرج سوق میدهند. از آنجا که در رهنمودهای دینی توجهی جدی به این مسأله، یعنی جذب غیرمسلمانان شده است، باید خیلی جدیتر به این موضوع نگاه کنیم و با بذل و بخشش یا هدیه و اخلاق نیکو، کافران یا غیرمسلمانانی را که به اسلام، نزدیکند، جذب نماییم؛ زیرا اگر الله متعال یک نفر را بهوسیلهی ما هدایت کند، برای ما از شتران سرخمو که مرغوبترین اموال عرب بودند، بهتر است.
به بدکاران نیز باید هدیه دهیم و با سخن نرم و محترمانه، آنان را نصیحت کنیم و با شیوههای نیکو با آنها رابطه داشته باشیم تا توبه کنند و به راه بیایند؛ نگوییم: من بهخاطر الله با اینها کینه دارم. آری؛ بهخاطر الله با آنان کینه داشته باشید، اما آنها را بهسوی الله فرابخوانید. این بغض و کینه نباید شما را از دعوت دادن آنها به سوی الله بازدارد؛ اگرچه اینک از آنها خوشتان نمیآید، اما ممکن است روزی جزو بهترین دوستان دینیِ شما شوند.
مؤلف/ حدیث دیگری نیز ذکر کرده است؛ حدیثی بدین مضمون که پیامبرج فرموده است: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد». وقتی انسان میخواهد صدقه دهد، شیطان به او میگوید: اگر صدقه دهی، از ثروتت کاسته میشود. بیست و پنج هزار تومان داری؛ اگر دو هزار تومان صدقه دهی، فقط بیست و سه هزار تومان خواهی داشت و بدینسان از پولَت کم میشود. پس صدقه نده که هرچه صدقه دهی، داراییات کاهش مییابد.
پیامبرج خودسرانه و از روی هوای نفس سخن نمیگفت؛ بلکه هرچه میگفت، وحی بود که بر او نازل میشد. فرمود: «هرگز صدقه از ثروت انسان نمیکاهد». آری! بهظاهر و از لحاظ کمّی، از مقدار ثروت انسان کاسته میشود، اما از لحاظ کیفی افزایش و برکت مییابد. چنانکه در عوضِ دو هزار تومانی که صدقه میدهید، بیستهزار تومان بهدست میآورید. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَهُوَ يُخۡلِفُهُۥۖ﴾[سبأ: ٣٩]
و هرچه انفاق کنید، الله عوضش را میدهد.
یعنی خیلی زود عوض را میگیرید یا زیاد طول نمیکشد که اجر و ثوابش را دریافت میکنید. الله متعال میفرماید:
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖ﴾ [البقرة: ٢٦١]
مثال کسانی که اموالشان را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهایست که از آن هفت خوشه به ثمر میرسد و در هر خوشه، یکصد دانه است.
پیامبرج بخشندهترین و سخاوتمندترین مردم بود و در رمضان، هنگامی که جبرئیل÷ قرآن را برایش دَوْر میكرد، از هر زمانی بخشندهتر بود. آری؛ بخشش و سخاوت رسولاللهج از باد وزان نیز بیشتر بود.
باد وزان، بادیست که به فرمان الله بهسرعت جریان مییابد و خیر و برکت را بر هر جا که میوزد، میگستراند؛ اما رسولاللهج در رمضان از باد وزان نیز در خیر و بخشش، سریعتر بود. لذا چه خوبست که دست خود را برای صدقه و نیکی، بهویژه در ماه رمضان، باز بگیریم و زکات و صدقهی بیشتری بدهیم و بیش از سایر اوقات، بذل و بخشش کنیم و دست نیازمندان را بگیریم و به خویشاوندان خود نیکی نماییم و به کارهای نیک بپردازیم.
عموم مردم عبارتی بر این حدیث افزودهاند که درست نیست؛ میگویند: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد»، ، بلکه بر آن میافزاید. این عبارت از رسولاللهج ثابت نشده است. آنچه ثابت است، اینکه فرمود: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد».
افزایشی که در عوضِ صدقه نصیب بنده میشود، یا کمّیست و یا کیفی.
مثال کمی: الله متعال دروازهای از روزی را که به حساب بندهی بخشندهاش بوده است، به رویش میگشاید.
و مثال کیفی: الله متعال در باقیماندهی ثروتش برکت مینهد.
سپس رسولاللهج فرمود: «بهیقین الله در برابر گذشت بندهاش، عزت او را زیاد میکند». یعنی اگر کسی به شما ستم نمود، آسیبی به شما یا خانوادهی شما رساند و یا حق شما را خورد و مالتان را تصاحب و غصب کرد یا حقی از شما را پایمال نمود، و شما از حق خود گذشتید، الله متعال بر عزت شما میافزاید؛ اگرچه نفس انسان، بهسادگی نمیگذرد و دوست دارد انتقام بگیرد و به حقش برسد. این، حقّ هر مظلومیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾ [البقرة: ١٩٤]
بنابراین کسی که به شما تجاوز و تعدی کند، شما نیز همانطور که به شما تعدی کرده، به او تعدی (یعنی قصاص) نمایید.
همچنین میفرماید:
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦ﴾ [النحل: ١٢٦]
و اگر مجازات میکنید، به همان شکلی مجازات نمایید که با شما رفتار شده است.
هیچ سرزنشی بر کسی که قصاص میگیرد، نیست؛ ولی اگر ببخشد و عفو نماید یا خویش را به گذشتن و بخشیدن وادار کند، نفس اماره به او میگوید: این، نشانهی ضعف و ذلت است؛ چگونه از کسی که به تو ستم و تعدی کرده است، میگذری؟! اینجاست که رسولاللهج فرموده است: «بهیقین الله در برابر گذشت بندهاش، عزت او را زیاد میکند». عزت، متضاد ذلت است و اینکه نفس انسان به او میگوید: «اگر ببخشی یا عفو نمایی، در برابر ظالم، خوار و زبون گشتهای»، نیرنگ نفس اماره و جلوگیری از کار نیک است. زیرا الله متعال در برابر این عفو و گذشت، بر عزت و جایگاهت در دنیا و آخرت میافزاید.
سپس فرمود: «و هرکس بهخاطرِ الله تواضع و فروتنی نماید، اللهﻷ او را بلندمرتبه میگرداند». تواضع نیز همینگونه است. برخی از افراد متکبر، گمان میکنند که اگر متواضع و فروتن باشند، به ذلت و خواری تن دادهاند؛ یعنی تواضع را کسر شأن خود میپندارند، ولی مسأله بهطور کامل، برعکس میباشد. یعنی کسی که برای مردم متواضع است، در حقیقت برای اللهﻷ فروتن و متواضع میباشد و هرکس بهخاطر الله تواضع نماید، الله متعال شأن و مقام او را بالا میبرد. بنابراین تواضع و فروتنی برای الله، دو معنا دارد:
اول: اینکه بنده با عبادت و پرستش الله، در برابرش تواضع و فروتنی نماید و از فرمانهای الله، اطاعت کند.
دوم: اینکه بهخاطر الله در برابر مردم، متواضع باشد. هر دو نوع تواضع، عزت و جایگاه انسان را بالا میبرد. چه با عبادت اللهﻷ فرمانبرداری از او و دوری از کارهای حرام و ممنوع باشد و چه با فروتنی در برابر مردم بهخاطر الله متعال، نه از ترس آنها یا برای کنار آمدن با آنها بهقصد دستیابی به نان و نوا یا امثال آن؛ بلکه بهخاطر اللهﻷ. آری! اگر بدینسان برای الله تواضع و فروتنی نمایید، الله متعال در دنیا و آخرت، شما را بلندمرتبه میگرداند.
این احادیث نشانگر فضیلت صدقه و بخشش یا نیکی کردن به دیگران است که یکی از ویژگیهای بارز پیامبرج بود.
***