شرح ریاض الصالحین - جلد سوم

فهرست کتاب

۶۷- باب: نادرست بودن آروزی مرگ به سبب زیانی که به انسان می‌رسد، اما اگر این آرزو از ترس ابتلا به فتنه و انحراف از دین باشد، اشکالی ندارد

۶۷- باب: نادرست بودن آروزی مرگ به سبب زیانی که به انسان می‌رسد، اما اگر این آرزو از ترس ابتلا به فتنه و انحراف از دین باشد، اشکالی ندارد

۵۹۰- عنْ أبي هُريرةس أَنَّ رَسُولَ اللهِج قالَ: «لا يَتَمَنَّ أَحَدُكُمُ الْمَوْتَ إِمَا مُحسِنًا، فَلَعَلَّهُ يَزْداد، وَإِمَّا مُسِيئًا فَلَعَلَّهُ يَسْتَعْتِبُ». [متفق عليه؛ این، لفظ بخاري است.][ صحیح بخاری، ش: (۵۶۷۳، ۷۲۳۵)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۸۲.]

وفي روايةٍ لمسلم عن أبي هُريْرةَس عَنْ رسُولِ اللَّهِ>ج قال: «لا يَتَمَنَّ أَحَدُكُمُ المَوْت، وَلا يَدْعُ بِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَه، إِنَّهُ إِذا ماتَ انْقَطَعَ عَمَلُه، وَإِنَّهُ لا يَزيدُ المُؤْمِنَ عُمْرُهُ إِلاَّ خَيراً».

ترجمه: ابوهریرهس می‌گوید: رسول‌اللهج فرمود: «هیچ‌یک از شما، هرگز آرزوی مرگ نکند؛ اگر نیکوکار است، چه‌بسا بر نیکی‌هایش بیفزاید و اگر گنه‎کار است، شاید توفیق توبه بیابد».

و در روایتی از مسلم آمده است: ابوهریرهس می‌گوید: رسول‌اللهج فرمود: «هیچ‌یک از شما هرگز آرزوی مرگ نکند و پیش از آن‌که مرگش فرا رسد، خواهان مرگ نباشد؛ زیرا وقتی بمیرد، عملش قطع می‌شود و طولِ عمر برای مؤمن، چیزی جز خیر و نیکی نمی‌افزاید».

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «باب: نادرست بودن آروزی مرگ به سبب زیانی که به انسان می‌رسد»؛ یعنی اگر انسان به بیماری یا امثال آن مبتلا شد، نباید آروزی مرگ کند، اما اگر نگرانِ این بود که در دینش دچار فتنه یا انحراف شود، آرزوی مرگ، اشکالی ندارد. مؤلف/، این‌چنین گفته است. کسی که در سختی‌ها و مشکلات زندگی، آرزوی مرگ می‌کند، سخت در اشتباه است و این، نشان‌گر سبک‌سری، کم‌خردی و ضلالت و گمراهی‌ست.

از آن جهت، چنین شخصی را سبک‌سر می‌دانیم که اگر زنده بماند و نیکوکار باشد، شاید بر نیکی‌هایش بیفزاید و اگر گنه‎کار است، چه‌بسا به سوی الله توبه کند. چه می‌داند، شاید به بدترین شکل بمیرد و فرجامِ بسیار بدی داشته باشد! پناه بر الله. از این‌رو می‌گوییم: هیچ گاه آرزوی مرگ نکنید که این، کم‎خردی و سبک‌سری‌ست.

و اما از آن جهت، چنین تمنایی را ضلالت و گمراهی می‌دانیم که پیامبرج از آرزوی مرگ، نهی نموده و فرموده است: «هیچ‌یک از شما، هرگز آرزوی مرگ نکند». نهی در این‌جا، نهی تحریمی‌ست؛ یعنی نشان‌گر حرام بودن چنین تمنایی‌ست. زیرا آرزوی مرگ، در حقیقت ناخرسندی از قضای الهی‌ست و بر مؤمن واجب است که در برابر سختی‌ها و مشکلات، شکیبا باشد؛ در این صورت، به دو نتیجه‌ی مهم و ارزنده دست می‌یابد:

نخست: آمرزش گناهان؛ هر غم و اندوه، مصیبت یا اذیت و آزاری به انسان می‌رسد، الله متعال به‌واسطه‌ی آن گناهانش را می‌بخشد؛ حتی به سبب خاری که در پای مؤمن می‌خَلَد.

دوم: هرگاه انسان توفیق یابد که در برابر هر مصیبتی به اجر و پاداش الهی دل ببندد و بدین‌سان رضایت و خشنودی الله را طلب کند، به پاداشی بزرگ دست می‌یابد. همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ ١٠[الزمر: ١٠]

جز این نیست که بردباران، پاداش خویش را کامل و بدون حساب دریافت می‌کنند.

آرزوی مرگ، نشان‌گر ناخرسندی بنده از تقدیر الهی و بی‌صبری او در برابر مشکلات و ناملایماتی‌ست که برایش رقم خورده است. به‌فرموده‌ی پیامبرج در صورتی که بنده، جزو نیکوکاران باشد، هرچه بیش‌تر عمر کند، بر نیکی‌هایش افزوده می‌شود. ناگفته پیداست که گفتن یک «سبحانالله» در نامه‌ی اعمال انسان، از دنیا و آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد؛ زیرا دنیا گذرا و فانی‌ست، اما « سبحان‌الله» و دیگر نیکی‌ها، ماندگار می‌باشد. الله می‌فرماید:

﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا ٤٦[الكهف: ٤٦]

مال و فرزندان، زیور زندگی دنیا هستند و کارهای نیکِ پایدار، نزد پروردگارت از نظر پاداش، بهتر و امیدبخش‌تر است.

لذا اگر زنده بمانید و عمرتان طولانی‌تر گردد، چه‌بسا بر نیکی‌های خود بفزایید؛ گرچه زندگی سختی داشته باشید.

هم‌چنین اگر انسان، گنه‎کار باشد و زنده بماند، شاید توبه کند و از الله، عذرخواهی و درخواست رضایت نماید و بدین‌سان در حالی بمیرد که از گناهانش توبه کرده است؛ این هم به نفع اوست. پس هرگز آرزوی مرگ نکنید؛ زیرا همه چیز رقم خورده است و شاید بقای زندگانی، به نفع شما و حتی دیگران باشد. پس هیچ‌گاه خواهان مرگِ زودرس نباشید؛ بلکه صبر کنید و اجر و پاداش سختی‌ها را از الله بخواهید. امید است الله گشایشی فراهم سازد.

***

۵۹۱- وعن أنسٍس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: لا يَتَمَنَّيَنَّ أَحَدُكُمُ الْمَوْتَ لِضُرٍّ أَصَابَهُ؛ فَإِنْ كانَ لابُدَّ فاعِلا، فَلْيَقُل: اللَّهُمَّ أَحْيِنِي ما كانَتِ الحَياةُ خَيْراً لِي، وتَوَفَّنِي إِذا كانَتِ الوفاةُ خَيرًا لِي». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۵۶۷۱؛ . صحیح مسلم، ش: ۲۶۸۰.]

ترجمه: انسس می‌گوید: رسول‌اللهج فرمود: «هیچ‌یک از شما به‌خاطر مصیبت یا زیانی که به او می‌رسد، آرزوی مرگ نکند؛ اما اگر چاره‌ی دیگری ندارد، بگوید: پروردگارا! اگر تا زمانی که زندگی به نفعِ من است، مرا زنده نگه دار و آن‌گاه که مرگ، به نفعِ من است، مرا بمیران».

۵۹۲- وعَنْ قَيسِ بنِ أبي حازمٍ قال: دَخَلْنَا عَلى خَباب بنِ الأَرَتِّس نَعُودُهُ وَقَدِ اكْتَوى سَبْعَ كَيَّاتٍ فقال: إِنَّ أَصْحابَنَا الَّذِينَ سَلَفُوا مَضَوْا، ولَم تَنْقُصْهُمُ الدُّنْيَا، وإِنَّا أَصَبْنَا ما لا نَجِدُ لَهُ مَوْضِعًا إِلاَّ الترابَ ولَوْلاَ أَنَّ النَّبِيَّج نَهَانَا أَنْ نَدْعُوَ بالْمَوْتِ لَدَعَوْتُ بِهِ ثُمَّ أَتَيْنَاهُ مَرَّةً أُخْرَى وهُوَ يَبْنِي حائطاً لَه، فقال: إِنَّ الْمُسْلِمَ لَيُؤْجَرُ في كُلِّ شَيءٍ يُنْفِقُهُ إِلاَّ في شَيءٍ يَجْعَلُهُ في هذا التُّرابِ. [متفقٌ عليه؛ این، لفظِ روايت بخاري است.][ صحیح بخاری، ش: ۵۶۷۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۸۱.]

ترجمه: قیس بن ابی‌حازم می‌گوید: به عیادت خبّاب بن اَرَتس رفتیم و - برای درمانِ بیماری‌اش- هفت نقطه از بدنش را داغ کرده بود. گفت: «یارانِ ما رفتند و در حالی درگذشتند که دنیا، چیزی از اجر و پاداش آن‌ها نکاست و ما به مال و ثروتی دست یافته‌ایم که جایی برای آن، جز خاک نمی‌یابیم – و بیش از نیازِ ماست وتنها در ساختمان‌سازی از آن استفاده می‌کنیم.- اگر پیامبرج ما را از تمنای مرگ باز نمی‌داشت، حتماً آروزی مرگ می‌کردم». - قیس می‌گوید:- دوباره نزدِ خبّابس رفتیم و دیدیم که مشغول ساختن خانه‌ای برای خود بود. فرمود: «مسلمان، به‌خاطر هر چیزی که خرج می‌کند، پاداش می‌یابد، مگر به‌خاطرِ چیزی که در این خاک می‌گذارد (و در ساختمان‌سازی که مازاد بر نیاز اوست، هزینه می‌کند)».

شرح

مؤلف/ در باب نادرست بودن آرزوی مرگ به سبب سختی‌ها و مصیبت‌هایی که به انسان می‌رسد، حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که انس بن مالکس می‌گوید: رسول‌اللهج فرمود: «هیچ‌یک از شما به‌خاطر مصیبت یا زیانی که به او می‌رسد، آرزوی مرگ نکند»؛ یعنی اگر کسی به بیماری سخت یا فقر شدیدی دچار شد یا سخت بدهکار گردید، حرام است که بگوید: خدایا مرا بِکُش تا از این زندگی راحت شوم. این تمنا یا گفتن چنین عبارتی، جایز نیست؛ زیرا اگر بمیرد، باز هم راحت نخواهد شد و شاید از عذاب دنیا به عذاب آخرت انتقال یابد که به‌مراتب سخت‌تر و شدیدتر است.

از این‌رو پیامبرج از آرزوی مرگ به سبب سختی‌ها و مصیبت‌هایی که به انسان می‌رسد، نهی فرموده است؛ بلکه باید به‌وسیله‌ی صبر و با امید به اجر الهی و نیز انتظار گشایشی از سوی الله، با سختی‌ها مقابله کنیم و بدانیم که هیچ وضعیتی ماندگار نیست و الله شب و روز را می‌گرداند و اوضاع و احوال را به‌گونه‌ای که خارج از گمان و تصور انسان است، دگرگون می‌سازد؛ زیرا الله متعال هرچه بخواهد، فقط کافی‌ست اراده کند و بگوید: «بشو»، پس همان می‌شود که الله اراده کرده است. لذا هیچ‌گاه به‌خاطر مصیبتی که به شما می‌رسد، آرزوی مرگ نکنید. البته اگر کسی از انحراف و گمراهی بترسد و نگرانِ این باشد که شاید به ظواهر فریبنده‌ی دنیا و یا با افکار و اندیشه‌های باطل، فریفته شود، باز هم نباید آرزوی مرگ کند؛ بلکه بگوید: «پروردگارا! مرا پیش از آن‌که دچار فتنه شوم، به سوی خود بازگردان» یا از الله درخواست استقامت و پایداری نماید؛ زیرا شاید بقایش به نفع مسلمانان باشد و بتواند از آن‌ها دفاع و پشتیبانی کند یا به یاریِ آنان برخیزد. از این‌رو دعا کند و بگوید: پروردگارا! اگر برای بندگانت، فتنه‌ای مقدّر نمودی، مرا پیش از ابتلا به این فتنه، بمیران.

پیامبرج فرمود: «اما اگر چاره‌ی دیگری ندارد، بگوید: پروردگارا! اگر تا زمانی که زندگی به نفعِ من است، مرا زنده نگه‎دار و آن‌گاه که مرگ، به نفعِ من است، مرا بمیران». هیچ‌کس، خیرش را نمی‌داند؛ پس باید همه چیز را به الله بسپارد و بگوید: «پروردگارا! اگر تا زمانی که زندگی به نفعِ من است، مرا زنده نگه دار و آن‌گاه که مرگ، به نفعِ من است، مرا بمیران». وقتی بدین‌صورت دعا کنیم، الله متعال درخواستِ ما را می‌پذیرد.

از این حدیث به جایز بودن دعای مشروط، پی می‌بریم؛ یعنی جایز است که انسان در دعا برای الله شرط بگذارد. چنان‌که در سایر متون دینی نیز نمونه‌هایی از دعای مشروط وجود دارد؛ مانندی آیه‌ی «لعان»[ لعان، نوعی گواهی یا نفرین دوسویه در میان زن و شوهری‌ست که مرد، همسرش را به زنا متهم می‌کند و هیچ گواهی جز خود ندارد؛ بدین صورت که ادّعاکننده، یعنی شوهر، چهار بار به نام الله سوگند می‌خورد که از راست‌گویان است و پنجمین بار، بدین ترتیب گواهی می‌دهد که لعنت الله بر او باد اگر از دروغ‌گویان باشد و زن نیز برای دفاع از خود و دفع مجازات زنا، چهار بار به نام الله گواهی می‌دهد که شوهرش دروغ می‌گوید و پنجمین بار گواهی می‌دهد که خشم الله بر خودِ او باد، اگر شوهرش راست‌گوست. این‌ حکم، در آیه‌های ۶-۹ سوره‌ی «نور» آمده است. [مترجم] )] که شوهر در پنجمین بار می‌گوید: «لعنت الله بر او باد اگر از دروغ‌گویان باشد» و زن نیز در پنجمین مرحله از گواهی‌اش، می‌گوید: «خشم الله بر خودِ او باد، اگر شوهرش راست‌گوست». و بدین‌سان به صورت مشروط دعا می‌کنند؛ لذا شرط گذاشتن در دعا، ایرادی ندارد.

سپس مؤلف/، حدیث قیس بن ابی‌حازم را نقل کرده است که به عیادتِ یکی از بزرگان صحابه به نامِ خبّاب بن اَرَتس رفتند؛ این، زمانی بود که دنیا به رویِ مسلمانان گشوده شده بود. مسلمانان، ابتدا فقیر بودند، اما الله متعال با غنایم فراوانی که از کافران به‌دست آوردند، آنان را ثروتمند ساخت. همان‌طور که به آن‌ها نوید داده بود:

﴿وَعَدَكُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةٗ تَأۡخُذُونَهَا[الفتح: ٢٠]

الله، غنیمت‌های فراوانی به شما نوید داده است که آن را به دست می‌آورید.

در آیه‌ی قبل نیز به این غنایم اشاره نموده و فرموده است:

﴿وَمَغَانِمَ كَثِيرَةٗ يَأۡخُذُونَهَا[الفتح: ١٩]

و نیز غنیمت‌های فراوانی که آن را به دست می‌آورند.

مسلمانان پس از آن‌که به خواستِ الله به پیروزی رسیدند، ثروت‌های فراوانی به‌دست آوردند و ثروات هايشان افزایش چشم‌گیری یافت؛ از این‌رو بسیاری از آن‌ها در رفاه و آسایش مادّی کم‌نظیری قرار گرفتند. چنان‌که برخی از آن‌ها، همین‌که برای صرف غذا سرِ سفره‌ی نهار یا شام می‌نشستند، به یادِ روزگاری می‌افتادند که تنگ‌دست بودند و زندگی سختی داشتند و با یاد و خاطره‌ی آن ایام، می‌گریستند.

قیس و همراهانش به عیادتِ خبّابس رفتند که برای درمان بیماری‌اش هفت جای بدنش را داغ کرده بود. داغ کردن، به اذن پروردگار متعال یکی از روش‌های مفید در درمان بیماری‌هاست و جزو یکی از موارد سه‌گانه‌ای‎ست که پیامبرج به شفابخش بودن آن‌ها به اذن الهی تصریح نموده است: «داغ کردن، حجامت و عسل».[ بخاری، ش: (۵۶۸۰، ۵۶۸۱).] این سه مورد، به اذن الله تأثیر شگرفی در درمان بیماری‌ها دارند. برخی از بیماری‌ها جز با داغ کردن، درمان نمی‌شوند؛ ماند بیماریِ «سینه‌پهلو» که نوعی التهاب ریوی‌ست و در اثر آن، شُش‌ها به سینه می‌چسبند و باعث مرگ می‌شوند؛ مگر این‌که الله بیمار را شفا دهد و اسباب درمان به خواست او اثربخش باشد.

چنین بیماری‌هایی با داغ کردن درمان می‌شود؛ چه بسیار کسانی که به سینه‌پهلو مبتلا شده و از مراجعه به پزشک و مصرف داروهای شیمیایی نتیجه نگرفته‌اند، اما با داغ کردن به اذن پروردگار بهبود یافته‌اند.

داغ کردن در درمان نوعی بیماری گوارشی و روده‌ای که عرب‌ها آن را «طیر» می‌نامند، به اذن الله مؤثر است؛ در این بیماری، روده‌ها در درون حفره‌ی شکمی، جابه‌جا و پراکنده می‌شوند. هر دارویی که به بیمار بدهید، بهبود نمی‌یابد و فقط با داغ کردن، خوب می‌شود.

بیماریِ دیگری نیز وجود دارد که با التهاب و ورم دهان و حلق، بروز می‌کند و مردم، آن را «حبه» می‌گویند و در واقع نوعی تاوَل یا تب‌خال بزرگ درون‌دهانی‌ست که اگر بترکد، چه‌بسا منجر به مرگ می‌شود. این بیماری نیز معمولاً از طریق داغ کردن قابل درمان است و شیوه‌های دیگر، در معالجه‌ی آن، کم‌اثر یا بی‌اثر است. خلاصه این‌که بسیاری از بیماری‌ها فقط با داغ کردن، از میان می‌روند.

خبّاب بن اَرَتس هفت نقطه از بدنش را داغ کرده بود؛ دوستانش به عیادتش رفتند. وی به آن‌ها خبر داد که پیامبرج فرموده است: «إِنَّ الْمُسْلِمَ لَيُؤْجَرُ في كُلِّ شَيءٍ يُنْفِقُهُ إِلاَّ في شَيءٍ يَجْعَلُهُ في هذا التُّرابِ».[ صحیح بخاری، ش: ۵۶۷۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۸۱.] یعنی: «مسلمان، به‌خاطر هر چیزی که خرج می‌کند، پاداش می‌یابد، مگر به‌خاطرِ چیزی که در این خاک می‌گذارد (و در ساختمان‌سازی که مازاد بر نیاز اوست، هزینه می‌کند)». زیرا اگر انسان به حدِ نیاز خود بسنده نماید، دیگر نیازی نیست که هزینه‌های زیادی را متحمل شود؛ لذا مانندِ رسول‌اللهج که برگزیده‎ترین بنده‌ی الله متعال است، به خانه‌ای که خود و خانواده‌اش در آن زندگی کنند، اکتفا می‌نماید؛ چنان‌که پیامبرج، برای هر یک از همسرانش اتاقک یا حجره‌ای داشت که در آن زندگی می‌کردند و چیزِ دیگری در این اتاقک‌ها نبود؛ حتی برای قضای حاجت به محلّ خلوتی می‌رفتند. اما حالا مردم پیش‌رفت کرده‌اند و این، یکی از نشانه‌های قیامت است که: «وَأَنْ تَرى الحُفَاةَ الْعُراةَ الْعالَةَ رِعاءَ الشَّاءِ يتَطاولُون في الْبُنيانِ».[ مسلم، ش: (۸، ۱۰).] یعنی: «و پابرهنگان، برهنه‌های نیازمند و چوپان‌ها را می‌بینی که در ساختمان‌سازی بر یکدیگر سبقت می‌گیرند». آسمان‌خراش‌ها و ساختمان‌های بلند یا ساختمان‌های مجلّل و زیبا می‌سازند؛ هزینه‌هایی که برای ساختن چنین ساختمان‌هایی صرف می‌شود، اجر و پاداشی برای انسان ندارد، مگر ساختمان‌هایی که برای سکونت فقرا بنا می‌کنند یا درآمدِ آن را در راه الله انفاق می‌نمایند. اما خانه‌هایی که با هزینه‌های هنگفت برای سکونت می‌‌سازند، بی‌اجر است و گاه گناه و معصیت نیز به‌شمار می‌آید؛ مانندِ آن‌چه امروزه برخی از فقرا انجام می‌دهند؛ اینک مشاهده می‌شود که برخی از فقرا وام‌های ده، پانزده و بیست‌ساله بر عهده‌ی آن‌هاست و از ادای آن عاجزند؛ آن‌ها قرض گرفته‌اند تا نمایِ خانه‌ی خود را با سنگ‌های زینتی و گران‌بها، بیارایند یا خانه‌ی خود را مانند قصر و بارو، بسازند و طاق‌ها و کنگره‌هایی برای آن بنا کنند که هزینه‌های هنگفتی دربردارد و بدین‌سان با جیب و دستِ خالی، لافِ ثروت می‌زنند و این عملِ ممنوع را انجام می‌دهند و خود را زیرِ بارِ قرض می‌برند!

البته ساختنِ ساختمانی عادی که در آن، اسراف، فخرفروشی و قرض گرفتن از کسی نباشد، ایرادی ندارد و گناهی در آن نیست.

***