۷۸- باب: راهنمایی و ارشادِ کارگزاران و مسؤولان به مدارا با زیردستانشان و خیرخواهی و دلسوزی برای آنان؛ و نهی از خیانت به ایشان و سختگیری بر آنها یا سهلانگاری دربارهی کارها و نیازهایشان و غفلت از آنان
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥﴾[الشعراء : ٢١٥]
و بال (مهر و تواضع) خویش را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، بگستران.
و میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٩٠﴾[النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد. پندتان میدهد؛ باشد که پند بگیرید.
۶۵۸- وعن ابن عمَر رضي اللهُ عنهما قال: سمعتُ رسولَ اللَّهج يقول: «كُلُّكُمْ راعٍ، وكُلُّكُمْ مسئولٌ عنْ رعِيَّتِه، والإمَامُ رَاع، ومسئولٌ عَنْ رَعِيَّتِه، والرَّجُلُ رَاعٍ في أَهْلِهِ ومسئولٌ عَنْ رَعِيَّتِه، والمرْأَةُ راعِيةٌ في بيْتِ زَوْجِهَا ومسئولة عنْ رعِيَّتِهَا، والخَادِمُ رَاعٍ في مالِ سيِّدِهِ ومسئولٌ عَنْ رَعِيَّتِه، فكُلُّكُمْ راعٍ ومسئولٌ عنْ رعِيتِهِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۸۹۳، ۲۵۵۸) و صحیح مسلم، ش: ۱۸۲۹. [ر.ک: احادیث شمارهی ۲۸۸ و ۳۰۰ همین کتاب.])]
ترجمه: ابنعمرب میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «همهی شما، مسؤولید و هر یک از شما دربارهی زیردستانش بازخواست میشود؛ رهبر یا حاکم، مسؤول رعیت است و مرد، مسؤول خانوادهاش میباشد و دربارهی خانوادهاش بازخواست میشود؛ و زن، دربارهی خانهی شوهرش و فرزندان خود مسؤول است و خدمتکار، دربارهی اموالِ آقای خود و مسؤولیتی که به او سپرده شده است، مسؤولیت دارد. پس، همهی شما مسؤولید و دربارهی مسؤولیت و زیردستان خود، بازخواست خواهید شد».
۶۵۹- وعن أبي يَعْلى مَعْقِل بن يَسَارٍس قال: سَمِعتُ رسولَ اللَّهج يَقُولُ: «مَا مِن عبدٍ يسترعِيهِ اللَّه رعيَّةً، يَمُوتُ يومَ يَموتُ وهُوَ غَاشٌ لِرَعِيَّتِه، إلاَّ حَرَّمَ اللَّه علَيهِ الجَنَّةَ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۷۵۰؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۴۲۹؛ و اما روایت دوم: بخاری، ش: ۱۷۵۰؛ و روایت سوم: مسلم، ش: ۱۴۲.]
وفي روايةٍ: «فَلَم يَحُطهَا بِنُصْحهِ لم يجِدْ رَائحَةَ الجَنَّة».
وفي روايةٍ لمسلم: «ما مِن أَمِيرٍ يَلِي أُمورَ المُسلِمين، ثُمَّ لا يَجهَدُ لَهُم، ويَنْصحُ لهُم، إلاَّ لَم يَدخُل مَعَهُمُ الجَنَّةَ».
ترجمه: ابویعلی، معقل بن یسارس میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «هر بندهای که الله، گروهی را تحت سرپرستی او قرار داده، اگر در حالی بمیرد که به زیردستانش خیانت کرده است، الله متعال بهشت را بر او حرام میگرداند».
و در روایتی دیگر آمده است: «و با خیرخواهی خود به آنها رسیدگی نکند، هرگز بوی بهشت را نمیشنود».
و در روایت مسلم آمده است: «هر امیر و فرمانروایی که امور مسلمانان را بهدست گیرد، ولی برای خیر و صلاح آنها نکوشد و برای آنها خیرخواهی نکند، به همراهِ آنان وارد بهشت نخواهد شد».
شرح
مؤلف/ در کتابش به موضوع بسیار مهمی پرداخته و بابی گشوده است که در آن وظایف حکام و مسؤولان را نسبت به زیردستانشان بیان میکند و از سوی دیگر به وظایف عموم مردم در قبال حکام و مسؤولان میپردازد. یعنی حکام و مردم نسبت به یکدیگر حقوق و وظایف متقابلی دارند که رعایتش بر هر دو طرف واجب است.
بر حکام واجب است که نسبت به شهروندان و زیردستان خود، نرمخو باشند، به آنها نیکی کنند، به مسایل مردم رسیدگی نمایند، نیازها و منافع آنها را پیگیری و تأمین کنند و کسانی را بر کارها بگمارند که دارای شایستگی و تعهد هستند، در برابر آسیبهای گوناگون از آنان حمایت نمایند و در انجام وظایف خویش نسبت به مردم کوتاهی نکنند؛ زیرا در برابر اللهﻷ دربارهی مردم بازخواست خواهند شد و باید پاسخگو باشند.
بر مردم نیز اطاعت و حرفشنوی از حکام در چارچوب شریعت، واجب است؛ مردم باید خیرخواه حاکمان خویش باشند، بر آنها نشورند، سایر مردم را بر ضد آنها نشورانند، از بدیهایشان بگذرند و خوبیهایشان را بیان کنند؛ زیرا میتوان برای رفع عیوب و بدیهای حکام، مخفیانه و بدون سر و صدا اقدام کرد؛ بیآنکه این مسایل به متن جامعه و عموم مردم کشانده شود. چون رسوا کردن حکام و ذکر بدیهایشان در محافل عمومی، نفعی ندارد؛ بلکه شرایط را بدتر میکند و مردم را نسبت به فرمانروایان و مسؤولانشان، بدبین میگرداند و این، زمینهساز کینه و دشمنی نسبت به حکام و در نتیجه سرکشی از آنها خواهد بود؛ یعنی باعث میشود که مردم یک فرآیند بد را نیک قلمداد کنند و در برابر بدیها و عیوب حکام و مسؤولان، ساکت ننشینند. در نتیجه بغض و دشمنی و شر و فساد، جامعه را در برمیگیرد و این، به پراکندگی و پارهپاره شدن امت میانجامد و فتنهها و آسیبهایی جدی، دامنگیر جامعهی اسلامی میگردد؛ مانند اتفاقات ناخوشایندی که در دوران عثمان بن عفانس افتاد. خاستگاهش این بود که برخی از مردم، دربارهی عثمانس سخن گفتند و این، سینهی برخی از جاهلان را نسبت به عثمانس، مالامال از خشم کرد؛ در نتیجه بر او شوریدند و فتنههایی پدید آمد که هنوز هم در این امت ادامه دارد. لذا حکام و فرمانروایان، حقوق و وظایفی دارند که روشن است.
سپس مؤلف/ به آیاتی از کتابالله استدلال کرده و این فرمودهی اللهﻷ را ذکر نموده است که میفرماید:
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥﴾[الشعراء : ٢١٥]
و بال (مهر و تواضع) خویش را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، بگستران.
یعنی بر آنان برتری مجوی و خودت را در برابرشان بالا نگیر. حتی اگر میتوانی در آسمان پرواز کنی، باز هم در برابر مؤمنان اوج مگیر؛ بلکه بالِ مهر و تواضع خویش را برای مؤمنانی که از توی پیروی میکنند، فرود آوَر. البته اگر کسی با تو مخالفت کرد، مجازاتی را لایق اوست، بر او اجرا کن؛ زیرا الله متعال نفرمود که بالِ مهر و تواضع خود را برای هر کسی فرود بیاور؛ بلکه فرمود: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥﴾: «برای مؤمنانی فرود بیاور که از تو پیروی میکنند». چراکه الله متعال دربارهی افرادِ سرکش و نافرمان، میفرماید:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِكَ لَهُمۡ خِزۡيٞ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَيۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣٤﴾[المائدة: ٣٣، ٣٤]
سزای کسانی که با الله و رسولش میجنگند و در زمین برای فساد و تبهکاری میکوشند، تنها اینست که کشته شوند یا به دار کشیده شوند یا دستها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر بریده گردد یا از سرزمینی (که در آن هستند) تبعیدشان کنند. این، خواری و رسوایی آنان در دنیاست و عذاب بزرگی در آخرت (پیش رو) دارند. مگر کسانی که پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه نمایند. پس بدانید که الله آمرزندهی مهرورز است.
مؤلف/ همچنین این آیه را ذکر کرده است که اللهﻷ میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٩٠﴾[النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان و ادای حقّ خویشاوند فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد. پندتان میدهد؛ باشد که پند بگیرید.
امور سهگانهای که الله متعال در این آیه به آنها دستور میدهد، عبارتند از:
عدل: رعایت عدل بر همه واجب است؛ یعنی بر انسان واجب است که عدل را دربارهی خود، خانوادهی خود و زیردستان خویش رعایت کند. عدالت دربارهی خویشتن بدین معناست که نفس خود را به کارهایی که الله متعال دستور نداده، وادار نسازد و آن را در انجامِ کارهای نیک، بهکار گیرد؛ نه اینکه بر نفس خود ستم کند یا آن را به کارهایی وادار نماید که طاقتش را ندارد یا فراتر از توانِ اوست. باری عبدالله بن عمرو بن عاصب تصمیم گرفت که همواره روزه بگیرد و شبها قیام کند و نخوابد. پیامبرج او را احضار کرد و او را از این کار منع نمود و فرمود: «إِنَّ لرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لنَفْسِكَ عَلَيْكَ حقًّا، ولأهلِك عَلَيْكَ حَقًّا، فَأَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ».[ بخاری، ش: (۱۹۶۸، ۶۱۳۹).] یعنی: «پروردگارت بر تو حقی دارد؛ نفس تو بر تو حقی دارد؛ همسرت بر تو حقی دارد؛ پس حقّ هر صاحبِ حقی را ادا کن».
عدالت دربارهی همسر و خانواده نیز واجب است؛ لذا اگر کسی دو همسر دارد، باید در میان آنها عدالت را رعایت کند. در حدیث آمده است: «مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَمَالَ إلَى إحْدَاهُمَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَشِقُّهُ مَائِلٌ».[ آلبانی/ این حدیث را در صحیح الجامع، ش: ۶۵۱۵ صحیح دانسته است.] یعنی: «هرکس دو همسر داشته باشد و فقط به یکی از آنها روی بیاورد، روز قیامت در حالی - به میدانِ حشر- میآید که نیمی از بدنش خمیده است».
رعایت عدالت در میان فرزندان نیز واجب میباشد؛ لذا اگر به یکی از آنها هزار تومان میدهید، به دیگری هم همین مبلغ را بدهید. اگر به پسرِ خود، دو هزار تومان میدهید، هزار تومان نیز به دخترتان بدهید. حتی سلف صالح در بوسیدن فرزندانشان نیز عدالت میورزیدند؛ اگر فرزندِ کوچک را در حضور فرزند بزرگتر میبوسیدند، آن یکی را هم میبوسیدند تا در اظهار محبت نیز به هیچیک ستم نشود. در نحوهی سخن گفتن با فرزندان نیز باید عدالت ورزید؛ لذا اینگونه نباشد که با یکی از فرزندان بهنرمی سخن بگویید و با دیگری، تُند و خشن.
رعایت عدالت در میان زیردستان نیز واجب است؛ لذا اگر پُست و مسؤولیتی دارید، با همه یکسان برخورد کنید و برای هیچکس، نه قوم و خویش و نه آشنا و دوست خود، تبعیض قایل نشوید. حتی علما رحمهمالله گفتهاند: رعایت عدالت در میان دو طرفِ دعوا واجب است؛ لذا وقتی دو طرفِ دعوا نزد قاضی میروند، بر قاضی واجب است که در همه چیز، در سخن گفتن، نشاندن و نحوهی ورودشان یا استقبال از آنها، عدالت را در میانشان رعایت نماید؛ نه اینکه به یکی از آنها با مهر و محبت نگاه کند و به دیگری با خشم و غضب بنگرد! با یکی از آنها نرم و آرام سخن بگوید و با دیگری تند و شدید حرف بزند. و چنین نباشد که با یکی از آنها گرم بگیرد و حالِ خانواده و فرزندانش را بپرسد و با دیگری حرف نزند! بلکه بر قاضی واجب است که با هر دو طرف، یکسان رفتار نماید. قاضی نباید یکی از طرفین دعوا را به خود نزدیک کند یا او را کنار خویش بنشاند و دیگری را دور از خود؛ بلکه باید هر دو را در مقابل خویش و در یک حد قرار دهد.
اگر یکی از دو طرف دعوا مسلمان و دیگری، کافر است، بر قاضی واجب میباشد که در همهی موارد، با آنها به صورت یکسان و برابر برخورد کند؛ نه اینکه مسلمان را به خود نزدیک بگرداند و کافر را از خود دور نماید. خلاصه اینکه رعایت عدالت در همهی کارها واجب است.
و اما احسان: احسان، نیکی یا لطفی افزون بر عدالت میباشد. با این حال الله متعال به احسان و نیکی دستور داده است؛ البته با این تفاوت که رعایت عدالت، واجب است و احسان و لطفِ افزون بر عدل و انصاف، پسندیده و داوطلبانه میباشد.
﴿وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾: «و به ادای حقّ خویشان فرمان میدهد». زیرا خویشاوند نیز حقّی دارد؛ یعنی حقِ ارتباط یا صلهی رحم. هرکس با خویشاوندانش ارتباط داشته باشد، الله متعال او را به رحمت خویش میرساند و هرکس با خویشانش قطع رابطه کند، اللهﻷ او را از رحمت خویش دور میگرداند.
﴿وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِ﴾: «و از کارهای زشت و ناپسند و از تجاوز باز میدارد». «فحشاء» عبارت است از هر گناه یا عملی که زشت است؛ مانندِ نافرمانی از پدر و مادر، قطع ارتباط با خویشاوندان، زنا، ازدواج با محارم و دیگر کارهایی که در شرع و عُرف، ناپسند است. و «منکَر» پایینتر از فحشا قرار دارد و شامل عموم گناهان میشود. «بغی»، به معنای تجاوز از حد یا گذشتن از حد است؛ مثل ستم به مردم یا تعدی و تجاوز به حقوقِ آنها با تصاحب اموالشان یا کشتنِ آنان یا تعدی و تجاوز به آبرویشان.
الله متعال بیان فرموده که این امر و نهی، برای اصلاح وضعیتِ ماست؛ از اینرو میفرماید: ﴿لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٩٠﴾: «باشد که پند بگیرید».
پیشتر دربارهی حدیث ابنعمرب سخن گفتیم؛[ ر.ک: شرح حدیث شمارهی ۳۰۰.] ابنعمرب میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «همهی شما، مسؤولید و هر یک از شما دربارهی زیردستانش بازخواست میشود». و اما حدیث معقل بن یسارس که مؤلف/ آن را ذکر کرده است؛ معقلس میگوید: رسولاللهج فرمود:«هر بندهای که الله، گروهی را تحت سرپرستی او قرار داده، اگر در حالی بمیرد که به زیردستانش خیانت کرده است، الله متعال بهشت را بر او حرام میگرداند». این حدیث هشداری جدی به حکام است که مبادا حقوق مردم را ضایع کنند؛ زیرا با چنین رویکردی نمیتوانند به همراه مردم به بهشت بروند.
لذا روشن میشود که حکام و فرمانروایان دربارهی مسایل کوچک و بزرگ، مسؤولند و باید خیرخواهِ زیردستان خود باشند و در رسیدگی به آنها کوتاهی نکنند؛ مهمترین مسأله در خیرخواهی نسبت به مردم، اینست که به مسایل دینیِ آنها توجه داشته باشند و به امر به معروف و نهی از منکر و فرا خواندن عموم مردم به سوی کارهای نیک و پسندیده اهمیت بدهند. از دیگر نمونههای خیرخواهی برای مردم، اینست که آنها را در مسیری قرار دهند که نفع دنیا و آخرتشان در آن است؛ لذا باید در برابر آسیبهای دینی، اجتماعی و دنیوی، مراقب مردم باشند و افکار و اندیشههای انحرافی و نادرست را از آنان دور کنند و از آنها در برابر انحرافهای اخلاقی محافظت نمایند و برای جلوگیری از نشر و گسترش بیبند و باری و هرزگی از طریق مجلهها و برنامههای مبتذل اقدامی عملی انجام دهند. لذا بر مرد که رییس خانواده است، واجب میباشد که از ورود چنین چیزهایی به خانهاش جلوگیری کند؛ یعنی از ورود مجلههای فاسدی که ریشهها و ارزشهای اخلاقی را هدف قرار داده است و نیز مانع از ورود افکار و اندیشههای باطل به خانهاش شود. همچنین بر حاکم یا فرمانروای مسلمانان واجب است که از نشر و گسترش هرزگی و انحراف فکری و اخلاقی مردم جلوگیری کند و بدین منظور اقداماتی عملی انجام دهد. زیرا اگر از اسباب و زمینههای انحراف، جلوگیری نشود، فساد، هرزگی و افکار باطل گسترش مییابد و در نتیجه، جامعه به جامعهای غیرانسانی و بلکه به جامعهای حیوانی تبدیل میگردد و چنین جامعهای تنها به شکم و امیال جنسی میاندیشد و چیزِ دیگری برایش مهم نیست؛ لذا هرج و مرج، بیبند و باری، ناامنی و شر و فساد گسترش مییابد و اگر حاکم و فرمانروای مسلمانان، از عوامل فساد اخلاقی جلوگیری نماید، نتایج نیک و ارزندهای نصیب جامعه میشود.
اگر هر یک از ما در خانهاش به مسایل تربیتی اهمیت دهد و از ورود مجلههای غیراخلاقی یا فیلمها و برنامههای مبتذل به خانه جلوگیری کند، جامعه نیز بهبود مییابد؛ زیرا جامعه از مجموعهای از خانوادهها تشکیل یافته است که اگر همه اصلاح شوند، جامعه نیز اصلاح میگردد.
***
۶۶۰- وعن عائشة رضي الله عنها قالت: سَمِعتُ رسولَ اللهج يَقُولُ فِي بَيْتِي هذا: «اللَّهُمَّ مَنْ وَلِيَ مِنْ أمرِ أُمَّتِي شَيْئاً فَشَقَّ عَلَيْهِمْ فَاشْقُقْ عَلَيْهِ، وَمَنْ وَلِيَ مِنْ أمْرِ أُمَّتِي شيئًا فَرَفَقَ بِهِمْ فَارْفَقْ بِهِ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۸۲۸.]
ترجمه: عایشهل میگوید: در همین خانهام از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «یا الله! هرکس، مسؤولیتی در امتم بر عهده گرفت و بر آنها سختگیری نمود، بر او سخت بگیر و هرکس مسؤولیتی در امتم عهده دار شد و با آنها مدارا کرد، تو نیز بر او آسان بگیر».
۶۶۱- وعن أبي هريرةس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «كَانَت بَنُو إسرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبياءُ، كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدِي، وسَيَكُونُ بَعدِي خُلَفَاءُ فَيَكثُرُونَ». قالوا: يَا رسول اللَّه! فَما تَأْمُرُنَا؟ قال: «أَوفُوا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فالأَوَّل، ثُمَّ أَعْطُوهُم حَقَّهُم، وَاسأَلوا اللَّهَ الَّذِي لَكُم، فَإنَّ اللَّه سائِلُهُمْ عَمَّا استَرعاهُمْ». [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: ۳۴۵۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۴۲.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «بنیاسرائیل را پیامبران رهبری میکردند؛ هرگاه پیامبری از دنیا میرفت، پیامبری دیگر جانشین او میشد. ولی پس از من پیامبری نخواهد آمد؛ البته پس از من خلفای بسیاری میآیند. گفتند: ای رسولخدا! فرمان شما به ما (در چنین شرایطی) چیست؟ فرمود: «شما بهترتیب با هرکس که بیعت کردید، به بیعت خود وفا نمایید و سپس حقّ آنها را بهجا بیاورید و حقّ خود را از الله، درخواست کنید؛ زیرا الله ایشان را دربارهی زیردستان و حقوق آنها بازخواست خواهد کرد».
شرح
مؤلف/ در ادامهی احادیثی که در این باب ذکر کرده، حدیثی بدین مضمون نقل نموده است که عایشهل میگوید: در همین خانهام از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «یا الله! هرکس، مسؤولیتی در امتم بر عهده گرفت و بر آنها سختگیری نمود، بر او سخت بگیر و هرکس مسؤولیتی در امتم عهده دار شد و با آنها مدارا کرد، تو نیز بر او آسان بگیر».
این دعای پیامبرج شامل هر مسؤولیت بزرگ و کوچکی میشود؛ لذا هم حکام و فرمانروایان را در ردههای بالا در برمیگیرد و هم مسؤولان ردههای پایین؛ چنانکه رییس خانواده، مدیر یک مدرسه، امامِ یک مسجد و نیز آموزگاری که مسؤول تدریس در یک ترم یا در یک سالِ تحصیلیست، هر یک مشمول این دعا میگردد. از اینرو پیامبرج فرمود: «...هرکس، مسؤولیتی در امتم بر عهده گرفت...»؛ واژهی مسؤولیت، نکره است و علمای اصول گفتهاند: ذکر نکره در سیاق شرط، افادهی عموم میکند؛ لذا معنای این عبارت این میشود که «...هرکس، هر مسؤولیت بزرگ و کوچکی در امتم بر عهده گرفت و بر زیردستانش سختگیری نمود، بر او سخت بگیر و هر کس با زیردستانش مدارا کرد، تو نیز بر او آسان بگیر».
حال باید بدانیم که منظور از مدار یا آسانگیری چیست؟
برخی از مردم گمان میکنند معنای مدارا، اینست که هر مسؤولی با زیردستان خود به همان شکلی برخورد کند که میلِشان است؛ حال آنکه مدارا با زیردستان بدین معنا نیست. بلکه بدین معناست که هر مسؤولی با زیردستان خود مطابق فرمان الله و پیامبرش رفتار نماید و بدین منظور نزدیکترین و آسانترین راه شرعی را انتخاب کند و در چیزی که امر الله و پیامبرش نیست، بر آنها سخت نگیرد؛ لذا اگر در چیزی که فرمان الله و پیامبرش نیست، بر آنان سخت بگیرد، مشمول بخش دوم این دعا میشود؛ یعنی همین دعا که اللهﻷ بر او سخت بگیرد. پناه بر الله.
در نتیجه اللهﻷ چنین مسؤولی را به آفتهای جسمی، قلبی، روحی و مشکلات خانوادگی یا امثال آن گرفتار میکند؛ زیرا این دعا، مطلق است و شامل انواع گرفتاریها میگردد. البته گاه این گرفتاریها برای مردم نمایان نمیشود؛ زیرا چهبسا آتشی در قلب مسؤولِ سختگیر میافتد که آرامش را از او میگیرد و مردم هیچ متوجه نمیشوند. در هر حال ما بر این باوریم که هر مسؤولی با روشها یا کارهایی که بنیادِ شرعی ندارند و الله متعال دلیلی بر درستیِ آنها نازل نکرده است، بر مردم سخت بگیرد، سزاوار چنین مجازاتی از سوی اللهﻷ میگردد.
در حدیث ابوهریرهس آمده است: رسولاللهج فرمود: «بنیاسرائیل را پیامبران رهبری میکردند»؛ یعنی هر پیامبری که در میان آنها مبعوث میشد، به کارهای آنها رسیدگی میکرد. پیامبرج در ادامه فرمود: «البته پس از من پیامبری نخواهد آمد». آری؛ پیامبرج بنا بر نص (متون صریح دینی) و اجماع، خاتم پیامبران یا واپسین فرستادهی الاهیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَ﴾[الأحزاب : ٤٠]
محمد، پدر هیچیک از مردان شما نیست؛ ولی فرستادهی الله و آخرین پیامبر است.
لذا هرکس پس از رسولاللهج ادعای پیغمبری کند، کافر و مرتد میباشد و قتلش واجب است؛ همچنین اگر کسی پیامبری دروغین را تصدیق نماید، مرتد بهشمار میآید و کشتنش واجب میگردد، مگر اینکه توبه کند. پس رسولاللهج آخرین فرستادهی الهیست؛ اما الله متعال جانشینانی برای او قرار داده است: جانشینان علمی و جانشینان حکومتی؛ البته منظور از جانشینان در حدیث، خلفای قدرت یا کسانی هستند که به حکومت میرسند. از اینرو رسولاللهج فرمود: «پس از من خلفای بسیاری میآیند». گفتند: «ای رسولخدا! فرمان شما به ما (در چنین شرایطی) چیست؟» یعنی در این میان به بیعت با کدامین خلیفه، متعهد و پایبند باشیم؟ فرمود: «شما بهترتیب با هرکس که بیعت کردید، به بیعت خود وفا نمایید». لذا اگر مسلمانان با کسی بیعت کردند، بر آنها واجب است که بر سرِ پیمانِ خود بمانند و با کسی که در حیات این خلیفه، خواهان خلافت یا حکومت میگردد، همراهی نکنند؛ بلکه در کنار خلیفهای که با او بیعت کردهاند، در برابر مدعی خلافت بایستند؛ زیرا کشتنِ کسی که با حاکم بر سرِ قدرتش میجنگد، واجب است. حکمتش اینست که یکپارچگی امت حفظ گردد؛ زیرا اگر مردم به حالِ خود رها شوند، هرج و مرج پدید میآید و هر کس که خواهان قدرت باشد، حزبی تشکیل میدهد و با حاکم و فرمانروا وارد جنگ میشود و بدینسان اوضاع نابسامان میگردد.
پیامبرج در پایانِ این حدیث، مسؤولیت عملكرد هر حاکمی را بر دوشِ خودش نهاده و به ما دستور داده است که حقوق حکام خود را بهجای آوریم و حقّ خود را از الله متعال، درخواست کنیم؛ یعنی نگوییم: اینها ستمکارند؛ اینها ظالمند و عدالت را رعایت نمیکنند؛ پس ما نیز از آنها فرمان نمیبریم. این، درست نیست؛ بلکه بر ما واجب است که به وظیفهی خود عمل کنیم و در چارچوب شریعت، از آنها فرمان ببریم و حقوق خود را از اللهﻷ درخواست نماییم. مثلِ زمانی که رشتهی قرابت با خویشاوند خود را متصل میدارید، اما او با شما قطع رابطه میکند؛ در چنین شرایطی به ارتباط خود با او ادامه دهید و حقّ خود را از اللهﻷ درخواست کنید. لذا اشتباه است که بگویید: من فقط با خویشاوندی رابطه میگیرم که با من ارتباط دارد یا تنها در صورتی از حاکم اطاعت میکنم که هیچ عیبی در او نباشد و هیچ ستمی از او مشاهده نشود. این، اشتباه است؛ بلکه شما به وظیفهی خود عمل نمایید و حقّ خود را از اللهﻷ بخواهید.
رسولاللهج فرمود: «پیامبرانشان، آنان را رهبری میکردند»؛ لذا درمییابیم که دین الهی، یعنی دین اسلام دینی کارآمد در همهی مکانها و زمانهاست و سیاست و راهبردی سودمند است؛ اما آنچه که دشمنان اسلام ساخته و پرداختهاند، سیاست و راهبرد مؤثر و مفیدی برای سعادت بشر نیست. سیاست حقیقی، آموزهها و رهنمودهای اصیل دینیست؛ از اینرو میگوییم: دین، یعنی شریعت و سیاست. لذا کسی که این دو را از هم جدا میداند، گمراه است. در اسلام، راهبردهایی برای تعامل بنده با خالق وجود دارد که در قالب مسایل عبادی مطرح میشود؛ و نیز راهبردهایی برای تعامل انسان با خانواده، همسایگان، نزدیکان، خویشان، دوستان، دانشآموزان، آموزگاران و دیگر اقشار جامعهی انسانی؛ برای تعامل با هرکس، سیاستها و رهنمودهای روشن و مشخّصی در اسلام وجود دارد؛ مثل سیاستها یا راهبردهای تعامل با کافران، چه ستیزهگر باشند و چه همپیمان؛ چه پناهجو باشند یا در قلمرو اسلام زندگی کنند. اسلام، حقوق هر گروهی را بهروشنی بیان کرده و به ما دستور داده است که با آنها مطابق وظیفهی خود رفتار کنیم؛ مثلاً با کافرانِ ستیزهجو میجنگیم و جان و مال و سرزمین آنها برای ما حلال است. همچنین بر ما واجب میباشد که به پناهندگانِ آنها امان دهیم؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥ﴾[التوبة: ٦]
و اگر مشرکی از تو امان خواست، به او امان بده تا کلام الله را بشنود و آنگاه او را به جایگاه امنش برسان.
و دربارهی آن دسته از کافران که همپیمان ما هستند، بر ما واجب است که به پیمان خود با آنها پایبند باشیم؛ البته تعامل با اینها سه حالت دارد: یا به آنها اطمینان داریم؛ یا از ناحیهی آنها نگران هستیم که پیمانشکنی کنند و یا واقعاً پیمان خود را میشکنند. هر سه حالت در قرآن بیان شده است؛ به عبارت دیگر همپیمانانِ اهل اسلام، بر سه دستهاند:
گروهی که به عهد و پیمان خویش وفادارند؛ ما نیز وظیفه داریم که به عهد و پیمان خود با اینها وفادار باشیم. الله متعال، میفرماید:
﴿فَٱسۡتَقِيمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ ٧﴾ [التوبة: ٧]
پس تا زمانی که برای شما بر پیمانشان استوار بمانند، شما نیز استوار بمانید.
دستهی دیگر، کسانی هستند که گرچه پیمان خود را نقض نکردهاند، اما بیم آن میرود که هر لحظه پیمانشکنی کنند. لذا به اینها خبر میدهیم که هیچ پیمانی، میان ما و شما نیست. همانگونه که اللهأ میفرماید:
﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِيَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَيۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِينَ٥٨﴾[الأنفال: ٥٨]
و اگر از خیانت قومی نگران بودی، پس متقابلاً پیمانشان را به سویشان بیفکن تا در وضعیت برابر قرار بگیرید. همانا الله، خیانتکاران را دوست ندارد.
و دستهی سوم، کسانی هستند که به پیمان خود وفادار نیستند و پیمانشکنی میکنند:
﴿وَإِن نَّكَثُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمۡ فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِ إِنَّهُمۡ لَآ أَيۡمَٰنَ لَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ يَنتَهُونَ ١٢﴾[التوبة: ١٢]
و اگر پس از پیمانشان، سوگندهای خویش را شکستند و به نکوهش و سرزنش دینتان پرداختند، با پیشوایان کفر بجنگید؛ آنان هیچ تعهدی به سوگندهایشان ندارند. باشد که (از پیمانشکنی و نکوهش دینتان) باز آیند.
لذا دین و آیین مورد قبول، فقط دین الهیست و دین، یعنی سیاست: راهبردهای شرعی و اجتماعی، روابط بینالملل، ارتباط با جوامع غیراسلامی که با مسلمانان، سرِ جنگ ندارند و بهطور کلی تعامل با همه. از اینرو هرکس دین و سیاست را از هم جدا بداند، گمراه و منحرف است و از دو حال خارج نیست:
• یا نسبت دین، آگاهی ندارد و دین را نمیشناسد و آن را در رابطهی فرد با پروردگار یا در پارهای از مسایل شخصی منحصر میداند.
• و یا به کافران و قدرت اقتصادی آنان فریفته شده است و از اینرو گمان میکند که آنها روشِ درستی دارند یا برحق هستند!
اما اگر کسی اسلام را بهخوبی بشناسد، درمییابد که اسلام، یعنی آیین زندگی و سیاست.
***
۶۶۲- وعن عائِذ بن عمروٍس أَنَّهُ دَخَلَ على عُبيدِ اللَّهِ بن زِياد، فقال لَهُ: أَيْ بُنَیَّ، إنِّي سَمِعتُ رسولَ اللَّهج يقول: «إنَّ شَرَّ الرِّعاءِ الحُطَمةُ»؛ فإيَّاكَ أن تَكُونَ مِنْهُم. [متفقٌ عليه][ صحیح مسلم، ش: ۱۸۳۰؛ و در صحیح بخاری نیست. این حدیث پیشتر به شمارهی ۱۹۷ آمده و آنجا ذکر شده که روایت مسلم است.]
ترجمه: از عایذ بن عمروس روایت است که وی، نزد عبیدالله بن زیاد رفت و گفت: ای پسر! من، از رسولاللهج شنیدم که فرمود: «بدترین سرپرستها، کسانی هستند که به زیردستان خود ستم میکنند». پس مراقب باش که از آنها نباشی.
۶۶۳- وعن أبي مريمَ الأَزدِيِّس أَنَّهُ قَالَ لِمعَاوِيةَس: سَمِعتُ رسولَ اللَّهج يقول: «مَنْ وَلاَّهُ اللَّه شَيئًا مِن أُمورِ الْمُسلِمينَ فَاحْتَجَبَ دُونَ حَاجتهِم وخَلَّتِهِم وفَقرِهِمْ، احتَجَب اللَّه دُونَ حَاجَتِهِ وخَلَّتِهِ وفَقرِهِ يومَ القِيامةِ». فَجعَل مُعَاوِيةُس رجُلاً على حَوَائجِ النَّاسِ. [روایت ابوداود و ترمذي][ صحیح الجامع، ش: ۶۵۹۵؛ السلسلة الصحيحة، ش: ۶۲۹؛ و صحیح أبیداود از آلبانی/، ش: ۲۵۵۵.]
ترجمه: از ابومریم ازدیس روایت است که به معاویهس گفت: من از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «هرکس مسؤولیتی از مسلمانان را بر عهده بگیرد و هنگامی که به او نیاز دارند یا محتاج او هستند، خود را به آنها نشان ندهد -و با استخدام دربان دور از دسترسِ مردم قرار بگیرد و به کارهایشان رسیدگی نکند- الله متعال روز قیامت خود را از او که سخت نیازمند و فقیر است، پنهان میگرداند». لذا معاویهس یک نفر را مأمور رسیدگی به نیازها - و مطالبات- مردم کرد.
شرح
این دو حدیث نشانگر وظایفِ حکام و مسؤولان نسبت به مردم است. از جمله این حدیث که پیامبرج فرمود: «بدترین سرپرستها، کسانی هستند که به زیردستان خود ستم میکنند»؛ یعنی بر زیردستان خود سخت میگیرند و آنها را میآزارند. وقتی چنین کسانی بدترین سرپرستها هستند، پس بهترین مسؤولان، کسانی هستند که بر مردم آسان میگیرند و شرایطی فراهم میکنند که مردم بهآسانی و بدون دردِ سر، به کارهای خود میرسند.
از این حدیث دو نکتهی مهم برداشت میشود:
نکتهی نخست: برای هیچ مسؤولی در هر ردهای که باشد، جایز نیست که بر مردم یا زیردستانش سخت بگیرد؛ بلکه باید با آنها مدارا کند.
نکتهی دوم: مدارا با مردم در رسیدگی به کارهایشان و در همهی موارد بر همهی مسؤولان، واجب است. همچنین هر مسؤولی باید در انجام وظیفهای که بر عهده دارد، جدی، پرتلاش و کوشا باشد؛ نه اینکه اگر مدارا میکند، کارهایش را با بیتوجهی یا با ضعف و سستی انجام دهد! بلکه هر مسؤولیتی را باید با توان و جدیت انجام داد.
در حدیث دوم از استخدام دربان و منشی که مانع از دسترسی مردم به مسؤولان میشوند، منع شده است؛ یعنی اگر کسی بدین منظور منشی یا دربان استخدام کند، الله متعال به فقر و نیازِ شدید او در قیامت، ترتیب اثر نمیدهد. وقتی معاویهس از این حدیث اطلاع یافت، یک نفر را مأمور رسیدگی به نیازها و مطالبات مردم کرد؛ یعنی یک نفر از سوی معاویهس مأموریت یافت که از مردم استقبال کند و به مشکلات آنها گوش دهد و مشکلاتش را پس از بررسی به معاویهس منتقل نماید.
هر مسؤولی در هر پُست یا ردهای قرار دارد، باید برای رسیدگی به مشکلات مردم و ملاقات رو در رو با آنها، برنامهریزی کند تا امکان ملاقات برای همه فراهم شود و رشتهی کار از دستش خارج نگردد؛ نه اینکه خود را از مردم پنهان نماید؛ بهگونهای که اگر کسی قصد ملاقاتش را داشته باشد، ناگزیر شود هفت خوان را طی کند!
***