۷۹- باب: زمامدار عادل
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾[النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان فرمان میدهد.
و میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٩﴾[الحجرات: ٩]
بیگمان الله، دادگران را دوست دارد.
۶۶۴- وعن أبي هريرةس عَنِ النَّبيِّج قال: «سبْعَةٌ يُظِلُّهُم اللَّه في ظِلِّهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّه: إِمامٌ عادِل، وَشَابٌ نَشَأَ في عِبَادَةِ اللَّهِﻷ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مَعلَّقٌ بِالمَسَاجِدِ ورَجُلان تَحَابَّا في اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَيْه، وَتَفَرَّقَا عَلَيْه، ورَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَال، فقال: إِنِّي أَخافُ اللَّه، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لا تَعْلَمَ شِمَالُهُ ما تُنْفِقُ يَمِينُه، وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِياً فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش:۶۶۰؛ و صحیح مسلم، ش:۱۰۳۱. این حدیث پیشتر بهشمارهی ۳۸۱ ذکر شد.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «الله، در روزي كه هيچ سايهای جز سايهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زير سايهی خود، جای میدهد: فرمانروای عادل. جواني كه در اطاعت و بندگيِ الله، رشد يافته است. كسي كه همواره به مسجد دلبسته باشد. دو مسلماني كه فقط بهخاطر خشنودي الله با يكديگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم میآیند یا از يكديگر جدا میشوند. كسي كه زني زيبا و صاحبمقام، او را به سوی خود بخواند، ولي او نپذيرد و بگويد: من از الله میترسم. كسي كه با دست راستش، بهگونهای صدقه دهد كه دست چپش نداند دست راستش چه صدقه میدهد. كسي كه در تنهايي، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود».
۶۶۵- وعن عبد اللَّهِ بنِ عمرو بن العاص رَضِيَ اللهُ عَنْهما قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «إنَّ الْمُقسِطينَ عِنْدَ اللَّهِ عَلى مَنابِرَ مِنْ نور: الَّذِينَ يعْدِلُونَ في حُكْمِهِمْ وأَهلِيهِمْ وَمَا وُلُّوا». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۸۲۷.]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصب میگوید: رسولاللهج فرمود: «همانا دادگران نزد الله متعال بر منابری از نور قرار دارند؛ یعنی کسانی که در حکمرانی و در میان همسران و خانوادهی خویش و نیز در مسؤولیتی که به آنها داده میشود، عدالت میورزند».
شرح
نووی/ میگوید: «باب زمامدار عادل». زمامدار به کسی گفته میشود که مسؤولیتی خاص یا مسؤولیتی عام و فراگیر به او واگذار میگردد. حتی مرد زمامدار خانه و خانوادهی خویش محسوب میشود؛ زیرا دربارهی آنها مسؤولیت دارد و پیامبرج فرموده است: «والرَّجُلُ رَاعٍ في أَهْلِهِ ومسئولٌ عَنْ رَعِيَّتِه».[ صحیح بخاری، ش: ۸۹۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۲۹. ر.ک: حدیث شمارهی ۲۸۸ همین کتاب.] یعنی: «و مرد، مسؤول خانوادهاش میباشد و دربارهی خانوادهاش بازخواست میشود». رعایت عدالت در هر زمینهای واجب است؛ حتی در رفتاری که انسان با خود دارد؛ زیرا پیامبرج فرموده است: «إِنَّ لرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لنَفْسِكَ عَلَيْكَ حقًّا، ولأهلِك عَلَيْكَ حَقًّا، وَلِزَوْرِكَ عَلَيْكَ حَقًّا؛ فَأَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ».[ بخاری، ش: (۱۹۶۸، ۶۱۳۹).] یعنی: «پروردگارت بر تو حقی دارد؛ نفس تو بر تو حقی دارد؛ همسرت بر تو حقی دارد؛ مهمانت بر تو حقّی دارد؛ پس هر حقّ هر صاحبِ حقی را ادا کن».
لذا عدالت در هر کاری واجب است؛ اما رعایت عدالت از سوی زمامداران، اهمیت بیشتری دارد. زیرا اگر زمامداران ظلم و ستم کنند، اسباب نارضایتی مردم فراهم میشود و در نتیجه نابسامانی و هرج و مرج پدید میآید. البته موضعِ ما در برابرِ زمامدار یا حاکمی که عدالت نمیورزد، اینست که صبر میکنیم؛ یعنی در برابر ظلم و ستمش شکیبایی میورزیم. حتی پیامبرج به انصارش فرمود: «إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدي أَثَرَةً فاصْبِرُوا حَتَّى تلقَوْنِي علَى الْحوْضِ».[ صحیح بخاری، ش: ۳۷۹۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۴۵.] يعني: «پس از من، تبعيض و حقکُشی خواهید دید؛ پس صبر كنيد تا مرا در كنار حوض ملاقات نماييد». زیرا پیامدهای رویارویی و درگیری با فرمانروا، به مراتب بدتر و شدیدتر از ظلم و ستمِ اوست و عقل و شریعت چنین ایجاب میکنند که انسان در شرایط اضطراری یا گریزناپذیر، از میان بد و بدتر، بد را انتخاب نماید یا ضررِ کمتر را ترجیح دهد. سپس مؤلف/ آیات و احادیثی در این باب ذکر کرده است؛ از جمله این آیه که اللهﻷ میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾[النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان فرمان میدهد.
عدالت، واجب است و احسان، نیکی یا لطفی افزون بر عدالت میباشد که سنت است. انتظار میرفت مؤلف/ این آیه را هم ذکر کند که اللهﻷ میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ سَمِيعَۢا بَصِيرٗا ٥٨﴾[النساء : ٥٨]
الله به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بازپس دهید و هنگامِ داوری در میانِ مردم، عدالت را رعایت کنید. چه پندِ نیکیست پندی که الله به شما میدهد! بهیقین الله، شنوای بیناست.
عدالت زمامدار، اینست که میان مردم فرق نگذارد، به هیچکس ستم روا ندارد و از هیچکس بهخاطر ثروت یا فقر یا قرابت و خویشاوندیاش جانبداری نکند؛ بلکه به عدالت حکمرانی و داوری نماید. حتی علما گفتهاند: بر قاضی واجب است که عدالت را در میان دو طرف دعوا رعایت کند؛ هر چند یکی از دو طرفِ دعوا کافر باشد. یعنی بر قاضی واجب است که در همه چیز، در سخن گفتن، نشاندن و نحوهی ورودشان یا استقبال از آنها، عدالت را در میانشان رعایت نماید؛ زیرا جایگاه، جایگاه قضاوت و داوریست و رعایت عدالت در چنین جایگاهی، واجب است و اهمیت ویژهای دارد. گرچه برخی از افراد کمعلم و ناآگاه میگویند: مسلمان را مقدّم بدار یا در قضاوت از او جانبداری کن. میگوییم: جایز نیست که مسلمان را مقدّم بداریم یا از او جانبداری کنیم؛ زیرا قضاوت، جایگاه دادرسی و عدالتورزیست و رعایت عدالت در همهی ابعاد، مهم و گریزناپذیر میباشد.
سپس مؤلف/ حدیث ابوهریرهس را ذکر کرده است؛ ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «الله، در روزي كه هيچ سايهای جز سايهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زير سايهی خود، جای میدهد».
این، انحصاری نیست؛ یعنی فقط همین هفت گروه نیستند که روز قیامت زیر سایهای که الله میآفریند، جای میگیرند. آنجا افراد و گروههای دیگری هم خواهند بود که الله متعال آنها را زیرِ این سایه جا میدهد. حافظ ابنحجر در شرح صحیح بخاری، بیست گروه را برشمرده است که روز قیامت از این نعمت الهی برخوردار میشوند؛ اما پیامبرج متناسب با موقعیت، سخن میگفت. لذا هرچند گروههای دیگری هم هستند که زیر سایهی پروردگار جای میگیرند، اما پیامبرج گاه بنا بر موقعیت، فقط از سه دسته و گاه از هفت گروه و گاه از چهار گروه و امثال آن سخن گفته است. زیرا پیامبرج بهعنوان سخنورترین فرد بشر، متناسب با موقعیت، سخن میگفت و سخنش شیوا و رسا بود. فرمود: «الله، در روزي كه هيچ سايهای جز سايهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زير سايهی خود، جای میدهد». و این، در روز قیامت خواهد بود. در آن روز مردم، پابرهنه، لخت و ختنهنشده برانگیخته میشوند. روز قیامت، هیچ پستی و بلندی و هیچ کوه و درخت و ساختمانی وجود ندارد که مردم، زیرِ سایهاش بروند و تنها، همان سایهای وجود دارد که اللهﻷ، آن را برای برخی از بندگانش میآفریند و تنها اللهﻷ خود، کیفیتش را میداند.
نخست فرمانروای عادل را ذکر کرد؛ یعنی زمامداری که در میان مردم عدالت میورزد. مهمترین شاخص عدالت یک حاکم، اینست که در میان مردم مطابق شریعت الهی حکم براند؛ زیرا شریعت الهی، سراسر عدل و عدالت است. از اینرو کسی که بر اساس قوانین بشریِ مخالف با شریعت حکم میراند، جرو ستمکارترین حکام بهشمار میآید و روز قیامت که هیچ سایهای جز سایهی پروردگار وجود ندارد، در جرگهی کسانی قرار میگیرد که از این سایه، دور هستند. زیرا عدالت نیست که حاکمی بر اساس شریعت و قانونی غیر از شریعت الهی حکم براند؛ چه کسی این حق را به او داده است؟ باید در میان مردم مطابق شریعت پروردگارشان حکم براند و این، بزرگترین عدالت است.
یکی دیگر از شاخصهای عادل بودن حاکم، اینست که حق دیگران را از خود و نزدیکترین افرادش بگیرد و آن را به صاحبانِ آن بدهد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ﴾[النساء : ١٣٥]
ای مؤمنان! به عدل و داد بپردازید و به خاطر الله (بهحق) گواهی دهید.
همچنین حاکم نباید در میان نزدیکان خود و دیگران، فرق بگذارد؛ لذا چنین نباشد که اگر حقّی بر گردن یکی از نزدیکان اوست، در اجرای حکم، درنگ کند یا اجرای عدالت را بهتأخیر بیندازد یا اگر نزدیکش حق حقّی بر دیگری دارد، بیدرنگ از آن شخص قصاص بگیرد. این، عدل نیست. عدالت حاکم، انواع و شاخههای گوناگونی دارد که اینجا گنجایش ذکرش را ندارد.
دوم: «جواني كه در اطاعت و بندگيِ الله، رشد يافته است»؛ یعنی از خردسالی به همین شکل پرورش یافته و به عبادت و بندگی اللهﻷ ادامه داده است؛ این هم در شمارِ هفت گروهی قرار دارد که الله متعال آنها را روز قیامت در سایهی خود جای میدهد؛ زیرا این جوان، بهجای سرگرمیها و نادانیهای دوران جوانی، به عبادت اللهﻷ پرداخته و با اینکه قدرت و زمینهی انحراف در او وجود داشته، جوانِ سر به راه و عبادتگزاری بوده است.
سوم: «دو مسلماني كه فقط بهخاطر خشنودي الله با يكديگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم میآیند یا از يكديگر جدا میشوند». یعنی دو دوستِ مسلمان که دوستی و محبتشان با یکدیگر، انگیزهای مالی یا دنیوی مانند پست و مقام ندارد؛ بلکه دوستی و محبتشان با یکدیگر فقط بهخاطر خشنودی خداست و بدینخاطر با هم دوستی میکنند که یکدیگر را در مسیر اطاعت وبندگی اللهﻷ میبینند و از محرمات و کارهای ممنوع و حرام، میپرهیزند. از اینرو پیوند دوستی استواری در دنیا با یکدیگر دارند و تنها چیزی که میان آنها فاصله میاندازد، مرگ است.
چهارم: «كسي كه همواره به مسجد دلبسته باشد»؛ یعنی با نماز و مسجد اُنس دارد و هر بار که نمازش را به پایان میرساند، منتظرِ نماز بعدیست. مسجد، یعنی سجدهگاه یا محل سجده؛ فرقی نمیکند که برای نماز بنا شده باشد یا خیر. لذا این شخص، همواره مشتاق نماز است و پس از پایان هر نماز، به نمازِ بعدی میاندیشد. این نشانگر پیوند محکمش با خداست؛ زیرا نماز، پیوند میان بنده با پروردگارش میباشد و اُنس و اشتیاقِ انسان به نماز، نشان میدهد که بنده دوست دارد ارتباط محکمی با پروردگارش داشته باشد؛ از اینرو در شمارِ کسانی قرار میگیرد که الله متعال آنان را در روزی كه هيچ سايهای جز سايهی او وجود ندارد، زير سايهی خود جای میدهد».
پنجم: «كسي كه زني زيبا و صاحبمقام، او را به سوی خود بخواند، ولي او نپذيرد و بگويد: من از الله میترسم». زنی زیبا که از طبقات پایین نیست و نام و جایگاهی دارد، از مردی که دارای توانایی جسمی و جنسیست، در جایی خالی که هیچکس نیست و هیچکس باخبر نمیشود، درخواست زنا و کار زشت میکند؛ شرایط، فراهم است و این مرد نیز، آدم کمتوان یا ضعیفی نیست که میل و شهوتی به زنان نداشته باشد. اما میگوید: من از الله میترسم. تنها چیزی که او را از این کار زشت، باز میدارد، ترس خداست. ببینید، همهی شرایط فراهم است؛ هم خود مرد، توانایی و میل جنسی دارد و هم زنی زیبا خودش را در اختیارش قرار داده است و جای خلوتی نیز دارند؛ اما یک مانع قوی و بزرگتر از شرایط موجود برای آن مرد، او را از زنا کردن باز میدارد؛ یعنی ترس خدا. از اینرو میگوید: «من، از خدا میترسم». نگفت: من، میلی به زنها ندارم؛ یا نگفت که تو، زشتی یا از طبقات پایین جامعه هستی. همچنین نگفت که کسی، اینجاست و ما را میبیند؛ خیر، بلکه از خدا ترسید و گفت: «من، از الله میترسم». الله متعال، روز قیامت که سایهای جز سایهی او وجود ندارد، این شخص را زیر سایهی خود جای میدهد.
ششم: «كسي كه با دست راستش، بهگونهای صدقه دهد كه دست چپش نداند دست راستش چه صدقه میدهد». این، کمال اخلاص است که انسان سعی کند هیچکس، از اعمال نیکش باخبر نشود؛ بلکه خواهان این باشد که عملش، فقط بین او و خدایش بماند؛ لذا دور از چشم مردم، صدقه میدهد، بهگونهای که دست چپش نمیداند که دست راستش چه صدقه داده است. یعنی اگر امکانش بود، طوری صدقه میداد که دست چپش نیز نفهمد که دست راستش صدقه میدهد. چنین شخصی، بینهایت مخلص است و الله متعال، او را در قیامت، زیر سایهی خود جای میدهد.
ناگفته نماند: صدقهی پنهانی، بهتر است؛ اما در شرایطی که آشکار کردن صدقه، باعث تشویق دیگران شود، آشکار نمودن آن، افضل و بهتر میباشد.
هفتم: «كسي كه در تنهايي، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود».
یعنی با زبان و قلب خود، الله را ذکر کند و هیچکس نزد نباشد که شائبهی خودنمایی یا ریا پیش آید؛ بلکه به الله دلبستگی داشته و دلش از دنیا و وابستگی به آن، خالی و تهی باشد. لذا وقتی با دل و زبان، ذکر خدا میکند و عظمت و بزرگی پروردگار را بهیاد میآورد، مشتاق اللهﻷ میگردد و اشک از چشمانش سرازیر میشود. چنین شخصی، جزو کسانیست که روز قیامت در زیر سایهی الله، جای میگیرند.
گاه، انسان توفیق یکی از این اعمال هفتگانه را پیدا میکند و گاه توفیق مییابد که دو یا سه یا چهار یا پنج و یا شش یا همهی این اعمال را انجام دهد؛ امکانش وجود دارد و هیچ اشکالی هم پیش نمیآید که انسان، از اینهمه توفیق برخوردار شود. البته گاه فقط یکی از این صفات در او وجود دارد؛ و همین یکی برای دستیابی به این سعادت بزرگ کافیست.
سپس مؤلف/ حدیث عبدالله بن عمرو بن عاصب را ذکر کرده است که پیامبرج فرمود: «همانا دادگران نزد الله متعال بر منابری از نور قرار خواهند داشت؛ یعنی کسانی که در حکمرانی و در میان همسران و خانوادهی خویش و نیز در مسؤولیتی که به آنها داده میشود، عدالت میورزند».
این، نشانگر فضیلت عدل دربارهی همسر و فرزندان و دیگر کسانیست که تحت سرپرستی انسان قرار میگیرند؛ پس عدالت بورزید تا روز قیامت نزد اللهﻷ بر منبری از نور باشید.
***
۶۶۶- وعَن عوفِ بن مالكٍس قال: سمِعْتُ رسولَ اللَّهج يقول: «خِيَارُ أَئمَّتكُمُ الَّذينَ تُحِبُّونَهُم ويُحِبُّونكُم، وتُصَلُّونَ علَيْهِم ويُصَلُّونَ علَيْكُم، وشِرَارُ أَئمَّتِكُم الَّذينَ تُبْغِضُونَهُم ويُبْغِضُونَكُم، وتَلْعُنونَهُمْ ويَلْعَنُونَكُمْ». قال: قُلْنا يا رسُول اللَّه، أَفَلا نُنابِذُهُم؟ قال: «لا، ما أَقَامُوا فِيكُمُ الصَّلاةَ؛ لا، ما أَقَامُوا فيكُمُ الصَلاة». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۸۵۵.]
ترجمه: عوف بن مالکس میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «بهترین زمامداران شما کسانی هستند که شما آنها را دوست دارید و آنها نیز شما را دوست دارند و شما برای آنان دعای خیر میکنید و ایشان نیز برای شما دعای خیر میکنند. و بدترین زمامداران شما، کسانی هستند که شما از ایشان متنفرید و آنها نیز از شما متنفرند و شما آنان را نفرین میکنید و ایشان هم شما را نفرین میکنند». عوفس میگوید: عرض کردیم: ای رسولخدا! آیا با چنین حاکمانی نجنگیم؟ فرمود: «خیر؛ تا زمانی که نماز را در میان شما برپا میکنند. خیر؛ تا زمانیکه نماز را در میان شما اقامه میکنند».
۶۶۷- وعَنْ عِيَاضِ بن حِمارٍس قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِج يَقُولُ: «أَهْلُ الْجَنَّةِ ثَلاثَةٌ: ذُو سُلْطانٍ مُقْسِطٌ مُوَفَّقٌ، ورَجُلٌ رَحِيمٌ رَقيقُ القَلْبِ لِكُلِّ ذِى قُرْبَى وَمُسْلِمٍ، وعَفِيفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِيالٍ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۸۶۵.]
ترجمه: عیاض بن حمارس میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «اهل بهشت سه دستهاند: حاکم و صاحبقدرتِ عادلی که - در فرمانبرداری از الله و اجرای شریعتش- موفّق باشد؛ و مرد مهربان و دلسوزی که به خویشاوندان خود و هر مسلمانی مهر میورزد؛ و هر مرد نیازمند و عیالواری که عزت نفس دارد و خویشتندار است». [یعنی نه حرام میخورد و نه دست نیاز پیشِ کسی دراز میکند.]
شرح
مؤلف/ در فضیلت زمامدارِ عادل حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که: عوف بن مالکس میگوید: پیامبرج فرمود: «بهترین زمامداران شما کسانی هستند که شما آنها را دوست دارید و آنها نیز شما را دوست دارند و شما برای آنان دعای خیر میکنید و ایشان نیز برای شما دعای خیر میکنند. و بدترین زمامداران شما، کسانی هستند که شما از ایشان متنفرید و آنها نیز از شما متنفرند و شما آنان را نفرین میکنید و ایشان هم شما را نفرین میکنند». و این، هم شامل بالاترین مقام حکومتی میشود و هم شامل مسؤولان ردههای مختلف.
پیشوایان و مسؤولانی که عهدهدار امور مردم هستند، بر دو دستهاند: دستهای که محبوب مردم هستند و آنها نیز مردم را دوست دارند و هر دو طرف، خیرخواه یکدیگرند؛ مردم خیرخواه مسؤولان هستند و مسؤولان، خیرخواه مردم. لذا نزد مردم محبوبیت دارند؛ زیرا به وظایفشان در قبال مردم که الله بر آنها واجب کرده است، عمل میکنند. روشن است که هرکس به وظیفهی خود، یعنی خیرخواهی برای دیگران عمل نماید، الله متعال دوستش میدارد و او را محبوب ساکنان زمین میگرداند. از اینرومردم نیز مسؤولانِ وظیفهشناس را دوست دارند.
فرمود: «شما برای آنان دعای خیر میکنید و ایشان نیز برای شما دعای خیر میکنند». یعنی همواره دعاگویشان هستید که اللهﻷ هدایتشان کند و مشاوران و همنشینان خوبی در اختیارشان بگذارد و به آنها توفیق عدالتگستری عطا نماید و دیگر دعاهای نیکی که در حقّ پیشوایان عادل صورت میگیرد. آنها نیز برای زیردستان و شهروندان خود دعا میکنند و میگویند: پروردگارا! مردم ما را نیک و شایسته بگردان و توفیقشان بده که به فرمانهای تو عمل نمایند.
اما بدترین زمامداران، «کسانی هستند که شما از ایشان متنفرید»؛ زیرا به وظایف خود عمل نمیکنند و حقوق شهروندان خود را بهجا نمیآورند. در نتیجه مردم از آنها خوششان نمیآید. پس از مدتی این بغض و تنفر دو سویه میگردد؛ مردم از چنین حکامی بیزارند و از آنها سرکشی میکنند؛ لذا حکام نیز از مردم نافرمان متنفر میشوند و کار بهجایی میرسد که یکدیگر را نفرین میکنند؛ مردم به حکام ناسزا میگویند و حکام به مردم.
لذا حکام و پیشوایان، بر دو دستهاند: گروهی که به وظایف خود عمل میکنند و این امر به محبتی دو سویه و متقابل در میان آنها و مردم میانجامد. و دستهی دیگر، بدترین زمامداران هستند که مردم از آنها متنفرند و آنها نیز از مردم بیزارند و برای یکدیگر دعای بد میکنند و به همدیگر ناسزا میگویند.
و اما حدیث عیاض بن حمارس؛ در این حدیث آمده است: پیامبرج فرمود: «اهل بهشت سه دستهاند: حاکم و صاحبقدرتِ عادلی که - در فرمانبرداری از الله و اجرای شریعتش- موفّق باشد...». صاحبقدرت، شامل همهی مسؤولان در ردههای مختلف میگردد؛ چه حاکمی که در رأس حکومت قرار دارد و چه مسؤولان ردهی پایین.
اگر مسؤول یا حاکمی عادل باشد و عدالت را دربارهی زیردستان خود رعایت کند، در جرگهی اهل بهشت قرار میگیرد.
مسؤول یا حاکمِ موفق، کسیست که راه درست و شایسته را در پیش میگیرد و در مسیری حرکت میکند که خیر و صلاح مردم است. چنین شخصی، بهشتیست.
پیشتر این نکته بیان شد که پیشوای عادل، جزو هفت گروهیست که روز قیامت در سایهی اللهﻷ جای میگیرند و آن روز هیچ سایهای جز سایهی الله وجود ندارد. شاهد موضوع همین بخش حدیث است: «حاکم و صاحبقدرتِ عادلی که - در فرمانبرداری از الله و اجرای شریعتش- موفّق باشد». در ادامهی حدیث آمده است: «و مرد مهربان و دلسوزی که به خویشاوندان خود و هر مسلمانی مهر میورزد». به بندگان خدا، به فقرا، به ضعفا، به خردسالان و به هرکسی که سزاوار مهر و شفقت است، محبت میکند و نرمدل یا دلسوز است و سنگدل نیست و نسبت به همه دلسوزی میکند.
«و هر مرد نیازمند و عیالواری که عزت نفس دارد و خویشتندار است». یعنی دست نیاز پیشِ کسی دراز نمیکند و از بس مناعت طبع دارد، مردم او را ثروتمند میپندارند. و «عیالوار است»؛ یعنی هم فقیر است و هم عیالوار. بااین حال شکیبایی میورزد و آدمِ زحمتکش و پرتلاشیست؛ کار حلال را ننگ نمیداند. لذا ریسمان برمیدارد و با جمعآوری هیزم و فروش آن، امرار معاش میکند یا داس بهدست میگیرد و به عنوان کارگر روزمُزد در مزارع دیگران کار میکند تا لقمهنانی برای خود و خانوادهاش کسب کند؛ اما دست نیاز پیشِ کسی دراز نمیکند و با اینکه فقیر و عیالوار است، شکیبایی میورزد. چنین شخصی، بهشتیست. الله متعال ما را در زمرهی بهشتیان قرار دهد.
***