۵۰- باب: خوف و خشیت الهی
الله متعال، میفرماید:
﴿وَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ ٤٠﴾[البقرة: ٤٠]
و تنها از من بترسید.
﴿إِنَّ بَطۡشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ ١٢﴾[البروج: ١٢]
بیگمان مجازات پروردگارت، بسیارسخت است.
﴿وَكَذَٰلِكَ أَخۡذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِيَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِيمٞ شَدِيدٌ ١٠٢ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ ١٠٣ وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ ١٠٤ يَوۡمَ يَأۡتِ لَا تَكَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ فَمِنۡهُمۡ شَقِيّٞ وَسَعِيدٞ ١٠٥ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ ١٠٦﴾[هود: ١٠٢، ١٠٦]
مؤاخذهی پروردگارت به هنگام ویران کردن دیار ستمکاران، اینچنین است. بهراستی مجازات پروردگار، دردناک و شدید است. در این امر نشانههایی برای کسانیست که از عذاب آخرت میترسند. آن روز، روزیست که مردم در آن گرد میآیند و آن روز، روزیست که همه آن را خواهند دید. و ما، آن را جز تا زمان مشخصی بهتأخیر نمیاندازیم. روزی که چون فرا رسد، هیچکس جز به اجازهی او سخن نمیگوید؛ پس برخی از ایشان، تیرهبخت و برخی هم خوشبخت و رستگارند. افراد تیرهبخت در دوزخ خواهند بود و در آن ناله و فریاد سر میدهند.
﴿وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥ﴾[آل عمران: ٢٨]
و الله، شما را از نافرمانیِ خود برحذر میدارد.
﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ ٣٦ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ ٣٧﴾[عبس: ٣٤، ٣٧]
روزی که آدمی از برادرش فرار میکند، و از مادر و پدرش میگریزد. و نیز از همسر و فرزندانش. در آن روز هر کسی گرفتاری و کاری دارد که او را به خود مشغول میکند.
﴿يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ ٢﴾ [الحج: ٢]
ای مردم! از پروردگارتان بترسید؛ بهراستی زلزلهی رستاخیز، رویدادِ بس بزرگیست. روزی که شاهدش باشید، هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را از یاد میبرد و هر زن بارداری، بارش را سقط میکند و مردم را مست و مدهوش میبینی؛ حال آنکه مست نیستند؛ بلکه عذاب الله، سخت و شدید است.
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦﴾[الرحمن: ٤٦]
و کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش ترسیده باشد، دو باغ دارد.
﴿وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ ٢٥ قَالُوٓاْ إِنَّا كُنَّا قَبۡلُ فِيٓ أَهۡلِنَا مُشۡفِقِينَ ٢٦ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ ٢٧ إِنَّا كُنَّا مِن قَبۡلُ نَدۡعُوهُۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡبَرُّ ٱلرَّحِيمُ ٢٨﴾[الطور: ٢٤، ٢٧]
و به یکدیگر روی میکنند و از هم (دربارهی گذشته) میپرسند. میگویند: ما پیشتر در میان خانواده و خویشان خویش (از عذاب پروردگار) بیمناک بودیم. پس الله بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزان نگاه داشت. ما، پیشتر او را میخواندیم؛ بیگمان او، نیکوکار و مهرورز است.
آیههای فراوان و روشنی در اینباره وجود دارد و هدف، اشاره به برخی از آنها بود که با ذکر چند آیه، حاصل شد.
شرح
مؤلف/، بابی تحت عنوان «خوف» گشوده است؛ خوف یا بیم و ترس از چه کسی؟ آری؛ خوف و ترس از اللهﻷ. زیرا هر عبادتگزاری باید هم از الله بترسد و هم امیدوار باشد؛ بدینسان که وقتی به گناهان خود و فراوانیِ اعمال بدِ خویش مینگرد، ترس و هراس، تمام وجودش را در برمیگیرد و آنگاه که به اعمال شایستهی خود نگاه میکند و به خود و اعمال خویش، فریفته میشود، باز هم از این خودپسندی و جسارت در برابر الله، میترسد؛ همچنین هنگامی که با نگاهی به اعمال نیک خود، درمییابد که آمیخته به ریا و خودنمایی بوده است، میترسد. و چون به عفو و گذشت الله متعال، و به لطف و بزرگواری او و به رحمتِ بیکران و حلم و بردباریاش مینگرد، سرشار از امید میشود و بدینسان همواره در میان بیم و امید بهسر میبرد. الله متعال، میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠﴾[المؤمنون : ٦٠]
و آنان که آنچه باید بدهند، میدهند و با این حال دلهایشان از اینکه بهسوی پروردگارشان بازمیگردند، هراسان است.
یا به عبارت دیگر، با آنکه کارهای نیک و شایستهای انجام میدهند، باز هم نگرانِ این هستند که شاید اعمالشان، پذیرفته نشود. لذا انسان در مسیری که به سوی الله میپیماید، هم باید هراسان باشد و هم امیدوار؛ ولی سؤال اینست که ترس و هراس او بیشتر باشد، یا امیدش؟ و یا بیم و امیدش، یکسان باشد؟
امام احمد/ گفته است: شایسته است که بیم و امیدش، یکسان باشد؛ و اگر بیم و امید، در کسی، یکسان نباشد، آنشخص به هلاکت میرسد؛ زیرا اگر امیدش، بیش از ترس او باشد، در جرگهی کسانی قرار میگیرد که خود را از عذاب الهی درامان میپندارند و اگر ترس او، بیشتر باشد، جزو کسانی میشود که از رحمت الهی ناامیدند. و هر دو حالت، بد است؛ لذا باید بیم و امید انسان، یکسان باشد.
سپس مؤلف/، چند آیه دربارهی بیم و ترس از اللهﻷ ذکر کرده است؛ از جمله اینکه الله متعال، میفرماید:
﴿وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥ﴾ [آل عمران: ٢٨]
و الله، شما را از خود برحذر میدارد.
یعنی به ما هشدار میدهد که بهخاطر گناهان و اعمال زشت خویش، مجازاتمان خواهد کرد. همچنین میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ ١ يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ ٢﴾[الحج : ١، ٢]
ای مردم! از پروردگارتان بترسید؛ بهراستی زلزلهی رستاخیز، رویدادِ بس بزرگیست. روزی که شاهدش باشید، هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را از یاد میبرد و هر زن بارداری، بارش را سقط میکند و مردم را مست و مدهوش میبینی؛ حال آنکه مست نیستند؛ بلکه عذاب الله، سخت و شدید است.
پس ضروریست که انسان از آن روزِ بزرگ و وحشتناک بترسد؛ روزی که الله متعال، دربارهاش فرموده است:
﴿يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ ٢﴾[الحج : ٢]
ای مردم! از پروردگارتان بترسید؛ بهراستی زلزلهی رستاخیز، رویدادِ بس بزرگیست. روزی که شاهدش باشید، هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را از یاد میبرد و هر زن بارداری، بارش را سقط میکند.
الله متعال، میفرماید:
﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ ٣٤﴾[عبس : ٣٤]
روزی که آدمی از برادرش فرار میکند
پیشتر دربارهی این آیه، سخن گفتیم. همچنین میفرماید:
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦﴾[الرحمن: ٤٦]
و کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش ترسیده باشد، دو باغ دارد.
کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش میترسد، در عبادت و بندگیِ او کوتاهی نمیکند و از عذاب او هراس دارد؛ در نتیجه از دو باغِ بهشتی برخوردار میشود. الله متعال، در ادامهی این سوره فرموده است:
﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ٦٢﴾[الرحمن: ٦٢]
و جز این دو باغ، دو باغ دیگر نیز هست.
لذا چهار باغِ بهشتی، پاداشِ کسی خواهد بود که از ایستادن در حضور پروردگارش میترسد؛ البته درجات و رتبههای مردم در بهشت، متفاوت خواهد بود. الله متعال به لُطف و بزرگواری خویش، ما و سایر مسلمانان را جزو ساکنان بهشت بگرداند.
***
احادیث فراوانی در اینباره وجود دارد که به توفیق پروردگار، به ذکر پارهای از آنها بسنده میکنیم:
۴۰۱- عَنِ ابنِ مسعودس قال: حدثنا رسولُ اللَّهج، وهو الصَّادِقُ المصدوق: «إِنَّ أَحَدَكُمْ يُجْمَعُ خَلْقُهُ في بَطْن أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً نُطْفَةً، ثُمَّ يَكُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذلِك، ثُمَّ يَكُونُ مُضْغَةً مثْلَ ذلِك، ثُمَّ يُرْسَلُ المَلَك، فَيَنْفُخُ فِيهِ الرَّوح، وَيُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ كَلِمات: بِكَتْبِ رِزقِةِ، وَأَجلِه، وَعمَلِه، وَشَقيٌّ أَوْ سعِيد. فَوَ الَّذِي لا إِله غَيْرُهُ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الجَنَّةِ حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وبَيْنَهَا إِلاَّ ذِراع، فَيَسْبقُ عَلَيْهِ الْكِتاب، فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْل النَّار، فَيَدْخُلُهَا، وَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَهَا إِلاَّ ذِرَاع، فَيَسْبِقُ عَلَيْهِ الْكِتَابُ فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الجَنَّةِ فَيََدْخُلُهَا». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۳۲۰۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۴۳.]
ترجمه: عبدالله بن مسعودس میگوید: رسولاللهج که خود راستگو بود و خبرهایی که بر او وحی شده است، دروغ نیست، فرمود: «آفرینش هر یک از شما بدینصورت است که تا چهل روز بهصورت نطفه در شکمِ مادرش میماند و سپس در چهل روزِ بعد، به صورت خونی بسته درمیآید و آنگاه در چهل روز دیگر، به پارهگوشتی تبدیل میشود؛ سپس فرشتهای فرستاده میشود که در او، روح را میدَمَد و فرمان مییابد که چهار مورد: رزق، اجل، عمل و سعادت یا شقاوتِ او را بنویسد. سوگند به ذاتی که معبود برحقی جز او وجود ندارد، شخصی از شما، اعمال بهشتیان را انجام میدهد تا اینکه فقط یک «ذراع» تا بهشت فاصله دارد؛ ولي تقدير، بر او پيشي میگيرد و اعمال دوزخيان را انجام میدهد؛ در نتيجه، به دوزخ میرود. و شخص ديگري از شما، اعمال دوزخیان را انجام میدهد تا اینكه میان او و دوزخ، فقط يك ذراع، باقي میماند؛ ولي تقدير بر او پيشي میگيرد و اعمال بهشتيان را انجام میدهد. در نتيجه، به بهشت میرود».
شرح
مؤلف/، در بابِ خوف و خشیت الهی و ترس از مجازات پروردگار، حدیثی بدین مضمون از عبدالله بن مسعودس نقل کرده که پیامبرج فرموده است: «آفرینش هر یک از شما بدینصورت است که تا چهل روز در شکمِ مادرش بهصورت نطفه است و سپس در چهل روزِ بعد، به صورت خونی بسته درمیآید و آنگاه در چهل روز دیگر، به پارهگوشتی تبدیل میشود؛ سپس فرشتهای فرستاده میشود که در او، روح (جان) میدَمَد و فرمان مییابد که چهار مورد: رزق، اجل، عمل و سعادت یا شقاوتِ او را بنویسد. سوگند به ذاتی که معبود برحقی جز او وجود ندارد، شخصی از شما، اعمال بهشتیان را انجام میدهد تا اینکه فقط یک «ذراع» تا بهشت فاصله دارد؛ ولي تقدير، بر او پيشي میگيرد و اعمال دوزخيان را انجام میدهد؛ در نتيجه، به دوزخ میرود. و شخص ديگري از شما، اعمال دوزخیان را انجام میدهد تا اینكه میان او و دوزخ، فقط يك ذراع، باقي میماند؛ ولي تقدير بر او پيشي میگيرد و اعمال بهشتيان را انجام میدهد. در نتيجه، به بهشت میرود».
عبدالله بن مسعودس از پیامبرج به عنوان صادقِ مصدوق، یاد کرد؛ صادق یعنی خود، راستگوست و خبرهایی که آورده، راست و درست است؛ و مصدوق، یعنی خبرهایی که بر او وحی شده، دروغ نیست. لذا پیامبرج صادق است و هیچ دروغی در خبرهایش نیست؛ و مصدوق است و آنچه به او وحی شده، راست است؛ درود و سلامِ الله بر او باد.
ابنمسعودس این مقدمه را از آن جهت گفت که پس از آن، از زبانِ پیامبرج دربارهی یک امر غیبی خبر میدهد که در سه تاریکی اتفاق میافتد؛ یعنی آفرینش مرحله به مرحلهی انسان در تاریکیهای سهگانه(ی شکم، رحم و مشیمه): «آفرینش هر یک از شما بدینصورت است که تا چهل روز در شکمِ مادرش بهصورت نطفه است». وقتی مرد با همسرش، همبستر میشود، نطفهاش به مدت چهل روز در رحم، میماند و تغییر اندکی در آن بهوجود میآید؛ یعنی اندکاندک قرمز رنگ میشود تا اینکه چهل روز میگذرد. آنگاه بهطور کامل، قرمز میگردد و به صورت لختهای خون درمیآید. این لخته، به فاصلهی چهل روز، غلیظتر و سفتتر میگردد و پس از اینکه هشتاد روز از بسته شدن این نطفه، میگذرد، به پارهگوشتی تبدیل میشود. این، همان پارهگوشتیست که الله متعال، دربارهاش فرموده است:
﴿مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖ﴾ [الحج : ٥]
...پارهگوشتی با آفرینش کامل یا ناتمام...
چهل روز به همین صورت میگذرد؛ یعنی از هشتادمین روز تا روز یکصد و بیستم؛ معمولاً تا نَوَد روز، چیزی از آفرینش جنین، نمایان نمیشود و پس از گذشتِ چهل روز از زمانِ پیدایش پارهگوشت، الله متعال، فرشتهای را که کارگزار رحمهاست، میفرستد؛ زیرا اللهﻷ میفرماید:
﴿وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ﴾[المدثر: ٣١]
و کسی جز الله، شمار سپاهیان پروردگارت را نمیداند.
پس، فرشتگان، سپاهیان اللهﻷ هستند و هر یک از آنها به کاری گماشته شده است؛ چنانکه فرشتهای، کارگزار رحمهاست؛ و فرشتهای کارگزار مرگ است و فرشته ای هم مأمور نوشتن اعمال؛ برخی از فرشتگان نیز به حفظ و نگهداری از انسانها گماشته شدهاند. خلاصه اینکه فرشتگان، وظایف بزرگی دارند که الله متعال، به آنان داده است.
کارگزارِ رحمها، به سراغِ هر رحمی میرود و به فرمان پروردگار، روح را در آن میدَمَد. آگاهی از روح، ویژهی پروردگار است؛ همانگونه که اللهﻷ میفرماید:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥﴾[الإسراء: ٨٥]
و از تو دربارهی روح میپرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژهی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شدهاید.
فرشته، روح را در پارهگوشتی میدَمَد که در رحم است و روح در این پارهگوشت بهسان پارهی آتش در زغال، یا همانندِ رطوبت در ماسهی خشک، بهآرامی حرکت میکند و در این پارهگوشت سرایت مینماید و آنگاه این پارهی گوشت، جان میگیرد و به صورت یک انسان درمیآید و حرکت میکند؛ بهگونهای که مادر، پس از صد و بیست روز، حرکت جنینش را احساس مینماید. از اینرو اگر جنین، قبل از چهار ماهگی، سقط شود، بر او نماز نمیخوانند؛ بلکه او را در گودالی در زمین، دفن میکنند. اما اگر پس از صد و بیست روز یا پس از چهار ماهگی سقط شود، او را غسل میدهند، کفن میکنند و بر او نماز میخواند؛ اگرچه بهاندازهی یک دست باشد و اگر مسلمان باشد، یعنی پدر و مادرش، مسلمان باشند، او را در قبرستان مسلمانان، به خاک میسپارند و اگر پدر و مادرش، نصرانی باشد، او را در قبرستان مسلمانان، دفن نمیکنند؛ و ضمناً او را نه غسل میدهند و نه کفن میکنند؛ زیرا از پیامبرج دربارهی فرزندان مشرکان، سؤال کردند؛ فرمود: «هُم مِنْهُم». یعنی: «جزوِ آنها هستند».
خلاصه اینکه اگر جنینِ مسلمان، پس از چهارماهگی سقط شود، او را غسل میدهند، کفن میکنند، و بر او نماز میخوانند و در قبرستان مسلمانان، به خاک میسپارند؛ و بنا بر قول راجح، برایش عقیقه میکنند؛ زیرا روز قیامت، برانگیخته میشود و برای پدر و مادرش شفاعت میکند.
پیامبرج فرمود: «و فرشته فرمان مییابد که چهار مورد: رزق، اجل، عمل و سعادت یا شقاوتِ او را بنویسد».
نوشتن رزق و روزی، بدین معناست که آیا روزیاش، زیاد است یا اندک؟ و چه زمانی به او میرسد؛ به عبارت دیگر، روزیاش بهطور کامل، ثبت و ضبط میگردد. و اَجَل او نیز نوشته میشود؛ یعنی چه روزی، چه ساعتی، چه لحظهای و کجاست؟ سببش، چیست و دور است یا نزدیک؟ یعنی اجلش، بهطور کامل، نوشته میشود.
و عملش نیز ثبت و ضبط میگردد؛ یعنی نوشته میشود که عملش، نیک یا بد، مفید است یا خیر، و آیا نفعش فقط به خودِ او میرسد؟ بههر حال، اعمالش بهطور کامل، ثبت و مکتوب میشود.
فرجام او نیز ثبت میگردد؛ یعنی نوشته میشود که رستگار است یا تیرهبخت:
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ ١٠٦ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ ١٠٧ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ ١٠٨﴾[هود: ١٠٦، ١٠٨]
افراد تیرهبخت در دوزخ خواهند بود و در آن ناله و فریاد سر میدهند. تا آسمانها و زمین باقیست، جاودانه در دوزخ میمانند؛ مگر مدتی که پروردگارت بخواهد. همانا پروردگارت هر چه بخواهد، انجام میدهد. ولی افراد خوشبخت و سعادتمند، تا آسمانها و زمین باقیست، جاودانه در بهشت میمانند؛ مگر مدتی که پروردگارت بخواهد. و این، عطا و بخششی ناگسستنیست.
همهی اینها، نوشته میشود، اما کجا؟ در برخی از آثار امده است: بر پیشانی انسان، نوشته میشود. شاید کسی بپرسد: مگر پیشانی انسان، گنجایش اینهمه نوشته را دارد؟ میگوییم: پرسیدن دربارهی مسایل غیبی، خطاست؛ به خود یاد دهیم که دربارهی مسایل غیبی نپرسیم؛ بلکه همواره بگوییم: به الله و پیامبرش ایمان آوردهایم و الله وپیامبرش را تصدیق میکنیم. لذا دربارهی چند و چون مسایل غیبی سؤال نکنیم. امروزه، بشر دستگاهی به نام کامپیوتر ساخته که بهاندازهی یک دست است و چه همه حافظه دارد! بهگونهای که هزاران کلمه و پرونده در آن میگنجد؛ وقتی ساختهی دستِ بشر، اینگونه است، پس دربارهی آنچه که الله ساخته است، چه گمانی باید داشت؟
بههر حال، وقتی پیامبرج دربارهی مسایل غیبی، چیزی گفته که از درکِ ما خارج است، بر ما واجب میباشد که آن را بپذیریم و تصدیقش نماییم؛ زیرا اگر فقط مسایلی را بپذیریم که توانِ درکش را داریم؛ در این صورت نمیتوانیم ادعای ایمان کنیم؛ و این، بدین معناست که به امور غیب ایمان نداریم. کسی که به غیب ایمان دارد، همهی اخباری را که از الله و پیامبرش به او میرسد، قبول میکند و میگوید: به الله و پیامبرش ایمان آوردم و تصدیق نمودم.
فرمود: «سوگند به ذاتی که معبود راستینی جز او وجود ندارد، شخصی از شما، اعمال بهشتیان را انجام میدهد تا اینکه فقط یک «ذراع» تا بهشت فاصله دارد؛ ولي تقدير، بر او پيشي میگيرد و اعمال دوزخيان را انجام میدهد؛ در نتيجه، به دوزخ میرود».
البته به شما مژده می دهم که این حدیث، یک قید هم دارد؛ یعنی مقیّد به اینست که آن شخص، در ظاهر و آنگونه که مردم میبینند، اعمالِ بهشتیان را انجام میدهد؛ در صورتی که او، جزو دوزخیان است. لذا کسی که از صمیمِ قلب و با اخلاص، اعمال بهتشان را انجام میدهد، اللهﻷ او را خوار و رسوا نمیگرداند؛ بهیقین، الله، از هر بندهای بخشندهتر و بزرگوارتر است و اگر مخلصانه، اعمالِ بهشتیان را انجام دهید، شکی نیست که الله متعال، شما را خوار و زبون نخواهد کرد.
دلیلِ این قید، روایتیست که در «صحیح بخاری» آمده است: مردی شجاع و پیشرو با رسولاللهج در غزوهای شرکت کرده بود و هر مشرکی را که یکه و تنها میدید، دنبال میکرد و با شمشیر میزد. پیامبرج دربارهاش فرمود:«او، دوزخیست»! صحابهش تعجب کردند و گفتند: او با اینهمه شجاعت و جنگاوری، دوزخیست! شخصی، گفت: من، همواره در کنارِ او خواهم بود تا به رازِ فرمودهی پیامبرج پی ببرم. لذا در تمام صحنههای نبرد، در کنار آن مرد شجاع بود تا اینکه تیری از سوی دشمن به این مرد دلاور، اصابت نمود و چون درد را تحمل نکرد، دستهی شمشیرش را بر زمین نهاد و لبهی تیزش را وسط سینهاش قرار داد و به آن فشار آورد و بدینسان خودکشی کرد. آن شخص، نزد پیامبرج رفت و گفت: ای رسولخدا! گواهی میدهم که بهراستی فرستادهی الله هستی. رسولاللهج پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ و آن مرد، داستان را برای رسولاللهج بازگو کرد و گفت: مردی که گفته بودید، دوزخیست، خودکشی نمود. پیامبرج فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فِيمَا يَبْدُو لِلنَّاسِ، وَإِنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ النَّارِ».[ صحیح بخاری، ش: (۲۸۹۸، ۴۲۰۲، ۴۲۰۷).] یعنی: «گاه برای مردم چنین بهنظر میرسد که فلانشخص، عمل اهل بهشت را انجام میدهد؛ ولی در حقیقت، دوزخیست». میبینیم که این روایت، مقیّد به اینست که: «برای مردم، چنین بهنظر میرسد...»؛ یعنی مردم، گمان میکنند که آدمِ نیکوکاریست، ولی قلبِ فاسدی دارد که او را به دوزخ میکشاند.
در حدیث ابنمسعودس آمده است: «و شخص ديگري از شما، اعمال دوزخیان را انجام میدهد تا اینكه میان او و دوزخ، فقط يك ذراع، باقي میماند؛ ولي تقدير بر او پيشي میگيرد و اعمال بهشتيان را انجام میدهد. در نتيجه، به بهشت میرود». این، بر عکسِ اوّلیست. نمونهای برای شخصِ اول، ذکر کرد و اینک نمونهای واقعی برای این شخص، ذکر میکنم:
این ماجرا نیز به زمان پیامبرج برمیگردد؛ شخصی به نام «اُصَیرم» از قبیلهی «بنیعبدالاشهل» که دعوت اسلام را قبول نکرده بود، همواره در برابر مسلمانان قرار میگرفت و با اسلام و مسلمانان، دشمنی میکرد. هنگامی که مسلمانان برای غزوهی «احد» از مدینه بیرون رفتند، الله متعال، رغبت و گرایش به اسلام را در دلِ این مرد انداخت؛ لذا مسلمان شد و رهسپار جهاد گردید. در جنگ احد تعدادی از مسلمانان کشته شدند؛ وقتی مردم، برای یافتن کشتههای خود جستجو میکردند، اصیرمسرا دیدند که زخمی شده بود و رمقی نداشت. قومش از او پرسیدند: ما، همواره تو را در برابر این دعوت میدیدیم؛ چه چیزی تو را به اینجا آورده است؟ آیا بهخاطر تعصب قومی به اینجا آمدهای یا رغبت به اسلام و دفاع از آن، تو را به اینجا آورده است؟ پاسخ داد: رغبت به اسلام؛ از طرف من به پیامبرج سلام برسانید و به او خبر دهید که من گواهی میدهم معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستادهی اوست. و سپس جان باخت؛ ماجرا را برای پیامبرج بازگو کردند و گمان میکنم پیامبرج فرمود: «إنَّهُ مِنْ أهلِ الجَنّة».[ حسن است؛ روایت احمد در مسندش (۵/۴۲۸) بهنقل از ابناسحاق که به این سخن، تصریح نموده است.] یعنی: «او، بهشتیست». این مرد، تمام عمرش را در کفر و بر ضدّ اسلام و مسلمانان سپری کرده بود؛ ولی فرجام نیکی داشت. او، اعمال دوزخیان را انجام میداد و فاصلهی زیادی با دوزخ نداشت، اما تقدیرش بر او پیشی گرفت و به اعمال بهشتیان روی آورد؛ در نتیجه بهشتی شد.
مؤلف/ این حدیث را از آن جهت ذکر کرده است که ما، به بیم و امید بیشتر توجه کنیم؛ یعنی هم بترسیم و هم امیدوار باشیم و در کنارِ امیدواری، نگران این باشیم که مبادا عاقبت به خیر نشویم. از اینرو شایسته است که انسان، همواره از اللهﻷ درخواست پایداری نماید و بگوید: پروردگارا! مرا بر کلمهی توحید و ایمان، ثابتقدم و استوار بگردان. همانگونه که پیامبرج همواره این دعا را میگفت: «اللَّهُمَّ يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ اللَّهُمَّ مصرِّف القلوب، صرِّف قَلْبِي إلی طاعتِكَ».[ حسن است؛ روایت: ترمذی (۲۱۴۰، ۳۵۲۲)؛ ابنماجه (۳۸۳۴)؛ آلبانی/ در ظلال الجنة (۲۲۳) و در تخریج الإیمان از ابن ابیشیبه (۵۵-۵۸) این روایت را صحیح دانسته است.] یعنی: «یا الله! ای دگرگونکنندهی دلها! قلبم را بر دین خود استوار بگردان؛ یا الله! ای تغییردهندهی دلها! قلبم را به سوی اطاعت خویش متمایل بگردان». این دعا را کسی چون پیامبرج میگفت که همواره بر دین اللهﻷ استوار بود و هیچ میلی به باطل نداشت.
نکتهی دیگری که از حدیث ابنمسعودس برداشت میکنیم، اینست که نباید به خود ناامیدی راه دهیم یا اگر کسی را میبینیم که بر کفر و معصیت، پافشاری میکند، ناامید نشویم؛ چهبسا الله متعال، او را در واپسین لحظه هدایت کند و آن شخص، اسلام بیاورد و بر دین اسلام از دنیا برود. از الله متعال درخواست میکنم که ما را در دنیا و آخرت، با سخن استوار، ثابت و پایدار بگرداند و با لُطف و بزرگواری خود، ما را با ایمان از دنیا ببرد.
***
۴۰۲- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «يُؤْتَى بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَام، مَعَ كُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَجُرُّونَهَا». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش:۲۸۴۲.]
ترجمه: ابنمسعودس میگوید: رسولاللهج فرمود: «دوزخ، روز قیامت در حالی آورده میشود که هفتادهزار مهار دارد و با هر مهاری، هفتادهزار فرشته هستند که آن را میکَشند».
۴۰۳- وعن النُّعْمَانِ بنِ بَشِير رضي اللهُ عنهما، قال: سمِعتُ رسول اللَّهج يقول: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيامَة لَرَجُلٌ يُوضَعُ في أَخْمَصِ قَدميْهِ جمْرَتَانِ يغْلي مِنْهُمَا دِمَاغُهُ مَا يَرى أَنَّ أَحداً أَشَدُّ مِنْه عَذَابا، وَإِنَّه لأَهْونُهُمْ عذَاباً». [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: (۶۵۶۱، ۶۵۶۲)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۱۳.]
ترجمه: نعمان بن بشیرب میگوید: شنیدم که رسولاللهج میفرمود: «آسانترین عذابِ دوزخیان در روز قیامت، عذابِ مردیست که دو اخگر در فرورفتگی کفِ پاهایش گذاشته میشود که بر اثر آن، مغزِ سَرَش بهجوش میآید و با اینکه عذابش از همه سبکتر است، تصور نمیکند که عذابِ کسی از عذاب او، سختتر باشد».
۴۰۴- وعن سمُرةَ بنِ جُنْدبس أَنَّ نبيَّ اللَّهج قال: «مِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذهُ النَّارُ إِلى كَعْبَيه، ومِنْهُمْ منْ تأْخُذُهُ إِلى رُكْبَتَيْه، وَمِنْهُمْ منْ تَأْخُذُهُ إِلى حُجْزتِهِ، وِمِنْهُمْ منْ تَأْخُذُهُ إِلى تَرْقُوَتِهِ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۸۴۵.]
ترجمه: سمره بن جندبس میگوید: پیامبرخداج فرمود: «آتش، برخی از دوزخیان را تا دو قوزک پاهایشان فرا میگیرد و عدهای را تا زانوهایشان و گروهی را تا کمرهایشان و برخی را تا شانههایشان».
۴۰۵- وعن ابنِ عمر رضي اللهُ عنهما أنَّ رسولَ اللَّهج قال: «يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ العالمِينَ حَتَّى يَغِيب أَحدُهُمْ في رَشْحِهِ إِلى أَنْصَافِ أُذُنَيه». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۴۹۳۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۸۶۲.]
ترجمه: ابنعمرب میگوید: رسولاللهج فرمود: «روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان، حاضر میشوند، برخی از آنان تا بناگوش خود غرق در عرق میشوند».
۴۰۶- وعن أَنسس قال: خَطَبَنَا رَسول اللَّهج خُطْبَةً ما سَمِعْتُ مِثْلَهَا قَط، فقال: «لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قلِيلاً ولبَكيْتمْ كَثِيراً»؛ فَغَطَّى أَصْحابُ رسولِ اللَّهِج وجُوهَهم، وَلهُمْ خَنين. [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۴۶۲۱، ۶۴۸۶)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۳۵۹.]
وفي رواية: بَلَغَ رسولَ اللَّهج عَنْ أَصْحابِهِ شَيءٌ فَخَطَب، فقال: «عُرضَتْ عَلَيَّ الجنَّةُ والنَّارُ، فَلَمْ أَرَ كَاليَوْمِ في الخَيْر وَالشَّر، ولَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعلَمُ لَضحِكْتُمْ قلِيلاً وَلَبَكَيْتُمْ كَثِيراً». فَما أتَى عَلَى أَصْحَابِ رسول اللَّه>ج يوْمٌ أَشَدُّ مِنْهُ غَطَّوْا رُؤُسهُمْ وَلَهُمْ خَنِين.
ترجمه: انسس میگوید: روزی رسولاللهج برای ما خطابهای ایراد فرمود که هرگز مانندِ آن را نشنیدهام؛ فرمود: «اگر آنچه را که من میدانم، شما میدانستید، کمتر میخندید و بیشتر میگریستید». لذا صحابهش چهرههایشان را پوشاندند و صدای هقهق (و گریهی) آنان بلند شد.
و در روایتی دیگر آمده است: خبری دربارهی اصحاب پیامبرج به ایشان رسید؛ سخنرانی کرد و فرمود: «بهشت و دوزخ به من نشان داده شد و مانند امروز، خیر و شر را ندیدهام؛ اگر آنچه را که من میدانم، شما میدانستید، کم میخندید و زیاد، میگریستید». و هیچ روزی سختتر از آنروز بر یاران پیامبرج نگذشت؛ آنان، سرهایشان را پوشاندند و صدای گریهی آنها بلند شد.
شرح
همهی احادیثی که مؤلف/ در اینجا ذکر کرده است، از روز قیامت و عذاب دوزخ میترساند؛ همانگونه که در یکی از این احادیث آمده است:
«دوزخ، روز قیامت در حالی آورده میشود که هفتادهزار مهار دارد و با هر مهاری، هفتادهزار فرشته هستند که آن را میکَشند». - الله متعال ما و همهی مسلمانان را از آتش دوزخ، و ترس و سختیِ آن روز، حفظ کند.- این، نشانگر عظمت و بزرگیِ دوزخ است؛ زیرا الله متعال، هفتاد هزار مهار برای دوزخ قرار داده و بر هر مهاری، هفتاد هزار فرشته را گماشته است که بهوسیلهی این مهارها، دوزخ را میکَشند. اینهمه فرشته که مأمور مهار دوزخ هستند، نشانگر اهمیت موضوع و بزرگیِ دوزخ است.
در حدیث دیگر، پیامبرج بیان فرموده است که: آسانترین عذابِ دوزخیان در روز قیامت، عذابِ مردیست که دو اخگر در فرورفتگی کفِ پاهایش گذاشته میشود که بر اثر آن، مغزِ سَرَش بهجوش میآید و با اینکه عذابش از همه سبکتر است، تصور میکند که عذابش از همه، سختتر میباشد. در صورتی که اگر عذابِ سایر دوزخیان را ببیند، سختی عذاب بر او آسانتر میشود و آرامش خاطر مییابد؛ با این حال، گمان میکند که عذاب او از همه سختتر است. - پناه بر الله- لذا سخت اندوهیگن میگردد و تحمل سختی و عذاب دوزخ، بر او دشوارتر میشود. پیامبرج این حدیث را از آن جهت برای امتش بیان فرمود که آنان را از دوزخ و عذاب آن، برحذر بدارد.
همچنین بیان فرموده است که: «آتش، برخی از دوزخیان را تا دو قوزک پاهایشان فرا میگیرد و عدهای را تا زانوهایشان و گروهی را تا کمرهایشان و برخی را تا شانههایشان».
و نیز بیان فرموده است: «روز قیامت، برخی از مردم تا دو قوزک پاهایشان غرق در عرق میشوند و عدهای تا کمرهایشان و برخی تا بناگوش خود».
خلاصه اینکه سختیهای فراوانی پیش رو داریم و باید بههوش باشیم تا گرفتار سختیهای روزِ قیامت نشویم؛ باید از اللهﻷ بترسیم و وظایف شرعی خود را انجام دهیم و از نواهی و محرمات، دوری کنیم. امید است که الله متعال به لُطف و بزرگواری خود، به ما و همهی مسلمانان چنین توفیقی عنایت کند.
***
۴۰۷- وعن المِقْدَادس قال: سَمِعْتُ رسولَ اللهِج يَقُول: «تُدْنی الشَّمْسُ يَومَ القِيَامَةِ مِنَ الخَلْقِ حتَّى تَكُونَ مِنْهُمْ كَمِقْدَارِ مِيل»؛ قَالَ سُلَيمُ بْنُ عَامرٍ الرَّاوي عنْ المِقْدَاد: فَوَاللَّهِ مَا أَدْرِي ما يَعْني بِالميل، أَمَسَافَةَ الأَرضِ أَمِ المِيل الَّذي تُكْتَحَلُ بِهِ العيْنُ، «فَيَكُونُ النَّاسُ عَلَى قَدْرِ أَعْمالِهمْ في العَرَق، فَمِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ إِلى كعْبَيْه، وَمِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ إِلى رُكْبَتَيْه، ومِنْهُمْ منْ يَكون إِلى حِقْوَيْهِ ومِنْهُمْ مَنْ يُلْجِمُهُ العَرَقُ إِلجاماً» وَأَشَارَ رسول اللَّهج بِيدِهِ إِلى فِيه. [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۸۶۴.]
ترجمه: مقدادس میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «خورشید روز قیامت بهاندازهای به مردم نزدیک میشود که فقط یک «میل» با آنان فاصله دارد». سُلَیم بن عامر که از مقداد روایت میکند، میگوید: به الله سوگند که نمیدانم منظورش از یک میل چیست؟ آیا همان مسافت زمین[ یعنی یکسوم فرسنگ.] است یا همان میلِ سرمهکش که با آن چشم را سرمه میکشند؟ فرمود: «مردم، مطابق اعمال خود در عرق فرو میروند؛ عرقِ برخی از آنان تا دو قوزک پاهایشان میرسد و عرق عدهای به زانوهایشان؛ عرق برخی هم به پهلویشان میرسد و عدهای، در عرق خود فرو میروند» و رسولاللهج با دست خویش به دهانش اشاره فرمود. (یعنی عرقشان به دهانشان میرسد.)
۴۰۸- وعن أبي هريرةس أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «يَعْرَقُ النَّاسُ يَوْمَ القِيامَةِ حَتَّى يذْهَب عَرَقُهُمْ في الأَرْضِ سَبْعِينَ ذِراعًا، ويُلْجِمُهُمْ حَتَّى يَبْلُغَ آذَانَهُمْ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش:۶۵۳۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۸۶۳.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «مردم، روز قیامت عرق میکنند؛ بهگونهای که عرقشان بهاندازهی هفتاد ذراع در زمین فرو میرود و عرق به گوشهایشان میرسد».
۴۰۹- وعنه قال: كُنَّا مَعَ رسولِ اللَّهج إِذ سَمِعَ وَجْبَةً فقال: «هَلْ تَدْرُونَ ما هذا؟» قُلْنَا: اللَّه وَرَسُولُهُ أَعْلَم، قال: هذا حَجَرٌ رُمِيَ بِهِ في النَّارِ مُنْذُ سَبْعِينَ خَريفاً فَهُوَ يهْوِي في النَّارِ الآنَ حَتَّى انْتَهَى إِلى قَعْرِهَا، فَسَمِعْتُمْ وجْبَتَهَا». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش:۸۴۴.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: در حضور رسولاللهج بودیم که ناگهان صدای افتادن چیزی به گوش رسید؛ پیامبرج فرمود: «آیا میدانید چه بود؟» گفتیم: الله و پیامبرش داناترند. فرمود: «این، (صدای) سنگی بود که هفتاد سال قبل به دوزخ پرتاب شد و همچنان به قعر دوزخ پایین میرفت تا اینکه اینک به قعر دوزخ رسید و شما، صدای افتادن آن را شنیدید».
۴۱۰- وعن عَدِيِّ بنِ حاتمس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ سَيُكَلِّمُهُ رَبُّهُ لَيْسَ بيْنَهُ وبَيْنَهُ تَرْجُمَان، فَيَنْظُرُ أَيْمنَ مِنْه، فَلا يَرَى إِلاَّ ما قَدَّم، ويَنْظُرُ أَشْأَمَ مِنْهُ فَلاَ يَرَى إلاَّ مَا قَدَّمَ، ويَنْظُرُ بَيْنَ يَدَيه، فَلا يَرَى إِلاَّ النَّارَ تِلْقَاءَ وَجهِهِ، فاتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۱۳ و....؛ صحیح مسلم، ش: ۱۰۱۶. [ر.ک: همین کتاب، حدیث شمارهی: ۱۴۳.])]
ترجمه: عدی بن حاتمس میگوید: رسولاللهج فرمود: «الله با هر یک از شما سخن خواهد گفت؛ در حالی که هیچ واسطه و مترجمی در میان نخواهد بود. در آن هنگام انسان به سمت راست خویش نگاه میکند و چیزی جز اعمالش نمیبیند؛ و به سمت چپ خویش مینگرد و چیزی جز اعمالش نمیبیند و به روبهروی خود نگاه میکند؛ تنها چیزی که در برابرش میبیند، آتش دوزخ است. پس، از آتش دوزخ پروا کنید؛ اگرچه با صدقه دادن نصف یک خرما باشد».
۴۱۱- وعن أبي ذَرس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «إِنِّي أَرَى ما لا تَرَوْن، أَطَّتِ السَّماءُ وحُقَّ لَهَا أَنْ تَئِطَّ، مَا فِيهَا موْضِعُ أَرْبَعِ أَصَابِعَ إِلاَّ وَمَلَكٌ واضِعٌ جبهتهُ ساجِدًا للَّهِ تَعَالى، واللَّهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَم، لضَحِكْتمْ قَلِيلاً وَلَبكَيْتُمْ كَثِيرًا، وما تَلَذَّذتُم بِالنِّسَاءِ عَلَى الْفُرُشِ وَلَخَرجْتُمْ إِلى الصُّعُداتِ تَجْأَرُون إِلى اللَّه تَعَالَى». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حديثی حسن است.][ صحیح الجامع، ش: ۲۴۴۹؛ السلسلة الصحيحة، آلبانی/، ش: (۱۰۵۹، ۱۰۶۰، ۱۷۲۲)؛ آلبانی در صحیح ابن ماجه، ش: ۳۳۷۸ این حدیث را حسن دانسته است.]
ترجمه: ابوذرس میگوید: رسولاللهج فرمود: «من، چیزهایی میبینم که شما نمیبینید. آسمان به صدا درآمده است و حق دارد که (از سنگینی) صدا کند؛ زیرا در آن هیچ جایی بهاندازهی چهار انگشت وجود ندارد مگر اینکه فرشتهای پیشانیاش را بر آنجا نهاده و برای الله متعال به سجده رفته است. به الله سوگند، اگر آنچه را که من میدانم، شما میدانستید، کم میخندید و زیاد، میگریستید و در بسترها از زنان خود لذت نمیبردید و سر به کوچه و بیابان میگذاشتید و به پیشگاه الله متعال لابه و زاری میکردید و از او کمک میخواستید».
۴۱۲- وعن أبي بَرْزَة - بِراءٍ ثم زايٍ - نَضْلَةَ بنِ عُبَيْدٍ الأَسْلَمِيس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «لا تَزُولُ قَدمَا عبْدٍ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ عُمْرِهِ فِيمَ أَفْنَاه، وَعَنْ عِلْمِهِ فِيم فَعَلَ فِيه، وعَنْ مالِهِ منْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ، وَفِيمَ أَنْفَقَهُ، وَعَن جِسْمِهِ فِيمَ أَبْلاهُ». [ترمذي روایت کرده و آن را حسن صحیح دانسته است.][ صحیح الجامع، ش: ۷۳۰۰؛ السلسلة الصحيحة، آلبانی/، ش: ۹۴۶.]
ترجمه: ابوبرزه، نضله بن عُبَید اسلمیس میگوید: رسولاللهج فرمود: «هیچ بندهای (روز قیامت) قدم از قدم برنمیدارد تا اینکه از او بپرسند: عمرش را در چه راهی گذرانده است؟ علمش را چگونه را بهکار گرفته و چهقدر به آن عمل کرده است؟ و دربارهی ثروتش میپرسند که چگونه آن را بهدست آورده و در چه راهی خرج نموده است؟ و دربارهی بدنش که آن را در چه راهی پیر کرده است؟»
۴۱۳- وعن أبي هريرةس قال: قرأَ رسولُ اللَّهج: ﴿يَوۡمَئِذٖ تُحَدِّثُ أَخۡبَارَهَا ٤﴾ ثُمَّ قال: «أَتَدْرُونَ مَا أَخَبَارُهَا؟» قالوا: اللَّهُ ورَسُولُهُ أَعْلَم. قال: «فَإِنَّ أَخْبَارَها أَنْ تَشْهَدَ عَلَى كُلِّ عَبْدٍ أَوْ أَمةٍ بِمَا عَمِلَ عَلَى ظَهْرِهَا، تَقُول: عَمِلْتَ كَذَا وكذَا في يَوْمِ كَذَا وَكَذَا، فهَذِهِ أَخْبَارُهَا». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حديثی حسن است.][ ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الترمذی، آلبانی/، ش: (۴۲۸، ۶۶۴).]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج این آیه را قرائت نمود: ﴿يَوۡمَئِذٖ تُحَدِّثُ أَخۡبَارَهَا ٤﴾[الزلزلة: ٤].[ [زلزله:۴]؛ یعنی: «زمین، خبرهایش را در آن روز بازگو میکند».] و آنگاه فرمود: «آیا میدانید خبرهای زمین چیست؟» گفتند: الله و پیامبرش داناترند. فرمود: «اخبار زمین، اینست که برای هر زن و مردی گواهی میدهد که هر یک از آنها روی زمین چه عملی انجام داده است؛ میگوید: در فلان روز و فلان لحظه، فلانکار و فلانکار را انجام دادی. این، خبرهای زمین است».
۴۱۴- وعن أبي سعيدٍ الخُدْرِيس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «كَيْفَ أَنْعَمُ وَصَاحِبُ الْقَرْنِ قَدِ الْتَقَمَ الْقَرْن، وَاسْتَمَعَ الإِذْنَ مَتَى يُؤْمَرُ بِالنَّفْخِ فَيَنْفُخُ» فَكَأَنَّ ذلِكَ ثَقُلَ عَلى أَصْحَابِ رسول اللَّهج فقالَ لَهُم: «قُولُوا: حَسْبُنَا اللَّه وَنِعْمَ الْوكِيلُ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حديثی حسن است.][ صحیح الجامع الصغیر، آلبانی/، ش: ۴۵۹۲؛ السلسلة الصحيحة، ش:۱۰۷۹.]
ترجمه: ابوسعید خدریس میگوید: رسولاللهج فرمود: «چگونه میتوانم شادمان و راحت باشم که صاحبِ «صور»، آن را بر دهانش گذاشته و منتظرِ فرمان دمیدن است تا در آن بدَمَد؟» گویا این خبر، بر یاران پیامبرج سخت و سنگین بود؛ لذا پیامبرج به آنان فرمود: «بگویید: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾: الله، برای ما کافیست و چه نیک کارسازیست».
شرح
همهی این احادیثی که مؤلف/ ذکر کرده، بزرگیِ روز قیامت را میرساند و نشان میدهد که انسان، باید از آن روز بزرگ بترسد.
در یکی از این احادیث، به نزدیک شدن خورشید اشاره شده است؛ بهگونهای که فقط بهاندازهی یک «میل» با مردم فاصله دارد. سُلَیم بن عامر که از مقداد روایت میکند، میگوید: به الله سوگند که نمیدانم منظورش از یک میل چیست؟ آیا همان مسافت زمین[ یعنی یکسوم فرسنگ.] است یا همان میلِ سرمهکش که با آن چشم را سرمه میکشند؟ هر کدام که باشد، باز هم فاصلهی زیادی نیست؛ وقتی حرارت خورشید در دنیا، با همهی فاصلهای که از ما دارد، اینهمه زیاد است، پس هنگامی که به ما نزدیک شود، چه حرارتی خواهد داشت؟! البته هرکه الله بخواهد، از این گرمای شدید، نجات خواهد یافت؛ زیرا «الله متعال، در آن روز سايهای میآفریند و آنگاه که جز این، سایهی دیگری وجود ندارد، هفت گروه را در زير سايهی خود، جای میدهد: فرمانروای عادل. جواني كه در اطاعت و بندگيِ الله، رشد يافته است. كسي كه همواره به مسجد دلبسته باشد. دو مسلماني كه فقط بهخاطر خشنودي الله با يكديگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم میآیند یا از يكديگر جدا میشوند. كسي كه زني زيبا و صاحبمقام، او را به سوی خود بخواند، ولي او نپذيرد و بگويد: من از الله میترسم. كسي كه با دست راستش، بهگونهای صدقه دهد كه دست چپش نداند که دست راستش چه صدقه میدهد. كسي كه در تنهايي، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود».
همچنین کسی که به بدهکار تنگ دست خود مهلت دهد یا بدهی او را ببخشد، در زیر این سایه، جای میگیرد. خلاصه اینکه برخی از مردم از حرارت و گرمای خورشید در آن روز، نجات مییابند و الله متعال، در روزي كه هيچ سايهای جز سايهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زير سايهی خود، جای میدهد.
سپس مؤلف/ احادیثی ذکر کرده است که نشان میدهد مردم، روز قیامت، مطابق اعمالشان در عرق فرو میروند؛ عرقِ برخی از آنان تا دو قوزک پاهایشان میرسد و عرق عدهای به زانوهایشان؛ عرق برخی هم به پهلویشان میرسد و عرقِ عدهای، به دهانشان میرسد. بههر حال مردم، روز قیامت عرق میکنند؛ بهگونهای که عرقشان بهاندازهی هفتاد ذراع در زمین فرو میرود و مقدار عرقشان به اعمال آنان بستگی دارد.
مؤلف/ احادیث دیگری هم ذکر کرده که دربارهی پرهیز دادن از آتش دوزخ است. الله متعال، ما و همهی مسلمانان را از آتش دوزخ، حفظ کند.
آری! انسان با مطالعهی این احادیث و دیگر احادیثی که مؤلف/ ذکر نکرده است، میترسد، به خود میآید و به آخرت خویش میاندیشد. تنها فاصلهی موجود، میان انسان و آخرت، اجل اوست که وقتی فرا رسد، انسان به سرای پاداش و مجازات، منتقل میشود؛ زیرا زمانِ عمل پایان مییابد. الله متعال، عاقبت ما و سایر مسلمانان را نیکو بگرداند.
***
۴۱۵- وعن أبي هريرةس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَنْ خَافَ أَدْلَجَ، وَمَنْ أَدْلَج، بَلَغَ المَنْزلَ ألا إِنَّ سِلْعَةَ اللَّهِ غَاليةٌ، أَلا إِنَّ سِلْعةَ اللَّهِ الجَنَّةُ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حديثی حسن است.][ صحیح الجامع، ش: ۶۲۲۲؛ السلسلة الصحيحة، ش:۲۳۳۵؛ و صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: ۱۹۹۳.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «کسی که ترس و نگرانی داشته باشد، ابتدای شب حرکتش را آغاز میکند و کسی که ابتدای شب حرکت کند، به مقصد میرسد. آگاه باشید که کالای الله، ارزنده و گرانبهاست؛ آگاه باشید که کالای الله، بهشت است».
۴۱۶- وعن عائشةَ رضي اللَّه عنها قالت: سمعتُ رسول اللَّهج يقول: «يُحْشَرُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُفَاةً عُراةً غُرْلاً». قُلْت: يا رسول اللَّه! الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ جَمِيعاً يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض؟ قال: «يا عَائِشَةُ الأَمرُ أَشَدُّ من أَنْ يُهِمَّهُم ذلكَ».
وفي روايةٍ: «الأَمْرُ أَهَمُّ مِن أَن يَنْظُرَ بَعضُهُمْ إِلى بَعْضٍ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش:۶۵۲۷؛ و صحیح مسلم، ش:۲۸۵۹.]
ترجمه: عایشهل میگوید: از رسولاللهج شنیدم که فرمود: «مردم، روز قیامت، پابرهنه، لُخت و ختنهنشده، برانگیخته میشوند». گفتم: ای رسولخدا! در این صورت مردان و زنان، به یکدیگر نگاه میکنند؟ فرمود: «ای عایشه! وضعیت، سختتر از آن است که در این فکر باشند».
و در روایتی دیگر آمده است: «مسأله، دشوارتر و مهمتر از اینست که به یکدیگر نگاه کنند».
شرح
مؤلف/، در باب: «خوف و خشیت الهی»، حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «کسی که ترس و نگرانی داشته باشد، ابتدای شب حرکتش را آغاز میکند و کسی که ابتدای شب حرکت کند، به مقصد میرسد». یعنی به پیمودن مسیر اهمیت میدهد و با جدیت و تلاش در مسیر اطاعت و بندگی الله، گام برمیدارد؛ در نتیجه به مقصد میرسد.
در ادامه فرمود: «آگاه باشید که کالای الله، ارزنده و گرانبهاست؛ آگاه باشید که کالای الله، بهشت است». کالا، به هر چیزی گفته میشود که انسان برای فروش عرضه میکند؛ الله متعال نیز بهشت را به بندگانش عرضه نموده است تا آن را خریداری کنند؛ همانگونه که میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١١١﴾[التوبة: ١١١]
همانا الله، جانها و مالهای مومنان را در مقابل اینکه بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی راستینیست بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است. و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟ پس شما را مژده باد به داد و ستدی که با پروردگار نمودهاید. و این، همان رستگاری بزرگ است.
لذا کسی که در قلبش، ترس و خوفِ الله باشد، برای رهایی از آنچه میترسد، کارهای نیک و شایسته انجام میدهد.
و اما حدیث ام المؤمنین، عایشهل؛ میگوید: «مردم، روز قیامت، پابرهنه، لُخت و ختنهنشده، برانگیخته و جمع میشوند»؛ یعنی همانندِ روزی که از مادرانشان زاده شدند، از قبرهایشان بیرون میآیند. همانگونه که الله متعال، میفرماید:
﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥ﴾ [الأنبياء: ١٠٤]
همانطور که نخستین آفرینش را آغاز نمودیم، دوباره آن را تکرار میکنیم.
عایشهل با تعجب پرسید: ای رسولخدا! در این صورت مردان و زنان، به یکدیگر نگاه میکنند؟! رسولاللهج فرمود: «وضعیت، سختتر از آن است که در این فکر باشند». یا فرمود: «مسأله، دشوارتر و مهمتر از اینست که به یکدیگر نگاه کنند»؛ یعنی، وضعیت، خیلی سخت و دشوار است و هیچکس به دیگری نگاه نمیکند.
﴿لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ ٣٧﴾[عبس : ٣٧]
در آن روز هر کسی گرفتاری و کاری دارد که او را به خود مشغول میسازد.
امید است که الله متعال، ما و سایر مسلمانان را از عذاب آتش نجات دهد و همهی ما را جزو کسانی قرار دهد که از او میترسند و به او امیدوارند.
***