۵۷- باب: قناعت، عزت نفس، میانهروی در زندگی و اعتدال در بذل و بخشش، و نکوهش گدایی و درخواست غیرضروری
الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا﴾[هود: ٦]
هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر آنکه روزیاش با الله است.
و میفرماید:
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِينَ أُحۡصِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ ضَرۡبٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ يَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِيَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِيمَٰهُمۡ لَا يَسَۡٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗا﴾[البقرة: ٢٧٣]
(صدقات،) از آنِ فقیرانیست که (به خاطر جهاد) در راه الله، (از کسب و کار) بازماندهاند و نمیتوانند (برای رفع نیازهایشان) به سفر بروند و از بس مناعت دارند، افراد بیخبر آنان را ثروتمند میپندارند؛ تو آنان را از سیمایشان میشناسی. آنان با اصرار و پافشاری چیزی از مردم درخواست نمی-کنند.
و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا ٦٧﴾[الفرقان: ٦٧]
و آنان كه چون انفاق مىكنند، زيادهروى نمىنمایند و بخل نمىورزند، و انفاقشان همواره ميان اين دو حالت، در حدّ اعتدال است.
همچنین میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ ٥٧﴾[الذاريات: ٥٦، ٥٧]
و انسانها و جنها را تنها برای این آفریدم که مرا عبادت و پرستش نمایند. از آنان هیچ روزی و رزقی نمیخواهم و خواهان این نیستم که به من خوراک بدهند.
و اما احادیث؛ بیشترشان در دو باب گذشته ذکر شد و اینک به ذکر احادیثی میپردازیم که پیشتر نیامده است:
۵۲۷- عن أبي هُرَيْرَةَس عَنِ النَّبيِّج قال: «لَيس الغِنَی عَن كثْرَةِ العَرض، وَلكِنَّ الغِنَی غِنَی النَّفسِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۶۴۴۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۵۱.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «بینیازی از فراوانی مال و ثروت نیست؛ بلکه بینیازی، بینیازی نفس- غنای درونی- است».
۵۲۸- وعن عبدِ اللَّه بن عمروٍ رضي اللهُ عنهما أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «قَدْ أَفَلَحَ مَن أَسلَم وكَانَ رِزقُهُ كَفَافًا وَقَنَّعَهُ اللهُ بِمَا آتَاهُ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش:۱۰۵۴؛ ر.ک: حدیث شمارهی ۵۱۷.]
ترجمه: عبدالله بن عمروب میگوید: رسولاللهج فرمود: «کسی که اسلام آورده و روزیاش، کفافِ زندگیاش را میکند و الله متعال او را به آنچه که به او بخشیده، قانع کرده است، رستگار میباشد».
۵۲۹- وعن حَكيم بن حِزَامس قال: سَأَلْتُ رسولَ اللَّهج فَأَعطَانِي، ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَأَعطَاني ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَأَعطَاني، ثُمَّ قال: «يا حَكيم، إِنَّ هذا المَالَ خَضِرٌ حُلْوٌ، فَمن أَخَذَهُ بِسَخَاوَةِ نَفس بُوركَ لَهُ فِيه، وَمَن أَخَذَهُ بِإِشرَافِ نَفْسٍ لَم يُبَارَكْ لَهُ فيه، وكَانَ كَالَّذِي يَأْكُلُ ولا يَشْبَع، واليدُ العُلَيا خَيرٌ مِنَ اليَدِ السُّفلَى». قال حَكيمٌ فقلت: يا رسول اللَّه وَالَّذِي بَعثَكَ بالحَقِّ لا أَرْزَأُ أَحدًا بَعدَكَ شَيْئًا حَتَّى أُفَارِقَ الدُّنيَا، فَكَانَ أَبُو بكرٍس يَدْعُو حَكيمًا لِيُعطيَهُ العَطَاء، فَيَأْبَى أن يَقْبَلَ مِنْهُ شَيْئًا؛ ثُمَّ إِنَّ عُمرس دَعَاهُ لِيُعطيه، فَأَبَى أَن يَقْبلَه، فقال: يا مَعشَرَ المُسْلمين، أُشْهِدُكُم عَلى حَكيمٍ أَنِي أَعْرضُ عَلَيه حَقَّهُ الَّذِي قَسَمَهُ اللَّه لَهُ في هذا الْفيء، فيَأْبَى أَن يَأْخُذَه. فَلَمْ يَرْزَأْ حَكيمُ أَحدًا مِنَ النَّاسِ بَعْدَ النَّبِيِّج حَتَّى تُوُفِّيَ. [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۷۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۵ به صورت مختصر.]
ترجمه: حکیم بن حزامس میگوید: از رسولاللهج چیزی خواستم، به من عطا کرد؛ بارِ دوم و سوم نیز درخواست کردم و هر بار عطا نمود؛ آنگاه فرمود: «ای حکیم! این مالِ دنیا، شیرین و دلفریب است. هرکس آن را سخاوتمندانه - و بدون طمع- دریافت کند، برایش بابرکت خواهد بود؛ و هرکس از روی حرص و طمع آن را بهدست بیاورد، برایش برکتی نخواهد داشت. - چنین شخصی- مانندِ کسی خواهد بود که میخورد، اما سیر نمیشود. و دستِ بالا (بخشنده) از دستِ پایین (گیرنده) بهتر است». حکیمس میگوید: گفتم: ای رسولخدا! سوگند به ذاتی که شما را بهحق مبعوث کرده است، پس از شما تا زنده باشم، از هیچکس چیزی نخواهم خواست. چنانکه ابوبکرس - در دوران خلافتش- حکیمس را فرامیخواند تا چیزی به او بدهد، اما حکیم، قبول نمیکرد؛ سپس عمرس او را فراخواند تا چیزی به او بدهد، ولی حکیم نپذیرفت. لذا عمرس فرمود: ای مسلمانان! من شما را گواه میگیرم که من، سهم حکیم را از این غنیمت که الله به او بخشیده است بر او عرضه کردم، ولی او از پذیرش آن خودداری میکند. بدینسان حکیمس پس از پیامبرج، تا زمانی که زنده بود، از هیچکس چیزی قبول نکرد.
۵۳۰- وعن أبي بُردَةَ عن أبي موسى الأشعَريِّس قال: خَرَجْنَا مَعَ رَسُول اللَّهِج فِي غَزوَةٍ ونحْن سِتَّةُ نَفَرٍ بيْنَنَا بَعِير نَعْتَقِبه، فَنَقِبَتْ أَقدامُنا، وَنَقِبَتْ قَدَمِي، وَسَقَطَتْ أَظْفاري، فَكُنَّا نَلُفُّ عَلى أَرْجُلِنا الخِرَق، فَسُمِّيَتْ غَزوَةُ ذَاتِ الرِّقاعِ لِما كُنَّا نَعْصِبُ عَلى أَرْجُلِنَا الخِرَق، قالَ أَبو بُردَةَ: فَحَدَّثَ أَبو مُوسَى بِهَذا الحَدِيث، ثُمَّ كَرِهَ ذلكَ، وقال: ما كنْتُ أَصْنَعُ بِأَنْ أَذْكُره، قال: كَأَنَّهُ كَرِهَ أَنْ يَكُونَ شَيْئًا مِنْ عَمَلِهِ أَفْشاه. [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۴۱۲۸؛ صحیح مسلم، ش: ۱۸۱۶.]
ترجمه: ابوبرده میگوید: ابوموسی اشعریس گفت: با رسولاللهج به غزوهای رفتیم؛ ما - اشعریها- شش نفر بودیم و یک شتر داشتیم که بهنوبت، بر آن سوار میشدیم. از اینرو پاهایمان، زخمی شد؛ پاهای من نیز زخمی گردید و ناخنهایم افتاد. لذا پاهایمان را با تکههای پارچه میبستیم. به همین سبب، این غزوه، «ذاتالرقاع»[ رقاع، جمع رقعه است و به وصله یا پینهای میگویند که بر کفش یا لباس میدوزند. از آنجا که اصحابش در این غزوه، پاهای زخمی خود را با پارچه میبستند، این غزوه را ذاتالرقاع نامیدند. [مترجم])] نامیده شد. ابوبرده میگوید: ابوموسیس پس از اینکه این حدیث را بازگو کرد، ناراحت و پشیمان شد و گفت: «من، این کار را نکردم که آن را بازگو نمایم». گویا دوست نداشت که چیزی از عملش را فاش کند.
۵۳۱- وعن عمرو بن تَغْلِب بفتح التاءِ المثناةِ فوقَ وإِسكان الغين المعجمة وكسر الَّلامس أَنَّ رَسُولَ اللهِج أُتِيَ بمالٍ أَوْ سبْيٍ فَقسَّمَهُ، فَأَعْطَى رجالاً وتَرَكَ رِجالاً، فَبَلَغَهُ أَنَّ الَّذِينَ تَرَكَ عَتَبُوا، فَحَمِدَ اللَّه، ثُمَّ أَثْنَى عَلَيه، ثُمَّ قال: «أَمَا بَعد، فَوَاللَّه إِنِّي لأُعْطِي الرَّجُلَ وَأَدَعُ الرَّجُل، والَّذِي أَدَعُ أَحَبُّ إلیَّ مِنَ الَّذِي أُعْطِي، وَلكِنِّي إِنَّمَا أُعْطِي أَقوَامًا لِما أَرى في قُلُوبِهِمْ مِن الجَزَعِ والهَلَع، وَأَكِلُ أَقْوامًا إِلى ما جعَلَ اللَّه في قُلُوبِهِمْ مِنَ الغِنَی والخَيْر، مِنْهُمْ عَمْروُ بنُ تَغلِبَ». قال عمرُو بنُ تَغْلِب: فَواللَّهِ ما أُحِبُّ أَن لي بِكلِمةِ رَسُولِ اللَّهِج حُمْرَ النَّعَم. [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: (۹۲۳، ۷۵۳۵).]
ترجمه: عمرو بن تَغلبس میگوید: مقداری غنیمت يا تعدادی اسیر، نزد پیامبرج آوردند. پیامبرج آنها را تقسیم نمود؛ از این مال به برخی از مردم داد و به بعضی هم نداد. پس از اندکی به ایشان خبر رسید آنان که سهمی نبردهاند، ناراحتند و گلایه دارند. لذا رسولاللهج حمد و ثنای الله را گفت و فرمود: «اما بعد: به الله سوگند، من به برخی از مردم از این اموال میدهم و به برخی هم نمیدهم؛ اما کسانی که سهمی به آنها ندادهام، از کسانی که سهمی به آنها دادهام، نزد من محبوبترند؛ زیرا من، - این اموال را- به کسانی میدهم که در قلوبشان حرص و طمع وجود دارد و برخی دیگر را به بینیازی و خیری میسپارم که الله متعال در قلوبشان گذاشته است که عمرو بن تغلب یکی از آنهاست». عمرو بن تغلبس میگوید: به الله سوگند دوست ندارم که این سخن پیامبرج را با شتران سرخمو عوض کنم.
۵۳۲- وعن حَكيمِ بن حِزامٍس أَنَّ النَّبِيَّج قال: «اليدُ العُليا خَيْرُ مِنَ اليَدِ السُّفْلى وابْدَأ بِمنْ تَعُول وَخَيْرُ الصَّدَقَةِ ما كان عنْ ظَهْرِ غِنًی، ومَنْ يَسْتعْففْ يُعفَّهُ اللَّه، ومَنْ يَسْتغْن يُغْنِهِ اللَّه». [متفقٌ عليه؛ این، لفظ بخاري است و لفظ مسلم مختصرتر میباشد.][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۲۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۴. [این حدیث، پیشتر بهشمارهی ۳۰۱ بهنقل از ابوهریرهس ذکر شد.])]
ترجمه: حکیم بن حزامس میگوید: پیامبرج فرمود: «دست بالا (بخشنده) از دست پایین (گیرندهی صدقه) بهتر است و ابتدا به کسی صدقه بده که تحت تکفل و سرپرستی توست؛ و بهترین صدقه، صدقهایست که از روی بینیازی (و بیش از نیاز صدقهدهنده) باشد. و هرکس، از گدایی و درخواست کمک مالی از دیگران، دوری نماید، الله، او را از آن، دور نگه میدارد و هرکس، بینیازی بجوید، الله، بینیازش میگرداند».
۵۳۳- وَعَن أبي سفيانَ صَخْرِ بنِ حَرْبٍس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «لا تُلْحِفُوا فِي المسأَلَةِ، فوَاللَّه لا يَسْأَلُنِي أَحَدٌ مِنْكُمْ شَيْئًا، فَتُخرِجَ لَهُ مَسْأَلَتُهُ مِنِّي شَيْئًا وَأَنا لَهُ كارِه، فَيُبَارَكَ لَهُ فيما أَعْطَيْتُهُ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۸ بهنقل از معاویهس.]
ترجمه: ابوسفیان، صخر بن حربس میگوید: رسولاللهج فرمود: «در درخواستِ مال از من، پافشاری نکنید؛ زیرا به الله سوگند، هرکس از شما چیزی از من بخواهد و درخواستش، چیزی از من به او برساند که من به دادن آن ناراض باشم، هیچ برکتی برایش در آن نخواهد بود».
۵۳۴- وعن أبي عبدِ الرحمنِ عَوف بن مالك الأَشْجَعِيِّس قال: كُنَّا عِنْدَ رسُولِ اللَّهج تِسَعْةً أَوْ ثمانيةً أَوْ سَبْعَةً فَقال: أَلاَ تُبَايِعُونَ رَسُولَ اللَّهج وكُنَّا حَدِيثي عَهْدٍ بِبيْعَةٍ ، فَقُلْنا: قَدْ بايعْناكَ يَا رَسُولَ اللهِ، ثُمَّ قال: «ألا تبايعون رسول الله؟» فبَسَطْنَا أَيدِيَنَا وَقُلنَا قد بايعناك يا رسول الله فَعَلاَم نَبَايِعُك؟ قال: «على أَنْ تَعْبُدُوا اللَّه ولا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، والصَّلَوَاتِ الخَمْس وَتُطِيعُوا اللَّهَ» وَأَسرَّ كلمَة خَفِيةً: «وَلاَ تَسْأَلُوا النَّاسَ شَيْئًا». فَلَقَدْ رَأَيتُ بَعْضَ أُولِئكَ النَّفَرِ يَسْقُطُ سَوْطُ أَحدِهِمْ فَما يَسْأَلُ أَحَدًا يُنَاوِلُهُ إِيَّاهُ. [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۰۴۳.]
ترجمه: ابوعبدالرحمن، عوف بن مالک اشجعیس میگوید: نه یا هشت یا هفت نفر، نزد رسولاللهج بودیم که فرمود: «آیا با رسولالله، بیعت نمیکنید؟» در حالی که ما تازه بیعت کرده بودیم؛ از اینرو گفتیم: ای رسولخدا! ما با شما بیعت کردهایم. باز فرمود: «آیا با رسولالله بیعت نمیکنید؟» ما دستانمان را دراز کردیم و گفتیم: ما با شما پیمان بستهایم؛ اینک بر سر چه چیزی با شما بیعت کنیم؟ فرمود: «بر اینکه الله را عبادت و پرستش کنید و هیچ چیز و هیچکس را شریکش نسازید و نمازهای پنجگانه را بهجای آورید و از الله، اطاعت نمایید». و سخنی را بهآرامی زمزمه کرد «و اینکه از مردم چیزی نخواهید». پس از آن، برخی از این افراد را دیدم که وقتی تازیانهی یکی از آنها به زمین میافتاد، از کسی نمیخواست که آن را بردارد و به او بدهد».
۵۳۵- وعن ابن عمر رضي اللهُ عنهما أَنَّ النَّبيَّج قال: «لاَ تَزَالُ الْمَسأَلَةُ بِأَحَدِكُمْ حَتى يَلْقَى اللَّه تعالى ولَيْسَ في وَجْهِهِ مُزْعةُ لَحْمٍ». [متفقٌ عليه][ صحیح مسلم، ش: ۱۴۷۴ به همین مضمون؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۴۰.]
ترجمه: ابنعمرب می گوید: پیامبرج فرمود: «شخصی از شما همواره- از مردم- خواهش و گدایی میکند تا اینکه در حالی الله متعال را ملاقات مینماید که هیچ گوشتی در چهرهاش نیست».
۵۳۶- وعنه أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال وَهُوَ عَلَى المِنبرِ، وَذَكَرَ الصَّدقَةَ والتَّعَفُّفَ عَنِ المسأَلَةِ: «اليَدُ العُلْيَا خَيْرٌ مِنَ اليَدِ السُّفْلى؛ وَاليَد العُليا هِيَ المُنْفِقة، والسُّفْلَى هِيَ السَّائِلَة». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۲۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۳.]
ترجمه: ابنعمرب میگوید: رسولاللهج در حالی که بر منبر بود و دربارهی صدقه و خودداری از گدایی و درخواست کمک مالی از مردم، سخن میگفت، فرمود: «دست بالا، بر دست پایین برتری دارد؛ دست بالا، همان دست بخشنده و دست پایین، دست درخواستکننده (گیرنده) است».
شرح
مؤلف/ روایتی بدین مضمون نقل کرده است که حکیم بن حزامس از پیامبرج مالی درخواست کرد و پیامبرج به او عطا نمود؛ بار دوم و سوم نیز درخواست نمود و هر بار پیامبرج به او کمک کرد. این، روش پیامبرج و بلکه از بخشندگی و بزرگواری ایشان بود که درخواست هیچکس را رد نمیکرد و هرچه از او در رابطه با اسلام خواسته میشد، دریغ نمینمود. سرانجام، به حکیمس فرمود: «این مالِ دنیا، شیرین و دلفریب است. هرکس آن را سخاوتمندانه - و بدون طمع- دریافت کند، برایش بابرکت خواهد بود؛ و هرکس از روی حرص و طمع آن را بهدست بیاورد، برایش برکتی نخواهد داشت». پس کسی که از روی طمع، دست نیاز پیش این و آن، دراز میکند، بهمراتب از این برکت، دورتر خواهد بود. از اینرو پیامبرج به عمر بن خطابس فرمود: «مَا جَاءَكَ مِنْ هَذَا الْمَالِ وَأَنْتَ غَيْرُ مُشْرِفٍ وَلا سَائِلٍ فَخُذْهُ وَمَا لا فَلا تُتْبِعْهُ نَفْسَكَ». یعنی: «هرگاه مال و ثروتی بدون چشمداشت یا درخواست، به تو رسید، بپذیر و گرنه، در پیِ آن مباش».
سپس رسولاللهج به حکیمس فرمود: «دستِ بالا از دستِ پایین بهتر است». منظور از دست بالا، دست بخشنده میباشد و دست پایین، همان دست گیرنده یا درخواستکننده است. حکیمس عرض کرد: ای رسولخدا! سوگند به ذاتی که شما را بهحق مبعوث کرده است، پس از شما تا زنده باشم، از هیچکس چیزی نخواهم خواست.
رسولاللهج از دنیا رفت و ابوبکر صدیقس مسؤولیت خلافت را بر عهده گرفت و چون حکیمس را فرامیخواند تا سهمش از بیتالمال را به او بدهد، حکیمس قبول نمیکرد. آنگاه ابوبکرس درگذشت و عمرس به خلافت رسید. عمرس نیز حکیم را فرامیخواند تا چیزی به او بدهد، ولی حکیمس نمیپذیرفت. لذا عمرس فرمود: ای مسلمانان! من شما را گواه میگیرم که من، سهم حکیم را از بیت المال بر او عرضه میکنم، ولی او از پذیرش آن خودداری مینماید. عمرس این کار را انجام داد تا مردم را گواه بگیرد که به وظیفهاش عمل کرده و سهم حکیمس از بیتالمال را به او عرضه کرده است تا حکیمس روز قیامت ادعایی دربارهی حقش نداشته باشد؛ اما حکیمس پس از پیامبرج، تا زمانی که زنده بود، از هیچکس چیزی قبول نکرد.
در روایتی دیگر که مؤلف/ ذکر کرده، آمده است: پیامبرج فرمود: «دست بالا (بخشنده) از دست پایین (گیرندهی صدقه) بهتر است و ابتدا به کسی صدقه بده که تحت تکفل و سرپرستی توست». بنابراین، بذل و بخشش بر خانواده، بر صدقه دادن بر فقرا، برتری دارد؛ زیرا تأمین مخارج خانواده، هم صدقه است و هم ادای حقّ خویشاوندی (صلهی رحم) و هم حفظ حرمت و عزت خانواده و بینیازی آنان از دیگران. و رسیدگی به نیازهای شخصی از این هم برتر میباشد؛ چنانکه در حدیث آمده است: «اِبْدَأْ بِنَفْسِك فَتَصَدَّقْ عَلَيْهَا؛ فَإِنْ فَضَلَ شَيْء فَلأَهْلِك». یعنی: «ابتدا از خود آغاز کن و از مال خویش استفاده ببَر؛ آنگاه مازاد آن را برای خانوادهات، خرج نما».
مؤلف/ حدیث عبدالله بن عمرب را ذکر کرده که در آن آمده است: پیامبرج فرمود: «شخصی از شما همواره- از مردم- خواهش و گدایی میکند تا اینکه در حالی الله متعال را ملاقات مینماید که هیچ گوشتی در چهرهاش نیست».
این، هشداری جدیست که نشان میدهد کثرت خواهش یا درخواست کمک از دیگران، حرام است. از اینرو علما گفتهاند: برای هیچکس جایز نیست که جز در شرایط اضطراری، چیزی از مردم بخواهد. لذا اگر درخواست کمک مالی از دیگران، از روی چشم و همچشمی و برای دستیابی به تجملات و زندگی مجمل باشد، پس در حرام بودنش هیچ شکی نیست و برای کسی، دریافت چنین کمکهایی با چنین اهدافی جایز نمیباشد؛ حتی گرفتن زکات هم به قصد هزینه کردن در تجملات یا کارهای غیرضروری، جایز نیست. البته درخواست کمک مالی از دیگران در شرایط اضطراری، اشکالی ندارد. و الله، داناتر است.
***
۵۳۷- وعن أبي هُريرةس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ تَكَثُّرًا فَإِنَّمَا يَسْأَلُ جَمْرًا، فَلْيسْتَقِلَّ أَوْ لِيَسْتَكْثِرْ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۰۴۱.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «کسی که برای افزایش مال و ثروت، گدایی کند، در حقیقت، اخگر آتش دوزخ را درخواست کرده است؛ حال خود داند که این کار را رها کند یا انجامش دهد».
۵۳۸- وعن سمُرَةَ بنِ جُنْدبٍس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «إِنَّ المَسأَلَةَ كَدٌّ يكُدُّ بِهَا الرَّجُلُ وجْهَه إِلاَّ أَنْ يَسأَلَ الرَّجُلُ سُلْطانًا أَوْ في أَمْرٍ لابُدَّ مِنْهُ». [ترمذي این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.][ صحیح الجامع، ش: ۱۹۴۷؛ و صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: ۵۴۸.]
ترجمه: سمره بن جندبس میگوید: رسولاللهج فرمود: «همانا گدایی و درخواست کمک مالی از دیگران، خراشیدگی و اثرِ خراشیست که شخص، روی صورتش ایجاد میکند؛ مگر اینکه شخص، - حقّ خود را- از پادشاه - یا هر مسؤولی- مطالبه نماید یا درخواستش دربارهی مسألهای ضروری و گریزناپذیر باشد».
۵۳۹- وعن ابن مسعودٍس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَنْ أَصابَتْهُ فَاقَةٌ فَأَنْزَلَهَا بِالنَّاسِ لَمْ تُسَدَّ فاقَتُه، وَمَنْ أَنْزَلَهَا باللهِ فَيُوشِكُ اللهُ لَهُ بِرِزقٍ عاجِلٍ أَوْ آجِلِ». [ابوداود و ترمذي این حدیث را روایت کرده و ترمذی، آن را حسن دانسته است.][ صحیح الجامع، ش: ۶۰۴۰؛ و صحیح أبیداود از آلبانی/، ش: ۱۴۴۸.]
ترجمه: ابنمسعودس میگوید: رسولاللهج فرمود: «هرکس دچار فقر و فاقه شود و آن را نزد مردم ببرد، فقرش از میان نخواهد رفت؛ اما هرکس فقرش را نزد الله ببرد - و برطرف شدن فقرش را از الله بخواهد- الله متعال، روزیِ زودرس یا دیررسی به او میدهد (و فقرش را برطرف میسازد)».
۵۴۰- وعَنْ ثَوْبانَس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَنْ تَكَفَّلَ لِي أَن لا يسْأَلَ النَّاسَ شَيْئًا وَأَتَكَفَّلُ له بالجَنَّة؟» فقلتُ: أَنا، فَكَانَ لاَ يسْأَلُ أَحَداً شَيْئًا. [این حدیث را ابوداود با اِسناد صحيح روایت کرده است.][ صحیح الجامع، ش: ۶۶۰۴؛ و صحیح أبیداود، از آلبانی/، ش: ۱۴۴۶.]
ترجمه: ثوبانس میگوید: رسولاللهج فرمود: «چه کسی برای من تعهد میکند که از مردم چیزی نخواهد و من، در مقابل، برای او بهشت را ضمانت مینمایم؟» گفتم: من. از آن پس، ثوبانس از هیچکس چیزی درخواست نمیکرد.
۵۴۱- وعن أبي بِشْرٍ قَبِيصَةَ بن المُخَارِقِس قال: تَحمَّلْتُ حمَالَةً فَأَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهج أَسْأَلُهُ فيها، فقال: «أَقِمْ حَتَّى تَأْتِينَا الصَّدَقَةُ فَنأْمُرَ لكَ بِها». ثُمَّ قال: «ياَ قَبِيصَةُ إِنَّ المَسأَلَةَ لا تَحِلُّ إِلاَّ لأَحَدِ ثَلاثَةٍ: رَجُلٌ تَحَمَّلَ حمالَةً، فَحَلَّتْ لَهُ المَسْأَلَةُ حَتَّى يُصيبَها، ثُمَّ يُمْسِك. ورجُلٌ أَصابَتْهُ جائِحَةٌ اجْتَاحَتْ مالَه، فَحَلَّتْ لهُ المَسأَلَةُ حَتَّى يُصِيبَ قِوَامًا مِنْ عيْش،أَوْ قال: سِداداً مِنْ عَيْش، ورَجُلٌ أَصابَتْهُ فاقَة، حَتى يقُولَ ثلاثَةٌ مِنْ ذَوي الحِجَى مِنْ قَوْمِه: لَقَدْ أَصَابَتْ فُلانًا فَاقَةٌ، فحلَّتْ لَهُ المسْأَلةُ حتَّى يُصِيبَ قِواماً مِنْ عَيْش،أَوْ قالَ: سِداداً مِنْ عَيْش. فَمَا سِواهُنَّ مِنَ المَسأَلَةِ يا قَبِيصَةُ سُحْتٌ، يأَكُلُها صاحِبُها سُحْتاً». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۱۰۴۴.]
ترجمه: ابوبشر، قبیصه بن مخارقس میگوید: برای ایجاد صلح و سازش، مبلغی را تعهد کردم؛ لذا نزد رسولاللهج آمدم و درخواست کمک کردم. فرمود: «صبر کن تا اموال زکات به ما برسد؛ دستور میدهیم سهمی از آن به تو بدهند». سپس فرمود: «ای قبیصه! درخواستِ کمک مالی فقط در سه مورد جایز است: (۱) شخصی که برای ایجاد صلح، مبلغی را تعهد کرده، برای او جایز است بهاندازهی تعهدش، کمک بخواهد و سپس از درخواست کمک خودداری کند؛ (۲) شخصی که زیانی به اموالش برسد و همهی داراییاش را از میان ببرد؛ درخواست کمک مالی برای این شخص نیز جایز است تا اینکه زندگیاش سر و سامان یابد یا نیازهای اولیهاش تأمین شود. (۳) شخصی که - بدون هیچ دلیل روشنی- فقیر و تنگدست میگردد؛ در صورتی که سه نفر از خردمندان طایفهاش گواهی دهند که فقیر شده است، درخواست کمک مالی برایش جایز میباشد تا زندگیاش سر و سامان بگیرد یا در حدِ ضروری، تأمین گردد. ای قبیصه! جز این سه مورد، گدایی - درخواست کمک مالی از دیگران- حرام است و کسی که جز در موارد یادشده، درخواست کمک کند، حرامخوار میباشد».
۵۴۲- وعن أبي هريرةس أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «لَيْسَ المِسْكِينُ الَّذِي يطُوفُ عَلى النَّاسِ تَرُدُّهُ اللُّقْمَةُ واللُّقْمَتان، وَالتَّمْرَةُ والتَّمْرتَانِ، وَلَكِنَّ المِسْكِينَ الَّذِي لا يجِدُ غِنًى يُغنِيه، وَلاَ يُفْطَنُ لَه، فَيُتَصدَّقَ عَلَيْه، وَلاَ يَقُومُ فَيسْأَلَ النَّاسَ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۷۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۹؛ [ر.ک: حدیث شمارهی ۲۶۹.])]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «مسکین (مستمند)، کسی نیست که در میان مردم میگردد و یک یا دو لقمه، و یک یا دو دانهی خرما، (او را درِ خانهها) برمیگرداند؛ مسکین، کسیست که ثروتی برای رفع نیازش ندارد و کسی هم از حالش باخبر نیست که به او صدقه دهد و خود نیز به گدایی از مردم نمیپردازد».
شرح
این احادیث، وعید و هشداری جدی دربارهی کسانیست که بدون ضرورت، دست نیاز، پیش مردم دراز میکنند و به گدایی میپردازند. در حدیث ابوهریرهس آمده است:
کسی که برای افزایش مال و ثروت، گدایی کند، در حقیقت، اخگر آتش دوزخ را درخواست کرده است؛ حال خود داند که این کار را رها کند یا انجامش دهد». اگر کمتر به گدایی بپردازد، گناهش کمتر خواهد بود و با اخگر دوزخ کمتر خواهد سوخت؛ اما هرچه بیشتر گدایی کند، بیشتر خواهد سوخت و اگر دست از این عمل زشت بردارد، با اخگرهای دوزخ مجازات نمیشود. از این حدیث چنین برمیآید که گدایی کردن یا درخواست کمک مالی از دیگران بدون ضرورت، جزو گناهان بزرگ است.
مؤلف/ احادیث دیگری نیز ذکر کرده است؛ از جمله اینکه هرکس دچار فقر و فاقه شود و آن را نزد مردم ببرد، فقرش از میان نخواهد رفت؛ زیرا هرکس به چیزی روی بیاورد یا به آن دل ببندد، به همان چیز واگذار میشود. اما هرکس فقرش را نزد الله ببرد، بر الله توکل و اعتماد کند و برای برطرف شدن فقرش، از اسباب و راهکارهایی استفاده نماید که الله متعال دستور داده است، الله متعال فقرش را برطرف میسازد؛ زیرا الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦ﴾[الطلاق : ٣]
و هر کس بر الله توکل کند، الله برایش کافیست. همانا الله، فرمان و خواستهاش را به انجام میرساند.
مؤلف/ همچنین حدیث قبیصهس را ذکر کرده که نزد پیامبرج آمد و از ایشان برای پرداخت مبلغی که به منظور ایجاد صلح و آشتی، تعهد کرده بود، کمک خواست. رسولاللهج به او دستور دادند که نزدشان بماند تا اموال زکات به ایشان برسد و سهمی از آن به او بدهند. آنگاه پیامبرج بیان فرمود که درخواست کمکِ مالی فقط در سه مورد، جایز است:
۱- شخصی که برای ایجاد صلح، مبلغی را تعهد کرده، برای او جایز است بهاندازهی تعهدش، کمک بخواهد و سپس از درخواست کمک خودداری کند.
۲- شخصی که زیانی به اموالش برسد و همهی داراییاش به سبب آتشسوزی یا غرق شدن در آب و امثال آن از میان برود؛ درخواست کمک مالی برای این شخص نیز جایز است تا اینکه زندگیاش سر و سامان یابد یا نیازهای اولیهاش تأمین شود.
۳- شخصی که - بدون هیچ دلیل روشنی- فقیر و تنگدست میگردد؛ در صورتی که سه نفر از خردمندان طایفهاش گواهی دهند که فقیر شده است، درخواست کمک مالی برایش جایز میباشد تا زندگیاش سر و سامان بگیرد یا در حدِ ضروری، تأمین گردد.
درخواست کمک مالی برای این سه نفر، جایز است و بهفرمودهی پیامبرج جز در سه مورد مذکور، «گدایی - درخواست کمک مالی از دیگران- حرام میباشد و کسی که جز در موارد یادشده، درخواست کمک کند، حرامخوار است».
در حدیث، واژهی «سُحت» آمده است؛ واژهی سحت، به معنای «مالِ تلفشده» میباشد و به مالِ حرام و نامشروع نیز «سُحت» میگویند؛ زیرا برکت مال را از میان میبرد و گاه همهی مال را تلف میکند یا آسیبها و زیانهایی به مال میرسد که آن را بهکلی نابود میگرداند.
***