۵۵- باب: فضیلت زهد و پارسایی در دنیا و تشویق به کمخواهی از آن و فضیلت فقر
الله متعال، میفرماید:
﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ مِمَّا يَأۡكُلُ ٱلنَّاسُ وَٱلۡأَنۡعَٰمُ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّيَّنَتۡ وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَيۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَيۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِيدٗا كَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِۚ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٢٤﴾[يونس : ٢٤]
زندگی دنیا همانند آبیست که از آسمان نازل كردهايم و انواع گیاهان زمین ـ که مردم و چارپایان میخورند ـ با آن درآمیخت (و رویید) تا آنکه زمین آراسته شد و کشاورزان گمان بردند بر استفاده از گیاهان توانا هستند؛ ولی فرمان ما در شب یا روز به آن رسید و بدین ترتیب گیاهان را به صورت گیاهان خشک و دروشدهای درآوردیم؛ چنانکه گویا دیروز اصلا گیاهی وجود نداشته است. اینچنین آیات را برای کسانی که میاندیشند، بیان میکنیم.
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِيمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّيَٰحُۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥ ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا ٤٦﴾[الكهف: ٤٥، ٤٦]
مثال زندگی دنیا را برایشان بیان کن که همانند آبیست که از آسمان فرو فرستادیم و آنگاه گیاهان زمین به وسیلهی آن آب به صورت انبوه میروید و سپس خشک میشود؛ بهگونهای که باد، آن را به هر سو پراکنده می-کند. و الله بر همه چیز تواناست. مال و فرزندان، زیور زندگی دنیا هستند و کارهای نیکِ پایدار، نزد پروردگارت از نظر پاداش، بهتر و امیدبخشتر است.
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ كَمَثَلِ غَيۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡكُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَكُونُ حُطَٰمٗاۖ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞۚ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ ٢٠﴾[الحديد: ٢٠]
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زیور و فخرفروشی شما به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و فرزندان است؛ همچون بارانی که رویش گیاهان آن، کشاورزان را به شگفت وا میدارد و سپس خشک میشود و آن را زرد و پژمرده میبینی و سپس خُرد و ریز میگردد. و در آخرت، عذابی سخت و (نیز) آمرزشی از سوی الله و خشنودی اوست. و زندگی دنیا تنها مایهی فریب است.
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ ١٤﴾[آل عمران: ١٤]
برای مردم، محبت خواستههای درونی اعم از زنان، فرزندان و ثروتهای هنگفتِ طلا و نقره و اسبهای مرغوب و نشاندار و چارپایان و زراعت، آراسته شده است. این کالای زندگی دنیاست و بازگشت و پاداش نیک، نزدِ الله می-باشد.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ٥﴾[فاطر: ٥]
ای مردم! بیگمان وعدهی الله حق است؛ پس فریفتهی زندگی دنیا نشوید و (شیطان) فریبکار، شما را نسبت به الله نفریبد
﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٣ ثُمَّ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٤ كَلَّا لَوۡ تَعۡلَمُونَ عِلۡمَ ٱلۡيَقِينِ ٥﴾[التكاثر: ١، ٥]
افزونطلبی (و فخرفروشی به اموال و فرزندان) شما را به خود مشغول کرد. تا آنکه (بر همین حال مُردید و) به قبرستانها رفتید. هرگز (فخرفروشی و افزونطلبی نکنید)؛ به زودی خواهید دانست. آری؛ آنگونه نیست که میپندارید. به زودی خواهید دانست. هرگز! اگر بهطور یقین و بدون هیچ تردیدی (حقیقت کار را) میدانستید (اینچنین غافل نمیشدید).
﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٦٤﴾[العنكبوت: ٦٤]
و این زندگی دنیا، چیزی جز سرگرمی و بازی نیست. بیگمان سرای آخرت، زندگی راستین است؛ اگر میدانستند.
شرح
مؤلف/، بابی بدین نام گشوده است: «فضیلت زهد و تشویق به کمخواهی از دنیا و فضیلت فقر».
دنیا، به زندگانی یا حیاتی گفته میشود که در آن بهسر میبریم و علت نام گذاریاش به این نام، دو سبب دارد:
سبب اول: دنیا، یعنی نزدیکتر؛ لذا از آخرت، با ما نزدیکتر است. همانگونه که الله متعال، میفرماید:
﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لَّكَ مِنَ ٱلۡأُولَىٰ ٤﴾[الضحى: ٤]
و بهیقین آخرت برای تو از سرای نخست (دنیا) بهتر است.
سبب دوم: دنیا، یعنی پست و ناچیز؛ زیرا به نسبت آخرت، چیزی نیست. همانگونه که امام احمد/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده که مستورد بن عبداللهس گفته است: پیامبرج فرمود: «لَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِكُمْ فِي الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيْهَا»؛[ روایت احمد در مسندش (۵/۳۳۰)؛ این روایت، نزد بخاری، بهشمارههای: (۲۸۹۲، ۳۲۵۰، ۶۴۱۵) نیز موجود است.] یعنی: «بهاندازهی جای شلاق شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر میباشد».
مؤلف/ چند آیه ذکر کرده که همگی، نشان میدهند شایستهی هیچ عاقل و خردمندی نیست که به دنیا تکیه و اعتماد کند یا به آن، فریفته شود و چنان به آن مشغول گردد که آخرت را از یاد ببرد یا دنیا او را از یاد اللهﻷ بازدارد. یکی از آیاتی که مؤلف/ ذکر کرده، این فرمودهی الله متعال است که:
﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ﴾ [يونس : ٢٤] یعنی: «زندگی دنیا همانند آبیست که از آسمان نازل كردهايم - یعنی همانند باران است- و انواع گیاهان زمین با آن درآمیخت (و رویید». گیاهان گوناگونی در زمین میروید که به یکدیگر نزدیکند و گاه، هیچ فاصلهای با هم ندارند و در هم فرورفتهاند؛ در سراسر زمین، گیاهان متنوع، زیبا و باطراوتی وجود دارد. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّيَّنَتۡ﴾: تا آنکه زمین با پوششهای گیاهی گوناگون، آراسته شد ﴿وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَيۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَيۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِيدٗا كَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِۚ﴾: و ساکنان زمین، گمان بردند که میتوانند از این گیاهان استفاده کنند، اما به فرمان پروردگار، این گیاهان، شب یا روز از میان میروند و بهسان گیاهانی خشک و دروشده درمیآیند؛ چنانکه گویا دیروز اصلاً گیاهی وجود نداشته است.
زندگی دنیا نیز همینگونه است. پس واقعیت زندگی خود را بنگریم؛ چه بسیار کسانی که در کنار ما و با ما زیستهاند و زندگی خوش و مرفهی داشتهاند؛ آرامش، آسایش، فرزندان خوب، همسر، خانههای مجلل و ماشینهای زیبا، اما حال که همهی اینها را رها کرده و از دنیا رفتهاند، گویا اصلاً در دنیا نبودهاند؛ یا خود از دنیا رفتهاند یا همهی داراییهای خود را از دست دادهاند! چه بسیار ثروتمندانی که فقیر شدهاند و دست نیاز، پیش این و آن دراز کردهاند!
این، دنیاست؛ و الله متعال، این مثال را برای ما بیان فرموده تا به دنیا و خوشیهای آن، فریفته نشویم.
﴿كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٢٤﴾[يونس : ٢٤]
اینچنین آیات را برای کسانی که میاندیشند، بیان میکنیم.
آری! الله متعال، با ذکر چنین مثالهایی آیههای خود را برای افراد عاقبتاندیش، بیان میکند؛ سپس میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٢٥﴾[يونس : ٢٥]
و الله، به سرای سلامت و امنیت - یعنی به بهشت- فرا میخواند و هر که را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.
تفاوت چشمگیری میان این دو، یعنی زندگی دنیا و آخرت وجود دارد؛ سرای سلامت و امنیت، همان بهشت است. زیرا آنجا هیچگونه ناراحتی، آشفتگی، رنج و کدورتی وجود ندارد و بهشت از همهی اینها، پاک است؛ پس عاقل کدامیک از این دو را برمیگزیند: دنیا و نعمتهای آن را یا آخرت و سرای سلامت و امنیت را؟ بدون شک هر عاقلی، سرای سلامت و امنیت را ترجیح میدهد و به سرای فناپذیر دنیا که آکنده از رنج و آشفتگیست، دل نمیبندد. از اینرو الله متعال همهی بندگانش را به سرای سلامت و امنیت فرامیخواند ﴿وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٢٥﴾: «و هرکه را بخواهد، به راه راست، هدایت میکند».
هدایت، مقیّد است؛ یعنی شرط و شروطی دارد. از اینرو نفرمود: همه را به راه راست هدایت مینماید؛ بلکه فرموده است: هرکه را بخواهد، به راه راست هدایت میکند. لذا کسی، شایستهی هدایت الهیست که به سوی اللهﻷ روی بیاورد یا به سوی او بازگردد؛ همانگونه که الله تعالی میفرماید:
﴿وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَنۡ أَنَابَ ٢٧﴾[الرعد: ٢٧]
و هر که را به سویش بازگردد، هدایت مینماید..
همچنین میفرماید:
﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾[الصف: ٥]
و چون منحرف شدند، الله، دلهایشان را منحرف کرد.
اللهﻷ کسی را هدایت میبخشد که نیت پاکی داشته باشد و تنها خشنودی الله و سرای آخرت را بجوید؛ چنین کسی، در مفهوم این آیه قرار میگیرد که الله متعال میفرماید:
﴿وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٢٥﴾[يونس : ٢٥]
و هر که را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.
سپس مؤلف/ آیههای دیگری ذکر کرده است؛ مانند این آیه که الله متعال، میفرماید:
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِيمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّيَٰحُ﴾ [الكهف: ٤٥]
مثال زندگی دنیا را برایشان بیان کن که همانند آبیست که از آسمان فرو فرستادیم و آنگاه گیاهان زمین بهوسیلهی آن آب به صورت انبوه میروید و سپس خشک میشود؛ بهگونهای که باد، آن را به هر سو پراکنده می-کند.
یعنی زندگی دنیا نیز همینگونه است؛ مانند گیاهانی که پس از ریزش باران، میرویند و سپس میخشکند و باد، آنها را به هر سو پراکنده میکند. الله متعال میفرماید:
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ﴾[الحديد: ٢٠]
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زیور و فخرفروشی شما به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و فرزندان است.
آری! زندگی دنیا، پنج چیزِ ناچیز است: بازی، سرگرمی، زیور، فخرفروشی به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و اولاد. مثال دنیا، اینگونه است که اللهﻷ میفرماید:
﴿كَمَثَلِ غَيۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡكُفَّارَ نَبَاتُهُۥ﴾[الحديد: ٢٠]
همچون بارانی که رویش گیاهان آن، کافران را به شگفت وا میدارد.
کافران، دلبستگی شدیدی به دنیا دارند و عقل و اندیشهی آنان، اسیر دنیاست؛ لذا به دنیا و ظواهر آن، فریفته میشوند و از طراوت و زیبایی آن، تعجب میکنند:
﴿كَمَثَلِ غَيۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡكُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَكُونُ حُطَٰمٗاۖ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞۚ﴾[الحديد: ٢٠]
(زندگی دنیا) همانند بارانی (است) که رویش گیاهان آن، کافران را به شگفت وا میدارد و سپس خشک میشود و آن را زرد و پژمرده میبینی و سپس خُرد و ریز میگردد. و در آخرت، عذابی سخت و (نیز) آمرزشی از سوی الله و خشنودی اوست.
شما، کدامیک از ایندو را انتخاب میکنید؟ عذاب شدید آخرت از آنِ کسی که دنیا را بر آخرت، برگزیند؛ و آمرزش الهی و رضایت اللهﻷ نصیبِ کسی میشود که آخرت را بر دنیا ترجیح دهد. خردمندی که قرآن میخواند و در آن میاندیشد، قدر و اندازهی دنیا را میشناسد و درمییابد که دنیا، چیزی نیست؛ بلکه مزرعهی آخرت است. پس بنگرید که برای آخرت خود، چه کاشتهاید؟ اگر خیر و نیکی کاشتهاید، خوش به حالتان که خیر و نیکی برداشت خواهید کرد و این، مایهی خرسندی شما خواهد بود، اما اگر کشت و کار شما، خوب نباشد، پس در دنیا و آخرت به خود زیان زدهاید. الله متعال، ما را از تباهی دنیا و آخرت، مصون بدارد.
***
احادیث فراوانی در اینباره وجود دارد که در شمارش نمیآید و به ذکر پارهای از آنها بسنده میکنیم:
۴۶۱- عن عمرو بنِ عوفٍ الأَنْصاريس أَنَّ رَسُولَ اللهِج بَعَثَ أَبا عُبيدةَ بنَ الجرَّاحس إلى البَحْرَيْنِ يَأْتِي بِجزْيَتِهَا فَقَدمَ بِمالٍ مِنَ البحْرَين، فَسَمِعَت الأَنصَارُ بقُدومِ أبي عُبَيْدَةَ، فوافَوْا صَلاةَ الفَجْرِ مَعَ رسول اللَّهج فَلَمَّا صَلى رسول اللَّهج انْصَرَف، فَتَعَرَّضُوا لَه، فَتَبَسَّمَ رسول اللَّهج حِينَ رَآهُم، ثُمَّ قال: «أَظُنُّكُم سَمِعتُم أَنَّ أَبَا عُبَيْدَةَ قَدِمَ بِشَيء مِنَ الْبَحْرَيْنِ»، فقالوا: أَجَل يا رسول اللَّه، فقال: «أَبْشِرُوا وأَمِّلُوا ما يَسرُّكُم، فواللَّه ما الفقْرَ أَخْشَى عَلَيْكُم، وَلكنّي أَخْشى أَنْ تُبْسَطَ الدُّنْيَا عَلَيْكُم كما بُسطَتْ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُم، فَتَنَافَسُوهَا كَمَا تَنَافَسُوهَا. فَتَهْلِكَكُمْ كَمَا أَهْلَكَتْهُمْ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۳۱۵۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۹۶۱.]
ترجمه: عمرو بن عوف انصاریس میگوید: رسولاللهج ابوعبیده بن جراحس را به «بحرین» فرستاد تا جزیهی آنجا را بیاورد. و او، با اموال جزیه، از بحرین بازگشت. انصار از آمدنِ ابوعبیده باخبر شدند و نماز صبح را با رسولاللهج بهجا آوردند. رسولاللهج پس از نماز، رو به سوی جماعت نمود؛ آنها با اشاره درخواست مال کردند.[ یعنی سیمای آنها، گویای این بود که خواهان مال هستند. (مترجم))] وقتی رسولاللهج آنها را دید، تبسم نمود و سپس فرمود: «گمان میکنم شنیدهاید ابوعبیده چیزی از بحرین آورده است». گفتند: بله، ای رسولخدا! فرمود: «شما را مژده باد و به چیزی که شما را خشنود خواهد ساخت، امیدوار باشید؛ به الله سوگند که من، برای شما از بابت فقر نگران نیستم؛ بلکه از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا، با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا، همانگونه که آنان را به هلاکت کشاند، شما را نیز به هلاکت برساند».
۴۶۲- وعن أبي سعيدٍ الخدريس قال: جَلَسَ رسولُ اللَّهج عَلى المِنْبَر وَجَلسْنَا حَوْلَه. فقال: «إِنَّ مِمَّا أَخَافُ عَلَيْكُم مِنْ بَعْدِي مَا يُفْتَحُ عَلَيْكُمْ مِن زَهْرَةِ الدُّنيَا وَزينَتِهَا». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۴۶۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۵۲.]
ترجمه: ابوسعید خدریس میگوید: رسولاللهج بر منبر نشست و ما نیز پیرامونش نشستیم. فرمود: «از جمله نگرانیهای من برای شما، اینست که پس از من، دروازههای زرق و برق دنیا بر شما گشوده شود».
۴۶۳- وَعَنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللهِج قال: «إِنَّ الدُّنْيَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَإِنَّ اللهَ تَعالى مُسْتَخْلِفكُم فِيهَا، فَيَنْظُر كَيْفَ تَعْملُونَ فاتَّقُوا الدُّنْيَا واتَّقُوا النِّسَاءِ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۷۴۲. [ر.ک: حدیث شمارهی ۷۱])]
ترجمه: ابوسعید خدریس میگوید: پیامبرج فرمود: «دنیا، شیرین و سبز (دلفریب) است؛ و الله، شما را نسل به نسل، در زمین قرار میدهد و نگاه میکند که کردارتان چگونه است. پس، از فتنهی دنیا و فتنهی زنان بپرهیزید».
شرح
اینها، احادیثی که مؤلف/ در باب زهد و پارسایی در دنیا و تشویق به عدم دلبستگی به دنیا ذکر کرده است؛ وی، پیشتر چند آیه نیز در اینباره ذکر نمود که همگی نشانگر اینست که دنیا در مقایسه با آخرت، چیزی نیست؛ بلکه مزرعهی آخرت و گذرگاهیست که باید پشت سر گذاشت. حال ببینیم که وَرَع (پرهیزگاری) با زهد (پارسایی) چه تفاوتی دارد . کدامیک، برتر است؟
پاسخ: زهد، از وَرع، برتر است؛ ورع، یعنی پرهیز از چیزهای زیانبار و زهد، یعنی کنار گذاشتن چیزهایی که مفید نیست. اشیا، بر سه دستهاند: برخی از آنها برای آخرت، زیانبارند و برخی هم مفید و پارهای از آنها، نه مفیدند و زیانبار. لذا وَرع، اینست که انسان، آنچه را برای آخرت او ضرر دارد، رها کند؛ یعنی کارها و اشیای حرام را ترک نماید. و زهد، اینست که انسان، آن چه را برای آخرت او مفید نیست، ترک بگوید و به آن روی نیاورد و تنها به چیزی روی بیاورد که نفعی برای آخرتش دارد؛ ناگفته پیداست که در این صورت، به سراغ کارها یا چیزهایی که برای آخرت او، زیانبار است، نمیرود. نتیجه اینکه زهد (پارسایی) از وَرَع (پرهیزگاری) برتر است؛ یعنی هر پارسایی، پرهیزگار است، ولی هر پرهیزگاری، زاهد (پارسا) نیست.
پیامبرج به ما هشدار داده است که چهبسا دروازههای زرق و برق دنیا به روی ما گشوده شود و مانند گذشتگان، به هلاکت برسیم. وقتی ابوعبیده، ثروتی از بحرین با خود آورد و انصارش از این موضوع باخبر شدند، نزد پیامبرج رفتند و نماز صبح را با ایشان بهجا آوردند. پیامبرج پس از نماز، رو به جماعت نمود. انصارش با اشاره از او درخواست مال کردند. رسولاللهج لبخندی زد؛ زیرا دریافت که آنها به امید اینکه چیزی دریافت کنند، نزدش آمدهاند. لذا فرمود: «گمان میکنم شنیدهاید ابوعبیده چیزی از بحرین آورده است». گفتند: «بله، ای رسولخدا!» یعنی این را شنیده و آمدهایم تا سهمِ خود را بگیریم. پیامبرج فرمود: «شما را مژده باد و به چیزی که شما را خشنود خواهد ساخت، امیدوار باشید؛ به الله سوگند که من، برای شما از بابت فقر نگران نیستم». یعنی پیامبرج برای ما نگران نبود که فقیر و تنگدست شویم؛ چهبسا فقر، بهنفع انسان و به خیرِ اوست. همانگونه که در حدیثی قدسی آمده است: پیامبرج فرمود: الله متعال، میفرماید: «إنَّ مِن عِبادِي مَن لَو أغنيتُهُ لأفسَدَهُ الغنى». یعنی: «در میان بندگانم، کسانی هستند که اگر آنها را ثروتمند سازم، ثروت و بینیازی، آنان را به فساد و تباهی میکشاند»؛ یعنی سر به طغیان مینهند، گمراه میشوند و مال و ثروت، آنها را از آخرت باز میدارد. - پناه بر الله- «وإنَّ مِن عبادي مَن لَو أفقرتُهُ لأفسدَهُ الفقرُ»[ نک: ضعیف الجامع از آلبانی/، ش: ۷۵.] یعنی: «و بندگانی هم هستند که اگر آنها را فقیر بگردانم، فقر و تنگدستی، مایهی فساد و تباهی آنان میگردد».
لذا پیامبرج فرمود: «من، برای شما از بابت فقر نگران نیستم». زیرا معمولاً فقرا، بیش از ثروتمندان، به حق و حقیقت روی میآورند. به سرگذشت پیامبران علیهمالسلام بنگرید؛ چه کسانی تکذیبشان کردند؟ آری؛ اشراف، بزرگان و ثروتمندانی که حاضر نبودند حقیقت را بپذیرند. لذا پیروان پیامبران، بیشتر از میان فقرا بودند. همانگونه که پیروان پیامبر اسلامج، بیشتر فقیر بودند. از اینرو پیامبرج از بابت فقر و تنگ دستی برای امتش، نگران نبود؛ بلکه نگرانیاش برای ما از این جهت بود که دنیا و زرق و برق آن به روی ما گشوده شود؛ چنانکه فرمود: «از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا، با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا، همانگونه که آنان را به هلاکت کشاند، شما را نیز به هلاکت برساند».
این، یک واقعیت است؛ به وضعیت کنونی خود بنگریم. میبینیم مردمانی که ثروتِ کمتری دارند یا به فقر، نزدیکترند، بیش از دیگران، خداترس و پرهیزگارند. هر چه مال و ثروت انسان، بیشتر میشود، رویگردانیاش از راه الله، افزایش مییابد و سر به طغیان و سرکشی میگذارد. اینک بسیاری از انسانها، به زرق و برق دنیا چشم دوختهاند؛ به ماشین، خانه، فرش، لباس، و دیگر خوشیها و ظواهر دنیا. مردم به چنین چیزهایی افتخار میکنند و از آنچه برای آخرتشان سودمند است، روی گرداندهاند! روزنامهها، نشریات و مجلهها، تنها دربارهی آسایش و رفاه مادی و وابستگیهای دنیوی، سخن میگویند و از آخرت، غافل شدهاند و عدهی اندکی از مردم، آنگونه که باید و شاید، در مسیر درست قرار دارند. خلاصه اینکه زرق و برق دنیا، پیامدهایی منفی به دنبال دارد و انسان را به طغیان و سرکشی میکشاند؛ همانگونه که الله متعال، میفرماید:
﴿كَلَّآ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَيَطۡغَىٰٓ ٦ أَن رَّءَاهُ ٱسۡتَغۡنَىٰٓ ٧﴾[العلق: ٦، ٧]
حقا که انسان (عجیب است و) سر به طغیان مینهد، هنگامی که خود را بینیاز میبیند.
فرعون، به موقعیت و ثروت و جایگاه دنیوی خود افتخار کرد و به قومش گفت:
﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَلَيۡسَ لِي مُلۡكُ مِصۡرَ وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِي﴾[الزخرف: ٥١]
آیا پادشاهی مصر از آنِ من نیست؟ و این جویبارها از فرودست کاخم روان است.
همچنین در یکی از احادیث این باب آمده است: پیامبرج فرمود: «دنیا، شیرین و سبز (دلفریب) است». به عبارت دیگر، دنیا، در مذاق انسان، شیرین و در نگاهش، زیبا و فریبنده میباشد. چیزی که شیرین و زیبا باشد، ابتدا نگاه انسان را به خود جلب میکند و آنگاه، نفس انسان، طالبش میشود و وقتی چشم و دل، هر دو طالب چیزی شوند، هوش از سرِ انسان میرود و دوست دارد هرطور که شده به آن دست یابد. لذا انسان، فریفتهی دنیای شیرین و فریبنده میشود. در ادامهی این حدیث آمده است: «و الله، شما را نسل به نسل، در زمین قرار میدهد»؛ یعنی نسلی از انسانها میآید و نسلی میرود و برخی از انسانها از برخی دیگر، ارث میبرند و جانشین آنها میشوند. «و نگاه میکند که کردارتان چگونه است». آیا دنیا را ترجیح میدهید یا آخرت را؟ از اینرو فرمود: «پس، از فتنهی دنیا و فتنهی زنان بپرهیزید». ولی دنیا و ثروتی که دهشی الهیست و انسان، آن را در راه درست و راه الله هزینه میکند و ثروتش به او در زمینهی اطاعت و بندگی الله کمک مینماید، دنیای خوبیست. از اینرو ثروتمندی که ثروتش را در راه اللهﻷ و در جهت رضایت و خشنودی او، خرج میکند، بهمنزلهی عالمیست که الله متعال به او حکمت و دانش بخشیده و او، به مردم علم و حکمت میآموزد. لذا کسی که به دنیا مشغول میشود و آخرت را از یاد میبرد، با کسی که الله متعال، ثروتی به او بخشیده و ثروتش، مایهی سعادت اوست و آن را در راه الله انفاق میکند، متفاوت است:
﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾[البقرة: ٢٠١]
ای پروردگامان! در دنیا به ما نیکی عطا فرما و در آخرت نیز نیکی بده و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار.
***
۴۶۴- وعن أَنسٍس أَنَّ النَّبيَّج قال: «اللَّهُمَّ لا عَيْشَ إِلاَّ عَيْشُ الآخِرَةِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۲۸۳۴ و...؛ صحیح مسلم، ش: ۱۸۰۵.]
ترجمه: انسس میگوید: پیامبرج فرمود: «یا الله! بهیقین فقط زندگی آخرت، زندگیست (نه دنیا)».
۴۶۵- وعنهُ عَنْ رسول اللَّهج قال: «يَتْبَعُ الْمَيِّتَ ثَلاثَةٌ: أَهْلُهُ وَمالُهُ وَعَمَلُه: فَيَرْجِعُ اثْنَان وَيَبْقَى وَاحد: يَرْجِعُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَيَبْقَى عَمَلُهُ». [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: ۶۵۱۴؛ صحیح مسلم، ش: ۲۹۶۰. [این حدیث پیشتر به شمارهی ۱۰۶ ذکر شده است.])]
ترجمه: انسس میگوید: رسولاللهج فرمود: «سه چیز، مرده را همراهی میکند: خانواده، و مال و عمل او. دو تا از اینها بازمیگردند و یکی با او میماند: خانواده و مالش برمیگردند و عملش با او میماند».
۴۶۶- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «يُؤْتَى بَأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْيَا مِن أَهْلِ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُصْبَغُ فِي النَّارِ صَبْغَةً ثُمَّ يُقَالُ: يا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَيْتَ خيراً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِكَ نَعيمٌ قَطُّ؟ فيقول: لا واللَّه يارَبِّ. وَيُؤْتَى بأَشَدِّ النَّاسِ بُؤْساً في الدُّنْيَا مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ فَيُصْبَغُ صَبْغَةً في الجَنَّةِ، فَيُقَالُ لَهُ: يا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَيْتَ بُؤْساً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِكَ شِدَّةٌ قَطُّ؟ فيقولُ: لا، وَاللَّه، مَا مَرَّ بِي بُؤْسٌ قَطُّ، وَلا رَأَيْتُ شِدَّةً قَطُّ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۸۰۷.]
ترجمه: انسس میگوید: رسولاللهج فرمود: «روز قیامت، آسودهترین و برخوردارترین فرد دنیا را از میان دوزخیان میآورند و یک بار در دوزخ غوطه میدهند؛ آنگاه به او گفته میشود: ای فرزندِ آدم! آیا هرگز خوشی و خیری دیدهای؟ آیا هرگز نعمتی به تو رسیده است؟ و او میگوید: ای پروردگار من! به الله سوگند، خیر. و فقیرترین شخصی را که بیش از همهی مردم در دنیا رنج و سختی کشیده و سزاوار بهشت شده است، میآورند و یک بار در بهشت غوطه میدهند و سپس به او گفته میشود: ای فرزندِ آدم! آیا هرگز رنج و فقری دیدهای؟ آیا هرگز سختیای بر تو گذشته است؟ و او - در پاسخ- میگوید: نه، به الله سوگند هرگز ناراحتی و رنجی بر من نگذشته است؛ هرگز سختی ندیدهام».
۴۶۷- وعن المُسْتَوْردِ بنِ شدَّادٍس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: مَا الدُّنْيَا في الآخِرَةِ إِلاَّ مِثْلُ مَا يَجْعَلُ أَحدُكُمْ أُصْبُعَهُ في الْيَم، فَلْيَنْظُرْ بِمَ يَرْجِعُ؟» [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش:۲۹۵۸.]
ترجمه: مستورد بن شدادس میگوید: رسولاللهج فرمود: «دنیا در برابر آخرت تنها مانند اینست که یکی از شما انگشتش را در آبِ دریا فروبَرَد و آنگاه بنگرد که انگشتش چهقدر از آب دریا با خود آورده است؟»
۴۶۸- وعن جابرس أَنَّ رَسُولَ اللهِج مَرَّ بِالسُّوقِ وَالنَّاسُ كَنَفَتَيْهِ، فَمَرَّ بِجَدْيٍ أَسَكَّ مَيِّتٍ، فَتَنَاوَلَه، فَأَخَذَ بَأُذُنِه، ثُمَّ قال: «أَيُّكُمْ يُحِبُّ أَنْ يَكُونَ هَذَا لَهُ بِدِرْهَمٍ؟» فَقالوا: مَا نُحِبُّ أَنَّهُ لَنَا بِشَيْءٍ، وَمَا نَصْنَعُ بِه؟ ثم قال: «أَتُحِبُّونَ أَنَّهُ لَكُمْ؟ قَالُوا: وَاللَّه لَوْ كَانَ حَيًّا كَانَ عَيْبًا، إِنَّهُ أَسَكُّ. فكَيْفَ وَهو مَيَّتٌ؟! فقال: «فَوَ اللَّه لَلدُّنْيَا أَهْونُ عَلى اللَّه مِنْ هذا عَلَيْكُمْ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش:۲۹۵۷.]
ترجمه: جابرس میگوید: پیامبرج در حالی که مردم در دو طرف او بودند، از بازار میگذشت. بزغالهی مردهای دید که گوشهای کوچکی داشت. آن را برداشت و گوشَش را گرفت و فرمود: «چه کسی دوست دارد این بزغاله به یک درهم از او باشد؟» گفتند: آن را به مُفت هم نمیخواهیم؛ میخواهیم چهکارش کنیم؟ سپس پیامبرج فرمود: «آیا دوست دارید مالِ شما باشد؟» گفتند: به الله سوگند، اگر زنده بود، معیوب (و بیارزش) بود؛ چه رسد به اینکه مرده است! آنگاه پیامبرج فرمود: «به الله سوگند، دنیا نزد الله از این مردار نیز نزد شما، بیارزشتر و پستتر است».
شرح
مؤلف/ احادیثی دربارهی زهد و بیعلاقگی به دنیا ذکر کرده است که نشان میدهد زندگی و خوشی واقعی، زندگی آخرت است. از جمله این حدیث که انس بن مالکس میگوید: پیامبرج فرمود: «یا الله! بهیقین فقط زندگی آخرت، زندگیست (نه دنیا)». یعنی زندگی خوش، راحت و ماندگار، زندگی آخرت است و زندگی دنیا هرچه خوش و راحت باشد، سرانجام، پایان مییابد و رو به فناست و چنانچه اعمال نیک و شایسته با آن همراهی نکند، سراسر زیان است. از اینرو مؤلف/ حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که: «روز قیامت، آسودهترین و برخوردارترین فرد دنیا را از میان دوزخیان میآورند»؛ یعنی کسی که جسمی سالم داشته و از لباس، همسر، مسکن، سواری و امکانات خوبی برخوردار بوده است. «و او را یک بار در دوزخ غوطه میدهند؛ آنگاه به او گفته میشود: ای فرزندِ آدم! آیا هرگز خوشی و خیری دیدهای؟ آیا هرگز نعمتی به تو رسیده است؟ و او میگوید: ای پروردگار من! به الله سوگند، خیر». او، با اینکه فقط یک بار در دوزخ غوطه میخورد، ولی همهی این نعمتها را از یاد میبرد؛ پس کسی که برای همیشه در دوزخ میماند، چه وضعیتی خواهد داشت؟! پناه بر الله.
مؤلف/ همچنین حدیثی از جابرس ذکر کرده که در آن آمده است: پیامبرج در بازار بزغاله مردهای دید که گوشهای کوچک و بریدهای داشت. آن را بالا گرفت، گوشَش را گرفت و فرمود: «کدامیک از شما دوست دارد این بزغاله به یک درهم از او باشد؟» گفتند: آن را به مُفت هم نمیخواهیم؛ میخواهیم چهکارش کنیم؟ سپس پیامبرج فرمود: «آیا دوست دارید مالِ شما باشد؟» گفتند: به الله سوگند، اگر زنده بود، معیوب (و بیارزش) بود؛ چه رسد به اینکه مرده است! آنگاه پیامبرج فرمود: «به الله سوگند، دنیا نزد الله از این مردار نیز نزد شما، بیارزشتر و پستتر است».
یک بزغالهی خُردگوش یا گوشبریده که مرده است، هیچ ارزشی ندارد؛ و دنیا از این هم نزد الله متعال، بیارزشتر است. پس دنیا، خیلی پست و بیارزش میباشد؛ ولی اگر کسی در دنیا کار نیک و شایسته انجام دهد، آن را مزرعهی آخرت خویش ساخته است و به سعادت دنیا و آخرت دست مییابد. اما اگر کسی، غفلت و سهلانگاری نماید و تنبلی کند و اوقاتش بدون عمل، سپری شود، در دنیا و آخرت زیان میبیند. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِيهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ ١٥﴾[الزمر: ١٥]
بگو: زیانکاران، کسانی هستند که روز قیامت به خود و خانوادهی خویش زیان میزنند. هان! این، همان زیان آشکار است.
و میفرماید:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾[العصر: ١، ٤]
سوگند به روزگار که بیگمان انسانها در زیان هستند؛ مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند.
همهی انسانها زیانکارند، مگر کسانی که دارای این چهار ویژگی باشند: ایمان بیاورند، کارهای نیک انجام دهند، یکدیگر را به حق (توحید) سفارش کنند و یکدیگر را به صبر و شکیبایی توصیه نمایند. الله متعال، ما و مسلمانان را جزو اینها قرار دهد.
***
۴۶۹- وعن أبي ذرٍّس قال: كُنْتُ أَمْشِي مَعَ النَّبِيِّج في حَرَّةٍ بالمدينة، فَاسْتَقْبلَنَا أَحُدٌ فقال: «يا أَبَا ذَرٍّ». قلت: لَبَّيْكَ يا رسول اللَّه. فقال: «مَا يَسُرُّني أَنَّ عِنْدِي مِثل أَحُدٍ هذا ذَهباً تَمْضِي عَلَيَّ ثَلاثَةُ أَيَّامٍ وعِنْدِي مِنْهُ دِينَار، إِلاَّ شَيْءٌ أَرْصُدُهُ لِدَيْن، إِلاَّ أَنْ أَقُولَ بِهِ في عِبَاد اللَّه هكَذَا وَهَكَذا» عن يَمِينهِ وعن شماله ومن خلفه، ثم سار فقال: «إِنَّ الأَكثَرِينَ هُمُ الأَقَلُّونَ يَومَ القيامةِ إِلاَّ مَنْ قَالَ بالمَالِ هكذَا وهكذا» عن يمينه، وعن شماله، ومِنْ خَلفه «وَقَليلٌ مَا هُمْ». ثُمَّ قال لِي: «مَكَانَك لا تَبْرَحْ حَتَّى آتيَكَ». ثُمَّ انْطَلَقَ في سَوَادِ اللَّيْلِ حتى تَوَارَى، فسمِعْتُ صَوْتاً قَدِ ارْتَفَعَ، فَتَخَوَّفْتُ أَنْ يَكُونَ أَحَدٌ عَرَضَ للنَّبِيِّج فَأَرَدْتُ أَنْ آتِيَهُ فَذَكَرْتُ قوله: «لا تَبْرَحْ حَتَّى آتيَكَ»، فلم أَبْرَحْ حَتَّى أَتَانِي، فَقُلْت: لقد سَمِعْتُ صَوتاً تَخَوَّفْتُ منه، فَذَكَرْتُ له. فقال: «وَهَلْ سَمِعْتَه؟» قلت: نَعَم، قال: «ذَاكَ جِبريلُ أَتانِي فقال: مَن ماتَ مِنْ أُمَّتِكَ لايُشرِكُ باللَّه شَيئاً دَخَلَ الجَنَّةَ، قلت: وَإِنْ زَنَي وَإِنْ سَرَق؟ قال: وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ». [متفق عليه؛ این، لفظ بخاري است.][ صحیح بخاری، ش: ۶۲۶۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۹۴، ۹۹۱.]
ترجمه: ابوذرس میگوید: با پیامبرج در میان یکی از زمینهای سنگلاخ مدینه راه میرفتم تا اینکه «اُحُد» پیش روی ما قرار گرفت. پیامبرج فرمود: «ای ابوذر!» عرض کردم: در خدمتم ای رسولخدا! فرمود: «دوست ندارم بهاندازهی کوه احد طلا داشته باشم و سه روز بر من بگذرد و دیناری از آن نزدِ من باقی بماند، جز مقداری که برای پرداخت بدهی نگه میدارم؛ مگر اینکه بگویم آن را در میان بندگان الله، چنین و چنان تقسیم کنند». و - به نشانهی نحوهی بذل و بخشش- به چپ و راست و پشت سرش اشاره کرد. سپس به راهش ادامه داد و فرمود: «کسانی که ثروت بیشتری دارند، روز قیامت، اجر و پاداش کمتری خواهند داشت، مگر کسانی که چنین و چنان بذل و بخشش میکنند»؛ و با دراز کردن دست به چپ و راست و پشت سرش - نحوهی انفاق را نشان داد- و افزود: «و اینها، اندکند». سپس به من فرمود: «سرِ جایت بمان و جایی نرو تا نزدت برگردم». سپس در تاریکی شب رفت و از نظر، ناپدید شد؛ آنگاه صدای بلندی شنیدم و ترسیدم که کسی به پیامبرج تعرض کرده باشد؛ تصمیم گرفتم نزد پیامبرج بروم، اما بهخاطر آوردم که فرمود: «جایی نرو تا نزدت بیایم». لذا جایی نرفتم تا اینکه نزدم آمد. گفتم: ای رسولخدا! صدایی شنیدم و نگران شدم؛ و صدایی را که شنیده بودم، برایش گفتم. فرمود: «تو آن را شنیدی؟» گفتم: بله. فرمود: «جبرئیل بود، نزدم آمد و گفت: هرکس در حالی بمیرد که هیچچیز (و هیچکس) را با الله شریک نسازد، وارد بهشت میشود». گفتم: حتی اگر دزدی و زنا کند؟ فرمود: «حتی اگر دزدی و زنا کند».
۴۷۰- وعن أبي هريرةس عنْ رسولِ اللهج قال: «لو كان لِي مِثلُ أُحُدٍ ذَهَبًا، لَسرَّنِي أَنْ لا تَمُرَّ علَيَّ ثَلاثُ لَيَالٍ وَعِندِي منه شَيءٌ إلاَّ شَيءٌ أَرْصُدُهُ لِدَينٍ». [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: ۲۳۸۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۹۱.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «اگر بهاندازهی احد طلا داشته باشم، برایم باعث خوشحالی خواهد بود که سه شب بر من نگذرد و چیزی از آن نزدم باقی نماند، مگر آنچه برای پرداخت بدهی نگه میدارم».
۴۷۱- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: انْظُرُوا إلى منْ هَوَ أَسفَلُ منْكُمْ وَلا تَنْظُرُوا إلى مَنْ فَوقَكُم فهُوَ أَجْدرُ أَن لا تَزْدَرُوا نعمةَ اللَّه عَليْكُمْ». [متفق عليه؛ این، لفظ مسلم است.][ صحیح بخاری، ش: ۶۴۹۰؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۹۶۳.]
وفي رواية البخاري: «إِذا نَظَر أَحَدُكُمْ إلى مَنْ فُضِّلَ عليهِ في المالِ وَالخَلْقِ فلْينْظُرْ إلى مَنْ هو أَسْفَلُ مِنْهُ».
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «به کسی نگاه کنید که (در ثروت و جایگاه دنیوی) پایینتر از شماست، نه به کسی که بالاتر از شماست؛ زیرا این امر، تأثیر بهسزایی دارد که نعمت الله را بر خود، ناچیز نشمارید».
و در روایت بخاری آمده است: «هرگاه یکی از شما، کسی را دید که در مال و جمال بر او برتری دارد، به کسانی بنگرد که نسبت به او در سطح پایینتری قرار دارند».
۴۷۲- وعنه عَنِ النَّبيِّج قال: «تَعِسَ عبْدُ الدِّينَارِ وَالدِّرْهَمِ وَالقطيفَةِ وَالخَمِيصَةِ، إِنْ أُعطِيَ رضي، وَإِنْ لَمْ يُعطَ لَمْ يَرْضَ». [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: ۲۸۸۶ و....]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «بندهی دینار و درهم، و بندهی پارچههای نفیس و لباسهای زیبا،[ یعنی کسی که بدون توجه به ارزشهای معنوی، اهل تجمل است و به دنیا و ظواهر آن، دلبستگی دارد؛ هنگام برخورداری از نعمتهای دنیا، خرسند است و احساس شادی میکند، ولی همینکه چیزی از دست بدهد یا آنگونه که دلش میخواهد، از دنیا برخوردار نشود، خشمگین میگردد. [مترجم].] نابود باد. اگر از اموال دنیا برخوردار شود، خشنود میگردد و اگر برخوردار نشود، خرسند نمیگردد».
۴۷۳- وعنهس قال: لقَدْ رَأَيْتُ سَبعِينَ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ مَا مِنْهُم رَجُلٌ عليه رداءٌ، إِمَّا إِزَارٌ، وإِمَّا كِسَاء، قدْ ربطُوا في أَعْنَاقِهِم، فَمنْهَا مَا يبْلُغُ نِصفَ السَّاقَيْن. ومنْهَا ما يَبْلُغُ الكَعْبين. فَيجْمَعُهُ بيدِه كراهِيَةَ أَنْ تُرَى عوْرتُهُ. [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: ۴۴۲.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: هفتاد نفر از «اهل صفه» را دیدم؛ یک نفر هم در میان آنها نبود که لباس کاملی داشته باشد؛ یا شلواری داشتند، یا پیراهنی که بر گردن خود میبستند و برخی از آنها تا نیمهی ساق پا میرسید و بعضی هم تا دو قوزک پا و شخص، آن را با دستش جمع میکرد که مبادا عورتش نمایان شود.
۴۷۴- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «الدُّنْيَا سِجْنُ المُؤْمِنِ وجنَّةُ الكَافِرِ». [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۹۵۶.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «دنیا، زندان مؤمن و بهشتِ کافر است».
شرح
همهی این احادیث که مؤلف/ ذکر کرده است، دربارهی زهد و پارسایی در دنیا و بیعلاقگی به آن است. از جمله حدیث ابوذر و ابوهریرهب که پیامبرج فرموده است: «دوست ندارم بهاندازهی کوه احد طلا داشته باشم و سه روز بر من بگذرد و دیناری از آن نزدِ من باقی بماند، جز مقداری که برای پرداخت بدهی نگه میدارم؛ مگر اینکه بگویم آن را در میان بندگان الله، چنین و چنان تقسیم کنند». و - به نشانهی نحوهی بذل و بخشش- به چپ و راست و پشت سرش اشاره کرد.
این، نشان میدهد که پیامبرج زاهدترین فرد در دنیا بوده است؛ زیرا به جمعآوری مال و ثروت، علاقهای نداشت و مال و ثروتی نزد خویش نگه نمیداشت، مگر برای پرداخت بدهی. از اینرو در حالی از دنیا رفت که سپر جنگیاش بهخاطر مقداری جو که برای خانوادهاش قرض گرفته بود، در گرو (رهن) یک یهودی بود.
اگر دنیا نزد الله متعال ارزشی داشت، پیامبرشج را از آن، محروم نمیکرد؛ پیامبرج فرموده است: «إِنَّ الدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ، مَلعون مَا فيها، إِلاَّ ذِكْرَ اللَّه، ومَا وَالاَه وَعالِماً وَمُتَعلِّماً».[ روایت ترمذی (۲۳۲۲۹، ابنماجه (۴۱۱۲)؛ آلبانی/ در صحیح الجامع (۱۶۰۹، ۳۴۱۴) این روایت را بهنقل از ابوهریره و ابنمسعود، حسن دانسته است.] یعنی: «دنیا و آن چه در آن است، نفرینشده میباشد؛ جز ذکر الله متعال و آنچه که مانند آن است - یعنی هر عمل نیکی که مانند ذکر خداست- و عالم و کسی که به کسب علم و دانش، مشغول است (دانشآموز)».
سپس در حدیث ابوذرس آمده است: «کسانی که ثروت بیشتری دارند، روز قیامت، اجر و پاداش کمتری خواهند داشت». زیرا معمولاً انسان همینکه به نان و نوایی میرسد، احساس بینیازی میکند و تکبر میورزد و از اطاعت و بندگی اللهﻷ رویگردان میشود؛ چراکه دنیا او را به خود مشغول میسازد و بدینسان همواره به دنیا مشغول است و به آخرت، کمتر توجه میکند. پیامبرج در ادامه فرمود: «مگر کسانی که چنین و چنان بذل و بخشش میکنند»؛ یعنی امولشان را در راه اللهﻷ انفاق مینمایند.
در حدیث ابوذرس آمده است: «هرکس در حالی بمیرد که هیچچیز (و هیچکس) را با الله شریک نسازد، وارد بهشت میشود؛ حتی اگر دزدی و زنا کند». این، بدین معنا نیست که دزدی و زنا، گناهان کوچکی هستند؛ بلکه گناهان بزرگی محسوب میشوند. از اینرو ابوذر تعجب کرد و پرسید: حتی اگر دزدی و زنا کند؟! و پیامبرج فرمود: «حتی اگر دزدی و زنا کند». زیرا اگر کسی در حالِ ایمان بمیرد و گناهان بزرگی بر دوش داشته باشد، باز هم الله متعال، او را خواهد بخشید؛ همانگونه که اللهأ میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾ [النساء : ٤٨]
همانا الله، این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر کس که بخواهد میبخشد.
لذا امید است که الله متعال، چنین بندهای را بیامرزد؛ همانطور که بیم آن میرود او را مجازات کند، ولی مسلمانِ گنهکار، در نهایت به بهشت میرود؛ زیرا فرجامِ کسی که به الله شرک نمیآورد و مرتکب عمل کفرآمیزی نمیشود، بهشت است. اما کسی که مرتکب عملی کفرآمیز مانند ترک نماز میگردد، برای همیشه در آتش دوزخ خواهد ماند؛ زیرا کافر و مرتد بهشمار میآید، گرچه شهادتین بگوید و گواهی دهد که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستادهی اوست و ادعا کند که به الله و آخرت، ایمان دارد! ولی چون نماز نمیخواند، کافر است؛ منافقان به پیامبرج میگفتند: ما، گواهی میدهیم که تو، فرستادهی الله هستی.[ نگا: سورهی منافقون، آیهی ۱.] آنها، ذکر خدا میگفتند، ولی الله متعال را فقط اندکی یاد میکردند و نماز هم میخواندند، اما الله متعال، دربارهی آنها میفرماید:
﴿وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ يُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا ١٤٢﴾[النساء : ١٤٢]
و هنگامی که به نماز میایستند، از روی تنبلی (به نماز) میایستند و در برابر مردم ریا و خودنمایی میکنند و الله را جز اندکی یاد نمی-کنند.
لذا با اینکه نماز میخوانند، در پایینترین ردهی دوزخ خواهند بود.
همهی این احادیث، نشانگر اهمیت زهد در دنیاست و نشان میدهد که شایستهی هیچ انسانی نیست که به دنیا وابسته باشد؛ بلکه دنیا را باید در دست بگیریم، نه در قلب تا بتوانیم با قلبی پاک و بیآلایش به سوی اللهﻷ روی بیاوریم. این، کمال زهد است. لذا زهد و پارسایی، بدین معنا نیست که از دنیا استفاده نکنیم؛ بلکه باید از دنیا و نعمتهای حلال آن بهخوبی و بهدرستی استفاده نماییم و در چارچوب شریعت، سهم خود را از آن بگیریم، ولی مهم اینست که دنیا را در دست قرار دهیم، نه در قلب.
***
۴۷۵- وعن ابن عمر رضي اللهُ عنهما قال: أَخَذ رسولُ اللَّهج بِمَنْكِبَيَّ، فقال: «كُنْ في الدُّنْيا كأَنَّكَ غريبٌ، أَوْ عَابِرُ سبيلٍ».
وَكَانَ ابنُ عمر رضي اللهُ عنهما يقول: إِذَا أَمْسيْتَ، فَلا تَنْتظِرِ الصَّباحَ وإِذَا أَصْبحْتَ، فَلا تنْتَظِرِ الْمَساءَ، وخُذْ منْ صِحَّتِكَ لِمَرَضِكَ ومِنْ حياتِك لِموتكَ. [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: ۶۴۱۶.]
ترجمه: ابنعمرب میگوید: رسولاللهج شانههایم را گرفت و فرمود: «در دنیا چنان باش که گویی مسافر یا رهگذری هستی».
ابنعمرب میگفت: «شبهنگام منتظر صبح نباش و هنگامی که صبح شد، در انتظار شب نباش؛ هنگام تندرستی برای دوران بیماریات بهرهبرداری نما و با استفاده از حیات خویش برای مرگ خود، آماده شو».
[در شرح این حدیث گفتهاند: بدین معناست که به دنیا اعتماد نکن و آن را اقامتگاه خود مپندار و به خود نگو که مدتی طولانی در آن خواهی ماند؛ به دنیا توجه نکن و بهسان مسافری که در غربت به چیزی وابستگی ندارد، به هیچ چیز دنیا وابسته مشو؛ مانند مسافری که در غربت، به فکرِ بازگشت به منطقهی خویش است و به چیزی مشغول نمیشود (که فکر بازگشت را فراموش کند)، تو نیز به چیزی از دنیا مشغول نشو.]
۴۷۶- وعن أبي الْعبَّاس سَهْلِ بنِ سعْدٍ السَّاعديس قال: جاءَ رجُلٌ إلى النَّبيِّج فقال: يا رسول اللَّه دُلَّني عَلى عمَلٍ إِذا عَمِلْتُهُ أَحبَّني اللَّه، وَأَحبَّني النَّاس. فقال: «ازْهَدْ في الدُّنيا يُحِبَّكَ اللَّه، وَازْهَدْ فِيمَا عِنْدَ النَّاسِ يُحبَّكَ النَّاسُ». [حديثی حسن است که ابنماجه و جز او با سندهای نیکو روایت کردهاند.][ صحیح الجامع، ش: ۹۲۲؛ السلسلة الصحيحة، ش: ۹۴۴؛ و صحیح ابنماجه، از آلبانی/، ش: ۳۳۱۰.]
ترجمه: ابوالعباس، سهل بن سهل ساعدیس میگوید: مردی نزد پیامبرج آمد و گفت: ای رسولخدا! مرا به کاری راهنمایی کن که وقتی آن را انجام دهم، الله و مردم، مرا دوست بدارند. پیامبرج فرمود: «در دنیا زهد و پارسایی پیشه کن تا الله تو را دوست بدارد و به آنچه مردم دارند، چشم طمع نداشته باش، در نتیجه مردم تو را دوست خواهند داشت».
۴۷۷- وعن النُّعْمَانِ بنِ بَشير رضي اللهُ عنهما قال: ذَكَر عُمَرُ بْنُ الخَطَّابس مَا أَصَابَ النَّاسُ مِنَ الدُّنْيَا فقال: لَقَدْ رَأَيْتُ رسولَ اللَّهج يَظَلُّ الْيَوْمَ يَلْتَوي ما يَجِدُ مِنَ الدَّقَل ما يَمْلأُ بِهِ بطْنَهُ. [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۹۷۸.]
ترجمه: نعمان بن بشیرب میگوید: عمر بن خطابس نعمتهای دنیوی را که مردم به آن دست یافتهاند، ذکر کرد و فرمود: «رسولاللهج را دیدم که تمام روز را در حالی سپری میکرد که از گرسنگی به خود میپیچید و حتی خرمای نامرغوبی هم نمییافت که با آن شکمش را سیر کند».
۴۷۸- وعن عائشةَ رضي اللَّه عنها قالت: تُوفِّيَ رسولُ اللَّهج وَمَا فِي بَيْتِي مِنْ شَيْءٍ يَأْكُلُهُ ذُو كَبِدٍ إِلاَّ شَطْرُ شَعيرٍ في رَفٍّ لي فَأَكَلْتُ مِنْهُ حَتَّى طَال علَیَّ، فَكِلْتُهُ فَفَنِيَ. [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: (۳۰۹۷، ۶۴۵۱)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۹۷۳.]
ترجمه: عایشهل میگوید: وقتی رسولاللهج از دنیا رفت، در خانهام این مقدار غذا هم نبود که یک موجود زنده بخورد، جز مقداری جو که در طاقچهی خانهام بود؛ مدتی طولانی از آن میخوردم تا اینکه آن را پیمانه (وزن) کردم و پس از آن، تمام شد».
۴۷۹- وعن عمرو بنِ الحارِث أَخي جُوَيْرِية بنْتِ الحَارثِ أُمِّ المُؤْمِنِين رضي اللهُ عنهما قال: مَا تَرَكَ رسولُ اللَّهج عِنْدَ مَوْتِهِ دِينَارًا وَلا دِرْهَمًا، ولا عَبْدًا، وَلا أَمَةً، وَلا شَيْئاً إِلاَّ بَغْلَتَهُ الْبَيْضَاءَ الَّتي كَان يَرْكَبُهَا، وَسِلاحَه، وَأَرْضًا جَعَلَهَا لابْنِ السَّبيِلِ صَدَقَةً». [روایت بخاري][ صحیح بخاری، ش: ۴۴۶۱.]
ترجمه: عمرو بن حارثس - برادر خانم پیامبرج- برادرِ امالمؤمنین جویریه بنت حارثل میگوید: پیامبرج هنگام وفاتش نه درهم و دیناری از خود بهجا گذاشت و نه غلام و کنیزی و نه چیزی دیگر؛ تنها چیزی که از او باقی ماند، استر سفیدش بود که سوارش میشد و اسلحهاش و زمینی که آن را صدقهی رهگذران قرار داده بود».
شرح
مؤلف/ در باب زهد در دنیا، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که ابنعمرب میگوید: «رسولاللهج شانههایم را گرفت». رسولاللهج بدینخاطر شانههای ابنعمر را گرفت که توجهش بیشتر شود و با آمادگی بیشتری به سخن ایشان توجه کند. سپس پیامبرج فرمود: «در دنیا چنان باش که گویی مسافر یا رهگذری هستی». امکان دارد که این، شک راوی باشد که پیامبرج فرمود: مانند مسافر باش یا مانند رهگذر. یعنی گویا راوی شک دارد که پیامبرج کدام واژه را بهکار برد. شاید هم پیامبرج هر دو واژه را گفته باشد؛ لذا در دنیا مانند مسافرِ غریبی زندگی کن که ناآشناست و بدون توجه به مردم به میانشان میرود؛ یا بهسان رهگذری باش که برای رفع نیازت بهجایی میروی و میخواهی هرچه زودتر به راه خود ادامه دهی.
این مثال جالب که پیامبرج برای ما بیان فرمود، واقعیت زندگی ما انسانهاست؛ زیرا انسان، در این دنیا مسافر است و دنیا، جای ماندن نیست؛ بلکه محل گذر است. مسافر دنیا هرگز خسته نمیشود و بخواهد یا نخواهد، شب و روز به به حرکتش ادامه میدهد؛ مسافر، گاه برای استراحت و رفع خستگی در جایی اتراق میکند، ولی مسافر دنیا هرگز از مرکب عمر خویش پیاده نمیشود و همواره در حرکت است. لذا هر لحظهای که میگذرد، حرکتی به جلوست که دنیا را به سوی آخرت، پشت سر میگذاریم. نظر شما دربارهی سفری که مسافرش، هرگز از پا نمینشیند و همواره به راهش ادامه میدهد، چیست؟ آیا چنین سفری بهسرعت، پایان نمییابد؟ آری؛ همینگونه است. اللهﻷ میفرماید:
﴿كَأَنَّهُمۡ يَوۡمَ يَرَوۡنَهَا لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا ٤٦﴾[النازعات: ٤٥]
روزی که شاهد قیامت باشند، گویا - در دنیا - جز شامگاهی یا صبحگاهی درنگ نکردهاند.
انسان باید آیندهاش را با عمری که از او گذشته است، مقایسه کند؛ عمر گذشتهاش چیزی نیست، مثل یک خواب؛ انگار همهاش خواب بوده است. آیندهی عمرمان نیز همینگونه میباشد. پس، انسان نباید بهگونهای به دنیا اعتماد کند که گویا همیشه در آن خواهد ماند. از اینرو ابنعمرب میگفت: «شبهنگام منتظر صبح نباش و هنگامی که صبح شد، در انتظار شب نباش؛ هنگام تندرستی برای دوران بیماریات، و از حیات خویش برای مرگ خود، بهرهبرداری کن».
***
۴۸۰- وعن خَبَّابِ بنِ الأَرَتس قال هَاجَرْنَا مَعَ رسول اللَّهج نَلْتَمِسُ وَجهَ اللَّه تعالى فَوَقَعَ أَجْرُنا عَلى اللَّه، فَمِنَّا مَنْ مَاتَ وَلَمْ يأْكُلْ مِنْ أَجرِهِ شَيْئًا، مِنْهُم مُصْعَبُ بن عَمَيْرس، قُتِلَ يَوْمَ أُحُد وَتَرَكَ نَمِرَةً، فَكُنَّا إِذَا غَطَّيْنا بِهَا رَأْسَهُ، بَدَتْ رجْلاهُ، وَإِذَا غَطَّيْنَا بِهَا رِجْلَيْهِ، بَدَا رَأْسُهُ، فَأَمَرَنا رسولُ اللَّهج أَنْ نُغَطِّيَ رَأْسَهُ، وَنَجْعَلَ عَلى رجْليهِ شَيْئاً مِنَ الإِذْخِر، ومِنَّا مَنْ أَيْنَعَتْ لَهُ ثَمَرَتُه. فَهُوَ يَهدبُهَا. [متفق عليه][ صحیح بخاری، ش: ۱۲۷۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۴۰.]
ترجمه: خباب بن ارَتس میگوید: با رسولاللهج تنها بهخاطر خشنودی الله متعال هجرت کردیم؛ پس اجرِ ما با خداست. برخی از ما، بدون اینکه چیزی از پاداش خود را در دنیا ببینند، درگذشتند؛ از جمله مصعب بن عمیرس که در جنگ «احد» کشته شد و جامهای رنگی از او ماند که وقتی سرَش را با آن میپوشاندیم، پاهایش برهنه میشد و چون پاهایش را میپوشاندیم، سرش نمایان میگشت. پیامبرج به ما دستور داد که سرش را بپوشانیم و روی پاهایش مقداری گیاه «کوم» بگذاریم. برخی از ما نیز ثمرهی (هجرت و جهادشان) رسید - و از ثمرهی هجرتشان برخوردار شدند- و از میوهاش میچینند.
۴۸۱- وعن سَهْلِ بنِ سَعْد السَّاعديس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «لَوْ كَانَت الدُّنْيَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّه جَنَاحَ بَعُوضَةٍ، مَا سَقَى كَافراً منْها شَرْبَةَ مَاءٍ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حسن صحیح است.][ السلسلة الصحيحة، از آلبانی/، ش: (۶۸۶، ۲۴۸۲)؛ وی در صحیح الجامع، ش: ۳۳۱۸ این حدیث را صحیح دانسته است.]
ترجمه: سهل بن سهل ساعدیس میگوید: رسولاللهج فرمود: «اگر دنیا نزد الله بهاندازهی بال پشهای ارزش داشت، به هیچ کافری یک جرعه آب هم در دنیا نمیداد».
۴۸۲- وعن أبي هُرَيْرَةس قال: سمعتُ رسولَ اللَّهج يقول: «أَلاَ إِنَّ الدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ، مَلعونٌ مَا فيها، إِلاَّ ذِكْرَ اللَّه تعالى، ومَا وَالاَه وَعالِماً وَمُتَعلِّماً». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حسن است.][ صحیح الجامع، ش: ۳۴۱۴؛ صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: ۱۸۹۱؛ وی، در مشکاة المصابیح، ش: ۲۱۷۶ این حدیث را حسن دانسته است.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «دنیا و آنچه در آن است، نفرینشده میباشد؛ جز ذکر الله متعال و آنچه که مانند آن است - یعنی هر عمل نیکی که مانند ذکر خداست- و عالم (استاد) و کسی که به کسب علم و دانش، مشغول است (دانشآموز)».
شرح
همهی این احادیث پیرامون زهد در دنیا و روی آوردن به آخرت است. مؤلف/ حدیث خباب بن ارتس دربارهی مصعب بن عمیرس را ذکر کرده است؛ مصعبس یکی از مهاجران پیشگامی بود که بهخاطر رضایت و خشنودی اللهﻷ هجرت کردند. مصعبس جوانی اهل مکه بود که پدر و مادر ثروتمندی داشت و بهترین لباسهای آن زمان را برایش تهیه میکردند و او را نوازش مینمودند؛ یعنی مصعبس جوان نازپروردهای بود که در زندگی خود، چیزی کم نداشت، ولی همینکه مسلمان شد، پدر و مادرش که کافر بودند، او را از خود راندند. وی، به مدینه هجرت کرد و در جرگهی نخستین مهاجران قرار گرفت. هنوز سه سال کامل از هجرتش نگذشته بود که در جنگ احد به شهادت رسید؛ وی، در این جنگ پرچمدار لشکر اسلام بود. تنها چیزی که با خود داشت، جامهای بود که وقتی سرش را با آن میپوشاندند، پاهایش بیرون میماند و چون پاهایش را میپوشاندند، سرش برهنه میشد. پیامبرج دستور داد سرش را بپوشانند و روی پاهایش گیاهی به نام «کوم» بگذارند.
خبابس میگوید: «برخی از ما، یعنی برخی از مهاجران، ثمرهی (هجرت و جهادشان) رسید - و از ثمرهی هجرتشان برخوردار شدند- و از میوهاش میچینند». وی، این سخن را از شوق آن روزها، یعنی با یاد و خاطرهی روزهایی بیان کرد که دنیا به روی آنها گشوده نشده بود و برخی از آنان، به دنیا مشغول نشده بودند.
***
۴۸۳- وعن عَبْدِ اللَّه بنِ مسعودٍس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «لا تَتَّخِذُوا الضَّيْعَةَ فَتَرْغَبُوا في الدُّنْيا». [ترمذي روایت کرده و آن را حدیثی حسن دانسته است.][ صحیح الجامع، ش: ۷۲۱۴؛ السلسلة الصحيحة، ش: ۱۲؛ و صحیح الترمذی از آلبانی/، ش: ۱۸۹۷؛ وی در مشکاة المصابیح، ش: ۵۱۷، سندش را جید (نیکو) دانسته است.]
ترجمه: عبدالله بن مسعودس میگوید: رسولاللهج فرمود: «در خریداریِ زمین - باغ و مزرعه- (و جمعآوری مالِ دنیا) زیادهروی نکنید که به دنیا علاقهمند میشوید».
۴۸۴- وعن عبدِ اللَّه بنِ عمرو بنِ العاصِ رضي اللهُ عنهما قال: مَرَّ عَلَيْنَا رسولُ اللَّهج وَنحنُ نُعالِجُ خُصًّا لَنَا فقال: «ما هذا؟» فَقُلْنَا: قَدْ وَهِي، فَنَحْنُ نُصْلِحُه، فقال: «ما أَرَى الأَمْرَ إِلاَّ أَعْجَلَ مِنْ ذلكَ». [ابوداود و ترمذی با اسناد بخاري ومسلم، روایت کردهاند . ترمذی آن را حسن صحیح دانسته است.][ صحیح ابیداود، ش: ۴۳۶۲؛ و صحیح ابنماجه، ش: ۳۳۵۶، از آلبانی/.]
ترجمه: عبادلله بن عمرو بن عاصب میگوید: ما، در حال تعمیر کَپَر خود بودیم که رسولاللهج از کنارِ ما گذشت و پرسید: چهکار میکنید؟ گفتیم: این خانه، فرسوده و سست شده است و داریم تعمیرش میکنیم. فرمود: «من، مرگ را سریعتر از این میبینم».[ یعنی: مرگ به انسان، خیلی نزدیک است؛ لذا دنیا آنقدر ارزش ندارد که انسان، بیش از نیاز خود خانه بسازد یا بیش از حد ضرورت به تعمیر آن، اهمیت دهد. [مترجم])]
۴۸۵- وعن كَعْبِ بنِ عِيَاضس قال: سمعتُ رسولَ اللَّهج يقول: إِنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ فتنةً وَفِتنَةُ أُمَّتي المَالُ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.][ صحیح الجامع، ش: ۲۱۴۸؛ السلسلة الصحيحة، ۵۹۲؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: ۱۹۰۵.]
ترجمه: کعب بن عیاضس می گوید: از رسولاللهج شنیدم که میفرمود: «هر امتی، فتنه و آزمونی دارد؛ آزمون امت من، مال و ثروت دنیاست». وقتی مال و ثروت مردم افزایش مییابد، آخرت را فراموش میکنند.
۴۸۶- وعن أبي عمرو ويقال: أَبو عبدِ اللَّه، ويقال: أَبو لَيْلى عُثْمَانُ بنُ عَفَّانَس أَنَّ النَِّبيَّج قال: «لَيْسَ لابْن آدَمَ حَقٌّ في سِوى هَذِهِ الخِصَال: بَيْتٌ يَسْكُنُه، وَثَوْبٌ يُوَارِي عَوْرَتَهُ وَجِلْفُ الخُبزِ، وَالمَاءِ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: صحیح میباشد.][ ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الترمذی، ش: ۴۰۶؛ السلسلة الضعيفة، ش:۵۹۲؛ از آلبانی/؛ وی در مشکاة المصابیح، ش: ۵۱۸۶، این روایت را ضعیف دانسته و گفته است: «همانطور که امام احمد/ ذکر کرده، صحیح، این است که این روایت از یکی از اهل کتاب میباشد».]
ترجمه: از ابوعمرو - و گفتهاند: ابوعبدالله یا ابولیلی- عثمان بن عفانس روایت شده است: پیامبرج فرمود: «فرزند آدم، جز این موارد، نیاز و حقّ دیگری ندارد: خانهای که در آن سکونت کند، لباسی که عورتش را بپوشاند، نان خشک و آب».
۴۸۷- وعنْ عبْدِ اللَّه بنِ الشِّخِّيرِ - بكسر الشين والخاءِ المشددةِ المعجمتين-س أَنَّهُ قال: أَتَيْتُ النَّبِيَّج وهُوَ يَقْرَأُ: ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١﴾ قال: «يَقُولُ ابنُ آدَم: مَالي، مَالي، وَهَل لَكَ يَا ابن آدمَ مِنْ مالِكَ إِلاَّ مَا أَكَلْتَ فَأَفْنيْتَ، أو لبِسْتَ فَأَبْلَيْتَ، أَوْ تَصَدَّقْتَ فَأَمْضيْت؟» [روایت مسلم][ صحیح مسلم، ش: ۲۹۵۸.]
ترجمه: عبدالله بن شِخّیرس میگوید: نزد پیامبرج رفتم و ایشان، سورهی ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١﴾[ سورهی تکاثر، یکصد و دومین سورهی قرآن است که در موضوع افزونطلبی و مشغول شدن به دنیا و فخرفروشی به آن و در نتیجه غافل شدن از آخرت است؛ نخستین آیهی این سوره، بدین مفهوم است: افزونطلبی (و فخرفروشی به اموال و فرزندان) شما را به خود مشغول کرد. )] را میخواند؛ فرمود: «آدمی میگوید: مالَم! مالم! ولی ای فرزندِ آدم! مگر از مال و ثروتت، چیزی جز آنچه خوردی و تمام کردی یا پوشیدی و کهنه گردانیدی یا آنچه از آن گذشتی و صدقه دادی- و برای آخرت خود ذخیره ساختی- چیزِ دیگری مالِ توست؟»
شرح
مؤلف/ این احادیث را برای برحذر داشتن از فتنهی دنیا یا فریفته شدن به آن ذکر کرده است؛ از جمله حدیث کعب بن عیاضس که پیامبرج فرموده است: «هر امتی، فتنه و آزمونی دارد و آزمون امت من، مالِ دنیاست». از اینرو پیامبرج از خریداریِ ملک و زمین و باغ و مزرعه، نهی نموده است؛ زیرا انسان به اینها مشغول میشود و آخرت را که مهمتر است، از یاد میبرد. نتیجه اینکه انسان باید به دنیا بیعلاقه و به آخرت، علاقهمند باشد و اگر الله متعال به او مال و ثروتی بخشیده است، از آن در مسیر اطاعت و بندگی اللهﻷ استفاده کند و آن را در دستش قرار دهد، نه در قلبش تا به رستگاری دنیا و آخرت دست یابد. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾[العصر: ١، ٤]
سوگند به روزگار که بیگمان انسانها در زیان هستند؛ مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند.
پیامبرج سورهی «تکاثر» را تلاوت نمود که اللهﻷ میفرماید:
﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢﴾[التكاثر: ١، ٢]
افزونطلبی (و فخرفروشی به اموال و فرزندان) شما را به خود مشغول کرد تا آنکه (بر همین حال مُردید و) به قبرستانها رفتید.
یعنی آنقدر به دنیا مشغول گشتید که مرگ و آخرت را از یاد بردید تا اینکه خود، در حالِ غفلت از دنیا رفتید و پس از مرگتان، جزو ساکنان گورستان شدید. سپس رسولاللهج فرمود: «آدمی میگوید: مالَم! مالم! ولی ای فرزندِ آدم! مگر از مال و ثروتت، چیزی جز آنچه خوردی و تمام کردی یا پوشیدی و کهنه گردانیدی یا آنچه از آن گذشتی و صدقه دادی- و برای آخرت خود ذخیره ساختی- چیزِ دیگری مالِ توست؟»
پیامبرج چنین فرمود و اینگونه نیز هست؛ تنها بهرهای که انسان از مال و ثرورتش میبرد، همان چیزیست که از آن میخورد و مینوشد یا لباسهاییست که میپوشد؛ ولی آنچه برای او باقی میماند، صدقهای که در راه خدا میدهد. البته اگر خورد و نوشِ او بهخاطر کسب نیرو برای اطاعت و بندگیِ اللهﻷ باشد، این هم به نفع اوست و چنانچه برای نیرو گرفتن در جهت معصیت و نافرمانی از الله متعال و تکبر و تبهکاری باشد، به زیان اوست. پناه بر الله.
***
۴۸۸- عن عبدِ اللَّه بن مُغَفَّلس قال: قال رجُلٌ للنَّبِيِّج: يَا رَسُولَ اللهِ، واللَّه إِنِّي لأُحِبُّك، فقال: «انْظُرْ ماذا تَقُول؟» قال: وَاللَّه إِنِّي لأُحِبُّكَ، ثَلاثَ مَرَّات، فقال: «إِنْ كُنْتَ تُحبُّنِي فَأَعِدَّ لَلفقْرِ تِجْفافاً، فإِنَّ الفَقْر أَسْرَعُ إلى من يُحِبُّني مِنَ السَّيْل إلى مُنْتَهَاهُ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حديثی حسن میباشد.][ ضعیف است؛ ر.ک: السلسلة الضعيفة، ش:۱۶۸۱؛ و ضعیف الترمذی، ش: ۴۰۹ از آلبانی/.]
ترجمه: عبدالله بن مغفَّلس میگوید: مردی به پیامبرج عرض کرد: ای رسول خدا! من، شما را دوست دارم. رسولاللهج فرمود: «دقت کن چه میگویی؟» و آن مرد، سه بار گفت: به الله سوگند، من شما را دوست دارم. پیامبرج فرمود: «اگر مرا دوست داری برای پوشیدن لباس فقر، آماده باش؛ زیرا فقر، سریعتر از رسیدن سیل به پایان مسیرش به دوستداران من میرسد».
۴۸۹- وعن كَعبِ بنِ مالكس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «مَا ذِئْبَان جَائعَانِ أُرْسِلا في غَنَمٍ بأَفْسَدَ لَهَا مِنْ حِرْصِ المَرْءِ على المالِ وَالشَّرفِ لِدِينهِ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.][ صحیح الجامع، ش: ۵۶۲۰؛ صحیح الترمذی، ش: از آلبانی/، ش: ۱۹۳۵؛ آلبانی در مشکاة المصابیح، ش: ۵۱۸۲ این حدیث را صحیح دانسته است.]
ترجمه: کعب بن مالکس میگوید: رسولاللهج فرمود: «اگر دو گرگ گرسنه در میان گوسفندان رها شوند، آنقدر خرابی بهبار نمیآورند که حرصِ انسان نسبت به مال و جاه و مقام، دینش را به تباهی میکشاند».
۴۹۰- وعن عبدِ اللَّه بن مَسْعُودٍس قال: نَامَ رسولُ اللَّهج على حَصيرٍ فَقَامَ وَقَدْ أَثَّرَ في جَنْبِه، قُلْنَا: يا رَسُولَ الَّه لوِ اتَّخَذْنَا لكَ وِطَاء، فقال: «مَالي وَلَلدُّنْيَا؟ مَا أَنَا في الدُّنْيَا إِلاَّ كَرَاكبٍ اسْتَظَلَّ تَحْتَ شَجَرَةٍ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَكَهَا». [ترمذي ین حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.][ صحیح الجامع، ش: ۵۶۶۸؛ السلسلة الصحيحة، ش: (۴۳۸، ۴۳۹)؛ صحیح الترمذی، ش: ۱۹۳۶؛ صحیح ابنماجه، ش: ۳۳۱۷ از آلبانی/.]
ترجمه: عبدالله بن مسعودس میگوید: رسولاللهج روی حصیری خوابید؛ هنگامی که برخاست، اثر حصیر روی بدنش نمایان شده بود. عرض کردیم: ای رسولخدا! کاش برای شما زیرانداز نرمی تهیه میکردیم! فرمود: «مرا با دنیا چهکار؟! من در دنیا مانند سوارکاری هستم که در سایهی درختی مینشیند و سپس آن را ترک میکند و به راهش ادامه میدهد».
۴۹۱- وعن أبي هريرةس قال: قَالَ رَسُولُ اللهِج: «يَدْخُلُ الفُقَراءُ الجَنَّةَ قَبْلَ الأَغْنِيَاءِ بِخَمْسِمائَةِ عَامٍ». [ترمذي روایت کرده و گفته است: حدیثی صحیح میباشد.][ صحیح الترمذی، ش: ۱۹۱۸؛ صحیح ابنماجه، ش: ۳۳۲۶ از آلبانی/.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: رسولاللهج فرمود: «فقرا، پانصد سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت میشوند».
۴۹۲- وعن ابن عَبَّاس وعِمْرَانَ بن الحُصَيْنش عَنِ النَّبيِّج قال: «اطَّلعْتُ في الجَنَّةِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهلِهَا الفُقَراء. وَاطَّلَعْتُ في النَّارِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّساءَ». [متفقٌ عليه][ روایت عمران بن حصین در صحیح بخاری، بهشمارهی ۳۲۴۱ آمده است و اما روایت ابن عباس، بخاری/ آن را به صورت معلّق در کتاب الرقاق، باب فضل الفقر آورده که در صحیح مسلم بهشمارهی ۲۷۳۸ به صورت مسند آمده است.]
ترجمه: ابنعباس و عمران بن حصینش میگویند: پیامبرج فرمود: «به بهشت سر زدم و دیدم که بیشترِ بهشتیان، فقرا هستند؛ و به دوزخ سر زدم، دیدم که بیشترِ دوزخیان، زنان هستند».
۴۹۳- وَرَوَاهُ البُخَاري أيضًا مِن رواية عِمرَان بنِ الحُصَينِ.[ صحیح بخاری، ش: (۶۴۴۹، ۶۵۴۷).]
ترجمه: بخاری نیز این حدیث را بهنقل از عمران بن حصینس روایت کرده است.
۴۹۴- وعن أُسامةَ بنِ زيدٍب عَنِ النَّبيِّج قال: «قُمْتُ عَلى بَاب الجَنَّةِ فَكَانَ عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا المَساكين وأَصَحَابُ الجِدِّ محبُوسُون غَيْرَ أَنَّ أَصحَابَ النَّار قَد أُمِرَ بِهمْ إلى النَّارِ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۵۱۹۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۳۶. این حدیث، پیشتر بهشمارهی ۲۶۳ گذشت.]
ترجمه: اسامه بن زیدب میگوید: پیامبرج فرمود: «بر دروازهی بهشت ایستادم؛ بیشترِ کسانی که واردِ بهشت میشدند، فقیران و مستمندان بودند و ثروتمندانِ بهشتی را نگه داشته و هنوز اجازهی ورود نداده بودند؛ جز دوزخیانی که دستور رسیده بود آنها را به دوزخ ببرند. و بر دروازهی دوزخ ایستادم؛ بیشتر کسانی که وارد دوزخ میشدند، زنان بودند».
۴۹۵- وعن أبي هريرةس عَنِ النَّبِيِّج قال: «أَصْدَقُ كَلِمَةٍ قَالَهَا شَاعِرٌ كَلِمَةُ لَبِيد: أَلا كُلُّ شيْءٍ ما خَلا اللهَ بَاطِلُ». [متفقٌ عليه][ صحیح بخاری، ش: ۳۸۴۱؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۲۵۶.]
ترجمه: ابوهریرهس میگوید: پیامبرج فرمود: «راستترین سخنی که یک شاعر گفته است، سخن "لبید" میباشد که: هان! هر چیزی جز الله باطل است».
شرح
همهی این احادیث که مؤلف/ ذکر کرده، در باب فضیلت زهد و پارسایی در دنیاست؛ از جمله حدیث عبدالله بن مغفلس که مردی به پیامبرج عرض کرد: ای رسول خدا! من، شما را دوست دارم. رسولاللهج فرمود: «بنگر چه میگویی؟» و آن مرد، سه بار گفت: به الله سوگند، من شما را دوست دارم. پیامبرج فرمود: «اگر مرا دوست داری برای پوشیدن لباس فقر، آماده باش؛ زیرا فقر، سریعتر از رسیدن سیل به پایان مسیرش به دوستداران من میرسد».
البته این حدیث، صحیح نیست و از پیامبرج بهثبوت نرسیده است؛ زیرا ثروت، هیچ ربطی به محبت پیامبرج ندارد و بسیاری از ثروتمندان، دوستدارِ پیامبرج هستند و برعکس، بسیاری از فقرا، دشمنی و عداوت شدیدی به پیامبر اسلامج دارند. لذا این حدیث، صحیح نیست. نشانهی محبت با پیامبرج اینست که انسان بهشدت از ایشان پیروی کند و به سنّت آن بزرگوار تمسک جوید. همانگونه که اللهﻷ میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ﴾
[آل عمران: ٣١]
بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد.
لذا سنجش یا معیار ارزیابی این ادعا، پیروی از پیامبرج است؛ هرکس، بیشتر پیرو پیامبرج باشد، محبتش به ایشان، بیشتر است و فقر و ثروت به دست اللهﻷ میباشد.
یکی از نشانههای زهد و بیعلاقگی انسان به دنیا، اینست که زندگیاش بهسان زندگی پیامبرج، دور از تنپروری و آسایشطلبی باشد؛ بهگونهای که پیامبرج روی حصیر میخوابید و اثر آن بر بدنش نمایان میشد. به او گفتند: کاش بسترِ نرمی برای شما آماده میکردیم! فرمود: «مرا با دنیا چهکار؟! من در دنیا مانند سواری هستم که در سایهی درختی مینشیند و سپس آن را ترک میکند و به راهش ادامه میدهد».
پیامبرج هیچ چشمداشتی به دنیا نداشت؛ بلکه همهی مالش را در راه الله انفاق میکرد و خود، مانند فقرا زندگی مینمود.
سپس مؤلف/ احادیثی ذکر کرده است که نشان میدهد فقرا پیش از ثرومتندان وارد بهشت میشوند و بیشترِ بهشتیان از فقرا هستند؛ زیرا انگیزه یا عامل طغیان و سرکشی در فقرا نیست یا ضعیفتر است و از اینرو آدمهای متواضع و فروتنی هستند. بازنگاهی به آیههای قرآن، نشان میدهد که منکِران پیامبران، بیشتر از میان ثروتمندان و اشراف هر قومی بودهاند و بیشتر فقیران، از پیامبران الهی پیروی کردهاند؛ لذا بیشترِ بهشتیان، از فقرا هستند و پیش از ثروتمندان وارد بهشت میشوند؛ البته دربارهی مقداری که زودتر وارد بهشت میشوند، روایتهای گوناگونی وجود دارد و این، به نحوهی راهپیمایی آنان به سوی بهشت برمیگردد؛ به عنوان مثال: یک نفر این مسیر را ده روزه میپیماید و دیگری همین مسیر را در بیست روز طی میکند.
سپس حدیث ابوهریرهس را ذکر کرده است که پیامبرج فرمود: «راستترین سخنی که یک شاعر گفته است، سخن "لبید" میباشد که: هان! هر چیزی جز الله باطل است». لذا هر چیزی جز الله، بیفایده و باطل است و هیچ نفعی نمیرساند؛ ولی آنچه از آنِ الله یا برای اوست، به صاحبش نفع میرساند و برایش ماندگار است. از اینرو دنیا، بیارزش است. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ﴾[الحديد: ٢٠]
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زیور و فخرفروشی شما به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و فرزندان است.
تنها چیزی که در دنیا ارزش دارد و درست و نیکوست، ذکر و یاد الله متعال و اطاعت و بندگیِ اوست.
از این حدیث چنین برمیآید که حق و حقیقت را باید پذیرفت؛ گرچه از زبان شعرا باشد؛ به عبارت دیگر هرکس حق بگوید، قابل قبول است و باید آن را پذیرفت؛ حتی اگر گویندهاش کافر یا شاعر و فاسق باشد. ولی کسی که سخن نادرست یا باطل میگوید، سخنش مردود و غیرقابل قبول است؛ اگرچه گویندهاش مسلمان باشد؛ به عبارت دیگر، این سخن است که اعتبار دارد، نه گویندهاش. لذا نگاهِ انسان به دیگران، باید بر اساس اعمال و کردارشان باشد، نه اینکه انسان به خودشان یا شخصیت آنان بنگرد که کیستند و چه جایگاهی دارند.
***