مقدمۀ مؤلف بر چاپ چهارم کتاب – ۱۳۸۸ هـ.ق
زمانی که چاپ اول این کتابم را منتشر میکردم، به هیچ وجه چنین نمیپنداشتم که در آن به تفصیل، دربارۀ همۀ علومی که با قرآن رابطهای – نزدیک یا دور – دارند، سخن گفتهام! زیرا کرانههای تحقیقات قرآنی بس گسترده است و دامنهداری و چند وجهی بودن علوم قرآنی به شکلی است که هزاران جلد کتاب نیز نمیتواند یک دهم از آنچه در زمینۀ این علوم گفته شده یا میتوان گفت را در بر گیرد! آن زمان، انگیزۀ من فقط این بود که با نگارش و نشر این کتاب، بخشی از مسائل اساسی قرآنشناسی را که غالباً از گلستان آثار دانشمندان بزرگوارمان دستچین کرده بودم، به زبان سادۀ همه کس فهم بنویسم. البته وقتی میگویم: مطالب کتابم را از آثار قدما برگرفتهام، معنایش این نیست که نوشتههای ارزندۀ محققان دیگر را ندیدهام یا به حساب نیارودهام. هم اکنون نیز در حالی که مشغول نوشتن این مقدمه برای چاپ چهارم کتاب هستم، با وجود آن که این چاپ، اضافات بسیاری را به همراه خواهد داشت، صادقانه میگویم که من در این کتاب فقط مسائل اساسی علوم قرآنی را در نظر گرفتهام و در هیچ یک از مسائل علوم قرآنی به تفصیل نپرداختهام.
مراجعه به کتب قدما و نوشتههای آنان حقاً کار بسیار دشواری است. فرض کنید یک محقق بخواهد با مراجعه به این کتب به تأویل آیهای از قرآن یا بیان مفهوم و مطلبی و یا نکات ادبی مربوط به یک آیه از قرآن دست یابد؛ اشکال کار پیش از هر چیز دیگر در این است که تقریباً همۀ این کتابها آکنده از روایات و نظریاتی هستند که با یکدیگر سر سازگاری ندارند، به طوریکه حتی تأویل یک آیه از قرآن را هم نمیتوان به طور مشخص از این کتابها به دست آورد. به نظر ما این ناهمخوانی اگرچه تا حدودی دستاورد طبیعی کنار هم قرار گرفتن شروح و توضیحات متعدد و مربوط به افراد مختلف است، به هر حال ریشۀ دردهای ما و گرفتاری بزرگ ما مسلمانان است. ملاحظه کنید؛ ما نمیخواهیم در تفسیر قرآن از روی قطع و جزم بگوییم که ما بر مراد خداوند کاملاً واقف شدهایم، ولی آیا دست کم نیاز نداریم که برای هر آیۀ قرآن یک توضیح و تفسیر قابل قبول داشته باشیم؟!
آشنایی گذشتگان ما با قرآن آنقدر فراوان و پیوند سلف صالح ما با قرآن آنچنان مستحکم بوده است که همۀ ذهن و اندیشۀ آنان را فرا گرفته بوده است. قرآن در میان مسلمانان از توجه بینظیری برخوردار بوده است که هیچ کتابی پیش از قرآن و پس از قرآن از چنین موقعیتی برخوردار نبوده است. قدمای ما هرچه را که در رابطه با قرآن میدیدهاند مورد تحقیق و بررسی قرار میدادهاند، تا جایی که وقتشان را ماهها و سالها در بررسیهایی مصروف میداشتهاند که به گمان ما چندان خدمتی به قرآن محسوب نمیگردد و چه بسا وقتی که خودمان را رویاروی این توجه بینظیر امت اسلام به قرآن مینگریم، خود را ناگزیر میبینیم که به همان دستاوردهای پیشینیان قناعت ورزیم و مطالبی را که در رابطه با قرآن در نوشتههای آنان آمده است بپذیریم و بر دیدۀ منت نهیم.
اما اگر چنین کنیم چگونه خواهیم توانست از چهرۀ جذاب و دلربای قرآن پرده برگیریم؟! نباید فراموش کنیم که شیوۀ تحقیق قدما نمیتواند آنچنان که باید و شاید از عهدۀ کند و کاو و بررسی همه جانبه در شاخههای مختلف علوم قرآنی که سر از مکاتب و مذاهب و آراء و نظریات فراوان و متعدد به در آورده است برآید.
درست است که ما به فضل پیشینیان در زمینۀ علوم قرآنی معترفیم و سخت باور داریم که در تحقیقات علوم قرآنی همواره ناگزیر دست ما به سوی آنان دراز است و هرچه در راه این تحقیقات پیش برویم، دانش ما منحصر در فهم آن آثار خواهد بود و از نورشان بیشتر کسب روشنایی میکنیم، اما در عین حال اشکالات اساسی نیز بر روش تحقیق یک بعدی آنان وارد است. توضیح اینکه دقت و باریکبینی و امانت نویسندگان مسلمان در زمینۀ تاریخنویسی همانند ندارد، ولی از سوی دیگر وقتی همین شیوۀ تحقیق تاریخی- که در کار تاریخنویسی بس مطلوب و بینظیر است- به تحقیقات قرآنی آنان نیز سرایت میکند، دیگر نمیگذارد که جنبۀ ادبی و هنری قرآن- که میتواند نارساییها و کمبودهای تاریخ را جبران کند و حقایقی را که تاریخ پنهان داشته است، افشا کند- خود را بنمایاند.
بنگرید که قدما وقتی میخواهند «علوم قرآنی» را تعریف کنند، چگونه آن روش تحقیق تاریخی را که بر اندیشه و تفکر آنان تسلط دارد مینمایانند؟
قدما میگویند: «علوم قرآن» عبارتست از مجموعه مسائلی که به چگونگی نزول، تلاوت، نگارش، تدوین و تفسیر کلمات، بیان خصوصیات و اهداف قرآن مربوط میشود. این یک بعدی نگریستن و با روش تحقیق تاریخی بررسی کردن، وقتی که وارد تفصیل مطلب میشود و یکایک اجزاء این تعریف را بیان میدارد، شدت میگیرد و نمایانتر میگردد. مشاهده میکنیم که همۀ مراحل نزول قرآن را از آغاز تا انجام برای ما بیان داشتهاند و با دقت زایدالوصفی کیفیت فرود آمدن وحی را بر پیغمبر اسلام ترسیم کردهاند. کدام آیات قرآن در شب نازل شدهاند و کدام آیات در روز؟ کدام آیات قرآن در گرما نازل شدهاند و کدام آیات در سرما؟ کدام آیات قرآن در زمان صلح نازل شده است و کدام آیات در زمان جنگ؟ چنانکه میبینید، در این زمینهها از جزئیترین مسائل نیز فروگذار نکردهاند. به هیچ وجه احساس خستگی نمیکردهاند که نزول یکایک آیات قرآن را در رابطه با حوادث و بلایای فردی و اجتماعی که برای مسلمانان پیش میآمده است پیگیری کنند. تحقیقاتشان در مورد ثبت، ضبط و نقل روایات مربوط به جمع، حفظ، استنساخ و زیباسازی رسمالخط قرآنی بینظیر است. دقت و محافظه کاری فوق العادهشان در نقل هفت قرائت معتبر متواتر قرآن و بیان قرائات دیگری که به قطع و یقین از اصحاب رسول خدا ج رسیده است همانند ندارد، از این گذشته تاریخ صحیح و معتبری را که بتوانند ملاک تحقیق قرار دهند، در اختیار داشتهاند.
این امتیاز بزرگ- چنانکه گفتیم- با یک عیب ظاهراً جزئی ولی در واقع بسیار با اهمیت همراه است: التزام به شیوۀ تحقیق تاریخی بسیار شده است و این امر به محققان فرصت نداده است که جنبۀ ادبی قرآن را مورد توجه قرار دهند، در نتیجه از آن همه مفاهیم اعجاز آمیز و زندگیساز قرآن محروم ماندهاند. به عنوان مثال در زمینۀ «اسباب النزول» در چند مورد، سبب نزول تاریخی آیه را با سیاق ادبی آیه کنار یکدیگر گذاردهاند و به استنتاج و استنباط پرداختهاند؛ اما همان پایبندی به روش تحقیق تاریخی مجال نداده است که این کار را در مورد همۀ روایات شأن نزول آیات قرآن انجام بدهند. این است که بارها در نوشتههایشان اینگونه سؤالات را تکرار میکنند که: چرا این آیه را در کنار آن آیه گذاشتهاند؟ چرا این موضوع را به دنبال آن موضوع آوردهاند، با آن که فاصلۀ زمانی بسیاری با هم دارند؟ و بالاخره هیچ یک از این محققان پاسخ قانعکنندهای برای این گونه سؤالات ندراند و آن همه کتاب و رساله که در باب «اسباب النزول» نوشتهاند، از عهدۀ پاسخ به این سؤالات ساده بر نمیآیند.
به همین جهت ما در این کتاب هرگز به ارائۀ نمونههایی از مقیاسهای دقیقی که قدما برای مقایسه و ارزیابی روایات اسباب النزول قرار دادهاند، اکتفا نمیکنیم؛ بلکه عباراتی که جسته و گریخته در متون تفاسیر از این محققان به یادگار ماندهاند و اشاراتی از توجه به نظم قرآنی و پیوند سیاق آیات در بر دارند، را مورد توجه قرار خواهیم داد. شواهد متعددی خواهیم آورد که نشان بدهند چگونه مفسران با توجه به هماهنگی و همخوانی آیات، از نظر هنری زمان نزول را به کلی نادیده گرفتهاند و در نتیجه از این دیدگاه به هر کجای قرآن که مینگریم، بنایی است وار همگیر و دست در دست هم مشاهده میکنیم و به این ترتیب دربارۀ هر آیه به سادگی به پاسخ این سؤالات میرسیم که این آیه مکمل آیات قبل است یا مستقل؟ و اگر مستقل است وجه تناسب آن با آیات قبل چیست؟
ناگفته نماند که دانشمندان نیک سیرت و بزرگوار ما قرنها پیش از این، به این نکته توجه کردهاند که مفاهیم و مدالیل آیات قرآن محدود به شأن نزولشان نیستند؛ اما در عین حال بسیار مشاهده میشود که در جاهایی که قرآن در مقام نشاندادن «نمونه» و «الگو» و معرفی بعضی انسانها به عنوان قهرمانان جهانی فضیلت و تقوا است، از نظر این دانشمندان به عنوان محقق دور میافتد و گویی این نمونهها را که به هیچ وجه در ارتباط با زمان و مکان نیستند و در هر زمان و مکان میتوانند الگوی زندگی سعادتمندانۀ انسان باشند، نمیبینند! بر این اساس، بر عهدۀ ماست که با معرفی جنبۀ هنری قرآن، این نارسایی و کمبودی که در بررسیهای قدما در رابطه با اسبابالنزول وجود دارد را از میان برداریم و امیدواریم که خداوند در این راه با الهام غیبی خویش ما را حمایت فرماید تا بتوانیم تابلوهای برجسته و صحنههای نمونهای که قرآن در معرض دقت، رؤیت و عبرت انسان قرار داده است را به جهانیان بنمایانیم.