مباحثی در علوم قرآن

فهرست کتاب

فصل اول: تاریخچه‌ی علوم قرآنی

فصل اول: تاریخچه‌ی علوم قرآنی

صحابه‌ی پیغمبر اسلام اعراب خالص بودند، بیانات قرآنی را با ذوق عربیت خودشان درمی‌یافتند و آیات بینات قرآن را که بر رسول خدا نازل می‌گردید، به راحتی می‌فهمیدند. هرگاه فهم قسمتی از قرآن برایشان دشوار می‌آمد، از حضرت رسول اکرم سؤال می‌کردند. مثلاً وقتی [آیه‌ی ۸۲ سوره‌ی الأنعام] نازل شد که خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢.

به خوبی دریافتند که آیه می‌گوید: «آن کسانی که ایمان آورده باشند و هرگز بر ایمانشان لباس ظلم نپوشیده باشند، همانا از «امن» که بهره‌ی ایمان است برخوردارند و همان راه‌ یافتگانند». اما این سؤال برایشان پیش آمد که: مگر ممکن است مؤمنی به هیچ وجه گِردِ هیچ یک از انواع و اقسام «ظلم» نگردیده باشد؟! اگر چنین شرطی برای سودمند افتادن ایمان در بهبود وضع دنیوی و اخروی اهل ایمان قید شده باشد، کدام ایمان است که این خصوصیت را داشته باشد؟ این بود که از رسول خدا پرسیدند: «أيُّما لَم يظلِم نفسَهُ؟!» «کدام یک از ماست که به خویشتن دست کم ظلم نکرده باشد؟!» پیامبر اکرم در پاسخ آنان «ظلم» را در آن آیه سوره‌ی انعام به «شرک» تفسیر فرمود و آیه‌ی دیگر قرآن را دلیل آورد که خداوند در آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی لقمان می‌فرماید:

﴿...إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ ١٣ [۳۲۵] «... بی‌گمان شرک، ستم بزرگی است».

این از صحابه؛ شخص پیغمبر اکرم نیز خداوند در آیه‌ی ۱۱۳ سوره‌ی النساء در شأن او می‌فرماید:

﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمۡ تَكُن تَعۡلَمُۚ وَكَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكَ عَظِيمٗا ١١٣.

«...و الله کتاب و حکمت (= سنت) برتو نازل کرد، و آنچه را نمی‌دانستی، به تو آموخت، و فضل الله بر تو (همیشه) بزرگ بوده‌است».

بنابراین، در زمان پیغمبر اکرم و نیز در زمان صحابه‌ی آن حضرت نیازی به تألیف کتاب‌هایی در زمینه‌ی علوم قرآنی نبوده است [۳۲۶].

از این گذشته بیشتر صحابه بی‌سواد بوده‌اند و لوازم‌التحریر هم به آن فراوانی نبوده است و این دو علت نیز به نوبه‌ی خود مانعی برای تألیف و تدوین علوم قرآنی بوده‌اند. علاوه بر این حضرت رسول اکرم صحابه را از نوشتن غیر قرآن نهی فرموده بود و در سال‌های نخستین نزول وحی به آنان توصیه کرده بود که:

«لَا تَكْتُبُوا عَنِّي، غَیْرَ الْقُرآنِ شَيْئاً و مَنْ كَتَبَ عَنِّي غَيْرَ الْقُرْآنِ فَلْيَمْحُهُ و حَدِّثُوا عَنِّي ولَا حَرَجَ ومَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».

«از سخنان من غیر از قرآن چیزی ننویسید؛ و هرکس غیر از قرآن از گفتار من چیزی نوشته است پاک کند؛ اما نقل سخنان من اشکالی ندارد؛ و هر که بر من عمداً دروغ ببندد، جایگاه خود را در آتش دوزخ فراهم بیند». [۳۲۷] پیغمبر اکرم این توصیه را برای آن می‌فرمود که مبادا آیات قرآن با غیر قرآن درهم بیامیزد.

بنابراین، علوم قرآنی در زمان پیغمبر اکرم و شیخین (ابوبکر و عمر) همچنان از طریق دهان به دهان و سینه به سینه نقل می‌گردید. در زمان خلافت عثمان آمیزش عرب زبانان با غیر عرب زبانان موجب شد که عثمان فرمان بدهد که مصحف امام را بنویسند و از روی آن چند نسخه‌ی دیگر تهیه کنند و به مراکز سرزمین‌های اسلامی بفرستند؛ و دستور بدهد که مردم دیگر نسخه‌های خطی قرآن را که در اختیار دارند بسوزانند. در فصل اول از باب دوم همین کتاب این مطلب را به تفصیل بیان کردیم و انگیزه‌ها و عواملی را نیز که در انجام این کار مؤثر افتاده‌اند، برشمردیم.

چیزی که در اینجا می‌خواهیم بگوییم، این است که عثمان با اقدام به کار نسخه‌برداری از مصحف امام و تهیه‌ی مصاحف رسمی، سنگ زیر بنای علمی را نهاد که بعدها «علم رسم القرآن» یا «علم الرسم العثمانی» نامیده شد.

و نیز مشهور است که علی بن ابی طالب ابوالاسود دئلی (در گذشته به سال ۶۹ هجری) را امر کرد که به منظور حفظ و پاسداری از زبان عربی قواعدی وضع کند؛ [۳۲۸] بنابراین، علی بن ابی طالب نیز بنیان‌گذار «علم اعراب القرآن» است.

به هر حال می‌توانیم بگوییم: بنیان‌گذاران تدوین علوم قرآنی از صحابه و تابعین عبارتند از:

۱- علی بن ابی طالب، عثمان بن عفان، ابن عباس، ابن مسعود، زید بن ثابت، ابی بن کعب، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر (از صحابه). [۳۲۹]

۲- مجاهد، عطاء بن یسار، عکرمه، قتاده، حسن بصری، سعید بن جبیر، زید بن اسلم (از تابعین).

۳- مالک بن انس – شاگرد زید بن اسلم (از اتباع تابعین).

این نامبردگان از صحابه، تابعین و اتباع تابعین بنیانگذاران علوم قرآنی هستند که ما امروز این علوم را با عناوین مشروحه‌ی ذیل می‌شناسیم:

- علم تفسیر

- علم اسباب النزول

- علم مکی و مدنی

- علم ناسخ و منسوخ

- علم غریب القرآن

در عصر تدوین، علوم تفسیر پیش از دیگر علوم قرآنی مورد توجه قرار گرفت. علتش هم واضح بود: تفسیر، مادر علوم قرآن است. مشهورترین کسانی که به کار تدوین تفسیر پرداختند و در تفسیر کتاب نوشتند، عبارتند از:

[۳۲۵] برهان. ج ۱، ص ۱۴. [۳۲۶] اما داستان عدی بن حاتم که شهرت فراوان دارد، یک مورد استثنایی است و شیوه‌ی عمومی صحابه را نشان نمی‌دهد. به همین جهت پیغمبر اکرم به او فرمود: «إن وسادتك العريض!» «تشک و رخت‌خوابت خیلی پهن است!» کنایه از این که دچار غفلت شده‌ای! گرچه قاضی عیاض این معنا را قبول ندارد و بر آن است که منظور حضرت رسول اکرم از این عبارت آن است که «تو خیلی چاق هستی!» یا چنانکه در صحیح بخاری آمده است «تو گُرده (دنده) پهن هستی!» ر. ک. شرح نووی بر صحیح مسلم. ج ۷، ص ۲۰۱. داستان مزبور به روایت صحیح مسلم در «کتاب الصیام» چنین است: «وقتی آیه‌ی ﴿حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِ در رابطه با هنگام آغاز روزه در سحرگاه نازل شد، عدی گفت: یا رسول الله! من زیر تشکم دو تکه طناب می‌گذارم: یکی سیاه و یکی سفید و از روی آن‌ها شب و روز را تشخیص می‌دهم! پیغمبر اکرم به او فرمود: «إنَّ وِسادَتِكَ لَعَريضٌ!» منظور سیاهی شب و سفیدی روز است». [۳۲۷] اين روايت در صحیح مسلم از ابوسعید خدری آمده است. مقایسه کنید با کتاب علوم الحدیث و مصطلحه، ص ۸. [۳۲۸] بیوگرافی وی را در «أنباه الرواة» ج ۱، ص ۱۳ تا ۲۳؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۱۰ تا ۱۲ ببینید. [۳۲۹] ر. ک. الفهرست، ص ۳۳.

* در قرن دوم

شعبة بن حجاج [۳۳۰]، سفیان بن عیینة [۳۳۱] و وکیع بن جراح [۳۳۲] به تألیف و تدوین تفسیر قرآن پرداختند. تفاسیر این دانشمندان مجموعه‌هایی از سخنان صحابه و تابعین بود. پس از ایشان ابن جریر طبری (درگذشته به سال ۳۱۰ هجری) دنبال کار تفسیر قرآن را گرفت و تفسیر گرانقدری نوشت که تا امروز در نوع خودش بی‌نظیر است. امتیاز تفسیر طبری بیشتر به خاطر آن است که روایات صحیح تفسیری را گرد آورده و به بررسی آن‌ها پرداخته است؛ و اعراب کامل آیات را توضیح داده است؛ و بر تحقیق‌های دقیق و نظریات ارزشمند مشتمل است.

پس از آن تفسیر به رأی در کنار تفسیر به مأثور جای گرفت. در این دوره نیز بعضی از علمای تفسیر به نوشتن دوره‌ی کامل تفسیر قرآن همت گماشتند و بعضی برای یک جزء یا یک سوره و گاهی یک آیه یا آیاتی در رابطه با یک موضوع بخصوص مانند آیات الاحکام تفسیر نوشتند.

[۳۳۰] محدث بصره و امیرالمؤمنین در حدیث ابوبسطام شعبة بن حجاج بن وردعتکی ازدی الواسطی. وی انس بن مالک را دیده است و از چهار صد نفر از تابعین حدیث شنیده است و همه‌ی ائمه‌ی حدیث، او را «حجت» دانسته‌اند. وی به سال ۱۶۰ هـ .ق درگذشته است. [۳۳۱] شیخ اهل حجاز در تفسیر و حدیث، سفیان بن عیینة هلالی کوفی. به سال ۱۹۸ هـ .ق درگذشته است. (ر. ک. تذکرة الحفاظ. ج ۱، ص ۲۶۲). [۳۳۲] ابوسفیان و کیع بن جراح بن ملیح بن عدی رؤاسی کوفی، از قیس غیلان. از ابن جریح، اعمش، اوزاعی و سفیان ثوری حدیث شنیده است. عبدالله بن مبارک، یحیی بن آدم، احمد بن حنبل و علی بن المدینی از او روایت کرده‌اند. وی به سال ۱۲۸ به دنیا آمد و به سال ۱۹۷ از دنیا رفت. احمد بن حنبل و یحیی بن معین درباره‌ی وی گفته‌اند: در عراق، تنها راوی «ثَبت» (ثقه و معتبر) در نظر ما وکیع است (ر. ک. تاریخ بغداد. ج ۱۳، ص ۴۶۶ تا ۴۸۱).