مباحثی در علوم قرآن

فهرست کتاب

فصل سوم: علم مکی و مَدَنی

فصل سوم: علم مکی و مَدَنی

پیامبر بزرگوار اسلام ج پیش از آن که به پیامبری مبعوث گردد، ده‌ها سال در این جهان می‌زیست و – مانند دیگر مردم زمان جاهلیت – نمی‌دانست «کتاب» چیست و «ایمان» چیست؟ تا آن که خداوند، او را برای تبلیغ رسالت خویش برگزید و روح فرمان خویش را به او وحی فرمود. خداوند بعثت پیامبر خاتم را نیز مانند دیگر پیامبران پیش از وی در سن چهل سالگی قرار داد، تا از فکری پخته‌تر، عزیمتی راستین‌تر، اراده‌ای آهنین‌تر، حمله‌ای کوبنده‌تر، تجربه‌ای گسترده‌تر و دلی آرام‌تر برخوردار باشد.

بعضی از مفسران خواسته‌اند – به هر نحوی که بشود – سن پیغمبر اسلام را به هنگام بعثت، از متن قرآن استخراج کنند و وقتی بجز یک آیه در این رابطه نیافته‌اند و فقط این نقل قول خداوند را از زبان حضرت رسول اکرم ج در قرآن دیده‌اند که می‌فرماید:

﴿قُل... فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗا مِّن قَبۡلِهِۦٓ... [یونس: ۱۷] «بگو: ... به راستی که پیش از این عمری را در میان شما گذرانده‌ام». همین آیه را گرفته‌اند و با قاطعیت هرچه تمامتر گفته‌اند: کلمه «عُمُر» مترادف سن چهل سالگی است. [۴۵۰] مفسران، تفسیرهای عجولانه و شتابزده از این دست، فراوان دارند که مفاهیم لغوی را با واقعیت‌های تاریخی درهم می‌آمیزند!

کلمه‌ی «عُمُر» به تنهایی به هیچ وجه چنین دلالت یقینی که می‌گویند ندارد و در مفهوم لغوی این کلمه هیچ اشاره‌ای به یک عدد صریح نیست. ولی با الهام از سیاق عبارت یا از روند واقعیت تاریخی می‌توان تلویحاً به اشاره‌ای دست یافت. بنابراین، مفسری که با این قطع و یقین می‌گوید: از سن چهل سالگی در این آیه با کلمه‌ی «عُمُر» تعبیر شده است، ابتدا از سیره‌ی نبوی الهام گرفته است و سپس بیان قرآنی را با آن واقعیت تاریخی تطبیق داده است...

اما شبهاتی که خاورشناسان در اطراف تفسیر این آیه القا کرده‌اند، به جز غلط اندازی‌های آشکار یا سخنانی از روی نابخردی، چیز دیگری نیست. بعضی از این خاورشناسان عقیده دارند که به خاطر تناقض و تضادی که میان این روایات هست، [۴۵۱] نمی‌شود مدت عمر پیغمبر اکرم را از روی این آیات و روایات موجود به طور دقیق به دست آورد. [۴۵۲] بعضی دیگر از خاورشناسان، معتقدند که عادت عرب زبانان و بیشتر سامیان این است که به عدد «چهل» که عددی اسرارآمیز است، یک صفت جادویی بدهند! [۴۵۳]

این که می‌گوییم – فهمیده و سنجیده – غلط‌اندازی می‌کنند، دلیل‌مان این است که اینان خودشان می‌دانند که روایات شأن نزول باهم تناقض و برخوردی ندارند. درست است که روایات متعددی از طریق متعددی در این زمینه به دست ما رسیده است ولی «تعدد» هیچگاه دلیل تناقض و برخورد نیست. تناقض و برخورد وقتی پیش می‌آید که روایاتی متناسب و هماهنگ با یکدیگر داشته باشیم و مفاهیم‌شان با یکدیگر نخوانند و با توجه به معیارهای گوناگون مقایسه و ارزیابی نیز نتوانیم یکی از آن دو را کنار بگذاریم و دیگری را برگزینیم؛ چنانکه ناقدان حدیث در جای خودش متذکر گردیده‌اند. [۴۵۴] اما وقتی می‌توان روایات متعددی را که در یک زمینه آمده‌اند، با هم مقایسه کرد و یکی را برگزید، دیگر چه جای سخن از «تناقض» گفتن؟! مورخان ده‌ها روایت در رابطه با سن پیغمبر اسلام به هنگام بعثت نقل کرده‌اند، [۴۵۵]ولی همواره همه‌ی مورخان روایتی را که چهل سال تمام را پیشنهاد می‌کند، پذیرفته‌اند و می‌پذیرند و محققان اهل تفسیر نیز همین نظریه را پذیرفته‌اند. [۴۵۶]

اما این که می‌گویم: خاورشناسان این سخنان را از روی نادانی می‌گویند، یا خودشان را به نادانی می‌زنند، به این جهت است که می‌بینیم وقتی می‌خواهند، آن عدد – به قول خودشان – اسرارآمیز و جادویی را که اعراب و سامیان آن را به طرز مخصوصی به کار می‌گیرند، مشخص کنند؛ یا واقعاً و یا به صورت ساختگی، سرگردان می‌شوند. گاهی می‌گویند: این عدد اسرارآمیز و جادویی، عدد «چهل» است؛ گاهی می‌گویند: عدد «هفت» است و گاهی هم می‌گویند: عدد «هفتاد» است! [۴۵۷] این خاورشناسان متوجه این نکته نشده‌اند که اگرچه یک واقعیت در زبان عربی است که گاهی به دلالت این اعداد (۴۰ و ۷ و ۷۰) نوعی مبالغه افزوده می‌شود، ولی نه به آن ترتیب که در هرحال مفهوم عددی اصیل خودشان را هم از آن‌ها باز گیرد و هرگز کاربرد این اعداد ملازمه‌ای با مبالغه در مفهوم عدد ندارد. بخصوص در جاهایی که روایات معتبر و حوادث تاریخی مشهور، مفهوم عددی اصیل آن‌ها را تأیید می‌کنند.

بنابراین، ما ناگزیر باید در برابر این خاورشناسان – اعم از غلط‌اندازانشان یا آنانکه خودشان را به نادانی می‌زنند! – بایستیم و با قاطعیت بگوییم که: آری، خداوند پیامبرش را درست در سن چهل سالگی مبعوث به رسالت گردانید. برای تأیید این سخنان هم به هیچ وجه نیازی نداریم به این که کلمه‌ی «عُمُر» در آن آیه‌ی قرآن را مترادف «۴۰ سال» بگیریم، یا صحبت از پندارهای سامیان درباره‌ی این عدد عجیب به میان آوریم. همین روایات صحیح مشهور و نزدیک به حد تواتر که از طریق شیعه و سنی نقل شده‌اند و دهان به دهان – از دیرباز تاکنون – به ما رسیده‌اند برای تأیید گفتار ما بس است.

تردیدی نیست در این که شبهه پراکنی در پیرامون سن پیغمبر اکرم ج بعثت و آغاز وحی آسمانی، گام نخستین در راه ایجاد تردید در اذهان مسلمانان نسبت به روند دعوت اسلامی در مکه است که به دنبال آن کوشش‌های دیگری انجام می‌گیرد تا بالاخره ارزش اطلاعات تاریخی را که درباره‌ی مراحل پیاپی نزول و ابلاغ وحی قرآنی در مکه و سپس در مدینه در کتب تاریخ، تفسیر و حدیث محفوظ است، از میان ببرند! شما خودتان اندکی دقت کنید: اگر تصویری که از آغاز وحی در ذهن یک محقق ترسیم می‌گردد، با پیچیدگی فراوان همراه باشد و چهره‌ی حقیقی این نقطه‌ی عطف تاریخ را پشت پرده‌های ابهام نگاه دارد، این محقق چگونه خواهد توانست برای خودش تجسم کند که مراحل مختلف نزول وحی چگونه صورت پذیرفته است؟!

اما هم اکنون که ما هر گونه تاریکی و پیچیدگی را از نقطه آغاز وحی زدوده‌ایم و سن پیامبر اکرم را به هنگام مبعث مشخص گردانیده‌ایم، به خوبی می‌توانیم مرحله به مرحله همگام با نزول تدریجی قرآن پیش برویم و تنزیل قرآن را قدم به قدم دنبال کنیم و به مطالبی که اهل تحقیق و علمای بزرگ اسلامی در مقام توصیف مراحل ابتدائی و میانی وحی قرآنی برای ما گفته‌اند، اطمینان داشته باشیم؛ همچنانکه پیش از این در فصل‌های گذشته با نهایت اطمینان و اعتماد، تحلیلی را که از پدیده‌ی وحی به دست داده بودند، پذیرفتیم. همچنین در زمینه‌ی پیگیری مراحل مختلف نزول قرآن که بر حسب نیازهای فردی و اجتماعی مسلمانان همراه با تکوین و تشکیل جامعه‌ی اسلامی به تدریج صورت می‌گرفت و نیز در جهت بازسازی صحنه‌های گردآوری و تدوین آیات و سوره‌های قرآن، حفظ، نگاهداری، نسخه‌برداری، تهیه و تنظیم مصاحف رسمی و بالاخره مراحل زیباسازی رسم‌الخط قرآنی و نیز به هنگام بازشناسی موارد متواتر از وجوه هفتگانه‌ی قرائت قرآن و نیز در پیگیری اسباب‌النزول و وجوه صحیح ارتباط میان آیات قرآن، در همه‌ی این زمینه‌ها، ما به پارسایی و احتیاط فوق‌العاده‌ای که بر وجود راویان و متون و اسناد این روایات حاکم است؛ همچنین به احساس هنری ظریف این محققان و صاحبنظران که هماهنگی‌ها و دقائق اعجاز تعبیر قرآنی را در نظر گرفته‌اند و در عین حال، حقایق تاریخی را هم از نظر دور نداشته‌اند؛ به طور کامل اعتماد کرده‌ایم.

شاید جای هیچگونه گفتگویی نباشد که در علم بازشناسی آیات و سوره‌های مکی و مدنی قرآن (علم مکی و مدنی) بیش از دیگر علوم قرآنی نیاز به پاکسازی روایات و تحقیق متون و ارجاع داوری به تاریخ صحیح و معتبر، محسوس است و حتی بیش از علم «اسباب‌النزول» نیز، نیازمند تحقیق‌های یاد شده است، زیرا علم به اسباب نزول شامل موارد مشخص و جزئی در رابطه با مسائل فردی و اجتماعی می‌شود و بیشتر بیان‌های تفصیلی قرآن را که ابتدائاً و بدون هیچگونه سبب و مقدمه‌ای نازل شده‌اند، در برنمی‌گیرد. [۴۵۸] اما علم مکی و مدنی ناگزیر است که به یکایک سوره‌ها و آیات قرآن بپردازد: هر سوره از سوره‌های قرآن یا مکی است یا مدنی که البته گاهی تعدادی از آیات یک سوره‌ی مکی، مدنی هستند و گاهی تعدادی از آیات یک سوره‌ی مدنی، مکی هستند. از طرفی، یکایک آیات قرآن – عملاً – دارای هویت شناخته شده هستند و بیوگرافی آن‌ها کاملاً مشخص است و هر یک از آیات مکی یا مدنی قرآن که از گروه خودش بیرون رفته است و در آن گروه دیگر جای گرفته است، دانشمندان مورد اعتماد ما با معیارهای دقیق نقد و تحقیق به سراغ آن‌ها رفته‌اند و تحقیق را تا آنجا ادامه داده‌اند که به قطع و یقین یا نزدیک به قطع و یقین رسیده‌اند که هر یک از آن آیات وابسته به کدام گروه مکی یا مدنی هستند؟

ملاحظه می‌فرمایید که علم بازشناسی آیات و سوره‌های مکی و مدنی قرآن، سزاوار آن همه توجهی که به آن مبذول شده است، بوده است و درخور آن هست که به حق، مسیر اصلی پژوهش علمای اسلامی برای تحقیق در مراحل مختلف پیشرفت و گسترش آیین اسلام به شمار آید و محققان و صاحبنظران از این راه گام‌های حکیمانه‌ی وحی آسمانی قرآن را همراه با وقایع، حوادث، زمینه‌ها و شرایط جامعه‌ی نوبنیاد اسلامی بازشناسند و از همین راه نیز چگونگی و هماهنگی و تأثیر متقابل آیین اسلام و جاهلیت را در یکدیگر، در محیط عربستان، در مکه و مدینه، در زندگی بیابان‌نشینان و شهرنشینان و نیز شیوه‌های گوناگون سخن‌گفتن قرآن را با مسلمانان، مشرکان، یهودیان و مسیحیان بشناسند.

بدیهی است وقتی این علم بخواهد همه‌ی آن معارف گسترده‌ای را که به اختصار از آن‌ها یاد کردیم، به انسان بدهد، طبعاً مباحث متنوع و مختلفی پیدا می‌کند: از یکسو، تحقیق در ترتیب زمانی نزول آیات قرآن را لازم می‌آورد و از سوی دیگر تحقیق به منظور مشخص‌ گردانیدن مکانی که هر قسمت از آیات قرآن در آن نازل شده است، در دستور کار این علم قرار می‌گیرد. همچنین دسته‌بندی موضوعی آیات قرآن لازم می‌آید و نیز تعیین نام و مشخصات کسانی که آیات قرآن در رابطه با آنان نازل شده است، جزء برنامه‌ی این پژوهش‌های علمی قرار دارد.

به نظر ما چنین می‌رسد که این انواع گوناگون و فنون مختلف مربوط به بازشناسی مکی و مدنی قرآن، از دیرباز به ذهن علمای اسلامی گذشته است. ما می‌بینیم وقتی خواسته‌اند آیات و سوره‌های قرآن را به آیات و سوره‌های مکی و مدنی تقسیم کنند، تردید داشته‌اند که آیا «مکان» را مبنا قرار دهند یا «زمان» را یا اشخاصی را که آیات در رابطه با آن‌ها نازل شده‌اند؟

- آن‌ کس که می‌گوید: «مکی» آن است که در مکه نازل شده باشد، اگرچه پس از هجرت نازل شده باشد، «مکان» را در نظر گرفته است و محور بازشناسی مکی و مدنی قرار داده است.

- آن کس که می‌گوید: «مکی» آن است که روی سخن و خطابش با اهل مکه باشد و «مدنی» آن است که مخاطبش اهل مدینه باشند، رعایت «اشخاص» را کرده است.

- و آن کس که می‌گوید: همان اصطلاح معروف و مشهور را می‌پذیریم که: «مکی» آیات و سوره‌هایی هستند که پس از هجرت رسول اکرم به مدینه نازل شده باشد، اگرچه نزولشان درمکه نباشد و مدنی آیات و سوره‌هایی هستند که پس از هجرت پیغمبر اکرم نازل شده‌اند، اگرچه در مکه نازل شده باشد، «ترتیب زمانی» مراحل تدریجی پیشرفت و گسترش آیین اسلام را محور قرار داده است.

[۴۵۰] مقایسه کنید با: تفسیر طبری، ج ۱، ص ۶۷- ۶۸ به روایت قتاده. [۴۵۱] بنگرید به: Lammens, L’Age de Mahomet et la chronologie de la sira (journal Asiatique, ۱۹۱۱). [۴۵۲] این نظریه‌ی بلاشر است، در آغاز ترجمه‌ی قرآن؛ بنگرید به: Blachere, traduction, t.II, p.۱. [۴۵۳] بلاشر برای این گفته‌ی خود به دو مقاله‌ی منتشر شده در یک مجله‌ی آلمانی استفاده کرده است که در لایپزیگ منتشر می‌گردد، به نام: Zeitschrift der Deutschen Margenal angenal andischen Gesellschaft مقاله‌ی اول در جلد ۶۱ آمده است، نوشته‌ی Konig است و دومی در جلد ۶۵ آمده است، نوشته‌ی Rescher. [۴۵۴] بنگرید به: تدریب الراوی، سیوطی، ص ۹۳؛ توضیح الافکار، صنعانی، ج ۲، ص ۴۷؛ نیز مقابله کنید با: علوم الحدیث، از مؤلف این کتاب، ص ۱۹۳. [۴۵۵] ر. ک. برای مهمترین این روایات به: الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ۲، ق ۲، ص ۸۲. [۴۵۶] به عنوان مثال، بنگرید به: تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۱۰. ابن کثیر در اینجا نخست نظر مشهور را آورده است که می‌گوید آن حضرت پیش از بعثت ۴۰ سال در میان مردم زیسته بودند؛ آنگاه نظر سعید بن مسیب را می‌آورد: ۳۳ سال که نظر مشهور و صحیح همان ۴۰ سال است. [۴۵۷] رجوع شود به توضیح فصل مؤلف درباره‌ی «احرف سبعه». [۴۵۸] بنگرید به توضیح مؤلف در صفحات نخستین از فصل پیشین.