جمع دوم قرآن در زمان ابوبکر صدیق
دانستیم که نگارش تمام قرآن در زمان رسول خدا انجام پذیرفته بود، ولی به صورت آیات و سورههای پراکنده نوشته شده بود و هنوز تدوین نشده بود. نخستین کسی که صحیفههای قرآن را گردآوری کرد و آیات قرآن را- طبق همان ترتیبی که رسول خدا برای آیات قرآن مقرر فرموده بود- پشت سر هم قرار داد و مرتب کرد، ابوبکر بود. ابوعبدالله محاسبی [۱۵۲] در کتاب «فهم السنن» میگوید: نگارش قرآن موضوع تازهای نبوده است و پیغمبر اکرم شخصاً به کتابت قرآن فرمان میداده است، ولی نسخههای قرآن که در زمان رسول خدا نوشته میشدند در رقاع و اکتاف و عسب پراکنده بودند. کاری که صدیق انجام داد، این بود که آیات قرآن را از اینجا و آنجا گرد آورد؛ به عبارت دیگر قرآن را که به صورت پراکنده در خانۀ رسول خدا موجود بود، یکجا جمع کرد و با ریسمانی به هم پیوست، تا چیزی از آن از دست نرود». [۱۵۳]
جمع دوم قرآن توسط ابوبکر پس از جنگ یمامه در سال دوازدهم پس از هجرت صورت گرفت. در نبرد یمامه که مسلمانان با مرتدان و پیروان مسیلمۀ کذاب که پس از پیغمبر اکرم ادعای پیامبری کرده بود، درگیر شدند، هفتاد تن از حافظان قرآن که همه از صحابه بودند، به شهادت رسیدند. این امر عمر بن خطاب را به هراس افکند، نزد ابوبکر آمد و جمع قرآن را به او پیشنهاد کرد. در صحیح بخاری آمده است که زید بن ثابت گفت: ابوبکر پس از جنگ یمامه مرا احضار کرد. نزد او رفتم، عمر بن خطاب نیز حضور داشت. ابوبکر گفت: عمر نزد من آمده است و میگوید: در جنگ یمامه آنان شهید شوند و قسمت عمدۀ قرآن از میان برود! نظر من این است که فرمان دهی قرآن را جمع و تدوین کنند. من به عمر گفتم: چگونه کاری را که رسول خدا انجام نداده است، انجام دهیم؟! عمر گفت: به خدا قسم کار خوبی است! و بالاخره آنقدر در این باره با من صحبت کرد تا خداوند تحمل این امر را برای من آسان ساخت و با عمر هم عقیده شدم. بعد ابوبکر به من گفت: تو جوان خردمندی هستی و ما دربارۀ تو هیچگونه شکی نداریم. تو کاتب وحی پیغمبر خدا بودهای. دستنوشتههای قرآن را جستجو کن و آنها را گردآور. به خدا قسم! اگر مرا فرمان داده بودند که کوهی را از جای برکنم و به نزد آنان بیاورم برایم دشوارتر از این کار نبود که از من خواسته بودند قرآن را جمع کنم! گفتم: چگونه میخواهید کاری را که پیغمبر انجام نداده است انجام دهید؟ گفت: به خدا قسم کار خوبی است! و بالاخره آنقدر با من صحبت کرد تا خداوند همانطور که تحمل این امر را برای ابوبکر و عمر آسان ساخته بود، بر من نیز آسان ساخت. شروع به جمع قرآن کردم و قرآن را از روی دست نوشتههای روی چوب درخت خرما و الواح ظریف سنگی و محفوظات سینۀ مردمان گردآوری کردم، تا دو آیۀ آخر سورۀ توبه را نزد ابوخزیمۀ انصاری [۱۵۴] یافتم و نزد دیگری جز او نیافتم. این قطعات قرآن که من جمعآوری کردم نزد ابوبکر و پس از او نزد عمر و پس از وی نزد حفصه دختر عمر به همان حال باقی ماند». [۱۵۵]
وقتی این روایت را میخوانیم، فوراً این اشکال خودنمایی میکند که چگونه زید بن ثابت تصریح میکند به این که دو آیۀ آخر سورۀ توبه را فقط در نزد ابوخزیمۀ انصاری یافته است؟! و بلافاصله با توجه به یک نکته، اشکال بکلی منتفی میشود. زیرا منظور زید این بوده است که نسخۀ نوشتهشدۀ این دو آیه را جز در نزد ابوخزیمه نیافته است [۱۵۶] و به همین جهت در مورد پذیرش آن از ابوخزیمه هیچ تردیدی نکرده است. زیرا بسیاری از صحابه این دو آیه را از برداشتهاند و خود زید بن ثابت نیز این دو آیه را از بر داشته است؛ فقط به عنوان احتیاط و دقت در امر جمع و تدوین قرآن میخواسته است علاوه بر حافظۀ صحابه به نسخۀ خطی قرآن نیز استناد کند. زید بن ثابت در جمعآوری و نگارش تمام آیات قرآن که بنا به دستور ابوبکر به پایان برد، به همین شیوه عمل میکرد و هر آیه یا چند آیهای از قرآن تا با دو شاهد- یعنی حافظه و نسخۀ خطی- تأیید نمیشد، پذیرفته نمیشد.
ابن حجر کلمۀ «دو شاهد» را که در سخن ابوبکر خطاب به عمر و زید آمده است، به همین گونه معنا کرده است: ابوبکر به عمر بن خطاب و زید بن ثابت چنین دستور داد که «بر در مسجد بنشینید و هر کس که قسمتی از کتاب خدا را با دو شاهد به نزد شما آورد، آن را بنویسید». [۱۵۷] این روایت را با سند منقطع ابن ابی داود [۱۵۸] از طریق هشام بن عروه از پدرش در کتاب خویش آورده است، ولی راویانی که نامشان در سند روایت آمده است، همه ثقه (مورد وثوق و اعتماد) هستند. به این ترتیب بنا به مفهومی که ابن حجر از کلمۀ «دو شاهد» به دست میدهد، برای پذیرش و نگارش آیات قرآن در زمان ابوبکر به یک شاهد کتبی و یک شاهد حفظی اکتفا میشده است، در صورتی که بنا به نظریۀ دیگر علمای اسلامی دو شاهد برای نسخههای خطی و دو شاهد برای موارد حفظی لازم بوده است و نه نسخۀ خطی و نه آیات حفظی قرآن با شهادت یک نفر به تنهایی پذیرفته نمیشده است. این دانشمندان و صاحبنظران به روایتی که ابن ابی داود از طریق یحیی بن عبدالرحمان بن حاطب نقل کرده است استناد میکنند که گفته است: عمر اعلام کرد هر کس از زبان رسول خدا چیزی از قرآن را فرا گرفته و در اختیار دارد، بیاورد. در زمان رسول خدا آیات قرآن را روی صحیفهها، الواح و شاخههای درخت خرما مینوشتهاند. هر کس قسمتی از قرآن را میآورد از او پذیرفته نمیشد مگر آن که دو شاهد بر قرآن بودن آیاتی که آورده است داشته باشد». [۱۵۹]
سخاوی در کتاب «جمال القراء» میگوید: «منظور از دو شاهد این است که دو نفر شهادت بدهند که آن نسخۀ خطی در محضر مبارک رسول خدا نوشته شده است» [۱۶۰] و گویا در رابطه با پذیرش دو آیۀ آخر سورۀ توبه از ابوخزیمۀ انصاری میخواهد بگوید که این دو آیه را زید بن ثابت- استثنائاً- از ابوخزیمه به تنهایی پذیرفته است و مبنایش این بوده است که زید به تواتر آن آیات در نزد بسیاری از صحابه که دقیقاً آن آیات را به یاد داشتهاند، استناد کرده است و حفظ آیات توسط عدهای از صحابه که در حد تواتر بوده است، جایگزین دو شاهد که بر نگارش آن دو آیه در محضر رسول خدا شهادت بدهند، گردیده است.
زرکشی میگوید: «این سخن زید بن ثابت که گفته است: دو آیۀ آخر سورۀ توبه را جز در نزد ابوخزیمه انصاری نیافتم! دلالتی بر آن ندارد که در جمع و تدوین قرآن به خبر واحد نیز استناد میشده است، زیرا زید بن ثابت خود این آیات را شنیده بود و جایگاه آنها را میدانست (خودش میگوید: دو آیۀ آخر سورۀ توبه را) و این که از صحابه تفحص میکرده است، برای اطمینان بیشتر بوده است، نه به عنوان کسب نظر». [۱۶۱]
نکتۀ جالب توجه این است که جنگ یمامه در سال دوازدهم پس از هجرت رخ داده است و جمع قرآن توسط ابوبکر پس از این جنگ صورت گرفته است، بنابراین، باید ابوبکر تمام کار جمع و تدوین قرآن را تقریباً در فاصلۀ فقط یک سال به پایان برده باشد! وقتی به یاد میآوریم که چگونه در این مدت کوتاه تمام آیات و سورههای قرآن از روی رقاع، عسب، لخاف، اقتاب، اکتاف و جلود، استنساخ گردیده و به صورت یک کتاب کامل درآمده است، راهی جز این نمییابیم که از همت بلند و تصمیم قاطع و پشتکار خستگیناپذیر صحابه تجلیل کنیم که تا چه اندازه در راه خدا پاک باخته بودهاند و خود را وقف خدمت به اسلام کرده بودهاند؟! و چارهای جز این نداریم که با علی بن ابی طالب همسخن شویم که میگوید: «رَحِمَ اللهُ أبابكر! هوَ أولُ مَن جمعَ كتابَ اللهِ بينَ اللَّوحَين». [۱۶۲] یعنی: «خداوند رحمت کند ابوبکر را! او نخستین کسی است که کتاب خدا را تدوین کرد و در میان دو جلد قرار داد». عمر بن خطاب نیز در تاریخ، نامش به این عنوان ثبت شده است که برای نخستین بار طرح جمع و تدوین قرآن را داده است و نام زید بن ثابت نیز در تاریخ صدر اسلام به عنوان کسی که این طرح را جامۀ عمل پوشانیده است، ثبت شده است.
ذیل روایتی که از صحیح بخاری نقل کردیم، میرساند که این صحیفههای قرآنی که توسط زید بن ثابت جمعآوری شد و به نگارش درآمد، همچنان نزد ابوبکر ماند تا جان به جان آفرین تسلیم کرد، پس از ابوبکر به عمر رسید و همچنان نزد او ماند تا او نیز به دیدار خداوند شتافت؛ و پس از وی به حفصه دخترش منتقل گردید، نه به خلیفۀ سوم عثمان!
این موضوع دستاویزی برای نویسندگان دائرةالمعارف اسلامی شده است تا این شبهه را ایجاد کنند که: مگر عثمان شایستهتر نبود که صحیفههای قرآن را به او بسپارند؟! [۱۶۳] پاسخ ما به این اشکالتراشان این است که: هرگز! حفصه سزاوارتر و شایستهتر بود! زیرا عمر وصیت کرده بود که صحیفههای قرآن را به حفصه بسپارند. به علاوه وی همسر رسول خدا و امالمؤمنین بوده و از این گذشته تمامی قرآن را از بر داشته و خواندن و نوشتن نیز میدانسته است. از همۀ اینها که بگذریم، عمر تعیین خلیفه را بر عهدۀ شورا نهاده بود. چگونه روا بود که پیش از آن که حتی به ذهن احدی از مسلمانان خطور کند که عثمان خلیفۀ سوم پیغمبر اکرم خواهد شد، صحیفههای قرآن را به او بسپارند؟!
به نظر میرسد، نامگذاری قرآن به «مصحف» نیز به دوران خلافت ابوبکر مربوط میشود. ابن اشته [۱۶۴] در کتاب «المصاحف» از طریق موسی بن عقبه از ابن شهاب روایت کرده است که: وقتی کار گردآوری و نگارش قرآن به پایان رسید، ابوبکر گفت: اسمی برایش بگذارید! بعضی گفتند: نامش را «سِفر» بگذاریم! ابوبکر گفت: یهودیان چنین نامگذاری میکنند! و صحابه را از این نام خوش نیامد. بعضی دیگر گفتند: نامش را «مصحف» بگذاریم! «مصحف» نامی است که در حبشه برای چنین کتابها به کار میبرند. بالاخره، صحابه باتفاق آراء قرآن را «مصحف» نامگذاری کردند. [۱۶۵]
مصحف ابوبکر از این امتیاز برخوردار است که امت اسلام بر صحیح بودن و دقیق بودن آن اجماع دارند، آیات و سورههای آن را متواتر میدانند و بیشتر علمای اسلامی برآنند که در شیوۀ نگارش مصحف ابوبکر نیز هماهنگی خط قرآن با قرائتهای هفتگانه رعایت شده است و از این جهت جمع دوم قرآن در زمان ابوبکر با جمع اول قرآن در زمان حضرت رسول اکرم همانند بوده است.
[۱۵۲] ابوعبدالله حارث بن اسد محاسبی. از بزرگان صوفیه بوده است و عالم به اصول فقه و معاملات. وی استاد بیشتر علمای معاصر خویش در بغداد بوده است. وی به سال ۲۴۳ هـ .ق در بغداد از دنیا رفته است (الأعلام. ج ۲، ص ۱۵۳). [۱۵۳] برهان. ج ۱، ص ۲۳۸؛ اتقان. ج ۱، ص ۱۰۱. [۱۵۴] در روایت دیگری این عبارت چنین آمده است: «... ابوخزیمۀ انصاری که پیامبر اکرم ج شهادت او را به تنهایی به جای دو شاهد تأیید فرموده است» برهان. ج ۱، ص ۲۳۴. اما با توجه به بیان «تهذیب التهذیب» (ج ۳، ص ۱۴۰) خزیمة بن ثابت انصاری بوده است که ذوالشهادتین بوده است. بنابراین وی مردی غیر از ابوخزیمه است. در صحیح بخاری در کتاب «فضائل القرآن» آمده است که زید در نزد همین خزیمه (ذوالشهادتین) نیز آیهای از سورۀ احزاب را یافته است. بنابراین، آیا امر بر راویان و مورخان مشتبه شده است؟ و نام این دو نفر مکرر در مکرر با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند؟! [۱۵۵] صحیح بخاری. کتاب «فضائل القرآن» باب سوم و چهارم. و کتاب «الأحکام» باب سی و هفتم؛ مسند احمد. ج ۱، ص ۱۳ (و از چاپ شاکر. ج ۱، ص ۱۸۵، شمارۀ حدیث ۷۶)؛ طبقات ابن سعد. ج ۳. ق ۱؛ ص ۲۰۱. [۱۵۶] اتقان. ج ۱، ص ۱۰۱. [۱۵۷] اتقان. ج ۱، ص ۱۰۰. [۱۵۸] ابوبکر عبدالله بن سلیمان بن اشعث ازدی سجستانی. از بزرگان حافظان حدیث بوده است. از کتابهای وی «المصاحف»، «المسند»، «السنن»، «التفسیر»، «القراءات»، «الناسخ والمنسوخ» (الاعلام، ج ۴، ص ۲۴). [۱۵۹] اتقان. ج ۱، ص ۱۰۰. [۱۶۰] اتقان. ج ۱، ص ۱۰۰. [۱۶۱] برهان. ج ۱، ص ۲۳۴. [۱۶۲] برهان. ج ۱، ص ۲۳۹؛ مصاحف ابن ابی داود، ص ۵. [۱۶۳] ر. ک. Encyclopedie de ۱, Islam. ll, p. ۱۱۳۰ [۱۶۴] ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد بن اشته. عالم نحو و محقق ثقهای بوده است. وی بسیار به علوم قرآنی پرداخته است. کتاب «المحبر» که از تألیفات اوست، دلالت بر علم بیکران او دارد. وی به سال ۳۶۰ هـ .ق فوت کرده است (ر. ک. غایة النهایة در طبقات قراء قرآن. ج ۲، ۱۸۴). [۱۶۵] اتقان. ج ۱، ص ۸۹.