فصل اوّل: پیدایش و تحول علم تفسیر
تردیدی نیست در اینکه تفسیر قرآن دورانهای زیادی را پشت سر نهاده است تا به این صورتی که ما امروزه از آن میشناسیم درآمده است و در دل تألیفات و تصنیفاتی جای گرفته است که بعضی چاپی هستند و برخی خطی. تفسیر قرآن، بامداد خود را در همین عصر پیامبر اکرم طی کرده است که نخستین شارح کتاب خدا بوده است و آنچه را که بر قلب او نازل میشده است برای مردم تبیین میکرده است. اما صحابۀ گرام آن حضرت، تا زمانی که شخص رسولالله در میان جمع آنان بود و این بار سنگین را بر دوش خود میکشید و آنچنانکه باید و شاید، حقش را ادا میکرد، جرأت بر تفسیر قرآن نداشتند. تا آنکه آن حضرت به رفیق اعلی پیوست و دیگر، صحابۀ رسولالله که عالمان کتاب خدا بودند چارهای نداشتند جز آنکه با توجه به وقوفی که بر اسرار قرآن داشتند و هدایتی که از پیغمبر اسلام کسب کرده بودند، به سهم خودشان کمر همت را ببندند و آنچه را که میدانند برای مردم بیان کنند و آنچه را که میفهمند برای مردم توضیح بدهند. مفسران صحابه بسیارند که البته مشاهیرشان ده نفرند: خلفای راشدین، ابن مسعود، ابن عباس، اُبَیّ بن کعب، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر. در میان خلفای راشدین بیش از همه از علی بن ابی طالب روایات تفسیری رسیده است و از سه خلیفۀ دیگر بسیار کم نقل شده است و گویا علت این تفاوت، زودتر از دنیا رفتن آنان است». [۸۲۵]
لقب مفسر – بیش از همۀ این ده نفر – برازنده عبدالله بن عباس است که رسول خدا شخصاً به علم او گواهی داده است و این دعای (مشهور) را در حق او کرده است: «اللهم فقِّههُ في الدِّينِ وعَلِّمهُ التَّأويلَ» [۸۲۶] و او را «ترجمان القرآن» نامیده است. [۸۲۷] اما (با این نکته نیز باید توجه داشت که) مردم در روایت از ابن عباس بسیار زیادهروی کردهاند و بعضی هم پیدا شدهاند که جرأت کردهاند روایاتی را جعل کنند و به او نسبت بدهند و در کلام او دستکاری کنند، تا آنجا که امام شافعی گفته است: «جز در حدود یکصد حدیث، از ابن عباس به ثبوت نرسیده است». [۸۲۸]
از جمله صحابهای که – غیر از آن ده نفر – روایاتی در تفسیر دارند. ابوهریره، انس بن مالک، عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله و سیده عایشه امالمؤمنین را نیز باید نام برد. البته، روایات تفسیری که از این صحابه رسیده است در مقایسه با آن ده نفر که قبلاً نام برده شدند، بسیار اندک است.
اقوال صحابه را عدهای از تابعین بزرگوار در بلاد مختلف اسلامی فرا گرفتند و نخستین طبقۀ مفسران در مکه و طبقۀ دوم در مدینه و طبقه سوم در عراق پدید آمد. ابن تیمیه گفته است: عالمترین مردم به تفسیر، اهل مکه هستند، زیرا اصحاب ابن عباساند، از قبیل: مجاهد، عطاء بن ابی رباح، عکرمه مولی ابن عباس، سعید بن جُبَیر و طاووس. همچنین در کوفه مفسران اصحاب ابن مسعودند و نیز علمای اهل مدینه در تفسیر مانند زید بن اسلم و پسر عبدالرحمن بن زید و مالک بن انس آشنایان به تفسیرند». [۸۲۹]
اتباع تابعین (تفسیر را) از تابعین فرا گرفتند و اقوال گذشتگانشان را گردآوری کردند و تفاسیری را تصنیف کردند. از جمله: سفیان بن عیینه، وکیع بن جراح، شعبة بن حجاج، یزید بن هارون و عبد بن حمید. [۸۳۰] این مفسران زمینه را برای کار ابن جریر طبری [۸۳۱] فراهم کردند که تقریباً میتوان گفت: همگی مفسران پس از وی همواره سر سفرۀ او بودهاند. پس از آن علما و دانشمندان در تفاسیرشان روشهای مختلفی را پیش گرفتند. نوعی از تفسیر بود که «تفسیر به مأثور» نامیده میشد و امتداد تفاسیر قبلی بود که به صحابه و تابعین و اتباع تابعین مستند میگردید. نوعی دیگر «تفسیر به رأی» بود که شیوههای متعدد و افکار گوناگون بر آن حاکم بود. و این تفاسیر بعضی پسندیده و بعضی ناپسندند، بسته به اینکه به هدایت قرآن نزدیک باشند یا از آن دور باشند.
[۸۲۵] اتقان، ج ۲، ص ۳۱۸. [۸۲۶] برهان، ج ۲، ص ۱۶۱. [۸۲۷] اتقان، ج ۲، ص ۳۱۹. [۸۲۸] اتقان، ج ۲، ص ۳۲۲. [۸۲۹] این عبارت را سیوطی در اتقان، ج ۲، ص ۳۲۳ نقل کرده است. [۸۳۰] بنگرید به: برهان، ج ۲، ص ۱۵۹. [۸۳۱] بنگرید به: طبقات المفسرین، سیوطی، ص ۳۰- ۳۱؛ شذرات الذهب، ج ۲، ص ۲۶- ۲۶۱؛ تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۱۶۲.