[همگامی و هماهنگی نزول قرآن با زندگی مسلمانان]
در قرآن نمونههای گوناگون و تابلوهای رنگارنگی از همگامی و هماهنگی آیات قرآن با زندگی مسلمانان نخستین مشاهده میشود که وجه مشترک همۀ این نمونهها همان هدف اصلی از نزول تدریجی قرآن است که عبارتست از رعایت حال مخاطبان و پاسخگویی به نیازهای جامعۀ نوشکفته و نوبنیاد اسلامی؛ به این معنا که خداوند نخواسته است تازه مسلمانان و جامعۀ نوپای اسلامی را ناگهان با یک سلسله قوانین، آداب و رسوم و اخلاق نوین که برای آنان بیسابقه بوده است، دست به گریبان سازد. مکی [۱۰۳] در کتاب «الناسخ والمنسوخ» به این نکته اشاره میکند و میگوید: «وقتی آیات قرآن به صورت تدریجی نازل میشد، همین امر زمینۀ پذیرش دستورالعملها و مقررات اسلامی را از سوی مردم فراهم میساخت. در صورتی که اگر یکجا (جملةً واحدةً) نازل میشد، بیشتر مردم- از آنجا که ناگهان با اوامر و نواهی و «باید» و «نباید»های فراوانی رویاروی میشدند- از پذیرش آن سرباز میزدند!
این مطلب در صحیح بخاری [۱۰۴] به روایت از عایشه چنین آمده است: نخستین قسمت از قرآن که بر پیغمبر اکرم نازل گردید، یکی از سورههای مفصل (- سورههای کوچک، از سورۀ قاف تا آخر قرآن) بود که فقط از بهشت و دوزخ سخن میگفت، تا آن که مردم به اسلام روی آوردند، آنگاه حلال و حرام نازل گردید. اگر نخستین بار، مثلاً این آیه آمده بود که: «لا تشربوا الخمر!» (- شراب نخورید)، مردم یکصدا میگفتند: «لا ندع الخمر أبداً» (- ما هرگز دست از شرابخواری برنمیداریم)! یا اگر نخستین آیهای که نازل میشد این بود که: «لا تزنوا» (- زنا نکنید!)، مردم یکصدا میگفتند: «لا ندع الزنا أبداً» (- ما هرگز از زنا دست نمیکشیم)! [۱۰۵]
ظاهر سخن بانو عایشه در این روایت این است که تحریم زنا نیز مانند تحریم شراب به صورت تدریجی بوده است و شنونده چنین میپندارد که تحریم زنا نیز در چند مرحله انجام گرفته است ، ولی این درست نیست. منظور بانو عایشه (بنتالصدیق) نیز این نبوده است. وی به خوبی میدانسته است که زنا یک مرتبه و با یک گام و در یک مرحله با فرمان قاطع خداوند در [آیۀ ۳۲ سورۀ الإسراء] تحریم شده است که خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا ٣٢﴾ «و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهی است».
بنابراین، حضرت صدیقه میخواسته است چگونگی نخستین آیاتی را که بر پیغمبر اکرم نازل شده است بیان کند و این نکته را خاطر نشان سازد که حکمت خداوندی چنین اقتضا نمیکرده است که در نخستین آیات قرآنی سخن از حلال و حرام بگوید؛ بلکه در آیات نخستین قرآن به اصول ایمان به خدا و آخرت میپرداخته است. از سوی دیگر تحریم نشدن زنا در نخستین آیات نازلۀ قرآن، لزوماً به این معنا نیست که تحریم زنا خیلی دیر صورت گرفته است. زیرا به طور قطع میدانیم که تحریم زنا- بهر حال- در سالهای اقامت پیامبر بزرگوار اسلام در مکه انجام پذیرفته است. همچنین وقتی گفته میشود که زنا در آیات نخستین قرآن که بر پیغمبر اکرم نازل میشد، تحریم نگردید، حتماً نباید به این مفهوم باشد که تحریم زنا در چند مرحله صورت گرفته است، زیرا در کتاب خداوند و سنت رسول اکرم اشارهای به منفعت زنا نشده است، در صورتی که دربارۀ شراب و قمار خداوند با صراحت کامل [در آیۀ ۲۱۹ سورۀ البقره] به پیغمبر اکرم فرمان میدهد که در پاسخ مردم که از دیدگاه اسلام نسبت به شراب و قمار جویا میشوند، بگوید:
﴿فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ﴾ «در آن دو، گناهی بزرگ است و سودهایی برای مردم در بر دارد، و گناه هر دو از سودشان بزرگتر است».
و سخن از منفعت شراب و قمار به میان آورد. همچنین هیچ یک از انواع و اقسام زنا و اعمال منافی عفت را سراغ نداریم که به نحوی در اسلام تجویز و تأیید شده باشد. تنها چیزی که در رابطه با «زنا» در کتاب و سنت مشاهده میکنیم، فرمان قاطع و صریح خداوند مبنی بر تحریم زنا است همچنانکه دیگر انواع فحشاء- چه نهان و چه آشکار- و تبهکاری و تجاوز به حقوق مردم را با قاطعیت هرچه تمامتر منع فرموده است. در [آیۀ ۳۳ سورۀ الأعراف]- میخوانیم:
﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾ «بگو: (الله) فقط کارهای زشت را، چه آشکارا باشد و چه پنهان، و (نيز) گناه و سرکشی بنا حق را؛ حرام کرده است».
ما به هیچ وجه تردیدی نداریم در این که اسلام در مقام قانونگذاری و در جهت تشکیل جامعۀ نمونۀ اسلامی میان مسائل عمقی و سطحی زندگی فردی و اجتماعی مردم تفاوت قائل میشده است. توضیح این که در برابر هر پدیدهای که در اعماق جان مردم ریشه دوانیده و به صورت اعتیاد و طبیعت ثانوی مردم درآمده بود و همچنین در برابر هر پدیدهای که در رگ و پی جامعه آنچنان ریشه دوانیده که به صورت آداب و رسوم و عرف بین المللی درآمده بوده است، موضع اسلام موضع یک مربی کاردان و با حوصله است که به این اصل معتقد است که «حرکت کند با برنامه، بهتر است از حرکت شتابزده و بیبرنامه»! و ماهرانه و حکیمانه گام به گام فرد و جامعه را به هدف والایی که در نظر دارد، نزدیک میکند. اما در مورد پدیدههای سطحی که چونان زنگاری بر جان فرد و جامعه مینشینند و فطرت پاک و بیآلایش انسانی را آلوده میسازند، این دیگر جنایتی است که بر انسان و انسانیت میرود و نباید در برابر آن سکوت کرد. اسلام نیز در چنین مواردی موضع قاطع میگیرد و به کسی فرصت چون و چرا دربارۀ موضع منفی یا مثبت خود نمیدهد، زیرا در اینگونه زمینهها تنها کسانی به چون و چرا میپردازند که از محدودۀ ارزشهای انسانی خارجند و از فطرت سالم انسانی بیبهرهاند. [۱۰۶]
موضع اسلام در برابر آدمکشی و دزدی و تجاوز به اموال و دارایی مردم و کلاهبرداری و انواع حقهبازی و خیانت در داد و ستد نیز همانند زنا بسیار قاطع بوده است و این بلاهای خانمانسوز اجتماعی با یک فرمان قطعی و بدون آن که راه فراری باقی بگذارد، تحریم و ریشهکن گردیده است.
روی این حساب اگر این سخن درست باشد که فرمان تحریم بیشتر این مفاسد اجتماعی که به آنها اشاره شد، در نیمۀ دوم دوران رسالت پیغمبر اکرم صادر گردیده و تحریم آنها در آیات مدنی قرآن که پس از هجرت پیغمبر اسلام نازل شده است، اعلام شده است، بیتردید نمیتوان گفت که به طور کلی تحریم آنها به صورت تدریجی و در چند مرحله انجام پذیرفته است. خداوند همانطور که زنا را با کمال صراحت در [آیۀ ۳۲ سورۀ بنی اسرائیل] تحریم فرمود، آدمکشی و برادرکشی را نیز در یک گام و به طور قاطع در [آیۀ ۹۳ سورۀ النساء] تحریم فرمود:
﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا ٩٣﴾ «و هر کس مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، کیفرش دوزخ است، که در آن جاودانه میماند، و الله بر او غضب میکند، و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است».
و نیز زمانی که حکمت خداوندی زمینه را برای اعلام تحریم دزدی فراهم دید، همراه با بیان کیفر شدید دزدی در [آیۀ ۳۸ سورۀ المائده] دزدی را تحریم فرمود:
﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا﴾ «دست مرد دزد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شدهاند؛ بهعنوان یک عقوبتی از جانب الله؛ قطع کنید».
با همین قاطعیت تجاوز به اموال و دارایی مردم نیز در [آیۀ ۱۸۸ سورۀ البقره] تحریم شده است:
﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُكَّامِ لِتَأۡكُلُواْ فَرِيقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٨﴾ «و اموالتان را در بین خود بباطل (و ناحق) نخورید، و (به عنوان رشوه قسمتی از) آن را به حاکمان (و قضات) ندهید؛ تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، در حالیکه شما میدانید (این کار گناه است)».
همچنین انواع و اقسام خیانت در داد و ستد و روابط اجتماعی با قاطعیتی این چنین در قرآن تحریم شده است و اگر احیاناً در بعضی موارد تحریم یکی از آنها در قرآن نیامده باشد، در سنت مطهرۀ نبوی آمده است.
شارح حکیم اسلام با وجود آن که به تدریجیبودن قانونگذاری و در نتیجه تدریجیبودن نزول آیات قرآنی عنایت فراوان داشته است، طوری عمل کرده است که هرگز «تأخیر بیان حکم تا هنگام نیاز» با «تشریع تدریجی» خلط نشده است. خداوند بیان بسیاری از احکام حلال و حرام و اوامر و نواهی آیین اسلام را به تأخیر انداخته و در همان آغاز رسالت پیغمبر اکرم آن احکام را صادر نکرده است، ولی در عین حال آن لحظهای که اراده فرموده است که آن احکام را بیان فرماید، به یکباره و به طور قاطع فرمان خویش را صادر کرده است و هرگونه تدریجی را قدغن کرده است و به این ترتیب در اینگونه موارد شتاب در پذیرفتن فرمان خداوند و گردننهادن به وظائف مذهبی را به مسلمانان آموخته است. خداوند مسلمانان را از همان ابتدای کار به خواندن نماز و صدقه دادن و روزه گرفتن موظف ساخت. اما در آغاز، نماز ترتیب و رکعات مشخص و کیفیت معین نداشت و مسلمانان موظف بودند که یک نماز به هنگام صبح و یک نماز به هنگام شب بخوانند و همچنان نماز مسلمانان به این ترتیب بود تا یک سال پیش از هجرت (-دوازده سال پس از بعثت) تعداد رکعات و اوقات پنجگانۀ نمازهای یومیه از جانب خداوند مشخص و معین گردید. همچنین مسلمانان از همان آغاز با انواع و اقسام صدقه و روزه آشنا بودند، ولی بیان حد نصاب زکات و شرایط روزه تا یک سال پس از هجرت (- چهارده سال پس از بعثت) به تأخیر افتاد.
اینها همه جلوههای سادگی و آسانی و هماهنگی شریعت اسلام با فطرت بشری و نیازهای انسان و جامعۀ انسانی است. خداوند در [آیۀ ۷۸، سورۀ الحج] میفرماید:
﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾ «و در دین برای شما هیچ سختی (و تنگنایی) قرار نداد».
خداوند نمیخواهد بر بندگانش کار را سخت بگیرد و میخواهد به نرمی و ملاطفت دست بندگان را بگیرد و با نوازش و محبت آنان را به زندگی خداپسند انس بدهد و حتی میبینیم که خداوند مسلمانان را از پی در پی سؤال کردن دربارۀ احکام حلال و حرام اسلام نهی میفرماید، تا مبادا صدور احکام و تعیین وظائف جدید در پاسخ سؤالاتشان برای آنان خوشایند واقع نگردد. در [آیۀ ۱۰۱، سورۀ المائده] میخوانیم:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ وَإِن تَسَۡٔلُواْ عَنۡهَا حِينَ يُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَكُمۡ﴾ [۱۰۷] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را اندوهگین کند، و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال کنید برای شما آشکار میشود الله از آنها عفو کرده است، و الله آمرزندهی بردبار است».
اینها همه از باب «تأخیر بیان تا هنگام نیاز» است و ربطی به «تشریع تدریجی» ندارد و چنانکه دیدیم، رویاروی شدن یک شریعت نوین و یک آیین جدید با چنین پدیدههایی که چونان زنگاری بر چهرۀ جان فرد و جامعه نشستهاند، با این ترتیب، یعنی به تأخیر انداختن اعلام موضع و صدور فرمان تا زمانی که زمینۀ صدور آن حکم کاملاً فراهم گردد، بهتر و مناسبتر و سودمندتر است تا آن که بخواهد به صورت تدریجی و گام به گام با این مفاسد اجتماعی مبارزه کند. بنابراین، دلیلی نداشته است که شارع مقدس اسلام، زنا، آدمکشی، دزدی، خیانت، کلاهبرداری و دیگر مفاسد اجتماعی از این قبیل را به صورت تدریجی تحریم فرماید.
تدریج در نزول آیات قرآنی و هماهنگ با آن مبارزۀ مرحله به مرحله و قدم به قدم پیامبر اسلام با مفاسد اجتماعی، منحصراً به مواردی مانند شراب و قمار اختصاص پیدا میکند که به صورت اعتیاد و بیماریهای روانی درآمده باشند، یا مانند آیین بردهداری و خرید و فروش اسیران جنگی که در زمرۀ آداب و رسوم اجتماعی و عرف بین المللی مردم آن روزگار بوده است.
برای نمونه کافیست نگاه گذرایی بر تحریم شراب در اسلام و چگونگی رویارویی و موضعگیری قرآن و پیامبر اسلام در برابر اعتیاد خانمانسوز شرابخواری و بادهگساری بیفکنیم:
نخستین آیهای که در رابطه با شرابخواری نازل گردیده است، [آیۀ ۲۱۹، سورۀ البقره] است که میفرماید:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ﴾ [۱۰۸] «از تو درباره شراب و قمار میپرسند بگو: «در آن دو، گناهی بزرگ است و سودهایی برای مردم در بر دارد، و گناه هر دو از سودشان بزرگتر است».
و توجه معتادان به نوشیدنیهای مستکننده را به این نکته جلب میکند که مبنای «تحریم» در اسلام، بیشتر بودن بدی و زیان چیزی است از خوبی و سود آن. بنابراین، اگرچه تجارت انواع مواد مستکننده (خمر) برای بازرگانان سود فراوانی در بر داشته باشد و یا چهرۀ انسان شرابخوار گلگون گردد و به نظرش بیاید که سالمتر و شادابتر شده است و یا سودهای اخلاقی و اجتماعی داشته باشد، از قبیل این که انسان وقتی مست میشود، روحیۀ بخشندگی و سخاوت در او پدیدار میآید و در میدان جنگ سرباز را تا حد بیباکی شجاع و دلیر میگرداند! اینها همه در برابر زیانهای خمر و آفت خانمانسوز مستی و پوچگرایی و بیخبری که هستی معتادان را برباد میدهد و جامعه را به پرتگاه نابودی میکشاند، چیزی به حساب نمیآیند؛ و همین بیان برای تحریم «خمر» کافیست. بنابراین، شارع مدبر اسلام در نخستین گام اذهان مسلمانان را با شیوۀ قانونگذاری اسلام آشنا گردانید. آنگاه در قدم دوم با طرح بسیار جالبی به طور غیر مستقیم زمان مستی آنان را در شبانهروز به چند ساعت تقلیل داد. در [آیۀ ۴۲ سورۀ النساء] با خطاب محبتآمیز خویش، مسلمانان را مخاطب ساخت و همراه با منع نماز در حالت جنابت و بیان وجوب غسل جنابت پیش از ایستادن به نماز از مسلمانان خواست که ترتیبی بدهند که با حالت مستی و جنابت به نماز نایستند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ﴾ «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید، و (نیز) در حال جنابت، تا غسل کنید، مگر اینکه رهگذار باشید».
رمز موفقیت این طرح آن بود که پیش از نزول این آیه نمازهای واجب شبانهروزی در پنج وقت تشریع شده بود و فاصلۀ میان اوقات نمازهای پنجگانه آنقدر نبود که کسی بتواند پس از خواندن یکی از نمازهای یومیه به نوشیدن شراب مبادرت کند و پیش از رسیدن وقت نماز بعدی از حالت مستی خارج شده باشد. در نتیجه خود به خود و به طور غیر مستقیم، مسلمانان اندک اندک اعتیاد به شراب را فراموش کردند. وقتی زمینه کاملاً فراهم شد و اعتیاد به شراب از آن حالت شدید و خطرناکی که داشت افت کرد و به صورتی درآمد که مسلمانان فقط گاه و بیگاه به یاد عادت دیرینۀ خویش میافتادند؛ شارع حکیم اسلام با لحنی قاطع و فرمانی محکم و بدون قید و شرط در [آیۀ ۹۳ و ۹۴ سورۀ المائده] تحریم انواع «خمر» را اعلام فرمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! همانا شراب و قمار و بتها، و تیرهای قرعه، پلید و از عمل شیطان است. پس از آنها دوری کنید، تا رستگار شوید. همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز باز دارد؛ پس آیا شما خودداری خواهید کرد؟!».
اینجا بود که وقتی خداوند فرمان داد: از شراب دوری کنید! و در آخر آیه فرمود: دیگر حالا دست از شرابخواری برمیدارید؟! مسلمانانی که هنوز نتوانسته بودند دست از شرابخواری بکشند و از دام اعتیاد نرسته بودند، تحت تأثیر این خطاب کوبندۀ خداوند گفتند: «انتهينا» (- دست برداشتیم)! و واقعاً هم دست برداشتند و دیگر لب به شراب نیالودند. از آن پس چشم براه آن بودند که مجازات و کیفر شرابخوار در آیات قرآن یا توسط پیغمبر اکرم تعیین گردد و از تصور این که مبادا کار یکی از مسلمانان به آنجا بکشد که به جرم شرابخواری بر او حد شرعی جاری بشود، بر خود میلرزیدند و از شرم سر بزیر میانداختند!
***
به این ترتیب در نزول تدریجی قرآن فرشتۀ وحی همواره با پیامبر بزرگوار اسلام همراز و همراه بود و وحی خداوندی تربیت و تعلیم و هدایت آن حضرت را بر عهده داشت. چنانکه بانو عایشه امالمؤمنین در پاسخ کسانی که از او دربارۀ خلق و خوی پیغمبر اکرم جویا میشوند، میگوید: «كان خلقه القرآن» یعنی: اخلاق آن حضرت تجسم آیات قرآنی بود! در رابطه با مسلمانان نیز نزول تدریجی قرآن کارش این بود که به تدریج مسلمانان را از خلق و خوی جاهلیت برهاند و به اخلاق اسلامی بیاراید. در غیر این صورت امکان نداشت بتواند دلهای مسلمانان را به زیور باور راستین و پرستش خالص و با خلق و خوی لطیف اسلامی آراسته گرداند. پیامبر اسلام به فرمان خداوند نخست کاری کرد که اندک اندک آداب و رسوم باطل و اعتقادات خرافی آنان در نظرشان زشت و ننگین جلوه کند و از سوی دیگر، آیات قرآنی که به تدریج نازل میشدند، ذهن و حافظۀ مسلمانان را به تدریج به خود اختصاص میدادند و در نتیجه آن تغییر روحیه و اخلاق در عرب جاهلی به وجود آمد و او را به یک مسلمان کامل تبدیل کرد.
نزول تدریجی قرآن علاوه بر این که حفظ آیات قرآن را توسط مسلمانان میسر میگردانید، به هنگام سختی و مصیبت و جنگ نیز به آنان قوت قلب میداد و ارادۀ آنان را است واری میبخشید. قرآن با نزول تدریجی خود توانست هم دستورالعمل جامع زندگی و هم مرجع علمی لایقی برای مسلمانان باشد و در عین حال زمینه و شرایط محیط را برای پیدایش و پرورش قهرمانان و دلاوران و رزمندگان دلیر مسلمان فراهم بیاورد. شاید ابن عباس آنجا که در تفسیر [آیۀ ۳۳ سورۀ الفرقان] میگوید: «جبرئیل آیات قرآن را در پاسخ سؤالات بندگان و در رابطه با اعمال و رفتار آنان فرود میآورد» [۱۰۹] به همین مکتب تربیتی والای قرآن اشاره میکند که جز دستاورد نزول تدریجی قرآن و هماهنگی و همگامی آیات قرآن با حوادث و وقایع جامعۀ اسلامی و نیازهای مسلمانان نمیتواند باشد.
مثلاً اسلام در زمینۀ «مسائل تربیتی» میخواست تعصبات ریشهدار جاهلیت را سرکوب کند و «تقوا» را به عنوان تنها معیار ارزش و کرامت انسان جایگزین اصل و نسب و تفاخر به پدران و نیاکان سازد. پیامبر بزرگوار اسلام این کار را از آنجا آغاز میکند که یک بردۀ مسلمان را آنچنان مقام و منزلتی میبخشد که همۀ مردم تعجب میکنند: در روز فتح مکه بلال حبشی- که یک بردۀ سیاه آفریقایی است- به فرمان پیغمبر اسلام بر بام کعبه میرود و اذان میگوید. مشرکان انگشت حیرت به دندان میگزند و میگویند: مگر آدم قحطی بود که باید این بردۀ سیاه روی بام کعبه بایستد و اذان بگوید؟! در همین اثنا، آیۀ ۱۳ سوره الحجرات بر قلب مبارک پیغمبر اسلام نازل میگردد و معیار طرازبندی شخصیتها و درجهبندی ارزشها و ملاک ارزیابی انسانها را بر مبنای «قسط» تعیین میکند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ ١٣﴾ [۱۱۰] «ای مردم! بیشک ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامیترین شما نزد الله پرهیزگارترین شماست [۱۱۱]، بیگمان الله دانای آگاه است».
همچنین در زمینۀ «مسائل اجتماعی» اسلام میخواست که جامعۀ اسلامی همواره تعادل و توازن خود را حفظ کند و در اعتقادات، اخلافیات، عبادات و معاملات همواره «حد وسط» میان افراط و تفریط را بگیرد و از هرگونه کوتاهی یا زیادهروی بپرهیزد. پیامبر بزرگوار اسلام این منظور را از طریق تصحیح معیارهای اجتماعی و احیای ارزشهای اصیل مبتنی بر فطرت انسانی به بهترین وجهی تحقق بخشید. داستان نزول دو آیۀ ۸۷ و ۸۸ سوره المائده نمونۀ جالبی از این کار ماهرانۀ تصحیح معیارها در مکتب انسانساز اسلام است:
چند تن از صحابه با یکدیگر همداستان شدند و تصمیم گرفتند که خود را عقیم سازند و با زنان نیامیزند و گوشت و چربی نخورند و خرقۀ راهبان بر تن پوشند؛ به لقمۀ نان بخور و نمیری قناعت کنند! و در زی راهبان به جهانگردی و سیاحت بپردازند؛ خداوند بزرگ در جهت تصحیح این معیار ناشایست و این ضابطۀ من درآوردی که از دیدگاه آیین الهی، انحرافی خطرناک از فطرت خداساختۀ بشری است! این آیات را بر پیغمبر اکرم نازل گردانید و مسلمانان را با خطاب محبتآمیز خویش مخاطب ساخت و فرمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧﴾ [۱۱۲] [المائدة: ۸۷[ «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! چیزهای پاکیزهای را که الله برای شما حلال کرده است (بر خود) حرام نکنید، و از حد تجاوز ننمایید، همانا الله متجاوزان را دوست نمیدارد».
عبارت پایانی آیه بسیار جالب توجه و شایان دقت است. خداوند کاری را که این عده از صحابۀ پیغمبر در صدد انجام آن بودهاند- با آن که انگیزهای جز سیر و سلوک در راه تقوا و تقرب به خداوند نداشتهاند، از آن جهت که در تشخیص ضابطه و معیار به خطا رفته بودهاند- مصداق «اعتداء» و «تجاوز» و «عدوان» دانسته است!
در عین حال شیوۀ اسلام در مقام سازندگی فرد نیز آنچنان است که گویی قرآن- با نزول تدریجی و هماهنگی نزول آیات قرآن با اذهان مسلمانان- قلب و روان هر فرد مسلمانی را جداگانه در اختیار گرفته و همۀ رازها، نیازها، خاطرات و افکار یکایک مسلمانان را زیر نظر دارد. به عنوان مثال داستان نزول آیات ۲۸۴ تا ۲۸۶ سوره البقره را در نظر میگیریم: خداوند، صحابۀ پیغمبر اکرم و مسلمانان نخستین را به انواع و اقسام وظائف دشوار مکلف ساخته بود و مسلمانان نیز از روی اختیار پذیرفته بودند. اما زمانی که خداوند این آیه را نازل میفرماید:
﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُ﴾ ]البقرة: ۲۸۴[.
«و اگر آنچه را در دل خود دارید، آشکار کنید یا آن را پنهان نمایید، الله شما را به آن محاسبه میکند»؛ این تکلیف آنقدر به نظرشان دشوار میآید و آنچنان فشار طاقتفرسایی از این تکلیف بر دوش خویش احساس میکنند که وحشتزده و هراسناک در برابر پیغمبر اسلام زانو میزنند و ملتمسانه عرض میکنند: خداوند این آیه را برای تو فرستاده است، ولی ما هرگز تاب و توان پذیرفتن آن را نداریم! بلافاصله فرشتۀ وحی فرود میآید و دو آیۀ بعدی را میآورد،مضمون آیۀ قبلی را به مسلمانان تخفیف میدهد و راه انجام وظیفه را برای مسلمانان هموار میگرداند و یکی از اصول فطری و عقلانی مکتب اخلاقی اسلام را عنوان میکند:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡ﴾ [۱۱۳] ]البقرة: ۲۸۶[ «الله هیچ کس را جز بهاندازه توانش تکلیف نمیکند. آنچه (از خوبی) بدست آورده به سود او، و آنچه (از بدی) به دست آورده به زیان اوست».
***
در خاتمۀ بحث میخواهم بگویم که: اگر سیمایی که وحی قرآنی را از رسول خدا برای ما ترسیم میکند، برهان آشکار و غیر قابل تردید و انکاری بر حقانیت پیغمبر اکرم باشد، تدریجیبودن نزول قرآن نیز خود یک برهان منطقی کوبنده برای اثبات آنست که این کتاب، سراسر سخن خداوند علیم و حکیم است که به منظور هدایت مردم جهان و برنامهریزی زندگی مسلمانان و روشنگری همۀ زوایای مبهم و ناشناختۀ آفرینش برای انسان در هر زمان و در هر مکان بر پیغمبر گرامی اسلام نازل فرموده است.
[۱۰۳] ابومحمد مکی بن ابی طالب حموش بن محمد بن مختار قیسی قیروانی وی با عنوان «مُقری» (معلم قرائت قرآن) شهرت داشته و در علوم قرآن و ادبیات عرب کتابهای متعددی نوشته است. وی ساکن قرطبه بوده است. دوبار به مصر سفر کرد و به سال ۴۳۷ هـ .ق درگذشت. سیوطی کتابی را در علم ناسخ و منسوخ به او نسبت میدهد و عبارتی را که در متن آمد، از آن کتاب اقتباس میکند. قفطی چند کتاب و رسالۀ او را نام میبرد. از جمله انتخاب کتاب الجرجانی فی نظم القرآن. ر. ک. انباه الرواة. ج ۳، ص ۳۱۳ تا ۳۱۹؛ شذرات الذهب. ج ۳، ص ۲۶۰ و ۲۶۱؛ وفیات الأعيان. ج ۲، ص ۱۲۰ و ۱۲۱. [۱۰۴] صحيح بخاري. ج ۶، ص ۱۸۵. [۱۰۵] اتقان. ج ۱، ص ۷۳. [۱۰۶] مقایسه کنید با: فی ظلال القرآن. ج ۲، ص ۶۰ تا ۶۱. [۱۰۷] مقایسه کنید با اسبابالنزول واحدی. ص ۱۵۷. [۱۰۸] ر. ک. تفسیر المنار. ج ۲، ص ۲۱۹ و ج ۷، ص ۴۹: «فلسفۀ تحریم تدریجی و مرحله به مرحلۀ شرابخواری». [۱۰۹] این روایت را طبرانی و بزار از یک طریق و ابن ابی حاتم از طریق دیگر نقل کردهاند. ر. ک. اتقان. ج ۱، ص ۱۸؛ ج ۱، ص ۷۱. در مبحث «اسباب النزول» در این باره به تفصیل سخن خواهیم گفت. [۱۱۰] مقایسه کنید با: اسباب النزول، ص ۱۲۲. [۱۱۱] رسول الله ج میفرماید: «الله متعال به چهرههایتان و اموالتان نگاه نمیکند، بلکه به دلهایتان و کردارتان نگاه میکند». (صحیح مسلم ۱۹۸۷). [۱۱۲] مقایسه کنید با: اسباب النزول، ص ۵۷. [۱۱۳] مقایسه کنید با: اسباب النزول، ص ۲۶. سیوطی چنین پنداشته است که این آیه، آیۀ قبلی را نسخ کرده است. ما این مورد را یکی دیگر از موارد زیادهروی دانشمندان اسلامی در باب بر شمردن آیات منسوخه در قرآن میدانیم که در فصل «ناسخ و منسوخ» به بیان مطلب خواهیم پرداخت.