حکمت در تحریم گوشت خوک
خوک حیوانی است پلید، شهوتران، حریص و پرخور، که از نجاست و حتی فضولات خود و سایر خوکها تغذیه میکند. قرآن گوشت این حیوان را تحریم و آن را نجس دانسته است. چه حکمتی میتواند در این حکم باشد؟
حکمت تحریم گوشت خوک و لمس آن: زیانهای ناشی از مصرف گوشت خوک که تاکنون کشف شده، بسیارند. و کسی خبر ندارد که در آینده چه زیانهای دیگری نیز کشف خواهد شد. نباید فراموش کنیم که آنچه درباره زیانهای صحی مصرف گوشت خوک گفته خواهد شد، برای مردم دنیا و مسلمانان که از لمس و خوردن گوشت آن خودداری میکردند، ناشناخته بود. بیماریهایی که توسط خوک به انسان منتقل میشود را میتوان بشرح زیر دسته بندی کرد:
۱- اسهال خونی: در امعای خوک انگلهایی به نام بالانتی دیوم زندگی میکنند که از اهم منابع انتشار این بیماری در سرتاسر جهان است. این انگلها در مناطقی که خوک پرورش داده میشود، بصورت گسترده وجود دارد.
۲- بیماری یرقان عفونی: این بیماری از طریق آبهای آلوده به ادرار خوک،سگ یا موش به انسان منتقل میشود. اما منبع ابتلا به یرقان عفونی از نوع romona فقط خوک است.
۳- انتامیب هیستولیتیک: که انسان را به اسهال آمیبی مبتلا مینماید و خوک نقش ناقل این میکروب به انسان را ایفا میکند.
۴- بیماری شبه باد سرخ: نوعی بیماری است که حیوانات زیادی و از جمله خوک به آن مبتلا میگردند. و از طریق این حیوانات به گروه خاصی از انسانها از قبیل، قصابها، دباغها، و ماهی فروشان منتقل میگردد. این بیماری در انسان به شکل لکههای سرخ و دردناک توام با سوزش شدید روی دستها ظاهر میشود و همراه با تب و لرز و التهاب غدد بلغمی است.
بیماریهایی که تنها علت آنها خوردن گوشت خوک است:
۱- کرم کدوی خوک: طول این کرم ۳-۲ سانتی متر بوده و دارای آلت مکیدن و قلاب است. لارو این کرم سیستی سرک نام دارد و در عضلات و مغز خوک یافت میشود. انسان با خوردن گوشت و یا مغز خام خوک بدان مبتلا گشته دچار نارسائیهایی در دستگاه گوارش میگردد. این نارسائیها به صورت کم اشتهایی،احساس درد ناشی از گرسنگی، شده ولی در کشورهای اسلامی که گوشت خوک مصرف نمیکنند، به ندرت دیده میشود.
۲- تری شینوز: که عبارت است از یک کرم ریز به طول ۵-۳ میلی متر و از طریق خوردن گوشت خوک خام یا نیم پز وارد بدن انسان میشود و زیانهایی بشرح زیر به بار میآورد:
- خراشیدن و التهاب جداره امعاء به دلیل حمله کرم ماده به آن که در نتیجه حالتی شبیه به مسومیت ایجاد مینماید.
- پیدا شدن جوشها و دملهای پراکنده در تمام بدن
- مهمترین زیان این کرم تخمگذاری در عضلات انسان است که توام با درد شدید عضلات و سختی تنفس و ناتوانی در جویدن غذا و سخن گفتن است. و ممکن است به دلیل فلج شدن عضلات تنفسی و یا قلب منجر به مرگ شود. که تاکنون درمانی برای این حالت بدست نیامده است. این بیماری در تمام دنیا بویژه در آمریکا،کانادا و اروپا شیوع دارد ولی در کشورهای اسلامی به دلیل حرام بودن مصرف گوشت خوک، بسیار نادر است
بیماریهایی که از جمله عوامل ابتلا به آنها گوشت خوک است:
میزان چربی و اسید اوریک موجود در گوشت خوک خیلی زیاد است و بهمین دلیل در ابتلا به بیماریهای بسیاری نقش دارد که از جمله آنها میتوان بیماریهای زیر را نام برد:
۱- تصلب شرایین ۲- دردهای مفصلی ۳- مسمومیت غذایی
منبع (طب در قران /ص۱۴۶ تالیف دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقوز).
و آنچه که نام غیر الله در وقت ذبح کردن بر آن برده شده، مانند نام لات و عزی و غیره، حرام است.
و اگر کسی به خوردن این محرمات بخاطر حفظ جان یا به سبب گرسنگی شدید و یا بخاطر نبودن غذای حلال یا به سبب اکراه و اجبار از سوی دیگران مجبور به خوردن آن شود در صورتی که بیشتر از حد نیاز نخورد و از خوردن آن راه گریز هم نداشته باشد بر او گناهی نیست، زیرا الله متعال در وقت اضطرار به او اجازه خوردن آن را داده و او را به خاطر آن مؤاخذه نمیکند.
آری، الله متعال آمرزنده است در مورد کسانی که از روی ناچاری از چیزهای حرام میخورند، و به او مهربان است، زیرا امور حرام را در وقت ضرورت برای او حلال گردانیده است.
از فواید این آیه:
١- تحریم حیوان و پرندۀ مرده، خون، گوشت خنزیر و آنچه نام غیر الله در وقت ذبح بر آن برده شده است.
٢- حلال و حرام قرار دادن چیزیاست که به الله تعالی مربوط میباشد.
٣- در این آیه الله تعالی چهار صنف را حرام قرار داد، (مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که هنگام ذبح نام غیر الله بر آن برده شده باشد) لیکن در آیه دیگر غیر از این صنفها را نیز حرام قرار داد مانند (ما ذبح على النصب- هر چه بر آستان بتان ذبح شود) همچنین پیامبر اکرم ج از خوردن هر نوع حیوان درندهای که دارای دندانهای تیز شکاری و هر نوع پرندهای که دارای چنگالها و ناخنهای خم شده و تیز شکاری باشد، نهی نموده است»[١٢١]. همچنین پیامبر اکرم ج در روز خیبر خرهای اهلی را حرام قرار داد و فرمود: «الله و رسولش خوردن گوشت خر اهلی را بر شما حرام کردهاند، پس آن را نخورید، چون کثیف است»[١٢٢]. پس تنها منحصر بودن چهار صنف در این آیه مقصود نیست.
٤- همه انواع خود مرده حرام است مگر ماهی و ملخ، به دلیل فرمودۀ پیامبر ج: «دو مردار و دو خون برایمان حلال شده است، مردار ملخ و ماهی و خون جگر و طحال حیوان»[١٢٣].
٥- تحریم آنچه برای غیر الله ذبح میگردد، اگرچه نام الله بر آن برده شود. مثلا بگوید: بسم الله، الله اکبر، اللهم هذا للصنم. یا بگوید: هذا لقبر فلاني.
٦- شرک اگرچه نجاست معنوی است لیکن از شدت پلیدی و فساد عقیده انسان، و قوت خباثت معنوی مشرک، در امور محسوس وی نیز تأثیر میکند، اگرچه بدن وی در ظاهر نجس و ناپاک نیست.
٧- ضروریات محظورات را مباح میگرداند ولی به دو شرط اول: صدق در ضرورت بودن تناول حرام، به گونۀ که ضرر رفع نمیگردد مگر به خوردن آن. دوم: تناول حرام به اندازۀ رفع ضرر و خطر باشد. اما اگر رفع ضرر با غیر حرام امکان داشت پس تناول حرام برای مضطر جائز نیست.
٨- اثبات رحمت الله تعالی بر بندگان، آن گاه که تناول حرام را در وقت اضطرار و ضرورت، تا وقت رفع ضرر و خطر مباح قرار داده است.
٩- هرکه حرام را بدون ضرورت بخورد گنهکار میگردد.
١٠- استفاده از رخصتهای سفر برای باغی و مسافری که برای گناه سفر میکند جایز نیست، و حق ندارد نماز را قصر کند و نه بر موزه مسح میتواند، و نه از میته در وقت اضطرار میتواند بخورد، و نه در رمضان میتواند روزه را بخورد[١٢٤].
١١- اثبات دو اسم الله تعالی (الغفور) (الرحیم) و آنچه از صفات را در بر میگیرد.
١٢- برخی از اسمای الله تعالی متعدی بوده مشتمل بر اسم و صفت و اثر یا حکم میباشد. مثلا در این آیه اسم غفور رحیم آمده که اثر و حکم این دو اسم این است که الله تعالی با رحمت خود خورندۀ حرام در وقت ضرورت را مورد مغفرت خود قرار میدهد.
﴿١٧٤﴾ این آیه علمای یهود را شامل میشود، زیرا آنها آیات الهی که صفات پیامبر آخر زمان محمد ج را بیان کرده بود کتمان نمودند. همچنان این آیه هر کس دیگری را نیز در بر میگیرد که شرع الهی را پنهان کند و در برابر آن رشوه بگیرد، همچنین هر کسی را که در برابر منفعت عاجل و یا مصلحت زودگذر دنیوی، به تغییر دادن چیزی از دین الهی و کتمان حق راضی گردد، در بر میگیرد. پیامبر ج فرمود: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَكَتَمَهُ أَلْجَمَهُ اللَّهُ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[١٢٥].
«هر کس از علمی که میدانند سؤال شود و او کتمان نماید، الله متعال روز قیامت افساری از آتش بر دهان او میزند».
آری، متاع دنیا که در برابر پنهان ساختن و تغییر دادن شرع و حکم الهی گرفته شود، هرچند بسیار پنداشته شود، باز هم ناچیز و اندک است. و آن بهای ناچیز و اندکی که در برابر پنهان نمودن آیات الهی بدست میآورند، عذاب آخرت را بر آنان واجب گردانیده و سبب ورودشان به آتش دوزخ میشود. و الله متعال به سبب خشمش بر ایشان و ناخشنودی از آنان با آنان سخن نمیگوید. طبری مینگارد: الله متعال با آنان در آنچه که دوست دارند، سخن نمیگوید، هرچند در آنچه که دوست ندارند، با آنان سخن میگوید. و اعمال پلیدشان را اصلاح نمیکند که از گناه پاک شوند.
از فوائد این آیه:
١- وجوب نشر علم وعدم کتمان آن خصوصا وقتی نیاز به نشر و ابراز آن گردد چه با سوال سوال کننده و یا با لسان حال، یا لسان مقال.
٢- کتابهای آسمانی از جانب الله تعالی بر پیامبران نازل گردیده که دلالت بر علو و بلندی ذات الهی دارد، زیرا لازمۀ نزول این است که نازل کننده (الله تعالی) بالا باشد وکتابها را به سوی پایین نازل فرماید.
٣- در این آیه اخطار و تهدید الهی متوجه کسانی است که هم علم را کتمان میکنند و هم آن را به بهای ناچیز میفروشند، اما کسی که تنها علم را کتمان میکند ولی آن را به بهای ناچیز نمیفروشد الله تعالی دربارۀ وی چنین فرموده: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩﴾[البقرة: ١٥٩]. «کسانى که نشانههاى روشن و هدایتى را که نازل کردهایم، پس از آنکه آن را براى مردم در کتاب [آسمانى] روشن ساختهایم، پوشیده مىدارند، اینانند که الله آنان را لعنت مىکند و لعنت کنندگان [از مردم و فرشتگان نیز] آنان را لعنت مىکنند». پس آیه دلالت بر آن داردکه کتمان علم از گناهان کبیره است. اما کسی که آنچه را الله نازل فرموده و به بهای ناچیز میفروشد ولی آن را کتمان نمیکند، الله تعالی در مورد این چنین اشخاص میفرماید: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ١٥ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٦﴾[هود: ١٥-١٦]. «هر کس که زندگانى دنیا و تجمّل آن را خواسته باشد، [پاداش] کارهایشان را در آنجا برایشان به تمام و کمال مىرسانیم و آنان در آنجا کاستى نبینند * اینان کسانى هستند که در آخرت جز آتش [جهنّم] ندارند و آنچه در آنجا (دنیا) کرده بودند، بر باد رفته و آنچه را که انجام مىدهند باطل است».
مردم در کتمان نمودن ما انزل الله به سه گروه تقسیم میشوند:
گروه اول کسانیاند که علم را از روی بخل و عدم نفع بردن مردم از آن کتمان میکنند.
گروه دوم کسانیاند که علم را کتمان میکنند و تا وقتی منافع و اغراض دنیوی مطرح نباشد مانند مال و جاه و ریاست و غیره آن را بیان نمیکنند.
گروه سوم کسانیاند که علم را از روی بخل کتمان میکنند وآنرا بیان نمیکنند مگر اینکه منافع دنیوی درآن وجود داشته باشد، این گروه دو صفت بد را در خود جمع کردهاند؛ هم کتمان علم و هم فروختن آن به بهای ناچیز دنیوی. و این بدترین انواع کتمان علم است و ایشان همان گروهیاند که این آیه که در صدد تفسیر آن هستیم بر آنها صدق میکند.
اما کسی که علم را بخاطر رضامندی الله تعالی نشر میکند چه با زبان باشد و یا با قلم و عمل، وی از گروه رستگاران است، الله متعال میفرماید: ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾[آل عمران: ١٠٤]. «و باید که از شما گروهى باشد که به نیکى فراخوانند و به کار شایسته فرمان دهند و از کار ناپسند باز دارند و اینانند که رستگارند».
٤- مال و متاع دنیا بیارزش و ناچیز است، هرچند نزد انسان بسیار باشد.
٥- در روز قیامت الله تعالی بندگان مؤمن خود را مورد تزکیه و ستایش عملی و قولی قرار میدهد، وقتی اعتراف گنهکاران مؤمن را میگیرد میفرماید: «آن را در دنیا بر تو پوشیدم، ومن امروز از آن در میگذرم»[١٢٦]. این ستایش قولی است اما ستایش عملی یا فعلی هنگامی است که نامۀ عمل وی را به دست راستش میدهد و همه مردم شهادت میدهند که وی از مؤمنان بود.
٦- عقوبت این دوگروه شدید خواهد بود، چون الله تعالی با ایشان سخن نمیگوید و نه آنها را پاک میکند. یعنی الله تعالی از آنها اظهار رضایت نمیکند و سخن رضایت به آنها نمیگوید. اما سخن خشم و غضب الهی برای اهل دوزخ این است که قرآن فرموده: ﴿قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ١٠٨﴾[المؤمنون: ١٠٨] «(الله) فرمود: در آن [رسوا و] خوار و خاموش بمانید و با من سخن مگویید».
٧- عذاب دوزخیان سخت و شدید و دردناک است. چون عذاب آنها روحی و جسمانی میباشد، اما عذاب روحی قول الله تعالی به ایشان است: ﴿قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ١٠٨﴾[المؤمنون: ١٠٨] ««(الله) فرمود در آن [رسوا و] خوار و خاموش بمانید و با من سخن مگویید». که در این حالت احساس ذلت وحقارت میکنند، اما عذاب جسمانی آنها به دلیل فرموده الله تعالی: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا سَوۡفَ نُصۡلِيهِمۡ نَارٗا كُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَيۡرَهَا لِيَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمٗا٥٦﴾[النساء: ٥٦] «بیگمان کسانیکه به آیات ما کفر ورزیدند، بزودی آنها را در آتشی (سوزان) وارد میکنیم که هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهای دیگری به جایش قراردهیم، تا (طعم) عذاب را بچشند، حقا که الله توانمند حکیم است.» و فرمودۀ اوتعالی: ﴿فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ١٩ يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠ وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ٢١ كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ٢٢﴾[الحج: ١٩-٢٢] «پس آنان که کفر پیشه کردهاند، برایشان لباسهایى از آتش بریده شده است . از بالاى سرشان آب داغ ریخته شود * که آنچه در درونشان است و [نیز] پوستها از آن تافته مىشود * و براى [عذاب کردن] آنان گرزهاى آهنین (مهیّا)ست».
﴿١٧٥﴾ ایشان گمراهی را با هدایت مبادله کردند. ضلالت بمعنای حیرانی و سرگردانی و انحراف از راه راست و گم کردن راه هدایت است. تفسیر این بخش از آیه در آیه (١٦) گذشت.
پس چقدر صابرند بر آتش دوزخ!! مراد از این عبارت، تعجب است، به این معنی که حال آنان، بندگان مؤمن را به شگفت میاندازند که چرا با کمال بیپروایی، اسباب مستحق شدن عذاب را بکار گرفتند!! گویی با این کار خود بر عذاب آتش دوزخ صابر و شکیبا هستند!
از فواید این آیه:
١- سبب گمراهی این گروه و کتمان نمودن حق این است که هدایت را دوست نداشتند و نخواستند، بلکه گمراهی و فساد را اراده نمودند.
٢- رد بر فرقۀ جبریه، زیرا آیه، فعل را به فاعل که همان انسان است نسبت میدهد.
٣- کتمان علم، و بیان آن به خاطر اغراض دنیوی از گمراهی است، زیرا این گروه ندانستهاند که بر عالم و دانشمند تبلیغ و نشر علم واجب است، ولی ایشان این فریضه را نادیده گرفته و تجاهل نمودند و از خیر و ثواب عظیم خود را محروم نمودهاند، چون نشر علم از بهترین اعمال است، و علم مانند مال نیست که زایل شود بلکه تا ابد باقی میماند. مثلا در میان صحابه کرام ش مردمان ثروتمند بسیار بودند اما ذکر و نامشان در میان مردم کم است، ولی صاحب علم مانند ابو هریره و امثال او ش ذکرشان در میان عام و خاص است. و هکذا امامان دین ذکر خیرشان در میان مردم باقی و پایدار است.
٤- اثبات تعجب و شگفت الله تعالی هنگامی که از اهل دوزخ خبر داد: ﴿فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ﴾. «بر آتش [جهنّم] چه بردبارند».
﴿١٧٦﴾ این به آن سبب است که الله کتاب را به حق نازل کرده است پس بیان آن بر علما واجب و کتمان آن بر ایشان حرام است، لذا هرگاه از امری از امور دین مورد سؤال قرار گیرند، یا نیازی به بیان آن پیش آید، باید بدون تأخیر آن را بیان کنند.
مشرکان و کفار دربارۀ قرآن اختلاف ورزیدند، برخی از آنان گفتند: این کتاب جادو است، و برخی گفتند: افسانههای مردمان پیشین است، در حالیکه همه ایشان در مخالفت و ستیزۀ دور و درازی از حق و حقیقت قرار دارند.
از فواید این آیه:
١- اثبات علت و اسباب گمراهی مردمان و داخل شدنشان به آتش دوزخ. چون حرف (ب) در (ذلک بأن) بای سببی است.
٢- ثنای الله متعال بر کتاب با عظمتش قرآن کریم، هنگامی که فرمود: ﴿نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّۗ﴾ (کتاب را به حق و راستى نازل کرد) همچنان در این آیه علو و بلندی ذات الله متعال ثابت میگردد که کتاب باعظمتش را از بالا به سوی پایین نازل فرمود.
٣- کسانی که در کتاب الله تعالی اختلاف میورزند همیشه در ستیز و دشمنی دور از حق و حقیقت به سر میبرند و اقوال و نظراتشان باهم نزدیک نمیشود، هر چند ابدانشان باهم نزدیک باشد.
٤- اختلاف هیچگاه رحمت نبوده و نخواهد بود، بلکه دشمنی، عداوت، بلا و مصیبت است. و روایت مشهور بین مردم (اختلاف امتی رحمه) صحت ندارد، بلکه الله تعالی اختلاف را مذموم دانسته میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ﴾[هود: ١١٨-١١٩]. «واگر پروردگارت مىخواست، مردمان را یک امت قرار مىداد. ولى همواره مختلفاند * مگر کسى که پروردگارت [بر او] رحم کرده است».
ولی مجتهدی که اجتهادش مخالف با حق باشد، الله تعالی از اشتباه غیر قصدی وی درمیگذرد و او را مورد عفو قرار میدهد. زیرا مجتهد در امت اسلامی -طوریکه در حدیث متفق علیه آمده- هرگاه اجتهاد کند و در اجتهاد خود به حقیقت دست یابد دو اجر، واگر دچار خطا شود یک اجر را دریافت میکند. اما اینکه بطور مطلق گفته شود که اختلاف رحمت است، سخن نادرستی است و لازمۀ آن اینست که در اختلاف سعی ورزیم تا مورد رحمت قرار گیریم، زیرا سبب رحمت است!! و درست این است که اختلاف بلا و شر است.
﴿۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ١٧٧
يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِكَ تَخۡفِيفٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٧٨
وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٧٩﴾
نیکی آن نیست که روی خود را بهسوی مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکوکار کسی است که به الله و روز آخرت و ملائکه و کتابها و پیامبران ایمان داشته باشد، و مال (خود) را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و راهماندگان و گدایان و برای آزادی بردگان ببخشد، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و وفا کنندگان به پیمانشان آنگاه که پیمان بستند، وصبر کنندگان در هنگام فقر و بیماری وهنگام جنگ،ایشان کسانیاند که راست گفتهاند و هم ایشانند پرهیزگاران. ﴿١٧٧﴾
ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در مورد کشته شدگان قصاص بر شما مقرر شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس هرکسی که از جانب برادرش (صاحب خون) برای او چیزی بخشوده شد(و قصاص نگردد)، پس باید (صاحب مطالبۀ خون از قاتل) به گونۀ نیکو پیروی شود و قاتل خونبها را به نیکی به ولی دم بپردازد. این تخفیف و رحمتی از جانب پروردگارتان برای شماست، پس هرکس بعد از این (پس از گرفتن دیه) تجاوز کرد برای او عذابی دردناک است. ﴿١٧٨﴾
و برایتان در قصاص زندگانی است ای صاحبان خرد تا باشد تقوا پیشه کنید ﴿١٧٩﴾.
﴿١٧٧﴾ وقتی یهود و نصاری دربارۀ تغییر قبله و روی گرداندن رسول اکرم ج بسوی کعبه سخن گفتند و ایرادهای زیادی را مطرح کردند، الله متعال این آیه را نازل کرد و بیان نمود که روی گرداندن به سوی مشرق و مغرب – یعنی جهات مختلف- به ذات خودش مقصود نیست و کار نیکی شمرده نمیشود. بلکه نیکی حقیقی، نیکی کسی است که به الله تعالی ایمان بیاورد. بِرّ: یعنی نیکی، اسم جامع هر خیر اعم از ایمان و اعمال نیک و اخلاق شایسته است. و این آیه نیکی را به اصول ایمان ششگانه و اصول اعمال صالح تفسیر کرده است. همچنین نیکی آن است که به روز آخرت و ملائکه و کتاب – یعنی همه کتابهای آسمانی- و همه پیامبران ایمان بیاورد. همچنین نیکی آن است که مال خود را با وجود دوست داشتن آن، به خویشاوندان و نزدیکان فقیر و مستمند خود بدهد، زیرا صدقه دادن به خویشان هم صدقه است و هم صلۀ رحم. و در حدیث نزد شیخین آمده که: «قَامَ أَبُو طَلْحَةَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يَقُولُ: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ﴾[آل عمران: ٩٢] وَإِنَّ أَحَبَّ أَمْوَالِي إِلَيَّ بَيْرُحَاءَ، وَإِنَّهَا صَدَقَةٌ لِلَّهِ، أَرْجُو بِرَّهَا وَذُخْرَهَا عِنْدَ اللَّهِ، فَضَعْهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ حَيْثُ أَرَاكَ اللَّهُ، قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «بَخٍ، ذَلِكَ مَالٌ رَابِحٌ، ذَلِكَ مَالٌ رَابِحٌ، وَقَدْ سَمِعْتُ مَا قُلْتَ، وَإِنِّي أَرَى أَنْ تَجْعَلَهَا فِي الأَقْرَبِينَ فَقَالَ أَبُو طَلْحَةَ: أَفْعَلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَسَمَهَا أَبُو طَلْحَةَ فِي أَقَارِبِهِ وَبَنِي عَمِّهِ»[١٢٧].
ابوطلحه س نزد رسول الله ج رفت و گفت: یا رسول الله! الله تعالی میفرماید: تا زمانی که محبوبترین اموالتان را انفاق نکردهاید، به نیکی، دست نخواهید یافت. باغ بیرحاء محبوبترین ثروت من است. میخواهم آن را در راه الله صدقه نمایم و اجر آن را از الله دریافت کنم. بنابراین، هر طور که شما مناسب میدانید، در مورد آن، تصمیم بگیرید. رسول الله ج فرمود: «آفرین! این است مال سودمند. این است مال سودمند. آنچه را که گفتی، شنیدم. نظر من این است که آن را میان خویشاوندانت، تقسیم کنی». ابوطلحه س گفت: ای رسول الله! همین کار را خواهم کرد. سپس، ابوطلحه س آن را میان پسرعموها و خویشاوندانش تقسیم نمود».
همچنین نیکی آن است که مال خود را به یتیمان مستمند بدهد، زیرا آنان نسبت به فقرای غیر یتیم به دادن صدقه اولیترند، چون توان کسب و کار را ندارند. و پیامبر ج در فضیلت انفاق بر ایتام میفرماید: «وَأَنَا وَكَافِلُ اليَتِيمِ فِي الجَنَّةِ هَكَذَا» وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَالوُسْطَى، وَفَرَّجَ بَيْنَهُمَا شَيْئًا»[١٢٨].
رسول اکرم ج با اشارۀ دو انگشت سبابه و میانه که قدری میان آنها فاصله انداخته بود، فرمود: «من و سرپرست یتیم در بهشت، اینگونه خواهیم بود».
و همچنین نیکی آن است که مال خود را به مسکین بدهد که چیزی برای تأمین زندگی خود ندارد، لذا به دستهای مردم مینگرد.
وهمچنین نیکی آن است که مال خود را به راهماندگانی بدهند که از مال و دارایی و وطن خویش دور ماندهاند و برایشان امکان حاضر کردن آن وجود ندارد.
و همچنین نیکی آن است که مال خود را به سائلان و نیازمندانی بدهد که مجبور به گدایی شدهاند. باید دانست که گدائی در اسلام حرام است، زیرا اسلام پیروانش را به کار و کسب و همت عالی و عزت نفس و خودکفایی تربیت میکند. پس بر گدا هم لازم است از رفع ضرورت بیشتر نطلبد و خواستنش از مردم از حد نیاز تجاوز نکند. پیامبر ج میفرماید: «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ أَمْوَالَهُمْ تَكَثُّرًا، فَإِنَّمَا يَسْأَلُ جَمْرًا فَلْيَسْتَقِلَّ أَوْ لِيَسْتَكْثِرْ»[١٢٩].
«کسی که به منظور تکثر و زیادهخواهی اموال مردم را از آنها طلب نماید، در واقع چیزی جز اخگر آتش طلب نمیکند، پس یا کم طلب کند و یا زیادهخواهی کند».
گدایی جایز نیست مگر در سه حالت، طوریکه رسول اکرم ج به قبیصه فرمود: سؤال (گدایی و از مردم طلب مال کردن) تنها برای سه نفر حلال است: اول: مردی که مالالصلحی را برای سازش و آشتی بین دو گروه تعهد کند؛ سؤال برای او حلال است تا وقتی که به مقصود خود (پولی که تعهد کرده است) میرسد و سپس باید از آن خودداری کند و دوم: مردی که ضرری به مال او برسد و مال او را از بین ببرد، سؤال برای او نیز حلال است تا هنگامی که زندگی او به سر و سامانی برسد ـ یا فرمودند: در حد کفایت تأمین شود و سوم: مردی که فقر و تنگدستی ای بر او وارد آید تا اندازهای که سه نفر از خردمندان طایفهاش بگویند که: او فقیر شده است، سؤال برای او حلال است تا زندگی او سر و سامانی بگیرد ـ یا فرمودند: در حد کفایت تأمین شود؛ ای قبیصه! در غیر این سه مورد، سؤال و گدایی، حرام است و صاحبش آن را به حرامی مصرف میکند»[١٣٠].
و همچنین نیکی آن است که مال خود را در راه آزاد کردن بردگان بدهد. مراد از خریدن بردگان و آزاد کردن آنهاست. و به قولی: مراد از آزاد کردن اسیران است.
نکته مهم:
اسلام تمامی افراد بشر را از یک پدر و مادر میداند و هیچ امتیازی برای رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و... قائل نمیشود. اسلام تنها امتیاز را تقوا میشمرد و گرامیترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان میداند. اسلام مردم را مانند دندانههای شانه با هم برابر میداند.
[١٢١]- صحیح مسلم(١٩٣٤).
[١٢٢]- متفق علیه.
[١٢٣]- مسند احمد(٥٧٢٣) و سنن بیهقی (١١٩٦) با تصحیح البانی در ارواء الغلیل (٢٥٢٦).
[١٢٤]- البته در این مسألهی فقهی میان اهل علم و مذاهب اسلامی اختلاف است، و بسیاری از علما نیز اخذ به این رخصتها را برای تمام مسلمانان چه عادل و چه فاسق و گنهکار باشند با شرایط خود جایز میدانند. (مصحح)
[١٢٥]- روایت ابو داود (٣٦٥٨) و ترمذی (٢٦٤٩) مشكاة المصابيح (٢٢٣) حدیث صحیح است.
[١٢٦]- متفق علیه.
[١٢٧]- متفق علیه.(بخاری١٤٦١)
[١٢٨]- متفق علیه.
[١٢٩]- صحیح بخاری (١٠٤١).
[١٣٠]- صحیح مسلم(١٠٤٤).