تفسیر کوثر - تفسیر سورۀ فاتحه و بقره

فهرست کتاب

شرایط حاکم اسلامی از دیدگاه اهل سنت

شرایط حاکم اسلامی از دیدگاه اهل سنت

شاید سخن گفتن درباره نظریه سیاسی اهل سنت به اصطلاح سهل ممتنع باشد، زیرا در نگاه اول این برداشت به دست می‌آید که اهل سنت حاکمیت هر حاکم و سلطانی را پذیرفته‌اند. در صورتی که دقت و تأمل در منابع فقهی و تاریخی اهل سنت بیانگر این مطلب است که فقها و دانشمندان اهل سنت برای مشروعیت حاکمیت و حاکم اسلامی شرایطی را بیان داشته‌اند که از جمله این شرایط مسأله علم، فقاهت و عدالت حاکم اسلامی می‌باشد و اختیار حاکم غیر عادل یا سلطان جائر در زمانی است که جامعه اسلامی دسترسی به حاکم عادل، عالم و فقیه نداشته باشد.

در چنین شرایطی جهت جلوگیری از اغتشاش و به وجود نیامدن هرج و مرج در جامعه آنان وجود حاکم جائر را بر جامعه بدون حاکم و بدون قانون ترجیح می‌دهند؛ چون جامعه ناچار است که حاکم داشته باشد، این حاکم می‌تواند یک حاکم نیک و عادل باشد و یا در صورت نبود چنین حاکمی سلطانی جائر باشد.

در این مورد که رهبری جامعه باید به عهده کسانی باشد که از نظر علمی و فقهی از سایر مردم بالاتر باشند، امامان مذاهب اهل سنت بر این مسئله اتفاق دارند که مسئله رهبر جامعه اسلامی و حاکمیت و امامت اسلامی جهت مسلمانان واجب می‌باشد، زیرا با وجود امام و حاکم اسلامی است که شعائر دین بر پا داشته شده و حق مظلوم از ظالم گرفته می‌شود.

همچنین امامان اهل سنت بر این مسئله اتفاق دارند که حاکم اسلامی باید دارای ویژگی‌های ذیل‌ باشد:

١- مسلمان باشد، ٢- مکلف باشد، ٣- حر و آزاد باشد، ٤- مرد باشد، ٥- از قریش باشد، ٦- عالم و مجتهد باشد. تا این که مردم را نسبت به یادگیری و فهم احکام دینی و اسلامی آگاه نماید و در فهم و استنباط مسایل و احکام دینی نیاز به رأی و نظریه دیگران نداشته باشد.

ناگفته نماند نظام سیاسی اهل سنت به دو بخش نظام سیاسی قدیم و نظام سیاسی جدید قابل تقسیم است. از دوران صدر اسلام تا پایان دوران خلفای راشدین و سپس دوران امارت را دوران قدیم و دوران پس از آن را دوران جدید نامگذاری کرده‌اند.

در نظریه‌ی خلافت قدیم سه شیوه‌ مشروع برای استقرار حاکم و انعقاد امر خلافت مطرح گردیده است:

١. انتخاب اهل حل و عقد: منظور از اهل حل و عقد مجموعه افرادی است که دارای سه شرط عدالت، دانش کافی و رأی و تدبیر باشند.

٢. استخلاف، نصب توسط خلیفه پیشین: از نظر اهل سنت شریعت برای حاکم اسلامی شرایطی را بیان نموده و تطبیق آن شرایط بر افراد را به عهده‌ی افراد جامعه نهاده است. خلیفه نیز به عنوان یکی از آگاه‌ترین افراد جامعه هرگاه کسی را به خلافت نصب کند، حکومتش مشروع خواهد بود.

٣. زور و غلبه: زور و غلبه از دیدگاه اهل سنت در صورتی مشروعیت ‌داردکه اولاً شخص متغلب، کافر نباشد و ثانیاً به دست گرفتن حکومت از راه زور و غلبه پس از مرگ خلیفه باشد.

در مورد نظریات جدید می‌توان به مسئله حاکمیت و پذیرش مردم اشاره کرد، به این عنوان که اگر ملت با رأی، نظر و آزادی خود اقدام به تعیین امام و حاکم نمودند این حاکمیت مشروع خواهد بود.

مسئله دیگر مسئله شورا می‌باشد، به این صورت که شورا به عنوان جایگاه مهمی برای مشروعیت‌بخشی به حکومت مورد اهتمام قرار گرفته است. نظریه‌های جدید علاوه بر این که قدرت و اختیار نصب و عزل حاکم را به مجلس شورا واگذار کرده‌اند، تأکید می‌کنند که بر حاکم لازم است که در تمام اموری که نفی شرعی یا اجماع صحیح وجود ندارد، با اهل شورا مشورت کند.

همچنان علمای اهل سنت در این مسئله توافق دارند که اگر حاکم فاسق شود، از منصبش عزل نمی‌گردد.

از فواید این آیه:

١- پیامبرشان با آنها موافقه کرد تا فرمانروایی را بگمارد تا در راه الله متعال جنگ کنند؛ به این منظور به الله متعال دعا کرد و دعایش مستجاب گردید.

٢- در این آیه کمال تعظیم انبیاء برای الله متعال و حسن ادب با اوتعالی را نشان می‌دهد طوریکه پیامبر شان فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَكُمۡ طَالُوتَ مَلِكٗا «همانا الله «طالوت» را (به عنوان) پادشاه برای شما مبعوث (و انتخاب) کرده است» و نگفت: من انتخاب کردم.

٣- افعال بندگان مخلوق هست و پروردگار عزوجل آن را آفریده است.

٤- فضل و بزرگواری به اهل آن برگردانده شود. طوریکه الله متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَكُمۡ «همانا الله برای شما مبعوث کرده است».

٥- الله متعال گاهی پادشاهی را به کسی می‌دهد که انتظارش را ندارد- چون نه از بزرگان و وجهای قوم می‌باشد و نه هم از دودمان پادشاهان.

٦- داشتن مزایا و شایستگی‌ها در حسب و نسب یا علم و یا هم قوت و نیرو، در پابرجا ماندن پادشاهی مؤثر است.

٧- آنچه را که الله متعال تشخیص کرده و صلاح می‌بیند فوق همه تصورهاست.

٨- به هر اندازه که ولی امر مسلمانان در دانش، تدبیر امور و اندام و قوت فزونی داشت برای سلطنتش مناسبتر و بهتر است.

٩- ملک و پادشاهی که بنی آدم به آن می‌رسد در واقع ملک الله متعال است؛ و اوتعالی ملک و پادشاهی را به هر کس که بخواهد می‌دهد و پادشاه هر آنچه را که در قلمرو پادشاهی خود دارد به اذن الله متعال آن را ملک خود نموده است پس پادشاهی فقط از آن الله متعال است به هرکس که بخواهد می‌دهد. طوریکه فرموده است: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ[آل عمران: ٢٦]. «بگو: بار الها! ای صاحب فرمانروایی و ثروت و دارایی، حکومت و دارایی را به هرکس که بخواهی، می‌بخشی، و حکومت و دارایی را از هرکس که بخواهی باز پس می‌گیری».

١٠- آنچه که در ملکیت ما قرار دارد مقید به اذن الله متعال است، و ما نمی‌نتوانم به هر گونه‌ای که خواسته باشیم در آن تصرف کنیم، بلکه بنا بر چیزیکه الله متعال شرع نموده در آن تصرف می‌کنیم.

١١- اثبات مشیئت برای الله متعال؛ و مشیئت اوتعالی تابع و وابسته به حکمتش است، طوریکه می‌فرماید: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا٣٠[الإنسان: ٣٠]. «و شما چیزی را نمی‌خواهید مگر این‌که الله بخواهد، بی‌گمان الله دانای حکیم است».

١٢- اثبات دو اسم از اسم‌های مبارک الله متعال که عبارتند از ﴿وَٰسِعٌ گشایشگر، و ﴿عَلِيمٞ دانا، و آنچه از وصف و حکم را که در بر دارند.

١٣- اثبات وسعت و گستردگی الله عزوجل در احاطه داشتن و صفات و افعالش.

﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِيُّهُمۡ إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٢٤٨

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦۚ فَشَرِبُواْ مِنۡهُ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦۚ قَالَ ٱلَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ ٱللَّهِ كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ٢٤٩

وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ قَالُواْ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَيۡنَا صَبۡرٗا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٢٥٠

و پیامبرشان به آنها گفت: همانا نشانی فرمانروایی او این است که آن صندوقِ (عهد) پیش شما بیاید، که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و یادگاری از آنچه آل موسی و آل‌هارون بر جای گذاشته‌اند می‌باشد، که فرشتگان آن را حمل می‌کنند، بی‌گمان در آن نشانه‌ای است برای شما اگر مؤمن باشید. ﴿٢٤٨

پس هنگامی‌که طالوت با سپاهیان (رهسپار شده و از شهر جدا شد، گفت: همانا الله شما را با رود‌خانه‌ای آزمایش ‌کننده است، پس هرکس از آن بنوشد از من نیست، و هر کس آن را نچشد قطعا او از من است، مگر کسی با دست خود از آن یک کف بردارد، پس جز تعداد اندکی از ایشان، همه از آن نوشیدند، پس وقتی که او و کسانی که با او ایمان آورده بودند از آن (رودخانه‌) گذشتند، گفتند: امروز ما توانایی (رویارویی) با جالوت و لشکریانش را نداریم، کسانی که یقین داشتند اینکه الله را ملاقات خواهند کرد، گفتند: چه بسا گروه اندگی به اذن الله بر گروه زیادی پیروز شدند، و الله با شکیبایان است. ﴿٢٤٩

و هنگامیکه برای (نبرد با) جالوت و سپاهیانش به میدان آمدند، گفتند: ای پروردگار ما! بر ما صبر و شکیبایی فرو ریز و گام‌های ما را استوار کن و ما را بر گروه کافر پیروز بگردان﴿٢٥٠.

﴿٢٤٨ پیامبرشان‌ به‌ آنان گفت: نشانه‌ صدق‌ و صحت‌ فرمانروایی‌ او این‌ است‌ که ‌برای‌ شما از جانب الله تعالی صندوقی‌ می‌آید که آن ‌صندوق‌ سبب‌ آرامش‌ دل‌های‌ شما در مورد موضوع‌ گزینش‌ طالوت‌ است‌ که‌ در آن ‌اختلاف‌ ورزیده‌اید و مایه‌ ثبات‌ و پایداریتان‌ در هنگام‌ رویارویی‌ با دشمنانتان ‌است‌. سکینه: از سکون، به‌ معنی‌ وقار و آرامش‌ است‌. و یادگاری‌ از میراث‌ آل‌موسی‌ و آل‌ هارون‌ است‌، یادگار نهاده‌ شده‌ در آن‌ صندوق‌ عبارت‌ بود از عصای موسی‌ و ریزه‌های‌ الواح‌ تورات‌ که‌ تورات‌ اولین‌بار در آنها نوشته‌ شده‌ بود. مراد از آل‌ موسی‌ و آل‌ هارون، نه‌ خاندان‌ آنها، بلکه‌ خود آنها هستند، یعنی: این‌ یادگارها نه‌ از خانواده‌ موسی‌ و هارون بلکه‌ مربوط به‌ خود آن‌ دو بود. و فرشتگان‌ آن‌ را به‌ دستور الله تعالی حمل‌ می‌کنند، آن‌ صندوق‌ را که‌ گویند از چوب‌طلا اندود ساخته‌ شده‌ بود، در برابر دیدگان‌ آنها در میان‌ آسمان‌ و زمین‌ حمل‌ کرده‌ آن‌گاه‌ فرود آمدند و آن‌ را در برابر طالوت‌ بر زمین‌ نهادند. یادآور می‌شویم‌که‌ انبیای‌ بنی‌اسرائیل‌، این‌ تابوت‌ سکینه‌ (صندوق‌ عهد) را در جنگ‌ها پیشاپیش‌ خود حرکت‌ می‌دادند و آن‌ را وسیله‌ پیروزی‌ خود می‌دانستند پس اگر مؤمن ‌باشید، برای‌ شما در این‌ رویداد نشانه‌ای‌ است‌ بر شایستگی‌ طالوت‌ به‌ فرمان‌روایی‌.

ابن‌عباس‌  ب فرموده است: عمالقه‌ فلسطین‌ در یکی‌ از جنگ‌ها، آن‌ صندوق‌ را از بنی‌اسرائیل‌ به‌ زور گرفتند، لذا الله تعالی به‌ نشانه‌ حقانیت‌ طالوت، آن‌ را به‌وسیله‌ فرشتگان‌ به‌سوی‌ وی‌ باز فرستاد و فرشتگان‌ آن‌ را در برابر طالوت‌ بر زمین ‌نهادند و چون بنی‌اسرائیل‌ این‌ صحنه‌ را دیدند، گفتند: اینک‌ آری‌! پس، به ‌طالوت‌ تسلیم‌ شده‌ و او را پادشاه‌ خود ساختند و به‌ جهاد تحت‌ فرمان‌ وی‌ آماده‌ شدند و طالوت‌ از میان‌ جوانان‌ آنها هفتاد هزار تن‌ را برای‌ جهاد برگزید.

از فواید این آیه:

١- از رحمت الله تعالی بر بندگانش است که امور را با نشانه‌ها تأیید می‌کند تا حجت قائم شود، طوریکه فرمود: ﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِيُّهُمۡ إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ ... «و پیامبرشان به آنها گفت: همانا نشانه پادشاهی او این است...» و اگر الله متعال می‌خواست هرچه انجام می‌داد و از تکذیب کنندگان و مستکبران انتقام می‌گرفت ولی از رحمت اوتعالی است که آیات و نشانه‌هایی را فرستاد تا قلب‌ها به آن مطمئن گردیده و حجت قائم شود؛ و واقع شدن این نشانه‌ها و معجزات حکمت آشکار است؛ زیرا اگر کسی از میان ما ادعا کند که من فرستادۀ پروردگار به سوی شما هستم و به آنچه شما را امر می‌کنم انجام بدهید و از آنچه نهی می‌کنم ترک کنید؛ ورنه جان و مال و خون شما برایم حلال است؛ از چنین شخصی اطاعت نمی‌شود؛ و از رحمت و حکمت الله عزوجل بوده است که برای پیامبران نشانه‌هایی را ضمیمه ساخته است که با آنها حجت تمام می‌شود و مردم استجابت می‌کنند.

٢- این تابوت شامل نشانه‌های بزرگی از علم و دانش و حکمت که از آل موسی و آل هارون باقی مانده بود می‌شد و همچنین برای تسکین نفوس آن قوم و قلب‌هایشان مؤثر بود و آنان را در خواسته‌هایشان نیرو می‌بخشید.

٣- وقار و آرامش تأثیری بسزایی بر قلب‌ها دارد، طوریکه الله متعال فرمود: «در آن آرامشی از پروردگار شما است» و تأمل کنید چگونه آرامش را به ربوببیت خود پیوست داد که نشاندهنده عنایت ویژه اوتعالی برای این قوم می‌باشد؛ و سکینه و وقار اگر در قلب فرو آید انسان مطمئن شده آرام می‌گیرد و سینۀ او برای پذیرش اوامر شریعت فراخ می‌گردد و با کمال و تمام آن را قبول می‌کند.

٤- اثبات وجود ملائکه در این آیه و تابوتی را که ملائکه حمل کردند بیانگر این است که آن تابوت بسیار بزرگ بود.

٥- مؤمن از آیات و نشانه‌های الهی نفع می‌برد، زیرا نفع بردن از آیات الهی تأثیر بسزایی بر باور و یقین مسلمان دارد.

٦- وقتی ایمان بنده افزایش یابد فهم او از کتاب الله و سنت رسول الله نیز افزایش می‌یابد و بیشتر می‌شود.

٧- ملائکه اجسام حقیقی دارند؛ و اما کسانی که می‌گویند: آنها فقط عقل‌ها هستند یا ارواح هستند و اجسام ندارند قول باطل است زیرا الله متعال می‌فرماید: ﴿جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُوْلِيٓ أَجۡنِحَةٖ[فاطر: ١]. «(کسی) که ملائکه را رسولانی قرار داد؛ که دارای بال‌ها هستند» و پیامبر  ج چهره واقعی جبریل  ÷ را مشاهده کرد که دارای ششصد بال بود که کرانه‌های آسمان را پر کرده بود.

﴿٢٤٩ و هنگامی‌ که‌ طالوت‌ با لشکریان‌ از شهر خویش‌ بیت ‌المقدس‌ رهسپار شد و لشکر را از شهر به‌ جنگ‌ عمالقه‌ خارج‌ کرد، فصل‌؛ فصل‌ تابستان‌ و هوا سخت‌گرم‌ بود، لذا لشکریان‌ از طالوت‌ آب‌ خواستند، او گفت: الله تعالی شما را به‌ وسیله ‌نهری می‌آزماید. گفته شده که‌: مراد از آن‌ نهری‌ در میان‌ اردن‌ و فلسطین‌ است‌، همچنان هدف‌ از این‌ آزمون، سنجش‌ میزان‌ اطاعت‌ لشکریان‌ وی‌ بود. طالوت‌ گفت: پس‌ هر کس‌ از آن‌ بنوشد از پیروان‌ من‌ نیست‌، لذا هر کس‌ از من‌ در این‌ دستور اطاعت‌ کند، در سایر فرمانها نیز مطیع‌ من‌ خواهد بود و هر کس‌ این‌ دستور را نادیده‌ بگیرد و خواهش‌ نفسش‌ بر او غالب شود، پس‌ او در سایر امور سخت‌ و دشوار، به‌طریق‌ اولی‌ الله تعالی را عصیان‌ و نافرمانی‌خواهد کرد. و هر کس‌ از آن‌ نخورد، البته او از من‌ است، مگر کسی‌ که‌ با دستش‌ غرفه‌ای‌ برگیرد، اغتراف: گرفتن‌ آب‌ به‌ دست‌ یا به‌ وسیله‌ دیگری‌ است‌ و (غرفه) برگرفتن‌ آب‌ با یک‌ کف‌ دست، یا با هر دو کف‌ دست‌ است‌. آری‌! طالوت، فقط نوشیدن‌ یک‌ مشت‌ آب‌ را به‌ آنان‌ رخصت‌ داد تا آزار تشنگی‌ را اندکی‌ از آنان ‌برطرف‌ ساخته‌ باشد و تا به این‌ وسیله‌ بتوانند کشمکش‌ نفس‌ خویش‌ را مهار کنند. پس‌ همه‌ از آن‌ نوشیدند و از فرمانده‌ خویش‌ نافرمانی‌ کردند، لذا او نیز به‌ آنان ‌اجازه‌ نداد که‌ با وی‌ در جنگ‌ با دشمن‌ همراهی‌کنند، مگر اندکی‌ از ایشان‌ که‌ ننوشیدند و ایشان‌ به‌ تعداد اصحاب‌ بدر (سیصد و سیزده‌ تن) بودند، چنان‌که‌ براء  س می‌گوید: «جمعی از یاران پیامبر  ج که در غزوۀ بدر شرکت کرده بودند، می‌گفتند: تعداد ما برابر با اصحاب طالوت بود که با او از نهر، عبور کردند. ‌یعنی سیصد و اندی نفر»[٣١٨].

اما سدی‌ می‌گوید: «تمام‌ لشکر طالوت‌ هشتادهزارتن‌ بود، هفتاد و شش‌هزارتن‌ آنان ‌از آب‌ نهر نوشیدند و فقط چهارهزار تن‌ با طالوت‌ باقی‌ ماندند». اما با وجود این‌آزمایشی‌ که‌ از پایداری‌ و اطاعت‌ آنها به‌عمل‌ آمد، کسانی‌ هم‌ که‌ از نهر گذشتند، آنچنان‌ که‌ باید به هنگام‌ رویارویی‌ با دشمن‌، پایداری‌ نکردند، هنگامی‌ که‌ طالوت ‌و کسانی‌ که‌ همراه‌ وی‌ ایمان‌ آورده‌ بودند از آن‌ نهر گذشتند آنان‌ همان‌ تعداد اندکی ‌بودند که‌ از وی‌ اطاعت‌ کردند، هر چند که‌ در میزان‌ یقین‌ و صلابت‌ دینی‌شان‌ باهم‌تفاوت‌ داشتند، چرا که‌ در این‌ هنگام‌ گفتند: امروز ما را توان مقابله‌ با جالوت‌ و سپاهیانش‌ نیست‌. جالوت: مشهورترین‌ قهرمان‌ فلسطینی‌ها و فرمانده آنان‌ بود. اما کسانی‌ که‌ به‌ دیدار الله تعالی یقین‌ داشتند، گفتند: بسا گروهی‌ اندک‌ که‌ بر گروهی‌ بسیار به‌ اذن‌ الله پیروز شدند و الله تعالی با صابران‌ است‌. یعنی: پیروزی‌ با صبر و پایداری‌ همراه‌ است، نه‌ با بسیاری‌ تعداد.

در غزوه حنین هنگامی که رسول اکرم  ج مسلمانان را برای جنگیدن با قبایل هوازن و ثقیف و قبایل دیگری که در میان مکه و طائف بودند تجهیز می‌فرمود، در این هنگام مسلمانان با تعداد زیادی از مهاجرین و انصار برای مقابله آماده شدند و بعضی از مسلمین به کثرت خودشان می‌بالیدند. بعضی می‌گفتند: (لَن نُغلَبَ الیومَ مِن قِلَّةٍ) یعنی ما امروز از قِلَّت مغلوب نمی‌شویم. اما الله تعالی می‌خواست به مسلمین درسی بیاموزد که هیچ گاه از یاد نبرند که هیچ وقت اعتماد بر کثرت خود نکنند.

بنا بر همین اعتماد بر کثرت، الله تعالی آنها را آزمایش بس مشکل فرمود ؛چنانکه قبلاً مسلمانان به خاطر مخالفت با امر و دستور قائد بزرگ صلى الله علیه وآله وسلم در جنگ احد با همین امتحان مواجه شدند. هنگام شروع این جنگ خالد امیر مقدمه لشکر مسلمانان بود در آغاز جنگ مسلمین مغلوب شدند که فقط رسول اکرم  ج به همراه تعداد کمی و با اهل بیت خویش و با تعدادی مهاجرین و انصار باقی ماندند و این امتحان بزرگی برای مسلمانان بود اما الله تعالی مجدداً رحمت خویش را متوجه مسلمین فرمود لذا مسلمین با تعداد کم و با صبر و استقامت و صداقت، مشرکین را شکست دادند.

از فواید این آیه:

١- برای فرمانده لازم است که از احوال سربازان خود جویا شود طوریکه طالوت سپاهیانش را همراهی کرد و از احوال آنها جویا شده صفوف آنان را منظم ساخت.

٢- بر فرمانده واجب است مانع حضور کسانی در جنگ شودکه برای جنگ مناسب نیستند مانند کسی که روحیه ارتش را ضعیف می‌کند یا رزمندگان را از دشمن می‌ترساند و یا مشکلات عقیدتی داشته باشد[٣١٩].

٣- برگزیدن سربازان ماهر از حکمت فرمانده است تا دیده شود چه کسی شایسته جنگ است و چه کسی نیست؛ طوریکه امروز مانورهای نظامی برای شناخت توانمندی‌های سپاهیان برگزار می‌شود.

٤- طالوت سپاهیان خود را امتحان کرد تا بداند چه کسی می‌تواند بر سختی‌ها صبر و تحمل داشته باشد و تا بداند چه کسی اوامر فرمانده را به درستی انجام می‌دهد.

٥- طوریکه دیده می‌شود اکثریت بندگان اوامر و نواهی پروردگار عزوجل را عملی و مراعات نمی‌کنند، چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿فَشَرِبُواْ مِنۡهُ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ «پس جز عده‌ کمی؛ همگی از آن (آب) نوشیدند». و می‌فرماید: ﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ١٣[سبأ: ١٣]؛ «و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» و می‌فرماید: ﴿وَإِن تُطِعۡ أَكۡثَرَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ[الأنعام: ١١٦] «و اگر از بیشتر کسانی‌که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه الله گمراه می‌کنند»؛ و در حدیث قدسی پیامبر اکرم  ج فرمود: «الله متعال می‌فرماید: ای آدم. آدم در جواب می‌گوید: آماده و گوش به فرمان توام و خیر فقط در دست توست. الله تعالی خطاب به او می‌فرماید: اهل آتش را جدا کن. می‌گوید: اهل آتش چقدر هستند؟ می‌فرماید: از هر هزار نفر، نه صد و نود و نه نفر. با شنیدن این سخن، کودک، پیر می‌شود و همۀ زنان باردار، سقط جنین می‌کنند و مردمان را مست می‌بینی ولی مست نیستند بلکه عذاب الله، شدید است». صحابه پرسیدند: آن یک نفر، از میان ما چه کسی است؟ فرمود: «خوشحال باشید. زیرا یک نفر از شما و هزار نفر از یأجوج و مأجوج به دوزخ می‌رود». سپس افزود: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، امیدوارم که یک چهارم بهشتیان، شما باشید». ما تکبیر گفتیم. سپس فرمود: «امیدوارم یک سوم بهشتیان، شما باشید». ما تکبیر گفتیم. سپس فرمود: «امیدوارم نصف اهل بهشت، شما باشید». باز هم ما تکبیر گفتیم»[٣٢٠].

٦- افراد ترسو و جبان همیشه در خوف و بیم زندگی دارند پس نباید اجازه داده شود که بر سایر افراد تأثیر منفی بگذارند.

٧- ایمان موجب صبر و تحمل است، و ضعف در ایمان انسان را بی‌صبر می‌سازد لذا اندکی از مردم هنگام سختی‌ها صبر می‌کنند. و همین گروه باعث ضعف روحیه دیگران و یا هم باعث شکست لشکر می‌شوند.

٨- الله متعال بندگان خود را با از دست دادن چیزی محبوب یا حصول امری ناپسند مورد امتحان قرار می‌دهد تا صبر و شکیبایی آنها را آزمایش کند.

٩- الله عزوجل در هنگام ابتلای شدید، بندگانش را مورد رحمت خود قرار می‌دهد تا زنده بمانند.

١٠- الله متعال در این قسمت آیه «کسی که نوشید» و در این فرمودۀ خود: «یا تنها کفی بیاشامد» انجام این افعال را به آنها نسبت داد تا دانسته شود که بندگان دارای اختیار و اراده هستند نه اینکه مجبور به کاری باشند.

١١- یقین، انسان را بر صبر، تحمل، بردباری، اعتماد و امیدواری وامیدارد.

١٢- اثبات ملاقات با الله متعال طوریکه در موضع دیگر می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدۡحٗا فَمُلَٰقِيهِ٦[الانشقاق: ٦] «ای انسان! بی‌گمان تو در راه (رسیدن به) پروردگارت سخت تلاش و کوشش می‌کنی، پس او را ملاقات خواهی کرد».

١٣- کلمۀ ظن یا گمان در این آیه بمعنای یقین آمده است.

١٤- امکان دارد که گروهی اندک بر گروهی بزرگ غلبه پیدا کند طوریکه در امت‌های گذشته رخ داده است، و در این امت نیز مانند غزوه بدر و سایر غزوات گروه کوچکی از مسلمانان بر گروه بزرگی از کافران غلبه حاصل کردند.

١٥- اثبات معیت یا همراهی الله عزوجل با بندگان، چنانکه فرمود: «الله با صابران است» اما معیت اوتعالی در این آیه خاص برای صابران است، ولی در آیات دیگر برای عموم مردم نیز ثابت شده است بطور مثال: ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَاۖ وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ٤[الحديد: ٤]؛ «او ذاتی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش مستقر شد، آنچه را در زمین فرو می‌رود و آنچه را از آن خارج می‌شود، و آنچه را از آسمان نازل می‌شود و آنچه را که در آن بالا می‌رود می‌داند. و هر کجا باشید او با شماست، و الله به آنچه می‌کنید بیناست». در این آیه کریمه معیت و همراه بودن پروردگار برای عموم مردم است.

و در آیاتی که الله متعال معیت را به خود اضافه کرده است نظر به سیاق هر آیه در مورد خاصی آمده است مثلا گاهی آن را برای تأیید، ذکر نموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨[النحل: ١٢٨] «همانا الله با کسانی است که تقوا پیشه کردند، و کسانی‌که نیکو‌کارانند.» و گاهی برای تهدید آمده است مانند این فرمودۀ اوتعالی: ﴿يَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱلنَّاسِ وَلَا يَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمۡ إِذۡ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرۡضَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡلِۚ[النساء: ١٠٨] «آن‌ها (زشتکاری‌های خود را) از مردم پنهان می‌دارند، اما از الله پنهان نمی‌دارند، و او با ایشان است؛ هنگامی‌که در جلسات شبانه سخنانی را که الله نمی‌پسندد، تدبیر می‌کنند»همچنان معیت برای اثبات احاطه و شمولیت آن ذکر شده است مانند این فرمودۀ الله متعال: ﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ[الحدید: ٤]. «و هر کجا باشید او با شماست».

اگر گفته شود: چگونه معیت و همراهی الله متعال را همزمان با علو و بلندی اوتعالی ثابت کنیم؟ در جواب باید گفت: بین این دو امر (همراه بودن الله متعال با ما با علو او تعالی) تناقض و تضادی وجود ندارد، زیرا الله متعال با علم گستردۀ خود در همه جا با ماست و حضور دارد و هر جا برویم الله متعال با علمش از همانجا مطلع است. به عبارت دیگر؛ الله متعال با علم و آگاهی وسیعی که دارد در همه جا هست و از همه حالات و احوال مخلوقاتش آگاه است و شاهد و ناظر جهانست.

١٦- این آیه بر صبر و شکیبایی ترغیب می‌کند؛ و صبر بر سه نوع است:

اول: صبر بر طاعت الله متعال: یعنی انسان طاعت الله متعال را بدون خستگی و ناراحتی و دل تنگی انجام بدهد.

دوم: صبر بر امتناع ورزیدن از امور حرام: یعنی مسلمان از هر آن کردار و گفتاری که حرام است خودداری کند.

سوم: صبر بر تقدیرات دردناک الهی: یعنی مسلمان بر تقدیرات الهی راضی باشد و از خشم و نارضایتی از مصیبت‌هایی که الله متعال به طور عام یا خاص برای او مقدر نموده است خودداری کند.

﴿٢٥٠ و وقتی که‌ برای‌ جنگ‌ با جالوت‌ فرمانده عمالقه و سپاهیانش‌ به‌ میدان‌ فراخ بیرون آمدند، گفتند: ای‌ پروردگارما! برما باران‌ صبر فرو ریز و گام‌های ما‌ را استوار بدار و ما را نیرومند گردان‌ تا با ‌شکست‌ روبرو نشویم‌ و از میدان‌ جنگ‌ نگریزیم‌ و ما را بر قوم کافر‌ پیروز گردان‌ و ما را یاری‌ کن‌ تا بر جالوت‌ و سپاهیانش‌ غالب‌ گردیم‌. چون در وقت رویارویی با دشمن دعای مجاهد مستجاب است، چنانکه پیامبر اکرم  ج می‌فرماید: «ثِنْتَانِ لاَ تُرَدَّانِ، أَوْ قَالَ: قَلَّ مَا تُرَدَّانِ، الدُّعَاءُ عِنْدَ النِّدَاءِ، أَوْ عِنْدَ الْبَأْسِ حِينَ يُلْحِمُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا»[٣٢١]. «دو دعا رد نمی‌شود یا فرمودند: کم رد می‌شوند: دعا در وقت اذان و در وقت جنگ، هنگامی که برخی با برخی دیگر درآویز می‌شوند». همچنان هنگامی که پیامبر اکرم  ج در روز بدر به مشرکان نگاه کرد که آنان هزار نفرند وهمراهانش سیصد و نوزده نفر بودند. آنگاه پیامبر  ج رو به قبله کرد سپس دستانش را بالا کرد و شروع به دعا نموده و فرمود: «اللهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي، اللهُمَّ آتِ مَا وَعَدْتَنِي، اللهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ الْعِصَابَةَ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ لَا تُعْبَدْ فِي الْأَرْضِ»[٣٢٢].

«پروردگارا! به آنچه که به من وعده داده‌ای، وفا کن. پروردگارا، آنچه را که به من وعده داده‌ای، به جا آر. پروردگارا، اگر این جماعت از مسلمانان را از بین ببری، دیگر بر روی زمین پرستش نمی‌شوی». ایشان پیوسته پروردگارش را به فریاد می‌طلبید در حالی که دستانش را رو به قبله بالا کشیده بود تا اینکه جامه‌اش از شانه‌هایش افتاد.

از فواید این آیه:

١- از کمال بندگی این است که بنده هنگام مصیبت‌ها و سختی‌ها به پروردگارش التجا کند. طوریکه لشکر طالوت وقتی در مقابل دشمن قرار گرفتند از الله متعال استدعای صبر و شکیبایی نمودند.

٢- پناه بردن و التجای بنده به الله متعال هنگام شدائد و مصیبت‌ها سبب نجات وی شده دعایش مستجاب می‌گردد و اما اتکای و اعتماد انسان به خودش و بر آن حساب کردن، سبب خسارت وی گردیده از توفیق الهی محروم می‌گردد، طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿لَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٖ وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَضَاقَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ ثُمَّ وَلَّيۡتُم مُّدۡبِرِينَ٢٥[التوبة: ٢٥]. «الله شما را در بسیاری از جای‌ها یاری کرد و نیز در روز حنین، آنگاه که انبوهی (لشکر)تان شما را به شگفت آورده بود ولی برای شما سودی نکرد و زمین با همه فراخیش بر شما تنگ شد سپس بازگشتید و به دشمن پشت کردید». بلی هستند بسیاری از مردمان که وقتی الله متعال نعمت‌های فراوان را در بدن و مال و اهل برایشان عنایت فرمود چنین می‌پندارند که این همه را با زور بازوی خویش کسب کرده‌اند در حالی که این چنین گمانی، اشتباهی بزرگ بوده، و انسان را به کفر می‌کشاند. بلکه همگی این نعمت‌ها از جانب الله متعال است که بر بنده منت گذاشته است، فلهذا بر بنده لازم است که شکر الله را در برابر نعمت‌های او با زبان و قلب و اعضا بجا آورد؛ با زبان ثنا و ستایش پروردگار را بگوید، و با قلب اعتراف داشته باشد که الله تعالی بر وی منت نهاده پس شکرگزاری کند، و با اعضای بدن به اطاعت پروردگار بپردازد تا شکر الله را عملا بجا آورد.

٣- بیان نیازمندی بنده به پروردگارش در ثابت نگهداشتن و استواری گام‌هایش بر طاعت الله متعال.

٤- در دعا چیزی ذکر شود که سبب مباح شدن کاری شود؛ به دلیل این فرمودۀ باریتعالی: ﴿وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ «و ما را بر گروه کافران پیروز بگردان» نگفتند: بر دشمنان ما؛ مثل این که گفتند: ما را بر آنان بخاطر کفرشان پیروز بگردان؛ که در این عبارت نهایت دوری از تعصب قومی مد نظر گرفته شده است.

﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَعَلَّمَهُۥ مِمَّا يَشَآءُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٥١

تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٢٥٢

۞تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن كَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَيۡنَا عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَيَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ وَلَٰكِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن كَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ٢٥٣

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٥٤

پس آنها را به فرمان الله شکست دادند و داود، جالوت را کشت و الله به او پادشاهی و حکمت (پیامبری) داد، و به او از آنچه می‌خواست آموخت. و اگر الله بعضی از مردم را بوسیلۀ بعضی دیگر دفع نکند، یقینا زمین تباه می‌شد، اما الله دارای فضل (بزرگی) است بر جهانیان.﴿٢٥١

این آیات الله است که آن را به حق بر تو می‌خوانیم و بی‌گمان تو از فرستاده شدگان هستی. ﴿٢٥٢

این پیامبرانند که برخی از ایشان را بر بعضی دیگر برتری داده‌ایم، از آنان کسی هست که الله با او سخن گفته است و برخی از ایشان را به لحاظ درجات بالا برده است. و به عیسی پسر مریم نشانه‌های روشن دادیم، و او را به وسیلۀ روح القدس(جبرئیل) یاری نمودیم، و اگر الله می‌خواست کسانی که پس از آنها بودند بعد از اینکه نشانه‌های روشنگر پیش آنان آمد، با یکدیگر جنگ نمی‌کردند، ولی آنان اختلاف ورزیدند پس از ایشان بعضی ایمان آوردند، و برخی کفر ورزیدند، و اگر الله می‌خواست آنها با یکدیگر جنگ نمی‌کردند، اما الله آنچه بخواهد انجام می‌دهد. ﴿٢٥٣

ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید قبل از اینکه روزی بیاید که در آن نه خرید و فروشی هست، و نه دوستی‌ای و نه شفاعتی(میانجگری)، و کافران خود ستمکارانند ﴿٢٥٤.

﴿٢٥١ پس‌ آنان‌ را به‌ امر و اراده‌ الله شکست‌ دادند و داود  ÷، جالوت‌ را کشت‌ داوود فرزند «یسا» است‌، و طالوت‌ او را جهت‌ جنگ با جالوت ‌برگزید و او با فلاخن‌ و چوبدستی‌ خویش، جالوت‌ قهرمان‌ طاغوت‌ را کشت‌ و الله او را به‌ پادشاهی‌ بنی‌اسرائیل‌ برگزید و این‌ در حیات‌ طالوت‌ بود و بعد از مرگ‌ صمویل ‌و طالوت‌ به‌ او نبوت داد،. مراد از حکمت‌ در اینجا، نبوت‌ است‌. خاطر نشان‌ می‌شود که‌ قبل‌ از داود  ÷، پادشاهی‌ و نبوت‌ برای‌ هیچ‌کس‌ فراهم‌ و یک‌جا نشده‌ بود و الله تعالی نبوت‌ و پادشاهی‌ را هر دو یک‌جا به‌ او بخشید، در حالی‌که‌ قبلا چوپانی‌ بیش‌نبود. زبور نیز بر داود  ÷ نازل‌ شد از آنچه‌ که‌ اراده و مشیئت الله بر آن‌ رفته‌ بود، به‌ داوود آموخت، مانند صنعت‌زره‌سازی، شناخت‌ زبان‌ پرندگان‌ و داوری‌ میان‌ مردم‌ در اختلافات‌ و دعاوی‌ آنان. ‌و اگر الله تعالی برخی‌ از مرد‌م را که ‌کارگزاران‌ اسباب‌ شر و فساد هستند، به‌ وسیله‌ جهاد و امر به‌ معروف‌ و نهی ‌از منکر، دفع‌ نمی‌کرد، البته زمین‌ تباه‌ می‌شد، زیرا اهل‌ فساد با برپاکردن‌ شراره‌های‌ شر و فتنه‌ که‌ تباه کنندۀ نسل‌ها و آبادانی‌ها و کشتزارهاست، بر زمین‌ غلبه‌ می‌کردند و مسلمانان‌ را از میان‌ برداشته، مساجد وعبادتگاه‌ها را ویران می‌ساختند، پس‌ این‌ اهل‌ ایمانند که ‌با نیرومندی‌ مادی‌ و معنوی‌ خویش، بازدارنده ‌شر و فساد از روی‌ زمین‌ می‌باشند و الله تعالی نسبت‌ به‌ جهانیان‌ دارای فضل و مهربانی است و بر اساس‌ همین‌ فضل‌ خویش، برخی‌ از آنان‌ را به‌ وسیله‌ برخی‌ دیگر دفع‌ نموده‌ و شراره‌های‌ شر و فتنه‌ را زایل می‌سازد.

[٣١٨]- صحیح بخاری‌ (٣٩٥٧).

[٣١٩]- البته حضور مسلمانان فاسق و مبتدع و دارای انحرافات عقیدتی به شرطی که به حد کفر و ارتداد نرسیده باشد در صف مسلمین برای جهاد اشکالی ندارد به شرطی که سبب پایین آوردن روحیه‌ی مجاهدین و تزلزل صف و تفرقه‌ی آنان نشود. و این از جمله‌ی اعتقادات اهل سنت و جماعت است که پیکار به همراه هر امیر بر و فاجری را به شرط رعایت شروط فوق جایز می‌دانند.(مصحح)

[٣٢٠]- صحیح بخاری (٣٣٤٨).

[٣٢١]- مستدرک حاکم حدیث شماره(٢٥٣٤) و علامه البانی این حدیث را در تخریج الترغیب:١/١١٦ و در سلسله احادیث صحیحه حدیث شماره(١٤٦٩) حسن خوانده است.

[٣٢٢]- صحیح مسلم (١٧٦٣).