جلوگیریِ ولی از نکاحِ زنِ تحتِ ولایتِ خود
به اتفاق علما ولی حق نداردکه مانع ازدواج مولیه خود گردد و هرگاه شخص هم کُفء و مناسب بخواهد با او ازدواج کند و به وی مهرالمثل بدهد، ولی حق نداردکه با منع او از ازدواج، به وی ظلمکند. اگر در این حال ولی مانع از ازدواج او شد، زن حق داردکه به قاضی مراجعه کند تا او را انکاح نماید و در این حالت ولایت ازدواج به ولی دیگری که در مرتبه بعد از این ولی ظالم قرار دارد منتقل نمیشود، بلکه ولایت مستقیماً به قاضی منتقل میگردد، چون این ممانعت ظلم است و ولایت رفع ظلم به دست قاضی است.
و لیکن اگر ممانعت ولی از ازدواج، به سبب یک عذر مقبول و پسندیده باشد، مانند اینکه شوهر، مناسب و کفء نباشد یا اینکه مهریه، مناسب و به اندازه مهرالمثل نباشد تا اینکه خواستگار مناسبتری پیدا شود، در این صورت او عاضل و مانع محسوب نمیشود و ولایت از او منتقل نمیگردد.
خطاب در آیه متوجه اولیای زنان است که نباید دختران یا خواهران مطلقهشان را از رجوع به شوهران سابقشان در هنگام عده، یا از ازدواج مجدد با آنان بعد از انقضای عده - به شرط رضایت و توافق کامل طرفین - منع نمایند. به قول برخی از مفسران، خطاب متوجه شوهران سابق است، به این معنی که شما شوهران به انگیزه ننگ و غیرت جاهلیت، زنان سابق خود را که عدهشان را گذراندهاند، از ازدواج با فرد دلخواهشان ممانعت نکنید، چنانکه بسیاری از بزرگان و سلاطین، از اینکه زنان سابقشان همسر مردانی دیگر شوند، به انگیزه نام و ننگ جلوگیری میکنند.
پس هر کس از شما به الله و روز آخرت ایمان داشته باشد، به این دستورها عملکرده و از آنها پند میگیرد پس رعایت این امر برای شما پر برکتتر و پاکیزهتر است از آلوده شدن به پلیدیهای معنوی و فساد ضمیر و الله آنچه را که برای شما از سود و صلاح در اجرای این احکام نهفته است میداند ولی شما اینحقیقت را نمیدانید، لذا از فرمان وی پیروی کنید.
از فواید این آیه:
١- عقد نکاح قبل از انتهای عده جایز نیست.
٢- اثبات روز آخرت یا روز قیامت؛ که شامل زنده شدن بعد از مرگ، پائین آمدن آفتاب و عرق کردن مردم و حساب و صراط و سایر اموری که در این روز به وقوع میپیوندد میشود. به دلیل این فرمودۀ الله متعال: ﴿ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ مِنكُمۡ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ «این (دستوری است که) هر کس از شما که به الله و روز قیامت ایمان دارد؛ به آن پند داده میشود».
٣- پند گرفتن از احکام الهی، تزکیه برای نفس است. و این پندِ نفس، ایمان و اخلاق انسان را رشد بیشتر میدهد و هر چند انسان احکام الهی را برخود تطبیق کند برای او تزکیه بیشتر خواهد بود.
٤- اجرای احکام الهی قلب انسان را پاکیزهتر ساخته از پلیدی گناهان پاکش میسازد.
٥- در این آیه اشاره به ناقص بودن علم و دانش انسان؛ و نرسیدن وی به کمال در علم است و اینکه الله همه چیز را میداند و انسان بسیار اندک میداند.
﴿۞وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ يُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَيۡنِ كَامِلَيۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن يُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَكِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ لَا تُكَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦۚ وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِكَۗ فَإِنۡ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَاۗ وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَيۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ٢٣٣
وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٢٣٤﴾
و مادران، فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند، این برای کسی است که بخواهد مدت شیرخوارگی را کامل نماید. و بر کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است روزی و پوشاک مادران را به گونهای شایسته فراهم کند، هیچکس جز به اندازۀ توانش مکلف نمیشود. هیچ مادری نباید به خاطر فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدری نیز نباید به خاطر فرزندش زیان ببیند، و بر وارث فرزند (مانند پدرش) چنین چیزی (روزی و پوشاک) لازم است، و اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت همدیگر خواستند فرزند را از شیر بگیرند، گناهی بر آنها نیست، و اگر خواستید دایۀ شیر دهی برای فرزندان خود بگیرید گناهی بر شما نیست به شرط اینکه آنچه را که(به دایه) متعهد شدهاید که پرداخت کنید، به خوبی بپردازید، و از الله بترسید و بدانید که الله به آنچه میکنید بیناست﴿٢٣٣﴾.
و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی را بر جای میگذارند، (همسران) باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند، و چون عدّۀ خود را به پایان رساندند بر شما گناهی نیست در آنچه که آنان به طور شایسته دربارۀ خود انجام دهند، و الله به آنچه میکنید آگاه است﴿٢٣٤﴾.
﴿٢٣٣﴾ پس از آنکه الله تعالی احکام نکاح و طلاق را ذکر کرد، حکم شیرخوارگی را نیز بیان مینماید زیرا گاهی زن و شوهر در حالی از هم جدا میشوند که فرزند خردسالی دارند، و مادران، فرزندانشان را دو سال کامل به طور تحقیقی نه تقریبی شیر دهند. مراد از ﴿ٱلۡوَٰلِدَٰتُ﴾ در این آیه کریمه، زنانی هستند که طلاق گرفتهاند و ﴿يُرۡضِعۡنَ﴾ هرچند خبر است، اما به معنی امر میباشد، یعنی: مادران مأمور به شیردادن فرزندانشان هستند. این مدت برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند، پس شیردادن دو سال کامل حتمی نیست، بلکه هدف از تعیین آن، بیان حد نهایی مکلف بودن مادر است، لذا کوتاه ساختن این مدت با توافق پدر و مادر طفل جایز است. باید دانست که مادر مطلقه تا آنگاه که ازدواج مجدد نکند - به اتفاق فقها - به حضانت (نگهداری) طفل خویش ذیحقتر است و تأمین مصارف خوراک و پوشاک مادری که به شیردادن طفل مشغول است، بر عهده پدر، یعنی آنکسی است که فرزند برایش متولد شده است و این حق مادران مطلقه است که به عنوان مزد شیردهیشان به آنان تعلق میگیرد. اما در مورد مادران غیر مطلقه باید گفت که تأمین نفقه و پوشاک آنها بدون شک بر عهده پدر میباشد، حتی اگر هم فرزندان خود را شیر ندهند. هیچکس جز بهاندازه توانش مکلف نمیشود. نه زن، مکلف به صبر و شکیبایی بر مزد اندک و مصارف ناچیز است و نه پدر طفل، مکلف به پرداخت نفقه مسرفانه خارج از اندازۀ توانش میباشد، بلکه آنچه معتبر است، حد اوسط نفقه در حد عرف است. مادر نباید پدر را بهسبب فرزندش زیان برساند، به گونهای که از وی مخارج سنگینی که از حد توانایی وی خارج است - بابت خوراک و پوشاک خویش - طلب کند و شوهر سابق هم نباید به مادر طفل زیان برساند، به گونۀ که در چیزی از تعهدات و وظایفی که برعهده اوست، کوتاهی نموده، یا فرزند را بیهیچ سببی از آغوش مادرش جدا نماید.
نسبت دادن فرزند به هر یک از پدر و مادر در هر دو جا، برای جلب عطوفت آن دو است. صیغه (مضاره)، مقتضی مشارکت هر یک از پدر و مادر در وارد نمودن ضرر است، تعبیری که خود گویای آن است که زیان رساندن یکی از آنها به دیگری، در واقع زیان رساندن به هر دو است. همچنان به تبع زیان رسانی پدر و مادر به یکدیگر؛ طفل نیز در این بین متضرر میشود. و مانند همین احکام بر عهده وارث نیز هست یعنی اگر پدر مُرد؛ پرداخت مخارج شیردهی طفل، بر عهده وارث پدر، یا وارث طفل، یا وصی، یا قیم اوست، چنان که این مخارج در حیات پدر بر عهده خود وی بود. و اگر پدر ارثی از خود به جای نگذاشته بود، اقربای نزدیکتر باید این مخارج را بپردازند، پس مراد از «وارث؛ یا وارثان پدر هستند که پرداخت نفقه و پوشاک مادر شیرده به طور عرفی و بر وجه پسندیده، برعهده ایشان میباشد، یا وارثان طفلاند، یعنیکسانی که در صورت مرگ طفل از وی میراث میبرند، که لفظ (وارث)، محتمل هر دو معنی است. به هر حال؛ زیان رساندن به مادر از سوی این وارث، چه وارث طفل باشد و چه وارث پدر؛ حرام است، چنانکه این کار بر پدر حرام بود.
و اگر پدر و مادر بخواهند با رضایت و مشاوره یکدیگر، کودک را بهطور پیشهنگام قبل از دو سال از شیر جدا کنند، گناهی بر آن دو نیست، اما اگر یکی از پدر و مادر بخواهد طفل را از شیر جدا نماید، ناگزیر باید با طرف دیگر مشورتنموده، موافقت او را جلب نماید تا توافق کامل میان آن دو به دست آید. و اگرخواستید برای فرزندان خود دایه یا شیردهی دیگر غیر از مادرانشان بگیرید بر شما گناهی نیست، به شرط آن که چیزی را که پرداخت آن را به عهده گرفتهاید، به مادران، به حساب آنچه که در مدت شیردهی به فرزندان شما شیردادهاند بهدرستیبپردازید، یا به زنان دایه و شیرده دیگر و در پرداخت مزد آنها کوتاهی یا سهلانگاری نکنید زیرا چه بسا عکس العمل منفی آنان به طفل برگردد و این خود، انگیزهای برای کوتاهی و سهلانگاریشان در حق طفل گردد. جواز اجیرکردن زن شیرده دیگری غیر از مادر هم، مشروط به عدم زیانرساندن به مادر میباشد، چراکه مادر در امر نگهداری فرزندش حق اولویت دارد، چنانکه در آغاز آیه گذشت. و از الله بترسید و بدانید که الله بهآنچه انجام میدهید، بیناست؛ پس شما را در برابر اعمالتان جزا میدهد بنابراین، اگر حقوق زنان و کودکان را ادا نمودید و پدر و مادر از زیان رساندن به یکدیگر پرهیز کرده و از الله تعالی ترسیدید؛ فرزندانشان اولاد شایستهای در دنیا و سبب پاداش اخرویشان خواهند شد، اما اگر آنان هواهای نفسانی را مدار عمل خود قرار دادند؛ یقینا فرزندانشان در دنیا برایشان بلا و فتنه و در آخرتهم سبب عذاب خواهند بود.
از فواید این آیه:
١- شیر دادن طفل بر مادر واجب نیست بلکه از باب نیکی شیر میدهد، و مدت کامل آن دو سال میباشد و امکان دارد کمتر از دو سال باشد، البته بعد از مشورت و رضایت طرفین. و غذای طفل بر پدر لازم است طوریکه قرآن میفرماید: ﴿وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَكِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ «و بر کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است روزی و پوشاک مادران را به گونهای شایسته فراهم کند».
٢- الله متعال به مخلوقاتش با رحمتر، مهربانتر و دلسوزتر از مادر به فرزندش است.
٣- فرزند عطا و بخشش برای پدر است، و طوریکه رسول کریم ج خطاب به فردی فرمود: «أَنْتَ وَ مَالُكَ لِأَبِیك»؛ یعنی: «تو و مالت برای پدرت میباشی»[٢٩١].
٤- عرف میان مردم، در صورتیکه با شریعت در تضاد نباشد، معتبر است، چنانکه قاعده اصولی میگوید: "العادة محکمة" «عادت حکم کننده است».
٥- الله متعال هیچ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمیسازد؛ و این خود بیانگر رحمت بیپایان الله متعال به بندگانش است.
٦- حرام بودن زیان و ضرر رسانی به یکدیگر به دلیل فرمودۀ الله متعال: ﴿لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦ﴾ «نه مادر به خاطر فرزندش و نه پدر به سبب فرزندش باید زیان ببیند»؛ و در حدیثی پیامبر ج فرمودهاند: «لا ضرر و لا ضرار»[٢٩٢]. «هیچ قانون زیانباری در اسلام وجود ندارد و هیچ زیان رساندنی به(خود یا) دیگران به ناحق جایز نیست ».
٧- ایمان به نامهای پروردگار متعال و صفاتی را که در بر دارند واجب است.
٨- برحذر بودن از مخالفت امر و نهی الله عزوجل؛ زیرا اوتعالی بعد از امر به تقوا فرموده است: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ﴾ «و بدانید که الله به آنچه انجام میدهید؛ بیناست» ما را از مخالفت امر خود برحذر میدارد زیرا الله متعال به هر آنچه انجام میدهیم داناست.
٩- انسان بر آنچه که در دلش وسوسه میشود مواخذه نمیشود، زیرا از جملۀ اعمال شمرده نمیشود؛ طوریکه پیامبر ج فرمودهاند: «الله متعال، وسوسههایی را که در دل امت من خطور مینمایند، معاف فرموده است تا زمانی که به مقتضای آن عمل نکرده و یا درباره آن سخن بر زبان نیاورده باشند»[٢٩٣].
﴿٢٣٤﴾ پس از بیان احکام طلاق و رجعت و مسؤولیتهای پدران در قبال فرزندان شیرخواره و همسران مطلقهشان؛ الله تعالی حکم عده وفات را بیان میکند تا این گمان پیش نیاید که عده وفات هم، مانند عده طلاق است. و کسانی از شما که میمیرند و زنانی را پس از خود بجا میگذارند پس زنانشان باید چهار ماه و ده شبانه روز انتظار بکشند و پس از آن میتوانند ازدواج مجدد نمایند. حکمت در تعیین این مدت برای عده وفات دو چیز است:
١- احتمال این که زن حامله باشد. و هر چند جنین غالبا در چهار ماهگی زنده میشود و حرکت میکند، اما الله تعالی ده شبانهروز دیگر را احتیاطا بر آن افزوده زیرا چهبسا که جنین ضعیف بوده در چهارماهگی قادر به حرکت نباشد. و در صورت ظاهر شدن حمل؛ عده زن حامله، وضع حمل اوست.
٢- در تعیین این مدت، حرمت نهادن به نکاح اول نیز مورد نظر است. قابل ذکر است که عده وفات برای زن؛ چه زن صغیره باشد چه کبیره، چه حایضه باشد و چه یائسه، همان مدت چهار ماه و ده روز است و عده زن حامله چه از وفات و چه از طلاق وضع حمل اوست. پس هرگاه این زنان عده خود را بهپایان رساندند، میتوانند(کارهایی از قبیل) آرایشکردن، رویآوردن به خواستگاران و نهایتا ازدواج مجدد، در صورتی که بر وجه پسندیده و مخالف شرع نباشد، انجام دهند و الله تعالی به آنچه انجام میدهید، آگاه است زیرا میداند که چه کسی زنان را به ناروا از ازدواج مجدد باز میدارد و چه کسی حدود و حقوق مقرر را به خوبی رعایت میکند؛ بنابراین، هر کس را در برابر عملش جزا میدهد. با این آیه بر وجوب سوگواری برای زنی که در عده وفات قرار دارد استدلال شده است. احداد یا سوگواری عبارت است از ترک زینت و آرایش، اعم از بهکاربردن خوشبویی، پوشیدن لباسهای جدید و زیورآلات و بیرون رفتن از منزل - جز به جهت ضرورت یا عذری - نیز مشمول آن میشود. عده وفات؛ بر زن آزاد، کنیز، صغیره و کبیره - چه با او آمیزش انجام گرفته باشد، چه نگرفته باشد - همه آنها لازم میگردد. گفتنی است که سوگواری بر مرگ نزدیکان فقط سه روز است، اما سوگواری بر مرگ شوهر چهار ماه و ده روز میباشد. پیامبر اکرم ج میفرماید: «لَا تُحِدُّ امْرَأَةٌ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلَاثٍ، إِلَّا عَلَى زَوْجٍ، أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا، وَلَا تَلْبَسُ ثَوْبًا مَصْبُوغًا، إِلَّا ثَوْبَ عَصْبٍ، وَلَا تَكْتَحِلُ، وَلَا تَمَسُّ طِيبًا، إِلَّا إِذَا طَهُرَتْ، نُبْذَةً مِنْ قُسْطٍ أَوْ أَظْفَارٍ»[٢٩٤]. «هيچ زنی نباید بيش از سه روز برای مردهای عزاداری کند، مگر بر شوهر که چهار ماه و ده روز به عده مینشيند، و هيچگونه لباسی که با رنگ (شاد) تزيين شده باشد نمیپوشد مگر اينکه لباس عصب (لباسی یمنی که دارای رنگ سياه و سفيد است) باشد، و چشمان خود را سرمه نمیکشد، و از استعمال عطر نيز خودداری میکند مگر اينکه از عادت ماهيانه پاک شده باشد که در اين صورت از مقدار کمی قسط يا اظفار (نوعی مواد خوشبو) استفاده میکند».
از فواید این آیه:
١- بر زنی که شوهرش وفات مینماید به عده نشستن واجب است.
٢- حکمت از عده، حفظ نسل و مشخص شدن وضع زن از نظر باردارى و عدم باردارى؛ و نیز نگه داشتن حرمت شوهر(متوفی) است.
٣- مردان که ولی امر زنان هستند مسئولت آنها را به عهده دارند.
٤- اثبات علم الله عزوجل به ظاهر و باطن. الخبیر به ذات دانایی گویند که به باطن امور دانا باشد پس وقتی دانا به باطن امور باشد اولیترست که به ظواهر امور نیز داناست.
﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَكۡنَنتُمۡ فِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ سَتَذۡكُرُونَهُنَّ وَلَٰكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡكِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٞ٢٣٥
لَّا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ٢٣٦
وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِيضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ إِلَّآ أَن يَعۡفُونَ أَوۡ يَعۡفُوَاْ ٱلَّذِي بِيَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّكَاحِۚ وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۚ وَلَا تَنسَوُاْ ٱلۡفَضۡلَ بَيۡنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ٢٣٧﴾
و بر شما گناهی نیست در آنچه بهطور کنایه از زنان (که در عدهاند) خواستگاری کنید، و یا در دلهایتان (تصمیم بر نکاح آنان را) پنهان نمایید، الله دانسته است که شما آنها را به زودی یاد خواهید کرد، ولی آنها را به پنهانی وعده (زناشویی)ندهید مگر اینکه سخن نیکویی بگویید، و تصمیم به عقد نکاح نگیرید تا مدت تعیین شده(عده) به پایان برسد، و بدانید که الله آنچه را که در دلهایتان است میداند پس از او برحذر باشید و بدانید که الله آمرزندۀ بردبار است. ﴿٢٣٥﴾
اگر زنان را قبل از اینکه با آنان آمیزش جنسی کنید و قبل از اینکه برای آنان مهریهای تعیین نمایید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. وآنان را (باتقدیم هدیهای) بهرهمند سازید، برتوانگر به اندازۀ توانش، و برتنگدست به اندازۀ توانش، بهره دادنی که بگونۀ پسندیده و معروف باشد،که(این بهره دادن) حق واجبی است برنیکوکاران. ﴿٢٣٦﴾
و اگر آنان(زنان) را قبل از اینکه با آنان آمیزش جنسی کنید، طلاق دادید، در حالی که برایشان مهریه تعیین کردهاید، پس نصف آنچه تعین کردهاید را بپردازید. مگر اینکه زنان (حق خود را) ببخشند یا کسی که عقد ازدواج در دست اوست (یعنی شوهر حق خود را) ببخشد، و اگر ببخشید، به پرهیزگاری نزدیکتر است، و بزرگواری را در میان خود فراموش نکنید همانا الله به آنچه میکنید بیناست﴿٢٣٧﴾.
﴿٢٣٥﴾ و گناهی بر شما نیست درباره آنچه شما به طور سربسته (و کنایهای) از زنان عدهدار که در عده وفات، یا طلاق ثلاثه بهسر میبرند خواستگاری کرده، یا نیت و عزم ازدواج با آنان بعد از انقضای عده را در دل نگهدارید، تعریض به معنای کنایه یا ضد تصریح است و به این معنی که انسان مقصود خویش را به مخاطب با لفظی بفهماندکه آن لفظ صراحتا مقصود او را به مخاطب نمیرساند، بلکه کنایتا یا اشارتا بر آن دلالت دارد و بنابراین، فهم آن به قرینه نیاز دارد، چرا که از ذهن شنونده دور است. مانند این که به شخص نیازمند بگوید: آمدهام تا بر تو سلام کنم و یا به چهرهات بنگرم...! خطبه: یعنی: آنچه که خواستگار همراه با برخورد لطفآمیز در گفتار و عمل، از زن میطلبد.
الله تعالی میدانست که شما از بیان رغبت خویش به آن زنان نمیتوانید صبر کنید و حتما این تمایل خود را با آنان در میان میگذارید بنابراین، به شما رخصت خواستگاری تلویحی نه تصریحی از آنان را داد، ولی با آنان قول و قرار پنهانی نگذارید یعنی: مرد مثلا به زن عدهدار نگوید: با من ازدواج کن، چون که دلباخته توام و باید به من قول بدهی که غیر از من با دیگری ازدواج نکنی... و از این قبیل سخنان دیگر، مگر آنچه که بر خواستگاری تلویحیای که مباح گردانیده شده، دلالت کند، مثل این که بگوید: به راستی که تو زیبایی...! من به زنان نیاز دارم...! یا این که از خودش در برابر زن توصیف کند و مثلا بگوید: من مردی هستم که اخلاقی نیکو دارم، دست و دل باز هستم و... از این قبیل سخنان و عقد نکاح را منعقد نگردانید تا عده زن به پایان رسد. حرام بودن عقد نکاح در عده، مورد اتفاق همه مذاهب است و با نکاح در حال عده، زن بر مرد حلال نمیشود. و بدانید که الله آنچه را در دل دارید از عزم بر نکاح، یا غیر آن میداند پس، از او برحذر باشید از این که شما را در صورت عزم بر چنین نکاحی، مجازات نماید و بدانیدکه الله تعالی بر کسی که از او میترسد آمرزنده و با تأخیر نمودن مجازات خطاکاران بردبار است.
خلاصۀ احکام این آیه:
١- خواستگاری صریح و بیپرده از زن در حال عده، اجماعا جایز نیست، لیکن خواستگاری کنایی و تلویحی از زنی که در حال عده وفات یا طلاق باین به سر میبرد، جایز است.
٢- خواستگاری صریح یا کنایی از زنی که در عده طلاق رجعی بهسر میبرد به اجماع علما جایز نیست زیرا زنی که در حال عده طلاق رجعی بهسر میبرد، هنوز حکم همسری او برای شوهرش پابرجاست.
٣- انعقاد و اجرای عقد نکاح بر زنان در حال عده، شرعا حرام بوده و اجماع علما بر آن است که تأویل مضمون: ﴿حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡكِتَٰبُ أَجَلَهُۥ﴾ «تا عده با پایان برسد»، در آیه، به معنی انتهای عده زن میباشد.
٤- اگر شخصی با زن در حال عدهای عقد نمود و عروسی کرد، قاضی باید نکاح آن دو را فسخ کند و آن نکاح به اتفاق فقها باطل است.
از فواید این آیه:
١- در دوران عده به صراحت از زن خواستگاری کردن حرام است، اما خواستگاری با اشاره و به صورت کنایه گناه نیست. و فرق این دو مساله در این است که خواستگاری صریح جز قصد نکاح و ازدواج احتمال دیگری ندارد، بنابراین حرام است، زیرا بیم آن میرود زن عجله کند، و چون علاقمند به ازدواج است احتمال دارد در سپری شدن عده دروغ بگوید. این بیانگر آن است که مقدمات کار حرام نیز حرام میباشد. در ضمن، این عمل ستمی است در حق شوهر اول، چرا که در مدت عده، زن نباید به کسی دیگر وعده ازدواج بدهد.
٢- همچنین گناه نیست که انسان در دل خود پنهان کند با زنی که در حال گذراندن عده است پس از تمام شدن عدهاش ازدواج کند.
٣- احاطه علم الله عزوجل به همه چیز؛ حتی آنچه را که در دلهاست میداند. پس انسان نباید چیزی را که مورد رضای الله متعال نیست در نفس خود پنهان کند.
٤- اثبات دو اسم از اسمهای نیک الله متعال «الغفور» و «الحلیم» و آنچه از صفات و آثاری را که در بر دارند.
﴿٢٣٦﴾ هیچ مسئولیتی اعم از گناه یا مهریه و مانند آن بر عهده شما نیست اگر زنان را طلاق دادید؛ در آن وقت که هنوز با آنان همبستری نکرده و برای آنان مهری نیز معین نکردهاید پس اگر جماع صورت گرفت و مهری هم از قبل تعیین نشده بود، زن مستحق مهر المثل خود میشود و زنانی را که قبل از تعیین مهر و قبل از همبستری طلاق میدهید بهآنها چیزی از پوشاک یا طلا یا مانند آن به عنوان بخشش تقدیم کنید تا این بخشش، جایگزینی باشد برای آنچه که آنها از مهر از دست دادهاند، شخص توانگر به اندازه توان خود و شخص تنگدست به اندازه توان خود این بخشش را به آنها تقدیم کنند پس کیفیت بخشش یا متعه به وضعیت اقتصادی شوهر مربوط است، لذا بخششی که شوهر غنی میدهد، بر بخششی که شوهر فقیر میدهد، برتری دارد پس شوهران بر وجهی بخشش یا متعه بدهند که در شرع و عرف موافق با آن، پسندیده باشد چون این متعه دادن به عنوان حقی واجب بر ذمه کسانی که در برخورد با زنان مطلقه، روشی نیکو در پیش میگیرند، لازم شده است.
از فواید این آیه:
١- انسان از تکالیفی که قادر به انجام آن نیست معاف شده است و بر این قاعده در چندین موضع در قرآن تأکید صورت گرفته است از جمله این فرمودۀ الله متعال: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾[البقرة: ٢٨٦] «الله هیچ کس را جز بهاندازه توانش تکلیف نمیکند».
٢- در انجام احکام الهی حال و وضعیت مکلف مراعات گریده؛ و برای هر حالت حکم خاص آن تطبیق میشود.
٣- عرف میان مردم مادامی که مخالف با احکام شریعت اسلامی نباشد اعتبار شرعی دارد،چنانکه قاعده اصولی (العادة محکمة)«عادت حکم کننده است»،بر آن دلالت دارد.
٤- حق در دو چیز وجود دارد یا در اخبار و یا در احکام؛ اگر در اخبار بود بدون شک صدق و راست است و اگر در احکام بود بدون شک عدل و داد است. و شاید هم بین عدل و صدق جمع صورت گیرد که در این حالت صدق بر خبر حمل میشود و عدل بر احکام. مانند فرمودۀ الله متعال: ﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗا﴾[الأنعام: ١١٥]. «و فرمان و سخن پروردگارت صادقانه و دادگرانه انجام پذیرفت».
﴿٢٣٧﴾ الله تعالی در آیهی قبلی، حکم زن مطلقه قبل از نزدیکی را بیان نمود که قبلا برایش مهری معین نشده بود، اما در این آیه، حکم نوع دوم را بیان میکند و آن زن مطلقه قبل از نزدیکی است که برایش مهری معین شده است: یعنی اگر پیش از آنکه با آنان نزدیکی کنید، طلاقشان دادید، درحالیکه برایشان مهری معین کردهاید، پس بر ذمه شما این است که نصف آنچه را به عنوان مهر برایشان تعیین نمودهاید به آنان بدهید مگر این که زنان مطلقه یادشده، این نیمه مهر مشخص شدهای را که الله تعالی برایشان بر عهده شوهران طلاقدهندهشان واجب گردانیده است، به شوهرانشان ببخشند، که در اینصورت مانعی وجود ندارد که شوهران این نیمه را به آنان نپردازند و یا کسی که اختیار نکاح در دست اوست، آن را ببخشد. و بخشش و بخشایش شما به تقوی نزدیکتر است، این خطاب متوجه مردان و زنان است و به زنان بطور تغلیبی است که آنان را به گذشت و بخشش در برابر یکدیگر تشویق و ترغیب میکند، پس کسی به تقوی نزدیکتر است که بخشندهتر باشد و بزرگواری را در بین خودتان فراموش نکنید چون هرچند طلاق روابط شما را تیره و مکدر ساخته، ولی به حرمت پیوندی که میان شما وجود داشته، اجازه بدهید تا نسیمی از فضل و مهربانی و گذشت بر این فضای مکدر بوزد، پس هرگز بزرگواری و فضل نسبت به یکدیگر را فراموش نکنید چون الله به آنچه انجام میدهید، بیناست و از اعمال شما آگاه است، پس شما را در برابر آن جزای مناسب میدهد.
[٢٩١]- سنن ابن ماجه (٢٢٩١) و مسند احمد(٦٦٧٨).
[٢٩٢]- سنن ابنماجه (٢٣٤٠).
[٢٩٣]- صحیح بخاری(٥٢٦٩).
[٢٩٤]- صحیح مسلم (٩٣٨) و اصحاب سنن.