تفسیر کوثر - تفسیر سورۀ فاتحه و بقره

فهرست کتاب

حکمت از حرام بودن ربا در ادیان سماوی

حکمت از حرام بودن ربا در ادیان سماوی

رباخواری در همه ادیان آسمانی حرام بوده است زیرا ضرر و زیان آن در جامعه فراوان است از جمله‌:

١- رباخواری موجب ایجاد دشمنی بین افراد جامعه شده و روح تعاون و همکاری را از بین می‌برد و همه ادیان آسمانی به ویژه اسلام، مردم را به تعاون و همکاری و همیاری و ایثار دعوت می‌کنند، و از خودخواهی و خودپسندی و سودجوئی شخصی و بهره‌کشی و سوء استفاده از زحمات دیگران و استثمار نمودن افراد مردم‌، برحذر داشته‌اند.

٢- ر‌باخواری موجب ایجاد یک طبقه مرفه و خوشگذران می‌گردد، که خود به هیچ‌کاری تن نمی‌دهند و موجب تراکم و جمع شدن سرمایه و اموال در دست آن طبقه مخصوص می‌گردد، بدون اینکه زحمتی و رنجی را متحمل شده باشند. و آنان حکم ‌گیاهان هرزه و طفیلی را پیدا می‌کنندکه از رنج دیگران تغذیه و رشد می‌کنند. و اسلام‌کار و عمل را تمجید می‌کند و برای ‌کارگران احترام قایل است و بهترین و عالی‌ترین وسیله ‌کسب را،‌کار می‌داند چون بی‌گمان‌ کار مهارت و روح معنوی را در هر فردی بالا می‌برد.پیامبر اکرم  ج می‌فرماید: «لأَنْ يَأْخُذَ أَحَدُكُمْ حَبْلَهُ، فَيَأْتِيَ بِحُزْمَةِ الْحَطَبِ عَلَى ظَهْرِهِ فَيَبِيعَهَا، فَيَكُفَّ اللَّهُ بِهَا وَجْهَهُ، خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَلَ النَّاسَ، أَعْطَوْهُ أَوْ مَنَعُوهُ»[٤١٥]. «هر کسی از شما اگر ریسمانی را برداشته، بار هیزم را بر پشت خود حمل کند و بفروشد و الله تعالی به وسیلۀ این کار، آبروی او را حفاظت کند، این، برایش از دست دراز کردن و خواستن از مردم، بهتر است که معلوم نیست به او چیزی بدهند یا خیر».

٣- رباخواری یکی از وسایل و دام‌های استعمارگران است که به وسیلۀ آن کشور‌های ضعیف را توسط سرمایه داران آن شکار می‌کنند، و ما خود آشکارا آثار و نتایج ربا و ر‌باخواری را در کشورهای اسلامی مشاهده می‌کنیم ‌که چگونه در دام استعمار گیر مانده‌اند.

٤-‌ دین اسلام انسان مؤمن را دعوت می‌کند به این‌ که مال خویش را به صورت قرض‌الحسنه و وام بدون سود و بهره، به برادر انسانی و اسلامی خویش قرض بدهد، و نیازمندی وی را برطرف سازد و بهترین پاداش آخرت را بدست آورد چنانکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَيُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا كَثِيرَةٗۚ وَٱللَّهُ يَقۡبِضُ وَيَبۡصُۜطُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٤٥[البقرة: ٢٤٥]. «کیست که به الله قرضی نیکو دهد و (الله) آن را برای او چندین برابر کند؟ و الله است که (در معیشت بندگان) تنگی و گشایش پدید می‌آورد و به‌سوی او باز می‌گردید».

و رسول گرامی  ج می‌فرمایند: «إن السَّلَفَ يجْرِي مَجْرَى شَطْرِ الصدقة»[٤١٦].

«همانا قرض دادن حکم نصف صدقه را می‌گیرد».

و در صحیح امام مسلم: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا أَوْ وَضَعَ عَنْهُ، أَظَلَّهُ اللهُ فِي ظِلِّهِ»[٤١٧].

«آنکه قرضدار تهیدستی را مهلت دهد یا بر وی ببخشد، الله تعالى او را در سایه خود در خواهد آورد».

از فواید این آیه:

١- برحذر بودن از ربا و سودخواری، آیه رباخوار را به کسی تشبیه کرده است که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و تعادلش را نمی‌تواند حفظ کند.

٢- شیطان انسان را دچار بیماری صرع یا بیهوشی می‌کند و این حقیقت انکار ناپذیر است، برخلاف معتزله و غیره که آن را انکار نموده‌اند. در حالیکه سنت و واقعیت آن را ثابت نموده است. ابن القیم در زاد المعاد می‌گوید: بیماری صرع یا بیهوشی بر دو قسم است: قسمی اعصاب را متشنج نموده و به علاج اطباء نیاز دارد، و قسمی دیگر از جانب شیطان صورت می‌گیرد که اطباء از معالجه آن عاجزند و با ادویه شرعی مانند قرائت قرآن و دعاهای نبوی معالجه می‌شود.

٤- بیان علت برخاستن رباخواران همانند کسی که شیطان او را بر اثر تماس گیج و دیوانه ساخته است، و آن عبارت از حلال ساختن امری حرام است، بنابرین در بدست آوردن آن اشکالی نزد آنها نیست.

٥- فرمانروایی تنها از آن الله متعال است؛ پس آن چیزی را که حلال کرده آن حلال است؛ و آنچیزی را که حرام قرار داده حرام است خواه حکمت آن را بدانیم یا ندانیم.

٦- تفاوتی که میان ربا و بیع وجود دارد فرق را در حکم هر دو نیز حتمی ساخته است. زیرا الله متعال در حکم دو چیز فرق نمی‌آورد مگر اینکه در علت و سبب آن دو فرقی باشد که موجب اختلاف آنها در حکم نیز می‌شود.

٧- آن چیزی از مال ربا را که انسان قبل از دانستن حکم آن اخذ نموده است، حلال است به شرط اینکه توبه کند و باز ایستد.

٨- انسان اگر قبل از گرفتن ربا توبه کند تنازل از آن بر او واجب است.

٩- الله تعالی به هر بنده‌اش که بخواهد ترحم خواهد کرد؛ و همانا ربوبیت مخصوص اوتعالی است که به بنده توفیق عنایت می‌فرماید تا از حرام باز ایستد.

١٠- هشدار به کسانی که بعد از رسیدن پند الهی به آنها به ربا باز می‌گردند، که اگر چنین کردند، اهل آتش خواهند بود و در آن طویل الامد خواهند ماند.

﴿٢٧٦ الله تعالی برکت‌ ربا را در دنیا از بین‌ می‌برد، هر چند که‌ بسیار هم‌ باشد. یا کلا آن‌ را از دست‌ صاحبش‌ بیرون‌ برده‌ و مالش‌ را نابود می‌سازد. چنانکه‌ پیامبر  ج فرموده است: «الرِّبَا وَإِنْ كَثُرَ، فَإِنَّ عَاقِبَتَهُ تَصِيرُ إِلَى قُلٍّ»[٤١٨]. «ربا هرچند بسیار باشد، لیکن‌ سرانجام‌ آن‌ به‌ کمی‌ و کاستی‌ می‌انجامد».

و الله تعالی در مالی‌ که‌ زکات‌ و صدقات ‌آن‌ داده‌ شده‌ می‌افزاید، و در ثواب‌ آن‌ برکت‌ نهاده‌ آن‌ را مضاعف‌ می‌گرداند و بر پاداش‌ صدقه ‌دهنده‌ می‌افزاید، چنانکه‌ پیامبر  ج فرموده است: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعَدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ كَسْبٍ طَيِّبٍ، وَلاَ يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا الطَّيِّبُ، فَإِنَّ اللَّهَ يَتَقَبَّلُهَا بِيَمِينِهِ، ثُمَّ يُرَبِّيهَا لِصَاحِبِهِ، كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فُلُوَّهُ، حَتَّى تَكُونَ مِثْلَ الجَبَلِ»[٤١٩].

«کسى که به اندازۀ یک دانه خرما از کسبی پاک (حلال) صدقه بدهد – و جز چیزهاى پاک و حلال به سوى الله صعود نمی‌کند- الله آن را با دست راستش (و رضایت کامل ) مى‌پذیرد و آن را برای صاحبش افزایش و پرورش مى‌دهد، همانگونه که یک نفر از شما کره اسپ خود را (که تازه از شیر مادرش گرفته شده )پرورش مى‌دهد، (افزایش این صدقه نیز به اندازه‌ای است که این دانه خرما) تا به اندازه یک کوه بزرگ در مى‌آید».

و الله تعالی هیچ‌ ‌ناسپاس‌ در دل‌ و گنه‌کار در گفتار و کردار را دوست‌ نمی‌دارد، زیرا دوستی‌ الله تعالی مخصوص‌ توبه‌کاران و پاکیزگان‌ از آلودگی‌هاست‌. در این‌ آیه ‌هشداری‌ سخت‌ و محکم‌ بر کسانی‌ است‌ که‌ ربا می‌خورند و می‌گویند: فرقی‌ میان ‌بیع‌ و ربا نیست، که‌ الله تعالی با کلمه‌ (کفار) به‌ کفران‌ و ناسپاسی‌ آنها حکم‌نموده‌ و در واقع‌ اعلام‌ داشته‌ است‌ که‌ سودخواری‌ از افعال‌ اهل‌ کفر است‌ نه‌ از اعمال‌ اهل‌ اسلام‌. مفهوم این آیه می‌رساند که الله تعالی هر کس را که سپاسگزار باشد و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد.

آری الله تعالی درآمد رباخواران را افزایش نمی‌دهد، برعکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی بر اینکه انفاق و بخشش مال را کم می‌کند و ربا آن را می‌افزاید، زیرا روزی و افزون شدن آن از جانب الله تعالی است و چیزی که نزد الله تعالی است جز با طاعت الله و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرات پیدا کند، الله تعالی او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.

از فواید این آیه:

١- بیان بی‌ثمر و بی‌برکت بودن ربا یا بطور حسی و یا معنوی.

٢- برحذر داشتن از رباخواری و بسته نمودن دروازه‌های طمع در برابر رباخواران.

٣- الله متعال صدقات را افزایش و نمو می‌دهد. و این افزایش یا حسی است و یا هم معنوی، اگر حسی بود پس در کمیت مال او فزونی می‌یابد بطور مثال اگر ده انفاق کرده بود الله متعال برایش بیست می‌دهد و اگر این افزایش معنوی بود پس الله متعال در مال او برکت می‌دهد.

٤- بر اساس مقابله به مثل؛ همان طوری که ربا نابود کننده مال و سرمایه است؛ صدقه نیز افزایش و رشد دهنده مال و سرمایه است؛ زیرا ربا ظلم است و صدقه احسان.

٥- اثبات صفت محبت برای الله متعال، و وجه دلالت این است که نفی محبت از کفار و گناهکاران، ثابت کنندۀ محبت الله متعال به کسانی است که به آن صفت وصف نشده‌اند. یعنی محبت الهی از انسان ناسپاس گنهکار نفی شده و برای مؤمن فرمانبردار ثابت می‌گردد.

﴿٢٧٧ الله تعالی این آیه را در میان آیات ربا قرار داد و نماز و زکات‌ را به‌ یادآوری‌ مخصوص‌ گردانید به‌ خاطر اهتمام‌ وعنایت‌ به‌ شأن‌ این‌ دو عبادت‌ بزرگ‌ زیرا این‌ دو عمل، دو رکن بزرگ‌ عبادات ‌عملی‌ اسلام‌ هستند. همچنان این آیه بیانگر آن است که بزرگترین سبب برای پرهیز از آنچه الله تعالی حرام کرده است از قبیل کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپا داشتن نماز، و پرداختن زکات، زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است و با ربا که ستمی است در حق مردم منافات دارد.

این آیه می‌رساند که افراد نیکوکار و خدمت رسان به مردم، که موجبات آرامش دیگران را فراهم می‌کنند الله تعالی هم در مقابل، آرامش و امنیتِ دنیا وآخرت آنها را فراهم می‌کند.

از فواید این آیه:

١- تشویق بر ایمان و انجام عمل صالح، زیرا ذکر پاداش مستلزم تشویق و ترغیب است.

٢- باید همراه ایمان، عمل صالح انجام شود، زیرا تنها ایمان داشتن به بنده فایده‌ای نمی‌رساند تا به انجام تکلیف مبادرت نورزد.

٣- عمل بنده اگر صالح نباشد فایده‌ای ندارد؛ و صلاح بودن عمل مشروط به این دو چیز است: اول: اخلاص برای الله عزوجل که ضد آن شرک است؛ و دوم: پیروی از سنت که ضد آن بدعت است؛ پس کسی که نیت را خالص برای الله کرد لیکن بدعتی را انجام داد از او پذیرفته نمی‌شود و کسی که یک عمل مشروع را آغاز کرد اما آن را با شرک آمیخت نیز از او پذیرفته نمی‌شود.

٤- بیان اهمیت برپا نمودن نماز و پرداخت زکات. زیرا این دو رکن از والا‌ترین ارکان اسلام بعد از شهادتین هستند.

٥- الله متعال اجر و پاداش را برای کسی که ایمان آوَرَد و عمل صالح انجام بدهد و نماز را برپا کند و زکات را بدهد ضمانت کرده است.

٦- در آیه اشاره به عظمت و بزرگی ثواب شده است؛ زیرا الله متعال آن را به نفس خود نسبت داده است، و پاداش ذات باعظمت، عظیم می‌باشد.

٧- آنان که به این صفات چهارگانه وصف شده – ایمان، عمل صالح، برپاداشتن نماز، پرداخت زکات- بر آنها هراسی در امور مستقبلی شان نیست، و نه اندوهی دارند بر امور گذشته، زیرا آنها کاری را انجام داده‌اند که در آن امن و امان عام و تام وجود دارد طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢[الأنعام: ٨٢]. «آنان که ایمان آورده‌اند، و ایمان خود را به شرک نیالودند، آنان ایمنی از آن آنهاست؛ و آنها هدایت شدگانند».

﴿٢٧٨ سپس الله تعالی بندگان‌ مؤمن‌ خویش‌ را به‌ رعایت‌ تقوی‌ فرمان‌ داده‌ و آنان‌ را از آنچه‌ که‌ سبب‌ دوری‌ از رضایش‌ می‌شود نهی‌ می‌کند که: ای‌ مؤمنان! اگر واقعا مؤمن هستید از الله بترسید و بازمانده‌ ربا را که‌ در نزد دیگران‌ باقی‌ مانده‌ بگذارید، زیرا ایمان‌ شما مستلزم‌ آن‌ است‌ که‌ اوامر الهی‌ را عملی نموده‌ و از نواهیش‌ اجتناب‌ کنید. این‌ آیه اموال‌ ربایی‌ را که‌ هنوز رباخواران‌ آنها را قبض‌ نکرده‌اند، ابطال ‌نموده‌ و گرفتن‌ آنها را حرام‌ نموده‌ است‌. اگر از معامله ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با الله و پیامبرش  ج برخاسته‌اند، و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ریا است، زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد به جنگِ با الله تعالی و پیامبرش  ج فرا خوانده است.

از فواید این آیه:

١- وجوب تقوای الهی، زیرا تقوا وصیت پروردگار برای گذشتگان و آیندگان بوده و می‌باشد؛ الله متعال می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ وَصَّيۡنَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَإِيَّاكُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ[النساء: ١٣١]. «و ما به کسانی‌که پیش از شما کتاب (آسمانی) داده شدند و (نیز) به شما سفارش کردیم که از الله بترسید (و یکتا پرست باشید)». به جا آوردن اوامر الهی و بازایستادن از نواهی اوتعالی را تقوا گویند.

٢- وجوب ترک ربا (ترک ربا واجب است) هرچند عقد بر آن صورت گرفته باشد.

٣- اجرا و تنفیذ عقد و پیمان‌ها و قراردادهای حرام در اسلام جایز نیست. حتی اگر در حال شرک قرار داد صورت گرفته باشد. چنانکه پیامبر اکرم  ج در حجة الوداع فرمود: «تمام رباهاى مقرّر در دوره جاهلیّت را زیر پاى مى‌اندازم و نخستین آن رباهایى که براى عباس است»[٤٢٠].

٤- گرفتن سود و فایده از بانک‌ها حرام است.

٥- ربا خواری و فعالیت‌های متعلق به آن منافی کمال ایمان است. و نظر به مذهب اهل سنت وجماعت در ایمان شخص رباخوار نقص وجود دارد و ترس از دچار شدن وی به کفر می‌رود.

٦- از رحمت الله تعالی بر بندگانش است که هر آنچه را که متضمن ظلم است بر آنها حرام گردانیده و بر حرمت آن تأکید نموده و آن را در قرآن کریم به صیغه‌هایی ذکر نموده که ترک آن لازم می‌شود.

﴿٢٧٩ و اگر آنچه‌ را که از ربا باقی‌ مانده‌ رها نکرده‌ و از آن‌ پرهیز ننمودید، پس‌ با خبر باشید که الله و رسولش  ج ‌ به‌ شما اعلام‌ جنگ‌ می‌دهند. بنابراین، بر زمامدار مسلمین‌ است‌ که‌ به‌ رباخواران‌ اعلام‌ جنگ‌ دهد تا آن‌ که‌ از ربا دست‌ بردارند. ابن‌عباس  ب می‌فرماید: هر کس‌ به‌ رباخواری‌ پایدار باشد و از آن‌ دست‌ نکشد، بر امام‌ مسلمانان‌ لازم‌ است‌ تا او را به‌ توبه‌ فرا خواند، اگر توبه‌ کرد و دست‌ کشید، چه‌ بهتر، در غیر این‌ صورت، گردنش‌ را بزند[٤٢١]. بنابراین‌، خوردن‌ ربا و عمل‌ به‌ آن‌ از گناهان‌ کبیره‌ است.‌

و اگر از ربا دست کشیده و توبه‌ کردید پس‌ اصل‌ مال‌هایتان‌ از خود‌ شماست‌ که‌ مستحق گرفتن آن‌ هستید، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، و با تأخیر و امروز و فردا کردن‌ قرضداران و کم ‌دادن‌ اصل‌ مال‌ بر شما ستم نمی‌شود، پس هر کس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه بدست آورده از آن اوست، و کار وی به سوی الله بر می‌گردد.

این آیه حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده و متذکر می‌شود که ربا به خاطر این حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت و به آنها مهلت داد.

رسول‌ اکرم  ج در خطبه‌ حجة الوداع‌ فرمود: «أَلَا وَإِنَّ كُلَّ رِبًا مِنْ رِبَا الْجَاهِلِيَّةِ مَوْضُوعٌ، لَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ، لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ، أَلَا يَا أُمَّتَاهُ هَلْ بَلَّغْتُ؟» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»[٤٢٢].

«آگاه باشید! هر سودی از سودهای دوران جاهلیت بی‌اعتبار است، اصل مال‌هایتان از آنِ شماست، نه شما ستم کنید، و نه بر شما ستم می‌شود، آگاه باشید ای امتم آیا تبلیغ نمودم؟ - سه بار تکرار نمودند– گفتند: آری، فرمودند: ای پروردگارا! گواه باش، - سه بار تکرار نمودند».

آنچه از آیات فوق به دست مى‌آید این است که ربا، از آفات خطرناک جامعه‌هاى بشرى است که در دو جهت اخلاق و اقتصاد، اثر ناگوار مستقیم دارد: مردم را از نیکوکارى و کمک رسانى به یکدیگر و یارى رساندن به طبقه مستضعف باز داشته، و آنها را از اینکه الله تعالی را در نظر بگیرند و هرگونه عمل نیکی را که سبب خشنودی الله تعالی می‌گردد انجام دهند، باز مى‌دارد. افزون بر آن، سبب توقف حرکت اقتصادى گردیده، از به کار انداختن سرمایه‌ها در راه تجارت، صنعت، کشت و زراعت و هر گونه عمل اقتصادى جلوگیرى مى‌کند و تنها سرمایه‌داران بزرگ، با استثمار کار دیگران و استفاده ناروا از نقطه ضعف فقر و نیاز مستمندان، بار خود را مى‌بندند. از این رو، مورد نفرت و نفرین الله قرار گرفته، از هرگونه عنایت و رأفت الهى دور مى‌مانند.

از فواید این آیه:

١- رد بر گروه جبریه که می‌گویند: انسان نه عملی را می‌تواند انجام دهد و نه هم می‌تواند ترک کند؛ زیرا مجبور است؛ در حقیقت این گروه امر و نهی را تعطیل می‌کنند، زیرا نظر به عقیده آنها انسان نمی‌تواند عملی را انجام بدهد که به آن امر شده است و یا از عملی اجتناب ورزد که از آن نهی شده است.

٢- کسی که بر رباخواری اصرار می‌ورزد در حقیقت جنگ را بر ضد الله و رسولش  ج اعلان کرده است.

٣- بزرگ نشان دادن ربا به خاطر بزرگی کیفر و مجازات آن است تا رباخواران از خوردن آن باز ایستند. پیامبر  ج در مورد زشتی رباخواری می‌فرماید: «ربا هفتاد و سه دروازه است، ساده‌ترین صورت آن مانند این است که مرد با مادرش زنا کند»[٤٢٣].

٤- هرکس از ربا به درگاه الهی توبه می‌کند نباید چیزی از فایدۀ آن را بگیرد.

٥- در این آیه به حکمت حرمت ربا اشاره شده است که همان ظلم است، به طوری که فرمود: «نه ستم می‌‌کنید و نه بر شما ستم وارد می‌شود».

٦- از رحمت الله متعال بر بندگان است که پیامبران را به سوی آنها فرستاده است؛ زیرا عقل بشر قاصر است و توان شناخت فایده و زیان خود را بطور مفصل ندارد، طوری که الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥[الإسراء: ٨٥] «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است» از این رو الله متعال پیامبران را مبعوث گردانید که رحمت بزرگی بر خلق است.

٧- امر به مراعات عدل و انصاف در معاملات مردم با یکدیگر.

﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠

وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٢٨١

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱكۡتُبُوهُۚ وَلۡيَكۡتُب بَّيۡنَكُمۡ كَاتِبُۢ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَلَا يَأۡبَ كَاتِبٌ أَن يَكۡتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُۚ فَلۡيَكۡتُبۡ وَلۡيُمۡلِلِ ٱلَّذِي عَلَيۡهِ ٱلۡحَقُّ وَلۡيَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ وَلَا يَبۡخَسۡ مِنۡهُ شَيۡ‍ٔٗاۚ فَإِن كَانَ ٱلَّذِي عَلَيۡهِ ٱلۡحَقُّ سَفِيهًا أَوۡ ضَعِيفًا أَوۡ لَا يَسۡتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلۡيُمۡلِلۡ وَلِيُّهُۥ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِيدَيۡنِ مِن رِّجَالِكُمۡۖ فَإِن لَّمۡ يَكُونَا رَجُلَيۡنِ فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ

و اگر (بدهکار) تنگدست بود، پس تا (هنگام) گشایش (و توانایی) مهلت دهید، و (اگر توان پرداخت ندارد) اینکه ببخشید برایتان بهتر است؛ اگر بدانید. ﴿٢٨٠

و از (عذاب) روزی بپرهیزید که در آن به‌سوی الله بازگردانده می‌شوید، سپس هرکس هر آنچه را که کسب کرده است به صورت کامل دریافت می‌کند و بر آنان ستم نمی‌شود. ﴿٢٨١

ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر به همدیگر تا مدت معینی وامی دادید آن را بنویسید، و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه نویسد، و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به آنگونه که الله به او آموخته است ابا ورزد، پس باید بنویسد و کسی که حق بر اوست املا کند و باید از الله که پروردگار اوست بترسد، و چیزی از آن کم نکند. پس اگر کسی که حق بر اوست کم خرد یا ناتوان بود، یا خودش نمی‌توانست املا کند، باید ولی‌اش به دادگری املا کند، و دو گواه از مردانتان را گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبودند پس یک مرد و دو زن از گواهانی که می‌پسندید(گواه بگیرید)، تا اگر یکی از آن دو (زن) فراموش کرد پس دیگری به او یادآوری کند.

وَلَا يَأۡبَ ٱلشُّهَدَآءُ إِذَا مَا دُعُواْۚ وَلَا تَسۡ‍َٔمُوٓاْ أَن تَكۡتُبُوهُ صَغِيرًا أَوۡ كَبِيرًا إِلَىٰٓ أَجَلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَٰرَةً حَاضِرَةٗ تُدِيرُونَهَا بَيۡنَكُمۡ فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَلَّا تَكۡتُبُوهَاۗ وَأَشۡهِدُوٓاْ إِذَا تَبَايَعۡتُمۡۚ وَلَا يُضَآرَّ كَاتِبٞ وَلَا شَهِيدٞۚ وَإِن تَفۡعَلُواْ فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِكُمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱللَّهُۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٢٨٢

و هرگاه گواهان برای گواهی دادن فراخوانده شوند نباید سرباز زنند. و از نوشتن وام طبق موعدش خواه کم باشد یا زیاد خسته نشوید. انجام این‌ کار هم نزد الله به عدالت نزدیک‌تر است و هم صحّت گواهی را استوارتر می‌کند و هم برای آنکه دچار شک و تردید نشوید، بهتر است؛ مگر اینکه تجارتی نقدی باشد که در میان خود دست به دست می‌کنید، پس در این صورت بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و چون خرید و فروش کردید باید گواه بگیرید، و نباید ضرر رسانیده شود نه به نویسنده‌ای و نه به گواهی، و اگر چنین کاری کنید پس آن از نافرمانی شماست. و از الله بترسید و الله به شما می‌آموزد و الله به هر چیزی داناست. ﴿٢٨٢.

﴿٢٨٠ و اگر وام‌دار تنگدست‌ بود و مالی‌ را نیافت‌ تا به وسیلۀ آن، وام‌ خویش‌ را بپردازد، پس بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی مهلت بدهد، و بر وام دار واجب است که هرگاه توانست وام را بپردازد، آن را پرداخت نماید و به تأخیر نیندازد، زیرا تأخیر انداختن آن نوعی از ظلم است، چنانکه پیامبر اکرم  ج می‌فرماید: «مَطْلُ الْغَنِيِّ ظُلْمٌ وَمَنْ أُتْبِعَ عَلَى مَلِيٍّ فَلْيَتَّبِعْ»[٤٢٤]. «اگر ثروتمند، در پرداخت وام خود، تأخیر کند، مرتکب ظلم شده ‏است. و هر کس نزد پولداری حواله داده شود، به او مراجعه کند». و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد و به موازین شرعی پایبند باشد و از معاملات ربوی پرهیز کند و با وام‌دار و تنگدست به نیکی رفتار نماید.

وام دادن به تنگدست، محتاج و مصیبت زده، روشی از اخلاق والای اسلامى است که آئین اسلام به آن دستور می‌دهد، چون این عمل اقتصاد را در خدمت دین قرار داده حاکمیّت ارزش‌هاى اخلاقى را بر سودجوئی‌هاى اقتصادى تبارز می‌دهد. اما گذشت از وامدار و ساقط نمودن قرض وی فضیلت و از بزرگ‌ترین طاعات بشمار می‌رود؛ چرا که وی مشکل برادر مسلمان خود را برطرف کرده و نیاز وی را بر آورده ساخته است. پیامبر اکرم  ج می‌فرماید: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ غَرِيمِهِ أَوْ مَحَا عَنْهُ كَانَ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[٤٢٥].

«کسی که وامدار خود را مهلت دهد یا وام را از او ساقط نماید روز قیامت در زیر سایه عرش قرار می‌گیرد».

همچنان آن جناب  ج می‌فرماید: «حُوسِبَ رَجُلٌ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، فَلَمْ يُوجَدْ لَهُ مِنَ الْخَيْرِ شَيْءٌ، إِلَّا أَنَّهُ كَانَ يُخَالِطُ النَّاسَ، وَكَانَ مُوسِرًا، فَكَانَ يَأْمُرُ غِلْمَانَهُ أَنْ يَتَجَاوَزُوا عَنِ الْمُعْسِرِ»، قَالَ: قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: نَحْنُ أَحَقُّ بِذَلِكَ مِنْهُ، تَجَاوَزُوا عَنْهُ»[٤٢٦].

«مردى قبل از شما مورد محاسبه بارى تعالى قرار گرفت. حسابرسان در کارهایش عمل خیرى نیافتند، جز آن که او شخص متمکنى بود وبا مردم آمیزش معاملاتى داشت به تحصیلداران خود که طلب‌هاى او را وصول مى‌نمودند دستور داده بود که اگر بین مدیون‌هاى من کسى را یافتید که معسر است و قدرت پرداخت ندارد، از او بگذرید و مطالبه طلب ننمایید الله تعالی در مورد رسیدگى به حساب وى فرمود: من از او به گذشت شایسته‌ترم، از وى بگذرید».

پس کسی که بر وامدار آسانی می‌کند و یا دین را از او ساقط نموده به وی می‌بخشد، متیقن باشد روزی که به سوی الله باز می‌گردد، الله تعالی پاداش او را به طور کامل می‌دهد و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند.

مفاد این‌ آیه‌ عام‌ است‌ و درباره‌ تمام‌ کسانی‌ که‌ وامدارند نازل شده است.

پس ای ثروتنمدان و طلبکاران! این برای‌ شما بهتر است که وام‌ را از تنگدستان ومستمندانی که قدرت‌پرداخت‌ را ندارند، کاملا ساقط نمایید و صرفا به‌ دادن‌ مهلت‌ به‌ آنها اکتفا نکنید، تا الله تعالی در روز قیامت با شما معاملۀ بالمثل نماید و از شما درگذرد، رسول اکرم  ج می‌فرماید: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُنْجِيَهُ اللهُ مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَلْيُنَفِّسْ عَنْ مُعْسِرٍ، أَوْ يَضَعْ عَنْهُ»[٤٢٧].

«هر کس دوست دارد که الله تعالی او را از رنج‌های روز قیامت نجات دهد، باید مشکل تنگدست و فقیری را بگشاید. (و مطالبۀ حقش را تأخیر نماید) و یا از او در گذرد و قرضش را ببخشد». و در موضع دیگر آن جناب  ج می‌فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا سَمْحًا إِذَا بَاعَ، وَإِذَا اشْتَرَى، وَإِذَا اقْتَضَى». «الله رحمت کند، مردی جوانمرد را که هرگاه بفروشد، و هرگاه بخرد و هرگاه طلب نماید، (جوانمردی را مراعات کند)».

از فواید این آیه:

١- بیان رحمت و عطوفت الله عزوجل، به دلیل اینکه بر وام دهنده واجب کرده است تا برای پرداخت قرض به قرضدار مهلت بدهد و این خود رحمتی بر تنگدست است.

٢- این آیه بیانگر حکمت الهی در تقسیم مردم به ثروتمند و فقیر و وام‌ده و قرضدار است؛ زیرا امور مردم استقرار پیدا نمی‌کند جز با این تقسیمات الهی طوریکه می‌فرماید: ﴿أَهُمۡ يَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّكَۚ نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَيۡنَهُم مَّعِيشَتَهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّيَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِيّٗاۗ[الزخرف: ٣٢]. «آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟! ما روزی (و معیشت) آنها را در زندگی دنیا میان‌شان تقسیم کردیم، و بعضی را بر بعضی (درجات و) برتری دادیم، تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به خدمت گیرند».

٣- مهلت دادن به قرضدارِ تنگدست واجب است تا اینکه ثروتمند شده و قادر به پرداخت قرض گردد.

٤- این آیه فضیلت ابراء نمودن قرضدار را از دَین بیان می‌کند. و ابراء نمودن از دَین سنت بوده و مهلت دادن به قرضدار واجب است و اگر قرضدار ابراء شود در این صورت به هردو: واجب و سنت عمل شده است.

٥- این آیه بیانگر برتری و فضیلت اعمال بر یکدیگر است. و برتری اعمال بر یکدیگر موجب برتری فاعلان آن بر یکدیگر نیز می‌شود، طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ[النساء: ٩٥]. «(هرگز) مؤمنانی که بدون بیماری و آسیب، از جهاد باز نشستند، با مجاهدانی که در راه الله با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند» و می‌فرماید: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ[الحدید: ١٠]. «کسانی از شما که قبل از فتح (مکه) انفاق کردند و (با مشرکان) جنگیدند (با کسانی‌که پس از فتح انفاق کردند و جنگیدند) یکسان نیستند. آنها مقام (و منزلت) شان و الاتر (و برتر) است از کسانی‌که بعد از فتح (مکه) انفاق کردند و جنگیدند، و الله به هر یک وعدۀ نیک (بهشت) داده است».

٦- بیان فضیلت علم، و اینکه علم انسان را به خیر و نیکی هدایت می‌کند.

﴿٢٨١ و از روزی‌ بترسید که‌ در آن‌ می‌میرید و به‌ سوی‌ الله بازگردانده‌ می‌شوید، و آن‌ روز قیامت ‌است‌. قبر اولین مراحل قیامت است، هانی غلامِ عثمان بن عفان  س روایت می‌کند که هرگاه عثمان  س در کنار قبری توقف می‌کرد، بقدری می‌گریست که رخسارش تر می‌شد. از وی پرسیدند: وقتی از بهشت و دوزخ صحبت می‌کنی اشک نمی‌ریزی و به گریه نمی‌افتی، ولی چرا هنگام یاد قبر گریه می‌کنی؟ فرمود: از رسول‌الله  ج شنیدم که می‌فرمود: «إِنَّ القَبْرَ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الآخِرَةِ، فَإِنْ نَجَا مِنْهُ فَمَا بَعْدَهُ أَيْسَرُ مِنْهُ، وَإِنْ لَمْ يَنْجُ مِنْهُ فَمَا بَعْدَهُ أَشَدُّ مِنْهُ». «قبر نخستین منزل از منازل آخرت است، هرکس از (عذاب) آن نجات پیدا کند مراحل بعدی نسبت به آن آسان‌تر هستند و اگر از آن نجات پیدا نکند، مراحل بعدی برایش مشکل‌تر خواهد بود». و عثمان  س می‌فرمود: از رسول الله  ج شنیده‌ام که می‌فرمود: «هیچ منظر وصحنه‌ای را سهمناک‌تر از صحنۀ قبر ندیده‌ام»[٤٢٨]. سپس‌ به‌ هر کسی‌ جزای‌ هر کاری‌ که‌ کرده‌ است، کاملا داده‌ می‌شود و بر آنان ‌ستم‌ نمی‌شود.

بنا به قولی این آیه، آخرین آیه از قرآن کریم است که نازل شده چنانکه ابن‌عباس  ب فرموده است: «آخرین‌ آیه‌ی قرآن‌ که‌ بر رسول‌ اکرم  ج نازل‌ شد، همین‌ آیه بود»[٤٢٩].

همچنین این آیه مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی الله باز می‌گردد و او را بر کارهای کوچک و بزرگ وآشکار و پنهانش مجازات می‌کند، و نیز بداند که الله تعالی به اندازه مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده و از عذابش بیمناک می‌شود، و این کار بدون آگاهی و شناخت قبلی حاصل نمی‌شود.

همه انسان‌ها در طول زندگی خود، سفر را تجربه کرده‌اند. حال، این سفر می‌تواند نزدیک یا دور کوتاه یا طولانی بوده باشد، اما به هر حال، از مدتی قبل برای آن برنامه ریزی می‌شود. زمانی که تصمیم به برگزاری یک مسافرت می‌گیریم، طرح و نقشه جامعی برای آن در ذهن می‌آوریم و در مورد کلیات و جزئیات سفر برنامه ریزی می‌کنیم که: با چه وسیله‌ای مسافرت کنیم؟ چه مقدار تجهیزات همراه داشته باشیم؟ با چه افرادی همسفر شویم تا سفر بهتری داشته باشیم؟ از سفر خود چه هدفی را دنبال می‌کنیم؟ و ... اما هر انسانی باید سفر کند و پشت سرش عواملی است که او را پیوسته به پیش می‌راند و به قیامت نزدیک می‌کند، چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم، رو به هدف نهایی پیش می‌رویم! پس خوشا به حال کسی که در این سفر وسیله و توشۀ نیک و همسفران بهتری برای خود برگزیده است. از ابو هریره  س روایت است که رسول الله  ج فرمود: «كَانَ الرَّجُلُ يُدَايِنُ النَّاسَ، فَكَانَ يَقُولُ لِفَتَاهُ: إِذَا أَتَيْتَ مُعْسِرًا فَتَجَاوَزْ عَنْهُ، لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنَّا، قَالَ: فَلَقِيَ اللَّهَ فَتَجَاوَزَ عَنْهُ»[٤٣٠].

«مردی بود که به مردم قرض می‌داد و به خادمش می‌گفت: چون نزد ناداری رفتی از او درگذر تا شاید الله تعالی از ما درگذرد. پس با الله ملاقات نمود و از او درگذشت».

از فواید این آیه:

١- برحذر بودن از روز قیامت به وسیلۀ انجام دادن اوامر الهی و اجتناب کردن از نواهی اوتعالی واجب است. طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ[البقرة: ٢٨١] «و از روزی بترسید که در آن (روز) به سوی الله باز گردانده می‌شوید».

٢- تقوا و ترس گاهی هم از غیر الله متعال می‌باشد لیکن نه بگونۀ عبادت؛ بطور مثال می‌گویند: از فلان بترس، یا از آن چیز حذر کن؛ و در قرآن و سنت موارد زیادی در این مورد ذکر شده‌اند، طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٣٠ وَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِيٓ أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ١٣١[آل عمران: ١٣٠-١٣١] «و از الله بترسید تا رستگار شوید.* و از آتشی که برای کافران آماده شده است بترسید».

در این دو آیه یک بار ترس از الله متعال ذکر شده است و باری دیگر از آتش، اما میان هر دو تقوا و ترس تفاوت بزرگی وجود دارد، چون ترس از الله متعال متضمن تذلل، تواضع و فروتنی است و دومی فقط برای وقایه است، که انسان خود را از عذاب آن روز یا عذاب آتش وقایه کند(و محفوظ بدارد).

٣- برگشت تمامی آنچه الله متعال آفریده است به سوی اوتعالی است، طوریکه می‌فرماید: ﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ٤٢[النجم: ٤٢] «و یقیناً بازگشت (همه) به سوی پروردگار توست» و می‌فرماید: ﴿إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلرُّجۡعَىٰٓ٨[العلق: ٨] «یقیناً بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است».

٤- ثابت شدن قدرت الله متعال با برپایی روز قیامت و زنده نمودن تمام خلائق پس از آنکه پوسیده و خاکی بیش نمی‌باشند.

٥- این آیه رد بر گروه جبریه است، طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا «و از روزی بترسید» چون اگر بنده مجبور باشد، امر کردن وی به انجام کاری، تکلیفی خارج از توان اوست.

٦- برای انسان روز قیامت هیچ چیزی جز عملش وفا نمی‌کند چنانکه فرمود: «سپس هرکس هر آنچه را که کسب کرده است به صورت کامل دریافت می‌کند»؛ علما این آیه را دلیل بر عدم جواز اهدای قربت یا عبادت از یک انسان به دیگری گرفته‌اند. مگر آنچه را که سنت مطهر مستثنی نموده است مانند روزه، طوریکه در حدیث آمده است: «کسی که مرد و بر ذمۀ وی روزه بود، ولیِّ او بجای او روزه بگیرد»[٤٣١]. و مانند حج چنانکه در حدیث آمده است: «زنی از خثعم گفت: ای رسول الله! همانا بر پدرم، حج فرض شده است ولی او بسیار کهنسال است و توانایی نشستن بر سواری را ندارد، آیا می‌توانم به جایش حج کنم؟ فرمودند: به جایش حج کن»[٤٣٢]. همچنان صدقه دادن طوریکه از عایشه  ل روایت است که مردی به رسول اکرم  ج گفت: مادرم فوت کرده و حرف نزده است، و فکر می‌کنم اگر حرف می‌زد صدقه می‌داد، اگر من برایش صدقه کنم اجر و صدقه به او می‌رسد؟ فرمود: بلی»[٤٣٣]. اما دعا و استغفار شخص مسلمان برای مردۀ مسلمان به اجماع سود می‌رساند.

٨- برای صغیر نیز ثواب داده می‌شود زیرا در عموم آیه داخل است. لیکن آیا در برابر بدی جزا داده می‌شود؟ جواب: نه. زیرا غیر مکلف هست؛ چنانکه در حدیث آمده: «قلم از سه نفر برداشته شده، از خواب تا آنکه بیدار شود، و از کودک تا بزرگ شود، و از دیوانه تا عاقل شود»[٤٣٤].

﴿٢٨٢ این‌ آیه‌‌ به‌ آیه‌ی «تداین» یا «مداینه» معروف‌ است که طولانی‌ترین آیه‌ی قرآن‌ کریم‌ می‌باشد.

الله تعالی مؤمنان را مورد خطاب قرار داده می‌فرماید که ای‌ مؤمنان‌! اگر تا مدت معینی با یک‌دیگر به‌ دَین‌ معامله‌ کردید، پس‌ باید آن‌ را بنویسید. «عین» در نزد عرب‌ عبارت‌ از مالی‌ است‌ که‌ حاضر باشد و «دین» مالی‌ است‌ که‌ غایب‌ باشد. از قید: (تا مدت معینی)، استدلال‌ شده‌ است‌ به‌ این‌ که: قید نکردن‌ زمان‌ در معاملات‌ مدت‌دار جایز نیست‌ و مخصوصا زمان‌ معامله‌ سَلَم‌ باید معین‌ باشد. «سلم»، یا سلف فروش‌ نسیه‌ به‌ نقد است‌ و سلف‌ بر وام‌ نیز اطلاق‌ می‌شود.

آری‌! اگر با یک‌دیگر به‌ وام‌ و قرض‌ معامله‌ کردید، پس‌ باید آن‌ را بنویسید بطوری که معامله‌ دین‌ را با زمان‌ و سررسید آن‌ بنویسید زیرا نوشتن‌ چنین‌ معامله‌ای، به ‌دفع‌ هر نوع‌ نزاع‌ و قطع‌ ریشه‌ هر نوع‌ خلافی‌ میان‌ طرفین‌ معامله، کمک‌ شایانی‌ می‌کند. و باید نویسنده‌ای‌ صورت‌ معامله‌ را بر اساس‌ عدالت‌ میان‌ شما بنویسد، این‌ دستوری‌ است‌ به‌ هر دو طرف‌ عقد معامله‌ دین‌ که باید نویسنده‌ای‌ را انتخاب‌ کنند که‌ در قلب‌ و قلم‌ وی، طرفداری‌ و تمایلی‌ به‌ نفع‌ یکی‌ از جانبین‌ عقد و به‌ زیان‌ دیگری‌ وجود نداشته‌ باشد، بلکه‌ نویسنده‌ باید در بین‌ طرفین‌ معامله‌ جویای‌ حق‌ و عدالت‌ باشد. وهیچ‌ نویسنده‌ای‌ نباید از نوشتن‌ سند عقد دَین‌ خودداری‌ کند، همان‌طور‌ که‌ الله تعالی نویسندگی‌ را به‌ او آموخته‌ است، و باید به شیوه‌ای بنویسد‌ که‌ عدالت‌ را مراعات کند، لذا در نوشتن‌ بخل نورزد و در آن ‌کوتاهی‌ نکند. و کسی‌ که‌ دین یا قرض‌ بر عهده‌ اوست، باید به‌ نویسنده‌ آنچه‌ را که‌ باید بنویسد، املا کند و نویسنده‌ بنویسد و از الله تعالی که‌ پروردگار اوست‌ بترسد و چیزی‌ از آن ‌نکاهد چون موضوع‌ گواهی‌ و شهادت، بر این‌ اقرار قرضدار که‌ قرض‌ بر ذمه‌اش‌ ثابت‌ است‌، بنا می‌گردد، لذا الله تعالی‌ وی‌ را به‌ املا کردن‌ مضمون‌ مربوطه‌ بر نویسنده‌ و رعایت‌ تقوی‌ در آنچه‌ که‌ به‌ او می‌گوید‌ دستور داد و او را از کاستن‌ از اصل‌ مقدار قرض‌ در اقرارش‌ نهی‌ کرد. بعضی‌ علما گفته‌اند: بلکه ‌نهی‌ از کاستن‌ متوجه‌ نویسنده‌ است.‌ پس‌ اگر کسی‌ که‌ حق‌ بر ذمه‌ اوست، سفیه‌ و کم عقل بود، سفیه: کسی‌ است‌ که‌ به‌سبب‌ کم‌ عقلی، نمی‌تواند در مال‌ به‌ درستی تصرف‌ کند، یا اگر کسی‌ که‌ حق‌ بر ذمه‌ اوست‌ ضعیف‌ بود، ضعیف: پیرمرد سال خورده، طفل‌ خردسال، شخص‌ گنگ، یا کسی‌ است‌ که‌ توانایی‌ تعبیر وبیان‌ را به‌طور درست ندارد، همچنان‌ ولی‌ او باید با عدالت‌ املا نماید یعنی: به جای‌ افراد ناتوانِ‌ یاد شده، باید اولیا و اوصیای‌شان، یا شخص‌ مترجمی، املا کند و دو شاهد از مردانتان‌ را بر آن‌ شاهد‌ بگیرید یعنی: دو مرد مسلمان‌ را که‌ بر سند دین‌ قرضداری گواهی‌ می‌دهند، فرا خوانید و آنان‌ را شاهد‌ بگیرید. بنابراین، شاهدگرفتن‌ بر عقد دین و قرض واجب‌ است‌ و بعض علما گفته‌اند: شاهدگرفتن‌ مستحب ‌است‌.

پس‌ اگر دو مرد حاضر نبودند، یک‌ مرد را با دو زن‌ شاهد بگیرید از آن‌ شاهدانی‌ که شاهدی‌ دادن‌ آنها را به‌ سبب‌ دیانت‌ و عدالت‌ ایشان‌ ‌می‌پسندید. گفتنی‌ است‌ که ‌یک‌ مرد و دو زن، کمترین‌ حد تعداد‌ شهادت‌ در این‌ معامله‌ است‌. و علت‌ گرفتن ‌دو شاهد زن‌ این‌ است‌ که‌ اگر یک‌ زن‌ فراموش‌ کرد، زن‌ دیگر به‌یادش‌ آورد زیرا برخلاف‌ مردان، چنین‌ ضعفی‌ بر زنان‌ عارض‌ می‌شود و چه ‌بسا که‌ یک‌ بخش‌ از شهادت‌ را این‌یکی ‌فراموش‌ کند و بخش‌ دیگری‌ را آن‌ یکی، لذا هریک‌ از آن‌ دو، می‌تواند در یادآوری‌ مطلب‌ به‌ رفیق‌ خود کمک‌ کند. مراد فراموشی‌ از شهادت، فراموش‌کردن‌جزئی‌ از آن‌ و به‌یادآوردن‌ جزء دیگری‌ است‌ و چون‌ گواهان‌ برای‌ ادای‌ شهادتی‌ که‌ قبلا متحمل‌ آن‌ شده‌اند، فرا خوانده‌شوند، نباید خودداری ورزند. بعضی‌ در معنای‌ آن‌ گفته‌اند: چون‌ به‌ منظور دریافت‌ و قبول‌ شهادت، فراخوانده‌ شوند نباید خودداری‌ ورزند، یعنی از ادای شهادت یا قبول‌ آن‌ ملول‌ و ناراحت ‌نشوید از اینکه قرض‌ اندک‌ باشد یا بسیار، زیرا چه‌ بسا نظر به‌ بسیاربودن‌ معامله‌ وامگیری‌ و وامدهی، یا بسیار بودن ‌مقدار آن، از نوشتن‌ آن‌ خسته‌ و دلتنگ‌ شوید، پس‌ نباید از این‌ کار غفلت‌ کنید.

سپس‌ الله تعالی به‌ این‌ امر تأکید بیشتری‌ نموده‌ و می‌فرماید که این‌ نوشتن ‌شما نزد الله عادلانه‌تر و صحیح‌تر و در حفظ و نگه‌داشت‌ مفاد عقد، مؤثرتر و برای‌ شهادت‌ درست‌تر است و برای‌ این‌ که‌ دچار شک‌ نشوید به‌ احتیاط نزدیکتراست‌، زیرا نوشتن‌ سند در معامله‌ مدت‌دار، هر نوع‌ شک‌ و شبهه‌ای‌ را از آن ‌معامله‌ برطرف‌ می‌سازد. مگر آن‌ که‌ داد و ستد نقدی‌ باشد با حاضربودن‌ متاع و بهای‌ آن‌ که‌ آن‌ را میان‌ خود دست‌ به‌دست‌ می‌کنید. مراد از آن‌: معاملات‌ دست‌به‌دست‌ است، که‌ در این‌ صورت، بر شما گناهی‌ نیست‌ که‌ آن‌ را ننویسید، و چون‌ داد وستد کردید، بر آن‌ گواه‌ بگیرید. یعنی به‌هرحال، اگر در تجارت‌ و معامله‌ دست به دست، نوشتن‌ لازم‌نیست، گرفتن‌ گواه‌ لازم‌ است‌. بعضی‌ گفته‌اند؛ معنی‌ این‌ است: هرگاه‌ دادوستدکردید - هرنوع‌ دادوستدی‌ - چه‌ دست به دست‌ باشد و چه‌ مدت‌دار، برآن‌ گواه‌ بگیرید. نقل‌ است‌ که‌ ابن‌عمر  ب چون‌ معامله‌ نقدی می‌کرد، شاهد‌ می‌گرفت‌ و چون‌ به‌ نسیه‌ معامله‌ می‌کرد، آن‌ را می‌نوشت‌.

و به هیچ‌ نویسنده‌ و شاهدی‌ نباید زیان‌ رسانده‌ شود همچنان که نباید نویسنده‌ و شاهد‌، با تحریف‌ وتبدیل‌ و زیاد و کم‌کردن‌ در نوشتن‌ یا گواهی، زیان‌ برساند‌. یا معنی‌ این‌ است: نباید طرفین‌ عقد بر نویسنده‌ و شاهدان‌ زیان‌ برسانند، به‌ این‌ که‌ آنان‌ را هنگامی‌ برای‌ نوشتن‌ سند یا قبول‌ و ادای‌ شهادت‌ فراخوانند که‌ به‌ کار مهمی‌ از مهمات‌ خویش‌ مشغولند، پس ‌نباید در هنگام‌ فراخوانی‌شان‌ بر آنها سخت‌ بگیرند و درصورتی‌که‌ تأخیری‌ از آنها در این‌ جوابگویی‌ به‌ وجود آید، یا این‌ که‌ از جایی‌ دور به‌ حضور در جلسه‌ شهادت‌ یا کتابت‌ فراخوانده‌ شوند، نباید به‌ آنها رنج‌ و آزاری‌ برسانید و اگر چنین‌کنید و به‌ گواهان، یا نویسنده‌ آزار و زیان‌ برسانید، یا گواهان‌ و نویسنده‌ به‌ طرفین‌ معامله‌ زیان‌ برسانند پس‌ این‌کار از نافرمانی‌ شماست و از طاعت‌ حق‌ به‌ نافرمانی‌ آن‌ روی‌ آورده‌اید و از الله در امر و نهی‌ وی‌ بترسید. و الله این چنین‌ در این‌ آیات‌ و غیر آن‌ از آیات‌ خویش‌ آنچه‌ را که‌ به‌ دانستن‌ آن‌ نیاز دارید به‌ شماآموزش‌ می‌دهد و الله به‌ هرچیزی‌ داناست از جمله‌ به‌ حقایق‌ امور و مصالح‌ و عواقب‌ آنها زیرا علم‌ وی‌ به‌ تمام‌ کائنات‌ محیط است‌ و هیچ‌ چیز بر او پنهان‌ نمی‌ماند.

الله تعالی در این آیه بندگانش را راهنمایی می‌کند تا در معاملات خود حقوق یکدیگر را به شیوه مفید حفظ نمایند، و آنها را به آداب و قواعدی راهنمایی کرده است که عُقَلا نمی‌توانند بالاتر و کامل‌تر از آن را پیشنهاد نمایند.

در این آیه احکام و فواید زیادی نهفته است که در زیر به بخشی از آنها اشاره می‌کنیم:

١- جائز بودن معاملات قرضی، خواه قرض شکل «سَلَم» داشته باشد، یا این که پول آن پس از مدتی پرداخت شود، زیرا الله تعالی خبر داده است که مؤمنان این نوع معامله را انجام می‌دهند، و هر چیزی را که الله به عنوان عمل و کردار مومنان معرفی کند از مقتضیات ایمان است.

٢- در تمامی معاملات قرضی باید مدت و زمان پرداخت قرض و اجاره معلوم و مشخص باشد.

٣- اگر مدت پرداخت قرض نامعلوم باشد، چنین کاری حلال نیست، چون این کار معامله «غرر» محسوب شده و خطرناک است و قمار به حساب می‌آید.

٤- الله تعالی دستور داده است قرض و دین نوشته شوند، و این کار بعضی اوقات واجب است؛ و آن زمانی است که حفظ حق واجب باشد، مانند مالی که سرپرستی آن بر عهده آدمی است، از قبیل اموال یتیمان و اوقاف، و یا مانند وکلا و امنا که متصدی حفظ و حراست اموال هستند. گاهی مسأله کتابت قرض و دیون بر حسب شرایط و اوضاع مختلف، حالت وجوب و گاهی حالت استحباب به خود می‌گیرد. به هر حال نوشتن بزرگترین چیزی است که به وسیله‌ی آن معاملاتِ دارای مدت، حفظ می‌شوند، زیرا انسان به نسیان نزدیک است، پس برای جلوگیری از اشتباه و خیانت کسانی که از الله تعالی نمی‌ترسند، حتما باید این کار را انجام داد.

٥- الله تعالی به نویسنده دستور داده است تا عدالت را در میان دو طرف معامله رعایت کند، و نویسنده نباید به خاطر خویشاوندی و یا چیزی دیگر به یکی از آنها تمایل بیشتری نشان دهد. و نباید به خاطر دشمنی با یکی، بر ضد طرف دیگر بنویسد.

٦- نوشته و سند مکتوب در بین دو طرف معامله از بهترین کارهاست، و نیکوکاری نسبت به دو طرف معامله است، چرا که باعث حفظ حقوق آن دو می‌گردد، و ذمه هر دو آن گونه که الله تعالی به آن دستور داده است تبرئه می‌شود، پس نویسنده باید چشم‌داشت پاداش را از الله تعالی داشته باشد، تا از پاداش حقیقی عمل خویش بهره‌مند شود.

٧- نویسنده باید به عدل و انصاف معروف باشد، چون اگر عادل و معتبر نبوده و پیش مردم عادل و پسندیده نباشد، نوشتن او اعتباری نخواهد داشت، و هدف که حفظ حقوق است، حاصل نمی‌شود.

٨- نویسنده باید در نوشتن مهارت کامل داشته باشد، و کلمات و اصطلاحات معتبر را در هر معامله برحسب آن به کار ببرد، و در این مورد عرف از اعتبار بزرگی برخوردار است.

٩- نوشتن از جمله نعمت‌های الهی بر بندگان است که امور دینی و دنیوی با آن سامان می‌یابد، و هر کس که از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار باشد، الله تعالی بخشش بزرگی را به او عطا کرده است، پس شکر کامل این نعمت آن است که با نوشتن‌های خود، نیازهای بندگان را برآورده نماید و از نوشتن امتناع نورزد. بنابراین فرمود: ﴿وَلَا يَأۡبَ كَاتِبٌ أَن يَكۡتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُ. «و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن همان‌گونه که الله به او آموزش داده، خود داری کند.»

١٠- آنچه نویسنده می‌نویسد، اعتراف کسی است که حقی را بر عهده دارد، پس اگر او به خاطر کوچک یا سفیه بودنش، یا به خاطر دیوانگی یا گنگ بودن یا ناتوانی‌اش نمی‌توانست املا کند، ولّی و سرپرست او باید املا نماید، و سرپرست او به جای وی قرار می‌گیرد.

١١- اعتراف از بزرگترین راه‌هایی است که حقوق به وسیله آن ثابت می‌شود، زیرا الله تعالی دستور داده است که نویسنده آنچه بر او املا می‌شود، بنویسد.

١٢- ولایت و سرپرستی بر کوچکترها، دیوانگان، بی‌خردان و امثال آنها ثابت است.

١٣- ولیّ و سرپرست در تمام اعترافات متعلق به حقوقش به جای کسی است که سرپرست اوست.

١٤- هر کس را که در معامله‌ای امین دانستی و در آن معامله به او تفویض اختیار کردی، سخنش در آن مورد پذیرفتنی است و او جانشین تو است، زیرا وقتی که ولی به جای کسانی که کوتاهی دارند قرار می‌گیرد، کسی را که سرپرست خودت قرار داده و اختیار خودت را به او واگذار کرده و کار را به او سپرده‌ای به طریق اولی قابل قبول است، و به طریق اولی سخن او به هنگام اختلاف بر سخن تو مقدم داشته می‌شود.

١٥- کسی که باید حقی را ادا کند- وقتی که بر نویسنده املا می‌کند- باید از الله بترسد، و کم نکند، و هیچ شرطی از شرایط آن یا قیدی از قیود آن را نباید حذف کند، بلکه بر او واجب است به تمام جزئیاتِ حقی که بر او واجب است اعتراف کند، همانطور که اگر حق او بر کسی دیگر باشد چنین چیزی بر طرف واجب است.

پس اگر کسی چنین نکند از زمره «مُطَفِّفِین» خواهد بودکه در خرید و فروش حق مردم را کامل نمی‌دهند و از آن می‌کاهند.

١٦- اعتراف به حقوق آشکار و پنهان واجب است، و این از بزرگترین عادت‌های پرهیزگاری است، همانطور که اعتراف نکردن به آن از اموری است که پرهیزگاری و تقوی را نقض می‌کند و آن را می‌کاهد.

١٧- بندگان راهنمایی شده‌اند تا در خرید و فروش شاهد بگیرند، پس اگر شاهد گرفتن برای قضیه وام دادن باشد، حکم آن همان حکم نوشتن است، که پیشتر بیان شد، زیرا منظور از نوشتن، نوشتن شهادت و گواهی است. و اگر خرید و فروش در قالب معامله نقدی باشد، مناسب است که در آن شاهد گرفته شود، و ترک نوشتن اشکالی ندارد، چون خرید و فروش زیاد صورت می‌گیرد، و نوشتن آن دشوار است.

١٨- الله تعالی ما را راهنمایی کرده است که دو مرد عادل را شاهد بگیریم، واگر دو مرد عادل وجود نداشت یا شاهد گرفتن دو مرد عادل مشکل یا سخت بود پس یک مرد و دو زن را شاهد بگیریم. و این همه معاملات را از قبیل خرید و فروش‌هایی که مبتنی بر اداره کردن و سرپرستی است مانند اینکه کسی تعدادی گوسفند و یا قطعه‌ای زمین کشاورزی به دیگری بدهد که آن را برایش اداره و سرپرستی کند. و یا معاملات وام‌ها و توابع آن از قبیل وثیقه و اسناد و غیره را در بر می‌گیرد. و اگر گفته شود که ثابت شده است پیامبر  ج با شاهدی دادن یک شاهد همراه با قسم قضاوت نموده است، و در آیه آمده که دو مرد یا یک مرد و دو زن شاهد باشند، در پاسخ گفته می‌شود: الله تعالی بندگانش را در این آیه به حفظ حقوق یکدیگر راهنمایی کرده است، بنابراین کامل‌ترین و قوی‌ترین راهِ حفظ حقوق را بیان داشته است، و این با آنچه که پیامبر  ج با یک شاهد و قسم قضاوت کرده است منافی و مخالف نیست. پس در مورد حفظ حقوق، بنده باید پرهیزگار باشد و از حقوق دیگران بطور کامل پاسداری به عمل آورد. و در رابطه با حکم نمودن بین دو نفر که با یکدیگر اختلاف دارند، به امور ترجیح دهنده از اسناد و مدارک موجود نگاه کند.

١٩- در رابطه با حقوق دنیوی، شهادت دادن دو زن به جای شهادت دادن یک مرد است، اما در امور دینی مانند روایت و فتوا زن همانند مرد است، و تفاوت این دو مورد کاملا مشخص است.

٢٠- حکمت اینکه الله شهادت دو زن را مانند شهادت یک مرد قلمداد کرده، این است که غالبا حافظۀ زن ضعیف‌تر از حافظۀ مرد است و غالبا حافظه مرد از حافظۀ زن قوی‌تر است.

٢١- اگر یکی از شاهدان شهادتش را فراموش کرد و شاهد دیگر او را یادآور شد، این فراموشی که با یادآوری از بین می‌رود اشکالی ندارد، زیرا فرموده است: ﴿أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ و اگر شاهد فراموش کرد، سپس بدون یادآوری، خود آن را به خاطر آورد، به طریق اولی اشکالی ندارد، زیرا گواهی دادن باید بر اساس علم و یقین باشد.

٢٢- شهادت باید از روی علم و یقین باشد، نه از روی شک، پس هرگاه شاهد در گواهی‌اش دچار شک شد، برای او جایز نیست شاهدی بدهد هر چند که گمانش غالب باشد مگر به آنچه که بر آن علم و یقین دارد.

٢٣- اگر شاهدی برای گواهی دادن فراخوانده شد نباید امتناع ورزد، خواه برای تحمل گواهی خوانده شود یا برای ادای شهادت، زیرا ادای شهادت همچنانکه الله تعالی از آن سخن به میان آورده و از منافع و مصالح آن خبر داده است، بهترین مصداق عمل صالح است.

٢٤- همچنین جایز نیست به «کاتب» و «شاهد» ضرر رسانده شود، به این صورت که آنان را زمانی یا حالتی برای نوشتن و شهادت دادن فرا بخوانند که به آنان ضرر برساند. و همچنانکه نهی شده است که دارندگان حقوق و طرفین معامله به «کاتب» و «شاهد» ضرر برسانند، نیز «کاتب» و «شاهد» نهی شده‌اند از اینکه به طرفین معامله و یا یکی از آنها ضرر برسانند. نیز از این آیه برداشت می‌شود که هرگاه «کاتب» و «شاهد» به سبب کتابت و شهادتشان ضرری متوجه آنان شود وجوب این کار از آنان ساقط می‌گردد. نیز استنباط می‌شود که زیان رساندن به نیکوکاران و کسانی که خوبی می‌کنند، و گذاشتن چیزی بر دوش آنها که توان آن را ندارند، جایز نیست. ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠[الرحمن: ٦٠] «آیا پاداش نیکوکاری جز نیکوکاری چیز دیگری است؟» همچنین بر کسی که کار نیکی انجام می‌دهد لازم است که نیکوکاری خود را با دوری جستن از زیان رساندن قولی و عملی به کسی که کار خوب را برای او انجام داده است، کامل گرداند، زیرا نیکوکاری جز با آن کامل نمی‌شود.

٢٥- مزد گرفتن برای نوشتن و گواهی دادن جایز نیست، چرا که انجام این عمل از واجبات است، زیرا نوشتن و گواهی دادن حقی است که الله تعالی بر نویسنده و گواه واجب گردانیده است، و مزد گرفتن به مثابه ضرر رساندن به دو طرف معامله است، مگر اینکه کاتب یا نویسنده از طرف ولی امر موکول باشد و از بیت المال حقوق خویش را به دست آورد.

٢٦- در سایه عمل به این راهنمایی‌های گرانقدر، اختلاف و نزاع قطع شده و حقوق و انصاف حاکم می‌شود، و مردمان از فراموشی و نسیان سالم می‌مانند. بنابراین فرمود: ﴿ذَٰلِكُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ «این (نوشتن شما) در نزد الله به عدالت نزدیکتر، و برای گواهی دادن استوارتر، و برای آنکه دچار شک و تردید نشوید؛ بهتر می‌باشد» و این مصالح، برای بندگان ضروری و لازم هستند.

٢٧- آموختن نوشتن از امور دینی است، چون نوشتن وسیله‌ای برای حفظ دین و دنیا و سبب نیکوکاری است.

٢٨- هر کس که الله تعالی به او نعمتی بخشیده که مردم به آن نیاز دارند، شکر کامل آن نعمت این است که آن را به مردم برسانند و به وسیله آن نیازهای مردم را بر آورده سازد، زیرا الله تعالی علت نهی کردن نویسنده از امتناع ورزیدن از نوشتن را چنین بیان کرده است: ﴿كَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُ «همان‌گونه که الله به او آموزش داده»و هرکس نیاز برادرش را برآورده کند الله تعالی نیاز او را برطرف می‌نماید.

٢٩- زیان رساندن به گواهان و نویسندگان فسق است، و فسق یعنی بیرون رفتن از طاعت الهی به سوی نافرمانی او. فسق اضافه و کم می‌شود، و به بخش‌های مختلفی تقسیم می‌شود، بنابراین نفرمود: «فأنتم فساق» یا «فاسقون» شما فاسق هستید، بلکه فرمود: ﴿وَإِن تَفۡعَلُواْ فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ «و اگر (چنین) کنید؛ بی‌شک (بیانگر) نافرمانی شما خواهد بود». پس هر اندازه بنده از دایره طاعت الله خارج شود به همان اندازه به فسق مبتلا می‌گردد. و از فرموده الهی که می‌فرماید: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱللَّهُ «و از الله بترسید. و (آنچه که برای شما مفید است) الله به شما آموزش می‌دهد»،استنباط می‌شود که تقوی و پرهیزگاری وسیله‌ای است برای حاصل کردن علم و دانش. و واضح‌تر از این آیه، فرموده الهی است که می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا[الأنفال: ٢٩] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر (از الله بترسید، و) پرهیزگاری پیشه کنید به شما نیروی تشخیص حق از باطل را عطا می‌کند ».

٣٠- همان طور که آموختن امور دینی متعلق به عبادات از نوع علم مفید می‌باشد، آموختن امور دنیوی متعلق به معاملات نیز از علوم مفید به حساب می‌آید. زیرا الله تعالی امور دینی و دنیوی بندگان را حفظ نموده است. و کتاب بزرگ الله تعالی روشنگر و بیان کنندۀ هر چیزی است.

از فواید این آیه:

١- اهتمام و عنایت به احکامی که در این آیات ذکر شده است زیرا احکام در این آیات توسط ندا به مؤمنان صادر شده که سزاوار اهتمام جدی است.

٢- تمسک جستن به این احکام از مقتضای ایمان است و مخالفت این احکام نقص در ایمان محسوب می‌شود.

٣- دین اسلام همانگونه که به عبادات اعتنا دارد به معاملات میان مردم نیز اهتمام ویژه‌ای دارد.

٤- این آیات رد بر کسانی است که می‌گویند: اسلام فقط به اعمالی که ویژه عبادات است تأکید کرده است اما معاملات میان مردم باید تابع احکام وضعی باشد.

٥- علم و دانشی که الله به بندگان داده احسان بزرگ اوتعالی بر بندگانش است.

٦- ثابت شدن اسم «علیم» برای الله عزوجل و همچنین اثبات صفتی که متضمن این اسم است که همانا علم می‌باشد.

﴿۞وَإِن كُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ كَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞۖ فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُكُم بَعۡضٗا فَلۡيُؤَدِّ ٱلَّذِي ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡيَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥۗ وَلَا تَكۡتُمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَۚ وَمَن يَكۡتُمۡهَا فَإِنَّهُۥٓ ءَاثِمٞ قَلۡبُهُۥۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ٢٨٣

لِّلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَيَغۡفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٢٨٤

ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٢٨٥

و اگر در حال سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید پس چیزی را به عنوان گروی بگیرید، و اگر برخی از شما برخی دیگر را امین دانست، باید کسی که امین قرار داده شده است امانتش را باز پس بدهد، و باید از الله که پروردگار اوست بترسد، و گواهی را کتمان نکنید، و هرکس که آن را پنهان کند پس قطعا دلش گناهکار است، و الله به آنچه که می‌کنید آگاه است. ﴿٢٨٣

آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آنِ الله است، و اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا آن را پنهان نمایید؛ الله شما را بر آن محاسبه می‌کند، پس هر کس را که بخواهد می‌آمرزد، و هر کس را که بخواهد عذاب می‌دهد، و الله بر هر چیزی تواناست. ﴿٢٨٤

پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شد ایمان آورد، و مؤمنان نیز، همگی به الله و فرشتگان او و کتاب‌های وی و پیامبرانش ایمان آوردند (و گفتند:) بین هیچ یک از پیامبرانش فرق نمی‌گذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش تو را می‌خواهیم، و بازگشت به‌سوی توست. ﴿٢٨٥.

﴿٢٨٣ و اگر در سفر بودید و معامله‌ مدت‌دار انجام‌ دادید و نویسنده‌ای‌ نیافتید، پس‌ باید رهن بگیرید. و هر چند در این آیه فقط بر سفر تصریح‌ شده، اما هر عذر دیگری‌ - همچون‌ عذر سفر - نیز مشمول‌ این‌ حکم‌ است. رهن: عبارت‌ از وثیقه‌ای‌ است که‌ قرضدار (راهن) به‌ طلبکار (مرتهن) می‌دهد که‌ هرگاه‌ پس‌ از به پایان رسیدن مدت معین، وام‌ خویش‌ را نپردازد، طلبکار بتواند حق‌ خویش‌ را از جنس‌ مورد رهن‌ به‌دست‌آورد. جمهور فقها بر آنند که‌ در رهن، «قبض» -یعنی‌ دریافت‌ گرو-، یا به‌اصطلاح‌ عین‌ مرهونه‌ شرط و معتبر بوده‌ و ‌جز با گرفتن‌ عین‌ -جنس- مرهون، قرار داد رهن تمام‌ نمی‌شود. اما امام‌ مالک‌ بر آن‌ است‌ که‌ گرو نهادن‌ (ارتهان)، به مجرد ایجاب‌ و قبول‌ صحیح‌ می‌شود، هرچند در آن‌ قبض‌ عین‌ هم‌ صورت‌ نگیرد. ‌از انس‌  س روایت‌ است که‌ فرمود: «وَلَقَدْ رَهَنَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دِرْعَهُ بِشَعِيرٍ»[٤٣٥]. «و البته رسول‌الله  ج ‌زره‌ خویش را در برابر مقداری‌ از جو در گرو گذاشته بود». پس‌ بنابر این‌ روایت از رسول‌ اکرم‌  ج، گرو گذاشتن‌ در حضر نیز جایز است‌.

و اگر طلبکار قرضدار را بر حق‌ خویش‌ امین‌ دانست‌ و لذا از وی‌ گروی‌ نگرفت، یا مورد قرض را ننوشت‌ و وثیقه‌ای‌ ترتیب‌ نداد پس‌ قرضدار باید امانت‌ وی‌ را بازپس‌ دهد. در اینجا قرض‌ را «امانت» نامید؛ به خاطر اینکه که‌ در آن‌ طلبکار، قرضدار را در مالی‌ که‌ به‌ وی ‌داده‌ است‌ و در قبال‌ آن‌ گروی‌ نگرفته‌ و وثیقه‌ و شاهدی‌ نخواسته، امین‌ گردانیده است‌ و باید از الله تعالی که‌ پروردگارِ گواه اوست، بترسد و نباید چیزی‌ از حق‌ طلبکار را انکار نماید. و هر‌گاه‌ که‌ برای‌ ادای‌ گواهی‌ فراخوانده ‌می‌شوید گواهی‌ را پنهان‌ نکنید و هر که‌ آن‌ را کتمان‌ کند، قلبش‌ گناهکار و فاجر ‌است‌ که‌ از افتادن‌ در معصیت‌ الهی پروایی‌ ندارد؛ زیرا ممکن‌ است‌ با کتمان‌ شهادت‌ وی، حق‌ صاحب‌ حق‌ ضایع‌ شود. حق‌ تعالی‌ قلب‌ را مخصوصا گناهکار نامید؛ زیرا اولا: قلب، محل‌ پذیرش‌ شهادت‌ است، ثانیا: اگر قلب‌ گناه‌ کرد، دیگر اعضا از آن‌ پیروی‌ می‌کنند. و الله به‌ آنچه‌ انجام‌ می‌دهید، داناست و چیزی‌ از امور شما بر او پنهان‌ نیست‌.

این آیه نیز برخی احکام و فواید را در بردارد که به آنها اشاره می‌کنیم:

١- مشروّعیت سند گرفتن در مقابل حقوقی که به دیگران واگذار می‌شود. سند و ضمانت، ضامنِ رسیدنِ حقِ بنده می‌باشند، خواه با فرد نیکوکار معامله کند و یا با فرد فاسق، و خواه طرف معامله امانتدار باشد یا خائن. بنابراین سند و وثیقه‌ها باعث حفظ حقوق و قطع اختلافات می‌گردند.

٢- سند و گِرو کامل آن است که در دسترس باشد، اما این به آن معنی نیست که اگر رهن قابل تصرف و در دسترس نباشد درست نیست، بلکه مقید کردن «رهن» به «مَقبُوضَةُ» بر این دلالت می‌نماید که گاهی گرو در دسترس می‌باشد و وثیقه و گرو کامل می‌گردد، و گاهی در دسترس نخواهد بود، و آن زمان وثیقه ناقص خواهد بود.

٣- از مفاد ﴿فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞ برمی‌آید که هرگاه راهن و مرتهن، یعنی گرودهنده و گرو گیرنده در رابطه با مقدار مبلغی که رهن گرفته می‌شود اختلاف پیدا کردند، قول رهن گیرنده که صاحب حق است، اعتبار دارد، چون الله تعالی رهن و گرو را وثیقه‌ای برای حفظ حق او قرار داده است، و اگر سخن رهن گیرنده در این زمینه پذیرفته نمی‌شد، وثیقه به حساب نمی‌آمد چرا که نوشتن و گواهی وجود ندارد.

٤- معامله بدون گرفتن وثیقه و شاهد جایز است، زیرا الله تعالی فرموده است: ﴿فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُكُم بَعۡضٗا فَلۡيُؤَدِّ ٱلَّذِي ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ «پس آن کس که امین شمرده شده، باید امانت (بدهی) خود را باز پس دهد»اما در این حالت باید پرهیزگار بود و از الله ترسید، زیرا صاحب حق در معرض خطر قرار دارد و احتمال دارد که حقش را از دست بدهد، بنابراین الله تعالی در این حالت به کسی که حق بر گردن اوست دستور داده است تا از الله بترسد، و امانت خود را پس بدهد.

٥- هر کسی که معامله کننده او را امین بشمارد، به راستی که به او خوبی و نیکی کرده و به دینداری و امانتداری او راضی شده است، پس کسی که حق بر گردن اوست، باید به دو جهت امانت‌داری خود را ثابت کند؛ یکی این که حق الله است و باید آن را بپردازد، و از فرمان الله اطاعت کند، و دوم اینکه باید حق را به صاحبش که به او اعتماد کرده است، به طور کامل باز گرداند.

٦- کتمان گواهی شهادت حرام است، و کسی که گواهی را کتمان کند گناهکار می‌شود، زیرا کتمان گواهی از قبیل گواهی به ناحق و دروغ است، و کتمان شهادت باعث ضایع شدن حقوق و فساد معاملات می‌گردد. و شاهد، و کسی که حق بر ذمه اوست گناهکار می‌شوند. و علت اینکه رهن را به سفر مقید کرد- با اینکه رهن گرفتن در سفر و غیره جایز است- این است که در سفر، به رهن گرفتن بیشتر نیاز است. زیرا شاهد و نویسنده‌ای احتمالا وجود نداشته باشد. و آیه را با «عَلِیمٌ» به پایان رساند، یعنی الله تعالی به همه آنچه بندگان انجام می‌دهند داناست. و از این طریق آنها را به انجام معاملات نیکو تشویق و از معاملات حرام برحذر می‌دارد.

از فواید این آیه:

١- اگر در سفر کاتبی یافت نشد حق را با گرفتن گروی ثابت و محکم کنید.

٢- اثبات آنچه که این دو اسم «الله» و «الرب» بر آن دلالت دارند؛ طوریکه در اسم «الله» اثبات الوهیت است و در اسم «الرب» اثبات ربوبیت است؛ زیرا معبود باید مستحق عبادت باشد؛ و الرب باید مستحق ربوبیت باشد، و این امر محقق نمی‌گردد جز با کمال صفات؛ از این رو می‌گوییم: توحید ربوبیت متضمن توحید الوهیت است؛ و هر دو توحید مستلزم کمال اسامی و صفات پروردگار هستند؛ لهذا ابراهیم  ÷ به پدرش چنین گفت: ﴿يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡ‍ٔٗا٤٢[مریم: ٤٢]. «ای پدر جان! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند، و نه هیچ نیازی از تو برآورده می‌سازد؟!».

٣- بیان حرمت کتمان شهادت؛ و اینکه از گناهان کبیره است. طوریکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَۚ إِن يَكُنۡ غَنِيًّا أَوۡ فَقِيرٗا فَٱللَّهُ أَوۡلَىٰ بِهِمَاۖ[النساء: ١٣٥]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! برپا دارنده‌گان‌ عدالت، و شاهد برای الله باشید؛ اگر چه به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان (شما) باشد، اگر (مدعی علیه) توانگر یا فقیر باشد. (به هر حال) الله به آنان سزاوارتر (و مهربان‌تر) است».

٤- کتمان شهادت چون از گناهان قلبی است از این رو بسیار بزرگ است؛ زیرا وقتی قلب به گناه آغشته شد اعضای بدن نیز مرتکب گناهان می‌شوند، طوریکه پیامبر  ج فرموده است: «آگاه باشید، همانا در بدن انسان پاره گوشتی وجود دارد که اگر سالم و صالح شود، تمام بدن سالم و اگر فاسد و تباه شود، تمام بدن فاسد می‌شود، بدان که آن پاره گوشت، قلب است»[٤٣٦]. و در موضع دیگر فرموده است: «التقوى هاهنا»[٤٣٧] «تقوا اینجاست ـ با دست سه بار به سینه مبارک‌ (قلب) خود اشاره فرمودند». پس تقوا در قلب است نه در زبان و افعال و احوال.

٥- این آیه بیانگر وسعت علم الله تعالی است؛ زیرا به آنچه که می‌کنیم داناست، پس نباید از اوامر او سر باز زنیم.

٦- رد بر غلات فرقه قدریه که می‌گویند: الله متعال به افعال بندگان دانا نیست مگر بعد از آنکه انجام شود؛ در حالی که این فرمودۀ الله متعال متضمن آنچه که ما بالفعل انجام می‌دهیم و یا انجام خواهیم داد، می‌باشد.

﴿٢٨٤ آنچه‌ در آسمان‌ها و آنچه‌ در زمین‌ است، از آنِ الله است‌. و اگر آنچه‌ در دل‌های‌ خود از شر و بدی دارید و تصمیم‌ بر آن‌ را آشکار یا پنهان‌ کنید، الله تعالی شما را بر آن ‌محاسبه‌ می‌کند، سپس‌ هر که‌ را بخواهد می‌آمرزد و هر که‌ را بخواهد عذاب‌ می‌کند و الله تعالی بر هر چیزی‌ تواناست.‌

الله تعالی بندگانش‌ را محاسبه‌ می‌کند؛ هم‌ بر آنچه‌ که ‌آشکار سازند و هم‌ بر آنچه‌ که‌ در ضمیر و اندرونشان‌ پنهان‌ دارند – از جمله اموری‌ که‌ بر آن حساب‌ و بازخواست‌ می‌شوند-؛ همچون‌ کتمان‌ شهادت، شک‌، نفاق‌، تکذیب‌ در دین‌ و مانند آن‌. اما اگر‌ بنده‌ در دل‌ با خود بگوید که: فلان‌ و فلان‌ گناه‌ را انجام‌ می‌دهم، ولی‌ در عمل‌ مرتکب‌ آنها نشود، پس‌ او بخشوده ‌است، به‌دلیل‌ فرمودۀ رسول کریم  ج: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ تَجَاوَزَ لِأُمَّتِي عَمَّا حَدَّثَتْ بِهِ أَنْفُسَهَا مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ أَوْ تَعْمَلْ بِهِ»[٤٣٨].

«همانا الله تعالی برای‌ این‌ امت من‌ آنچه‌ از وسوسه‌ها و شک‌ها را که در دل بنده پنهان می‌دارند، آمرزیده‌ است‌ تا آن‌گاه‌ که‌ به‌ آن‌ سخن‌ نگویند یا به آن‌ عمل‌ نکنند».

از ابوهریره  س روایت است که چون ﴿لِّلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُ «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ الله است. و اگر آنچه را در دل خود دارید، آشکار کنید یا آن را پنهان نمایید، الله شما را به آن محاسبه می‌کند»نازل شد، این آیه بر اصحاب سخت و دشوار آمد، پس به حضور رسول الله  ج آمدند و به زانوی احترام و ادب نشستند و عرض کردند: ما توان و طاقت این آیه را که به تو نازل شده است نداریم. پیامبر  ج فرمود: آیا میل دارید سخن اهل کتاب را که پیش از شما گفته بودند: شنیدیم و نافرمانی کردیم، تکرار کنید؟ بلکه همه باهم به درگاه الهی عرض کنید: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٢٨٥[البقرة: ٢٨٥] «شنیدم و اطاعت کردیم پروردگارا! آمرزش تو را می‌جوییم و بازگشت همه به سوی توست»؛ چون مسلمانان این را خواندند و زبان‌شان به تلاوت آن رام شد، در پی آن الله تعالی ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ... «پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است، و مؤمنان (نیز)» را نازل فرمود. چون این عمل را انجام دادند، الله تعالی آن را نسخ کرد و آیۀ ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا... «الله هیچ کس را جز به ‌اندازه توانش تکلیف نمی‌کند» را فرستاد.

ابن عباس  ب می‌فرماید: پیامبر اکرم  ج به نقل از پروردگارش فرمود: «إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ الْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ، ثُمَّ بَيَّنَ ذَلِكَ. فَمَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا، كَتَبَهَا اللَّهُ لَهُ عِنْدَهُ حَسَنَةً كَامِلَةً. فَإِنْ هُوَ هَمَّ بِهَا فَعَمِلَهَا، كَتَبَهَا اللَّهُ لَهُ عِنْدَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ، إِلَى سَبْعِ مِائَةِ ضِعْفٍ إِلَى أَضْعَافٍ كَثِيرَةٍ. وَمَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا، كَتَبَهَا اللَّهُ لَهُ عِنْدَهُ حَسَنَةً كَامِلَةً. فَإِنْ هُوَ هَمَّ بِهَا فَعَمِلَهَا، كَتَبَهَا اللَّهُ لَهُ سَيِّئَةً وَاحِدَةً»[٤٣٩].

«الله تعالی نیکی‌ها و بدی‌ها را مشخص نموده و آنها را بیان کرده است. پس هر کس، اراده نماید که کار نیکی انجام دهد ولی آن را عملی نکند، الله تعالی برای او نزد خودش، یک نیکی کامل، ثبت می‌نماید. و اگر قصد انجام عمل نیکی را بنماید و به آن، عمل کند، الله تعالی نزد خود، ده نیکی، تا هفتصد نیکی تا چندین برابر بیشتر از این، برایش ثبت می‌کند. و هر کس، قصد انجام عمل بدی را بکند و آن را عملی نسازد، الله تعالی، یک نیکی کامل، نزد خود، برایش ثبت می‌کند. و اگر قصد انجام عمل بدی را بنماید و مرتکب آن شود، الله تعالی برایش یک بدی، ثبت می‌نماید».

پس انسان به سبب آنچه در دل نگه می‌دارد تا آن را انجام ندهد، و یا آن را بر زبان نیاورد مواخذه نمی‌شود، زیرا منظور از آن چیزهایی است که بر دل انسان خطور می‌کند، اما تبدیل به خصلت وی نشده و تصمیم قطعی بر انجام آن کارها را نگرفته است، در اینجا هم منظور تصمیم‌های قطعی و حالت‌های ثابت خوب و بد در وجود انسان می‌باشد، لذا الله تعالی هرچند محاسبه‌ و بازپرسی‌ می‌کند، لیکن‌ کسی‌ را جز در آنچه‌ که‌ در حوزه‌ توان‌ اوست‌ عذاب‌ نمی‌کند و وسوسه‌های‌ درونی‌ از توان‌ انسان‌ خارج‌ است‌.

از فواید این آیه:

١- این آیه بیانگر همگانی بودن ملکیت الله سبحانه و تعالی است؛ چون همه چیز بلا استثنا در آسمان‌ها و زمین از آنِ الله است.

٢- بیان اینکه الله متعال قائم و صاحب امر آسمان‌ها و زمین است؛ هرگونه که بخواهد آن را اداره می‌کند؛ زیرا ملک؛ ملک خود اوتعالی است و شریکی در این ملک همراه خود ندارد.

٣- وجوب یگانه دانستن الله متعال در الوهیت؛ زیرا اقرار به ربوبیت متضمن اقرار به الوهیت است. لهذا الله متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ[البقرة: ٢١]. «ای مردم، پروردگار خود را پرستش کنید، آن کسی‌که شما را آفرید». پس ربوبیت را موجب عبادت خود گردانیده است.

٤- اثبات صفات کمال برای الله عزوجل؛ زیرا هرگاه در این ملک وسیع و بزرگ تأمل کنیم که بطور منظم اداره می‌شود، درمی‌یابیم ذاتی که آن را اداره می‌کند، دارای صفات کمال است. و این کمال در همه صفات اوتعالی که به آنها وصف شده است وجود دارد و جز کسی که با این صفات کمال متصف نباشد مالک این کائنات بزرگ نمی‌تواند باشد.

٥- به نص قرآن و سنت و اجماع ثابت است که هفت آسمان وجود دارد؛ به دلیل این فرمودۀ متعال: ﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦[المؤمنون: ٨٦] «بگو: چه کسی پروردگار آسمان‌های هفتگانه، و پروردگار عرش عظیم است؟!». و در حدیثی از پیامبر  ج روایت است که فرموده است: «مَنْ أَخَذَ شِبْراً مِنَ الأرْضِ ظُلْماً، طُوِّقَهُ إلى سبْعِ أرضينَ»، «هر کس به اندازۀ یک وجب زمین (غیر) را به ظلم بگیرد، در هفت زمین طوق گردن او می‌شود (و او را فرو می‌برند)». لازم به یاد آوری است که زمین در آیات قرآنی به لفظ مفرد و در سنت نبوی به لفظ جمع آمده است.

٦- این آیه بیانگر عموم علم الله و وسعت آن است که هر آنچه را انسان در دل خود داشته باشد یا آن را آشکار یا آن را پنهان نماید الله متعال به آن آگاه است و محاسبه می‌کند؛ و محاسبه را تنها کسی می‌کند که علم و آگاهی دارد.

٧- برحذر نمودن بنده از آنچه در قلب خود پنهان می‌دارد که مورد رضایت الله عزوجل نیست؛ زیرا وقتی بنده بداند که الله متعال آشکار و پنهان او را می‌داند؛ از ترس این محاسبه، الله متعال را همیشه مراقب حال خود می‌بیند.

٨- نظر به این آیه ثابت می‌گردد که بنده به خاطر آنچه در دل دارد نیز محاسبه می‌شود؛ ولی نصوص دیگری در این زمینه با جزئیات بیشتر آمده است که باید مدنظر گرفته شود از جمله:

أ- وسوسه‌هایی که در دل انسان خطور می‌کند به ایمان بنده ضرری وارد نمی‌کند. روزی صحابه از همچنین چیزی به رسول الله  ج شکایت بردند؛ و گفتند: «ما در وجود خود (افکاری) را می‌یابیم که گفتن آن بر ما دشوار است. پیامبر  ج فرمود: آیا شما چنین احساسی را داشته‌اید؟ گفتند: بلی، فرمود: این صریح ایمان است»[٤٤٠].

ب- هرگاه بنده‌ای به کار حرامی تصمیم بگیرد سپس آن را ترک کند: اگر بخاطر الله ترکش کند ثواب می‌گیرد، طوریکه در حدیث آمده است: «هر که قصد کار بدی کند و آن کار را انجام ندهد الله براى او حسنه کاملی مى‌نویسد»[٤٤١]. و اگر عزم بدی کند سپس از آن خسته شده و منصرف گردد در چنین حالتی بر او چیزی نیست و پاداش نیز ندارد و در حدیث است که «ارزش و اعتبار عمل و رفتار هر فردی، مطابق نیت و قصد اوست»[٤٤٢].

ج- اگر آرزوی گناه و بدی کرد و بر انجام آن حریص بود ولی اسباب آن را نمی‌یابد در این حالت نظر به نیتش جزا می‌بیند نه جزای کامل. مانند بنده‌ای که الله به او نه ثروت داده است و نه علمی، و می‌گوید: اگر ثروت می‌داشتم حتماً همانند فلان شخص «ثروتمند بی‌علم» عمل می‌کردم، او نیز بر اساس نیتش محاسبه خواهد شد و این دو فرد از لحاظ گناه مساوی هستند»[٤٤٣].

د- اگر بر ارتکاب گناه عزم نمود و اسباب آن را نیز آماده ساخت لیکن از عملی نمودن آن عاجز آمد، در چنین حالت گناه فاعل آن را می‌گیرد طوریکه در حدیث آمده: «هرگاه دو مسلمان با شمشیر رویاروی یکدیگر قرار گیرند قاتل و مقتول هر دو جهنمی هستند» گفتند: در حق قاتل متوجه شدیم، اما مقتول چه تقصیری دارد؟ فرمود: «او نیز خواهان کشتن شخص مقابل بود»[٤٤٤].

٩- بنده باید قبل از محاسبۀ الهی، با نفس خود در این دنیا محاسبه نماید، طوریکه از عمر فاروق  س روایت است که فرمود: «قبل از آن‏که در قیامت مورد محاسبه قرار گیرید در دنیا به محاسبۀ خود بپردازید»[٤٤٥].

١٠- الله متعال صراحتا کیفر را ذکر نکرده است زیرا با محاسبه، مؤاخذه حتمی نیست زیرا الله متعال هر کس را بخواهد می‌بخشد و هر کس را بخواهد عذاب می‌کند. و در بیان این آیه حدیثی از پیامبر  ج روایت شده است که فرمود: «شخص مؤمن در روز قیامت به پروردگارش نزدیک می‌شود تا آنجا که الله، ستر خود را بر او می‌گسترد و از او اقرار گناهانش را می‌گیرد و می‌فرماید: «آیا فلان گناه و فلان گناه را به یاد داری؟» می‌گوید: بارالها! می‌دانم و الله متعال می‌فرماید: «من در دنیا آنها را برای تو پوشاندم و امروز نیز آنها را برای تو می‌آمرزم» و بعد از آن، نامه‌ اعمال نیکویش به او عطا می‌شود»[٤٤٦].

١١- بعد از محاسبه یا انسان مورد مغفرت و عفو قرار می‌گیرد یا اینکه عذاب می‌شود؛ پس اگر کافر بود عذاب می‌شود و اگر مسلمان بود تحت مشیئت الهی قرار می‌گیرد؛ اگر بخواهد می‌بخشد و اگر بخواهد عذاب می‌کند. طوریکه می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ[النساء: ٤٨] «بی‌گمان الله شرک به خود را نمی‌بخشد و گناهان پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد، می‌بخشد».

١٢- این آیه کمال قدرت الهی را ثابت می‌کند که به بر همه چیز قادر و تواناست. اما قدرت مخلوق محدود می‌باشد.

﴿٢٨٥ پس از آنکه‌ الله تعالی در سورۀ‌ البقره‌ احکام‌ بسیاری‌ را بیان‌ کرد، در پایان‌ آن، عظمت‌ مقام‌ والای‌ خود را با آیه‌ی: (آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ الله است) بیان‌ نموده‌ و پس‌ از آن، تصدیق‌ پیامبر خود  ج و تصدیق‌ مؤمنان‌ را به‌ تمام‌ این‌ احکام‌ و اعتقادات‌ مطرح‌ می‌کند و می‌فرماید: پیامبر به آنچه‌ از جانب‌پروردگارش‌ بر او نازل‌ شده‌ ایمان‌ آورده‌ است‌ یعنی: پیامبر  ج به‌ تمام‌ احکام‌ و اعتقاداتی‌ که‌ در این‌ سوره‌ ذکر شد، تصدیق‌ و باور نموده‌ است، همچنین‌ مؤمنان‌ همگی، به‌ الله تعالی و فرشتگان‌ ایمان‌ آورده‌اند که‌ این مخلوقاتِ تابع و منقاد به اوامر الهی ‌وجود دارند و بندگانِ‌ مکرَمِ الهی‌ و واسطه‌ میان‌ او و انبیایش‌ در نازل کردن ‌پیام‌هایش‌ می‌باشند؛ همچنین به‌ کتاب‌های‌ وی‌ ایمان‌ آورده‌اند زیرا این‌ کتاب‌ها دربرگیرنده‌ برنامه‌ها و قوانینی‌ هستند که‌ بندگان‌ به ‌وسیله‌ آنها، الله‌ عزوجل‌ را بندگی‌ می‌کنند. همچنین به‌ پیامبرانش‌ ایمان‌ آورده‌اند زیرا ایشان‌ مبلغان‌ پیام‌های ‌الهی‌ برای‌ بندگانش‌ هستند. و مؤمنان‌ می‌گویند: میان‌ هیچ‌یک‌ از فرستادگانش‌ فرق ‌نمی‌گذاریم‌ در این‌ که‌ فرستاده‌ الله و مبلغ‌ شریعت‌ اویند و برخی‌ را بر برخی‌ دیگر در این‌ امر برتری‌ نمی‌دهیم‌، پس‌ چنان‌ نیست‌ که‌ به‌ برخی‌ از پیامبران‌ ایمان ‌داشته‌ و منکر رسالت‌ برخی‌ دیگر از آنان‌ گردیم‌. پیامبر و مؤمنان می‌گویند:‌ پروردگارا! با گوش‌هایمان پیام‌های تو را دریافته‌ و با ادراک خویش‌ آنها را فهمیده‌ و به‌ آنچه‌ که‌ در آنهاست‌ گردن‌ نهادیم‌ و دعوت‌ تو را اجابت‌ گفتیم، پس‌ پروردگارا! آمرزش‌ تو را خواهانیم‌ و بازگشت‌ همه با حشر و نشر در روز قیامت به‌سوی‌ توست‌‌.

[٤١٥]- متفق عليه.

[٤١٦]- مسند امام احمد (٣٩١١) سلسلۀ احادیث صحیحه آلبانی (١٥٥٣).

[٤١٧]- صحیح مسلم (٢٣٠٢).

[٤١٨]- مسند احمد (٣٧٥٤) و مشكاة المصابيح (٢٨٢٧) با تصحیح البانی در صحیح الجامع (٣٥٤٢).

[٤١٩]- متفق علیه.

[٤٢٠]- صحیح مسلم(١٢١٨).

[٤٢١]- نگا: تفسیر طبری ذیل آیت (٢٧٩).

[٤٢٢]- سنن ابن ماجه (٣٠٥٥) وعلامه البانی درصحیح سنن ابن ماجه آن را صحیح گفته است (٢٤٩٧).

[٤٢٣]- مستدرک حاکم (٢٢٥٩).

[٤٢٤]- متفق علیه.

[٤٢٥]- مسند احمد (٢٢٥٥٩) و سنن دارمی (٢٦٣١) با تصحیح البانی در صحیح الجامع (٦٥٧٦).

[٤٢٦]- صحیح مسلم (١٥٦١).

[٤٢٧]- صحیح مسلم (١٥٦٣).

[٤٢٨]- سنن ترمذی (٢٣٠٨) با تحسین البانی در مشكاة المصابيح (١٣٢).

[٤٢٩]- صحیح بخاری (٢٠٨٥).

[٤٣٠]- متفق علیه.

[٤٣١]- متفق علیه.

[٤٣٢]- متفق علیه.

[٤٣٣]- متفق علیه.

[٤٣٤]- سنن ترمذی(١٤٢٣).

[٤٣٥]- صحیح بخاری (٢٥٠٨).

[٤٣٦]- متفق علیه.

[٤٣٧]- صحیح مسلم(٢٥٦٤).

[٤٣٨]- صحیح ابن حبان (٤٣٣٤) ومسند ابو داود طیالسی (٢٥٨١) و مسند احمد(٩٤٩٨) با تصحیح البانی در ارواء الغلیل(٢٠٦٢).

[٤٣٩]- متفق علیه.

[٤٤٠]- صحیح مسلم(١٣٢).

[٤٤١]- متفق علیه.

[٤٤٢]- متفق علیه.

[٤٤٣]- سنن ترمذی (٢٣٢٥).

[٤٤٤]- متفق علیه.

[٤٤٥]- سنن ترمذی (٢٤٥٩).

[٤٤٦]- متفق علیه.