فضیلت استغفار
ابوهریره س میفرماید: شنیدم که رسول الله ج فرمود: «وَاللَّهِ إِنِّي لأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَيْهِ فِي الْيَوْمِ أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ مَرَّةً»[٤٤٧].
«به الله سوگند که من روزانه، بیش از هفتاد بار از الله تعالی، طلب آمرزش کرده و توبه میکنم».
از ابو موسی س روایت است که فرمود: «أَمَانَانِ كَانَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، رُفِعَ أَحَدُهُمَا، وَبَقِيَ الْآخَرُ» ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ٣٣﴾[الأنفال: ٣٣][٤٤٨].
«در عهد رسول الله ج دو وسیله امان از عذاب الهی وجود داشت؛ یکی از آنها (وجود رسول الله ج بود که با رحلت ایشان) بلند شد و دیگری (که استغفار است) هنوز باقی است» سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و تا تو در میانشان هستی الله آنان را عذاب نمیدهد، و نیز در حالی که آنان آمرزش میخواهند الله ایشان را عذاب نمیدهد».
ربیع پسر صبیح فرمود: مردی پیش حسن بصری آمد و از قحطی شکایت کرد. حسن / فرمود: استغفار کن. شخص دیگری آمد و از فقر و ناداری گله کرد. در جواب او نیز فرمود: استغفار کن. سومی آمد و گفت: دعا کن که الله به من پسری عنایت کند. در پاسخ فرمود: استغفار کن. به حسن گفتیم: آنها نیازهای متفاوت داشتند ولی خودت به همه یک جواب دادی؟ فرمود: این پاسخ را از قرآن درمورد داستان نوح ÷ دریافتم. نوح به قوم خود گفت: «از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است. باران را بر شما میفرستد و شما را با مال و فرزندان یاری میکند»[٤٤٩].
از فواید این آیه:
١- خود شخص پیامبر ج به ایمان آوردن به رسالت خود و آنچه بر ایشان نازل شده است مکلف است، طوریکه آن جناب در حدیثی میفرماید: «أشهد أني رسول الله»[٤٥٠].
٢- قرآن کریم، همان وحی که بر پیامبر ج نازل شد؛ کلام الله متعال است.
٣- اثبات علو و والایی الله عزوجل؛ زیرا نزول و فرود آمدن از بالا به پائین میباشد.
٤- مؤمنانند که فرمانبردار و پیرو پیامبر ج هستند و شریعتی جز شریعت او ج را پیروی نمیکنند.
٥- هر قدر ایمان مسلمان به پیامبر ج قوی باشد، در پیروی آن جناب نیز شدیدتر میباشد. طوریکه در این آیه به آن اشاره شده است که مؤمنان به آنچه بر پیامبر ج از جانب پروردگارش نازل شده است، ایمان آوردهاند.
٦- ایمان پیامبر ج و مؤمنان مشتمل بر همه اصول دین است، و همه به الله و فرشتگان او و کتابهایش و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ اما در اینجا سؤالی مطرح میشود که در این آیه ذکری از روز آخرت و ایمان به قدر نشده است، چرا؟ اول اینکه ایمان به روز آخرت و قدر را عموم این آیه در بر میگیرد: «به آنچه از (سوی) پروردگارش بر او نازل شده». ثانیا؛ ایمان به کتابها و پیامبران متضمن ایمان به روز آخرت و قدر است.
٧- اثبات وجود فرشتگان.
٨- در ایمان آوردن به پیامبران فرقی نیست. یعنی نباید بگوییم: به محمد ج ایمان میآوریم و به عیسی ÷ نمیآوریم، زیرا او از بنی اسرائیل است؛ چون ما مسلمانان میان هیچ یک از پیامبران فرقی نمیگذاریم.
٩- از صفات مومنان شنیدن و اطاعت کردن است، طوریکه در آیه دیگری میفرماید: ﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥١ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَخۡشَ ٱللَّهَ وَيَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٥٢﴾[النور: ٥١-٥٢]. «سخن مؤمنان هنگامیکه به سوی الله و پیامبرش خوانده شوند تا میان آنها داوری کند، فقط این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و اینان همان رستگارانند.* و کسیکه الله و پیامبرش را اطاعت کند، و از الله بترسد، و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزد، پس اینانند که کامیاب (واقعی) هستند».
١٠- همه به مغفرت و بخشش پروردگار محتاج هستند، حتی پیامبر ج محتاج مغفرت الله متعال است. طوریکه در حدیثی فرمودند: «هرگز کسی در قبال عملش به بهشت نمیرود و (فقط به رحمت الهی بهشتی میگردد)». صحابه عرض کردند: شما هم ای رسول الله؟ آن جناب فرمود: «و من هم (به ازای عملم به بهشت نمیروم و) تنها به فضل الله که مرا در برگیرد، وارد بهشت میشوم»[٤٥١].
١١- بیان تواضع و فروتنی مؤمنان آنگاه که گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، سپس از ترس تقصیر و کوتاهی در اطاعت از پروردگارشان طلب مغفرت کردند.
١٢- اثبات اینکه بازگشت همه در دنیا و آخرت به سوی الله متعال است، و اوتعالی میان مردم در دنیا و آخرت حکم میکند، طوریکه میفرماید: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۚ﴾[الشورى: ١٠] «و در هر چیزی که در آن اختلاف کنید، پس حکم (و داوری) آن با الله است». این حکم و داوری میان مردم در دنیا و آخرت است. و میفرماید: ﴿فَٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ﴾[النساء: ١٤١] «پس الله در روز قیامت میان شما داوری میکند».
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٢٨٦﴾
الله هیچکس را جز به اندازه توانش مکلف نمیکند، هر کار نیکی که انجام دهد به سود خود کرده، و هرکار بدی که انجام دهد به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! و بار سنگین بر ما مگذار آن چنان که بر کسانی که پیش از ما بودند گذاشتهای. پروردگارا! و آنچه تاب و توانش را نداریم بر دوش ما مگذار و از ما درگذر، و ما را بیامرز، و بر ما رحم فرما، تو یار و یاورمان هستی، پس ما را بر قوم کافران پیروز گردان﴿٢٨٦﴾.
﴿٢٨٦﴾ الله تعالی هیچکس را جز به اندازۀ تواناییاش مکلف نمیسازد. تکلیف: امر نمودن به چیزی است که در آن مشقت و سختی وجود دارد. وسع: طاقت و توان است. هر کس هر چه نیکی کند، به سود اوست و پاداش آن مربوط به خود وی است و هر چه بدی کند، به زیان اوست و باید پیامدهای آن را خودش متحمل شود زیرا مسئولیت، فردی است.
و نیز مؤمنان میگویند: پروردگارا! اگر فراموشکردیم، یا به خطا رفتیم، بر ما مگیر. در حدیث آمده است «چون مؤمنان ایندعا را خواندند، الله تعالی فرمود: بهتحقیق که اجابت کردم. پس گناه خطا و فراموشی را از آنان برداشت»[٤٥٢].
لذا پیامبر ج فرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِي الْخَطَأَ، وَالنِّسْيَانَ، وَمَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ»[٤٥٣].«البته الله تعالی از امت من در سه چیز در گذشته است: از خطا و فراموشی و این که [در سخن یا عمل] مجبور بهانجام کار حرامی گردند».
همچنین مؤمنان میگویند: پروردگارا! بار گرانی بردوش ما مگذار، همچنان که بر پیشینیان ما گذاشتی. إِصر: تکلیف سنگین و کار دشوار و سخت است. این آیه به اصحاب تعلیم میدهد که از الله تعالی بخواهند تا از تکالیف سنگینی که بر دوش امتهای قبلی نهاده، بر دوش آنها نگذارد هر چند تاب و توان آن را هم داشته باشند، چنانکه بر بنیاسرائیل سخت گرفت و تکالیفی چون قتل نفس در توبه و قطع موضع نجاست در پاک ساختن جامه را بر آنان وضع کرد.
و نیز مؤمنان میگویند: پروردگارا! آنچه تاب و توان آن را نداریم، بر دوش ما مگذار مراد از آن تکالیف شاقهای است که انسان به آسانی تاب و تحمل آنها را ندارد. پیامبر ج میفرماید: «أَحَبُّ الدِّينِ إِلَى اللَّهِ الحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ»[٤٥٤]. «محبوبترین دین نزد الله، دینى است که حقگرا و آسان باشد».
همچنان میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ، وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا، وَقَارِبُوا، وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِينُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ»[٤٥٥]. «دین آسان است. و اگر کسی آن را برخود سخت بگیرد، سرانجام، خسته خواهد شد. بنابراین راه راست و میانه را در پیش گیرید، خوشحال باشید و از (عبادت) صبح و شام و بخشی از شب، کمک بگیرید».
باز هم مؤمنان میگویند: پروردگارا! و از ما در گذر در آنچه که میان ما و توست - از تقصیرات و لغزشهای ما - که تو به آنها داناتری، بر ما بیامرز آنچه را که در میان ما و بندگان توست، پس بدیها و اعمال زشت ما را برآنان آشکار نگردان. یعنی بر گناهانمان قلم عفو بکش و آنها را بپوشان و بر ما رحم کن با رحمتی از جانب خویش - در آینده کار ما نیز تَفَضُّل نما، پس به توفیق خویش ما را دریاب و ما را دیگر در گناه در نیفکن، تو مولایی، تو حامی و مددکار و سرور و سالار مایی و ما غلامان تو هستیم؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان زیرا از حقِّ مَولی است که غلامان و بندگانش را نصرت دهد. در حدیث، رسول کریم ج فرمود: «الله تعالی بهدنبال هر دعایی از این دعاها فرمود: بهتحقیق که اجابت کردم»[٤٥٦].
آری! الله تعالی امت محمد ج را به چیزی از خطا یا فراموشکاری مؤاخذه نمیکند، تکالیف سنگینی را که بر دوش امتهای قبلی نهاده بود بر دوش آنان ننهاده، احکامی که تاب و تحمل آن را ندارند بر آنها وضع نکرده، از آنان درگذشته، آنان را آمرزیده و مشمول رحمت بیکران خویش گردانیده و بر کافران پیروزشان ساخته است پس ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است.
[٤٤٧]- متفق عليه.
[٤٤٨]- مسند احمد (١٩٥٠٦) و سنن بیهقی (٩٠٣٧).
[٤٤٩]- تفسیر قرطبی آیت ١٠ سوره نوح.
[٤٥٠]- صحیح بخاری(٥٤٤٣).
[٤٥١]- متفق علیه.
[٤٥٢]- صحیح مسلم (٢٠٠) و سنن ابن ماجه (٢٠٤٣) و صحیح ابن حبان (٧٢١٩)، با تصحیح البانی در الإرواء: (٨٢).
[٤٥٣]- سنن ابن ماجه (٢٠٤٣) ابن حبان (٧٢١٩) با تصحیح البانی در صحیح الجامع (١٧٣١).
[٤٥٤]- صحیح بخاری (٣٨).
[٤٥٥]- صحیح بخاری (٣٩).
[٤٥٦]- صحیح مسلم (٢٠٠).