تفسیر کوثر - تفسیر سورۀ فاتحه و بقره

فهرست کتاب

آفت ریا و خودنمایی

آفت ریا و خودنمایی

ریا و تظاهر بخاطر جلب انظار مردم و ارضای آنان آفتی بزرگ و سهمی از سهام شیطان است که انسان را از مسیر حق منحرف ساخته و در منجلاب شرک می‌اندازد، پیامبر  ج در نکوهش و عواقب بد این آفت، از پروردگارش الله متعال روایت می‌کند که فرمود: «أَنَا أَغْنَى الشُّرَكَاءِ عَنِ الشِّرْكِ، مَنْ عَمِلَ عَمَلًا أَشْرَكَ فِيهِ مَعِي غَيْرِي، تَرَكْتُهُ وَشِرْكَهُ»[٣٦١].

«من بی‌نیازترین شرکاء از شرک می‌باشم. آنکه عملی انجام دهد که غیر من را در آن با من شریک کرده باشد، خودش و شرکش را وامی‌گذارم».

همچنان از پیامبر اکرم  ج روایت است که می‌فرمود: «اولین کسی که در روز قیامت بر او حکم می‌شود، مردی است که شهیده شده و آورده می‌شود و نعمت‌های خود را به او می‌شناساند و او هم آن را می‌شناسد. می‌فرماید: در برابر آن چه کردی؟ می‌گوید: در راه تو جنگیدم تا شهید شدم. می‌فرماید: دروغ گفتی و لیکن جنگیدی تا گفته شود که او با جرأت است و گفته شد. پس در مورد وی دستور صادر شده و وی برویش کشانده شده به دوزخ انداخته می‌شود. و مردی است که علم آموخته و تعلیمش داده و قرآن خوانده و او آورده می‌شود و نعمت‌هایش را به او می‌شناساند و او هم می‌شناسد و می‌فرماید: در برابر آن چه کردی؟ می‌گوید: علم آموختم و آن را تعلیم دادم و برای رضایتت قرآن خواندم. می‌فرماید: دروغ گفتی، لیکن علم آموختی تا گفته شود که عالمی و قرآن خواندی تا گفته شود، قاری هستی، گفته شد. سپس در مورد وی دستور داده می‌شود و او به رویش کشانده شده و به دوزخ انداخته می‌شود. و مردی است که الله تعالی به وی روزیی فراخ داده و از انواع مال به وی ارزانی داشته است و آورده می‌شود و او را به آن می‌شناساند و او هم می‌شناسد. می‌فرماید: در برابر آن چه کردی؟ می‌گوید: هیچ راهی را که دوست داشتی در آن خرج شود، نگذاشتم، مگر اینکه در آن برای رضایتت خرج کردم. می‌فرماید: دروغ گفتی! و لیکن این کار را کردی تا گفته شود که جواد است و گفته شد و در مورد وی دستور صادر شده و به رویش کشیده شده تا به دوزخ انداخته می‌شود»[٣٦٢].

از فواید این آیه:

١- منت گذاشتن و آزار رسانی در صدقه دادن حرام و از گناهان کبیره است و پاداش صدقه را باطل می‌سازد. پیامبر  ج فرموده است‌: «سه دسته هستندکه در روزقیامت الله با آنان سخن نمی‌گوید و به آنان نمی‌نگرد و آنان را پاکیزه نمی‌نماید و برایشان عذابی دردناک است‌: کسی که لباس بلند می‌پوشد و متکبرانه راه می‌رود. و کسی‌که احسان خود را به رخ دیگران می‌کشد و بر آنان تکبر می‌نماید و کسی‌که با سوگندهای دروغین‌، ‌کالای خویش را به فروش برساند»[٣٦٣].

٢- منت و آزار رساندن در انفاق و صدقه منافی کمال ایمان است.

٣- خودنمایی و نشان دادن خود به مردم با عمل صالح حرام است و شنواندن همانند نشان دادن است.

٤- کسی که با انفاق کردن خود را به مردم نشان می‌دهد در ایمانش به الله و روز آخرت نقص و کاستی است، زیرا اگر به الله متعال ایمان کامل می‌داشت عمل خود را خالص برای اوتعالی انجام می‌داد و هکذا اگر به روز آخرت ایمان کامل می‌داشت عمل آخرت را برای دنیا انجام نمی‌داد؛ و شاید هم با نشان دادن به مردم بتواند جاه و منزلت دنیوی بدست آورد ولی زود حقیقت او نزد مردم آشکار خواهد شد.

٥- اثبات روز آخرت که همان روز قیامت است.

٦- ریا باطل کنندۀ عمل است؛ بلکه نوعی از شرک می‌باشد، به دلیل این فرمودۀ رسول اکرم  ج : «إِنَّ الرِّيَاءَ شِرْكٌ»[٣٦٤]. اما اگر کسی با این عمل خواست تا دیگران او را ببینند و با تأسی به او در این عمل خیر سبقت بجویند پس این چنین نیتی نیک است و با اخلاص منافات ندارد. و پیامبر  ج باری بر منبر نماز خواند سپس فرمود: «ای مردم، من به این منظور این عمل را انجام دادم تا شما نیز از من پیروی کنید و نماز مرا یاد بگیرید»[٣٦٥]. و این عمل شامل این فرمودۀ پیامبر  ج می‌شود: «هرکس در اسلام سنت حسنه‌ای را ایجاد کند ثواب آن و ثواب کسی که به آن عمل کند به او می‌رسد»[٣٦٦].

٧- این آیه نشانگر حسرت و افسوس خوردن ریاکاران است که وقتی می‌خواهند عملی انجام بدهند از انجام آن عاجز می‌مانند و به خاطر آن حسرت می‌خورند؛ طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿لَّا يَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَيۡءٖ مِّمَّا كَسَبُواْ «آنان (ریا کاران) از آنچه که انجام داده‌اند چیزی به دست نمی‌آورند»، و ناتوانی انسان از انجام کاری پس از کوشیدن و تلاش حسرت بیشتری دارد نسبت به نبودن آن از اساس؛ بنابراین انسان عاقل کسی است که عمل خود را خالص برای الله متعال انجام می‌دهد. البته اشکالی نیست اگر لباس زیبا بپوشیم تا مردم ما را با این زیبایی ببینند؛ لیکن نماز به خاطر مدح و ستایش مردم بخوانیم درست نیست؛ زیرا عبادت از آنِ الله متعال است و باید برای او تعالی خالصانه انجام شود و همراه او در آن کسی شریک قرار داده نشود.

٨- کسانی که الله متعال فرمان کفر شان را صادر کرده است هدایت را نصیب نمی‌شوند. و آن گروههای کافر که هدایت یافتند کسانی بودند که فرمان پروردگار بر آنها تحقق نیافته بود اما کسی که فرمان پروردگار بر او تحقق یابد هرگز هدایت نمی‌شود طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ حَقَّتۡ عَلَيۡهِمۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ٩٦ وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ كُلُّ ءَايَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ٩٧[یونس: ٩٦-٩٧]. «بی‌گمان کسانی‌که فرمان پروردگار بر آنها تحقق یافته، ایمان نمی‌آورند، * هر چند که هرگونه آیه (و معجزه) برای آنها بیاید، تا زمانی که عذاب دردناک را ببیند».

٩- منافق اعتقادی همسان کافر است. چون در این آیه پس از آن که صفات منافق بیان می‌شود که مال خود را برای ریاکاری انفاق می‌کند و به الله و روز آخرت ایمان ندارد، می‌فرماید: «و الله گروه کافران را هدایت نمی‌کند». منتها با منافقان مانند کافران معامله نمی‌شود زیرا در ظاهر آنها خود را مسلمان می‌خوانند و احکام دنیوی بر ظاهر امر جاری می‌شود. و برخورد پیامبر  ج با منافقان نیز بر همین اساس بود طوریکه در مورد کشتن رئیس منافقان (عبد الله بن ابی) وقتی پسرش از پیامبر  ج اجازه خواست تا گردن پدر منافق خود را بزند، آن جناب فرمود: «او را بگذار؛ مردم نگویند که محمد اصحاب خود را می‌کشد»[٣٦٧].

﴿٢٦٥ و آنان‌ که‌ با بذل‌ اموال، دل‌ و جان ‌و نهان‌ خویش‌ را بر ایمان‌ و اعتقاد و عبادات‌ استوار و پایدار می‌سازند و انفاق‌ مال‌ را وسیله‌ای برای ‌ریاضت‌ و تمرین‌ و عادت ‌دادن‌ نفس‌ خویش‌ بر ایمان‌ و اعتقاد می‌شناسند و یقین‌دارند به‌ این‌ که‌ الله تعالی به‌ ایشان‌ در برابر آن‌ پاداشی‌ بس‌ وافر عنایت ‌می‌کند. یا آنان‌ که‌ نفس‌ خویش‌ را بر ایمان‌ و بذل‌ مال‌ در راه‌ الله تعالی، پایدار و ثابت‌ قدم‌ گردانیده‌ و آن‌ را از بیماری‌ بخل‌ ومال‌دوستی‌ تزکیه‌ می‌کنند، مثل‌ آنان‌ همچون‌ باغی‌ است‌که‌ بر فراز پشته‌ای قرار دارد و در آن‌ درختانی‌ انبوه‌ می‌روید تا جایی که‌ آن‌ را می‌پوشاند. ربوه: پشته‌ای‌ است‌ که‌ اندک‌ بلندی‌ای‌ دارد. توصیف‌ باغ‌ به ‌این‌ که‌ بر فراز پشته‌ای‌ قرار دارد؛ برای‌ آن‌ است‌ که‌ درختان‌ و سبزی‌هایی‌ که‌ بر آن‌پشته‌ می‌روید، نیکوتر از درختان‌ و سبزه‌زارهای‌ دیگر مکان‌هاست، چه‌ غالبا وزش‌ بادهای‌ نرم، به‌ آن‌ هوایی‌ لطیف‌ و گوارا و کیفیتی‌ والا و دلپذیر می‌بخشد، هم‌ از این‌ روی‌ است‌ که‌ اگر باران‌ سنگینی‌ بر آن‌ ببارد، به‌ سبب‌ این‌ باران‌ میوه‌هایش‌ نسبت‌ به‌ باغ‌های‌ دیگر دو چندان‌ محصول‌ برمی‌آورد، و اگر باران‌ سنگین‌ برآن‌ نبارد دست‌کم‌ باران‌ سبک‌ هم‌ برای‌ آن‌ کافی‌ است‌. طل: باران‌ سبکی‌ است‌ که‌ قطراتی‌ ریز دارد.

آری‌! این‌چنین‌ است‌ داستان‌ مؤمنی‌ که‌ اگر الله تعالی به‌ او ثروت‌ و سرمایه‌ای‌ بسیار بریزاند، او هم‌ برای‌ رضای‌ حق‌ تعالی صدقه‌ای‌ بسیار می‌دهد، اما اگر همچون ‌باران‌ سبک، به‌ثروتی‌ اندک‌ دست‌ یابد؛ باز هم‌ از صدقه ‌دادن‌ و انفاق‌ دست ‌برنداشته‌ بذل‌ و بخشش‌ را کاملا قطع‌ نمی‌کند و نفع‌ این‌ صدقه‌ اندک‌ در نزد الله تعالی بسیار است، چرا که‌ هدف‌ بخشنده‌ آن، به‌ دست‌ آوردن‌ رضای‌ الهی‌ می‌باشد. بنابراین اسلام به انفاق هر چند اندک هم باشد دستور می‌دهد چنانکه پیامبر  ج می‌فرماید: «اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ»[٣٦٨]. «خود را از آتش دوزخ دور نگاه دارید، اگر چه با صدقه دادن نصف خرمایی باشد».

همچنان پیامبر  ج از الله تعالی روایت می‌کند که فرمود:‌ «أَنْفِقْ يَا ابْنَ آدَمَ أُنْفِقْ عَلَيْكَ»[٣٦٩]. «انفاق کن ای پسر(فرزند) آدم تا من به تو انفاق کنم».

حسن‌ بصری  / می‌فرماید: در صدر اسلام‌ چون‌ یک ‌مسلمان‌ قصد صدقه‌ دادن‌ را داشت، با خویشتن‌ خویش‌ درنگ‌ و تأملی می‌کرد؛ پس‌ اگر آن‌ صدقه‌ برای‌ الله می‌بود، آن‌ را می‌بخشید و اگر غیر از این می‌بود، دست‌ نگه‌ می‌داشت‌. برخی‌ دیگر در معنای‌ ﴿تَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ گفته‌اند: آنان‌ که ‌اموالشان‌ را برای‌ طلب‌ خشنودی‌ الله تعالی انفاق‌ می‌کنند، بصیرتی‌ باز و ضمیری ‌روشن‌ دارند و این‌ بصیرت‌ و بینایی‌ ضمیر، آنها را بر انفاق‌ در طاعت‌ الهی‌ پایدار واستوار می‌گرداند زیرا ایشان‌ به‌ هنگام‌ دادن‌ صدقه‌ می‌نگرند که‌ آیا این‌ صدقه‌ رضای‌ الهی‌ را در پی‌ دارد یا نه؟ پس‌ اگر برای‌ الله تعالی بود، آن‌ را می‌دهند و در غیر این صورت دست‌ نگه‌ می‌دارند. لذا اخفای صدقه و پنهانی دادنِ آن، انسان را از ریا و رخنه نمودن شیطان باز می‌دارد؛ چنانکه در حدیث ابوهریره  س روایت می‌کند که پیامبر اکرم  ج فرمود: «الله تعالی هفت گروه را روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه او وجود ندارد، در زیر سایه خود، جای می‌دهد. از جمله: «کسی که با دست راستش طوری صدقه دهد،که دست چپش نداند»[٣٧٠].

از فواید این آیه:

١- آن انفاق به انسان نفع و فایده می‌رساند که شخص مالک آن باشد؛ ولی اگر مال کسی دیگری را انفاق کند از او پذیرفته نمی‌شود.

سوال: اگر شخصی گفت که نزدش مال کسب حرام است و می‌خواهد آن را صدقه کند، آیا برایش نفع می‌رساند؟ در جواب باید گفت: اگر آن مال را برای تقرب به الله متعال انفاق کند برایش سودی نمی‌رساند و گناه کسب حرام نیز از او دور نمی‌شود؛ به دلیل این فرمودۀ پیامبر  ج: «الله متعال پاک است و جز پاک و پاکیزه را قبول نمی‌کند»[٣٧١]. و اگر با صدقه کردن مال حرام می‌خواست از آن رهایی یابد و از گناه آن در امان بماند، در این صورت از گناه آن سالم به در رفته و اجر توبه از کسب حرام نصیبش می‌شود اما اجر صدقه را ندارد.

٢- بیان اهمیت و تأثیر نیت در قبول شدن اعمالی که به خاطر رضایت الله بوده باشد. همچنان اخلاص در اعمال شرط قبولی آن است.

٤- انفاق مال در صورتی به انسان فایده می‌رساند که وفق شریعت باشد. طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا٦٧[الفرقان: ٦٧]؛ «و کسانی‌که چون انفاق کنند، اسراف نمی‌نمایند و سختگیری(بخالت) نمی‌کنند، و بین این دو (روش) اعتدال دارند».

٥- اثبات صفت رضا، که از صفات فعلیه‌ی الله متعال است.

٦- فضیلت انفاق، از روی یقین و باوری است که در دل‌ها می‌باشد؛ زیرا انفاق از سوی خود شخص با انگیزه درونی انجام می‌شود نه با توصیه و پیشنهاد دیگران.

٧- استفاده از شیوه بیان معقول توسط امور محسوس در تعلیم تا به اذهان نزدیک گردد.

٨- برکت باران و پیامدهای خوب آن؛ از این رو الله متعال باران را مبارک و پر برکت خوانده است طوریکه می‌فرماید: ﴿وَنَزَّلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ مُّبَٰرَكٗا فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ جَنَّٰتٖ وَحَبَّ ٱلۡحَصِيدِ٩[ق: ٩] «و از آسمان آبی پر برکت نازل کردیم، پس با آن باغ‌ها و دانه (های) درو شدنی رویاندیم».

٩- اثبات علم الله عزوجل و عمومی بودن و وسعت آن؛ طوریکه می‌فرماید: «و الله به آنچه می‌کنید؛ بیناست».

١٠- برحذر بودن از مخالفت با اوامر و نواهی الله عزوجل؛ چون اوتعالی به آنچه انجام می‌دهیم داناست.

﴿٢٦٦ آیا کسی‌ از شما دوست‌ نداردکه‌ باغی‌ از درختان‌ خرما و انگور داشته‌ باشد که‌ از زیر درختان‌ آنها نهرها روان‌ باشد. ذکر اختصاصی‌ خرما و انگور، درحالی ‌که‌ بعدا می‌فرماید: «و هر گونه‌ میوه‌ای برایش‌ به‌بار آورد» برای‌ این ‌است‌ که‌ خرما و انگور بهترین‌ و نیکوترین‌ درختان‌ است.‌ در حالی‌که‌ او را پیری ‌رسیده‌ و پیری‌ شخص، او را در معرض‌ شدت‌ نیازمندی‌ قرار می‌دهد زیرا شخص‌ پیر از کار و کسب‌ و جمع‌ نمودن‌ اسباب‌ دنیا ناتوان‌ است، و آن‌ شخص ‌فرزندانی‌ خردسال‌ دارد زیرا کسی‌ که‌ هم‌ سن‌بالا و هم‌ فرزندانی‌ ضعیف‌ داشته ‌باشد و ناگهان‌ گردبادی‌ آتشین‌ بر آن‌ باغ‌ بوزد و باغ‌ او را که‌ تمام‌ هستی‌اش می‌باشد، یکسره بسوزاند؛ بدون‌ شک، آه‌ و افسوس‌ و درد و اندوهش‌ بر از دست‌دادن‌ آن‌ باغ، بسیار سخت‌ و کمرشکن‌ خواهد بود زیرا او نه‌ در آن ‌سن‌وسال‌ توش‌ و توانی‌ دارد که‌ باغش‌ را دوباره‌ غرس‌ کند و نه‌ فرزندان‌ خردسال‌ او، چنین‌ توان‌ و نیرویی‌ دارند. اعصار باد سختی است‌ که‌ همانند ستونی‌ به‌سوی‌آسمان‌ بالا می‌رود و سپس‌ راست‌ می‌ایستد، که‌ به‌ آن‌ گردباد می‌گویند. مراد از «نار»، باد سرد شدید و سوزانی‌ است‌ که‌ چون‌ بر درختان‌ بوزد، همه‌ را پاک ‌بسوزاند این‌گونه، الله تعالی آیاتش‌ را برای‌ شما روشن‌ می‌گرداند تا در عواقب‌ امور اندیشه‌ کنید؛ و بنابراین، صدقات‌ و انفاق‌هایتان‌ را در جهت‌ رضای‌ الله تعالی با اخلاص‌ همراه‌ کنید و از این‌ مثل‌ عبرت‌ بگیرید.

پس‌ این‌ آیه تمثیلی‌ است‌ برای‌ کسی‌ که‌ کار خیری‌ می‌کند، اما در کنارش ‌کار دیگری‌ را به‌ آن‌ ضمیمه‌ می‌نماید که‌ آن‌ را هدر و باطل‌ و بیهوده‌ گرداند، در چنین‌ صورتی، آن‌ عمل‌ نیک‌ در روز قیامت‌ -که‌ او سخت‌ به‌ آن‌ نیاز دارد- دستش‌ را نمی‌گیرد و گره‌ای‌ از مشکل‌ بی‌علاج‌ او نمی‌گشاید، همچون ‌صاحب‌ چنان‌ باغی‌ که‌ با چنان‌ حادثه‌ای‌ روبرو شده‌ است‌.

آری کسی که انفاق نماید سپس به دنبال بخشیدن دارایی خود منت نهد و آزار رساند، یا کاری کند که آن عمل را باطل نماید، چنین فردی مانند صاحب این باغ است که گردبادی بر آن بوزد، که در آن آتشی باشد و باغ را بسوزاند، و صاحب باغ دارای فرزندانی ضعیف باشد، و خودش نیز بر اثر پیری، ناتوان باشد، پس چنین حالتی از بدترین حالت‌هاست. پس آیا کسی از شما دوست دارد که چنین باشد؟ زیرا تلف شدن ناگهانی باغ بعد از اینکه درختان آن شکوفا شده و میوه‌های آن رسیده باشند مصیبت بزرگی است.

لذا انسان عاقل کسی است که خود را از امور هلاک کننده و تباه کننده اعمال نگه می‌دارد، از جمله ریاکاری و منت گذاشتن بر مستمندان و نیازمندان و یادآوری‌ احسان‌ خویش‌ و آن‌ را به‌ رخ‌ ایشان کشیدن، رسول کریم  ج فرموده‌اند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سُخْطِ اللَّهِ، لَا يَرَى بِهَا بَأْسًا، فَيَهْوِي بِهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ سَبْعِينَ خَرِيفًا»[٣٧٢].

«همانا مرد سخنی را به زبان می‌آورد که مورد خشم الله است و در حالی که برای آن اهمیتی قایل نیست به وسیله همین سخن هفتاد سال در جهنم فرو می‌رود».

از فواید این آیه:

١- الله سبحانه و تعالی برای بندگانش آیات و نشانه‌های شرعی و کَونی را در قرآن کریم بیان فرموده است.

٢- تشویق بر تأمل و تفکر کردن؛ انسان به تأمل و اندیشیدن در نشانه‌های کونی و شرعی امر شده است؛ زیرا تأمل کردن و اندیشیدن در آن نتایج خوبی را در بر دارد؛ البته در چیزی که رسیدن به آن امکان پذیر باشد. و در چیز‌هایی با تأمل در آن به نتیجه‌ای نمی‌رسیم و جز تلف وقت چیزی در بر نخواهد داشت، از این رو در حدیثی آمده است: «درباره نشانه‌ها و عظمت الله بیندیشید و در ذات الله نیندیشید»[٣٧٣]. تفکر در ذات الهی فقط سرگردانی و حیرت انسان را بیشتر می‌کند زیرا بشر توانایی ندارد که پروردگار را درک کند و امکان رسیدن به آن و احاطه کردن آن نیست، طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ يُدۡرِكُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ[الأنعام: ١٠٣]. «چشم‌ها او را احاطه نمی‌کنند، و او چشم‌ها را احاطه می‌کند». بنابرین برای هیچ کس جایز نیست که دربارۀ کیفیت استوای الله عزوجل بر عرش تأمل کند و بیاندیشد، زیرا به نتیجه‌ای دست نمی‌یابد؛ بلکه در زمرۀ اهل تشبیه و تمثیل و تعطیل قرار می‌گیرد. اما تأمل و اندیشیدن در معانی اسماء الله مطلوب است. باری از امام مالک  / دربارۀ ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ٥] سؤال شد که چگونه الله متعال بر عرش استوا نموده است؟ فرمود: استوا معلوم است و کیفیت آن مجهول است و ایمان داشتن به آن واجب است و سؤال کردن از آن بدعت است.

٣- استدلال به امور حسی برای امور معنوی؛ تا فهم مطلب برای شخص آسان گردد.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا كَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَيَمَّمُواْ ٱلۡخَبِيثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بِ‍َٔاخِذِيهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِيهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ٢٦٧

ٱلشَّيۡطَٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ٢٦٨

يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٦٩

وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُهُۥۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٍ٢٧٠

إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِيَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّ‍َٔاتِكُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٢٧١

ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! از چیزهای پاکی که بدست آورده‌اید، و از آنچه از زمین برایتان رویانده‌ایم انفاق کنید، و سراغ (چیز) ناپاک نروید که از آن ببخشید، در حالی که (خودشما) گیرنده‌گان‌آن (چیزناپاک) نیستید، مگر آنکه در (مورد بدی) آن چشم بپوشید، و بدانید که الله بی‌نیازِ ستوده است. ﴿٢٦٧

شیطان شما را وعدۀ فقر و تهیدستی می‌دهد، و شما را به زشتی و گناه فرمان می‌دهد، و الله از جانب خود به شما نوید آمرزش و فزونی می‌دهد و الله گشایشگر داناست. ﴿٢٦٨

حکمت را به کسی که بخواهد، می‌بخشد و هرکس که حکمت به او داده شود به راستی که خیر بسیاری به او داده شده است و جز خردمندان پند نمی‌گیرند. ﴿٢٦٩

و هر نفقه‌ای را انفاق کردید و یا نذری را که به گردن گرفتید؛ پس الله آن را می‌داند و برای ستمکاران یاوری نیست. ﴿٢٧٠

اگر صدقات را آشکار کنید پس آن چه کار خوبی است!!، و اگر آن را پنهان نمایید و به نیازمندان بدهید پس این برایتان بهتر است، و برخی از گناهانتان را از بین می‌برد و الله به آنچه می‌کنید آگاه است﴿٢٧١.

﴿٢٦٧ و الله تعالی در این آیه دستور داده است که بندگانش برای انفاق کردن به سراغ دارایی‌های پاکیزه خود بروند، و دارایی‌های نامرغوب را در راه الله انفاق نکنند، زیرا اگر آنان حقی را از دیگران طلبکار باشند و در مقابلش جنس نامرغوبی را به آنها بدهند آن را نپسندیده و نمی‌پذیرند مگر اینکه چشم پوشی کنند. پس واجب است آنچه میانه است در راه الله داده شود، و کمال در این است که عالی‌ترین و بهترین چیز در راه الله پرداخت گردد. و پرداخت چیزهای نامرغوب ممنوع است، لذا فرمود: ای‌ مؤمنان‌! از چیزهای‌ پاکیزه ‌‌و از بهترین ‌و برگزیده‌ترین‌ و حلال‌ترین‌ اموال‌ خویش‌ انفاق‌ کنید. و از آنچه‌ برای‌ شما از زمین‌ برآورده‌ایم‌که‌ عبارت‌ از میوه‌ها، حبوبات، سبزیجات، معادن، گنج‌ها و دفینه‌های‌ زیرزمین‌ است، نیز انفاق‌ کنید. و مال‌ پس مانده‌ و ناخوب‌ را به‌ صدقات‌ و خیرات‌ اختصاص‌ ندهید، درحالی‌که‌ اگر آن‌ را به‌ عنوان‌ حقوقتان‌ به‌ خودتان‌ بدهند خود شما نیز به‌ هیچ‌ نحو و در هیچ ‌زمانی‌ گیرنده‌ آن‌ نیستید، مگر آن‌ که‌ در آن‌ چشم‌پوشی‌ کنید یعنی: اگر یکی‌ از شما آن‌ را در بازار ببیند که‌ فروخته‌ می‌شود، یا کسی‌ آن‌ مالِ پَست‌ را به‌ وی‌ اهدا نماید، یا در برابر حق‌ وی‌ به‌ وی‌ بدهد، هرگز آن‌ را - جز با بی‌میلی‌ و از روی‌ کم‌رویی‌ و چشم‌پوشی‌ - نمی‌پذیرد، پس‌ هرگاه‌ خود به‌ آن‌ چیز نامرغوب‌ و ناباب‌ رغبت‌ ندارید، چگونه حق‌ الله تعالی را از آن‌ می‌پردازید؟ و بدانید که‌ الله تعالی از انفاق‌های ‌شما بی‌نیاز است‌، پس‌ انفاق‌ مال‌ قطعا به‌ منفعت‌ خود شماست،‌ و بدانید که الله تعالی سزاوار حمد و ستایش‌ در برابر نعمت‌های‌ وافری‌ که‌ به‌ شما بخشیده‌ است‌ می‌باشد و از جمله‌ ستایش‌ و شکرگزاریی‌ که‌ سزاوار جلال‌ و عظمت‌ اوست، یکی‌ هم‌ انفاقتان‌ از اموال ‌پاکیزه‌ای‌ است‌ که‌ به‌ شما ارزانی‌ نموده‌ است، پس‌ بدانید که‌ «الله تعالی پاک‌ است ‌و جز پاک‌ را نمی‌پذیرد» چنانکه در حدیث آمده است: «إِنَّ اللهَ طَيِّبٌ لَا يَقْبَلُ إِلَّا طَيِّبًا»[٣٧٤].

در سبب نزول این آیه از بَرَاء بن عازب  س روایت شده که فرمود: «ما صاحب باغ‌های خرما بودیم و هر کس به اندازۀ وسعش از حاصل درختان خرمای خود کم و بیش می‌آورد. در این میان اشخاصی که به کار خیر رغبت نداشتند از باغ خود خوشه‌های شکسته، هسته نابسته، پژمرده، شاریده، بد و تباه را می‌آوردند و در مسجد نبوی آویزان می‌کردند. پس الله تعالی این آیه را نازل کرد»[٣٧٥].

پس شرط انفاق، فقط پاکی مال نیست؛ بلکه باید بهترین مال انسان مورد انفاق قرار گیرد. انس  س می‌فرماید: ابوطلحه  س از میان همه انصار مدینه، نخل بیشتری داشت. بهترین نخلستان وی بنام بیرحاء، روبروی مسجد نبوی بود. رسول الله  ج گهگاهی وارد این باغ می‌شد و از آب آن، می‌نوشید. انس  س می‌گوید: «وقتی که این آیه نازل شد: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ[آل عمران: ٩٢]، ابوطلحه  س نزد رسول الله  ج رفت و گفت: یا رسول الله! الله تعالی می‌فرماید: تا زمانی که محبوبترین اموالتان را انفاق نکرده‌اید، به نیکی، دست نخواهید یافت. باغ بیرحاء محبوبترین ثروت من است. می‌خواهم آن را در راه الله صدقه نمایم و اجر آن را از الله دریافت کنم. بنابراین، هرطور که شما مناسب می‌دانید، در مورد آن، تصمیم بگیرید. رسول الله  ج فرمود: «آفرین! این است مال سودمند. این است مال سودمند. آنچه را که گفتی، شنیدم. نظر من اینست که آن را میان خویشاوندانت، تقسیم کنی». ابوطلحه  س فرمود: ای رسول الله! همین کار را خواهم کرد. سپس، ابوطلحه  س آن را میان پسرعموها و خویشاوندانش تقسیم نمود»[٣٧٦].

از فواید این آیه:

١- فضیلت ایمان، طوریکه الله متعال می‌فرماید: «یا أیها الذین آمنوا» مقتضای این وصف انجام فرمان پروردگار است که این خود بر فضیلت ایمان دلالت دارد.

٢- مقتضای ایمان انجام امر پروردگار و اجتناب از نواهی اوتعالی است نظر به این فرمودۀ متعال: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید انفاق کنید». پس اگر ایمان‌داری تأثیری در این زمینه نداشت، اصدار امر الهی به این صیغه فایده‌ای نمی‌داشت.

٣- انفاق کردن از چیز‌های پاکیزه‌ای که به دست آورده‌ایم واجب است، به دلیل این فرمودۀ متعال (أنفقوا) «انفاق کنید» و امر افادۀ وجوب را می‌کند مگر اینکه دلیلی باشد تا آن را از وجوب منصرف کند.

٤- زکات در اموال تجارتی واجب است؛ زیرا از کسب و دست آورد بنده توسط معامله‌ها است.

٥- از مال حرام انفاق درست نیست زیرا مال پلید و ناپاک است و الله متعال پاک و پاکیزه است و جز پاکیزه را نمی‌پذیرد.

٦- این آیه رد بر گروه جبریه است که می‌گویند: انسان در انجام فعل مجبور است، پس اگر واقعا مجبور بود چه نیازی است که به انفاق کردن فرمان داده شود. و مانند این دلیل، دلایل زیادی در قرآن کریم موجود است که عقیدۀ گروه جبریه را رد می‌کند.

٧- وجوب زکات در آنچه از زمین به دست می‌آید، اعم از خوردنی‌ها و معادن. طوریکه فرمود: ﴿وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ «از آنچه ما از زمین برایتان بیرون آورده‌ایم انفاق کنید». زکات حبوبات و غله‌جات عُشر یا یک‌دهم حصه آن است[٣٧٧]، و زکات معادن و رکایز، خمس یا یک‌پنجم حصه آن است، البته با شروطی که دارد، طوریکه در کتب فقهی بیان شده است.

٨- اشاره به قاعدۀ ایمانی مهم در این بخش آیه: ﴿وَلَا تَيَمَّمُواْ ٱلۡخَبِيثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بِ‍َٔاخِذِيهِ «و به سراغ چیزهای ناپاک نروید، تا از آن ببخشید، در حالی که شما آن چیز ناپاک را نمی‌گیرید». و طوریکه رسول کریم  ج به آن اشاره فرموده است: «هیچ یکی از شما مؤمن کامل نمی‌شود، مادامی که آنچه را برای خود دوست می‌دارد، برای برادر مسلمانش نیز دوست بدارد»[٣٧٨]. پس چیزی را که برای خود نمی‌پسندی، برای برادر مسلمانت نیز آن را مپسند.

٩- اثبات دو اسم از اسمای الله سبحانه و تعالی، و صفاتی را که در بر دارند و عبارتند از: «غنی» بی‌نیاز و «حمید» ستوده.

﴿٢٦٨ شیطان‌ شما را از فقر می‌ترساند تا در راه‌ الله انفاق‌ نکنید و شما را به‌ ناشایستی‌ و فحشا دستور می‌دهد یعنی به‌ گناهان‌ و مصرف ‌نمودن‌ اموال‌ در راه‌های زشت و بخل ‌ورزیدن‌ از انفاق‌ در راه‌های‌ خیر دستور‌ می‌دهد. عرب‌ها‌ به‌ بخیل‌، فاحش‌ می‌گویند، از بس‌ که‌ بخل‌ در نزد آنان‌ زشت‌ و ناپسند است‌.

ولی‌ الله تعالی از جانب ‌خود به‌ شما وعده‌ مغفرت‌ می‌دهد. مغفرت: پوشاندن‌ گناهان‌ بندگان‌ در دنیا و آخرت است‌، و فضل‌ و بخشش را وعده‌ می‌دهد. فضل‌ وی‌ آن‌ است‌ که‌ بهتر از آنچه‌ راکه‌ انفاق‌ کرده‌اند، به‌ آنان‌ عوض‌ دهد و در روزیشان‌ گشایش‌ و فراخی‌ پدید آورد و در آخرت‌ هم‌ به‌ آنان‌ بهتر و بیشتر و برتر و زیباتر از آنچه‌ که‌ انفاق‌ کرده‌اند، ارزانی‌ نماید. وعده به فضل از جانب الله تعالی رد بر وعدۀ فقر از جانب شیطان است، و وعدۀ مغفرت از جانب الله متعال رد بر دستور شیطان به بخل و گناه است، بدون شک الله تعالی در فضل‌ و رحمت‌ خویش‌ واسع‌ است‌ و به احوال انسان‌های شایسته آگاه است و آنها را بر انجام کارهای خیر و ترک منکرات توفیق می‌دهد و به آنها در برابر آن‌ پاداشی‌ مناسب‌ عطا می‌نماید.

الله تعالی بندگانش را به انفاق که برایشان سودمند است تشویق نمود، و آنها را از بخل که به حالشان مضر است، نهی کرد. چنانکه پیامبر  ج فرموده‌اند: «إِيَّاكُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَإِيَّاكُمْ وَالْفُحْشَ، فَإِنَّ اللهَ لَا يُحِبُّ الْفُحْشَ وَلَا التَّفَحُّشَ، وَإِيَّاكُمْ وَالشُّحَّ، فَإِنَّهُ أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، أَمَرَهُمْ بِالْقَطِيعَةِ فَقَطَعُوا، وَبِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا، وَبِالْفُجُورِ فَفَجَرُوا»[٣٧٩]. «از ظلم بپرهیزید زیرا ظلم تاریکی‌هایی در روز قیامت خواهد بود، و از دشنام‌گویی بپرهیزید؛ زیرا الله تعالی ناسزاگویی و بدزبانی را دوست ندارد. و از تنگدستی و آزمندی بپرهیزید زیرا کسانی را که قبل از شما بودند هلاک ساخت، آزمندی آنها را به قطع رابطه با خویشان فرمان داد پس با آنها قطع رابطه نمودند و به بخل ورزیدن فرمان داد پس بخل ورزیدند و به گناه فرمان داد پس مرتکب گناه شدند».

سپس بیان نمود که آنها میان دو دعوتگر قرار دارند؛ دعوتگری که الله مهربان است و آنها را به خیر و خوبی فرا می‌خواند و به آنها نوید خیر و بخشش و پاداشِ دنیا و آخرت و پر کردن جای اموال انفاق شده را می‌دهد، و دعوتگری که شیطان است و آنها را به بخل ورزیدن و انفاق نکردن تشویق می‌نماید، و آنها را می‌ترساند که اگر در راه الله انفاق کنند تهی دست می‌شوند، پس هر کس دعوت الله رحمن را اجابت نماید، و از آنچه الله به او روزی داده است انفاق کند، مژده باد که گناهانش آمرزیده شده و به تمام خواسته‌هایش می‌رسد. و هر کس که دعوت شیطان را اجابت کند، بداند که شیطان گروه خود را فرا می‌خواند تا از اهل جهنم باشند. پس بنده از این دو چیز یکی را که برایش شایسته‌تر است انتخاب کند.

پس بخل ورزی و تنگدستی یکی از زشت‌ترین و ناپسندترین صفت آدمی و نیز یکی از پدیده‌های بد اجتماعی است که آدمی را معیوب ساخته و زمینه ساز بسیاری از بدی‌ها و مفاسد اجتماعی دیگر خواهد شد. از همین جهت رسول کریم  ج بخاطر تربیت امتش، از بخل ورزیدن به الله تعالی پناه خواسته: «اللّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ، وَالْعَجْزِ وَالْكَسَلِ، وَالْبُخْلِ وَالْجُبْنِ، وَضَلَعِ الدَّيْنِ وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ»[٣٨٠].

«پروردگارا! از تو پناه مى‌خواهم از شرّ هَمّ و غم (و ناراحتی) و از شرّ ناتوانى و تنبلى، از شرّ بخل و ترس و از شرّ خم شدن کمر در زیر بار قرض، و از شرّ قهر و خشونت مردان (صاحب قرض)».

همچنان می‌فرماید: «لاَ يَأْتِي ابْنَ آدَمَ النَّذْرُ بِشَيْءٍ لَمْ يَكُنْ قُدِّرَ لَهُ، وَلكِنْ يُلْقِيهِ النَّذْرُ إِلَى الْقَدَرِ قَدْ قُدِّرَ لَهُ، فَيَسْتَخْرِجُ اللهُ بِهِ مِنَ الْبَخِيلِ، فَيُؤْتِي عَلَيْهِ مَا لَمْ يَكُنْ يُؤْتِي عَلَيْهِ مِنْ قَبْلُ»[٣٨١]. «نذر براى انسان چیزى را که الله تعالی مقدّر نکرده باشد به وجود نمى‌آورد، ولى نذر انسان را به سوى مقدّر الهى مى‌کشاند و به وسیله نذر الله مالى را از دست بخیل خارج مى‌کند، و بخیل ملزم به دادن مالى مى‌شود که قبل از نذر، آن را نمى‌داد».

اما بدترین بخیلان کسی است که رسول کریم  ج در نزد او یاد شود ولی بر ایشان درود نفرستد، چنانکه فرموده است: «إِنَّ الْبَخِيلَ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ»[٣٨٢].

«بخیل کسی است که نام من در نزد وی برده بشود و او بر من درود نفرستد».

از فواید این آیه:

١- اثبات گمراه کردن بنی آدم توسط شیاطین.

٢- شیطان بر بنی آدم در اقدام کردن به کاری یا امتناع ورزیدن از عملی اثر می‌گذارد. بطور مثال: انسان را به زنا امر می‌کند و آن عمل را برایش مزین می‌سازد تا به انجام آن اقدام کند. یا اینکه به بخل ورزیدن او را امر نموده وعده‌ی تهی‌دستی می‌دهد؛ در آن هنگام است که انسان از انفاق کردن امتناع می‌ورزد.

٣- دروازه‌های نا امیدی و حس بدبینی را شیاطین باز می‌کنند به طوری که وعده‌ی تهی‌دستی داده می‌گوید: اگر امروز انفاق کردی فردا فقیر و تنگدست می‌شوی، پس انفاق نکن. و انسان بشر است شاید انفاق نکند؛ و شاید هم این فرمودۀ الله متعال را فراموش کند: ﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَهُوَ يُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ٣٩[سبأ: ٣٩] «و هر چیزی را (در راه الله) انفاق کنید، پس او عوض آن را می‌دهد، و او بهترین روزی دهندگان است». یا این فرمودۀ نبی کریم  ج را: «صدقه از دارایی نمی‌کاهد»[٣٨٣].

٤- این آیه بیانگر دشمنی شیطان با انسان است که از یکسو انسان را وعدۀ فقر و تنگدستی می‌دهد و از سوی دیگر او را به بخل و فحشا امر می‌کند.

٥- بخل ورزیدن و خسیس بودن، فحشا به حساب می‌رود، طوریکه در آیه به آن اشاره شده است؛ زیرا در آیه مسألۀ انفاق مورد بحث است اما شیطان به فحشا و زشتی‌ها امر می‌کند پس مراد از الفاحشه بخل و انفاق نکردن است.

٦- کسی که شخصی را به خودداری کردن از انفاق مشروع امر می‌کند، همسان شیطان است؛ همچنین کسی که دیگری را به اسراف امر می‌کند به نظر می‌رسد که او شیطان است، به دلیل این فرمودۀ متعال: ﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا٢٧[الإسراء: ٢٧]. «به راستی که تبذیر کنندگان؛ برادران شیاطین هستند، و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است».

٧- بشارت به مغفرت و فزونی در مال برای کسی است که انفاق می‌کند. به راستی بین این دو وعده بسیار فرق است: شیطان وعدۀ فقر می‌دهد! و الله متعال وعدۀ مغفرت گناهان و فزونی در مال و برکت در آن را.

٨- این مغفرت را که الله متعال از جانب خود وعده داده است بسیار بزرگ است، زیرا بزرگی عطا و بخشش از بزرگی عطا کننده می‌باشد؛ از این لحاظ در حدیثی که پیامبر  ج ابوبکر  س را به آن سفارش کرده آمده است: «فَاغْفِرْ لِي مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدَكَ وَارْحَمْنِي»[٣٨٤]. «پس مرا با آمرزشی مخصوص از نزد خود بیامرز و بر من رحم کن».

٩- برای انفاق کننده شایسته است که به وعدۀ الهی فال نیک داشته باشد؛ پس اگر انسان انفاق کرد و به الله متعال گمان نیک داشت که او تعالی گناهانش را می‌آمرزد و از فضل خود بر او می‌افزاید این در حقیقت عالیترین حسن نیت است که در خود دارد.

١٠- اثبات دو اسم از اسمای الله عزوجل که عبارتند از: «واسع» (گشایشگر) و «علیم» (دانا) و آنچه از صفاتی را که در بردارند.

لازم به یادآوری است که هرگاه اسمی از اسمای الله عزوجل با اسمی دیگری یکجا شود، بعلاوه معنای اولی معنای دیگری را نیز دارا می‌باشد؛مانند این فرمودۀ الله متعال: ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَفُوّٗا قَدِيرًا١٤٩[النساء: ١٤٩] «همانا الله بسیار آمرزنده‌ی تواناست» که در اینجا جمع میان عفو و قدرت ویژگی دیگری پیدا می‌کند، و آن اینکه عفو پروردگار آمیخته به عجز نیست؛ زیرا برخی مردم شاید به خاطر عجز و ناتوانی‌شان عفو کنند. و صفت سومی که از یکجا شدن این دو اسم پروردگار (واسع علیم) به دست می‌آید این است که علم اوتعالی وسیع و گسترده است. و به همین گونه تمامی صفات اوتعالی برگرفته از اسم الواسع می‌باشد یعنی علم او تعالی شنوایی اوتعالی و بینایی اوتعالی و قدرت اوتعالی و سایر صفاتش همگی وسیع و گسترده هستند.

﴿٢٦٩ وقتی الله تعالی حالات انفاق کنندگان را بیان کرد و اینکه اموالی را به آنها ارزانی نمود که به وسیله آن در راه‌های خیر انفاق می‌کنند و مقام‌های بلند و والا را در می‌یابند، مطلبی را بیان نمود که از این نیز بهتر است، و آن این که الله تعالی به هرکس از بندگانش که بخواهد و به او اراده خیر داشته باشد حکمت می‌دهد. و این بهترین و برترین بخشش‌ها و بزرگترین آن است.

حکمت: همانا علم و دانش است، و به‌ قولی‌ مراد از حکمت فهم‌ است‌، و به‌ قولی‌ دیگر حکمت رسیدن‌ به‌ حق‌ در گفتار است. بعضی‌هم‌ حکمت را به‌ علم‌ قرآن‌ و سنت تأویل‌ کرده‌اند. ابن‌عباس‌  ب می‌فرماید: حکمت‌؛ یعنی‌معرفت‌ به‌ ناسخ‌ و منسوخ‌، محکم‌ و متشابه‌، مقدم‌ و مؤخر، حلال‌ و حرام‌ و امثال‌ وحکم‌ قرآن‌.

اما آیات قرآنی که در آن حکمت ذکر شده دلالت واضحی برآن دارد که مراد از حکمت سنت مطهر پیامبر اکرم  ج است، مثلا در آیه ١٥١ سورۀ البقره ﴿وَيُعَلِّمُكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ «و به شما کتاب و حکمت می‌آموزد». و آیه ٢٣١ سورۀ البقره ﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡحِكۡمَةِ «و نعمت‌های الله و آنچه از کتاب و سنت بر شما نازل کرده است را به یاد آورید». و آیه ١٦٤ سورۀ آل عمران ﴿وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ «و ایشان را پاک بگرداند و کتاب و سنت را به ایشان بیاموزد». و آیه ١١٣ سورۀ النساء ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ «و الله کتاب و حکمت (سنت) را بر تو نازل نمود». وآیت ٣٤ سورۀ الاحزاب: ﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ «و هرآنچه را که از آیه‌های الله و حکمت در خانه‌هایتان خوانده می‌شود یاد کنید». در این آیات حکمت مقرون با کتاب ذکر شده که جز سنت معنای دیگری ندارد چنانکه رسول اکرم  ج فرموده‌اند: «أَلَا إِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ، وَمِثْلَهُ مَعَهُ أَلَا يُوشِكُ رَجُلٌ شَبْعَانُ عَلَى أَرِيكَتِهِ يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِهَذَا الْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ فِيهِ مِنْ حَلَالٍ فَأَحِلُّوهُ، وَمَا وَجَدْتُمْ فِيهِ مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ»[٣٨٥].

«آگاه باشید که کتاب (قرآن) و (حقایق فراوان دیگرى) مانند آن به همراه آن به من داده شده است. آگاه باشید، به زودى شخصى که شکمش سیر است، در حالى که به تکیه‏گاه خویش تکیه کرده (از سر پرى شکم) مى‌‏گوید: بر شما باد به قرآن، هر چه در آن حلال بیابید، حلال بدارید، و هرچه در آن حرام یافتید، حرام بدارید».

امام شافعی  / در مورد آیات فوق می‌فرماید: منظور از کتاب قرآن کریم است، و از آن عده علمایی که از دانش آنها در علم قرآن راضی هستم شنیده‌ام که فرمودند: مراد از حکمت سنت است، زیرا به تعقیب قرآن حکمت ذکر شده است[٣٨٦].

ابن رجب  / می‌فرماید: مراد از حکمت سنت است، زیرا سنت، قرآن را شرح و تفسیر نموده معانی آنرا بیان می‌نماید و به پیروی از آن تشویق می‌کند[٣٨٧].

و به‌ هر کس‌ حکمت‌ داده‌شود، به‌ یقین‌ خیری‌ فراوان‌ به‌ او داده‌ شده‌ است، زیرا چنین کسی از تاریکی نادانی به سوی نور و هدایت بیرون آمده، و از حماقت و انحراف در گفتار و کردار به کارها و سخنان درست و راست راه برده، و به خیر بزرگی نایل آمده و برای رساندن بزرگترین فایده به دین و دنیای مردم آمادگی پیدا کرده است. و هیچ کاری جز با حکمت سامان نمی‌یابد. حکمت یعنی قرار دادن هر چیزی در جایگاهش؛ اقدام به انجام کاری در جایی که باید اقدام کرد، و دست نگاه داشتن از انجام کاری در جایی که باید دست نگاه داشت.

و جز خردمندان‌ کسی‌ پند نمی‌گیرد، چون آنها کسانی هستند که دارای عقل‌ها و اندیشه‌های کامل هستند، پس آنها کار نیک را می‌شناسند و آن را ترک نمی‌نماید، و این دو کار، یعنی صرف کردن دارایی در راه الله و صرف کردن حکمت، بالاترین چیزی است که نزدیکی جویندگان به الله، بدین وسیله خود را به او نزدیک می‌نمایند، و بوسیله آن به بالاترین و بزرگترین کرامت‌ها می‌رسند.

و این همان چیزی است که پیامبر  ج چنین از آن یاد کرده است: «لا حَسَدَ إِلا فِي اثْنَتَيْنِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً فَسُلِّطَ عَلَى هَلَكَتِهِ فِي الْحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فَهُوَ يَقْضِي بِهَا وَيُعَلِّمُهَا»[٣٨٨].

«حسد یا غبطه جایز نیست مگر در دو مورد. یکی، شخصی که الله تعالی به او مال و ثروت داده و به او همت بخشیده است تا آن را در راه الله خرج کند. دوم، کسی که الله به او حکمت (علم و معارف شرعی) عنایت فرموده و او به وسیله‌ی آن (با عدالت) قضاوت کرده، و آن را (به دیگران نیز) می‌آموزد».

از فواید این آیه:

١- هر آنچه که از علم و خرد در انسان است از فضل الله عزوجل می‌باشد؛ پس اگر الله متعال به بنده‌ای علم، خرد، قوت، شنوایی، بینایی عنایت فرمود بهتری و برتری نجوید؛ زیرا این صفات از جانب پروردگار عنایت شده است که اگر بخواهد او را محروم می‌کند یا آن را بعد از آنکه برایش داد از او سلب می‌کند.

٢- اثبات مشیئت الله متعال؛ و باید دانست که هر چیزی را که الله متعال به مشیئت خود معلق گرداند، بعید از حکمت بسیار و فوق العاده نیست؛ لیکن ما گاهی آن را می‌دانیم و گاهی هم نمی‌دانیم. طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا٣٠[الإنسان: ٣٠] «و شما (چیزی را) نمی‌خواهید مگر این‌که الله بخواهد، بی‌گمان الله دانای حکیم است».

٣- اثبات حکمت برای الله عزوجل، زیرا حکمت کمال است و کسی که این کمال را به دیگری می‌دهد خودش به آن شایسته‌تر است.

٤- افتخار بزرگی نصیب کسی است که الله متعال به او حکمت داده است.

٥- شکرگزاری بر کسی که الله متعال به او حکمت داده است واجب است.

٦- رسیدن به حکمت راه‌های متعددی دارد؛ گاهی فطری می‌باشد که الله متعال بنده را با این ویژگی می‌آفریند، و می‌تواند کسبی باشد که بر اثر همنشینی و گفتگو با حکما و خردمندان به دست می‌آید.

٧- حکمتی را که الله متعال به برخی از بندگانش می‌دهد در حقیقت احسانی از جانب اوتعالی است.

٨- آیه بیانگر فضیلت عقل است، زیرا پند گرفتن چیزی است که انسان به خاطر آن مورد ستایش قرار می‌گیرد؛ و این امری است که فقط از عاقل انتظارش می‌رود، پس بر فضیلت عقل دلالت دارد.

٩- پند و عبرت نگرفتن نشانۀ کم عقلی است که هنوز عقل به درجۀ رشد و پختگی نرسیده است.

١٠- پند و اندرز‌های شرعی و کونی فقط برای افراد صاحب عقل و خردمندان است، کسانی که در نشانه‌های گذشته و آینده تدبر می‌کنند، و از آن پند می‌گیرند؛ اما برای افراد غافل فایده‌ای ندارد.

﴿٢٧٠ الله تعالی خبر می‌دهد که هر چه انفاق کنندگان انفاق کنند، و بخشایشگران ببخشند، یا نذر کنندگان نذر نمایند، آن را می‌داند. و خبر دادن الله تعالی از علم خویش به این مفهوم است که وی پاداش آنها را می‌دهد هر چند که عمل نیک به اندازه ذره‌ای باشد، و پاداش آن نزد وی ضایع نمی‌شود، و الله تعالی نیت‌های نیک و بد آنان را می‌داند و بر انجام‌ آن‌ پاداش‌ و بر ترک‌ آن‌ سزایتان‌ می‌دهد. این‌ آیه‌، حامل‌ معنای‌ مژده‌ و تهدید هر دو است‌. نذر در لغت‌؛ عزم‌ بر پایبندی‌ به‌ چیزی‌خاص‌ و لازم‌ گردانیدن‌ آن‌ بر خود است.‌ و در اصطلاح‌ شریعت‌؛ تعهد و پیمان ‌بستن‌ انسان‌ به‌ طاعتی‌ است‌ که‌ الله تعالی آن‌ را بر وی‌ لازم‌ نگردانیده ‌است، اما چون‌ خود انسان‌ آن‌ را برخود لازم‌ می‌گرداند بنابراین، بر وی‌ واجب‌ و لازم ‌می‌شود. در اصل اقدام به نذر، مستحب نیست به دلیل حدیثی که امام بخاری از ابن عمر روایت کرده که پیامبر  ج فرمود: «لا يَأْتِ ابْنَ آدَمَ النَّذْرُ بِشَيْءٍ لَمْ يَكُنْ قَدْ قَدَّرْتُهُ، وَلَكِنْ يُلْقِيهِ الْقَدَرُ وَقَدْ قَدَّرْتُهُ لَهُ، أَسْتَخْرِجُ بِهِ مِنَ الْبَخِيلِ»[٣٨٩]. (الله متعال می‌فرماید): «نذر برای بنی آدم، چیزی را که مقدر نکرده‌ام، پیش نمی‌آورد. ولی تقدیر است که انسان را به سوی نذری سوق می‌دهد که من برایش مقدر نموده‌ام و بوسیلۀ آن، چیزی از دست بخیل، بیرون می‌آورم». این حدیث نهی برای نشان دادن کراهیّت نذر است نه تحریم آن زیرا که اگر نذر، حرام بود الله تعالی وفاکنندگان به آن را مدح نمی‌کرد. ولی در عین حال، نذر، مستحب نیز نمی‌باشد زیرا اگر مستحب می‌بود، پیامبر  ج خود، آن را انجام می‌داد. ولی بعد از وقوع، در صورتی که به منظور نزدیکی به الله و عبادت او باشد وفا به آن، واجب است. پیامبر اکرم  ج فرمود: «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ، وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَهُ فَلا يَعْصِهِ»[٣٩٠]. «هر کس نذر کرد که از الله اطا عت کند، پس باید از او اطاعت کند. و هر کس نذر کرد که از او نافرمانی کند، پس نافرمانی نکند» (به این نذرش وفا نکند).

و برای‌ ستمکاران‌ یعنی: کسانی‌ که‌ با مخالفت‌ امر به‌ انفاق‌ و عدم‌ وفا به ‌نذر، خود را به‌ گناه‌ آلوده می‌کنند هیچ‌ یاوری‌ نیست‌ که آنها را یاری و حمایت کند، و حتما گرفتار عقاب شدید الهی خواهند شد.

از فواید این آیه:

١- انفاق چه کم باشد و چه زیاد، انسان به خاطر آن پاداش می‌گیرد، لیکن مشروط به دو چیز: اول: خالص برای الله متعال باشد. دوم: موافق شریعت باشد.

٢- برای انسان شایسته است هرگاه انفاق کرد اجر و ثواب آن را از الله متعال انتظار داشته باشد، نه تشکر مخلوق و مدح و ثنای ایشان. چنانکه در آیۀ دیگری می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا نُطۡعِمُكُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُكُورًا٩[الإنسان: ٩] «ما شما را تنها به خاطر الله طعام می‌دهیم و از شما(هیچ) پاداش و سپاسگزاری‌ای نمی‌خواهیم».

٣- نذرِ هر طاعتی را که انسان ببندد الله متعال آن را می‌داند.

٤- این آیه بر جواز نذر دلالت ندارد. اما نذری که ادای آن واجب است نذر طاعت است، به دلیل این فرمودۀ پیامبر  ج: «هرکس نذر کرد که الله متعال را اطاعت کند، پس باید از او اطاعت کند»[٣٩١].

٥- وسعت و شمولیت علم الله متعال به تمام چیزهایی که انسان انفاق یا نذر می‌کند خواه کم باشد خواه زیاد.

٦- رد بر گروه قدریه که می‌گویند: انسان در عمل خود مستقل است و الله متعال در آن هیچ دخالتی ندارد.

٧- الله متعال ظالم را نصرت نمی‌دهد؛ اما این قول با پیروزی‌ای که کافران علیه مسلمانان در غزوه احد داشتند به دو دلیل در تعارض واقع نمی‌شود:

اول: اینکه آن نوعی از مجازات بود، زیرا برخی از مسلمانان از فرمان پیامبر  ج نافرمانی کردند، طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ[آل عمران: ١٥٢] «تا اینکه سست شدید و در کار (جنگ و جمع‌آوری غنیمت) با یکدیگر به نزاع پرداختید، و بعد از آنکه آنچه را دوست می‌داشتید (از پیروزی بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید».

دوم: این پیروزی به خاطر نابودی کافران بود؛ زیرا پیروزی، آنها را هرچه بیشتر به جنگ علیه مسلمانان تشویق می‌کند، طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَلِيُمَحِّصَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤١[آل عمران: ١٤١] «و تا الله کسانی را که ایمان آورده‌اند؛ پاک و خالص گرداند، و کافران را نابود سازد».

٨- اگر کسی بر علیه برادر خود دعای بد کند در حالیکه بر او ظلم کرده است، الله متعال دعاء او را اجابت نمی‌کند، زیرا اگر اجابت کرد این نصرت برای آن ظالم است و به تحقیق الله متعال فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢١[الأنعام: ٢١] «به راستی ستمکاران رستگار نخواهند شد».

٩- الله تعالی ثواب و پاداش را بر کم و بیش عطا می‌فرماید؛ و در قرآن کریم به این امر اشاره شده است طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا يُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةٗ وَلَا يَقۡطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمۡ لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٢١[التوبة: ١٢١] «و هیچ مال کوچک یا بزرگی را (در راه الله) انفاق نمی‌کنند، و هیچ وادی (و سرزمینی) نمی‌پیمایند، مگر اینکه برای آنها نوشته می‌شود، تا الله پاداش نیکوترین کردارشان را به آنها بدهد». و همچنین در آخر سورۀ الزلزله آمده است: ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨[الزلزلة: ٧-٨]. «پس هرکس به‌اندازۀ ذره کار نیک انجام داده باشد (پاداش) آن را می‌بیند. * و هرکس به‌اندازۀ ذره کار بد کرده باشد، (کیفر) آن را می‌بیند».

﴿٢٧١ اگر صدقات‌ خویش‌ را آشکار کنید، این‌ کار خوبی‌ است‌ و هیچ‌ ایراد و اشکالی‌ به ‌همراه‌ ندارد و اگر آن‌ را از مال‌ خویش‌ بیرون‌ کرده‌ و به‌ فقرا خفیه و پنهان بدهید این‌ برای‌ شما بهتر است‌. بهتر بودن ‌پنهان‌کاری‌ در پرداخت‌ صدقات، در خصوص‌ صدقه‌ نافله‌ است‌ تا از ریا دور باشد، نه‌ در زکات‌ فرض‌؛ زیرا در پنهان‌کردن‌ زکات‌ فرض‌ هیچ‌ فضیلتی‌ نیست، بلکه‌ حتی‌ اکثر علما بر آنند که‌ آشکار ساختن‌ آن‌ بهتر است‌ تا دیگران‌ هم‌ به‌ زکات‌ دهنده‌ اقتدا کنند. پنهان کاری در امر صدقه دادن برای او احسانی دیگر محسوب می‌شود. و نیز دادن صدقه به صورت پنهانی بر قوّت اخلاق دلالت می‌نماید، و کسی که صدقه را به صورت پنهانی می‌دهد جزء یکی از هفت کسانی است که الله تعالی آنها را زیر سایه خود جای می‌دهد: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلا ظِلُّهُ: الإِمَامُ الْعَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ رَبِّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِي الْمَسَاجِدِ، وَرَجُلانِ تَحَابَّا فِي اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَيْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ، وَرَجُلٌ طَلَبَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ، فَقَالَ: إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ، أَخْفَى حَتَّى لا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ، وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِيًا، فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ»[٣٩٢].

«الله تعالی هفت گروه را روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه او وجود ندارد، در زیر سایه خود، جای می‌دهد. ١- امام(و پیشوای) عادل. ٢- و جوانی که در سایه اطاعت و بندگی الله رشد یافته باشد. ٣- و کسی که همواره دل بسته به مساجد باشد. ٤- و دو مسلمانی که صرفا بخاطر خوشنودی الله با یکدیگردوست باشند و بر اساس آن، با هم جمع یا از یکدیگر جدا می‌شوند. ٥- و کسی که زنی زیبا و صاحب مقام او را به فحشا بخواند ولی او (نپذیرد و)بگوید: من از الله می‌ترسم. ٦- و کسی که پنهانی طوری صدقه دهد که دست چپش نداند که دست راستش (چه چیزی را) صدقه می‌دهد. ٧- کسی که در تنهایی الله را به یاد آورد و (از ترس او)، اشک بریزد».

در این آیه اشار‌ه‌ای زیبا وجود دارد مبنی بر اینکه چنانچه به حالت پنهانی صدقه به فقیر داده شود از اظهار کردن آن بهتر است. اما وقتی صدقه در طرحی خیریه صرف شود، آیه بر فضیلت پنهان کردن آن دلالت نمی‌کند، بلکه در اینجا قواعد شریعت چنین دلالت می‌نماید که باید مصلحت را دید و طبق آن عمل کرد، و چه بسا در چنین شرایطی آشکار کردن صدقه بهتر باشد، تا دیگران در این کار، او را الگو و اسوه خویش قرار دهند و بر انجام کارهای خیر تشویق شوند.

البته در صدقه‌ها دو چیز به دست می‌آید؛ یکی به دست آمدن خیر، و آن کثرت نیکی‌ها و زیاد شدن پاداش و مزد است، و دوم دور شدن بدی و بلای دنیوی و اخروی از طریق زدوده شدن یا پوشاندن بدی‌ها. در حدیث‌ شریف‌ دیگری‌ آمده‌ است: «صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ»[٣٩٣]. «صدقه‌ پنهانی، خشم‌ پروردگار عزوجل‌ را فرو می‌نشاند».

و الله تعالی از آنچه‌ می‌کنید، آگاه‌ است؛ بنابراین، شما را در برابر اعمالتان‌ جزا می‌دهد، پس‌ از ریاکاری‌ و انفاق‌ برای‌ غیر الله حذر کنید، زیرا الله تعالی هر کس را طبق حکمت خود و براساس عمل بنده مجازات می‌دهد.

از فواید این آیه:

١- تشویق به صدقه دادن و ترغیب در آن، خواه آشکارا باشد یا پنهانی.

٢- صدقۀ پنهانی بهتر از آشکارای آن است؛ زیرا نزدیکتر به اخلاص بوده و شخص گیرنده را نیز ستر می‌کند. اما اگر مصلحت در آشکار کردن آن بود در آن صورت بهتر این است که پنهان نباشد.

٣- صدقه تا به دست فقیر نرسد معتبر نیست.

٤- برتری و فضیلت اعمال بر یکدیگر که در اثر اسباب ذیل می‌باشد:

أ – برتری در جنس، بطور مثال، نماز از زکات بهتر است.

ب – برتری در نوعیت؛ طوریکه واجب بهتر از نفل است.

ج – برتری به اعتبار صدقه دهنده، به دلیل این فرمودۀ پیامبر  ج: «صحابه مرا ناسزا نگویید؛ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر یکی از شما مانند کوه احد طلا انفاق کند برابر با مد یکی از آنها و نه نصف مدش نمی‌رسد»[٣٩٤].

د – برتری به اعتبار زمان، طوریکه پیامبر  ج درباره دهۀ اول ماه ذی الحجه فرموده‌اند: «روزهایی نیست که عبادت در آنها نزد الله محبوب‌تر و پسندیده‌تر از این ایام (یعنی دهه‌ اول ذی‌الحجه) باشد»[٣٩٥]. و طوریکه الله متعال می‌فرماید: ﴿لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣[القدر: ٣] «شب قدر، بهتر از هزار ماه است».

هـ - برتری بر حسب مکان، مانند فضیلت نماز در مسجد الحرام بر سایر اماکن.

و- همچنین برتری بر مبنای زیبایی و اتقان عمل، طوریکه پیامبر  ج فرمودند: «کسی که قرآن را ماهرانه و بدون داشتن اشتباه و وقفه بخواند، با فرشتگان بزرگوار و نیکوکار محشور می‌شود و کسی که قرآن را به سختی و همراه وقفه بخواند و آن خواندن بر او گران باشد، دو اجر دارد»[٣٩٦].

ز – برتری بر حسب کیفیت، ماننداین فرمودۀ پیامبر  ج: «هفت نفر هستند که الله در روزی که جز سایه او سایه‌ای نیست، ایشان را در سایه‌ خود پناه می‌دهد: (١) حاکم عادل؛ (٢) جوانی که در عبادت الله متعال رشد و نشأت یافته باشد؛ (٣) مردی که دلش به مسجد وابسته است؛ (٤) دو مرد که برای رضای الله همدیگر را دوست دارند و با آن محبت، با هم جمع و از هم جدا می‌شوند؛ (٥) مردی که زنی صاحب‌مقام و زیبا، او را پیش خودش بخواند و او در جواب بگوید: من از الله می‌ترسم؛ (٦) مردی که صدقه دهد و آن را چنان پنهان کند، که دست چپ او از انفاق دست راستش بی‌خبر باشد؛ (٧) مردی که در حالت تنهایی و خلوت، الله را یاد کند و چشمانش پر از اشک گردد»[٣٩٧].

٥- صدقه سبب بخشش و زدودن برخی گناهان می‌شود، طوریکه پیامبر  ج فرموده‌اند: «صدقه و احسان، خطاها را خاموش و نابود می‌کند، هم‌چنان که آب آتش را خاموش می‌نماید و نیز نماز شخص در نیمه‌شب»[٣٩٨].

٦- بیان آثار و نتایج گناهان که بنده را به بدبختی می‌کشاند.

٧- اثبات اسم «الخبیر» و اثبات صفاتی را که دربردارد.

٨- برحذر کردن بنده از مخالفت دستورهای الله تعالی. زیرا الله متعال آنچه را انجام می‌دهیم از آن آگاه است.

﴿۞لَّيۡسَ عَلَيۡكَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَلِأَنفُسِكُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يُوَفَّ إِلَيۡكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٢٧٢

لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِينَ أُحۡصِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ ضَرۡبٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ يَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِيَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِيمَٰهُمۡ لَا يَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٌ٢٧٣

ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٢٧٤

(ای پیامبر!)هدایت آنها بر عهدۀ تو نیست؛ بلکه الله هر کس را بخواهد هدایت می‌نماید و هر آنچه از خیری انفاق کنید برای (سود) خودتان است. و هیچ انفاقی نمی‌کنید(که به سود شما باشد) مگر (آن انفاقی که)برای طلب رضای الله باشد، و هر آنچه از خیر که انفاق کنید(پاداش آن) به طور کامل به شما داده می‌شود و شما مورد ستم قرار نمی‌گیرید ﴿٢٧٢

(این صدقات) برای نیازمندانی است که در راه الله بازمانده‌اند، نمی‌توانند در زمین مسافرت کنند. به علت خویشتن‌داری و مناعت طبع، (هرشخص) نادان آنها را توانگر می‌پندارد، آنها را از سیمایشان می‌شناسی، با اصرار چیزی از مردم نمی‌خواهند. و هرچه از خوبی انفاق کنید پس الله به آن داناست. ﴿٢٧٣

کسانی‌که در شب و روز پنهان و آشکار اموال خود را انفاق می‌کنند پاداششان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست، و نه ایشان اندوهگین می‌شوند. ﴿٢٧٤.

﴿٢٧٢ هدایت‌ کفار بر عهده‌ تو نیست ای‌ پیامبر  ج تا آنان‌ را به‌ اسلام‌ درآوری‌ و پذیرای‌ اوامر و نواهی‌ شرع‌ گردانی، بلکه‌ الله تعالی هر که‌ را بخواهد هدایت ‌می‌کند. این‌ نوع‌ از هدایت‌ که‌ همانا هدایت‌ توفیق‌ بخشیدن‌ به‌ راه‌ خیر و سعادت است، مختص‌ به‌ الله تعالی می‌باشد، پس‌ تکلیف‌ تو فقط تبلیغ، ارشاد و راهنمایی‌ به‌ سوی‌ خیر است‌ و بس‌.

در سبب نزول این آیه از ابن عباس  ب روایت است که «مسلمانان از بخشش مال و لو ناچیز و اندک به خویشاوندان مشرک خود نفرت داشتند در این باره از رسول الله پرسیدند به ایشان اجازه داد تا به آنها انفاق کنند. پس الله تعالی آیه‌ی ﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكَ هُدَىٰهُمۡ ... را نازل کرد»[٣٩٩].

همچنین از ابن‌عباس  ب در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این آیه روایت است که فرمود: «تا این‌ آیه نازل‌ نشده‌ بود پیامبر  ج دستور می‌داد که‌ جز بر اهل‌ اسلام‌ صدقه‌ نکنید، اما بعد از نزول‌آن، ایشان‌ صدقه‌ دادن‌ به‌ هر فرد سائلی‌ را - از هر دینی‌ که‌ باشد - اجازه‌ داد»[٤٠٠].

و هر مالی‌ که‌ انفاق‌ کنید بسیار باشد، یا کم‌ به‌ سود خود شماست‌ و الله تعالی را از آن‌ سودی‌ نیست، چه‌ او از عالمیان‌ بی‌نیاز است‌. الله تعالی از مؤمنان حقیقی و راستین خود خبر می‌دهد که آنها جز برای طلب رضای او و چشمداشت پاداش او اموال خود را انفاق نمی‌کنند، زیرا ایمانشان آنها را به این کار فرا می‌خواند، و این چیز خوبی است و سبب تزکیه مؤمنین است، و به صورت ضمنی آنها را یادآور می‌شود که در کارهایشان اخلاص داشته باشند، زیرا انفاق‌ معتبر و مقبول فقط همان‌ است‌ که ‌برای‌ رضای‌ الهی‌ باشد و هر آنچه‌ را که‌ انفاق‌ کردید، پاداش‌ آن‌ به‌طور کامل‌ بلکه چندین برابر به‌ شما داده‌ خواهد شد و ستمی‌ بر شما نخواهد شد، پس‌ به صدقه ‌دهنده‌ مخلص پاداش‌‌ کامل می‌رسد و دیگر او مسئول‌ این‌ امر نیست‌ که‌ صدقه‌ وی‌ به ‌دست‌ شخص‌ خوبی‌ رسیده، یا به‌ دست ‌شخص‌ بدی‌ زیرا او به‌ هرحال‌ - بنا بر نیت‌ خود - صاحب‌ ثواب‌ است‌. پیامبر اکرم  ج می‌فرماید: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعَدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ كَسْبٍ طَيِّبٍ، وَلا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلاَّ الطَّيِّبَ، وَإِنَّ اللَّهَ يَتَقَبَّلُهَا بِيَمِينِهِ، ثُمَّ يُرَبِّيهَا لِصَاحِبِهِ، كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَلُوَّهُ، حَتَّى تَكُونَ مِثْلَ الْجَبَلِ»[٤٠١].

«هرکس، باندازۀ یک دانه خرما، از مال حلال، صدقه دهد، و الله تعالی جز (مال حلال و) پاک را، (به عنوان صدقه) قبول نمی‌کند، الله تعالی آن را با دست راست خود قبول می‌کند و برای صاحبش چنان پرورش می‌دهد (بزرگ می‌کند) همان‌طور که هر یک شما کُره اسب خود را پرورش می‌دهید تا اینکه (آن دانۀ خرما) به اندازۀ یک کوه شود».

از فواید این آیه:

١- بر پیامبران رهنمایی، ارشاد و تعلیم مردم الزامی است نه ثمرۀ آن، که عبارت از توفیق یافتن به هدایت و ایمان آوردن است؛ زیرا توفیق هدایت و ایمان مردم بدست الله عزوجل است، به دلیل این فرمودۀ متعال: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ[المائدة: ٦٧] «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنی، رسالت او را نرسانده‌ای».

٢- هرگاه مسلمان شریعت الهی را تبلیغ کند وظیفه و مسئولیت خود را ادا نموده است، چون هدایت مردم بر عهدۀ او نیست، و اگر هدایت مردم به ذمه‌اش می‌بود در آن صورت ملزم بود تا آنها هدایت شوند.

٣- هدایت خلق به مشیئت الله متعال تعلق دارد و لیکن تابع حکمت اوتعالی است؛ پس کسی که اهل هدایت بود الله متعال او را هدایت نصیب می‌کند؛ به دلیل این فرمودۀ متعال: ﴿ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥۗ[الأنعام: ١٢٤] «الله آگاه‌تراست که رسالت خویش را کجا قرار دهد». و کسی که اهل و شایستۀ هدایت نبود هدایتش نمی‌دهد؛ به دلیل این فرمودۀ او تعالی: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ[الصف: ٥] «پس چون آنها (از حق) منحرف شدند، الله دل‌هایشان را منحرف ساخت».

٤- اعمال انسان حق خود او بوده به کس دیگری داده نمی‌شود. لازم به یاد آوری است که این آیه دلیلی بر منع صدقه دادن از طرف کس دیگری نیست بلکه آنچه خود یک انسان انجام می‌دهد، مستحق آن خودش است. از این رو در سنت نبوی جواز صدقه کردن از طرف مرده به صراحت بیان شده است.

٥- انفاقی که برای طلب خشنودی الله متعال نباشد فایده‌ای برای بنده ندارد.

٦- در این آیه تأکید بر اخلاص شده است که انسان در هر عمل خود برای الله متعال مخلص باشد حتی در انفاق کردن.

٧- اثبات وجه یا روی برای الله عزوجل، اهل سنت و جماعت می‌گویند: برای الله متعال روی حقیقی لایق ذات جلال اوست که همسان وجه مخلوقین نیست، و روی از صفات ذاتی خبری اوتعالی است که از ازل متصف به آن است. ولی اهل تعطیل یعنی گروه معطله وجه یا روی را برای الله متعال انکار می‌کنند و می‌گویند: مراد از وجه ثواب یا جهت و مانند اینهاست؛ اما این تحریف است و بر خلاف ظاهر لفظ و اجماع سلف می‌باشد. زیرا ثواب به جلال و اکرام وصف نمی‌شود، در حالی که الله متعال وجه خود را به جلال و اکرام وصف نموده است طوریکه می‌فرماید: ﴿وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧[الرحمن: ٢٧] «و (تنها) روی ذو الجلال و گرامی پروردگار توست که باقی می‌ماند».

٨- در این آیه اشاره به دیدن روی الله تعالی شده است. و دیدن روی یا وجه الله سبحانه و تعالی به قرآن و سنت و اجماع سلف ثابت است چنانکه می‌فرماید: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣[القیامة: ٢٢-٢٣] «آن روز چهره‌هایی تازه (و شاداب) است. * به سوی پروردگارش می‌نگرد» و این فرمودۀ او تعالی: ﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ[یونس: ٢٦]. «برای کسانی‌که نیکی کردند، پاداش نیک (بهشت) است و افزون بر آن (رؤیت باری تعالی است)». و در حدیثی پیامبراکرم  ج صراحتا بیان فرموده‌اند: «شما حتما پروردگار خود را خواهید دید، هم‌چنان که این قرص ماه را مشاهده می‌کنید و در رؤیت آن زحمتی ندارید»[٤٠٢].

٩- در پاداشی که الله   می‌دهد ظلمی نیست و این مستلزم کمال عدل اوتعالی است.

﴿٢٧٣ صدقات‌ خود را به آن‌ فقیران و ‌تهیدستانی‌ بدهید که‌ خود را با جهاد و مبارزه‌ در راه الله تعالی وقف کرده و نمی‌توانند برای‌ تجارت‌ یا زراعت‌ و امثال‌ آن‌ از مشاغل‌ دیگر، به‌ منظور تأمین‌ مخارج ‌زندگی، در زمین‌ سفر کنند، چرا که‌ تمام‌ وقت‌ به‌ جهاد مشغولند و خود را برای‌ آن‌ وقف‌ کرده‌اند، یا هجرت‌ کرده‌اند تا در تحت‌ فرمان‌ الله تعالی و رسول‌ وی  ج باشند. همچون‌ اصحاب ‌صُفَّه ‌که‌ به ‌طور دسته‌جمعی‌ شب‌ و روز در مسجد النبی‌ زندگی‌ می‌کردند و به ‌عبادت‌ و تلاوت‌ مشغول‌ بوده‌ مشتاقانه‌ در تمام‌ غزوات‌ و سریه‌ها داوطلب‌ جهاد می‌شدند.

و آن‌ فقرای‌ مجاهد در راه‌ الله به علت خویشتن‌داری و مناعت طبع، نا آگاه‌ آنها را توانگر می‌پندارد، زیرا ایشان‌ خود را از سؤال‌کردن‌ بازداشته‌ و هرگز اظهار فقر و مسکنت‌ نمی‌کنند، به ‌طوری‌که‌ شخص‌ بی‌اطلاع‌ از حالشان، ایشان‌ را توانگر می‌پندارد، اما شخص‌ بابصیرت، ایشان‌ را از نشانه‌هایشان‌ می‌شناسد، ‌سیمایشان‌ ضعف‌ و بی‌حالی‌ بدن‌هایشان‌ و نشانه‌های‌ دیگری‌ است که‌ گویای‌ فقر و نیازمندی‌ آنهاست، که‌ این‌ به‌ فراست‌ مؤمن‌ و بینش‌ نافذ صاحبان‌ خرد و بصیرت‌ بستگی‌ دارد، از مردم‌ به‌ اصرار چیزی‌ نمی‌خواهند و مانند دیگر نیازمندان‌ یا حاجت خواهان‌ نیستند که‌ به‌ اصرار و پافشاری‌، از مردم‌ خواهان‌ خیرات‌ شوند، بلکه‌ قطعا از مردم‌ چیزی ‌نمی‌خواهند، نه‌ با اصرار و نه‌ بدون‌ آن، به‌ جهت‌ وارستگی‌ و مناعت‌طبعی‌ که‌ دارند. در حدیث رسول کریم  ج فرموده‌اند: «لَيْسَ المِسْكِينُ الَّذِي تَرُدُّهُ التَّمْرَةُ وَالتَّمْرَتَانِ، وَلاَ اللُّقْمَةُ وَلاَ اللُّقْمَتَانِ، إِنَّمَا المِسْكِينُ الَّذِي يَتَعَفَّفُ، وَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ» قَوْلَهُ: ﴿لَا يَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ[البقرة: ٢٧٣][٤٠٣].

«مسکین کسی نیست‌که نیاز وی با یک دانه یا دو دانه خرما و یک لقمه یا دو لقمه غذا برآورده شود (‌گدا نیست‌) بلکه مسکین‌کسی است‌ که از تکدی پرهیز می‌کند و اگر خواستید بدانید این آیه را بخوانید که به حالشان صدق می‌کند: (‌به اصرار چیزی را ازمردم نمی‌خواهند)».

و هر مالی‌ که‌ انفاق‌ کنید، الله تعالی به‌ آن‌ آگاه‌ است، و چیزی‌ از آن‌ بر وی‌ پنهان‌ نمی‌ماند و به‌ زودی‌ در برابر آن‌ بهترین‌ پاداش‌ را به‌ شما خواهدداد.

حاجت خواهی و گدائی در اسلام‌ حرام‌ است‌، و برای احدی جایز نیست گدایی کند در حالی که محتاج و نیازمند نیست، و یا قادر به کسب روزی است. تنها برای بعضی از اصناف مردم مباح است که بقدر نیاز خود گدایی کنند، از جمله : فقیر بی‌چیز، مردی که قرض دار شده و توانایی پرداختش را ندارد، کسی که دچار نابودی و مصیبتی در اموال و دارائی‌اش شده است مشروط بر آن که مالک چیزی نباشد که بتواند به وسیله آن رفع نیاز کند، و قدرت و توانایی لازم را هم برای کسب مال و روزی برای تامین معیشت خود نداشته باشد. چنانکه این مطلب را رسول اکرم  ج در حدیثی که به قبیصه  س توصیه نموده برای ما بیان فرموده‌اند: «ای قبیصه! جز برای سه کس، سؤال (یا گدایی) درست نیست: مردی که پرداخت مالی را به عهده گرفته باشد، پس سؤال نمودن برایش جایز است تا آنکه آن مال را به دست بیارد، و سپس از سؤال خودداری کند، دوم: مردی که آفت و بلائی به وی رسد و مالش را تلف کند، پس سؤال برایش جایز است تا آنکه به آنچه سبب بقا و زنده ماندنش گردد، دست یابد، سوم: مردی که گرفتار فقر و تنگدستی شده باشد، و سه مرد از عقلای قومش به فقر او گواهی دهند، در این صورت برایش سؤال درست است، تا آنکه به آنچه که سبب بقایش می‌گردد، دست یابد، ای قبیصه! سؤال در غیر این سه حالت حرام است، و سؤال کننده چیزی را که از طریق سؤال می‌خورد، حرام می‌خورد»[٤٠٤].

متاسفانه در زمان ما تعداد گدایان زیاد شده، به ویژه در میان کودکان، و حتی اکثر آنها با به کارگرفتن انواع حیله و نیرنگ قصد دارند پول مردم را بدست آورند، مثلا : بعضی مدعی می‌شوند که کور یا شَل هستند، درحالیکه مشکلی ندارند.

پیامبر اکرم  ج می‌فرمایند: «لَا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِغَنِي، وَلَا لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ»[٤٠٥].

«صدقه‌ برای‌ شخص‌ ثروتمند و کسی‌ که‌ توانایی‌ دارد و سلیم‌ الاعضاء است‌ روا نیست».

و در نکوهش حاجت‌خواهی‌ای که غیر مستحق و بدون عذر شرعی باشد پیامبر  ج فرموده‌اند: «ثَلَاثَةٌ أُقْسِمُ عَلَيْهِنَّ وَأُحَدِّثُكُمْ حَدِيثًا فَاحْفَظُوهُ» قَالَ: «مَا نَقَصَ مَالُ عَبْدٍ مِنْ صَدَقَةٍ، وَلَا ظُلِمَ عَبْدٌ مَظْلِمَةً فَصَبَرَ عَلَيْهَا إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عِزًّا، وَلَا فَتَحَ عَبْدٌ بَابَ مَسْأَلَةٍ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَابَ فَقْرٍ»[٤٠٦].

«من برای شما، بر صحت سه چیز قسم می‌خورم و درباره آنها، برایتان سخن می‌گویم‌، آنها را حفظ کنید: هرگز پرداخت صدقه موجب‌کاهش و کاستی مال نمی‌شود و هر کس مورد ستم قرار گیرد، صبر و شکیبایی داشته و خود را نبازد، الله تعالی بر عزت و بزرگی وی می‌افزاید، و هر کس دری از گداپیشگی باز کند، الله تعالی دَرِ فقر و تنگ دستی‌ای را به رویش می‌گشاید».

گداپیشه‌های حرفه‌ای همچنان که در دنیا پست و بى‌ارزش هستند و آبرو و کرامت و شرافت انسانى را از دست داده‌اند، و به صورت موجودى تنبل و بى‌خاصیت در آمده‌اند، در قیامت نیز شرمنده و رو سیاه مى‌باشند، چنانکه پیامبر اکرم  ج فرموده‌اند: «مَا يَزَالُ الرَّجُلُ يَسْأَلُ النَّاسَ حَتَّى يَأْتِيَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَيْسَ فِي وَجْهِهِ مُزْعَةُ لَحْمٍ»[٤٠٧].

«کسى که (با وجود نداشتن نیاز شدید) از گدایى و توقع دست بردار نیست، در روز قیامت به حالتى زنده مى‌گردد که حتّى یک تکه گوشـت بر صورتش باقى نیست».

همچنین فرموده‌اند: «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ أَمْوَالَهُمْ تَكَثُّرًا، فَإِنَّمَا يَسْأَلُ جَمْرًا فَلْيَسْتَقِلَّ أَوْ لِيَسْتَكْثِرْ»[٤٠٨].

«کسی‌ که ‌اموال‌ مردم‌ را با‌ گدایی‌ از آنان‌ می‌طلبد تا سرمایه‌دار گردد، جز این‌ نیست‌ که ‌اخگر آتش‌ را برای‌ خویش‌ درخواست‌ نموده‌ است، پس‌ او مختار است‌ که‌ به‌ کم ‌قناعت‌ ورزد، یا همچنان‌ افزون‌طلبی‌ پیشه‌ کند».

از فواید این آیه:

١- صدقه به کسی که توانایی کسب و کار را دارد پرداخته نمی‌شود. روایت است که دو شخص درحجة الوداع نزد رسول الله  ج آمدند، درحالی که او  ج مال صدقه را توزیع می‌کرد، آنها از پیامبر  ج مال صدقه طلب کردند، پیامبر  ج به دقت از پائین تا بالا ایشان را نگریست، آنها را قوی و توانمند کار یافت و فرمود: ‌اگر می‌خواهید به شما می‌دهم ولی در مال صدقه (زکات)، حصه برای شخص ثروتمند و توانمند کار نیست»[٤٠٩].

٢- فضیلت خویشتن‌د‌اری به طوری که نادان او را توانگر بپندارد.

٣- در این آیه تنبیه شده که مسلمان باید فراست و دور اندیشی و دقت نظر در امور داشته باشد زیرا الله متعال کسی را که از حال اینها خبر ندارد جاهل خوانده است.

٤- در این آیه به فراست و زیرکی مسلمان اشاره شده است. چون شناخت باطن از چهره و سیما را جز افراد با فراست نمی‌شناسد.

٥- در این آیه ستایش از کسی شده که از مردم چیزی نمی‌خواهد. و از جمله اموری که پیامبر  ج با یارانش بیعت کرد این بود که از مردم چیزی نخواهند.

﴿٢٧٤ انفاق و صدقه دادن در راه‌های خیر و دادن آن به نیازمندان در هر جا و هر کسی که باشد عمل نیک است و پیش الله تعالی پاداش عظیم دارد.

کسانی‌ که‌ اموالشان‌ را به‌ دلیل ‌رغبت‌ زیاد و اشتیاق‌ شدیدی‌ که‌ بر انفاق‌ مال‌ دارند در شب‌ و روز و نهان‌ و آشکارا انفاق‌ می‌کنند تا جایی که‌ از این‌ کار نه‌ در شب‌ دست‌ برمی‌دارند و نه‌ در روز و به ‌مجرد این‌ که‌ بر نیاز نیازمندان‌ آگاهی‌ یابند، آشکارا و پنهان، بخشش‌ می‌کنند، ایشان پاداششان‌ نزد پروردگارشان محفوظ است‌ و نه‌ بیمی‌ بر آنهاست‌ و نه‌ اندوهگین‌ می‌شوند و از هول‌ و هراس‌های‌ روز قیامت ‌ایمنند و به‌ آن‌ لذت‌های‌ دنیوی‌ای‌ که‌ از دست‌ داده‌اند، اندوهگین‌ نمی‌شوند، یا نگران‌ این‌ امر نیستند که‌ سرنوشت‌ فرزندانشان‌ بعد از وفاتشان‌ چه‌ خواهد شد، زیرا اینان‌ به‌ رستگاری‌ بزرگ‌ رسیده‌اند. مقدم‌ ساختن‌ شب‌ بر روز و صدقه‌ پنهانی‌ بر صدقه‌ آشکار؛ به‌ این‌ حقیقت‌ اشاره‌ دارد که‌ صدقه‌ پنهانی‌ بر صدقه‌ آشکار برتری ‌دارد، چنانکه در شرح آیات قبلی احادیثی در این مورد ذکر شد. البته صدقه‌های نفلی یا مستحبی باید برای کسب خشنودی الله تعالی، بدون منت گذاشتن بر فقیر، بدون ریاکاری به مستحقی داده شود که آن را در راه گناه مصرف نمی‌کند. البته خویشاوندان شخص در اولویت قرار دارند و بهتر است به صورت پنهانی انجام شود. این صدقه باید از اموال پاک و حلال باشد و مقدار آن هم به توان شخص بستگی دارد. طوری که افراط و تفریط در آن نباشد؛ یعنی نه در صدقه دادن کوتاهی شود، و نه انسان همه دارایی خود را صدقه دهد که خود و خانواده گرفتار و محتاج شوند. چنانکه از سعد بن ابی وقاص  س روایت است که فرمود: «سال حجة الوداع، به شدت بیمار شدم. پیامبر  ج به عیادت من آمد. عرض کردم: همینطور که مشاهده می‌فرمائید من به شدت بیمارم و ثروت زیادی دارم. و غیر از تنها دخترم، وارث دیگری ندارم. آیا می‌توانم دو سوم سرمایه‌ام را صدقه دهم؟ آن جناب  ج فرمود: «نه خیر». گفتم: نصف سرمایه‌ام را چطور؟ پیامبر  ج فرمود: «نه خیر». سپس، فرمود: «یک سوم آن را صدقه ده گر چه این هم زیاد است». و افزود: «اگر وارثانت را پس از (مرگ) خود، بی‌نیاز ترک گویی، بهتر است از اینکه آنها را فقیر رها کنی تا دست گدایی پیش مردم، دراز کنند. و هرچه تو به خاطر خوشنودی الله برای زیردستان خود، انفاق کنی، اجر خواهی برد. حتی لقمه‏ نانی را که در دهن همسرت قرار می‌دهی»[٤١٠].

از فواید این آیه:

١- در این آیه ستایش از کسانی شده که اموال خود را در راه الله تعالی شب و روز خواه پنهانی باشد یا آشکارا انفاق می‌کنند.

٢- افزایش ثواب و پاداش انفاق کنندگان؛ زیرا الله متعال پرداخت اجر و پاداش آنها را بر عهدۀ خود گرفته و به نفس خود نسبت داده است؛ و پاداش نزد بزرگان بزرگ می‌باشد.

٣- انفاق سبب شادمانی و دور شدن غم و اندوه است. و این امری تجربه شده است که وقتی انسان برای طلب خشنودی الله متعال انفاق می‌کند شادمان و خوشحال شده و اطمئنان قلبی حاصل می‌کند.

٤- این آیه بیانگر سخاوت و کرم الله عزوجل است. طوریکه این پاداش را که سبب آن از جانب او و به سوی او است باز هم برای فاعل آن اجر قرار داده است.

٥- کسانی که در راه الله عزوجل انفاق می‌کنند به کمال امن دست یافته خوف و هراس و غم و اندوه از وجود آنها منتفی می‌گردد.

﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢٧٥

يَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَيُرۡبِي ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ٢٧٦

إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٢٧٧

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٢٧٨

فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ٢٧٩

همانا آنان ‌که ربا می‌خورند (از گور) بر نمی‌خیزند؛ جز همانطور که کسی که شیطان بر اثر تماس دیوانه‌اش کرده بر‌می‌خیزد، این بدان سبب که آنان گفتند: «همانا داد و ستد همانند ربا است»، و الله داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده، پس ‌هر که از (طرف) پروردگارش پندی به او رسید، آنگاه (از رباخواری) باز ایستاد، آنچه گذشته و (قبل از حکم دریافت کرده) از آن اوست و کارش به الله واگذار می‌شود، و هرکه (به رباخواری) باز گردد، پس آنان اهل آتشند و در آن جاویدان خواهند بود. ﴿٢٧٥

الله ربا را تباه می‌سازد، و صدقات را افزایش می‌دهد، و الله هیچ ناسپاسِ گناهکاری را دوست نمی‌دارد. ﴿٢٧٦

بی‌گمان کسانی‌که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده و نماز را برپا داشته و زکات پرداخته‌اند پاداششان نزد پروردگارشان است، و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند. ﴿٢٧٧

ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از الله بترسید و باقی مانده ربا را رها کنید اگر شما (واقعا) مؤمن هستید. ﴿٢٧٨

و اگر چنین نکردید پس باخبر باشید به جنگی از جانب الله و پیامبرش، و اگر توبه کردید، پس سرمایه‌هایتان از آنِ خودتان است، نه ستم می‌کنید و نه بر شما ستم می‌شود. ﴿٢٧٩.

﴿٢٧٥ وقتی الله تعالی از حالت انفاق کنندگان و پاداش آنها از جانب خود، وخوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید سخن گفت، به دنبال آن به بیان حال ستمکاران سودخوار یا رباخوار و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همانطور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای این کار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است.

در جاهلیت‌ تعامل غالب‌ این‌ بود که‌ چون‌ زمان‌ پرداخت‌ دین یا قرض فرا می‌رسید، طلبکار به‌ قرضدار می‌گفت: یا قرض‌ را می‌پردازی‌ و یا بر مبلغ‌ می‌افزایی‌! پس‌ اگر قرضدار قرض را نمی‌پرداخت، بر اصل‌ مالی‌ که‌ بر ذمه‌ وی‌ بود، مقداری‌ می‌افزود و در مقابل، طلبکار به‌ او تا مدتی‌ دیگر مهلت‌ می‌داد. که‌ این «ربای‌ نَسیئَه‌« نامیده می‌شود و به ‌اتفاق‌ علمای‌ اسلام‌ حرام‌ است‌. و هر چند هشدار این‌ آیه متوجه‌خود رباخواران‌ است، اما حدیث‌ زیر، دیگران‌ را نیز که‌ در این‌ قضیه‌ به ‌نوعی‌ دخیلند، به‌ رباخوار ملحق‌ گردانیده‌ است، از ابن مسعود  س روایت است که: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، لَعَنَ آكِلَ الرِّبَا، وَمُوكِلَهُ، وَشَاهِدِيهِ، وَكَاتِبَهُ»«رسول الله  ج، خورنده، خوراننده، و گواهان‌ و نویسنده‌ ربا را لعنت کرده است».

ربا یکی از گناهان کبیره است و در احادیث فراوانی از پیامبر  ج تصریح به کبیره بودنش شده و نیز از جمله گناهانی است که در این آیه و چندین آیه‌ی دیگر بر آن وعده عذاب داده شده است بلکه تشدید عذاب آن را بیش از بسیاری از گناهان می‌فرماید، پیامبر اکرم  ج می‌فرماید: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ». قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْكُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ، وَأَكْلُ الرِّبَا، وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ، وَالتَّوَلِّي يَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ الْغَافِلاتِ»[٤١١].

«از هفت گناه نابود کننده اجتناب کنید». گفتند: ای رسول الله! آنها کدام اند؟ فرمود: «شرک به الله، سحر، کشتن انسان بی‌گناه، خوردن ربا، خوردن مال یتیم، فرار از جهاد و تهمت زنا به زنان پاکدامن مؤمن بی‌خبر از فساد».

ام المؤمنین عایشه  ل می‏فرماید: «وقتی آیاتی از سورۀ البقره که دربارۀ ربا است نازل شد، رسول ‏الله  ج به مسجد رفت و آنها را برای مردم تلاوت کرد. بعد از آن، حرمت تجارت شراب را نیز اعلام فرمود»[٤١٢].

و ابو سعید خدری  س روایت می‌کندکه: «جَاءَ بِلالٌ إِلَى النَّبِيِّ  ج بِتَمْرٍ بَرْنِيٍّ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ  ج: «مِنْ أَيْنَ هَذَا»؟ قَالَ بِلالٌ: كَانَ عِنْدَنَا تَمْرٌ رَدِيٌّ فَبِعْتُ مِنْهُ صَاعَيْنِ بِصَاعٍ، لِنُطْعِمَ النَّبِيَّ  ج فَقَالَ النَّبِيُّ  ج عِنْدَ ذَلِكَ: «أَوَّهْ أَوَّهْ عَيْنُ الرِّبَا عَيْنُ الرِّبَا، لا تَفْعَلْ وَلَكِنْ إِذَا أَرَدْتَّ أَنْ تَشْتَرِيَ فَبِعِ التَّمْرَ بِبَيْعٍ آخَرَ ثُمَّ اشْتَرِهِ»[٤١٣].

«بلال  س خرمای برنی (یک نوع خرمای بسیار مرغوب) خدمت نبی ‏اکرم  ج آورد. آن‌جناب  ج خطاب به او، فرمود: «این‌ها را از کجا آورده ای»؟ بلال گفت: نزد ما خرمای نامرغوب بود. دو صاع از آنها را در برابر یک صاع، فروختم تا رسول اکرم  ج از آنها بخورد. اینجا بود که رسول ‏اکرم  ج فرمود: «وای! وای! این معامله، عین ربا است، عین ربا است. چنین نکن. اما هرگاه، خواستی، خرمای خوب بخری، خرماهای خودت را جداگانه بفروش. وسپس (از پول آن، خرمای خوب) بخر».

[٣٦١]- صحیح مسلم(٤٦).

[٣٦٢]- صحیح مسلم (١٥٢).

[٣٦٣]- سنن نسایی(٤٤٥٨).

[٣٦٤]- سنن ترمذی(١٥٣٥).

[٣٦٥]- صحیح مسلم(٥٤٤).

[٣٦٦]- صحیح مسلم(١٠١٧).

[٣٦٧]- متفق علیه.

[٣٦٨]- صحیح بخاری (١٤١٧).

[٣٦٩]- صحیح بخاری (٥٣٥٢).

[٣٧٠]- متفق علیه.

[٣٧١]- صحیح مسلم(١٠١٥).

[٣٧٢]- سنن ابن ماجه (٣٩٧٠) و سنن ترمذی (٢٣١٤) با تصحیح البانی در صحیح الجامع (١٦١٨).

[٣٧٣]- روایت طبرانی الأوسط (٦٤٥٦) با تصحیح البانی در سلسلۀ احادیث صحیحه(١٧٨٨).

[٣٧٤]- صحیح مسلم (٦٥).

[٣٧٥]- سنن ترمذی(٢٩٨٧) مصنف ابن ابی شیبه (١٠٧٨٧) سنن ابن ماجه(١٨٢٢)، ترمذی می‌گوید: این حدیث حسن صحیح غریب است.

[٣٧٦]- صحیح بخاری (٥٦١١).

[٣٧٧]- البته این در صورتی است که دیم باشد و با آب باران عمل آمده باشد و برای آن هزینه‌ی‌ حفر چاه و آبیاری و ... نکرده باشد، در غیر این صورت زکات آن یک‌بیستم است. (مصحح)

[٣٧٨]- متفق علیه.

[٣٧٩]- مسند احمد (٦٨٣٧) و صحیح ابن حبان (٥١٧٦) با تصحیح البانی در سلسلۀ احادیث صحیحه (٨٥٨).

[٣٨٠]- متفق علیه.

[٣٨١]- متفق عليه.

[٣٨٢]- مسند احمد(١٧٣٦) و سنن نسایی (٨٠٤٦) با تصحیح البانی در ارواء الغلیل (٥).

[٣٨٣]- صحیح مسلم (٢٥٨٨).

[٣٨٤]- متفق علیه.

[٣٨٥]- سنن ابو داود (٤٦٠٤) و مسند احمد (١٧١٧٤) و صحیح الجامع از البانی (٢٦٤٣- ١٢٢٩).

[٣٨٦]- کتاب رسالت (١/٧٨).

[٣٨٧]- لطائف المعارف (٨٤).

[٣٨٨]- متفق عليه.

[٣٨٩]- صحیح بخاری (٦٦٠٩).

[٣٩٠]- صحیح بخاری (٦٦٩٦).

[٣٩١]- صحیح بخاری (٦٧٠٠).

[٣٩٢]- متفق علیه.

[٣٩٣]- معجم صغیر از طبرانی(١٠٣٤) و سلسله احادیث صحیحه البانی (١٩٠٨).

[٣٩٤]- متفق علیه.

[٣٩٥]- سنن ابو داود (٢١٠٧) با تصحیح البانی.

[٣٩٦]- متفق علیه.

[٣٩٧]- متفق علیه.

[٣٩٨]- مسند احمد(١٥٢٨٤).

[٣٩٩]- سنن نسائی (١٠٩٨٦) مسند بزار (٥٠٤٢) و مستدرک حاکم(٣١٢٨) حاکم آن را صحیح گفته و ذهبی هم با او موافق است.

[٤٠٠]- اسناد این روایت حسن است، طبری (٦١٩٩) از سعید بن جبیر به قسم مرسل روایت کرده است. و او هم به همین اسناد است و حدیث قبلی به این شاهد است، سلسله احادیث صحیحه (٢٧٦٦).

[٤٠١]- متفق علیه.

[٤٠٢]- متفق علیه.

[٤٠٣]- صحیح بخاری (٤٥٣٩).

[٤٠٤]- صحیح مسلم (١٠٤٤).

[٤٠٥]- سنن ابن ماجه (١٨٣٩) و مسند احمد(٦٧٩٨) و سنن ابو داود (١٦٣٤) با تصحیح البانی در ارواء الغلیل (٨٧٧).

[٤٠٦]- سنن ترمذی (٢٣٢٥) با تصحیح البانی در صحیح الجامع (٣٠٢٥).

[٤٠٧]- صحیح بخاری (١٣٧٤).

[٤٠٨]- صحیح مسلم (١٠٥).

[٤٠٩]- سنن ابو داود(١٦٣٣).

[٤١٠]- صحیح بخاری (٥٦٦٨).

[٤١١]- متفق علیه.

[٤١٢]- صحیح بخاری (٤٥٩).

[٤١٣]- متفق علیه.