تفسیر کوثر - تفسیر سورۀ فاتحه و بقره

فهرست کتاب

بر چه ‌کسی جهاد واجب است

بر چه ‌کسی جهاد واجب است

جهاد بر مرد مسلمان عاقل بالغ تندرست واجب می‌شود، مشروط بر اینکه آنقدر مال داشته باشد،‌ که برای مصرف خود و خانواده‌اش کفایت‌کند تا اینکه از جهاد فارغ ‌شود. پس بر غیر مسلمان و زن و کودک و دیوانه و بیمار، واجب نیست پس اگر این‌ گروه‌ها از جهاد تخلف ‌کنند بر آنها حرجی نیست چون ضعف آنها، مانع ‌کفاح و پیکار آنها است و در میدان جنگ فایده‌ای ندارند، که قابل اعتماد باشد و چه بسا وجودشان در میدان جنگ ضرر بیشتری داشته باشد، در مقابل سودی اندک‌.

هیچ عملی به اندازه جهاد در راه الله نمی‌رسد:

ابوهریره  س می‌فرماید: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ يَعْدِلُ الجِهَادَ؟ قَالَ: «لاَ أَجِدُهُ» قَالَ: «هَلْ تَسْتَطِيعُ إِذَا خَرَجَ المُجَاهِدُ أَنْ تَدْخُلَ مَسْجِدَكَ فَتَقُومَ وَلاَ تَفْتُرَ، وَتَصُومَ وَلاَ تُفْطِرَ؟»، قَالَ: وَمَنْ يَسْتَطِيعُ ذَلِكَ؟»[٢٢٦].

«مردی نزد رسول الله  ج آمد و گفت: عملی به من معرفی کنید که با جهاد، برابر باشد. رسول الله  ج فرمودند: «چنین عملی، سراغ ندارم». و افزودند: «آیا تو می‌توانی از زمانی که مجاهد (برای جهاد) بیرون می‌رود، به مسجدت بروی و بدون احساس خستگی به نماز بایستی و بدون افطار، روزه بگیری (تا زمانی که مجاهد برگردد)»؟ آن مرد، گفت: چه کسی توانایی چنین کاری را دارد؟!»

و در حدیث دیگر می‌فرماید: «لَغَدْوَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ رَوْحَةٌ، خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا»[٢٢٧].

«صبح و شامی در راه الله رفتن (جهاد کردن) از دنیا و آنچه در آن وجود دارد، بهتر است».

همچنان می‌فرماید: «مَنْ جَهَّزَ غَازِيًا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَقَدْ غَزَا، وَمَنْ خَلّفَ غَازِيًا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِخَيْرٍ فَقَدْ غَزَا»[٢٢٨].

«هرکس مجاهدی را در راه الله، مجهز کند (وسایل جنگی‌اش را فراهم سازد) البته جهاد کرده است، و هر کس خانوادۀ مجاهدی را بنحو شایسته، سرپرستی نماید، او نیز جهاد کرده است».

از فواید این آیه:

١-اثبات فرضیت جهاد، لیکن وجود شروط آن الزامی است از جمله: توانایی جنگ با دشمن که مجاهدان دارای نیروی بشری، مالی و تجهیزات جنگی باشند و زیر پرچم و امر یک امام جهاد کنند.

٢-اگر انسان از انجام کاری که مافوق طاقت و توان اوست ابا ورزید گنهکار نمی‌شود، منتها وقتی دستور الهی و ارشاد نبوی باشد بر وی واجب است که از آن رضایت داشته باشد و با سینه باز بپذیرد هرچند نتواند آن را انجام دهد.

٣-بیان اینکه بشر غیب را نمی‌دانند.

٤-دستورات الهی هرچند برای بنده سخت معلوم شود ولی به خیر اوست.

﴿٢١٧ ای‌ پیامبر! از تو درباره‌ جنگ‌ در ماه‌ حرام‌ می‌پرسند که‌ حکم‌ آن‌چیست‌؟ بگو: جنگیدن‌ در آن‌ گناهی‌ بزرگ‌ و نارواست‌، اما بازداشتن ‌از راه‌ الله تعالی و کفر ورزیدن‌ به‌ الله تعالی و بازداشتن‌ از مسجدالحرام‌ و بیرون راندن‌ اهل‌ آن، در نزد الله نارواتر است،‌ وکفار مکه همه‌ این‌ اعمال‌ را مرتکب‌ می‌شدند. مراد از فتنه‌ در اینجا: واداشتن‌ و برانگیختن‌ مستضعفان‌ مؤمن ‌به‌ ترک‌ دینشان‌ با آزار و اذیت و شکنجه‌ است، که‌ این‌ بزرگتر از کشتن‌ آنهاست. ماه‌های حرام چهار ماه است رجب، ذی‌قعده، ذی‌حجه و محرم.

از جندب بن عبدالله  س روایت است که رسول الله  ج گروهی از سپاه اسلام را به فرماندهی عبدالله بن جحش  س به مأموریتی فرستاد. ایشان به ابن حضرمی برخوردند و او را به قتل رساندند و ندانستند که آن روز از ماه رجب است و یا از جمادی. مشرکان خطاب به مسلمانان گفتند: شما در ماۀ حرام جنگ و خون‌ریزی نمودید. پس آیۀ ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِيهِۖ نازل شد. سپس عده‌ای گفتند: این جماعت اگر به گناه مبتلا نشده باشند به اجر و ثواب هم نایل نمی‌گردند. الله مهربان آیه؛ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٢١٨ را نازل کرد[٢٢٩]. «بدرستی کسانی‌که ایمان آوردند و کسانی‌که هجرت کردند و در راه الله جهاد نمودند، آنان به رحمت الله امیدوارند، و الله آمرزنده‌ی مهربان است».

و مشرکان و کفار پیوسته با شما جنگ مى‏کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند. و هر کس از شما از دین خود برگردد، آن گاه در حال کفر بمیرد، چنین اشخاص کارهایشان در دنیا و آخرت تباه شده است. و آنان دوزخى‏اند، در آنجا جاودانه‏اند.

باید دانست‌‌ در دنیا بر مرتد حکم‌ مسلمان‌ جاری‌ نمی‌شود و او - چنانچه‌ بر کفر بمیرد - چیزی‌ از ثواب ‌آخرت‌ را نیز که‌ اسلام‌ ایجادکننده‌ آن‌ است‌، به‌ دست‌ نمی‌آورد.

[٢٢٦]- صحیح بخاری (٢٧٨٥).

[٢٢٧]- صحیح بخاری (٢٧٩٢).

[٢٢٨]- صحیح بخاری (٢٨٤٣).

[٢٢٩]- این روایت صحیح و چند شاهد دارد؛ابویعلی ١٥٣٤، طبری ٤٠٨٧ طبرانی ١٦٧٠، بیهقی ٩/ ١١ – ١٢ از جندب بن عبدالله  س روایت کرده‌اند. همچنان این روایت شواهد دیگر هم دارد که همه مرسل هستند. خلاصه با همه طرق و شواهدش صحیح است. زاد المسیر ٩٨ تخریج محقق.