حکمت الله تعالی، بر دو نوع است
نوع اول: حکمت در آفرینش؛ الله تعالی، آفریدگان را به حق آفریده و منظورش، از آفرینش مخلوقات حق بوده است؛ به این ترتیب تمام آفریدهها را به بهترین نظم آفریده و ترتیبی کامل به آنها داده است. و نه تنها هر مخلوقی را طوریکه شایسته آن میباشد آفریده، بلکه به هر جزئی از اجزای مخلوقات و به هر عضوی از اعضای حیوانات خلقت و شکل مناسب آن را داده است. طوریکه که هیچ کمبود و نقصی، در آفرینش او مشاهده نمیشود. اگر همه مخلوقات از اول تا آخر جمع شوند و عقلهای خود را بکار بندند تا آفرینشی همانند آفرینش الله تعالی پیشنهاد کنند، نخواهند توانست؛ آنان، به هیچ عنوان توانایی چنین کاری را ندارند. چراکه اگر عقلا و فرزانگان، بتوانند بسیاری از حکمتهای او را دریابند و به بخشی از استواری و نظم هستی پی ببرند، همین، برای آنها کمال است.
الله تعالی، بندگانش را به مبارزه طلبیده و به آنها فرمان داده است تا در آفرینش او بنگرند و چندینبار به آن نگاه کنند و بنگرند که آیا در آن کمبود و خللی مشاهده میکنند؟
حتما دیدگان، خسته و ناتوان میشوند و نمیتوانند بر آفریدههای الله خرده و ایراد بگیرند.
نوع دوم: حکمت الله تعالی در شرع و فرمان او؛ الله تعالی، قوانین را وضع نموده و کتابها را نازل فرموده و پیامبران را فرستاده تا بندگان، الله تعالی را بشناسند و او را بپرستند.
پس چه حکمت و فضل و کرمی بزرگتر از این میتواند باشد؟ براستی که شناخت و پرستش الله یگانه و انجام دادن عمل فقط برای او و ستایش نمودن و سپاس گفتن او، بهترین بخشش الهی به بندگانش میباشد و هرکس، از این نعمت برخوردار شود، به برترین فضیلت رسیده است.
از سوی دیگر دین و شریعت، هر خوبی و خیری را در بردارد.
اوامر و نواهی الله تعالی، در نهایت حکمت و صلاح قرار دارند و مایه اصلاح دین و دنیا میباشند. او، تنها به چیزی دستور میدهد که مصلحت خالص است و یا مصلحت و سود در آن بیشتر میباشد و فقط از چیزی نهی میکند که زیان محض است یا زیان آن بیشتر میباشد. از حکمت شریعت و قانون اسلامی، این است که همانگونه که مایه صلاح و درستی دلها و اخلاق و اعمال و استقامت بر راه راست میباشد، سبب بهبود دنیا نیز میگردد و امور دنیا، جز با دین راستینی که محمد مصطفی ج آورده، سامان نمییابد و درست نمیشود.
این، امری است که هر فرد عاقل، آن را مشاهده و احساس میکند. زیرا اوضاع امت محمدی تازمانی که تمام اصول و فروع این دین و رهنمودهای آن را انجام میدادند، در نهایت درستی و خوبی بود و چون از دین، منحرف شدند و بسیاری از رهنمودهای آن را ترک گفتند و آموزههای والای آن را در زندگی خود پیاده نکردند، گذشته از آنکه در دین دچار انحراف گشتند، دنیایشان نیز دچار آشفتگی و انحراف شد.
از فواید این آیه:
١- تهدید و هشدار الهی برای کسانی که پس از اتمام شدن حجت از راه راست میلغزند. چون الله متعال بر بندگان اقامه دلیل و برهان کرده است.
٢- تا نشانههاى روشن آورده نشود حجت برپا نمیگردد، و تا حجت برپا نشود انسان مستحق جزا نمیشود؛ و در این مورد از کتاب و سنت شواهد زیادی وجود داردکه تا نشانههاى روشن برای انسان برپا نشود حجت بر وی قائم نمیگردد.
٣- واجب بودن ایمان به اسمهای الله متعال، و آنچه از صفاتی را که در بر دارند؛ به دلیل این فرمودۀ متعال: ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ﴾ یعنی علمی که در آن اعتراف از روی دانستگی و اقرار و قبول و فرمانبرداری باشد؛ چون تنها علم و دانستن کفایت نمیکند؛ لذا ابو طالب میدانست که پیامبر ج بر حق است، و او فرستادۀ الله تعالی است، لکن قبول و اعتراف نمیکرد؛ از این رو تنها دانستن برایش فایده نکرد؛ پس ایمان فقط دانستن و اعتراف کردن، بدون قبول و فرمانبرداری و اقرار، نیست.
٤- اثبات دو اسم از اسمای حسنای الله متعال که عبارتند از (العزیز) و (الحکیم)؛ و ثابت شدن آنچه از صفاتی که در بر دارند و عبارتند از: صفت عزت، حکم و حکمت.
﴿٢١٠﴾ آیا آنانی که از ورود به آیین اسلام سر باز زدهاند انتظار نمیکشند غیر از این که الله تعالی برای داوری نهایی و حساب و عذاب نزدشان بیاید و انتظار نمیکشند جز این امر را که فرشتگان برای اجرای فرامین الله در مورد این منحرفان در سایبانهایی از ابر سپید و نازک و رقیق بیایند و کار داوری خواهناخواه فیصله خواهد شد و عذابشان تحقق خواهد پذیرفت، و سرانجام، کارها در آخرت به الله تعالی بازمیگردد، آنگاه حق تعالی بههمه مردم در برابر اعمالشان جزایی مناسب میدهد.
صفت "مجیء"یا آمدن برای الله تعالی در این آیه و دیگر آیات بیان شده است، شیوه اهل سنت در مورد اسماء الله و صفات او بر این است که هر آن چیزی را که الله تعالی بوسیله کتابش یا توسط رسولش صلى الله علیه وسلم ابلاغ شده، قبول کرده و به اثبات میرسانند و این اثبات بدون هرگونه تعطیل، تکییف (چگونگی) و تمثیل(همانندی) و تشبیه (مشابهت) صورت میپذیرد. و بنده مسلمان باید بدون تحریف و تعطیل و تکییف و تمثیل به آن ایمان داشته باشد. چون قول درباره صفات الله تعالی، همانند قول درباره ذات اوست، و هیچ چیزی همانند او نیست، نه در ذات، نه در صفات و نه در افعالش.
از فواید این آیه:
١- تهدید و هشدار اینها از آمدن عن قریب روز آخرت.
٢- الله متعال این امت را به عذاب عام و فراگیر گرفتار نمیکند.
٣- ثابت شدن آمدن الله ﻷ در روز آخرت برای فیصله میان بندگانش؛ و این آمدن حقیقی است که شایسته جلال و عزت اوتعالی میباشد و کیفیت و چگونگی آن دانسته نمیشود، و سؤالی نیز از آن نمیشود- مانند سایر صفات پروردگار-؛ امام مالک / - وقتی از ایشان در مورد این فرمودۀ باریتعالی پرسیده شد: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ٥] «الرحمن بر عرش قرار گرفت»، استوی چگونه است؟ فرمود: «استوی ناشناخته و نامعلوم نیست، و کیفیت آن نامعقول و مجهول است، و ایمان به آن واجب است، و سؤال کردن در مورد آن بدعت است»؛ اما اهل تعطیل گفتهاند که آمدن الله متعال بمعنای آمدن امر اوتعالی است نه آمدن خودش؛ و این تغییر و تحریف کلام الله است، و تبدیل کردن کلام الهی از ظاهرش بدون دلیل میباشد. زیرا آنها با دلیل عقلی چنین گمان بردهاند و در حقیقت دلیل عقلی نبوده بلکه خیال واهی بیش نیست، پس ما میگوییم: کسی که فعل اتیان یعنی آمدن و حاضر شدن را به الله متعال منسوب نموده خود الله عزوجل است؛ و او داناتر به نفس خودش است؛ و او میخواهد برای بندگانش بیان نماید تا گمراه نشوند، و او داناتر به خودش است، و در سخن و گفتارش لکنت، و در تعبیری که میخواهد بکند عجز اصلا وجود ندارد، و در کلامش کمی و کاستی بلاغی نیست؛ پس کلام اوتعالی در آخرین حد از علم است؛ و در آخرین حد از اراده هدایت به بندگانش است، و در آخرین حد از فصاحت و بلاغت است، و در آخرین حد از صدق میباشد. پس آیا ممکن است بگوییم؛ نخیر مراد او ظاهرش نبوده؟! هرگز این امکان ندارد مگر اینکه الله متعال خود بگوید که مراد اوتعالی ظاهرش نبوده است؛ پس بدان که مراد از اتیان و آمدن الله متعال حقیقی است نه چیزی دیگر.
٤- اثبات وجود و شناسایی فرشتگان.
٥- فرشتگان جسم دارند بر خلاف کسانی که گمان میبرند که فرشتگان نیروی خیر هستند، و آنها روح بدون جسم هستند؛ و رد بر این گمان در قرآن و سنت بسیار است.
٦- روز آخرت همه چیز نابود میگردد؛ و بعد از آن روز چیز دیگری نیست؛ و سرنوشت یا به سوی بهشت، و یا به سوی آتش است؛ و هیچ امیدی نیست به اینکه انسانی که از اهل آتش است، از اهل بهشت شود[٢١٠]؛ و این امر را به شیوهای بیان کرده که از فاعل آن (الله) نام نبرده است. زیرا روز و حادثۀ بس بزرگی است.
٧- تمام امور به سوی الله متعال بر میگردند؛ یعنی امور کونی، و شرعی؛ طوریکه در آیه دیگری میفرماید: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۚ﴾[الشورى: ١٠] «و در هر چیزی که در آن اختلاف کنید، پس حکم (و داوری) آن با الله است»، و میفرماید: ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ﴾[یوسف: ٤٠] «فرمانروایی تنها از آنِ الله است، فرمان داده است که جز او را نپرستید». مرجع تمام امور به سوی الله تبارک و تعالی است؛ و آن چیزی که به سوی مخلوق بر میگردد فقط به اجازه الله متعال خواهد بود؛ طوریکه مرجع داوری بین مردم قاضیان هستند؛ لکن قاضیها به اذن الله تعالی مرجع مردم گردیدهاند.
٨- اثبات افعال اختیاری برای الله متعال-یعنی هرچه از افعالش را خواست میکند-؛ و این مذهب سلف صالح است برخلاف اهل تحریف و تعطیل، کسانی که آن را انکار میکنند و به معانی دیگری تحریفش میکنند بخاطر اینکه انجام افعال اختیاری را به الله عزوجل ممنوع میپندارند، و مذهب آنها با گوش و عقل باطل است؛ چون نصوصی که این امر را به اثبات میرسانند قابل شمارش نیست؛ و عقل نیز ایجاب میکند که کمال از آن کسی است که هر چه بخواهد میکند، و هر چه را در هر زمانی که خواسته باشد و به هر گونهای که خواسته باشد انجام میدهد.
٩- برگرداندن کارها به سوی الله متعال اثبات و ابراز عظمت، سلطان، توانائی و اقتدار اوتعالی است.
﴿٢١١﴾ ای محمد! از بنیاسرائیل بپرس با پرسشی سرزنشگرانه، که ما به وسیله انبیای خویش چه معجزات و برهانهای روشن بسیاری بهسویشان فرستادیم؛ چون عصا، ید بیضا، شکافتن دریا، فرود آوردن من و سلوی و غیره. یا از آنان بپرس که درباره حقانیت رسالت تو چه آیات روشنی به آنان دادهایم؟ ولی هنگامی که آنان این نعمتهای ما را ناسپاسی کردند، به شدیدترین وجه مجازات شدند، پس همچنین است حال و روز آنان در عصر رسالت، آنگاه که به پذیرفتن تمامی اسلام فراخوانده میشوند، اما به آیات الهی کفر ورزیده و از اجابت این خواسته سر باز میزنند، پس باید سرنوشتی همانند نیاکانشان را انتظار بکشند و هر کس نعمت الله یعنی هدایت و دین و آیات روشن وی را که به انبیای خویش داده است پس از آن که برای او آمد، بهجای شکرگزاری در برابر آنها دگرگون سازد، پس باید بداند که عقوبت سخت دارد.
این آیه حامل چنان تهدید و تخویفی برای یهودیان است که هرگز اندازه آن را نمیتوان تصور کرد.
[٢١٠]- بنا بر اعتقاد اهل سنت و جماعت موحدان گناهکار(عصاة الموحدین) در صورتی که در دنیا توبه نکرده باشند و یا آمرزیده نشده و مورد شفاعت قرار نگرفته باشند،به اندازهی گناهانشان در دوزخ عذاب میبینند و سپس از آنجا خارج شده و وارد بهشت میشوند. (مصحح)