تفسیر کوثر - تفسیر سورۀ فاتحه و بقره

فهرست کتاب

موالات و دوستی با غیرمسلمانان که مورد نهی است

موالات و دوستی با غیرمسلمانان که مورد نهی است

این بود پیوند و علاقه مسلمانان با غیر مسلمانان و اصل برآن است و این علایق بهم نمی‌خورد و دگرگون نمی‌گردد، مگر اینکه غیر مسلمانان خود از جانب خود با دشمنی و کینه‌ورزی این پیوندها و علایق را در هم شکنند و پاره پاره‌ کنند و برعلیه مسلمین‌، اعلان جنگ‌ کنند و به دسیسه و توطئه بپردازند، که درآن صورت قطع رابطه با آنان بصورت یک امر واجب دینی و وظیفه اسلامی‌، درمی‌آید؛ علاوه برآنکه قطع رابطه با آنان ‌یک عمل سیاسی و درست است‌، معامله بمثل نیز می‌باشد، که خود خواستار آن‌ گردیده‌اند. قرآن‌کریم پیروان خویش را بدین حقیقت متوجه می‌سازد و حکم نهائی را در آن صادر فرموده است‌: ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ[آل عمران: ٢٨].

«نباید مؤمنان کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند، و هرکس چنین کند، در هیچ چیز (بهره‌ای) از (رحمت) الله ندارد، مگر اینکه به نوعی از آنها تقیه کنید، و الله شما را از خود بر حذر می‌دارد، و بازگشت به‌سوی اوست».

این آیه معانی زیر را در‌بر دارد:

١- ‌مسلمانان را از موالات و دوستی و کمک و مساعدت دشمنان برحذر می‌دارد، زیرا بسیار خطرناک است‌. و خود را در معرض خطر قرار دادن است‌.

٢- ‌هر کس به چنین عملی اقدام‌کند او از الله بریده و هیچگونه رابطه‌ای با اوتعالی ندارد.

٣- ‌چنانچه مسلمانان در حالت ضعف و ناتوانی باشند و از آزار و زیان آنان خوف داشته باشند، برای مسلمانان جایز است که درکمال احتیاط بصورت ظاهر با کافران موالات و دوستی برقرار سازند و در ضمن آن در این مدت برای دفع خطری که آنان را تهدید می‌کند و با آن روبرو هستند، خود را آماده نمایند و به اصطلاح این دوستی، دوستی تاکتیکی و استراتژیکی است‌.

از فواید این آیه:

١- دستور به قتال کفار به دو هدف مقید شده است:

هدف اول: از بین رفتن فتنه که عبارت از شرک و صد از راه الله تعالی است.

هدف دوم: بودن دین برای الله تعالی، یعنی دین اسلام باید غالب و دست بالا باشد، و کسی که آن را نمی‌پذیرد باید جزیه بپردازد در حالی که خوار و ذلیل است.

٢- هرگاه فتنه زایل شد و دشمنی علیه اسلام و دعوت اسلامی متوقف شد، و جزیه پرداخته شد، با آنها جنگ صورت نمی‌گیرد.

٣- هرگاه کفار و مشرکان از کفر و شرک به اسلام برگشتند، و از فتنه انگیزی به تسلیم شدن راضی شدند، پس بر آنها تجاوز صورت نمی‌گیرد، طوریکه الله تعالی فرمود: ﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ «و اگر دست نگه داشتند، [بدانند که‏] ستم [و تجاوز]، جز بر ستمکاران روا نیست».

٤- با ظالم و ستمگر به مانند تجاوزش تعامل صورت می‌گیرد تا جزا بالمثل باشد.

﴿١٩٤ در سبب نزول این آیه ابن جریر از قتاده روایت کرده است که نبی کریم  ج و یارانش در ذی القعده با قربانی‌هایشان به قصد عمره رهسپار مکه شدند و تا حدیبیه پیش رفتند، اما مشرکان سد راه ایشان قرار گرفتند. پیامبر اکرم  ج طی صلحنامه‌ای با آنان قرار گذاشت که امسال از همین جا به مدینه برگردد و سال آینده به زیارت مسجدالحرام بیاید، [و سه روز در مکه به سر برد و دوباره خارج شود و هیچ کس از اهالی مکه را با خود نبرد. در آن سال مسلمانان قربانی‌های خود را در حدیبیه سر بریدند و موی سر خود را تراشیدند و یا کوتاه کردند] چون موعد حج سال آینده فرا رسید، پیامبر  ج و یارانش از مدینه به قصد عمره حرکت کردند و در ذی القعده وارد مکه شدند و سه شب در آنجا باقی ماندند. زمانی که مشرکان ایشان  ج را از ورود به مکه مانع شدند بر ایشان فخرفروشی کردند، پس الله تعالی در برابر این عمل آنها پیشوای بشریت را دقیقاً در همان ماهی که مشرکان سد راه ایشان قرار گرفته بودند وارد مکه ساخت. و در این باره الله بزرگ این آیه را نازل کرد. این روایت با شواهدش حسن صحیح است[١٧٤].

اگر در ماه‌ حرام‌ با شما جنگیدند و حرمت‌آن‌ را پایمال‌ کردند، به‌ عنوان‌ مجازاتی‌ بر عملکرد آنان‌، حرمت‌شکنی‌ را مقابله‌ به‌مثل‌ کنید؛ با جنگیدن‌ در ماه‌ حرام‌. ماه‌های‌ حرام‌ عبارتند از: رجب‌ و سه‌ ماه‌ پی درپی‌ ذوالقعده، ذوالحجه‌ و محرم، که‌ چهار ماه‌ در سال‌ می‌باشد و از آن‌ جهت ‌به‌ آن‌ ماه‌های‌ حرام‌ می‌گویند که‌ جنگیدن‌ در آنها در شریعت‌ حضرت‌ ابراهیم‌  ÷ حرام‌ بود، اما حرمت‌ آنها در شریعت‌ ما با آیه (٩) سوره‌ التوبه‌ منسوخ‌گردید. مراد از حرمات: چیزی‌ است‌ که‌ شریعت‌ از بی‌احترامی‌ به‌ آن‌ منع‌ کرده است، پس‌ هر کس‌ در مال‌ یا جان‌ خویش‌ مورد تجاوز قرار گرفت، باید با متجاوز به‌طور همانند عمل‌ کند، یعنی: بدون‌ ظلم‌ یا ارتکاب‌ حرامی، تجاوز وی‌ را مقابله‌ به‌ مثل‌ نماید که‌ این‌ رأی‌ امام‌ شافعی‌ و جمع‌ دیگری‌از علماء است‌. اما فقهای‌ دیگر می‌گویند: گرفتن‌ قصاص‌ و استیفای‌ حقوق‌ مالی، منحصرا از وظایف‌ حکام‌ می‌باشد. و قول اول راجح‌تر است.

پس‌ هر کس‌ با جنگیدن ‌در حرم، بر‌ شما تجاوز‌ کرد یا در حال‌ احرام، یا در ماه‌ حرام‌، همان‌گونه‌ که‌ بر شما تجاوز کرد بر او تجاوز‌ کنید لیکن در انتقام‌گیری‌و عمل‌ متقابل‌ از الله تعالی بترسید و بدانید که‌ اوتعالی با پرهیزگاران‌ است ‌و آنان را یاری‌ و نصرت‌ می‌دهد‌.

از فواید این آیه:

١- الله تعالی به مسلمانان تسلیت داد آنگاه که از ادای عمره محروم شدند و به آنها وعده تمکین داد که سال آینده قضای آن را بجا خواهند آورد و همان طور هم شد، زیرا در سال حدیبیه قضای عمره را بجا اوردند.

٢- اسلام به حرمت و ارزش‌های مسلمان احترام قایل است، و هر بی‌حرمتی در مقابل وی برای خود قصاص دارد. پس کسی که حرمت و ارزش مسلمانی را هتک و پایمال کند، وی می‌تواند همانند آن از جانی قصاص بگیرد، طوریکه فرمود: ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ «پس هر آن کس که به شما تعدّى کرد، [شما نیز] همچون تعدّى او بر شما بر او تعدّى کنید».

٣- تجاوزگر نباید بیش از مقدار تجاوزش عقاب شود، و باید در حضور حاکم یا نائب وی قصاص صورت گیرد تا مبادا بیش از حد بر وی زیاده‌روی صورت گیرد.

٤- اثبات معیت الله تعالی با متقیان، معیت الهی بر دو قسم است: یکی معیت عام که همه مخلوقات شامل آن است که مقتضای آن احاطه داشتن الله بر آنها از نگاه علم و قدرت و سلطان و شنیدن و دیدن و دیگر معانی ربوبیت است، چنانکه می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْۖ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ٧[المجادلة: ٧]. «آیا ندیده‌ای که الله آنچه را که در آسمان‌هاست و آنچه را که در زمین است می‌داند؟ هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگویی کنند مگر این‌که الله چهارمین ایشان است و نه پنج نفری مگر این‌که الله ششمین ایشان است و نه کمتر از این و نه بیش‌تر، مگر این‌که الله با ایشان است در هر کجا که باشند. سپس روز قیامت به آنچه کرده‌اند خبرشان می‌دهد همانا الله به همه چیز داناست».

دوم: معیت خاص الله تعالی است که مقید به وصف و به شخص است. مثال مقید به وصف در این فرموده الله تعالی است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨[النحل: ١٢٨]. «بى‌گمان الله با پرهیزگاران و نیکوکاران است». و مثال معیت الهی مقید به شخص در این فرموده الله تعالی است: ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ٤٦[طه: ٤٦]. «بى شک من با شما هستم، مى‏شنوم و مى‏بینم». و در این فرموده الله تعالی: ﴿إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ[التوبة: ٤٠]. «آن گاه که به یار خود مى‏گفت: نگران مباش. بى گمان الله با ماست».

٥- بیان فضیلت تقوی و پرهیزگاری، و مراقب دانستن الله تعالی در همه احوال، چون بنده با تقوی و ترسش از الله تعالی معیت خاص او تعالی را نصیب می‌گردد.

﴿١٩٥ در سبب نزول این آیه بخاری از حذیفه  س روایت می‌کند: این آیه دربارۀ انفاق و بخشش در راه الله تعالی نازل شده است[١٧٥].

همچنان ابوداود، ترمذی به قسم صحیح، ابن حبان، حاکم و غیره از ابوایوب انصاری  س روایت کرده‌اند: وقتی که الله تعالی اسلام را نیرومند و عزیز گرداند و یار و یاور فراوان یافت، عده‌ای از ما نهانی باهم گفتند: بدون شک دارایی ما ضایع شد، و الله تعالی خودش اسلام را عزت داد. و یاری دهندگانش زیاد شده‌اند کاش به اموالمان رسیدگی کرده و آنچه که از آن ضایع شده است را اصلاح می‌کردیم. پس الله تعالی برای رد آن پندار و گفتار ما این آیه را نازل کرد که اشاره‌ای است بر این که حفظ مال و عدم انفاق آن برای تهیۀ وسایل جهاد و صرف آن برای تن‌پروری و ترک جهاد مایۀ هلاکت می‌شود[١٧٦].

الله تعالی به مسلمانان فرمان می‌دهد که در راه‌ او با انفاق‌ نمودن مال جهاد کنند، زیرا جهاد همان‌گونه‌ که ‌با جان‌ است، با مال‌ نیز هست، لذا مسلمانان‌ باید برای‌ تجهیز سپاه‌ و تأمین ‌مصارف‌ جهاد‌ انفاق‌ کنند. سپس‌ الله تعالی عدم‌ انفاق‌ مال‌ را در هلاکت‌ افگندن‌ آنها به‌ دست‌ خود معرفی‌ می‌نماید به این معنی که تسلیم‌ اسباب‌ هلاکت‌ نشوید، بلکه‌ برای‌ خود اسباب‌ نجات‌ را آماده‌ کنید و بدانید که‌ نگاه‌داشتن‌ اموال‌ و مصرف ‌نکردن‌ آنها در جهاد فی‌سبیل‌الله، در معرض‌ هلاکت‌ افگندن‌ خویش‌ است.‌ زیرا این‌ امر، دشمن‌ را علیه‌ شما نیرومند می‌کند. و با انفاق‌ مال‌ و غیر آن‌ که‌ الله تعالی به شما ارزانی داشته نیکی‌ کنید، زیرا الله تعالی نیکوکاران‌ را دوست‌ می‌دارد.

از فواید این آیه:

١- آیت به انفاق و مصرف کردن در راه الله تعالی امر می‌کند، و زکات در این انفاق شامل است، بلکه اولین انفاق در راه الله تعالی است، بخاطر اینکه اخراج آن واجب‌تر از سائر نفقات و مصارف نفلی در راه الله تعالی است، بلکه دادن زکات واجب‌تر از انفاق در راه جهاد و صلۀ رحم و بر الوالدین می‌باشد، چراکه پرداخت زکات رکنی از ارکان اسلام است.

٢- اشاره به اخلاص داشتن در عمل، و در این امر قصد و تنفیذ داخل است. به این معنی که قصد از انفاق باید بخاطر خشنودی الله متعال باشد، و تنفیذ و کیفیت اخراج آن هم مطابق شریعت الهی باشد. طوریکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا٦٧[الفرقان: ٦٧] «و آنان که چون انفاق کنند، زیاده روى نمى‏کنند و بخل نمى‏ورزند و [شیوه‏شان‏] بین این [دو حدّ] معتدل است».

٣- این آیه هر امری را که سبب هلاکت انسان در دنیا و آخرت می‌شود، و یا ضرر آن عائد امور دینی و دنیوی وی می‌گردد حرام قرار داده است.

٤- هر چیزی که سبب رسیدن ضرر به انسان می‌گردد ممنوع و منهی است، و از این قاعده در می‌یابیم که دخانیات حرام است، زیرا به اتفاق اطبای جهان سیگار و سائر دخانیات به بدن انسان ضرر وارد می‌کند، و از جانب دیگر ضیاع مال در راه باطل است. و پیامبر اکرم  ج از ضایع نمودن مال منع نموده می‌فرماید: «الله تعالی نافرمانی از مادران، زنده بگور کردن دختران، به زور گرفتن چیزی و ندادن حق دیگران را برای شما حرام قرار داده است. و سخن بیهوده، زیاد از دیگران خواستن، و ضایع کردن مال را ناپسند و مکروه دانسته است»[١٧٧].

٥- الله تعالی به احسان و نیکی دستور داده و به آن ترغیب نموده است طوریکه فرمود: «الله نیکوکاران را دوست مى‏دارد».

٦- اثبات محبت برای الله عزوجل. و محبت الله تعالی محبت حقیقی است، و مراد از محبت الله تعالی ثواب و یا ارادۀ ثواب نیست، بر خلاف ادعای اشاعره و سایر فرقه‌هایی که اسما و صفات الله تعالی را تحریف و تأویل می‌کنند. چون معنای اراده در صفت محبت الهی امر بی‌معنا و بی‌مفهوم است. در حالی که محبت حتی برای جمادات و حیوانات هم ثابت است طوریکه پیامبر اکرم  ج می‌فرماید: «کوه احد کوهیست که ما را دوست می‌دارد و ما او را دوست می‌داریم». همچنان حیوانات را می‌بینیم که با صاحب خود محبت و دوستی دارد و با وی اظهار محبت می‌کند.

﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡيُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِۚ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖ فِي ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡكَ عَشَرَةٞ كَامِلَةٞۗ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمۡ يَكُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِي ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ١٩٦

ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧

و حج و عمره را برای الله به اتمام رسانید، و اگر بازداشته‌شدید (بوسیله ‌دشمن، بیماری و غیره) پس آنچه از قربانی فراهم شد (ذبح کنید، و از احرام بیرون شوید) و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به محلش رسد، و اگر هرکسی از شما بیمار بود، یا ناراحتی در سر داشت (و ناچار شد در احرام سرش را بتراشد) پس‌فدیه‌دهد از (قبیل:سه روز) روزه یا صدقه (به شش‌مسکين) یا قربانی‌نمودن گوسفندی (که میان فقرا تقسیم شود) پس چون امنیت یافتید، هرکه‌از عمره بهره‌مندشود؛ سپس (اعمال) حج را آغاز کند، آنچه از قربانی (برایش) میسر شد (ذبح‌کند) و هر کس نیافت سه روز در حج و هفت روز هنگامی‌که باز گشتید روزه بگیرید. این ده (روز) کامل است، این برای کسیست که خانواده‌اش ساکن‌مسجدالحرام (مکه‌ و اطراف آن) نباشد، و از الله بترسید و بدانید که الله سخت‌کیفرست.

حج در ماه‌های معینی انجام می‌شود، پس هرکس در این ماه‌ها (با احرام بستن یا تلبیه) حج را (بر خود) فرض گردانید، (بدانید که) آمیزش جنسی و گناه و نافرمانی و جدال در (اثنای) حج روا نیست، و هرآنچه از خیر انجام دهید الله آن را می‌داند. و توشه برگیرید، که بهترین ره توشه پرهیزگاری است. و ای خردمندان! از من پروا کنید. ﴿١٩٧

﴿١٩٦ هر کس‌ به‌ حج‌ یا عمره‌ احرام‌ بست، به‌پایان ‌رساندن‌ آن‌ بر وی ‌واجب‌ است‌. بعضی‌ از علما فرموده‌اند: به‌اتمام‌رساندن‌ حج‌ و عمره‌ این‌ است‌ که‌ هر یک‌ ازآن دو مستقلا و به ‌تنهایی‌ به‌جای‌ آورده‌ شوند، نه‌ همراه‌ با حج‌ «تمتع» و یا حج «قِران». یعنی‌ عمره‌ باید در غیر ماه‌های‌ حج‌ ادا شود.

«و اگر محصر شدید»؛ محصر به‌ کسی‌ اطلاق می‌گرددکه‌ بعد از بستن‌ احرام‌ به‌ دلیل‌ بیماری‌ یا وجود دشمن‌ یا علت‌های دیگری در مسیر راه،‌ از ورود به‌ مکه‌ مکرمه بازداشته‌ می‌شود،آری‌! اگر از ورود به‌ مکه‌ بازداشته‌ شدید؛ آنچه‌ از شتر یا گاو یا گوسفند‌‌ که میسر است قربانی‌ کنید، و به‌خانه‌ کعبه‌ اهدا ‌شود تا برای رضایت‌ ‌الله تعالی در مکه‌ ذبح‌ شده‌ میان‌ فقرای مکه تقسیم‌ شود.

حسن‌ بصری می‌فرماید: «بالاترین‌ هدیه‌ شتر، اوسط آن‌ گاو، و کمترین‌ آن‌ گوسفند ‌است».

و تا قربانی‌ به‌ محل‌ قربانگاه‌ نرسیده‌ سر خود را نتراشید یعنی: خود را حلال‌ نسازید. این‌ خطابی‌ است‌ به‌ همه‌ کسانی‌ که‌ احرام‌ بسته‌اند، که‌ تا وقتی‌ قربانی‌ خود را ذبح ‌نمی‌کنند - اگر با خود قربانی‌ای‌ دارند - نباید خود را با تراشیدن‌ سر، حلال‌ سازند.

و هر کس‌ از شما بیمار باشد، یا در سر ناراحتی‌ای‌ داشته‌ باشد چون؛‌ شپش‌ زدگی یا سردرد، و ناچار شود که‌ درحال‌ احرام‌ سر بتراشد به‌ کفاره‌ آن‌ باید روزه‌ای‌ بگیرد، یا صدقه‌ای‌ بدهد، یا قربانی‌ای‌ بکند یعنی: باید یکی‌ از سه‌ کار ذیل‌ را انجام‌ دهد.

در سبب نزول این جز آیه ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا امام بخاری از عبدالرحمن بن اصبهانی از عبدالله بن معقل روایت می‌کندکه در مسجد کوفه از کعب بن عجره  س دربارۀ این قول الله: ﴿فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ پرسیدم. فرمود: «مرا برداشته نزد رسول الله  ج بردند در حالی که شپش‌ها بر سر و صورتم می‌دویدند. پیامبر  ج فرمود: نمی‌دانستم رنج و سختی تا این حد ناتوانت ساخته است، آیا می‌توانی گوسفند پیدا کنی؟ گفتم: نه، فرمود: پس سه روز روزه بگیر و یا شش مسکین را غذا بده برای هر مسکین نیم صاع و بعد سرت را بتراش، به همین سبب این آیه نازل شد که نزول آن مشخصاً برای من، و حکم آن بر تمام شماست»[١٧٨].

پس چون‌ از بیم‌ دشمن‌ ایمن‌ شدید، یا از بیماری‌ شفا یافتید، لذا به‌ علت‌ بیماری، یا بیم‌ از دشمن، یا به‌ علت‌ محصَر شدن، از به‌اتمام‌رساندن‌ مناسک‌ باز داشته‌ نشدید؛ پس هر کس‌ به‌ سبب‌ فراغت‌ از عمره، ازمحظورات‌ احرام‌ بهره‌ بگیرد، سپس‌ مجددا در ماه‌های‌ حج‌ برای‌ حج‌ احرامی ‌دوباره‌ ببندد - که‌ این‌را اصطلاحا حج‌ تمتع‌ می‌نامند - برحاجی‌ متمتع‌ لازم است‌‌ هرآنچه‌ میسر باشد، در مکه قربانی‌ کند تا نقصی‌ که‌ به‌ سبب‌ بهره‌گیری‌ و تمتع‌ وی‌ از محظورات‌ احرام‌ به‌ وجودآمده، جبران‌ شود. و بهتر این‌ است‌ که‌ این‌ قربانی‌ را در روز نحر (عید قربان) ذبح‌نماید، پس‌ کسی‌ که‌ به‌سبب‌ نداشتن‌ مال، قربانی‌ای‌ نیافت، یا به‌دلیل‌ نبودن‌ حیوان‌قربانی‌، باید در ایام‌ حج‌ سه‌ روز، روزه‌ بگیرد، از هنگامی‌ که ‌برای‌ حج‌ احرام‌ می‌بندد تا یوم‌النحر (روز دهم‌ ذی‌الحجه). و بهتر این‌ است‌ که‌ قبل‌ از روز ششم‌ ذی‌الحجه‌، روزه‌گرفتن‌ را آغاز کند، چرا که‌ روزه‌ گرفتن‌ روز عرفه‌ برای حاجی مکروه‌ است‌ و هفت‌ روز پس‌ از بازگشتتان‌ به‌ وطن‌ و سرزمین‌ خود باید روزه‌ بگیرید این‌ ده‌ روز کامل‌ است. تأکید بر روی‌ عدد ده‌ روز، برای‌ دفع‌ این‌ توهم‌ است‌ که‌ حاجی‌ نپندارد؛ میان‌ گرفتن‌ سه‌ روز روزه‌ در ایام‌ حج، یا هفت‌ روز در هنگام‌ بازگشت‌ به‌ خانه‌ خود، مخیر خواهد بود، نه‌! او مخیر نیست‌ و این‌ ده‌ روز کامل‌ را باید روزه‌ بدارد و از آن‌ هیچ‌ کم نمی‌شود. و‌ مراد از «تمتع»‌، این‌ است‌ که‌ شخص‌ در ماه‌های‌ حج‌ برای‌ انجام‌ عمره‌ احرام‌ ببندد و سپس‌ خود را حلال‌ ساخته‌ در مکه‌ مقیم‌ گردد تا فرارسیدن‌ ایام‌ حج‌ که‌ باز برای‌ حج‌ احرام‌ دوباره‌ می‌بندد. البته حج‌ تمتع‌ برای‌ کسی‌ است‌ که‌ اهل‌مسجدالحرام‌ نباشد یعنی: از اهل‌ مکه‌ و اطراف‌ آن‌ تا محلات‌ میقات‌ نباشد چرا که این تسهیل‌ برای‌ حجاج‌ بیرون از مکه‌ است‌ که‌ نیاز به‌ این‌ رخصت‌ دارند، چرا که‌ مشقت‌های‌ سفر را تحمل‌ کرده‌اند، در حالی‌ که‌ اهل‌مکه‌ به‌ این‌ رخصت‌ نیازی‌ ندارند. و با رعایت‌ دقیق ‌اوامر الله‌ و بازداشتن‌ خود از نواهی‌اش‌ بترسید و بدانید‌ آنانی‌ که‌ از دستوراتش‌ سرپیچی می‌کنند، کیفر سخت دارند.

از فواید این آیه:

١- به اتمام رساندن حج و یا عمره بر فردی که نیت آن را بسته -چه واجبی باشد و چه نفلی- واجب و الزامی می‌گردد.

٢- این آیه می‌رساند که خود شخص باید حج و عمره خود را به اتمام برساند، و جائز نیست که شخص دیگری را وکیل بگیرد و بگوید: تو وکیل یا نائب من هستی در وقوف در عرفه، و یا مبیت در مزدلفه، و ایام تشریق و یا رمی جمره و یا طواف و سعی و سایر مناسک، درحالی که خودش در مراسم حج حضور دارد.

٣- همچنان وکیل گرفتن در رمی جمرات بدون عذر شرعی کاری ناجائز است. چنانکه پیامبر اکرم  ج به ام المؤمنین سوده  ل اجازۀ توکیل نداد بلکه دستور فرمودند؛ قبل از ازدحام مردم جمرات را رمی کند.

٤- اگر مانعی برای به اتمام رساندن حج یا عمره برای شخص ایجاد شد مانند وجود دشمن در مسیر راه، یا مرض، یا ضایع شدن نفقه و غیره، در این صورت قربانی خود را ذبح کند و حلق نماید و خود را حلال سازد.

٥- دادن کفارات گناهان و اشتباهات، انسان را از عقوبت الهی نگاه می‌دارد.

٦- بیان یسر و آسانگیری اسلام بر بندگان در امور دنیوی و اخروی. در واقع دین اسلام بر آسانی و سهولت بنا نهاده شده است؛ چنانکه رسول اکرم  ج می‌فرماید: «در دین آسانی است، و کسی که با دین به مقابله بر خیزد و سختگیری کند ناکام و مغلوب می‌گردد»[١٧٩].

٧- بیان فضیلت مسجد الحرام، زیرا الله تعالی آن را حرام قرار داده، یعنی دارای حرمت بزرگ است و از حرمت آن تحریم جنگ و شکار و عدم قطع درخت و گیاهان خود روی آن است. وکسی که مرتکب الحادی در آن گردد الله تعالی او را مورد عذاب دردناک قرار می‌دهد.

﴿١٩٧ وقت‌ انجام‌ اعمال‌ حج، در ماه‌های ‌معینی است‌ که‌ در رأی‌ امام‌ مالک، عبارتند از: شوال، ذوالقعده‌ و تمام‌ ذوالحجه‌. ولی‌ در رأی‌ جمهور علما، عبارتند از: شوال، ذوالقعده‌ و ده‌ روز از ماه ‌ذوالحجه‌. و کسانی‌ که‌ گفته‌اند: احرام ‌بستن‌ برای‌ حج‌ قبل‌ از ماه‌های معین‌ آن‌ جایزنیست، به‌ این‌ آیه‌ استدلال‌ کرده‌اند. بنابراین، هر کس‌ قبل‌ از فرارسیدن‌ این‌ ماه‌ها احرام‌ بست، باید خود را با انجام‌دادن‌ عمره‌ حلال‌ گرداند. هر کس‌ در این‌ ماه‌ها، به‌ اعمال‌ حج‌ شروع‌ کرد؛ با احرام‌ بستن‌ در ظاهر، با نیت‌ حج‌ در باطن‌، و با گفتن‌ تلبیه‌ در نطق‌ و بیان، با این‌ امور و مقدمات‌؛ حج‌ را بر خود لازم‌ گردانیده است.

‌وقتی به اعمال حج شروع کردید، پس در آن "رفث" مقاربت‌ جنسی‌ وسخن‌گفتن‌ و لو به‌ کنایه، درباره‌ آمیزش‌ با زنان‌ جایز نیست. و نه‌ فسوق است، یعنی خارج‌شدن‌ از حدود شرع‌، چه‌ با انجام‌ دادن‌ آنچه‌ که ‌مخصوصا در حال‌ احرام، حرام‌ است،‌ - مانند تراشیدن‌ سر - و چه‌ با انجام‌ دادن‌ آنچه‌ که‌ در احرام‌ و غیر آن‌ حرام‌ است‌ - چون‌ زنا و ظلم‌. بعضی‌ گفته‌اند: فسوق‌؛ به‌ معنای‌ دشنام‌دادن‌ است‌. همچنان در حج جدال یعنی مجادله‌ کردن‌ با کسی ‌و به‌خشم‌آوردن‌ و به‌ ستیزه‌ واداشتن‌ کسی جایز نیست‌. و هر کار خیری‌ که‌ انجام می‌دهید الله آن‌ را می‌داند و برای‌ سفر حجتان‌ توشه‌ بگیرید. امام بخاری و دیگران از ابن‌عباس  ب روایت کرده‌اند: اهل یمن که به حج می‌آمدند، توشه و مصارف راه با خود برنمی‌داشتند و می‌گفتند: ما توکل کنندگان هستیم. پس ﴿وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ نازل شد[١٨٠].

بهترین‌ توشه‌ برای‌ سرای‌ آخرت،‌ تقوی است و بهترین‌ توشه‌ دنیا، کاری‌ است‌ که‌ انسان‌ را بر تقوای‌ حق‌ تعالی‌ یاری‌ داده‌ و او را از درخواست‌ کمک‌ از مردم‌ باز دارد، پس ای‌ خردمندان‌! از من‌ پروا کنید و کاری نکنید که سبب خشمم گردد.

اگر در حج امروزه با دقت دیده شود، اشکال و انواعی از بی‌حرمتی‌های آشکار به محرمات و حدود الهی وسبک شمردن اعمال حج – از بسیاری حجاج– رخ می‌دهد که همه نتیجه عدم قدردانی حرمت و عظمت الله تعالی چنان که باید و شایسته‌ی عظمت اوست، می‌باشد. قسمیکه علامه ابن القیم: در این مورد سخن نفیسی فرموده که: (الله تعالی را چنان که سزاوار اوست، قدر نگذاشتن، به این معناست: آنانی که اوامر او تعالی را سبک و حقیر شمرده‌اند، راه نافرمانی و ارتکاب نواهی او را در پیش گرفته وحقوق و واجباتی که بر آنهاست ضایع نمودند، ازجانب دیگر الله تعالی را فراموش کرده و دل‌هایشان از ذکر وی غافل شده تا بالآخره هوی وهوس را بر خوشنودی الله مقدم دانستند و طاعت مخلوق را بهتر از طاعت الله شمردند، تا آنکه حقوق پروردگار در کردار و گفتار، و علم و عمل و مال شان مسأله‌ای بی‌اهمیت و پسمانده گردیده، زیب و زینت دنیا را هدف آخری و غایت زندگی قرار داده‌اند).

پس برادر عزیز! بر من و تو لازم است حدود، حرمت وحریمی را که الله تعالی تعین کرده رعایت نموده همه کردار وگفتار خویش را مطابق وموافق فرامین الله و رسولش  ج در همه عرصه‌های زندگی خویش، اعم از فرایض، واجبات، سنن و مستحبات عیار سازیم، زیرا عمل صالح و مقبول آنست که موافق شریعت باشد، و اخلاص در عمل آنست که انگیزۀ آن رضا وخوشنودی الله باشد.

برادرم! در این روز‌های مبارک و پر فیض از ارتکاب گناه بپرهیز، و باید سعی و تلاشت بر انجام فرایض و مناسک با صبر و شکیبایی باشد، و دیگران را نیز بر آن توصیه و سفارش کن، چون راه نجات و رستگاری در چهارخصلت خلاصه شده : ایمان، عمل صالح، سفارش به نیکویی، و تشویق به صبر.

ولی متأسفانه امروز بسیاری از مسلمانان دو خصلت اخیر را کاملاً ترک نموده‌اند، و در دوخصلت اولی نیز کوتاهی می‌نمایند.

از فواید این آیه:

١- الله متعال فریضۀ حج را تعظیم نموده و شأن آن را بزرگ داشته است، لذا سه ماه را بنام ماه‌های حج نامیده در حالی که مراسم حج جز چند روزی بیش نیست، تا مردم در فضای امن و امان به ادای حج آمادگی بگیرند و راهی مکه معظمه گردند. به همین خاطر ایام ماقبل الحج بیشتر از ایام مابعد الحج است، یعنی دوماه و هفت روز قبل از حج، و هفده روز بعد از حج ادامه یافته و سه ماه حج تکمیل می‌گردد. تا حاجی بعد از انتهای مراسم حج هرچه زودتر به وطنش بازگردد.

٢- هرکسی نیت حج کرد و احرام بر تن کرد، اتمام نمودن آن بر وی فرض می‌گردد، و برای او خارج شدن از مناسک حج جائز نیست، مگر در حالت احصار.

٣- تحریم فسق و فجور و جدال و جماع در ایام حج؛ هرگاه شخص احرام برتن نمود و نیت کرد همه محظورات احرام بر وی حرام و ممنوع می‌گردد.

٤- جدال بخاطر احقاق حق و ابطال باطل امر واجب است و از عموم حکم این آیه مستثنی است، طوریکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ[النحل: ١٢٥]. «به راه پروردگارت با حکمت و پند پسندیده فراخوان و به روشى که آن [روش‏] بهتر است با آنان مناظره کن». اما جدال و نقاش در ایام حج به اغراض دیگر ناجائز و حرام است.

٥- دوری جستن از هر آنچه که فکر انسان را در ایام حج مشوش می‌سازد، مانند بحث و نقاش بی‌مورد و ایجاد ازدحام در وقت جمره زدن و غیره، زیرا در چنین حالاتی فکر و هوش انسان از هدف اصلی که همانا عبادت و راز و نیاز با الله تعالی است فاصله می‌گیرد.

٦- تشویق و ترغیب به فعل خیر در این ایام فاضله چنانکه فرمود: «و از [کار] نیک هر آنچه را که انجام مى‏دهید، الله آن را مى‏داند». و در مقابل آن پاداش نیک می‌دهد، چنانکه می‌فرماید: ﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢[طه: ١١٢]. «و کسى که [کارى‏] از کارهاى شایسته انجام دهد، در حالى که مؤمن است، از ستمى و نقصى نترسد».

٧- بر حاجی لازم است علاوه بر توشۀ معنوی، توشۀ مادی خود را نیز به همراه داشته باشد تا از گدایی در امان بماند.

٨- بهترین توشه برای انسان در هر جا مخصوصا در ایام حج تقوا است. و چنانکه لباس حاجی بهترین لباس‌ها است تقوا و پرهیزگاری او نیز بهترین لباس است طوریکه در موضع دیگر می‌فرماید: ﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ[الأعراف: ٢٦] «و لباس پرهیزگارى [از همه‏] بهتر است».

٩- نقصان تقوی در وجود انسان دلیل بر نقصان عقل اوست، و مراد از عقل همان عقلی است که انسان را به راه راست و ایمان راهنمایی کند.

﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ١٩٨

ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١٩٩

فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَذِكۡرِكُمۡ ءَابَآءَكُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِكۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ٢٠٠

وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ٢٠١

أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ نَصِيبٞ مِّمَّا كَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ٢٠٢

بر شما گناهی نیست اینکه (در سفر حج) فضلی از پروردگارتان را بجویید (تجارت کنید)، پس چون از عرفات برگشتید آنگاه الله را در مشعرالحرام یاد کنید، و او را یاد کنید آن‌گونه که شما را راهنمایی کرده است، واگرچه قبل از آن از گمراهان بودید. ﴿١٩٨

سپس بازگردید از آنجا که مردم باز گشتند، و از الله طلب آمرزش کنید، بی‌گمان الله آمرزگارِ مهربان است. ﴿١٩٩

و چون اعمال حجتان را پایان بخشیدید پس یاد کنید الله را، همان‌گونه که پدرانتان را یاد می‌کنید بلکه بیشتر (الله را به یاد آورید)، پس از مردمان کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! به ما در همین دنیا(نعمت و) نیکی عطا کن و در آخرت هیچ بهره‌ای ندارند. ﴿٢٠٠

و از ایشان کسانی هستندکه می‌گویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن، و در آخرت (نیز) به ما نیکی بده، و از عذاب آتش ما را (دور) نگه‌دار. ﴿٢٠١

آنان را نصیبی است از آنچه بدست آوردند و الله زود حسابرس است ﴿٢٠٢.

﴿١٩٨ در سبب نزول این آیه، امام بخاری از ابن عباس  ب روایت کرده است که: "عُکاظ"، "مَجَنَّه" و "ذوالمَجَاز" بازارهای دوران جاهلیت بودند، مسلمانان تجارت در ایام حج را گناه پنداشتند و در این باره از رسول الله  ج پرسیدند. بنابراین، آیه نازل شد و به مسلمانان اجازه داد که در هنگام اجرای مراسم حج می‌توانند کارهای تجارتی نیز انجام دهند[١٨١].

آری، بر شما گناهی‌ نیست‌ که تجارت‌ و طلب‌ روزی‌ را با حج‌ یک‌جا گردانید، ولی‌ نباید تجارت‌ به‌ هدف اصلی‌ شما در حج‌ باشد، و نباید مشغولیت‌ به‌ تجارت‌ به‌ نقصانی‌ در اعمال ‌حج‌ شما بینجامد.

و چون‌ پس از وقوف در عرفات‌ به‌ سوی‌ مزدلفه‌ کوچ‌ نمودید پس الله را در مشعر الحرام یاد کنید.

فضل بن عباس  ب روایت نموده که: «هنگامی که پیامبر  ج از عرفه حرکت نمودند با سکون و آرامی سیر می‌نمودند تا آنکه به مزدلفه رسیدند»[١٨٢].

وقوف ‌در عرفات‌ بر حاجی‌ فرض‌ است‌ و این‌ عمل‌ از مهمترین‌ ارکان‌ حج‌ می‌باشد، چنانکه‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «الحَجُّ عَرَفَةُ»[١٨٣]. «حج‌ همان‌عرفه‌ است». خاطرنشان‌ باید ساخت که‌ روز عرفه‌ - یعنی‌ روز نهم‌ ذی‌الحجه‌ - فضیلت‌ بزرگی‌ داشته‌ و گناهان‌ بزرگ‌ در آن‌ بخشیده‌ می‌شود. چنان‌که‌ درحدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «مَا مِنْ يَوْمٍ أَكْثَرَ مِنْ أَنْ يُعْتِقَ اللهُ فِيهِ عَبْدًا مِنَ النَّارِ، مِنْ يَوْمِ عَرَفَةَ»[١٨٤].

«هیچ‌ روزی‌ که‌ الله بیشترین‌ بندگانش را در آن‌ از آتش‌ دوزخ‌ آزاد نماید، نیست چون‌ روز عرفه‌‌...».

وجوه تسمیه‌ی «عرفات» به این نام:

درباره نامگذارى عرفات به این نام، چهار نکته گفته‏اند:

١- وقتى جبرئیل  ÷ مراسم حج را به آدم  ÷ یا به ابراهیم خلیل  ÷ آموخت، در پایان به او گفت: «عَرَفْتَ؟» آیا شناختى؟

٢- آدم و حوّا، در این منطقه یکدیگر را شناختند (: تَعارَفا) و باز یافتند. یا از آن‌رو که‌ مردم‌ در آن‌ با یکدیگر معرفت‌ و شناخت‌ پیدا می‌کنند.

٣- عرفات از آن رو به این نام شناخته شد که مردم در آنجا به گناهان خود اعتراف مى‏کنند.

٤- برخى هم عرفه را به معناى کوه گرفته‏اند.

آری‌! چون‌از عرفات‌ کوچ‌ نمودید الله را در مشعرالحرام‌ یاد کنید با تلبیه‌ (لبیک‌ گفتن) و ادای‌ نمازهای‌ مغرب، عشاء و بامداد و دعا کردن‌ بعد از نماز بامداد.

پیامبر  ج با حضور یافتنشان در موقف بزرگ عرفات مخالفت خویش را با کفار و مشرکین قریش اظهار نمودند، زیرا قریش و قبایل هم کیش آن، قبلا در مزدلفه وقوف می‌کردند و می‌گفتند: ما (اهل الله) و حرم نشینان او هستیم، و جز از داخل حدود حرم، از جای دیگر به سوی منی روانه نمی‌شویم). [متفق عليه].

همچنان پیامبر  ج بخاطر مخالفت با مشرکین، از عرفه بعد از غروب آفتاب روانه مزدلفه، و از مزدلفه بسوی منی قبل از طلوع آفتاب روانه شدند، زیرا مشرکین عهد جاهلیت، عرفه را قبل از غروب آفتاب ترک می‌نمودند و مزدلفه را بعد از طلوع آفتاب، چنانکه از مسور بن مخرمه  س روایت شده که فرمود: (پیامبر  ج در عرفه خطبه‌ای برای ما ایراد نمودند. ایشان  ج در این خطبه بعد از ثنا و ستایش الله چنین فرمودند: (همانا مشرکین و بت‌پرستان از اینجا(عرفه) نزدیک غروب آفتاب، هنگامیکه آفتاب بر سرکوه‌ها مانند عمامه که بر سرمردان می‌باشد، حرکت می‌نمودند، پس روش ما با آنها مخالفت دارد)[١٨٥].

پیامبر  ج در این حج سعی ورزیدند تا با مشرکین بطور علنی مخالفت خویش را اعلان داشته، و با پیروی از خط مشی ابراهیم  ÷ اسلام را در بسیاری از شعایر و احکام حج بپیماید، و از اعمال و کردار مشرکین اظهار برائت نموده، درخطبۀ روز عرفه چنین فرمودند: (آگاه باشید! هرآنچه از امور جاهلیت است در زیر پاهایم نهاده شده است و خون‌های جاهلیت هدر است و اولین خونی را که از خون‌های دورۀ جاهلیت بی‌اعتبار می‌شمارم، خون ربیعه بن الحارث است که شیرخواره‌ای در میان قبیلۀ بنی سعد بود و بوسیلۀ قبیلۀ هذیل بقتل رسید، و سود زمان جاهلیت بی‌اعتبار است و نخستین سود از سودهایمان در دوران جاهلیت را که بی‌اعتبار می‌شمارم، سود عباس بن عبدالمطلب است که همه‌اش را بی‌اعتبار اعلان میکنم). مخالفت آن جناب  ج با مشرکین آشکار بود، ایشان بر این نکته تأکید می‌ورزیدند که دین و آیین مسلمانان با ملت حق گرای ابراهیم یکی بوده وهیچ اختلافی وجود ندارد، بنابراین ایشان ابن مربع را به عرفات فرستادند تا به مردم اعلان بدارد که: (ای مردم بر مشاعرتان – در عرفه – باقی بمانید، زیرا شما بر سنت و طریقت ابراهیم  ÷ قرار دارید)[١٨٦]. چون قریش وقوف در مزدلفه را اختراع نموده بودند. همچنان پیامبر  ج بخاطر اظهار مخالفت با مشرکین اعلان نمودند که امت ایشان از تاریخ شکوهمند و عظیم توحید برخوردارند که مردمان برگزیده و یکتاپرست الهی در ادای این نسک پیشقدم بودند از اینرو در چند مقام، حج انبیای پیشین را از کعبۀ مشرفه یاد آور شدند از جمله: زمانیکه ایشان از وادی ازرق می‌گذشتند پرسیدند: (این کدام وادی است؟ گفتند: این وادی ازرق است، فرمودند: (گویا من موسی  ÷ را می‌بینم که از گردنۀ کوه پایین می‌آید و با تلبیه به درگاه الله تضرع و زاری می‌کند)[١٨٧].

پیامبر اکرم  ج با پیروی از این فرموده الله متعال در معشر الحرام زمان طولانی به ذکر و دعا ایستادند.

ایشان درمشعر الحرام الله تعالی را بسیار یاد کردند وبا عاجزی وتذلل، امید و توجه، انابت و توکل و دعا و طلب به بارگاه ذات یکتا روی آوردند، جابر  س شب مشعر الحرام را چنین به تصویر می‌کشد: (بعد از اینکه روشنی صبح (صادق) آشکار شد، پیامبر  ج با یک أذان و اقامه نماز فجر را ادا نمودند، سپس بر شتر خویش سوار شدند، تا اینکه به کوه مشعر الحرام رسیدند و رو به سوی قبله کرده دست به دعا شدند، و با تکبیر و تهلیل (لا إله إلا الله) و الله تعالی را به یگانگی، بسیار یاد نمودند، و تا زمانی به دعا و ذکر ادامه دادند که فضا کاملا روشن شد و قبل از طلوع آفتاب از مزدلفه بسوی منا حرکت کردند)[١٨٨].

مشعرالحرام: محل‌ کوه‌ قزح‌ در سرزمین‌ مزدلفه‌ است‌ که‌ امام‌ بر آن‌ قرار گرفته‌ نمازهای‌ مغرب‌ و عشاء روز نهم‌ ذی‌الحجه‌ و نماز بامداد روز دهم‌ ذی‌الحجه‌ را برآن‌ اقامه‌ می‌کند. بعضی‌ گفته‌اند: مشعرالحرام‌؛ میان‌ دو کوه‌ مزدلفه‌ از تنگه‌ عرفه‌ تا وادی‌ محسر قراردارد. آن‌ را «مشعر» نامیدند، چون‌ نشانگاهی‌ برای‌ عبادت ‌است‌ و آن‌ را «حرام» نامیدند، چون‌ دارای‌ حرمت‌ است‌ و اعمال‌ منهیه‌ نباید درآن‌ انجام‌ شود.

و الله را ذکر کنید به‌ ذکری‌ نیکو، چرا‌ که‌ به‌ هدایتی‌ نیکو شما را هدایت‌ نمود، و به‌ سوی‌ نشانه‌ها و احکام‌ دین‌ و مناسک‌ حج‌ خویش‌ رهنمونتان‌ کرد، و هر آینه‌ پیش‌ از این هم در عقیده و هم در عمل، از گمراهان‌ راه‌ حق‌ بودید، زیرا به‌ عبادت‌ بتان‌ مشغول‌ بوده‌ آنها را به‌ پرستش‌ و شفاعت‌ می‌گرفتید.

از فواید این آیه:

١- جواز خرید و فروش و تجارت در ایام حج.

٢- انسان باید در تجارت و خرید و فروش خود به الله تعالی اعتماد و اتکا داشته باشد نه بر قوت جسمی و زیرکی خودش.

٣- آشکار شدن فضل و کرم الله متعال بر بندگان آنگاه که کسب و کار و تجارت را در اثنای حج برای آنها مباح ساخت.

٤- ثبوت دلیل وقوف در عرفات که رکنی از ارکان حج است، سپس مبیت در مزدلفه و بیان ترتیب مناسک. و در حدیث شریف رسول کریم  ج می‌فرماید: «الحج عرفة»[١٨٩]. یعنی: «حج، عرفه است».

٥- نماز از جمله ذکر الله تعالی است و پیامبر اکرم  ج به مجرد رسیدن به مزدلفه نماز مغرب و عشا را جمع خواندند[١٩٠]. چونکه الله تعالی می‌فرماید: (به نزد مشعر الحرام الله را یاد کنید) و نماز باغی از باغ‌های ذکر است زیرا در آن قرائت قرآن، تکبیر، تسبیح، قیام، رکوع، سجده، قعده وجود دارد که همه از ذکر الله تعالی شمرده می‌شود. همچنان ذکر اوتعالی در این عبادت با قلب و زبان و اعضای بدن صورت می‌گیرد.

٦- مسلمان باید همواره الله تعالی را یاد کند زیرا بر وی نعمت هدایت را ارزانی داشته است طوریکه فرمود: «و به شکرانه آنکه شما را هدایت کرد، یادش کنید».

٧- ذکر الله تعالی باید موافق شرع باشد نه از روی هوای نَفس.

٨- الله متعال انسان را از حالش قبل کمالش خبر می‌دهد «و به شکرانه آنکه شما را هدایت کرد، یادش کنید. و به راستى پیش از آن از گمراهان بودید». تا قدر نعمت الهی را برخود بداند و آن را در خود احساس کند، و در ذکر الله و شکرگزاری او بیفزاید. چنانکه در داستان سه نفر از بنی اسرائیل که یکی مبتلا به بیماری پیس و دیگری کچل و سومی نابینا بود، و الله تعالی آنها را امتحان کرد سپس ملک به شکل خود آنها آمد و نعمت الهی را بر آنها یاد آور شد و گفت: «مگر تو همان کسی نیستی که مبتلا به بیماری پیس بودی و مردم تو را زشت می‌دانستند و چیزی در بساط نداشتی آنگاه الله تعالی، اینهمه مال را در اختیارت گذاشت؟!...»[١٩١]. وفرمودۀ پیامبر اکرم  ج به انصار: «مگر شما را گمراه نیافتم سپس الله متعال به وسیلۀ من شما را هدایت کرد؟»[١٩٢].

﴿١٩٩ پیامبر  ج به خاطر مخالفت با مشرکین، از عرفه بعد از غروب آفتاب روانه مزدلفه شدند، و از مزدلفه بسوی منی وقتی رفتند که آسمان روشن شد، زیرا مشرکین عهد جاهلیت، عرفه را قبل از غروب آفتاب ترک می‌نمودند و مزدلفه را بعد از طلوع آفتاب، چنانکه از مسور بن مخرمه  س روایت شده که فرمود: (پیامبر  ج در عرفه خطبه‌ای برای ما ایراد نمودند. ایشان در این خطبه بعد از ثنا و ستایش الله تعالی چنین فرمودند: (همانا مشرکین و بت پرستان از اینجا (عرفه) نزدیک غروب آفتاب، هنگامیکه آفتاب بر سرکوه‌ها مانند عمامه که بر سرمردان می‌باشد، حرکت می‌نمودند پس روش ما با آنها مخالفت دارد، و از مشعر الحرام هنگام طلوع خورشید از بالای کوه‌ها که مانند عمامۀ سر مردان می‌باشد، روانه منا می‌شدند، پس راه و روش ما با آنها مخالف است)[١٩٣].

همچنان پیامبر  ج بمنظور به خشم آوردن مشرکین، در اماکنی که آنها به الله تعالی و پیامبرش کفر ورزیده اعلان دشمنی نموده بودند، شعایر و مراسم دین اسلام را برپا و عملی نمودند، طوریکه در منی فرمود: (فردا در خیف بنی کنانه از وادی محصب فرود خواهیم آمد، جایی که مشرکان قریش وبنی کنانه گرد آمده و بر ضد بنی عبدالمطلب با هم پیمان بستند که با آنان خویشاوندی نکنند، و خرید و فروش ننمایند، تا آن دم که رسول‌الله  ج را برای کشتن به آنان تسلیم نمایند)[١٩٤]. لیکن الله تعالی نه تنها نیرنگ و توطئه مصمم گشتۀ آنان علیه رسول اکرم  ج را محو و نابود ساخت، بلکه برنامه و دسیسه‌هایشان را دگرگون ساخته و ناکام و نا امید شده به مقصود نرسیدند. سپس پیامبر خویش را نصرت بخشید و کلمۀ توحید را بلند و دین و آیین راست و مستقیم خود را کامل نمود.

سپس‌ از همان‌جا که مردم‌ قریش روانه‌ می‌شوند، شما نیز روانه‌ شوید، قریش در صبحگاه‌ روز عید برای‌ رمی‌ جمرات‌ از مزدلفه‌ به‌ سوی‌ منی‌ روانه‌ می‌شدند. و از الله تعالی برای‌ گناهانتان‌ در اماکن‌ نزول‌ رحمت‌ و مواضع‌ قبول‌ دعا آمرزش‌ بخواهید چرا که الله تعالی آمرزنده‌ مهربان‌ است‌.

پیامبر  ج در حرکت از مزدلفه بسوی منی قصدا تأخیر نمودند تا اینکه فضا قبل از طلوع آفتاب کاملا روشن شد، هرچند می‌توانستند بخاطر وجود خانواده و ضعیفانی که همراه داشتند، قبلا حرکت کنند[١٩٥].

اعتدال و میانه روی پیامبر  ج در ادای مناسک: آشکار است که در همچو فضای ایمانی پر از رحمت و نور و برکت، امکان آن می‌رود که بسیاری از مردم را به تفریط وبی توجهی به جسد، و یا افراط در حق روح شان بکشاند، لیکن از احوال حج پیامبر  ج در می‌یابیم که ایشان توجه و عنایتی به جسد مبارکشان داشتند، بطور مثال ایشان در روز ترویه (روز هشتم ذی الحجه) به منا تشریف بردند تا به عرفه نزدیک باشند، و در شب عرفه و شب مزدلفه خوابیدند، و روز عرفه روزه نداشتند، و در همین روز در زیر قبه‌ای که قبلاً برای ایشان نصب گردیده بود، ایستادند، و در شب مزدلفه نماز‌های نفلی قبل و بعد نماز شام و خفتن را ترک کردند، و شب را کاملاً بدون قیام لیل خوابیدند، همچنان در سیر و انتقال میان مشاعر، و هنگام انجام دادن بعضی از مناسک، مانند طواف و سعی و پرتاب سنگریزه برجمره‌ها از شتر استفاده نمودند، وبخاطر خدمت گذاری خویش خادمی برگزیدند[١٩٦] و...... سایر اموری که جسد را راحت و نیرو بخشیده و بر ادای هدف بزرگ که عبارت از دعا و مناجات، و ادای مناسک با حضور قلب و فکر، و اطمینان خاطر است، آماده، استوار و قادر می‌گرداند. وحدیث ام الحصین دلیل واضحی براعتدال و میانه روی ایشان در حج است، وی فرمود: (من با پیامبر  ج درحجة الوداع شرکت داشتم، ایشان را در حالی دیدم که بر شتر سوار بودند و بلال و اسامه  ب با ایشان نیز سوار بودند، یکی از آنها شتر را می‌راند و دیگری چادر را بر سر رسول الله  ج قرار داده بود تا از گرمی آفتاب جلوگیری کند، پیامبر  ج درضمن سخنانشان فرمودند: (بشنوید و فرمان برید اگرچه برشما غلام سیاه و گوش بریده‌ای مقرر شود که شما را به کتاب الله رهبری نماید)[١٩٧].

از فواید این آیه:

١- مبیت در مزدلفه واجب است و قبل از اسلام نیز مردم به آن آشنا بودند و از جمله مناسک‌شان بود. چنانکه رسول کریم  ج در خطبه عرفات فرمود: (..مشرکین از مشعر الحرام هنگام طلوع خورشید از بالای کوه‌ها که مانند عمامۀ سر مردان می‌باشد، روانه‌ی منا می‌شدند، پس راه و روش ما با آنها مخالف است»[١٩٨].

٢- مشروع این است که بنده در آخر عبادات استغفار بگوید.

٣- اثبات دو اسم از اسمای الله تعالی: «الغفور» و «الرحیم». وآنچه از معانی و آثار و حکمت و حکم در بر دارد.

﴿٢٠٠ پس‌ چون‌ مناسکتان را در یوم نحر (روزهای‌ عید قربان) بجای آوردید و از اعمال‌ حجتان‌ فارغ‌ شدید، که‌ اعمال‌ این‌ روزها عبارت‌ است‌ از؛ رمی‌جمرات، ذبح، تراشیدن‌ سر و طواف‌ افاضه،‌ پس‌ همان‌گونه‌ که‌ پدرانتان‌ را یادمی‌کنید، یا بهتر و بیشتر از آن، الله تعالی را یاد کنید.

رسم‌ اعراب‌ این‌ بود که‌ چون‌ از حج‌ خویش‌ فارغ‌ می‌شدند، در محل‌ جمرات‌ می‌ایستادند و از مفاخر نیاکان‌ و مناقب‌گذشتگان‌ خویش‌ سخن‌ می‌گفتند، پس‌ الله تعالی‌ آنان‌ را به‌جای‌ این‌ کار به‌ ذکر و یاد خویش‌ فرا خواند. همچنان پیامبر اکرم  ج در حجةالوداع‌، خطبه‌‌ ایراد نموده‌ و اعراب‌ را به‌ ترک‌ این‌گونه‌ فخرفروشی‌ها فراخواندند.

بلی، حج فرصت طلایی است که می‌توان طی آن وحدت و یکپارچگی، الفت و محبت را میان فرزندان امت اسلامی ایجاد نموده،آنها را از عواقب بد تفرقه و اختلاف، و اسباب و وسایلی که باعث آن می‌گردد برحذر نمود. از این رو پیامبراکرم  ج در این راستا توجه و اهتمام جدی بخرج داده آن را از اولویات دعوت شمرده‌اند، و بنا بر اهمیت این مسأله ایشان در جاهای مختلف، بر وحدت و یکپارچگی امت تلاش نموده بر آن تأکید نموده، مردم را به آن فرا خوانده‌اند. ایشان  ج مساوات میان افراد امت اسلامی و عدم برتری یکی بر دیگری را قرار گذاشتند و خاطرنشان ساختند که برتری صرف در تقوا و پرهیزگاری می‌باشد. طوریکه در یکی از خطبۀ‌هایشان دراین موسم با عظمت فرمودند: (هان ای مردم! آگاه باشیدکه پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی است، وآگاه باشید که هیچ عربی‌ای بر هیچ عجمی‌ای، و هیچ عجمی‌ای بر هیچ عربی‌ای، وهیچ سیاه پوستی بر هیچ سرخ پوستی، و هیچ سرخ پوستی بر هیچ سیاه پوستی، هیچ گونه برتری‌ای ندارد، مگر به تقوی)[١٩٩].

همچنان پیامبراکرم  ج به اطاعت و شنیدن و نصیحت زمامداران مسلمانی که قرآن کریم را دستور (و قانون اساسی زندگی)شان قرار می‌دهند، و پیوسته ومنظم بودن با گروه مسلمانان تأکید به عمل آوردند، چنانکه فرموده‌اند: (بشنوید و فرمان برید هرچند بر شما غلام سیاه و گوش بریده‌ای مقرر گردد که شما را با کتاب الله رهبری نماید)[٢٠٠].

همچنان ایشان در خیف واقع در منی فرمودند: (هرگاه سه خصلت در شخص مؤمن موجود باشد، کینه و خیانت، قلب وی را فرا نمی‌گیرد: اخلاص درعمل بخاطر رضامندی الله تعالی، نصیحت کردن پیشوایان و زمامداران مسلمانان، و پیوسته بودن با گروه آنان، همانا دعای سایر مسلمانان برای دیگران، از عقب ایشان را احاطه می‌کند)[٢٠١].

از مردمان‌ کسانی‌ هستند که‌ می‌گویند: پروردگارا در همین‌ دنیا به‌ ما عطا کن،‌ لیکن برای‌ چنین‌ کسانی‌ بهره‌ای‌ در آخرت‌ نیست‌ که‌ آن‌ را بطلبند، زیرا تمام‌ هم‌ و غمشان‌ محدود و محصور به‌ همین‌دنیاست‌.

در این‌ آیه‌ کریمه‌، مسلمانان‌ از محدود ساختن‌ دعاها بر طلب‌ دنیا نهی‌ شده‌اند. پس‌ این‌ آیه، کسانی‌ را نکوهش‌ می‌کند که‌ دنیا را منتهای‌ آرزوها‌ و بزرگترین‌ هدف در زندگیشان ‌قرار می‌دهند، مخصوصا در چنین مشاعر عظیم.

﴿٢٠١ ‌نیکی‌ دنیا: چیزهایی‌ است‌ که‌ نیکوکاران‌ در دنیا طلب‌ می‌کنند، چون‌ همسری‌ زیبا و شایسته، فرزندانی‌ صالح، روزیی‌ پاکیزه‌ و سلامتی‌ و عافیت‌. و بهره‌ نیک‌آخرت: خشنودی‌ پروردگار رحمان‌، حور عین‌ و دیگر پاکیزگی‌هایی‌ است‌ که‌ الله تعالی در آن‌ برای‌ پرهیزگاران‌ نیکوکار وعده‌ داده‌ است‌. انس  س روایت می‌کند که «بیشترین‌ دعایی‌ که‌ پیامبر  ج آن‌ را می‌خواندند، همین‌ دعا‌ بود: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»[٢٠٢]. چون این دعا دعای جامعی است که مشتمل بر نیکی و خوبی‌های دنیا و آخرت بنده است.

از فواید این آیه:

١- هرگاه انسان از عبادتی خلاص می‌شود پس از آن از ذکر الله تعالی غافل نگردد، چنانکه در اینجا فرموده: «پس چون مناسک [حج‏] خود را به جا آوردید، الله را همچون یادکرد پدرانتان بلکه به یادکردن [بهتر و] بیشتر، یاد کنید». و طوریکه او تعالی در آیت ١٠ سورۀ الجمعه می‌فرماید: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠. «آن گاه چون نماز گزارده شود، در زمین پراکنده شوید و از فضل الله بجویید و الله را بسیار یاد کنید تا شما رستگار شوید».

٢- ذکر الله تعالی بر ذکر و یادکردن والدین مقدم است، چنانکه فرمود: ﴿أَوۡ أَشَدَّ ذِكۡرٗاۗ.

٣- بیان اقسام مردم در خواسته‌هایشان از الله متعال، برخی از آنها غایت و هدف حمیده و همت والا دارند، طوریکه الله تعالی از زبان آنها حکایت می‌کند که می‌گویند: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». و برخی از مردم خواسته‌هایشان از الله متعال قابل نکوهش و همت‌هایشان پست است، چنانکه از زبانشان حکایت می‌کند: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ».

٤- انسان وقتی از الله متعال خوبی‌های دنیا را با خوبی‌های آخرت بخواهد اینگونه دعا قابل نکوهش نیست. چون بنده به خوبی‌های دنیا وآخرت نیاز دارد.

٥- اثبات روز آخرت و آتش دوزخ و عذاب آن.

٦- اثبات علم، سمع و قدرت الله تعالی.

﴿٢٠٢ برای ایشان از آنچه‌ با حج‌ و دعای‌ مذکور بدست آورده‌اند بهره‌ای‌ است‌ و الله تعالی سریع‌الحساب‌ است‌ زیرا با وجود کثرت خلایق، او را کاری‌ از کار دیگری‌ به‌خود مشغول‌ نمی‌گرداند.

(سرعت یا شتاب) صفت فعلی الله تعالی است که در آیات ﴿وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ[البقرة: ٢٠٢]، [النور: ٣٩] و ﴿إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ ٱلۡعِقَابِ[الأنعام: ١٦٥].. و در احادیث وارد شده است: عایشه  ل می‌فرماید: من نسبت به زنانی که خود را به رسول الله  ج هبه می‌کردند، حسادت می‌ورزیدم و می‌گفتم: چگونه یک زن، خودش را هبه می‌کند؟ پس هنگامی که الله تعالی این آیه را نازل فرمود: ﴿۞تُرۡجِي مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ وَتُ‍ٔۡوِيٓ إِلَيۡكَ مَن تَشَآءُۖ وَمَنِ ٱبۡتَغَيۡتَ مِمَّنۡ عَزَلۡتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكَۚ[الأحزاب: ٥١] یعنی «هر کدام را خواستی، از او دوری کن. و هر کدام را که خواستی، نزد خود، جای بده. و اگر یکی از آنها را که از او دوری کرده‌ای، انتخاب نمایی، گناهی بر تو نیست». گفتم: «وَاللهِ، مَا أَرَى رَبَّكَ إِلَّا يُسَارِعُ لَكَ فِي هَوَاكَ»[٢٠٣].

«می‌بینم که پروردگارت برای برآورده ساختن خواسته‌هایت می‌شتابد».

و در حدیث دیگر: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ اللهَ قَالَ: إِذَا تَلَقَّانِي عَبْدِي بِشِبْرٍ، تَلَقَّيْتُهُ بِذِرَاعٍ، وَإِذَا تَلَقَّانِي بِذِرَاعٍ، تَلَقَّيْتُهُ بِبَاعٍ، وَإِذَا تَلَقَّانِي بِبَاعٍ أَتَيْتُهُ بِأَسْرَعَ»[٢٠٤].

«هرگاه بنده‌ام یک وجب بطرف من بیاید، من یک ذراع به سوی او می‌روم و هرگاه یک ذراع رو به من بیاید، یک باع به طرف او می‌روم و هرگاه یک باع رو به من بیاید، سریع‌تر (یا بیشتر) از وی به سوی او می‌روم».

از فواید این آیه:

١- اجر و پاداش الهی بر عدل و انصاف استوار می‌باشد، طوریکه فرمود: «ایشان کسانى‌اند که از آنچه به دست آورده‏اند بهره‏اى دارند». البته الله تعالی در عقوبت و کیفر دادن در مقابل اعمال بد بندگان عادل است، اما در مقابل اعمال نیک ایشان پاداش و اجر اوتعالی مضاعف است زیرا اوتعالی صاحب فضل و کرم و جود و سخا است. طوریکه در حدیث شریف آمده است: «هنگامی که بنده برای انجام کار نیکویی تلاش کند، اگر آن را انجام دهد، الله آن را نزد خویش به اندازه ده کار نیکو تا هفتصد برابر، تا مقادیر زیادی (تا هر اندازه که بخواهد) می‌نویسد؛ وهنگامی که بنده برای انجام کار بدی تلاش می‌نماید، اگر آن را انجام دهد، الله یک بدی برای او می‌نویسد»[٢٠٥].

٢- اثبات حساب و محاسبۀ الهی با بندگان.

٣- اثبات تمام و کمال قدرت الهی بر مخلوقات به دلیل فرموده اوتعالی: ﴿وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ.

٤- اثبات علم الهی، زیرا کسی که محاسبه می‌کند باید از کردار و گفتار کسی که مورد محاسبه قرار می‌گیرد آگاهی داشته باشد.

﴿۞وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوۡمَيۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ٢٠٣

وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ٢٠٤

وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيُفۡسِدَ فِيهَا وَيُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ٢٠٥

وَإِذَا قِيلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ٢٠٦

وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ٢٠٧

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٢٠٨

و یاد کنید الله را در روزهای شمرده شده‌ای، پس هرکسی شتاب کند (و اعمال را) در دو روز به پایان رساند بر او گناهی نیست، وهرکس که(تا روز سوم) تاخیر کند بر او گناهی نیست، (این) برای کسی است که پرهیزگاری کند و از الله بترسید، و بدانید که شما بسوی او گرد آورده می‌شوید. ﴿٢٠٣

و از میان مردم کسی هست که سخن او در رابطه با زندگی دنیا تو را به شگفتی می‌اندازد، و الله را بر آنچه در دل دارد گواه می‌گیرد، و حال آنکه او سر سخت‌ترین دشمنان است. ﴿٢٠٤

و چون (از تو) روی برگرداند (ویا به ریاستی برسد) سعی می‌کند که در زمین فساد و تباهی ورزد، و (تلاش می‌نماید) کشتزار و نسل را نابود کند، و الله فساد را دوست ندارد. ﴿٢٠٥

و چون به او گفته شود: از الله بترس، غرور و تکبر او را فرا می‌گیرد و به گناه وادارش می‌کند، پس جهنم او را کافی است، و یقینا (جهنم) بد آرامگاهی است. ﴿٢٠٦

و دسته‌ای از مردم هستند که جان خود را در طلب رضای الله می‌فروشند و الله نسبت به بندگان مهربان است. ﴿٢٠٧

ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! یک دست در اسلام داخل شوید، و از گام‌های شیطان پیروی نکنید، همانا او برای شما دشمنی آشکار است. ﴿٢٠٨.

﴿٢٠٣ روزهای‌ معین‌ عبارت‌اند از: روزهای‌ یازدهم، دوازدهم‌ و سیزدهم‌ ذی‌الحجه‌ که‌ روزهای‌ زدن‌ جمرات‌ در منی‌ بوده‌ و بی‌هیچ‌اختلافی‌، ایام‌ تشریق‌ می‌باشند. البته‌ ذکری‌ که‌ به آن‌ مأمور شده‌اند؛ تکبیر گفتن ‌حجاج‌ در هنگام‌ زدن‌ جمرات‌ (سنگریزه‌ها) در منی، و تکبیر گفتن‌ سایر مسلمین‌ در مناطق‌ و سرزمین‌هایشان‌ در تمام‌ جهان‌ بعد از نمازها و غیر آن، از صبح‌ روزعرفه‌ تا بعد از نماز عصر آخرین‌ روز از ایام‌ تشریق‌ است‌. و در این‌ ذکر، حاجی‌ و غیر آن‌ برابرند، جز این‌ که‌ غیر حاجی‌، در روز عرفه‌ تکبیر می‌گوید، اما حاجی‌ درآن‌ تلبیه‌ می‌گوید. پس‌ هر کس‌ در خارج‌ شدن‌ از منی‌ شتاب‌ کرد‌ و اعمال‌ مربوطه را در دو روز انجام‌ داد پس گناهی‌ بر او نیست‌. این یعنی: هر کس‌ در روز دوم‌ از ایام‌ تشریق، جمرات‌ را زد و از منی‌ بیرون‌ رفت، گناهی‌ بر او نیست‌ وهر کس‌ تأخیر کرد و جمرات‌ را در روز سوم‌ نیز زد، آن‌گاه‌ از منی‌ کوچ‌ نمود، نیز گناهی‌ بر او نیست‌. چون‌ هر دو صورت‌ مباح‌ است‌ و حاجی‌ میان‌ هر دو امر اختیار دارد. اما ماندن‌ در منی‌ به‌ مدت‌ سه‌ شب‌ و سه‌ روز برای‌ زدن‌ جمرات، بهتراست‌، و گناه‌ به‌ کسی‌ تعلق‌ نمی‌گیرد که‌ در حج‌ خویش‌ تقوی‌ داشته‌ باشد. بعضی‌ در معنی‌ آن‌ می‌گویند: گناه‌ به‌ کسی‌ تعلق‌ نمی‌گیرد که‌ بعد از بازگشتن‌ از حج‌ تقوی‌ را رعایت‌ کند و از تمام‌ گناهان‌ بپرهیزد.

و از الله بترسید و بدانید که‌ در پیشگاه‌ او محشور خواهید شد و شما را در برابر اعمالتان‌ پاداش می‌دهد.

از فواید این آیه:

١- شایستگی و برتری ذکر در این روز‌های معدود؛ چون ذکر الله متعال عموما در تمامی اوقات است لیکن در اینجا بطور خصوص می‌باشد.

٢- شتاب کردن یا تأخیر در این سه روز (ایام تشریق) جواز دارد.

٣- وسعت و فراوانی فضل و کرم الله عزوجل و آسانی‌اش در احکام، زیرا به حاجی این اختیار را داده است که سه روز بماند یا در دو روز شتاب کند.

٤- خارج شدن حاجی از مشعر منی باید قبل از غروب آفتاب باشد؛ یعنی کسی که شتاب می‌کند باید پس از دو روز، بعد از رمی جمرات و زوال صورت گیرد.

٥- اعمالی که بنده در انجام آن مخیر قرار داده شده است، اگر به منظور پرهیزکاری و تقوا بدون بی‌اعتنایی اوامر الهی انجام شود، گناه از آن منتفی می‌گردد. به دلیل این فرمودۀ باری‌تعالی: ﴿لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ «برای کسی که تقوا پیشه کند». پس کسی که عملی را که در آن مختار بود به خاطر تقوا و پرهیزکاری انجام داد و آنچه را که آسان است گرفت بر چنین شخصی گناهی نیست؛ اما اگر کسی آن را با بی‌اعتنایی و کسالت انجام بدهد پس گناه ترک کردن تقوا و بی‌اعتنایی به اوامر الهی بر اوست.

٦- واجب بودن تقوا و پرهیزکاری و ترس از الله متعال.

٧- اثبات بعث و حشر (زنده شدن مردگان و بیرون آمدن از قبرها).

٨- در این آیه، الله متعال موعظه را مقرون با ارعاب و ترساندن آورده است؛ زیرا وقتی انسان بداند که به سوی الله متعال حشر می‌شود و پاداش نیکی و بدی او را خواهد داد، پرهیزکار می‌شود، و آنچه را که بر او واجب است انجام داده و آنچه الله متعال او را نهی فرموده ترک خواهد کرد؛ و به این ترتیب حکمت الهی را در بسیاری از آیات که در آن ایمان به روز آخرت با ایمان به الله بدون سایر ارکان ذکر شده است آشکار می‌گردد، زیرا ایمان به روز آخرت در برگیرنده عمل برای آن روز است، که آن عمل همان اطاعت از الله و رسولش  ج می‌باشد.

﴿٢٠٤ و از مردمان‌ کسی‌ هست‌ که‌ سخنان‌ چرب‌ و نمکین او دربارۀ زندگانی‌ دنیا که نمایانگر ایمان‌ و خیر است، تو را به‌ شگفت‌ می‌آورد، ایشان منافقانند که‌ با همچون سخنان‌، ایمان‌ را آشکار و کفر را پنهان‌ می‌دارند. آن منافقان با سوگندهای ‌جدی‌شان به‌ پیامبر  ج می‌گویند: الله گواه‌ است‌ که‌ شما ‌چقدر در قلب‌ ما‌ محبوب‌ هستید! یا الله را گواه‌ می‌گیرند‌ که‌ ما‌ چه‌اندازه‌ به‌ اسلام‌ وفادار و متعهد هستیم‌! درحالیکه‌ سخت‌ترین‌ دشمنان‌ اسلام و مسلمانان هستند.

بلی چنین مردمانی در عصر ما چه بسیارند که وقتى سخن از دین و صلاح و اصلاح مى‌زنند، مردم را به شگفت مى‌آورند و الله تعالی را با قسم‌هایشان گواه مى‌گیرند، دیگری با فصاحت لسان و چرب زبانی‌شان مجلس را تحت تأثیر قیافه و سخنان خود قرار می‌دهند؛ سخنانشان هماهنگ با ارزش‌هاى اسلامى است، ولى در عمل بر خلاف ارزش‌هاى اسلامى گام برمى دارند.

از فواید این آیه:

١- برای انسان شایسته نیست فریب احوال ظاهری مردم را بخورد، و همچنین برخی از مردم هستند که ظاهر اعمال آنها تو را می‌فریبد و به تعجب می‌اندازد، و لیکن در حقیقت مشتمل بر کفر است- والعیاذ بالله؛ ولی ما جز بر آنچه که در ظاهر است نمی‌توانیم حکم کنیم، زیرا آن چیزی که در قلب‌هاست نمی‌دانیم؛ و امکان ندارد که مردم را بر آنچه در قلب‌هاست محاسبه کنیم؛ بلکه براساس ظاهر آنها را محاسبه می‌کنیم.

٢- این دسته از مردم که به ظاهر حال شان مردم را می‌فریبند، الله متعال را بر آنچه در قلب‌هایشان است شاهد می‌گیرند.

٣- در این آیه اشاره به زشتی جدال و خصومت شده است؛ زیرا در خصومت‌ها غالبا برکتی وجود ندارد؛ و در صحیح بخاری از ام المؤمنین عائشه  ل روایت است که پیامبر  ج فرموند: «بدترین اشخاص نزد الله، شخص ستیزه جو و لجوج است»[٢٠٦]. و هیچ انسانی غالبا به جدال رو نیاورده است جز اینکه از برکت علم محروم بوده است؛ زیرا غالبا کسی که به جدال و مناقشه رو می‌آورد می‌خواهد به وسیلۀ آن رأی و نظر خود را ترجیح بدهد و بس، و به این سبب از برکت علم محروم می‌گردد؛ اما کسی که حق را می‌خواهد پس حق آسان و نزدیک است و به مجادلات گسترده نیازی ندارد؛ زیرا حق روشن و واضح است.

٤- در این آیه ثابت می‌گردد که الله متعال به آنچه در سینه‌هاست عالم و داناست. زیرا این مردمان اوتعالی را به آنچه در قلب‌هایشان است گواه می‌گیرند و آنچه در قلب‌هاست جز الله متعال کسی آن را نمی‌داند.

﴿٢٠٥ ای محمد! چون‌ منافقان از نزد تو برگردند، به ‌شتاب و با تمام قوت و توان‌شان می‌کوشند تا در زمین‌ فساد نمایند، فساد ایشان در زمین همانا ویرانگری‌، سازماندهی‌ اعمال‌ خرابکارانه‌ واذیت رسانی‌ و مکر و توطئه‌ چینی‌ علیه‌ مسلمین‌ است نه فقط این، بلکه کشت‌ و نسل‌ و فرزندان را نابود می‌سازند، در حالیکه الله تعالی فساد و فسادکاران را دوست‌ ندارد. این‌ آیه، همه‌ انواع‌ فساد در زمین را شامل‌ می‌شود، بدون ‌هیچگونه‌ فرقی‌ میان‌ آنچه‌ که‌ موجب‌ فساد و تباهی‌ در دین‌ یا در دنیاست‌. بعضی‌ مفسرین فرموده‌اند: مراد این‌ است‌ که‌ چون‌ ظالم و ستمگر به‌ حکومت‌ برسد و در زمین‌ فساد کند، الله تعالی بر اثرحاکمیت‌ فسادانگیز او، باران‌ را از خلایق‌ بازمی‌دارد و به‌سبب‌ این‌ امر، کشتزارها نابود و نسل‌ها تباه‌ می‌گردند.

از فواید این آیه:

١- گناهان سبب هلاکت کشت و نسل می‌گردد. طوریکه الله متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٩٦[الأعراف: ٩٦]. «واگر اهل شهرها (و آبادی‌ها) ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، حتما (در‌‌های) برکات از آسمان و زمین را بر آنها می‌گشودیم، و لکن (آن‌ها آیات و پیامبران ما را) تکذیب کردند، پس ما (نیز) آنها را به کیفر آنچه انجام می‌دادند، گرفتار کردیم».

٢- ثابت شدن محبت الله عزوجل برای صلاح و شایستگی؛ زیرا او تعالی فساد را دوست ندارد. زمانیکه اوتعالی محبت را از فساد نفی کرد دانسته شد که صلاح و شایستگی را دوست دارد.

٣- بر حذر بودن از فساد در روی زمین؛ زیرا الله متعال فساد را نمی‌پسندد؛ و باید هر انسان عاقل از واقع شدن در کاری که الله متعال آن را دوست ندارد و نمی‌پسندد برحذر باشد.

﴿٢٠٦ و چون‌ به‌ منافق گفته‌ شود؛ از الله بترس، تکبر و خودبینی او را به‌ گناه‌ می‌کشاند و او را از قبول‌ پند و اندرز باز می‌دارد، به‌خاطر گناهی‌ که‌ در قلب‌ وی‌ است‌ و علت‌ آن نفاق‌ یا غلبه‌ هوای‌ نفس‌ بر او است، که وی‌ رابه‌ گناه‌ وامی‌دارد. و یا هم از سر استکبار و خود بزرگ‌بینی‌، مرتکب‌ کفر می‌گردد، پس‌ برای چنین اشخاصی، جهنم‌ به‌عنوان‌ سزا و عقاب‌ وی‌ کافی است و چه‌ بد آرامگاهی است‌. مهاد: بستر آماده‌ شده‌ برای‌ خواب‌ است،‌ و جهنم‌ از روی‌ تمسخر به دوزخیان به ‌این‌ نام‌ نامیده‌ شد تا محل‌ استقرار کافران ‌باشد.

تکبر و غرور در شریعت الهی صفت زشتی است که سبب خشم الله تعالی می‌گردد. از این رو تکبر و غرور در برابر مسلمانان حرام است، و از خصلت‌های نکوهیده‌‏ای است که از امراض قلوب شمرده شده است، و شخص متکبر باید در فکر درمان آن باشد.‏

پیامبر  ج در حدیث قدسی از الله تعالی روایت می‌کند که فرمود: «الْكِبْرِيَاءُ رِدَائِي، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِي، فَمَنْ نَازَعَنِي وَاحِدًا مِنْهُمَا، قَذَفْتُهُ فِي النَّارِ»[٢٠٧]. «کبریاء ردای من و عظمت ازار من است، پس هر کسی در یکی از آنها با من منازعه کند وی را در آتش می‌اندازم».

ابن القیم  / فرموده است: ارکان کفر چهار چیز است: کبر، حسد، غضب و شهوت، کبر انسان را از طاعت و فرمانبرداری باز می‌دارد، و حسد باعث عدم پذیرش نصیحت از دیگران و یا بذل نصیحت به دیگران می‌شود، و غضب باعث بی‌عدالتی، و شهوت مانع فارغ شدن به عبادت الله تعالی می‌شود.

از فواید این آیه:

١- انسانی که دارای چنین صفات زشتی باشد، دوست ندارد و نمی‌پذیرد کسی او را به تقوی و پرهیزگاری امر کند، چون در نفس خود می‌گوید: چگونه مرا نصیحت می‌کنی در حالی که من از تو بهتر هستم، حال آنکه الله تعالی به بهترین و پرهیزگار‌ترین شخص عالم می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَۚ[الأحزاب: ١]. «اى پیامبر، از الله پروا بدار و از کافران و منافقان اطاعت مکن».

٢- بر حذر بودن از رد کردن و نپذیرفتن نصیحت کنندگان؛ زیرا الله متعال آن را از اوصاف منافقان قرار داده است؛ پس کسی که قول امر کننده به تقوا و پرهیزگاری را رد کرد شبیه منافقین می‌باشد. و بر انسان واجب است هرگاه برایش گفته شود: «اتق الله» بخاطر بزرگداشت از تقوای الهی بگوید: شنیدم و اطاعت کردم.

٣- خود پسندی و خودبزرگ‌بینی و تکبر انسان را بر گناه وا می‌دارد.

٤- تکبر و خود را بزرگ شمردن موجب داخل شدن در آتش دوزخ است. و بدون شک که دوزخ بد آرامگاهی است.

﴿٢٠٧ و از مردم‌ کسی‌ است‌ که‌ جان‌ خود را برای‌ طلب‌ خشنودی‌ و رضایت الله می‌فروشد و از جان‌ خویش‌ در(راه انجام) اعمالی‌ چون‌ جهاد و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر می‌گذرد. از صهیب‌  س روایت‌ شده‌ است‌ که‌ فرمود: چون‌ از مکه ‌قصد هجرت‌ به‌ سوی‌ پیامبر  ج کردم، قریشیان‌ به‌ من‌ گفتند: ای‌ صهیب‌! هنگامی‌ که‌ به‌ سرزمین‌ ما آمدی، هیچ‌ مال‌ و ثروتی‌ نداشتی‌ و اکنون‌ با مال‌ و ثروت‌ از میان‌ ما خارج‌ می‌شوی‌؟ به الله سوگند، هرگز اجازه‌ این‌ کار را به‌ تو نمی‌دهیم‌!‌ به‌ آنان‌ گفتم: اگر مالم‌ را به‌ شما بدهم، از سر راهم‌ کنار می‌روید؟ گفتند: آری‌! آن‌گاه‌ همه مالم‌ را به‌ آنان‌ دادم‌ و راه‌ را بر من‌ باز کردند. حرکت‌ کردم‌ تا به‌ مدینه‌ نزد رسول‌ الله  ج رسیدم، همین‌ که‌ رسول‌ الله  ج مرا دیدند، فرمود: «ابایحیی‌ معامله‌ را برد، ابایحیی‌ معامله‌ را برد!»[٢٠٨]. ابن‌کثیر  / فرموده است: اکثر علما بر آنند که‌ این‌ آیه‌ درباره‌ هر مجاهدی‌ که‌ در راه‌ الله تعالی جهاد می‌کند، نازل‌ شده‌ است‌.

و الله تعالی نسبت‌ به‌ بندگانش‌ مهربان ‌است‌. چون به‌ آنان‌ در برابر عمل‌ اندک، پاداشی‌ عظیم‌ عنایت‌ کرده‌ و بیشتر از حد توانشان‌ مکلفشان‌ نمی‌گرداند.

از فواید این آیه:

١- تقسیم نمودن مردم به دو دسته؛ دسته اول: مردمانی که گفتارشان انسان را به شگفت می‌اندازد. و دسته دوم: مردمانی که جان خود را برای به دست آوردن خشنودی الله می‌فروشند.

٢- فضیلت کسی که نفس خود را برای الله متعال به فروش می‌رساند تا رضایت و خشنودی اوتعالی را کسب نماید.

٣- اشاره به خالص و پاکیزه گردانیدن نیت برای به دست آوردن خشنوی الله متعال.

٤- اثبات صفت رضایت برای الله متعال؛ و رضا صفت حقیقی و واقعی موجود در ذات الله متعال است و متعلق به مشیئت و خواست الله متعال می‌باشد؛ اما اشاعره و همسان آنها از اهل تعطیل گروهایی که اسماء و صفاتی را که الله متعال برای خودش ثابت کرده است را انکار می‌کنند معنای این صفت را تحریف نموده می‌گویند: مراد از رضای الله یا ثواب دادن است یا ارادۀ ثواب.

٥- مستحب بودن تقدیم رضای الله بر نفس؛ زیرا الله متعال آن را در مقام مدح و ثنا ذکر نموده است.

٦- اثبات صفت رأفت و مهربانی برای الله متعال.

٧- رأفت و مهربانی الله عزوجل عام برای همه بندگان است؛ این در صورتی که {العباد} به معنای عام باشد؛ اما اگر آن را به معنای خاص گفتیم پس همگی شامل نمی‌شوند؛ و بدان که عبودیت و بندگی دارای دو معناست: خاص؛ و عام؛ و معنای خاص اخص هم دارد که خاص خاص است؛ و معنای عام را در این فرمودۀ باریتعالی می‌توان مشاهده کرد: ﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣[مریم: ٩٣]. «هیچ چیز در آسمان‌ها و زمین نیست؛ مگر این‌که به بندگی سوی (الله) رحمن بیاید». و اما خاص مانند این فرمودۀ متعال: ﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا[الفرقان: ٦٣]. «و بندگان (خاص) رحمن، کسانی هستند که با فروتنی (و آرامش) بر زمین راه می‌روند». مراد از آنها بندگانی هستند که با این صفات وصف شده‌اند؛ بنابرین کسی که دارای این صفات نباشد خارج می‌شود؛ و اخص مانند این فرمودۀ باریتعالی که می‌فرماید: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ[الفرقان: ١] «پر برکت و بزرگوار است کسی‌که فرقان (قرآن) را بر بنده‌اش نازل کرد». این بندگی و عبودیت اخص است که همانا عبودیت صاحب رسالت  ج می‌باشد.

﴿٢٠٨ پس از آن‌ که‌ الله تعالی از تقسیم‌شدن‌ مردم‌ به‌ سه‌ گروه‌ مؤمنان، کافران‌ ومنافقان‌ یاد کرد، سپس فرمان‌ می‌دهد که ای مؤمنان همه‌ یک‌جا به‌ آیین‌ اسلام‌ به‌ زبان‌ها و دل‌های‌ خود و به‌ همه‌ ارکان‌ و شاخه‌ها و فروع‌ آن درآیید.

آری‌! اسلام‌ تجزیه‌پذیر نیست‌ و شخص‌ مسلمان در برابر احکام‌ ثابت‌ و قطعی‌ اسلام‌، قدرت‌ پذیرش‌ یا رد ندارد، پس‌ یا باید اسلام را به‌ تمامی‌ آن‌ بپذیرد، یا این‌ که‌ از اسلام‌ به‌ تمامی‌ آن‌ خارج‌ است‌[٢٠٩].

و در تجزیه‌ و تفرقه‌افگنی‌ در دین از گام‌های‌ شیطان‌ پیروی‌ نکنید، یا در اختلاف‌ و کشمکش‌ و از شبهات‌ و گناهانی‌ که‌ شیطان‌ با هدف‌ گمراه‌ساختن‌ شما به‌ شما دستور می‌دهد، اطاعت‌ نکنید و به‌ راه‌های‌ او نروید که‌ او دشمن‌ آشکار شماست‌. بلکه با این دشمن مکار مبارزه باید کنید و مبارزه با شیطان تنها با سلاح‌های الهی میسر است و انسان بدون آنکه از جانب پروردگار صاحب قوت و نور شود، نمی‌تواند در برابر ظلمت شیطان درون و بیرون و شیطان جن و انس سر فراز بیرون آید.

از فواید این آیه:

١- فضیلت ایمان؛ زیرا اینگونه فراخواندن و ندا ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ برای تشریف و تکریم است.

٢- مقتضای ایمان پیروی و اطاعت از امر الله تعالی است؛ زیرا الله تعالی امر را با این نداء ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ آغاز کرده است؛ و این فایده مهمی است که بنده بداند که مقتضای ایمان پیروی و اطاعت از اوامر الله عزوجل می‌باشد.

٣- تطبیق شریعت بطور کامل با جزئیات و تفاصیل آن واجب است. طوریکه فرمود: «یک دست و یکسره به اسلام در آیید».

٤- انسان به کاری امر می‌شود که بالفعل در آن دخیل است، با این اعتبار که بر آن کار مستمر است و اخلالی در آن نمی‌باشد؛ همانند این آیه کریمه در سورۀ النساء: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ[النساء: ١٣٦]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! به الله و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده ایمان بیاورید». یعنی: بر این ایمان مداوم و مستمر باشید.

٥- تحریم پیروی از (گام‌ها) و برنامه‌های شیطان؛ به این معنا که در خط شیطان راه نرویم و از او پیروی نکنیم؛ زیرا الله متعال در آیه‌ی دیگری بیان نموده است که شیطان به فحشا امر می‌کند.

٦- همچنان این آیه می‌رساند که مسلمان خود را با کافران مشابه نسازد؛ زیرا کردار کافران برگرفته از برنامه‌های شیطان است؛ و شیطان به فحشا و کارهای ناپسند و منکرات که مغایر با رضایت الله متعال می‌باشد امر می‌کند؛ و زشت‌تر از کفر چیزی نیست – والعیاذ بالله-.

٧- بیان شدت دشمنی شیطان با بنی آدم. امکان ندارد شیطان ما را به خیر و خوبی امر کند؛ چون کار و گفتار بد تو دشمن تو را مسرور، و خوشی تو دشمن تو را اندوهگین می‌سازد؛ از این رو الله متعال در آیه دیگری می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ[فاطر: ٦]. «مسلما شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن گیرید».

﴿فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡكُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ٢٠٩

هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن يَأۡتِيَهُمُ ٱللَّهُ فِي ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ٢١٠

سَلۡ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ كَمۡ ءَاتَيۡنَٰهُم مِّنۡ ءَايَةِۢ بَيِّنَةٖۗ وَمَن يُبَدِّلۡ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٢١١

زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَيَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٢١٢

كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِيهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ٢١٣

پس اگر بعد از آنکه برای شما نشانه‌های آشکار آمد، لغزش کردید، بدانید که الله غالبِ باحکمت است. ﴿٢٠٩

آیا این انتظار را دارند که الله، در سایه‌بانهایی از ابر سراغشان بیاید و فرشتگان (نیز برای اجرای فرامین الهی بیایند) و کار به انجام رسانیده شود؟ و همۀ کارها به‌سوی الله بازگردانده می‌شوند. ﴿٢١٠

از فرزندان اسرائیل بپرس که چه بسیار نشانه‌های روشن به آنها دادیم. و هرکس که نعمت الله را - پس از آنکه پیش او آمد - (به کفران) بدل کند، پس همانا الله سخت کیفر است. ﴿٢١١

برای آنانی که کفر ورزیده‌اند زندگی دنیا آراسته شده است، و مؤمنان را مسخره می‌کنند. و کسانی که تقوا پیشه کرده‌اند روز قیامت از آنها برترند، و الله کسی را که بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد ﴿٢١٢

مردم(در آغاز)امتی یگانه بودند، پس الله پیامبران را مژده دهنده و بیم دهنده برانگیخت، و با آنها کتاب را به حق نازل کرد تا میان مردم در آنچه اختلاف کردند داوری کند، و در آن اختلاف نورزید جز کسانی‌که (کتاب)به آنان داده شد (آن هم) پس از آنکه نشانه‌های روشن برایشان آمد،(و این اختلاف) از روی ستمکاری و کینه‌توزی (بود)، پس الله به فرمان خویش مؤمنان را به آن حقی که در آن اختلاف کرده بودند هدایت نمود، و الله هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت می‌کند﴿٢١٣.

﴿٢٠٩ و اگر دچار لغزش‌ شدید و پای‌ شما از رفتن‌ به‌ راه‌ حق‌ لنگید و از آن‌ انحراف‌ ورزیده‌ به‌ راه‌های‌ شیطان‌ گرایش‌ پیدا کردید پس‌ از آن‌ که‌ برای‌ شما دلایل‌ آشکارآمد بر این‌ که‌ ورود به‌ اسلام، یگانه‌ انتخاب‌ بر حق‌ است‌ پس بدانید که‌ الله تعالی غالب‌ است‌ و انتقام‌گرفتن‌ از شما او را عاجز نمی‌گرداند و اوتعالی حکیم‌ است و جز به‌حق‌ انتقام‌ نمی‌گیرد.

نکته: راه‌هایی که شیطان در انسان نفوذ می‌کند عبارتند از:

١- مزین ساختن اعمال زشت: شیطان با زیبا جلوه دادن زشتى‏ها، قبح ظلم و گناه را از بین مى‏برد و موانع اجتماعى در عمل به محرمات را مى‏کاهد، تا انسان راحت‏تر به دامان گناه بیافتد.

٢- وعده‏هاى دروغ: شیطان با دادن وعده‏هاى دروغ و آرزوهاى بلند و دست نیافتنى، انسان را از یاد مرگ و قیامت و حساب و کتاب الهی، باز مى‏دارد.

٣- بیم و هراس: شیطان با ایجاد خوف و ترس از آینده و رویدادهاى آن آدمى را به انباشت ثروت، فرار از جهاد، همراهى با طاغوت و... فرا مى‏خواند و او را به اعمال ناشایست و گناهانى که نشأت گرفته از ترس از آینده هستند، وامى‏دارد.

(الحکیم) حکیم از اسمای الله تعالی است و دارای کمال حکمت می‌باشد؛ حکیم، کسی است که دارای علم و آگاهی گسترده بر مبادی امور و عواقب آن می‌باشد؛ همچنین حکیم، کسی است که حمد و ستودگی وافر، قدرت کامل و رحمت فراوان دارد و هر چیزی را در جای مناسبش قرار می‌دهد و نمی‌توان به او اعتراض کرد.

[١٧٤]- طبری ٣١٣٩ از قتاده و طبری ٣١٤٠ از قتاده و مقسم و طبری ٣١٣٧ از مجاهد و طبری ٣١٤١ از سدی و طبری ٣١٤٣ از ربیع بن انس به قسم مرسل و طبری ٣١٤٤ از ابن عباس روایت کرده است. اما این اسناد واهی است که راوی‌های آن مجهولند. تفسیر «زاد المسیر» ٧٨ تخریج محقق.

[١٧٥]- صحیح بخاری ٤٥١٦ و طبرانی در «معجم اوسط» ١٧٤٥ روایت کرده‌اند.

[١٧٦]- ابوداود ٢٥١٢، ترمذی ٢٩٧٢، نسائی در «تفسیر» ٤٨ و ٤٩، طیالسی ٥٩٩، ابن حبان ٤٧١١، حاکم ٢ / ٨٤ و ٢٧٥، طبری ٣١٧٩ و ٣١٨٠، طبرانی ٤٠٦٠، بیهقی ٩ / ٤٥.

[١٧٧]- صحیح بخارى(٢٤٠٨).

[١٧٨]- متفق علیه.

[١٧٩]- متفق علیه.

[١٨٠]- صحیح بخاری ١٥٢٣، ابوداود١٧٣٠ نسائی در «سنن کبری» ١١٠٣٣.

[١٨١]- صحیح بخاری ١٧٧٠ و ٢٠٥٠ و ٢٠٩٨ و ٤٥١٩.

[١٨٢]- صحیح بخاری (١٦٧١).

[١٨٣]- سنن ترمذی (٨٨٩) و ابن ماجه (٣٠١٥).

[١٨٤]- صحیح مسلم (١٣٤٨).

[١٨٥]- سنن بیهقی:٥/١٢٥ ومستدرک حاکم :٢/٣٠٤ حاکم فرمود: این حدیث مطابق شروط شیخین می‌باشد. وهیثمی درمجمع الزوائد ٣/٢٥٥ فرموده: راویانش، راویان صحیح اند.

[١٨٦]- سنن ابن ماجه (٣٠١١) با تصحیح البانی (٢٤٣٨).

[١٨٧]- صحیح مسلم (١٦٦).

[١٨٨]- صحیح مسلم (١٢١٨).

[١٨٩]- سنن ترمذی (٨٨٩) و سنن نسایی(٤٠٣٦).

[١٩٠]- صحیح بخاری (١٦٧٢).

[١٩١]- از حدیث متفق علیه.

[١٩٢]- از حدیث متفق علیه.

[١٩٣]- سنن بیهقی: ٥/١٢٥ ومستدرک حاکم:٢/٣٠٤ حاکم فرمود: این حدیث مطابق شروط شیخین میباشد. وهیثمی درمجمع الزوائد ٣/٢٥٥ فرموده : راویانش، راویان صحیح اند.

[١٩٤]- صحیح بخاری (١٥٩٠).

[١٩٥]- متفق علیه.

[١٩٦]- متفق علیه، ومسند احمد(٢٧٢٩٠)، و زاد المعاد: ٢/٢٤٧.

[١٩٧]- صحیح مسلم(١٢٩٨).

[١٩٨]- سنن بیهقی:٥/١٢٥ و مستدرک حاکم:٢/٣٠٤؛ حاکم فرمود: این حدیث مطابق شروط شیخین می‌باشد. یعنی پیامبر  ج قبل از بلند شدن آفتاب بسوی منی حرکت نمودند.

[١٩٩]- مسند احمد(٢٣٥٣٦) هیثمی در مجمع الزواید فرموده: رجال این حدیث همه رجال صحیح اند: ٣ /٢٦٦.

[٢٠٠]- صحیح مسلم(١٢٩٨).

[٢٠١]- سنن ابن ماجه(٣٠٥٦) با تصحیح البانی(٢٤٨٠).

[٢٠٢]- متفق علیه.

[٢٠٣]- متفق علیه.

[٢٠٤]- صحیح مسلم (٢٦٧٥).

[٢٠٥]- متفق علیه.

[٢٠٦]- صحیح بخاری (٢٤٥٧).

[٢٠٧]- سنن ابو داود (٤٠٩٠) سنن ابن ماجه (٤١٧٤) با تصحیح البانی در صحیح الجامع (٤٣١١).

[٢٠٨]- معجم کبیر از طبرانی(٧٢٩٦) و مستدرک حاکم (٥٧٠٦).

[٢٠٩]- منظور از اینکه «از اسلام به تمامی آن خارج است» کسی است که یک یا چند مورد از احکام ثابت اسلام را قبول نداشته باشد، اما اگر همه‌ی احکام را قبول داشته و برای آنها احترام قایل باشد اما گاهی اوقات در عملی نمودن آنها کوتاهی کند، این تنها نشان از ضعف ایمان دارد وگرنه از دایره‌ی اسلام خارج نمی‌‌شود، به شرطی که اعمال مورد نظر در دایره ایمان واجب یا مستحب باشد و نه اصل ایمان،اما اگر کوتاهی و کم کاری در دایره‌ی اصل ایمان باشد از دایره‌ی اسلام خارج می‌شود. مثل کسی که به یکی از نواقض اسلام دچار شود. (مصحح)