از فواید روزه
١- روزه، نفس انسان را در آشکار و نهان بر خشیت و بیم از الله متعال تربیت میکند زیرا جز پروردگار بزرگ، هیچ کس دیگری ناظر و مراقب شخصروزهدار نیست و این از بزرگترین فواید روحی روزه میباشد. طوریکه آخر آیه «لعلکم تتقون» بر این امر دلالت دارد.
٢- روزه، از حِدَّت و غلیان شهوت میکاهد، چنانکه در حدیث شریف آمده است: «الصَّومُ جُنَّةٌ» یعنی: روزه سپر نگهدارندهای (از آلودگی به شهوات و ارتکاب گناهان) است.
٣- روزه، احساس شفقت و رحمت به همنوع را در انسان بیدار میسازد.
٤- روزه، تحققبخش معنای برابری میان توانگران و فقرا و اشراف و عوام است و این از فواید اجتماعی روزه میباشد.
٥- روزه، انسان را به نظم و برنامهریزی و مهار نمودن اراده عادت میدهد.
٦- روزه، بنیه جسمی را تجدید نموده، سلامتی و نیروی حافظه را تقویت و بدن را از رسوبها و تخمیرات زیانبخش میرهاند.
از فواید این آیه:
١- اهمیت روزه و اینکه از ضروریات و خواستههای ایمان بنده به شمار میرود، زیرا خطاب الهی متوجه مؤمنان است و ترک آن خلل و مشکل در ایمان است.
٢- فرض بودن روزه به دلیل فرموده الله تعالی: (کُتِبَ- مقرر شده است) چون این عبادت قبل از این امت بر امتهای سابق نیز فرض بوده است.
٣- هدف از روزه گرفتن تقوی و پرهیزگاری است و انسان باید راههایی را در پیش گیرد که به تقوا میانجامد، زیرا تقوی غایت بزرگی است که الله تعالی همه بندگان -پیشینیان وپسینیان - را به آن دستور داده است چنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ وَصَّيۡنَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَإِيَّاكُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ﴾[النساء: ١٣١]. «و به آنان که پیش از شما کتاب داده شدند و [نیز] به شما حکم کردیم که از الله بترسید».
٤- حکمت الهی در قرار دادن عبادات متنوع مثل عبادت بدنی، مالی، و یا مالی و بدنی باهم، تا مکلف هر آنچه را که در توان خود میبیند انجام دهد.
﴿١٨٤﴾ بر شما مؤمنان روزه گرفتن روزهای شمرده یعنی روزهای معلوم و معین اندکی بخاطر سهولت و آسانی، فرض شده است. این ایام به قول بعضی مفسران اشاره به تقلیل و اندک بودن روزهای روزه است، و برخی دیگر فرمودهاند که این ایام عبارت از ماه رمضان است. چنانکه در آیهی بعدی ذکر شده است.
پس هر کس از شما بیمار بود و توان روزه گرفتن را نداشت، خوردن برای او عزیمت است و اگر توان روزه گرفتن را داشت، ولی همراه با تحمل ضرر و سختی، پس در این حالت خوردن روزه برای وی رخصت است.
همچنین هرکس از شما در سفری باشد که نماز در آن قصر شود، یعنی ٨٤ کیلو متر نظر به قول جمهور یا بیشتر از آن، میتواند بخورد، سپس روزهایی را که خورده است باید قضا بیاورد.
و بر کسانی که روزه را با مشکل تحمل میکنند و در واقع تاب و توان آن را ندارند، مانند کهنسالان، و بیماران مزمن که امید صحت یابی آنها نباشد، بر ایشان فدیه است بجای خوردن روزهایی که روزه را در آن ایام خوردهاند که عبارت از طعام دادن یک مسکین میباشد، و این خوراک باید از نوع متوسط آن چیزی باشد که شخص خانوادۀ خویش را با آن اطعام میکند و مقدار آن نیم صاع از گندم یا جو یا خرما یا غذای آماده در برابر هر روزی که میخورد بدهد که کفایت یک روزۀ مسکین را بکند.
و هر کس بیشتر از اندازۀ طعام مقرر در فدیه به مسکین بدهد، یا به علاوۀ یک مسکین، مسکین دیگری را نیز طعام بدهد، پس این کار برای او بهتر است. و اگر مردمانِ معذور بدانند، روزه گرفتن بهتر از روزه خوردن همراه پرداخت فدیه است.
از فواید این آیه:
١- روزهای روزه کم و معدود است.
٢- الله تعالی عباراتی را به کار میبرد تا اوامر او تعالی بر مخاطب سهل و آسان واقع گردد.
٣- بیان رحمت الهی بر بندگان که روزهای روزه را کم و معدود گذاشته است.
٤- سختی و مشقت، آسانی و سهولت را جلب میکند، زیرا در هنگام مرض و سفر احتمال سختی و مشقت است، لذا نگرفتن روزه بر آنها جایز است و باید قضای آن را در آینده بجا آورند.
٥- جواز روزه نگرفتن در سفر. روایت است پیامبر ج مردی را دید که بر اثر روزه دچار فشار و مشکل شده است. فرمود: «ليس من البر الصيام في السفر»[١٤٣]. «روزه در سفر، کار نیکی نیست». منظورش این است که روزه در سفر هر چند(روزهی) واجب هم باشد، کار خوبی نیست اگر انسان را به آن حد برساند، با وجودی که رخصت برای انسان هست.
٦- کسی که به سبب مرض مزمن و کهنسالی از روزه گرفتن عاجز میگردد باید در بدل هر روز آن یک مسکین را طعام دهد.
﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡيَصُمۡهُۖ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۗ يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُكۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ١٨٥
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ١٨٦﴾
(آن روزهای معدود همان) ماه رمضان است که در آن قرآن نازل شده است، تا هدایت کنندهای باشد برای مردم،و متضمن نشانههای آشکار از راهنمایی و جداکننده (حق از باطل) باشد. پس هر کس از شما این ماه را(در حضر) دریابد، آن را روزه بگیرد، و هرکس که بیمار یا بر سفر باشد، پس تعدادی از روزهای دیگر را (روزه بگیرد)، الله برای شما آسانی میخواهد، و نمیخواهد به شما سختی روا بدارد، و تا شمار روزهای مقرر شده را کامل کنید والله را به پاس آنکه شما را هدایت کرده است به بزرگی یاد کنید، و باشد که سپاسگزاری کنید.﴿١٨٥﴾.
و هرگاه بندگانم از تو دربارۀ من سؤال کنند، پس(بدانند که) من نزدیک هستم، و دعای دعاکننده را هرگاه مرا بخواند اجابت میکنم، پس باید فرمان مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند. ﴿١٨٦﴾.
﴿١٨٥﴾ ماه رمضان همان ماهی است که قرآن کریم یکباره از لوح محفوظ به بیت المعمور در آسمان دنیا نازل گردیده است، و سپس جبرئیل ÷ آن را به طور متفرق در مدت بیست و سه سال بر پیامبر اکرم ج نازل کرد. و به قولی اولین آیات قرآن کریم در ماه رمضان نازل شد و نزول این آیات در شب قدر بود.
این کتاب رهبر و راهنمای مردم است که متضمن دلایل آشکار هدایت است. این دلایل آشکار مخصوص به آیات محکم قرآن کریم است نه متشابهات آن.
و این کتاب معیار جدا کنندۀ حق از باطل است. پس هر کس این ماه را دریابد و مقیم باشد، نه مسافر، باید آن را روزه بگیرد. و اگر کسی بیمار یا در سفر باشد، خوردن روزه برایش جایز و رخصت است و باید به شمار آن روزهایی که روزه را خورده است روزه بگیرد؛ و اگر در بخشی از ماه مقیم و در بخشی دیگر مسافر بود، روزه گرفتن در ایام اقامت وی بر او حتمی است.
الله متعال برای مسلمانان آسانی میخواهد نه دشواری، به همین جهت برای مریض و مسافر رخصت خوردن را داده است. «یسر» آسانگیری و عدم سختگیری است که از مقاصد پروردگار در تمام امور دینی میباشد و پیامبر اکرم ج برای تحقق بخشیدن به این مقصد الهی، همیشه به آسان گیری دستور داده و از سختگیری منع نموده است چنانکه میفرماید: «بَشِّرُوا وَلَا تُنَفِّرُوا، وَيَسِّرُوا وَلَا تُعَسِّرُوا»[١٤٤].
«مژده دهید و متنفر نسازید، و آسان بگیرید و سخت نگیرید».
و الله تعالی میخواهد که شماره مقرر را تکمیل کنید به این معنی که ما در حالتهای بیماری و سفر، رخصتروزه خوردن را به شما دادیم تا به شما آسانی باشد و میخواهیم که شماره ایام مقرر را تکمیل کنید، پس هر کس به سبب عذر بیماری، یا سفر، نتوانست آن را با ادا تکمیل کند، باید بعدا با قضا آن را تکمیل نماید، از این رو، قضا نمودن روزه برای مریض و مسافر، به منظور کامل ساختن شماره ایام ماه وتکمیل اجر و پاداش آنان است. این سهولت الهی به این خاطر است تا شما با روزه گرفتن و ذکر وی در هنگام کامل ساختن شمار ایام روزهداری، الله تعالی را به بزرگی بستایید و بدانید که اوتعالی با مشروعساختن احکام مورد نظر خویش، بندگانش را تربیت میکند، پس احکام وی همه؛ از نظر معنوی و حسی برای ساختن و تربیت شخصیت آنهاست. و تا اوتعالی را در برابر همه این نعمتها و در برابر این که او به هریک از دو حالت عزیمت و رخصت، حق آن را در جایگاه مقررش داده است، شکرگزاری کنید.
مسأله تکبیرات عید فطر: تکبیر گفتن، یکی از سنتهای عظیم روز عید است که از غروب آفتاب آخرین روز رمضان تا اینکه امام به نماز عید شروع کند ادامه مییابد.
روایت شده است که برخی از سلف، در شب عید فطر – از هنگامی که هلال شوال را میدیدند تا هنگام بیرونرفتن امام برای نماز عید - تکبیر میگفتند[١٤٥].
اما الفاظ تکبیرات عید از این قرار است: «الله اکبر الله اکبر، لا إله إلا الله، والله اکبر الله اکبر، ولله الحمد» یا «الله اکبر الله اکبر الله اکبر، لا إله إلا الله، والله اکبر، ولله الحمد»[١٤٦].
از فواید این آیه:
١- روزهای کم و معدودی که در آیه فوق ذکر شد همان ماه رمضان است.
٢- بیان فضیلت ماه رمضان، زیرا الله متعال روزه را در آن بر بندگان فرض نمود.
٣- الله تعالی قرآن کریم را در این ماه نازل فرمود تا مایه هدایت برای جهانیان باشد.
٤- قرآن جدا کننده میان حق و باطل، بین منفعت و مضرت، بین دوستان و دشمنان الله تعالی و دیگر اموری است که مقتضای حکمت الهی و شریعت غرای وی میباشد.
٥- ماه رمضان باید با دیدن ماه آغاز گردد و با دیدن آن خاتمه یابد. طوریکه در حدیث شریف آمده است: «صوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته»[١٤٧]. «با دیدن ماه روزه بگیرید و با دیدن آن عید کنید».
٦- اثبات سهولت وآسانگیری شریعت الهی بر بندگان، آنگاه که برای مریض و مسافر رخصت داد تا افطار کنند و در روزهای دیگر آن را ادا نمایند.
٧- اثبات ارادۀ الله تعالی، ارادۀ الله تعالی بر دو قسم تقسیم میگردد.
أ- ارادۀ کونی که عبارت از مشیئت است، چه ارادۀ شر باشد و یا اراده خیر.
ب- ارادۀ شرعی: عبارت از هر آن اموری است که الله تعالی آن را دوست میدارد[١٤٨].
٨- شریعت الهی بر آسانی بنا نهاده شده است چنانکه الله متعال فرمود: «الله در حقّ شما آسانى مىخواهد و در حقّ شما دشوارى نمىخواهد» همچنان میفرماید:
﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾[الحج: ٧٨] «او شما را برگزیده است و در دین براى شما هیچ محظورى قرار نداده است». و رسول کریم ج میفرماید: «دین آسان است و هر کس که در کار دین سخت بگیرد دین بر او غالب میشود»[١٤٩]. و در موضع دیگر میفرماید: «جز این نیست که ﺷﻤﺎ آسان ﮔﯿﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎدﻩ ﺷﺪﯾﺪ ﻧﻪ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮ»[١٥٠].
٩- مشروعیت تکبیر گفتن در وقت تکمیل شدن روزه و صیغۀ آن اینگو نه است: «الله أکبر. الله أکبر. لا إله إلا الله. والله أکبر. الله اکبر و لله الحمد».
١٠- برپا داشتن اوامر الهی و فعل طاعات در واقع شکر الهی است. و هر کس عصیان نماید شکر الله تعالی را بجا نیاورده است. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ شُكۡرٗاۚ﴾[سبأ: ١٣] «ای آل داوود! سپاس (این همه نعمت را) به جا آوردید».
﴿١٨٦﴾ و هرگاه بندگانم درباره من از تو بپرسند (به ایشان بگو): من به آنان با علم خویش نزدیکم، دعایشان را میشنوم و تضرع و زاریشان را میبینم و از حالشان آگاهم، چون الله تعالی از آشکار و پنهان مطلع است.
مسأله: یکی از نامهای الله تعالی، قریب (نزدیک) است. قرب او، دو نوع است:
١- قرب و نزدیکی عام؛ و آن، این است که علم و آگاهی او، همه چیز را احاطه نموده و در برگرفته و آگاهی و علم او به انسان از رگ گردن، نزدیکتر است.
٢- قرب و نزدیکی خاص او؛ بدین معنا که محبت و یاری و کمک او، به دعاکنندگان و عبادتگزاران نزدیک است و اجابت، پذیرش و پاداش او، به بندگان دعاکننده و عبادتگزار نزدیک میباشد. پس از درک معانی قرب و نزدیکی عام و خاص، بین اینکه الله، بر بالای عرش است و بین اینکه نزدیک است، تضادی وجود ندارد؛ پس پاک است الله تعالی که در نزدیک بودنش، بالا و برتر است و با وجود بالا بودنش، نزدیک است.
دعای دعاکننده را - به هنگامی که مرا بخواند - اجابت میکنم.
مسأله: یکی از نامهای الله تعالی، مجیب است که دعای دعاکنندگان و خواسته جویندگان و عبادت بندگان فرمانبردارش را میپذیرد.
اجابت و پذیرش او، بر دو نوع است:
١- اجابت عام که دعای هرکسی را که چیزی از او بخواهد یا او را به قصد پرستش، صدا بزند، اجابت میکند. الله میفرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ﴾[غافر: ٦٠] «و پروردگار شما فرمود: «مرا بخوانید، تا (دعای) شما را اجابت کنم».
دعای مسألت و درخواست، این است که بنده بگوید: بارالها! فلان چیز را به من بده یا فلان چیز را از من دور نما. این دعا را فاسق و نیکوکار، هر دو، میکنند و الله تعالی طبق حالت و به اقتضای حکمتش، دعای هرکس را که بخواهد میپذیرد.
این گونه، جود و کرم الله تعالی و وسعت احسان او که بدکار و نیکوکار را در بر میگیرد، نمایان میشود.
از این رو، محض قبول شدن دعا، بر خوب بودن حالت دعاکننده دلالت نمیکند؛ مگر اینکه چیزی همراه او باشد که بر راستگویی و بر حق بودن او دلالت نماید. مانند دعای پیامبران برای قومشان یا بر ضد آنها که الله تعالی، دعایشان را اجابت نمود و این، بر صداقت و محترم بودن آنها نزد الله دلالت میکند. چنانکه پیامبر ج بارها دعا کرد و مسلمانها و دیگران، پذیرفته شدن آن را مشاهده نمودند و این، از نشانههای نبوت و صداقت ایشان بود.
همینطور بسیاری از مواردی که درباره پذیرفته شدن دعای اولیای الله، ذکر میشود، نشانه این است که آنها، نزد اوتعالی، محترم بودهاند.
٢- اما اجابت مخصوص، دارای چند سبب است؛ از آن جمله، دعای درمانده میباشد که در سختی و بلایی بزرگ گرفتار شده است؛ الله تعالی، دعای او را میپذیرد. چنانکه میفرماید: ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ﴾[النمل: ٦٢] یعنی: «(آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده میرسد هرگاه او را به کمک طلبد»؟
سبب پذیرفته شدن دعای درمانده، شدت نیازمندی او به الله و نهایت شکستگی وی و قطع شدن وابستگیش به مخلوق است و از آنجا که رحمت الهی، تمام مخلوقات را برحسب نیازهایشان، تحت پوشش قرار داده، فردی که درمانده است، به طریق اولی رحمت الهی او را فرا میگیرد. موارد دیگری نیز اسباب پذیرفته شدن دعا، میباشد؛ از جمله: طول سفر، متوسل شدن به الله با اسمای حسنی و صفات و نعمتهای او؛ و همچنین دعای مریض و ستمدیده و فرد روزه دار و دعای پدر برای فرزندش یا علیه فرزندش و دعا در اوقات و حالات خاص مانند پس از نمازها و اوقات سحر و بین اذان و اقامه و هنگام اذان و وقت نزول باران و شدت گرفتن جنگ و امثال آن پذیرفته میشود.
و در حدیث صحیح از پیامبر ج ثابت است که فرمود: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللَّهَ بِدَعْوَةٍ لَيْسَ فِيهَا مَأْثَمٌ، وَلَا قَطِيعَةُ رَحِمٍ إِلَّا أَعْطَاهُ إِحْدَى ثَلَاثٍ: إِمَّا أَنْ يَسْتَجِيبَ لَهُ دَعْوَتَهُ، أَوْ يَصْرِفَ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا، أَوْ يَدَّخِرَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَهَا ". قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِذًا نُكْثِرُ. قَالَ: «اللَّهُ أَكْثَرُ»[١٥١].
«(بر روی زمین) مسلمانی نیست که دعایی به دربار الله عزوجل نماید که در آن (دعا) گناهی و یا قطع صلهی رحمی نباشد مگر اینکه الله تعالی یکی از سه چیز را به وی میدهد، یا دعای او را استجابت میکند یا مثل آن از بدی (و شر را)، از وی دور میگرداند. یا پاداش آن را ذخیرۀ آخرت او قرار میدهد؛ گفتند: ای رسول خدا: از این پس زیاد دعا میکنیم. پیامبر ج فرمودند: الله بیشتر (یعنی احسان اوتعالی از در خواست شما زیادتر) است.
پس بندگان مؤمنم باید برای من فرمانبرداری کنند و به من ایمان آورند، یعنی مرا به دعا بخوانند و ایمان و یقین داشته باشند که چون مرا بخوانند و از من بطلبند، اجابتشان میکنم. باشدکه راه یابند.
از فواید این آیه:
١- امید است در وقت روزه داشتن دعا اجابت شود، چون الله تعالی این آیه را در لابلای آیات مربوط به روزه ذکر نموده است.
٢- بیان و اثبات رحمت و عطوفت الله متعال آن گاه که بندگان را به ذات اقدس خود نسبت داد (عبادی).
٣- اثبات قربت الله تعالی به بندگانی که او را عبادت میکنند و از او دعا و درخواست میکنند، و این قربت، قربت حقیقی ذاتی است نه به معنای قربت رحمت و یا قربت ملائکه، مانند معیت عام و معیت خاص الله تعالی.
٤- اثبات شنیدن و قدرت الله تعالی، همچنین اثبات کرم الهی آن گاه که دعای دعا کننده را اجابت میکند.
٥- از آداب دعا این است که دعا کننده دعایش را با حمد و سپاس و ستایش الله تبارک و تعالی و درود بر پیامبر اکرم ج شروع و با آنها به پایان برساند. و در دعا و خواهش از الله متعال، عزم و اراده کند و یقین داشته باشد که الله تعالی دعایش را میپذیرد. و در اجابت دعا عجله نکند. در حال دعا با طهارت و رو به قبله همراه با بلند کردن دو دست باشد. با خشوع و حضور دل و با صدای پست دعا نماید. همچنان در دعا کردن التماس و زاری نموده الله تعالی را با نامهای او بخواند و بوسیلۀ آن نامهای نیک و اعمال صالح خود به الله تعالی توسل جوید. در عین وقت به گناهان خود اعتراف کند و از الله عزوجل آمرزش بخواهد.
٦- دعا خود یک عبادت است و بنده نباید در برآورده نشدن دعاهایش مأیوس شود، الله تعالی میفرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠﴾[غافر: ٦٠]. «و پروردگارتان گفت: مرا [به دعا] بخوانید تا برایتان اجابت کنم. همانا آنان که از عبادت من کبر مىورزند، با خوارى به جهنّم درمىآیند». وپیامبر ج میفرماید: «الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَةُ»[١٥٢]. یعنی «دعا خودش عبادت است».
﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّكُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ١٨٧
وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُكَّامِ لِتَأۡكُلُواْ فَرِيقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨
۞يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِيَ مَوَٰقِيتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٨٩﴾
آمیزش با زنانتان در شب روزه برای شما حلال شد، آنها لباسی هستند برای شما و شما لباسی هستید برای آنها، الله دانست که شما (بخاطر آمیزش در شبهای رمضان) خویشتن را بسوی خیانت میبردید، پس آنگاه توبۀ شما را پذیرفت و از شما درگذشت. پس اکنون با همسران خویش آمیزش کنید و آنچه را که الله برایتان مقرر نموده طلب نمایید، و بخورید و بیاشامید تا رشتۀ سفید(سفیدی بامداد) از رشتۀ سیاه (تاریکی شب) برایتان روشن شود، سپس روزه را تا شب کامل کنید، و زمانی که در مساجد به اعتکاف نشستهاید با زنان آمیزش نکنید. این حدود و مرزهای الله است، پس به آن نزدیک نشوید. این چنین الله آیات خود را برای مردم بیان میدارد باشد تقوی و پرهیزگاری پیشه کنند. ﴿١٨٧﴾.
واموال خود را در میانتان به ناحق نخورید وآن را به حکام (به عنوان رشوه به حاکمان و قاضیان) تقدیم نکنید تا بخشی از اموال مردم را از روی گناه بخورید، در حالیکه شما (هم خوب) میدانید.﴿١٨٨﴾.
دربارۀ هلالهای ماه از تو میپرسند، بگو: هلالهای ماه برای تعیین اوقات مردم و (بیانگرِ زمانِ) حج است. و نیکی این نیست که (همانند دوران جاهلیت، به هنگام حج) از پشت خانهها وارد شوید؛ بلکه نیکی، (کردارِ) کسی است که تقوا پیشه کند. وبه خانهها، از درهایشان درآیید و از الله بترسید باشد رستگار شوید﴿١٨٩﴾.
﴿١٨٧﴾ «رفث» کلمۀ جامعی است که شامل آن همه اموری میشود که شوهر از همسر خود برای اشباع شهوت خود میطلبد اعم از همبستری و غیره. زنان برای شما و شما برای زنانتان در وقت آمیزش، همچون آمیزشی که میان لباس و پوشندۀ آن است، میباشید. بنابرین الله تعالی بر شما آسان گرفت و رخصت همبستری را در شبهای رمضان به شما داد.
الله تعالی دانست که شما در حقخودتان با آمیزش در شبهای رمضان خیانت میکردید. اصل خیانت آن است که شخص بر چیزی امین گردانیده شود، ولی امانت را نگه ندارد. دلیل این که الله تعالی آمیزشکنندگان در شبهای رمضان را خاین بر نفسهایشان نامید، این است کهزیان این کار به خودشان برمیگردد.
در سبب نزول این آیه، امام بخاری / از براء بن عازب س روایت کرده است: اصحاب رسول الله ج در اوایل فرضیت روزه چنین بودند: هرگاه شخصی روزه میگرفت و قبل از افطار میخوابید، آن شب و روز بعد تا غروب اجازۀ غذاخوردن نداشت. قیس بن صِرمۀ انصاری س روزه بود، هنگام افطار نزد همسرش آمد و گفت: آیا اینجا خوردنی پیدا میشود؟ گفت: نه، ولی میروم برایت غذا حاضر میکنم. چون قیس تمام روز کار کرده بود به دلیل خستگی زیاد خوابش برد همسرش آمد او را دید و گفت: دیگر از غذاخوردن نومید شدی، ظهر روز بعد از فرط ضعف بیهوش شد و صحابه جریان را به رسول الله ج عرض کردند. پس الله تعالی این آیه ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡ﴾ را نازل کرد و مسلمانان بسیار خوشحال شدند[١٥٣].
همچنان امام بخاری از براء بن عازب س روایت کرده است: در اوایل فرضیت روزه مباشرت با زنان هم شب و هم روز منع بود، اما عدهای بودند که به خود خیانت میکردند. پس الله بزرگ این آیه ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ﴾ را نازل کرد[١٥٤].
امام بخاری از سهل بن سعد س روایت کرده است: چون کلام عزیز ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ﴾ نازل گردید. و (من الفجر) هنوز نازل نشده بود. اشخاصی بودند چون اراده میکردند روزه بگیرند به پاهای خود تار سفید و سیاه میبستند و به خوردن و آشامیدن ادامه میدادند، تا زمانی که رنگها به خوبی مشخص گردد. پس الله تعالی(من الفجر) را نازل کرد. مسلمانان دانستند که مراد از خط سفید و سیاه روشنی صبح و تاریکی شب بوده است[١٥٥].
الله تعالی توبه شما را از خیانت به نفسهایتان پذیرفت و از شما درگذشت و برشما آسان گرفت و میدان را برشما فراخ گردانید، پس اکنون درشبهای ماه رمضان میتوانید با همسرانتان همبستری کنید و آنچه را الله تعالی برای شما مقررداشته، طلب کنید به قولی: مراد از (آنچه را الله برای شما مقرر داشته) طلب فرزند است. به قولی: مراد از آن، طلب شب قدر است. یعنی: مشغولیت به آمیزش و مباحهای دیگر، نباید شما را از طلب دریافتن فضیلت لیلة القدر غافلگرداند.
رشته سفید: سفیدیی است که در هنگام بامداد در همه پهنای افق منتشر میشود، نه صبح کاذب که مانند دم گرگ به صورت طولی در افق بالا رفته ولی از نظر عرضی در همه افقمنتشر نمیشود، پس صبح کاذب چیزی را حرام و حلال نمیگرداند و فقط اینصبح صادق است که خورد و نوش و دیگر محظورات روزه را حرام میگرداند. رشته سیاه: سیاهی شب است. نمودار شدن رشته سفید؛ جداشدن آن از سیاهیشب میباشد، که این جز با داخل شدن وقت بامداد محقق نمیشود. و این خود، دلیل بر استحباب تناول غذای سحر در روزه است، پیامبر ج میفرماید: «تَسَحَّرُوا فَإِنَّ فِي السَّحُورِ بَرَكَةً»[١٥٦]. «(به هنگام روزه) سحرى بخورید چون در سحرى خوردن برکت است».
و در مورد عجله در افطار میفرماید: «لاَ يَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا عَجَّلُوا الفِطْرَ». «مادامی که مردم بر تعجیل در افطار باقى باشند (و این سنّت را رعایت کنند)، هنوز خیر در میان آنان وجود خواهد داشت»[١٥٧].
همچنان روزه گرفتن شش روز از ماه شوال مستحب است، چنانکه پیامبر ج میفرماید: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ ثُمَّ أَتْبَعَهُ سِتًّا مِنْ شَوَّالٍ، كَانَ كَصِيَامِ الدَّهْرِ»[١٥٨].
«هر کس رمضان را روزه گرفت، سپس آن را با شش روز از ماه شوال نیز دنبال کرد، این برای او همچون روزه طول سال است».
شریعت اسلامی مسلمانان را از پیوسته داشتن روزه بدون اینکه افطار و سحری بخورند منع نموده است از عبدالله ابن عمر ب روایت است پیامبر ج اصحاب را از روزه پیوسته (وصال) منع کرد (فرمود: نباید چند شب و روز بدون افطار روزه باشید). اصحاب گفتند: اى رسول الله! چرا شما روزه پیوسته مىگیرید؟ پیامبر ج فرمود: من مانند شما نیستم و از جانب الله به من غذا داده مىشود»[١٥٩].
و روزه را غروب آفتاب به اتمام رسانید، و با زنانتان نزدیکی نکنید در حالیکه در مساجد معتکف هستید، مراد از نزدیکی در اینجا جماع و بوسه و لمس از روی شهوت است.
اعتکاف: عبارت از بر عهده گرفتن طاعتی است مخصوص، در وقتی مخصوص، با شرطی خاص و در جایی خاص. معتکف: کسی است که مقیم مسجد گشته، خودش را برای این عبادت مقید میگرداند. احکام اعتکاف را میتوانید در کتب فقه به تفصیل دریابید.
اینها حدود الهی است، پس به آنها نزدیک نشوید. یعنی از احکام مقرره الهی تجاوز نکنید، اینگونه الله تعالی آیات خود را خودش و بر زبان پیامبرش ج برای مردم بیان میکند، باشد که تقوی پیشه کنند، زیرا احکام الهی باعث و پدیدآورنده تقوی است.
از فواید این آیه:
١- از رحمت و مهربانی الله تعالی بر بندگان این است که حکم اول را با حکم آسان و سبک منسوخ میسازد، مسلمانان در ابتدای روزه، وقتی نماز عشاء را میخواندند همبستری مرد با همسرش حرام بود، همچنان خوردن و نوشیدن بعد نماز عشاء متوقف شده و بر آنها حرام بود، تا اینکه تخفیف الهی آمد و همبستری و خوردن و نوشیدن را تا طلوع فجر به آنها اجازه داد.
٢- ثبوت وسعت علم الهی به همه چیز، از جمله آنچه که در نفس و دل انسان میگذرد.
٣- چنانکه انسان به دیگران خیانت میکند به خود هم جنایت میکند آن گاه که در معصیت و نافرمانی الله تعالی قرار گیرد، بنابرین نفس و جان انسان امانتی است که الله تعالی آن را به انسان سپرده است لذا حفاظت و نگهداشت حسی و معنوی آن بر انسان واجب است.
٤- اثبات رجوع الله تعالی به بندۀ توبهکار، و این از صفات فعلی الله تعالی میباشد.
٥- اثبات عفو و گذشت الله تعالی از بنده گنهکار.
٦- ثبوت نسخ در احکام چنانکه صریح آیه آن را بیان داشت ﴿فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ﴾ «پس اکنون (در شبهای رمضان میتوانید) با آنان آمیزش کنید» یعنی قبل از این حلال نبود.
٧- اشاره به مکروه بودن روزۀ وصال، روزۀ وصال این است که شخص دو و یا چند روز پی در پی چیزی نخورد، زیرا آیه میفرماید: «و بخورید و بیاشامید تا آنکه رشته سپید- که فجر است- از رشته سیاه [شب] آشکار شود»- از ابوهریره س روایت است که فرمود: رسول اکرم ج از روزۀ وصال نهی میکرد. مردی از مسلمانان گفت: ای رسول الله، شما خودتان روزه وصال میگیرید. آن جناب ج فرمود: «کدام یک از شما مثل من است؟! چون من شب را به سر میبرم و پروردگارم مرا غذا و آب میدهد»[١٦٠].
٨- اشاره به مشروع بودن اعتکاف در مساجد.
٩- نهی از نزدیکی با همسر در وقت اعتکاف، و اگر معتکف به این کار اقدام نماید اعتکاف وی باطل میگردد.
١٠- دوری جستن از امور حرام و مشبوه، رسول اکرم ج میفرماید: «کسى که از شبهات پرهیز کند دین و آبرویش را محفوظ داشته است و کسى که در شبهات بیفتد در حرام افتاده است»[١٦١].
١١- الله تعالی در این آیه فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ﴾ «الله آیههایش را اینچنین براى مردم روشن مىسازد تا تقوى پیشه کنند». رد بر اهل تعطیل است که اسماء الله تعالی و صفات او را تأویل میکنند مثلا ید را به نعمت تأویل میکنند، یا استوا را به استیلا تأویل میکنند و دیگر اسماء و صفات. در حالی که تأویل آنها خلاف ظاهر لفظ آیه است و دلیلی بر آن ندارند، پس اگر چنین باشد که هر صفت و اسم الهی را برخلاف ظاهر آن معنی کنیم به این معناست که قرآن کتاب واضح وآشکار نیست.
١٢- علم و دانش شرعی، انسان را به تقوی و پرهیزگاری میکشاند، همچنان هر قدر انسان به دین و شریعت الهی آگاهی پیدا کند به همان پیمانه پرهیزگارتر میشود. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾[فاطر: ٢٨] «جز این نیست که از الله، بندگان عالمش بیم دارند».
﴿١٨٨﴾ مراد از باطل در اینجا، خوردن مالی است که شریعت اسلام، گرفتن آن را از مالکش مباح نگردانیده و اگرخورده شود، به ناحق خورده شده است و این شامل هر چیزی میشود که بدون عوض مقابلی، یا بدون رضای مالک آن گرفته شود، مانند پرداخت پول به زن زناکار، دادن پول قمار، دادن پاداش برای فالبین، دادن بهای شراب... که هرچند این اموال به طیب خاطر داده میشوند، اما خوردن و دادن آنها حرام و باطل است.
و اموالتان را به قضات به عنوان رشوت ندهید تا به ناحق به نفعتان حکم کنند و تا به ستم و تجاوز و با وسایل غیرمشروع؛ چون گواهی دادن و سوگند خوردن به دروغ، یا مانند آنها؛ بخشی از اموال مردم را بخورید، درحالیکه خودتان هم خوب میدانیدکه به ناحق و ناروا مرتکب این عمل میگردید، که این خود، نمایانگر جرأت بر ارتکاب گناه است.
ابن عباس ب فرموده است: این آیه شامل حال کسی میشود که بر ذمه وی مالی است، اما شاهد و سندی علیه وی وجود ندارد، پس مال را انکار نموده و با رفتن نزد حکام، در صدد پایمال نمودن حق است.
رشوه از گناهان کبیره است که الله متعال آن را بر بندگانش حرام قرار داده و پیامبر ج نیز انجام دهندۀ آن را لعنت نموده است.
پس اجتناب و بر حذر بودن از آن واجب است و همچنین واجب است که مردم را نیز از دست به دست گردانیدن چنین مالی بر حذر داریم چرا که در آن فسادی بس بزرگ و گناهی عظیم و عواقبی سخت و وخیم نهفته است. در حدیث شریف آمده است که: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الرَّاشِي وَالْمُرْتَشِي»[١٦٢].
«پیامبر ج رشوه دهنده و رشوه گیرنده را لعنت نموده است».
از فواید این آیه:
١- تحریم خوردن مال دیگران به باطل و ناحق. باطل یعنی: هر چیزی که انسان حق تصرف و گرفتن آن را نداشته باشد.
٢- شارع کریم حریص بر حفظ مال مردم است، زیرا بوسیلۀ مال امور دین و دنیای بندگان برپا میگردد چنانکه در سورۀ النساء میفرماید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَكُمُ ٱلَّتِي جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ قِيَٰمٗا﴾[النساء: ٥]. «و اموالتان را که الله [آن را] برای شما مایه قوام [زندگى] قرار داده است، به کم خردان مدهید».
٣- قاضی نظر به آنچه به وی ثابت و ظاهر میگردد حکم صادر میکند، لذا حکم قاضی حرام را حلال نمیگرداند، چنانکه رسول کریم ج میفرماید: «من هم بشری هستم (مانند شما). هرگاه، برای حل خصومتی نزد من میآیید، ممکن است یکی از شما در نطق، ماهرتر باشد و من به گمان اینکه راست میگوید، به نفع او قضاوت بکنم. پس هر کسی که من حق مسلمانی را (اینگونه) به او بدهم، در واقع قطعهای از آتش را به او داده ام. حال او آزاد است که آن را بگیرد یا رها کند»[١٦٣].
٤- تحریم رشوهخواری، زیرا رشوه، گرفتن مال مردم به ناحق است.
٥- آسانگیری شریعت بر حکام و قضات در اموری که میان مردم فیصله میکنند، چون حکم صادر شده از ایشان مطابق ظاهر حال خصوم و آشکار شدن دلایل و قراین میباشد، پس اگر حکم خلاف واقع صادر گردد گناهی بر قاضی نیست، زیرا وی در قضیه، اجتهاد و کوشش خود را بخرج داده و نظر به آنچه به وی ثابت گردیده حکم صادر نموده است.
﴿١٨٩﴾ ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِيَ مَوَٰقِيتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّ﴾ «ای محمد! دربارۀ هلالهای ماه از تو میپرسند، بگو: این هلالها وقتنمای مردم است (در زمان به سر رسیدن قرضهایشان و در موسم روزه و نماز و افطار و عدۀ زنها) و مناسک حج (و سایر معاملاتی که مدت دراز دارد)».
﴿وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا﴾ «نیکی آن نیست که از پشت خانهها درآیید»، روایتشده که انصار وقتی به حج یا عمره احرام میبستند، قبل از تمامکردن حج، از در خانههای خود وارد نمیشدند تا سقف خانه میان آنان و آسمان حایل نگردد زیرا براین باور بودند که هیچ چیز نباید میان فرد محرم و آسمان حایل گردد. از جابر س روایت است که فرمود: كَانَتْ قُرَيْشٌ يُدْعُونَ الْحُمْسَ، وَكَانُوا يَدْخُلُونَ مِنَ الْأَبْوَابِ فِي الْإِحْرَامِ، وَكَانَتِ الْأَنْصَارُ وَسَائِرُ الْعَرَبِ لَا يَدْخُلُونَ مِنَ الْأَبْوَابِ فِي الْإِحْرَامِ، فَبَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي بُسْتَانٍ، فَخَرَجَ مِنْ بَابِهِ، وَخَرَجَ مَعَهُ قُطْبَةُ بْنُ عَامِرٍ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ قُطْبَةَ بْنَ عَامِرٍ رَجُلٌ فَاجِرٌ إِنَّهُ خَرَجَ مَعَكَ مِنَ الْبَابِ، فَقَالَ: «مَا حَمَلَكَ عَلَى ذَلِكَ؟» قَالَ: رَأَيْتُكَ فَعَلْتَ فَفَعَلْتُ كَمَا فَعَلْتَ، فَقَالَ: «إِنِّي أَحْمَسِيٌّ» قَالَ: «إِنَّ دِينِي دِينُكَ»، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿لَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ﴾[البقرة: ١٨٩][١٦٤].
«قریش خود را «احمسی»، یعنی در دین خویش سرسخت و حماسی میدانستند و در حال احرام از در وارد منازل میشدند، اما انصار و سایر عربها در حال احرام از در وارد منازل نمیشدند، در حالیکه پیامبر ج در بستانی تشریف داشتند، از درِ بستان بیرون آمدند و مردی انصاری بنام قطبه بن عامر انصاری نیز با ایشان از در بیرون شد، گفتند: ای رسول الله! قطبه بن عامر انصاری مردی گنهکار است زیرا وی با شما از در بیرون شد. پیامبر اکرم ج از قبطه پرسید: چه چیزی تو را به این عمل واداشت؟ گفت: وقتی شما را دیدم چنین کردید من هم آن را انجام دادم، پیامبر ج فرمود: من مرد سرسخت و حماسی هستم، آن مرد گفت: «البته دین من و تو یکی است» و الله متعال این آیه را نازل فرمود: ﴿...ولَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ...﴾[البقرة: ١٨٩]. «و نیکوکاری آن نیست که (در حال احرام) از پشت خانهها وارد شوید، بلکه نیکوکار کسی است که تقوا پیشه کند، و به خانهها از در هایشان وارد شوید..».
الله تعالی و پیامبرش ج این رسم غلط و ناروا را مردود شمردند زیرا این کار هرگز نشانه نیکی نیست، بلکه نیکی آن است که بنده تقوی پیشه کرده و از الله بترسد؛ با ترک مخالفت وی و به خانهها از در ورودی آنها درآیید در حال احرام نیز، همچون غیر آن از اوقات دیگر و از الله بترسید، باشد که رستگار شوید و از مجازات نجات یابید.
آری! قرآن کریم در آیات متعدد بر اطاعت و پیروی از حق و حقیقت و دوری از باطل تأکید داشته و بشارت رستگاری را به کسانی میدهد که همه سخنان را میشنوند و بهترین آن را انتخاب میکنند.
مسلمان باید با خرافات، عاقلانه مقابله کند و بهترین میزان جهت حفظ باورها و اعتقاد ناب، کتاب الله تعالی و سنت رسول الله ج است. از آنجا که اسلام دینی کامل و جامع است تا زمانی که قرآن کریم و دستورات پیامبر اکرم ج است، نباید به دنبال اوهام و خرافات برود.
پیامبر اکرم ج با خرافات و اوهام و افسانه برخورد کرد و همه را مردود شمرد و بشر را از غبار و خرافات و خرافه پرستی پاک کرد.
از فواید این آیه:
١- حرص صحابه ش بر آموختن علم، چه این علم مربوط به امور دین باشد و چه مربوط به امور دنیا.
٢- عنایت الهی بر رسول کریم ج، زیرا آن جناب بر سوالات مطرح شده مختلف جواب کافی و شافی ارایه میکردند.
٣- هلالها مواقیتی برای مردم است در امور دین و دنیایشان.
٤- میقات جهانی و بین المللی در سابق و حاضر هلال است زیرا الله تعالی آن را برای مردم قرار داده است، اما ماههای میلادی دارای اعتبار نبوده و سبب کمی و زیادی این ماهها نامعلوم و بدون دلیل است.
٥- نیکی عبارت از التزام و پایندی به شرع و قانون الهی، و پرهیز از نافرمانی الله تعالی است. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰ﴾ «بلکه نیکوکار کسى است که تقوا پیشه کند».
٦- عادات و رسم و رواج مردم، کار نامشروع را نمیتواند مشروع گرداند ، و اگر کسی چیزی از رسوم و عادات و عنعنه را از نیکی میدانست پس باید آن را در میزان شریعت بگذارد و ببیند که آیا موافق با آن است یا نه.
٦- این آیه دستور میدهد که از در وارد خانه شوید، این در امور حسی است، اما در امور معنوی این آیه میرساند که با هر انسانی، نظر به سن و سال و مقام و منزلتش در جامعه تعامل صورت گیرد.
٨- نیکی همان تقوی است که سبب فلاح و رستگاری بنده در دنیا و آخرت میشود.
﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ١٩٠
وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَيۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ وَأَخۡرِجُوهُم مِّنۡ حَيۡثُ أَخۡرَجُوكُمۡۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَٰتِلُوكُمۡ فِيهِۖ فَإِن قَٰتَلُوكُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ كَذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٩١
فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١٩٢
وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ١٩٣
ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ١٩٤
وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٩٥﴾
و در راه الله با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید و تجاوز مکنید، همانا الله تجاوز کنندگان را دوست ندارد. ﴿١٩٠﴾
و آنان (کسانی که با شما میجنگند) را هر جا که یافتید، بکشید و آنان را از جایی که بیرونتان کردند، بیرون نمایید. و فتنه (برگرداندن شما از دینتان) از قتل بدتر است. و با آنها در کنار مسجدالحرام(یعنی در حرم) نجنگید مگر آنکه با شما در آنجا بجنگند؛ پس اگر با شما جنگیدند آنها را بکشید. این چنین است سزای کافران. ﴿١٩١﴾
پس اگر (از شرک و جنگ باشما) باز آمدند، بیگمان الله آمرزگارِ مهربان است﴿١٩٢﴾.
و با آنها بجنگید تا فتنهای باقی نماند و دین برای الله باشد، پس اگر باز آمدند، (بدانید که) تجاوز جز بر ستمگران روا نیست. ﴿١٩٣﴾
ماه حرام در مقابل ماه حرام است، و(شکستن) حرمت (مقدسات) دارای قصاص است، پس هر کس به شما تجاوز کرد به مانند آنچه به شما تجاوز کرده است، به او تجاوز کنید، و از الله بترسید و بدانید که الله با پرهیزگاران است. ﴿١٩٤﴾
و در راه الله انفاق کنید و خود را با دستهایتان به هلاکت نیاندازید، و نیکی کنید همانا الله نیکوکاران را دوست دارد ﴿١٩٥﴾.
﴿١٩٠﴾ وقتی این آیت نازل شد، پیامبر اکرم ج با کسانیکه سرجنگ با ایشان داشتند، میجنگید و از کسانیکه با جنگ متعرض ایشان نمیشدند، دست نگه میداشت تا این که آیه (٥) از سوره «التوبه» نازل شد و فرمان داد: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ...﴾ «و چون ماههای حرام بهسر آمد، آنگاه مشرکان را هرجا که یافتید، بکشید...». ﴿وَلَا تَعۡتَدُوٓاْ﴾ تجاوزکار نباشید، یعنی در اثنای جنگ، از قتل زنان و کودکان و پیرمردان غیر محارب دست بردارید.
اسلام راههای روشنی برای زمان آغاز جنگ و چگونگی انجام جنگ از لحاظ اخلاقی ارائه داده است. جنگ در زمان دفاع از خود، زمان حمله دیگر کشورها به کشور اسلامی و زمانی که دیگر کشورها به مسلمانان خود ستم روا دارند واجب است. جنگ باید به شکلی منظم، با اجتناب از صدمه رساندن به غیر نظامیان، استفاده از حداقل نیروی لازم، بدون وجود خشم و رفتار انسانی با اسرای جنگی صورت گیرد.
از فواید این آیه:
١- وجوب جنگ در راه الله تعالی، یعنی جنگ باید بخاطر نصرت دین و شریعت و قانون الهی، و بخاطر کسب رضایت و خشنودی الله تعالی باشد.
٢- دشمن اگر از اهل کتاب باشد نخست به اسلام دعوت داده شوند اگر اسلام را نپذیرفتند جزیه بر آنها گذاشته شود و اگر از دادن جزیه هم ابا ورزیدند با آنها جنگ صورت گیرد، همچنان در مورد غیر اهل کتاب قول راجح این است که با آنها نیز معاملۀ اهل کتاب صورت گیرد. در صحیح مسلم آمده که هرگاه رسول الله ج لشکری را میفرستاد میفرمود: «بجنگید به نام الله و در راه الله، بجنگید با کسی که به الله کفر میورزد، زیاده روی و تجاوز نکنید، خیانت نکنید، شکنجه ندهید، و هیچ کودک و پیرمردی را نکشید....اگر اسلام را نپذیرفتند، از آنان جزیه بخواه. اگر قبول کردند، از آنان بپذیر و دست از جنگ بدار. اما اگر قبول نکردند، پس به کمک الله، با آنان پیکار کن....»[١٦٥] حدیث عام است و همه کفار و مشرکان شامل آن است. همچنان پیامبر ج از مجوس هجر جزیه گرفت، چنانکه روایت است که عمر فاروق س از مجوس جزیه نمىگرفت تا آنکه عبد الرحمن بن عوف س گواهى داد که رسول الله ج از مجوس هجر جزیه گرفت»[١٦٦]. پس واضح میگردد که جزیه خاص به اهل کتاب نیست.
٣- کسانی که علیه مسلمانان میجنگند شامل این دستور الهیاند، به هر وسیلۀ که علیه مسلمانان بجنگند خواه باسلاح، خواه با مال، خواه با وسایل و امکانات.
٤- تحریم تجاوز بر کفار غیر محارب، پس بر مسلمانان از باب اولی حرام است. بنابرین رسول کریم ج وقتی مجاهدان را به جهاد میفرستاد دستور میفرمود که: «به نام الله و در راه الله بجنگید، با کسانی که به الله کفر میورزند بجنگید، بجنگید؛ اما به مال غنیمت خیانت نکنید و پیمان شکنی و خیانت و مثله نکنید و نوزادان را نکشید»[١٦٧]. زیرا در اینکار تجاوز و تعدی است.
٥- اثبات محبت الله تعالی چنانکه فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِين﴾ «به راستى که الله تجاوزکاران را دوست نمىدارد». آیه میرساند که وقتی الله تعالی تجاوزکاران را دوست ندارد پس محبت وی در حق غیر تجاوز کاران ثابت میگردد.
٦- الله تعالی بندگان را به شیوه تعلیم میدهد، زیرا حُکم را به حکمت ارتباط میدهد چنانکه فرمود: (تجاوز نکنید) چرا؟ بخاطر اینکه (الله تجاوز کاران را دوست ندار).
﴿١٩١﴾ هرکجا بر آنان دست یافتید، و قادر به کشتن آنها شدید، پس آنان را بکشید، و از آنجایی که شما را بیرون راندند یعنی از مکه، شما نیز آنان را بیرون برانید. و فتنهای که آنها خواستند تا شما را به آن دچار کنند- که عبارت از برگردانیدنتان به کفر و شرک است- سختتر و بدتر از کشتن است. یا مراد این است: شرک مشرکان، بدتر از قتلی است که آن را بزرگ میپندارند.
و در سرزمین حرم مکه با آنان نجنگید. حرم مکه شامل شهر مکه و اطراف آن تا اماکن نشانهگذاری شده در عرفات و تنعیم و غیر آن که محدوده سرزمین حرم را مشخص میکنند، میباشد. مگر اینکه آنان در داخل حدود حرم جنگ را آغاز کنند، پس اگر ایشان چنین کردند و آغازگر جنگ بودند، شما هم با آنان تا زمانی بجنگید که کشته شوند، و از جنگیدن در حرم پروا نکنید.
از فواید این آیه:
١- وجوب قتال با کفار محارب در هر زمان و مکان.
٢- بیرون راندن کفار از سرزمینی که مسلمانان را از آن بیرون کرده بودند: «و از آنجا که شما را بیرون کردهاند، آنان را بیرون کنید» بنابراین علما فرمودهاند: معامله با کفار بالمثل است اگر آنها در حق اجساد مسلمانان مثله انجام دادند ما هم در حق اجساد آنها مثله انجام میدهیم، و اگر خانهها و درختان ما را سوزاندند، ما هم خانهها و درختانشان را میسوزانیم.
٣- در این آیه اشاره به این است که مسلمانان احق ترین مردماناند که در سرزمین الله تعالی حاکم و مسلط باشند، زیرا الله متعال فرمود: «و از آنجا که شما را بیرون کردهاند، آنان را بیرون کنید» چون شما احقتر به آن هستید. و در موضع دیگر فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥﴾[الأنبیاء: ١٠٥]. «و البته در زبور (کتاب داود) بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که زمین را بندگان نیکوکار من به ارث میبرند». و فرموده الله تعالی: ﴿قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِينُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ١٢٨﴾[الأعراف: ١٢٨]. «موسی به قومش گفت: از الله یاری بجویید، و صبر کنید، همانا زمین از آنِ الله است، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارث آن قرار میدهد و سر انجام از آنِ پرهیزگاران است».
٤- فتنۀ کفر ورزیدن و مانع شدن از راه الله تعالی بدتر و بزرگتر است از قتل و کشتار. لذا استعمار فکری بزرگتر از استعمار دیار و وطن است، استعمار فکری در واقع فتنۀ بزرگی برای ملتهاست چون در اینگونه استعمار وابستگی ملت به مستکبرین وابستگی فکری و درونی است که سایر وابستگیها از آن سرچشمه میگیرد و تا استقلال فکری برای ملتی حاصل نشود استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. ولی استعمار وطن و دیار نهایت آن قتل و سلب ثروت و اقتصاد کشور است، پس فتنه استعمار فکر به مراتب بزرگتر از استعمار بلاد است، زیرا در آن کشتار حقیقی وجود دارد که عبارت از خسارت دین و دنیا و آخرت است.
٥- بیان تعظیم و حرمت مسجد الحرام، زیرا از قتل و قتال در آن منع شده است.
٦- جواز قتال در مسجد الحرام به شرطی که جانب مقابل به جنگ آغاز نماید، که در این صورت جنگ با آنها دفاعی است نه هجومی.
٧- وجوب قتال با کفار تا فتنه در زمین باقی نماند، در اصل جنگ با کفار فرض کفایه است ولی نظر به شرایط گاهی مستحب وگاهی فرض میگردد و حالات آن از قرار ذیل است:
حالاتی که در آن جهاد فرض عین است:
حالت اول: وقتی مسلمان در صف جنگ با کفار قرار گرفت در این وقت جنگ بر وی فرض عین است و حق ندارد از مقابله و رویارویی با کفار عقب نشینی و فرار نماید. به دلیل فرموده الله تعالی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ زَحۡفٗا فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ١٥ وَمَن يُوَلِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَ بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَمَأۡوَىٰهُ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ١٦﴾[الأنفال: ١٥-١٦]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هرگاه با لشکر کافران روبرو شدید پس به آنان پشت ننمایید و فرار نکنید.* و هرکس در این روز به آنان پشت کند، و فرار نماید - مگر کسی که (هدفش) کنارهگیری برای نبردی (تازه) یا پیوستن به دستهای (دیگر از همرزمانش) باشد - گرفتار خشم الله میشود، و جایگاهش جهنم است، و چه بد سرنوشتی است».
حالت دوم: وقتی کفار دیار مسلمانان را محاصره کنند در این حالت قتال علیه آنها فرض میگردد، تا محاصره دشمن از هم بشکند، زیرا این حالت نیز مانند کسی است که در صف مقابل دشمن قرار گرفته است.
حالت سوم: هرگاه به مسلمانی ضرورت پیدا شود، چه از نگاه قوت و یا رأی و یا هر سببی که وجود وی را در میدان جنگ لازم میگرداند، پس در این صورت و حالت حضور در جنگ بر وی فرض میگردد.
حالت چهارم: هرگاه امام و حاکم مسلمان نفیر عام اعلان کند، در این حالت به همه مردم خروج فرض میگردد و هیچ کسی حق تخلف را ندارد، به دلیل فرموده الله تعالی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ٣٨ إِلَّا تَنفِرُواْ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَيَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيۡٔٗاۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٣٩﴾[التوبة: ٣٨-٣٩]. «ای مؤمنان! چرا هنگامی که به شما گفته میشود در راه الله (برای جهاد) حرکت کنید سستی میورزید و دل به دنیا میدهید؟! آیا به جای آخرت به زندگی دنیا خشنود گشتهاید؟! متاع این جهان (در برابر) آخرت چیزکمی بیش نیست.* اگر برای جهاد حرکت نکنید الله شما را عذاب دردناکی خواهد داد، و گروهی غیر از شما را جایگزینتان میکند، و هیچ زیانی به او نمیرسانید و الله بر هر چیزی تواناست».
و در غیر این چهار حالت قتال فرض کفایه است.
٨- جهاد یا قتال وقتی بر مسلمانان فرض عین و یا فرض کفایه میگردد که توان و قدرت مقابله با دشمن را داشته باشند، اگر توان و قدرت مقابله با کفار را نداشتند در این صورت قتال بر ایشان فرض نیست[١٦٨]. به دلیل فرموده الله تعالی: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة: ٢٨٦] «الله هیچکس را جز به اندازه توانش مکلف نمیکند». و فرموده اوتعالی: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٩١﴾[التوبة: ٩١]. «بر ناتوانان و بیماران و کسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند گناهی نیست اگر برای الله و رسولش اخلاص داشته باشند. و بر نیکوکاران هیچ راه (سرزنش) وجود ندارد، و الله آمرزندۀ مهربان است».
با این حال، مسلمان باید همیشه نیت جهاد را داشته باشد[١٦٩] و هر وقتی قادر به قتال و جهاد گردید بیرون رود. چنانکه پیامبر ج میفرماید: «کسی که بمیرد و جهاد نکند و درباره جهاد با خود زمزمه نکرده باشد (در دل قصد آن را نداشته باشد)، بر شاخهای از نفاق مرده است»[١٧٠].
٩- اثبات عدل الهی در دادن پاداش و کیفر، طوریکه فرمود: «این چنین است جزای کافران». زیرا الله تعالی جزا را از جنس عمل میدهد.
﴿١٩٢﴾ اما اگر از جنگیدن با شما دست برداشتند، و به اسلام وارد شدند، پس شما نیز در آن صورت، از آنان درگذرید و بدانید که الله تعالی آمرزگار مهربان است، و اسلام گناهان ماقبل خود را از بین میبرد. پیامبر اکرم ج میفرماید: «إِنَّ الْإِسْلَامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ»[١٧١]. «یقینا اسلام آنچه را در پیش از اسلام اتفاق افتاده از بین مىبرد».
از فواید این آیه:
١- این آیه کمال عدل الهی را بیان میکند. زیرا الله متعال احکام، عقوبت و کیفر خود را در برابر تجاوز و زیادهروی کسانی قرار میدهد که مستحق آن هستند، ولی اگر بازآیند پس الله تعالی درمیگذرد، چنانکه فرمود: «پس اگر دست نگه داشتند [بدانند که] الله آمرزندۀ مهربان است».
٢- دست گرفتن از جنگ و قتال کفار زمانی است که آنها از کفر و دشمنیشان علیه اسلام و مسلمانان باز ایستند، و در مورد آنچه که در زمان کفرشان انجام دادهاند مؤاخذه نمیشوند، زیرا الله تعالی فرموده است: ﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ وَإِن يَعُودُواْ فَقَدۡ مَضَتۡ سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِينَ٣٨﴾[الأنفال: ٣٨]. «به کافران بگو: اگر [از کفرشان] دست بردارند گذشتههایشان آمرزیده مىشود و اگر [به کفر] باز گردند، بى گمان سنّت [الهی درباره] پیشینیان، گذشته است».
٣- اثبات دو اسم از اسمای حسنای الله تعالی (غفور) و (رحیم) و آنچه از صفات و احکام را در بر دارد.
٤- اخذ و استنباط احکام از اسمای الله تعالی در اموری که اقتضای آن را میکند، مانند فرمودۀ او تعالی در حق محاربین و مفسدین در زمین: ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَيۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣٤﴾[المائدة: ٣٤]. «مگر کسانى که پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه کنند، بدانید که الله آمرزنده مهربان است».
﴿١٩٣﴾ و با کفار تا زمانی بجنگید تا که فتنه و بساط شرک نابود گردد، و این در هنگامی متصور است که توانایی کفار در بازداشتن مردم از راه الله بهکلی از میان رفته و هر مسلمانی بر دین خویش ایمن باشد. و دین تنها دین الله باشد و قدرت و سلطه ادیان باطل بهزیر آید. هرگاه مشرکان از شرک دست بردارند، جنگیدن با آنان روا نیست تنها جنگیدن با آنانی رواست که با شما میجنگند. عکرمه میفرماید: «ستمکاران کسانی هستند که از گفتن کلمه طیبه «لا اله الا الله» ابا میورزند». پیامبر اکرم ج میفرماید: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّ الإِسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ»[١٧٢].
«از جانب الله تعالی به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد ج شهادت ندهند و نماز را اقامه نکنند و زکات ندهند، با آنان بجنگم و جهاد کنم. ولی هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است. و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با الله است».
[١٤٣]- متفق علیه.
[١٤٤]- متفق علیه.
[١٤٥]- سنن الدار قطنی (١٧١٦) با تصحیح البانی در إرواء الغلیل (٦٤٣).
[١٤٦]- به روایت ابن ابی شیبه (٥٦٥١).
[١٤٧]- متفق عليه.
[١٤٨]- و برای بندگان تشریع نموده است. حال چه امتثال اوامر و یا اجتناب نواهی باشد.(مصحح)
[١٤٩]- صحیح بخاری (٣٩).
[١٥٠]- صحیح بخاری (٢٢٠).
[١٥١]- مستدرک حاکم حدیث شماره(١٨١٦).
[١٥٢]- سنن ترمذی (٢٩٦٩) حسن صحیح.
[١٥٣]- بخاری ١٩١٥، ابوداود ٢٣١٤، ترمذی ٢٩٦٨، احمد ٤ / ٢٩٥، دارمی ٢ / ٥، نسائی در «تفسیر» ٤٣ و واحدی در «اسباب نزول» ٩٢ همه از براء بن عازب س روایت کردهاند.
[١٥٤]- صحیح بخاری ٤٥٠٨.
[١٥٥]- صحیح بخاری ١٩١٧، مسلم ١٠٩١، نسائی در «تفسیر» ٤٢، بیهقی ٤ / ٢١٥ از سهل بن سعد س روایت کردهاند.
[١٥٦]- صحیح بخاری (١٩٣٢).
[١٥٧]- صحیح بخاری (١٩٥٧).
[١٥٨]- صحیح مسلم (١١٦٤).
[١٥٩]- صحیح بخاری کتاب صوم.
[١٦٠]- متفق علیه.
[١٦١]- صحیح مسلم (١٥٩٩).
[١٦٢]- سنن ابو داود (٣٥٨٠).
[١٦٣]- صحیح بخارى (٢٤٥٨).
[١٦٤]- مستدرک حاکم(١٧٧٧) و گفت: این حدیث صحیح و موافق با شرط شیخین است.
[١٦٥]- صحیح مسلم (١٧٣١).
[١٦٦]- صحیح بخاری (٣١٥٧).
[١٦٧]- متفق علیه.
[١٦٨]- چنانچه مسلمانان به دلیل ضعف نتوانند جهاد کنند، مسؤولیت از آنان ساقط نمیشود، بلکه بر آنان واجب است که خود را قوی کرده و برای جهاد اعداد نموده و ساز و برگ جنگی فراهم آورند. «ما لا یتم الواجب إلا به فهو واجب». الله متعال میفرماید: ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمۡ وَءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمۡ لَا تَعۡلَمُونَهُمُ ٱللَّهُ يَعۡلَمُهُمۡ﴾ [الأنفال: ٦٠] «و آنچه از نیرو در توان دارید؛ برای (مقابله با) آنها آماده سازید، و (همچنین) از اسبان بسته(ی ورزیده، مهیا کنید) تا به وسیلۀ آن دشمن الله و دشمن خود را بترسانید، و (همچنین) دشمنان دیگری غیر از آنها را، که شما نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد (بترسانید)». و علما میفرمایند: «دشمنی که دین و دنیای مسلمین را فاسد میکند، بعد از ایمان به الله، هیچ چیزی واجبتر از دفع و بیرون راندن وی وجود ندارد و هیچ شرطی هم برای مقابله با آن وجود ندارد بلکه به حسب امکان بایستی دفع گردد». و امروزه میبینیم که مسلمانان به خاطر روی آوردن به دنیا و بهنانه قرار دادن ضعف و ناتوانی دهها سال است که از جهاد در راه خدا رویگردان شده و هیچ اعدادی نیز برای جهاد در راه الله و مبارزه با دشمنان کافر و اشغالگر انجام نمیدهند بلکه با آنان نیز همکاری کرده و بلاد و عباد را تسلیم آنان نمودهاند. و کفار نیز بدون هیچ محدودیتی به سرزمین و آب و خاک و دین و ناموس و مساجد و مقدسات مسلمین حملهور شده و به آنان تعدی و تجاوز مینمایند. آیا چنین کمکاری و سکوتی، و در واقع همکاری و همراهی با کفار، از جانب مسلمین و حکام آنان و یا برخی از علما در نزد خداوند پسندیده و مقبول است؟ و آیا الله متعال اینگونه به امت اسلامی اجازه داده است که در مقابل دشمنان اسلام سکوت کرده و یا تسلیم درندگیها و وحشیگریهای آنان شوند، یا اینکه دستور مقابله داده و کوتاهیکنندگان در این مسیر را تهدید به عذاب نموده و جزو منافقین به حساب آورده است؟؟!!! (مُصحح)
[١٦٩]- صرف داشتن نیت جهاد انسان را از مسؤولیت نجات نمیدهد بلکه بایستی تمام توان خود را در راه احیای مجدد فریضهی جهاد و مقابله با دشمنان اسلام و بازگرداندن مجد و عظمت گذشتهی مسلمین به کار گیرند. (مُصحح)
[١٧٠]- صحیح مسلم (٢٥٠٢).
[١٧١]- مسند امام احمد (١٧٨١٣) با تصحیح البانی در إرواء الغلیل (١٢٨٠).
[١٧٢]- متفق علیه.